سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند

ز جوي آب بقا هم به چابکي بجهند سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند که جلوه‌گاه جلال و جمال پادشهند جلا و جوهر اين بوالعجب گدايان بين که خرقه‌ها همه اينجا به رهن باده نهند برون رو از خود و آنگه درون...
سه‌شنبه، 8 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند
سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند
سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند

شاعر : شهريار

ز جوي آب بقا هم به چابکي بجهند سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند
که جلوه‌گاه جلال و جمال پادشهند جلا و جوهر اين بوالعجب گدايان بين
که خرقه‌ها همه اينجا به رهن باده نهند برون رو از خود و آنگه درون ميکده آي
که مهر و ماه بر اين در سران بي‌کلهند کلاه بفکن و بر خاک نه سر نخوت
که از شعاع و شفق رشگ ماه چاردهند چه چاره ده مه برج شرف به خانه‌ي ماست
که پاسبان در اين بلند بارگهند چه فر بخت بلندي است با مه و خورشيد
که ديو نفس حرون است و راهبان نرهند تو شهريار دراين هفتخوان تهمتن باش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط