نمونهای از خلاءها یا مکثهای موجود در گفتار این کودکان عبارتند از "خب ... خب، ما رفتیم به یک جایی ... از .... بعد این چیزها را پوشیدیم ... بعد یک طوری بازی کردیم. چنین جملهای در گزارش پسربچهای دیده میشود که درباره رفتن به مدرسه و فوتبال بازی کردن صحبت میکند. گفتار این کودکان با تکرار و بازنگری، با اصلاح و جستجوی آشکار برای یافتن واژه مشخص میشود. جالب است بدانیم همان پدیده در گفتار بسیاری از سالمندان عادی نیز دیده میشود. اما چنین حالتی در کودکان مبتلا به اختلال واژگانی - نحوی بطور خاص بر تکرار و اصلاح واژههای اسمی متمرکز است. ما پیشتر بر تداعیهای همگن و ناهمگن که در روند رشد زبان روی میدهد اشاره کردیم. لازم است در برنامه ریزی جبرانی، این عامل نیز در نظر گرفته شود.
هدف کار جبرانی، گسترش واژگان درونی کودک و نیز ایجاد شبکههای مرتبطی است که کار دسترسی به واژگان را برای کودک آسان کند. مداخلههای مستقیم و دارای ساختار ممکن است بر ویژگیهای واژهها، از نظر معنایی و واجی هر دو متمرکز شود. هدف این کار تقویت دانش کودک درباره ویژگیهای واژه ارجاعی است که از طریق تقابل اطلاعات مفهومی مربوط به واژه ، با اقلام مرتبط دیگر صورت میگیرد. همچنین گفته شده است که تقویت واجی نیز اهمیت دارد (مک گرگور Mc Gergor و لئونارد Leonard ، ۱۹۹۵). بنابراین کودک نیاز دارد ساختار واجی واژه را فرا بگیرد و قادر باشد در فعالیتهایی که با استفاده از مجموعه واژههایی که از نظر واجی با یکدیگر مرتبط هستند شرکت کند.
دیگر مسأله مهم که در مداخله درمانی این کودکان باید مورد توجه قرار گیرد موضوع ذخیره و بازیابی است. بررسیها درباره مداخلههای انجام شده دراین زمینه نشان میدهد مداخله در این اختلال از روش شناسی مشخصی برخوردار نبوده است. اما در حال حاضر شواهدی رضایتبخش بصورتی فزاینده حکایت دارد که وجود فعالیتهای بسط وبازیابی واژه در یک برنامه جبرانی بهترین و مؤثرترین روش برای مداخله است (هاید رایت Hyde Wright ، ۱۹۹۳؛ مک گرگور و لئونارد، ۱۹۹۵). با افزایش اطلاعات درباره ماهیت دشواریهای این کودکان، موقعیتی به دست خواهد آمد تا خدمات درمانی به جهت صحیح تر و مبتنی بر اصول رشدی زبان شناختی هدایت شود. رابطه واژه یابی با کاستیهای خواندن و هجی واژه نیز اکنون در حال روشن شدن است (استاک هوس، ۱۹۹۳). احتمال میرود که این دو مهارت در یک سطح زیرساختی پردازش زبان، با یکدیگر در ارتباط باشند. کثرکول (۱۹۹۴) میگوید که کاستیهای یادگیری واژه ممکن است از مشکلات موجود در حافظه کوتاه مدت واجی ناشی شود.
[مسایل گسترده یادگیری زبان]
وی همچنین معتقد است این مسأله ممکن است آسیبی جدی باشد که به مسایل گسترده تر یادگیری زبان منجر شود. وی اعتقاد دارد کارورزی، مرور، و تمرین پیوسته و مکرر بازیابی، مشکلات حافظه را کاهش میدهد. با این حال، باید این روشها بگونهای تجربی، آزمایش و سپس درستی آنها تأیید شود. موضوع دیگر آن است که باید درمان مشکلات واژه یابی برکاستی های واژگان مرکزی تمرکز و توجه داشته باشد، و شبکه واژگانی بیش از حد گسترده در نظر گرفته نشود. مداخله در مسأله واژه یابی باید بصورت متمرکز صورت گیرد تا تجربه های مهم را در اختیار کودک قرار دهد.این تصور درست نیست که بگوییم راهبردهای درمانی مستقیم فقط اقداماتی را در بر میگیرد که در رویکرد مدیریت مسایل واژه یابی به کار میآید. اکنون گفته میشود که این کاستیها بخشی از مشکلات پیوسته و مزمن زمانی است. بویژه، غیرعادی نیست که برخی اوقات با مواردی روبرو شویم که کودک پس از ابتلا به یک کاستی کلی تر اولیه و بهبودی مشکلات، همچنان دچار کاستی واژه یابی باشد. اگر در پیش آگهی اولیه فرد پیش بینی شود که پس از رفع مشکل اولیه، دشواریهای دیگری در کودک باقی خواهد ماند، لازم است راهبرهای جبرانی وسیعی به کار گرفته شود تا بتواند در این مرحله به کار کودک آید. جرمن (۱۹۹۲) در این زمینه پیشنهادهایی ارائه میکند. وی به منزله بخشی تکمیلی از تمرین و بازیافت واژگان در درمان، نیاز کودک به استفاده از راهکارهایی برای سرمشق و الگو قرار دادن واژهها در خلال آموزش و جلسههای درمانی را متذکر میشود. در مورد محیطهای آموزشی مسأله مهمی وجود دارد که باید برای کمک به کودک مورد توجه قرار گیرد. جرمن (۱۹۹۲) و مک گرگور و لئونارد (۱۹۹۵) هر دو بر این نکته تأکید دارند که معلم، گفتار درمان و آسیب شناس زبان باید با یکدیگر همکاری نمایند تا محیط کودک را بازسازی کنند برای مثال آنان میتوانند برای پاسخ دادن کودک به پرسشها وقت بیشتری در اختیار او بگذارند.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص250-248، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385