اگر بدانید بچه ها چرا با هم دعوا می کنند شاید این موضوع بتواند به شما کمک کند تا بدانید چه کاری را باید انجام دهید تا این تنش ها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بچه ها حاکم شود.
این علل می تواند به ترتیب زیر باشد:
* توجه نکردن به نیازهای اساسی آنان
در نظر بگیرید شما مشغول تمیز کردن،نظافت و یا در حال صحبت با یکی از دوستان هستید،یا ساعتی است که مشغول مکالمه تلفنی هستید،در همین لحظه دعوا و جنگ فرزندان شما اوج می گیرد (مامان اون منو زد،کتابم را گرفت،مامان اون منو هل داد،مامان داره به من دهن کجی می کنه و (...شاید اگر شما کار خود را رها کرده و به این بیندیشید که چه چیزی در حال حاضر حرف اول را می زند؟ بتوانید مشکل را کمی حل کنید.وقتی بچه ها خسته،گرسنه و عصبی هستند،احساس لذت، شادی و همکاری با یکدیگر را ندارند،اگر به آنها کمک کنید چند دقیقه استراحت کنند،اگر خسته و خواب آلود هستند به آنها کمک کنید تا کمی بخوابند،یک خوراکی یا نوشیدنی خنک به آنها بدهید و یا یک کار جالب را برای آنها تدارک ببینید ممکن است به طور شگفت انگیزی جوّ صلح و آرامش به خانه حکمفرما شود.
* تلاش برای بدست آوردن توجه:
بعضی اوقات برای اینکه بچه ها توجه والدین را جلب کنند وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند.تا زمانی که آنها ساکت،آرام و منطقی هستند و با هم همکاری و بازی می کنند،شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید.اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند شما سر صحنه حاضر می شوید،با آنها حرف می زنید،حتی آنها را دعوا می کنید،نصیحت میکنید و برای آنها وقت می گذارید.اگر در خانه شما این حالت وجود دارد،وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامه های گذشته تصمیم بگیرید:* زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند،به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید.به طور مثال وقتی می بینید آنها مشغول بازی با یکدیگر هستند و در آن زمان رفتار دوستانه ای با هم دارند با یک بستنی یا میوه سراغ آنها بروید و بگویید:چقدر لذت می برم از اینکه می بینم شما به این خوبی با هم بازی می کنید و با هم دوست هستید و ...
* سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحث های کوچک بی توجه باشید،گویی نه چیزی می بینید و نه چیزی می شنوید،سرگرم کار خودتان شوید،خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید.بعضی مواقع لازم است کارهای بچه ها را نادیده بگیرید.البته مشروط به این که هیچکدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.اگر می بینید اوضاع خارج از کنترل نیست،ممکن است ترک کردن اتاق یا گوش دادن به یک موسیقی برای شما مفید باشد.چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی بهتر اثر دارد که شما سعی می کنید زمانی که بچه ها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید.
به بچه ها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند.مثلا به فرزند خود بگویید: موقعی که دلت می خواد من بغلت کنم و نوازشت کنم به من بگو.من همیشه نمی توانم برای یک مدت طولانی با تو بازی کنم اما می توانم زمانی را برای خواندن کتاب برای تو بگذارم،جیغ و فریادهای تو گوش مرا اذیت می کند،سعی کن شانه هایم را تکان دهی و آرام خواسته ات را بگویی.زمانی را به هر کدام از بچه ها اختصاص دهید.
مطالعات نشان داده که توجه یک به یک با زمان 20- 15 دقیقه برای هر بچه در طول روز بطور قابل توجهی از رفتارهای پرخاشگرانه و نق زدن او می کاهد.مثل: بازی کردن با او،خواندن کتاب برای او،یا بطور خیلی ساده درگیر کردن او در فعالیت های معمول روزانه (مثل،شستن ماشین، گردگیری،آشپزی و ...) راه های خوبی برای توجه مثبت به کودک هست.
* مقایسه کردن کودکان با یکدیگر:
گاه شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچه ها را با یکدیگر مقایسه کنید.شاید فکر می کنید چنین مقایسه ای کودک را شرمنده کرده و انگیزه ای می شود تا او بهتر عمل کند،اما برعکس،مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت و رشک در بچه ها می شود و روابط آنها را با هم خراب میکند.به مثالهای زیر توجه کنید:
* سارا 5 ساله از جمع کردن اسباب بازی هایش امتناع می کند.
مادر:
ببین من از برادرت می خواهم که اسباب بازی هایش را جمع کند،بلافاصله این کار را انجام می دهد، چقدر کار خوبی می کند اما تو هیچ وقت اسباب بازی هایت را جمع نمی کنی.
احساس سارا:
برادر من خوب است،خیلی خوب است،ولی من از او متنفرم.
بهتر است مادر اینطور بگوید:سارا اسباب بای هایت کف اتاق است ممکن است کسی روی آنها پا بگذارد و بشکند،لطفا آنها را جمع کن و بگذار داخل سبد.
* مادر به پسرش که در حال مطالعه یک کتاب است نگاه می کند و می گوید:
تو پسر عجیبی هستی،چقدر دلم می خواست برادرت هم مثل تو کتاب خوان بود،او همیشه در حال دویدن و سر و صدا کردن است،او هیچوقت خواندن را یاد نمی گیرد،نگران او هستم.
احساس کودک:
* احساس غرور از اینکه مادر خوشحال است.
* اگر یک زمانی نتوانم به این خوبی مطالعه کنم مادر در مورد من هم همین را خواهد گفت؟
* من بهتر از برادرم هستم .او بی ارزش و سر به هواست.
بهتر است مادر اینگونه بگوید:
آفرین که مشغول خواندن کتاب هستی.کتاب جالبی است؟ شرط می بندم که تو یک کتاب خوان خوب هستی.
* علی 4 ساله پشت میز غذا خوری می نشیند و شام خود را می خورد.
مادر: تو پسر بزرگی هستی،موقع غذا خوردن مثل بچه ها خودت را کثیف نمی کنی.
احساس کودک:
من از یک بچه خردسال بهترم!!! ولی هنوز خوب نیستم.
بهتر است مادر اینطور بگوید:
من دیدم که تو همه غذاتو خوردی و با دستمال صورتت را پاک کردی،آفرین پسرم تو واقعا آداب غذا خوردن را یاد گرفتی.
هر کدام از فرزندان شما علایق و شخصیت واحد و خاصی دارند.علایق و صفات آنها را تشویق و تحسین کنید.از مقایسه کردن آنها اجتناب کنید و سعی نکنید آنها را به رقابت کردن با هم بیندازید.گفتن اینکه: آفرین نقاشی و رنگ آمیزی ات را دوست دارم بهتر است تا اینکه بگویید،آفرین بهتر از سارا نقاشی می کشی.
*توانایی متفاوت کودکان در همکاری و بازی کردن با هم.
به نظر می رسد بعضی از بچه ها یک توانایی خاصی برای جذب خواهر یا برادرشان به بازی دارند ولی عده ای از بچه ها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه می رسند که باید با بحث و دعوا برادر یا خواهرشان را درگیر بازی کنند..یعنی هدف اصلی آنها این است که با خواهر یا برادرشان بازی کنند اما نمی دانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند.شما به کرات این جملات را از زبان فرزندانتان شنیده اید (باید با من بازی کنی،مامان ببین نمی خواد با من بازی کنه،من حوصله ام سر رفته .اصلا حالا دیگه نوبت منه که پلی استیشن بازی کنم و ...)شما می توانید به فرزندانتان بیاموزید که چگونه با یکدیگر ارتباط بهتری برقرار کنند.به بچه ها کلماتی را یاد دهید که باعث بازی بهتر و همکاری بهتر آنها شود.
به طور مثال: آیا ممکن است با من بازی کنی؟ و یا آیا ممکن است من با اسباب بازی هایت بازی کنم؟ خواهش می کنم،من حوصله ام سر رفته است،دوست دارم با هم بازی کنیم.فعالیت هایی را تدارک ببینید که برای سنین مختلف جالب باشد و بچه های با گروه سنی متفاوت بتوانند و علاقمند باشند که آنها را انجام دهند.بچه های بزرگتر خیلی زود از بازی با بچه های کوچکتر خسته می شوند،چرا که بچه های کوچکتر می خواهند بازی کنند اما مهارت های محدودی دارند.به بچه های بزرگتر یاد دهید که چگونه برای وادار کردن بچه های کوچکتر به بازی به آنها تکالیف ساده بدهند. وقتی را برای هر کدام از فرزندان خود اختصاص دهید و با آنها فعالیت هایی را انجام دهید که متناسب با سن،علایق و نیازهای آنهاست.
شرایطی را ایجاد کنید که هر کودکی احساس کند بی نظیر و خاص است.لازم نیست و یا حتی ممکن نیست که با بچه ها بطور مساوی رفتار کنید.
بسیاری از والدین از این دعواها هراس دارند و نگران هستند اما والدین باید به فرزندان خود اجازه رویارویی با چنین مشکلاتی را بدهند.
بچه ها با هم دعوا می کنند. به همین سادگی.
این رفتار کاملاً عادی است. والدین معمولاً نمی دانند چه زمان باید اجازه بدهند دعوای کودکان روند عادی خودش را طی کند و چه زمان باید دخالت کرده و وارد عمل شوند. بچه ها ممکن است به احمقانه ترین دلایلی که واقعاً غیرمنطقی به نظر می رسند با هم دعوا کنند—دلایلی که ممکن است حتی برای والدین خنده دار باشد—اما به نظر بچه ها دلایل خوبی برای دوست شدن یا دعوا کردن با همدیگر است.
دعوا ، کودکان را برای آینده آماده می کند
اگر دعوا یا بحث میان کودکان، کلامی بود، بهتر است والدین و بزرگ ترها دخالت نکنند و به شما توصیه می کنیم که به هیچ وجه نقش قاضی را در این میان بازی نکنید.البته این توصیه باید با این احتیاط همراه باشد که در دعوای آنها با هیچ آسیبی (جسمی، احساسی یا فکری) همراه نباشد. در این موارد حتماً باید مداخله کنید. اما بیشتر دعواهای بچه ها فقط کل کل و مشاجره عادی است و مداخله والدین فقط حل کردن مشکل توسط خود بچه ها و آشتی کردنشان را کندتر می کند. خیلی وقت ها دعوا کردن راهی برای بچه ها برای جلب توجه است و برای بعضی از آنها، توجه منفی از توجه نکردن بهتر است.
مثلا عده ای همیشه به فرزند کوچک تر می گویند که: «تو باید به برادر یا خواهر بزرگ تر خود احترام بگذاری.» یا به فرزند بزرگ تر می گویند که: «تو باید رعایت کنی، هر چه باشد تو بزرگ تر هستی.» با این کار، کودک نسبت به والدین خود احساس منفی ای پیدا می کند. اگر جنگ و دعوای کودکان، به زدو خورد کشیده شد، قبل از آسیب رساندن به خودشان یا وسایل، آنها را از هم جدا کنید. بهتر است هر کدام از آنها نیم ساعت در محیطی جدا از هم بمانند و اجازه هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند.
بعد از نیم ساعت، هم به آنها بگویید اگر دوباره دعوا کنند، دیگر اجازه بازی ندارند. ما به عنوان والدین، باید مراقب نوع درگیری های خود در خانواده باشیم. کودکان از مشاهده های خود، مطالب زیادی در ذهن ثبت می کنند. بحث یا فحاشی و دعوا میان همسران در حضور کودکان، باعث الگوپذیری آنها می شود. در درجه اول باید خودمان و شیوه روابطمان را اصلاح کنیم و بعد، انتظار چنین رفتارهایی را از کودکان خود داشته باشیم. در بعضی موارد، والدین، رفتار غلط را به کودک خود آموزش می دهند. مثلا وقتی فرزندشان به خانه می آید و تعریف می کند کسی او را زده است، کودک را تحقیر می کنند و به او یاد می دهند که اگر کسی تو را زد، تو هم باید او را بزنی. با این کار، پرخاشگری را به کودک آموزش می دهند که کار غلطی است.
دنبال مقصر نگردید
یکی از دام هایی که ممکن است والدین در آن گرفتار شوند این است که تلاش کنند بفهمند چه کسی دعوا را شروع کرده است، و کی چه گفته است و بعد چه چیز باعث بدتر شدن دعوا شده است. ما به شما توصیه می کنیم در دعواهای کودکان به دنبال مقصر نباشید.جانب گیری کردن یا تعیین مجازات های متفاوت زمینه را برای برچسب قربانی و قلدر زدن فراهم می کند. در اکثر موارد، مجازات بچه ها باید یکسان باشد: بدون هیچ استثنا. هدف باید این باشد که میل به برد و باخت را در دعواهای بچه ها از بین ببرید.
آموزش مفهوم عدالت به کودکان
حتی بچه های خیلی کوچک مسائل ابتدایی عدالت و جنگ نکردن را درک می کنند. درمورد دعوا کردن و راه های دیگر برای حل مشکلات با فرزندانتان صحبت کنید. همیشه قوانینی برای کارهایی که برای حل مشکلاتشان می توانند بکنند و نمی توانند بکنند تعیین کنید )مثلاً داد کشیدن، گریه کردن، زد و خورد). از آنها بخواهید ایده های خود را مطرح کنند و بعد امتحانشان کنند. ممکن است از راهکارهایی که پیشنهاد می کنند متعجب شوید ولی آنها خودشان خوب می دانند که چه چیزی برایشان موثرتر است. بچه های یک خانواده همیشه سر اینکه شب چه فیلمی تماشا کنند دعوا داشتند.والدین گفتند که دخالتی در این قضیه نمی کنند اما هر فیلمی که هر دو بچه ها تمایلی به دیدن آن نداشتند را در لیست “ندیدنی ها” قرار می دادند. اگر بچه ها همه فیلم هایی که پیشنهاد می شد را رد می کردند، آنوقت آن شب بدون دیدن فیلم باید می خوابیدند. بعد از اینکه این اتفاق یکبار افتاد، خواهر و برادر تمایل بیشتری برای توافق کردن سر یک فیلم پیدا کردند.
از آنجا که بیشتر خانواده ها، وعده شام را در کنار هم صرف می کنند، زمان مناسبی است که هر کدام از اعضا در مورد خودشان حرف بزنند. پدرومادر می توانند با بیان غیرمستقیم به کودکان خود بیاموزند که چگونه می توان عصبانیت را کنترل کرد. مثلا پدر می تواند ماجرایی در مورد اینکه چگونه ناگهان از کسی عصبانی شده اما سعی کرده خودش را از محیط دور کند تا درگیری پیش نیاید، تعریف کند. این کار غیرمستقیم به کودکان آموزش می دهد که چگونه خشم خود را کنترل کنند. در مورد بچه های کوچک تر (زیر ۱۰ سال)، قصه خوانی یا عروسک بازی هم روش خوبی برای آموزش غیرمستقیم است. می توان قصه ای را برای آنها در مورد اینکه چگونه مثلا دو خرس بر سر کوزه عسلی دعوا کردند تعریف کرد و از کودک خواست قصه را ادامه دهد و راهی پیدا کند که دعوای دو خرس تمام شود.
بعد می توانیم راه حلی را که او بیان کرده با هم بررسی کنیم و ببینیم که راه درستی است یا نه. مهم است که به کودک اجازه بدهیم از ذهنش کمک بگیرد و راه حلی به او ندهیم. این کار روش خوبی برای آموزش کودکان کم سن و سال است. می توان به کودک گفت حالا از راه حل خودت در دعوای با خواهرت هم می توانی استفاده کنی. به این ترتیب احساس آرامش می کند و به کمک راه حل خودش، موضوع یا مشکل خود را حل می کند.
چطور به فرزندان یاد دهیم که با یکدیگر رابطه خوبی داشته باشند؟
1. با بچهها منصفانه رفتار کنید
کودک از سنین بسیار پایین، روابط والدین با خود را با روابط والدین با دیگر خواهرها و برادرهایش مقایسه میکند. آنچه در اینجا اهمیت دارد، این نیست که با همهی فرزندانمان رفتار دقیقا یکسانی داشته باشیم، بلکه مسئلهی مهم این است که بچههایمان باور داشته باشند رفتار متفاوت ما منصفانه است. درواقع اهمیتی ندارد که در مقام والدین فکر کنیم رفتار متفاوتمان با کودکانمان منصفانه است یا خیر، بلکه مهم این است که بچههای ما چه فکری میکنند و اینکه آیا دراینباره با هم توافق دارند یا نه. هنگامی که کودکان باور داشته باشند رفتار والدینشان با آنها در مقایسه با خواهرها یا برادرهایشان منصفانه است، روابط خواهر و برادریشان محکمتر می شود. برای این منظور باید میزان مهربانی، تحسین و کنترل والدین در حق همهی فرزندانشان یکسان باشد. این مسئله که کودک احساس کند والدینش روابط گرمتری با خواهر یا برادرش دارند، ممکن است واقعا بر شادی او و رابطهاش با خواهر یا برادرش اثر بگذارد. چنین کودکانی نهتنها علائم بیشتری از افسردگی بروز میدهند، بلکه رفتارشان با خواهرها یا برادرهایشان نیز سردتر میشود.۲. تعلیم احساسی واقعا مهم است
آموزشدادن به کودکان درمورد چگونگی شناسایی، نظارت، ارزیابی و اصلاح واکنشهای احساسیشان در برابر خواهرها یا برادرهایشان میتواند اثر واقعا مثبتی بر کیفیت ارتباط فرزندان بگذارد. هدف در اینجا این است که به کودکانتان یاد بدهید در مواقع درگیری از شدت واکنشهای منفیشان بکاهند. بهاینترتیب هنگامی که خواهر یا برادرشان، آنها را تحریک میکند (از راههایی که فقط خواهرها و برادرها بلدند) عکسالعمل منفی آنها آنقدرها هم شدید نخواهد بود. تعلیم احساسی همچنین باعث میشود فرزندان روابط بهتری با هم داشته باشند و احتمال آنکه درنهایت حس مثبتتری از بازی داشته باشند، افزایش مییابد. پیشنهاد بعدی را ببینید.۳. به آنها فرصتهای مناسبی برای بازیکردن بدهید
تجربههای مثبتِ بازی به خواهرها و برادرها کمک میکند خود را برای پایهریزی پیوندی مادامالعمر آماده کنند. طبق تحقیقی که درمورد نسبت بین احساسات مثبت و منفی صورت گرفت، نسبت تعاملات مثبت به منفی در بین خواهرها و برادرها باید حدود ۵ به ۱ باشد. یکی از برنامههای تحقیقاتی بسیار خوبی که با هدف بهبود روابط خواهرها و برادرها انجام شد، بر یافتن چیزهایی تمرکز کرد که خواهرها و برادرها از انجام آن بههمراه هم لذت میبرند. حتی کودکانی که ظاهرا هیچ وجه اشتراکی نداشتند یا فواصل سنیشان زیاد بود نیز توانستند راههایی برای لذتبردن از همراهی با یکدیگر پیدا کنند. بنابراین وظیفهی مهم ما بهعنوان والدین این است که به فرزندانمان کمک کنیم هر روز حداقل زمان کمی را به بازیکردن یا کسب تجربهای مثبت با یکدیگر اختصاص دهند. اکثر بچهها گاهی در هنگام بازی دعوا میکنند.مسئلهی مهم این است که مطمئن شویم تعداد تجربههای مثبت آنها بیشتر از تجربیات منفیشان است. من با آگاهی از این مطلب سعی میکنم ترتیبی بدهم که در زمانهایی که احتمال دعواکردن بچهها با هم بیشتر است، ارتباط کمتری با هم داشته باشند، بهعنوانمثال بچههای من در اواخر بعدازظهر، کمی بداخلاق و ناسازگار میشوند.بنابراین در این زمان، معمولا آنها را تشویق میکنم بهتنهایی وقت بگذرانند یا تا وقت شام با بچهی همسایه بازی کنند. همچنین در مواقعی که احساس میکنم احتمال تعامل مثبت آنها با هم بیشتر است، تشویقشان میکنم کار مشترکی انجام دهند، بهعنوانمثال میدانم هنگامی که با هم از حیوان خانگیشان نگهداری می کنند، در عرض چند دقیقه از ته دل قهقهه میزنند و خوشحال میشوند. بنابراین چند بار در هفته پیشنهاد میکنم با هم از حیوان خانگیشان مراقبت کنند.
۴. در زمان آرامش، رفتار درست هنگام درگیریها را به کودک یاد بدهید
طبیعتا خواهرها و برادرها با هم درگیریهایی پیدا خواهند کرد که لازم است آنها را مدیریت کنند. تحقیقات نشان میدهد هنگامی که کودکان تکنیکهای خاص مدیریت درگیری را بیاموزند، کیفیت رابطهی خواهر و برادریشان قطعا بهبود مییابد. اولین هدف این است که به فرزندانمان کمک کنیم بهطور ناگهانی و بدون فکر واکنش نشان ندهند و بهجای آن، اولین قدم مهم در حل درگیری را بردارند، یعنی نفس عمیقی بکشند. در قدم بعدی، باید به کودکانمان بیاموزیم که چگونه در موقعیتهای بسیار احساسی واکنش نشان دهند تا بتوانند با آرامش، خواهر یا برادرشان را از نیازهای فردی و دیدگاهشان مطلع سازند. بهتر است این تکنیک را در موقعیتهای آرامی که بچهها باهم مشکلی ندارند تمرین کنید، نه در وسط هیاهوی دعوا. مثلا یکی از بچهها نقش کسی را داشته باشد که از دست خواهر یا برادرش ناراحت است و در این نقش با حفظ آرامش، درمورد نیازها و خواستههایش حرف میزند.۵. قبل از دخالت در درگیری بین فرزندانتان، خوب فکر کنید، بهخصوص درمورد نوجوانان
استفاده از جملهی «بس کنید» برای پایاندادن به درگیری بین کودکان، چیزی به آنها یاد نخواهد داد. هنگامی که کودکان هنوز مهارتهای لازم برای حل مشکلاتشان را فرانگرفتهاند، ایرادی ندارد که نقش معلم را در طول درگیری ایفا کنیم. اما هنگامی که در روابط بچهها دخالت میکنیم، باید متوجه باشیم که اگرچه نیت ما خیر است، نباید طوری بهنظر برسد که انگار داریم از یکی از آنها طرفداری میکنیم یا استثنا قائل میشویم. تحقیقات نشان میدهد راهنمایی اکثر والدین در طول درگیریها، برای بچههای سنین پیشدبستانی مفید است. بااینحال هنگامی که بچهها به سن بلوغ میرسند، بهتر است اجازه بدهیم خودشان اختلافهایشان را حلوفصل کنند.برای اکثر والدین، ایجاد روابط نزدیک بین فرزندان یکی از نگرانیهای بزرگ است و هیچ نتیجهای لذتبخشتر از آن نیست که کودکان با هم کنار بیایند و عاشق هم باشند. آیا بچههای شما با هم سازگاری دارند؟ اگر اینطور است، دلیل آن چیست؟ شما برای تقویت رابطهی خواهر و برادری آنها چه کارهایی کردهاید؟ منتظر تجربههای ارزشمند شما هستیم.
منبع: سایت سیمرغ
سایت تبیان
سایت چطور