رجعت (2)

4- آیة259 سورة بقره در مورد«عزیر» است که روزی در مسیر خود به دهکدة ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف های واژگون و استخوان های پوسیده و بدنهای ازهم گسیخته سکوت مرگ باری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیّه داد و در بارة آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این
يکشنبه، 2 اسفند 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رجعت (2)
رجعت (2)
رجعت (2)

نویسنده : محمد انتشاری
منبع : راسخون


4- آیة259 سورة بقره در مورد«عزیر» است که روزی در مسیر خود به دهکدة ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف های واژگون و استخوان های پوسیده و بدنهای ازهم گسیخته سکوت مرگ باری را به وجود آورده بود.
عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیّه داد و در بارة آن مردگان به اندیشه پرداخت، که این مردگان چگونه زنده میشوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می آیند و به صورت پیشین بر می گردند.
خداوند در این حال او را قبض روح کرد و صد سال تمام در آنجا بود و بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد.چون عزیر زنده شد تصور کرد که از خوابی گران بر خاسته است. پس به جستجوی الاغ و زنبیل ها و کوزة آب پرداخت. فرشته ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر؛ چه مدت در اینجا درنگ کرده ای؟ گفت:یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: تو صد سال در اینجا درنگ کرده ای. در این صد سال طعام و نوشابه ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که خداوند چگونه آن را زنده می سازد.
عزیر تماشا می کرد و می دید که استخوانهای الاغ به یکدیگر متصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر باز آمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم باور نکردند، پس تورات را از حفظ خواند. آنگاه باور کردند، زیرا کسی جز او تورات را از حفظ نداشت(27). از امیرمؤمنان(علیه السّلام) روایت شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر 50 ساله بود چون به خانه اش باز گشت او با همان طراوت 50 ساله گی بود و پسرش 100 ساله بود(28).
داستان عزیر یکی از روشن ترین ادلّة رجعت است که معصومین(علیهم السّلام) به آن استدلال نموده اند و دانشمندان شیعه در طول چهارده قرن در کتابهای تفسیری و عقیدتی به آن استناد نموده اند.
مواردی از رجعت در عهد امامان معصوم(علیهم السّلام) اتفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم شیخ حرّ عاملی گرد آورده است(29). فضل ابن شاذان از اصحاب امام رضا(علیه السّلام) بیش از ده مورد از موارد رجعت در امّت اسلامی را از طریق اهل سنّت در کتاب«ایضاح»خود نقل کرده است(30).
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «آن چه در امّت های پیشین واقع شده، مو به مو در این امّت نیز واقع خواهد شد»(31). از آنچه آوردیم نتیجه می گیریم:
1- رجعت در امّت های پیشین واقع شده است.
2- آن چه در امّت های پیش واقع شود، در امّت های اسلامی نیز واقع خواهد شد.
3- ده ها آیه از قرآن کریم از وقوع رجعت در امّت اسلامی خبر داده است.
4- چند مورد در امّت اسلامی واقع شده و هزاران مورد دیگر پس از قیام قائم(عج)واقع خواهد شد.
روی این بیان هر کس به قرآن و آورندة آن ایمان داشته باشد راهی ندارد جز این که «رجعت» رانیز باور کند.

آیات دال بر رجعت

آیات متعددی بر اصل رجعت دلالت می کند. مرحوم شیخ حرّ عاملی بیش از 60 آیه (32) و مرحوم طبرسی بیش از 70 آیه (33) را بر رجعت تفسیر و منطبق نموده اند. مرحوم علِامه مجلسی بیش از 128 آیه از آیات قرآن را آورده است که بر رجعت دلالت می کند و یا توسط ائمّة اهل بیت(علیهم السّلام) بر رجعت استدلال و منطبق شده است.
این آیات به دو دسته تقسیم می شوند:
1- آیاتی که بر وقوع رجعت در امّتهای گذشته دلالت می کند،
2- آیاتی که از تحقّق رجعت درآینده قبل از قیامت خبر می دهد.
قسم اوّل را در فصل قبلی توضیح دادیم و اکنون به توضیح راجع به قسم دوم می پردازیم:
1-« وَ يَوْمَ نحَْشُرُ مِن كُلّ‏ِ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِايَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُون‏»
(روزى كه از هر ملتى فوجى از آنان كه آيات ما را تكذيب مى‏كردندگرد مى‏آوريم و آنان را به صف برانند)(34).
«حشر» به معنای کوچ دادن، بیرون ساختن از قرار گاه و ... به کار می رود.
مِن،در «مِن کُلِّ اُمَّهٍ» تبعیضیّه و مِن «مِمَّن یُکَذِّبُ» بیانیّه است؛ یعنی از هر امّت، گروهی را محشور می کنیم که آیات الهی را تکذیب می کردند. «بآیاتنا» مراد از آیات، مطلق آیات الهی است که بر مبدأ و معاد دلالت میکند، از جملة آنها، انبیاء، امامان و کتب آسمانی است، یعنی اینها از مصادیق آیات الهی که مورد انکار و تکذیب واقع شده است(35).
از مجموع این آیه چنین استفاده می شود: روزی فرا می رسد که خداوند با قدرت بالغه و بی کران خود از هر جمعیّتی گروهی را از جایگاهشان حرکت داده، به همین دنیا باز می گرداند و از هر گونه آزادی عمل منع شده، مدتی برای دیدن مجازات دنیایی اعمالشان و مشاهدة گسترش اقتدار مؤمنین نگه داشته می شوند.
بسيارى از بزرگان اين آيه را اشاره به مساله رجعت و بازگشت گروهى از بدكاران و نيكوكاران به همين دنيا در آستانه رستاخيز مى‏دانند، چرا كه اگر اشاره به خود رستاخيز و قيامت باشد، تعبير به« مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» (از هر جمعيتى، گروهى) صحيح نيست، زيرا در قيامت، همه محشور مى‏شوند، چنان كه قرآن در آيه 47 سوره كهف مى‏گويد: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». (ما آنها را محشور مى‏كنيم و احدى را ترك نخواهم گفت».
شاهد ديگر اين است كه قبل از اين آيه سخن از نشانه‏هاى رستاخيز در پايان اين جهان بود، در آيات آينده نيز به همين موضوع اشاره مى‏شود، بنا بر اين بعيد به نظر مى‏رسد كه آيات قبل و بعد از حوادث پيش از رستاخيز سخن گويد، اما آيه وسط از خود رستاخيز، هماهنگى آيات ايجاب مى‏كند كه همه درباره حوادث قبل از قيامت باشد(36).
2-« وَ حَرَامٌ عَلىَ‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُون‏»
(و قريه‏اى را كه به هلاكت رسانده‏ايم محال است كه بازگشتى داشته باشند)(37).
«حرام»خبر برای مبتدای محذوف است و «أنَّهُم لَا یَرجِعُون» در مقام برهان و دلیل است.
کیفیِت دلالت این آیه هم مثل آیة قبل روشن است و غیر از رجعت، مصداق دیگری نمیتواند داشته باشد، زیرا رجوع و برگشت آنان که به جرم گناهانشان هلاک و نابود شده اند، ممنوع و حرام اعلان شده است، معلوم است که این رجوع و برگشت به قیامت نیست، زیرا برگشت و حشر قیامت، عمومی و همگانی است چه در اثر عذاب هلاک شده و یا با مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند. پس این که خداوند بازگشت آنان را نفی میکند، یک باز گشت دیگری غیر از قیامت است که عدّه ای باز میگردند امّا آنهایی که به واسطة عذاب الهی نابود شده اند بر نمیگردند چون نتیجة دنیایی اعمالشان را دریافت کرده اند.
مرحوم قمی میفرماید: این آیه از روشن ترین دلائل رجعت است، زیرا همة مسلمانان معتقد اند که تمام مردم در قیامت بر می گردند، هلاک شده باشند یا نشده باشند. پس مراد از«لا یرجعون»رجعت است که هلاک شدگان بر نمی گردند(38).
3-«إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَاد»
(ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگى دنيا و در روز قيامت كه شاهدان براى شهادت بر پاى مى‏ايستند، يارى مى‏كنيم‏)(39)
کیفیّت دلالت این آیه بر رجعت مثل آیات قبل خیلی روشن است زیرا این وعدة الهی، در گذشته که محقق نشده است، چون همة انبیا به جز اندکی و همچنین مؤمنان اوصیا به دست دشمنان مظلومانه به شهادت رسیده و بدون یاری از دنیا رفته اند«یحیی ها، ذکریا ها، حسین هاو.........»در طول تاریخ مظلومانه به شهادت رسیده اند و هرگز یاری نشده اند در حالی که آیه میگوید: ما به طور قطعی فرستادگان خود و مؤمنان را یاری میکنیم. بنابراین یا باید بگوییم: العیاذ بالله خداوند خلف وعده کرده است در حالی که«إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ» ویا بگوییم:این وعدة الهی در آینده محقق میشود. هیچ مسلمانی به فرض اوّل نمی تواند ملتزم شود پس در آینده یاری میشوند و یاری شدن آنها مستلزم زنده شدن و رجعت انان است.
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: سوگند به خداوند این آیه مربوط به رجعت است مگر نمی دانی که پیامبران زیادی در این دنیا یاری نشده و به شهادت رسیده اند و ائمّه(علیهم السّلام) که مصداق کامل «الَّذِینَ آمَنُوا» هستند بدون یاری به شهادت رسیده و نصرت وعده داده شده شامل حالشان نشده است. پس این نصرت الهی در ایّام رجعت محقق می شود(40).
4-«قَالُواْ رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينْ‏ِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينْ‏ِ فَاعْترََفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلىَ‏ خُرُوجٍ مِّن سَبِيل‏»
(مى‏گويند: اى پروردگار ما، ما را دو بار ميرانيدى و دو بار زنده ساختى و ما به گناهانمان اعتراف كرده‏ايم. آيا بيرون‏شدن را راهى هست؟)(41).
این آیه در بارة اهل کفر در رستاخیز است و بیان قول ایشان میباشد علی ابن ابراهیم از امام صادق و امام باقر(علیهما السّلام) روایت کرده است که فرمودند این آیه در رجعت است و مخصوص طایفه ای است که پس از مردن زنده میشوند و باز گشت می کنند آنگاه میمیرند و در قیامت زنده می شوند(42).

پاسخ به شبهات

گروهى از كسانى كه مسأله رجعت را در كتب خود بررسى كرده‏اند اشكالات چندى بر اين عقيده وارد آورده‏اند كه موجب دودلى و ترديد ايشان و جمعى ديگر شده است. برخى از اين اشكالات بين رجعت و معاد جسمانى مشترك است و طبعاً كسانى كه به پيروى از قرآن، معاد جسمانى را باور دارند اين اشكالات را بهمان نحوى كه در معاد جسمانى بررسى مى‏كنند، پاسخ خواهند داد. و ما در اينجا فقط سؤالات و ايراداتى را متذكر مى‏شويم كه از خصوصيات خود رجعت است.
1- رجعت بازگشت از فعلیت به قوه است.
بعضى در مقام ابطال رجعت از راه دليل عقلى وارد شده و بطور خلاصه گفته‏اند: مرگ امرى است كه با در نظر گرفتن عنايت پروردگار هرگز بر هيچ زنده‏اى عارض نمى‏شود مگر بعد از آنكه آن موجود زنده به حد كمال رسيده باشد، و زندگيش كامل شده، آنچه در قوه داشته به فعليت رسيده باشد، و چنين موجودى كه تمامى كمالات بالقوه‏اش فعليت يافته، اگر بعد از مردن به دنيا برگردد، در حقيقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اينكه چيزى كه فعليت يافته برگردد و بالقوه شود امرى است محال.
پاسخ: چيزى كه از قوه به فعليت در آمده، ديگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحيح، و ليكن قبول نداريم كه مساله مورد بحث ما از اين باب باشد، براى اينكه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد فرض او كسى است كه عمر طبيعى خود را كرده، و به مرگ طبيعى از دنيا رفته باشد، كه برگشتن او به دنيا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامى كه عاملى غير طبيعى از قبيل قتل و يا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنين مرگى به دنيا مستلزم هيچ محذور و اشكالى نيست، چون ممكن است انسان بعد از آنكه به مرگ غير طبيعى از دنيا رفته در زمانى ديگر مستعد كمالى شود، كه در زمانى غير از زمان زندگيش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن كمال را بدست آورد.
و يا ممكن است اصل استعدادش مشروط باشد به اينكه مقدارى در برزخ زندگى كرده باشد، چنين كسى بعد از مردن و ديدن برزخ داراى آن استعداد مى‏شود، و دوباره به دنيا بر مى‏گردد، كه آن كمال را به دست آورد، كه در هر يك از اين دو فرض مساله رجعت و برگشتن به دنيا جايز است، و مستلزم محال نيست(43) .
2- رجعت با تناسخ چه تفاوتی دارد؟
مى‏گويند: عقيده تناسخ از نظريات برخى مكاتب و مذاهب غير الهى بوده و هيچ يك از فرق اسلامى اين عقيده را نپذيرفته‏اند و از نظر فلسفى نيز اين عقيده كاملاً رد شده است. حال آيا اعتقاد به رجعت، نوعى اعتقاد به تناسخ نيست؟
پاسخ: نظريه «تناسخ» براساس انكار قيامت پى‏ريزى شده و پيروان اين مكتب، پاداش و كيفر اعمال و رفتار را منحصر به دنيا مى‏دانند. چكيده اين عقيده آن است كه: «جهان آفرينش پيوسته در گردش است و هر دوره‏اى تكرار دوره پيشين بوده و اين گردش و تكرار پايان ندارد. روح هر انسانى پس از مرگ بار ديگر به دنيا باز مى‏گردد(در غالب و بدن دیگری)، و اين بازگشت مبتنى بر كردار و رفتار پيشين اوست. اگر در روزگار گذشته به كارهاى نيك و شايسته دست زده، دوران بعد را با شادى و خوشى سپرى مى‏كند، و اگر مرتكب اعمال ناروا و زشت شده، گرفتار حزن و اندوه مى‏گردد».
و امّا کسی که در رجعت شبهه وارد میکند که رجعت از قبیل تناسخ و باطل است، فرقی بین معنای تناسخ و معاد جسمانی و رجعت که از نوع معاد جسمانی است نمی گذارد. همانا تناسخ انتقال نفس از بدنی به بدنی دیگر است که منفصل از بدن اوّلی است، در حالی که معاد جسمانی این گونه نمی باشد و معنایش رجوع به خود همان بدن اوّلی است. حال اینکه اگر رجعت تناسخ باشد زنده کردن اموات به دست عیسی(علیه السّلام) هم تناسخ است، و همچنین بعث و معاد جسمانی هم تناسخ است(44). در حالی که معتقدان به رجعت هرگز منكر قيامت نيستند، بلكه يقين به وقوع اين رستاخيز بزرگ همگانى دارند. آنان هيچگاه از تكرار بى نهايت دوره‏هاى آفرينش گفتگو نمى‏كنند، بلكه به پيروى از قرآن براى جهان پايان و فرجامى قطعى مى‏شناسند.
3- اگر رجعت کنندگان توبه کنند؟
مى‏گويند: شكى نيست كه افراد رجعت كننده از دو گروه تشكيل مى‏شوند. گروه اول آنانكه دوران حيات خود را همراه با ايمان و تقوا سپرى كرده‏اند و گروه دوم كسانى كه جز ناپاكى و پليدى كار ديگرى از ايشان سرنزده است. بطور مسلم، افراد گروه دوم كه جريانها را در برزخ از نزديك مشاهد كرده و حقايق بر آنها آشكار شده است، پس از بازگشت به اين جهان راه توبه را پيش خواهند گرفت. حال بايد ديد كه آيا توبه چنين افرادى پذيرفته مى‏شود يا نه؟ اگر پاسخ سؤال مثبت باشد، برخلاف حكمت الهى است، زيرا دوران زندگى دنيائى ايشان به سرآمده و سرنوشت ابدى آنها تعيين شده است. و اگر پاسخ سؤال منفى باشد، بر اين افراد ستم رفته وعده خداوند درباره پذيرش توبه گنهكاران تحقق نيافته است .
اين اشكال را به دو گونه مى‏توان پاسخ داد:
پاسخ اول: توبه چنين كسانى پذيرفته نمى‏شود،زيرا توبه‏اى در پيشگاه خدا ارزش دارد كه از روى اختيار و آزادى صورت پذيرد، نه بخاطر مشاهدء قهر الهى و عذابهاى دردناك.
توضيح اينكه: براساس آيات قرآن، افرادى كه مرتكب گناه مى‏شوند، يا از اعتقاد به آئين حق سرباز مى‏زنند ؛ هرگاه از كرده خود پشيمان شده به درگاه خدا باز گردند،توبه ايشان پذيرفته است. اما اگر در آخرين لحظات زندگى - آن هنگام كه حقايق در برابر ديدگان انسان آشكار مى‏شود و نشانه‏هاى مرگ رخ مى‏نمايد- انسانى گناهكار و يا كافر به درگاه خدا توبه كند، توبه او پذيرفته نخواهد شد. قرآن مى‏فرمايد:«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بجَِهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيهِْمْ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًاوَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيَِّاتِ حَتىَّ إِذَا حَضرََ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىّ‏ِ تُبْتُ الَْانَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»
(جز اين نيست كه توبه از آن كسانى است كه به نادانى مرتكب كارى زشت مى‏شوند و زود توبه مى‏كنند. خدا توبه اينان را مى‏پذيرد و خدا دانا و حكيم است.توبه كسانى كه كارهاى زشت مى‏كنند و چون مرگشان فرا مى‏رسد مى‏گويند كه اكنون توبه كرديم، و نيز آنان كه كافر بميرند، پذيرفته نخواهد شد. براى اينان عذابى دردآور مهيا كرده‏ايم)(45).
شیخ مفید در این مورد می گوید: خداوند وقتی در زمان رجعت، کافران را برای انتقام کشیدن به دنیا باز می گرداند، توبة ایشان را قبول نمی کند؛چنان که توبة فرعون را در حال غرق شدن قبول نکرد، با این که قرآن می فرماید:
(فرعون)گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آن که فرزندان اسرائیل به گرویده اند نیست و من از تسلیم شدگانم. و خداوند هم در جواب فرمود: اکنون؟ (توبة تو قبول نیست) در حالی که پیش از این نافرمانی می کردی و از تبهکاران بودی. بنا بر این توبة او سودی نبخشید و چنین است حال کفّار رجعت کننئه؛ چرا که این شبیه توبة اضطراری است و از روی میل نیست. علاوه بر این حکمی که برای مجرم ثابت شد برای همیشه مانع قبول توبه است(46).
پاسخ دوم: چنين افرادى كه قلوبى مسخ شده و تاريك دارند، پس از بازگشت نيز توبه نمى‏كنند.
توضيح اينكه: ديدن حقايق و آشكار شدن واقعيت‏ها موجب عبرت بسيارى از انسانها مى‏شود وافرادى زيادى را از ادامه كفر و گناه باز مى‏دارد. اما در برابر اينگونه افراد خدا جو و حق‏پذير كسانى نيز يافت مى‏شوند كه عليرغم مشاهده همه آثار عظمت خداى تعالى همچنان در گرداب كفر و گناه غوطه مى خورند. به طور كلى كسانى آمادگى توبه و بازگشت به درگاه خدا را دارند كه سراسر روح و روان آنان را سياهى و بدانديشى فرا نگرفته و نقطه سفيدى در آن برجاى مانده باشد، ولى آن گروه كه در طول دوران زندگى خود بر اثر فساد وكژى روح و روان خود را آنچنان آلوده كرده‏اند كه كمترين نشانى از مهرو لطف خدا در آن وجود ندارد، هرگز با مشاهده واقعيتها توبه نمى‏كنند. قرآن اين حقيقت شگفت‏انگيز را براى ما چنين بيان مى‏كند:« وَ لَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلىَ النَّارِ فَقَالُواْ يَالَيْتَنَا نُرَدُّ وَ لَا نُكَذِّبَ بَِايَاتِ رَبِّنَا وَ نَكُونَ مِنَ المُْؤْمِنِينَ بَلْ بَدَا لهَُم مَّا كاَنُواْ يخُْفُونَ مِن قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نهُُواْ عَنْهُ وَ إِنهَُّمْ لَكَاذِبُون»‏
(اگر آنها را در آن روز كه در برابر آتش نگاهشان داشته‏اند بنگرى، مى‏گويند: اى كاش ما را باز گردانند تا آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤمنان باشيم. نه، آنچه را كه از اين پيش پوشيده مى‏داشتند اكنون برايشان آشكار شده، اگر آنها را به دنيا بازگردانند، باز هم به همان كارها كه منعشان كرده بودند باز مى‏گردند. اينان دروغگويانند)(47).
بنابراين نمى‏توان گفت: هر كس بميرد و در عالم برزخ با حقايق جهان آشنا شود، در صورت بازگشت به دنيا حتماً توبه خواهد كرد و از گناه دورى خواهد گزيد. اين سخن درباره سران و پيشتازان كفر هرگز درست نيست و در قلب آنان جائى براى پذيرش حق و توبه نمانده است. و با توجه به آنكه رجعت كفار منحصر به كسانى است كه وجودشان با كفر و ستم آميخته شده، قاطعانه مى‏توان گفت كه اينگونه افراد، بعد از بازگشت نيز همان روش را پيش مى‏گيرند و همان عقيده باطل را ادامه مى‏دهند.
4- رجعت بر خلاف سنت عمومی الهی است
مى‏گويند: سنت الهى در جهان آفرينش اين است كه انسانها به صورت سلول در رحم مادر پرورش يابند آنگاه ديده به جهان گشوده، پس از عمرى كوتاه يا بلند رخت از جهان بر بندند، و بار ديگر در روز رستاخيز همگان براى پاداش و كيفر زنده شوند. در اين صورت، حيات دوباره قبل از قيامت بر خلاف سنت جارى الهى خواهد بود.
پاسخ اين است كه: این نظام مشهود در عالم دنیا، تنها نظام ممکن نیست و اسباب و عللی که در این جهان، بر اساس تجربه، شناخته می شوند اسباب و علل انحصاری نیستند و شاهدش این است که در همین جهان، پدیده های حیاتی خارق العادّه ای مانند زنده شدن بعضی از حیوانات و انسانها رخ داده است(48). ودر حالی که اگر آنچه ادعا شد، براستى يك سنت قطعى و كلى و تخلف‏ناپذير در نظام آفرينش باشد، نبايد هيچ نمونه‏اى بر خلاف آن يافت گردد. در حاليكه به گواهى آيات پيشين اين جريان در امتهاى گذشته روى داده و شمارى از انسانها بعد ازمردن به همين جهان بازگشته و رفته‏اند. بنابراين نمى‏توان اين مسأله را يك سنت صددرصد كلى تخلف‏ناپذير الهى دانست.

رجعت امام حسین(علیه السّلام) در روزگار ظهور قائم (عج)

نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولی عصر(عج)، حضرت امام حسین(علیه السّلام) ‏است. امام صادق(علیه السّلام) می فرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می شود و ‏به روی زمین رجعت می کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می کند که از کثرت ‏سن ابروهایش روی دیدگانش می ریزد(49). رجعت امام حسین در روزگار ظهور قائم یکی دیگر از اصول مسلم و قطعی که شیعه بدان معتقد است این است که امام را امام ‏غسل می دهد این برگرفته از حدیث امام رضا(علیه السّلام) است که می فرماید: امام را جز امام ‏غسل نمی دهد(50). بنابراین باید یکی از امامان رجعت نموده مراسم تغسیل و خاکسپاری ‏امام عصر(عج) را بر عهده بگیرد که طبق روایات رسیده امام حسین(علیه السّلام) این مهم را انجام ‏می دهند.‏در تفسیر عیاشی ذیل آیه شریفه« ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيهِْمْ وَ أَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَاكُمْ أَكْثرََ نَفِيرًا»(اسراء6)
از امام صادق نقل ‏شده است: مقصود از زنده شدن دوباره امام حسین(علیه السّلام) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر ‏امام زمان(عج)است، در حالی که کلاه خودهای طلایی بر سر دارند و به مردم، رجعت و ‏زنده شدن دوبارة حضرت حسین(علیه السّلام) را اطلاع می دهند تا مومنان به شک و شبهه نیفتند ‏و این در حالی است که حضرت مهدی(عج)در میان مردم است.‏هنگامی که همه مومنان، امام حسین(علیه السّلام) را شناختند و تایید کردند که او حسین(علیه السّلام) ‏است، مرگ حضرت مهدی(عج)، فرا خواهد رسید و دیده از جهان فرو می بندد. آنگاه امام ‏حسین(علیه السّلام) وی را غسل و کفن و حنوط می کند و به خاک می سپارد که هرگز امام را جز ‏امام غسل نمی دهد(51). ‏پس از شهادت امام زمان و تدفین ایشان، امام حسین(علیه السّلام) عهده دار حکومت جهانی ‏ایشان می شوند و به قدری حکومت می کنند که گفته شده است، از کثرت سن ‏ابروهایش روی دیدگان مبارکش را می پوشاند تا اینکه روز قیامت و رستاخیز فرا رسد

دعا برای رجعت

چگونه می شود که هر یک از ما جزو رجعت کنندگان باشیم؟ آیا راهی برای آن وجود دارد. به عبارت دیگر آیا رجعت کنندگان از پسش تعیین شده اند و دیگران نمی توانند رجعتی داشته باشند و یا علاوه بر کسانی که رجعت خواهند کرد، مؤمنان دیگر می توانند جزو رجعت کنندگان یاشند؟
از برخی ادعیه استفاده می شود که انسانهای مؤمن و متّقی که دعای عهد را چهل صبح بخوانند اگر پیش از ظهور امام عصر (عج) از دنیا بروند، جزو رجعت کنندگان خواهند بود. در قسمتی از این دعا چنین می خوانیم:
اَلّلهُمَّ اِن حَالَ بَینِی وَ بَینَهُ اَلمَوت اَلَّذِی جَعَلتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتماً مَقضِیّاً فَاَخرِجنِی مِن قَبرِی مُؤتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعوَهَ اَلدَاعِی فِی الحَاضِرِ وَالبَادِی (52).
منابع و مأخذ
1) قرآن/ترجمة؛ عبد المحمد آیتی .
2) سيد محمد باقر موسوى همدانى/ترجمة تفسیر المیزان/ انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم /‏سال چاپ:1374 ش‏/ نوبت چاپ: پنجم‏ .
3) فضل بن حسن‏ طبرسى/تفسیر مجمع البیان/ انتشارات ناصر خسرو/ سال چاپ: 1372 ش‏/ نوبت چاپ: سوم‏ .
4) على بن ابراهيم قمى‏/تفسیر قمّی/ انتشارات دار الكتاب/ سال چاپ: 1367 ش‏/ نوبت چاپ: چهارم‏ ‏ .
5) شیخ محمد رضا مظفّر/بدایة المعارف الالهیّه/مؤسسة نشر اسلامی/سال چاپ:1427 ه.ق/نوبت چاپ:پانزدهم .
6) شیخ علی اکبر نهاوندی/العبقری الحسان/انتشارات مسجد مقدّس جمکران/سال چاپ:بهار 1386/نوبت چاپ:اوّل .
7) احمد علی طاهری/رجعت یا حیات دوباره/ انتشارات مسجد مقدّس جمکران/ سال چاپ:پائیز 1384/ نوبت چاپ:اوّل .
8) اصغر بهمنی/پاسخ به شبهات رجعت/نشر زائر،آستانة مقدّسه/سال چاپ:زمستان 1387/نوبت چاپ:اوّل .
9) مجتبی تونه ای/موعود نامه/انتشارات میراث ماندگار/سال چاپ:1385/نوبت چاپ:سوم .
10) محمد رضا ضمیری/رجعت(یا بازگشت به زمان)/سال چاپ:1387/نوبت چاپ:پنجم .
11) مصباح یزدی/آموزش عقاید/شرکت چاپ و نشر بین الملل/سال چاپ:بهار1385/نوبت چاپ:نوزدهم .

پی نوشت ها :

27. تفسیر صافی/ج1/ص269؛ مجمع البیان/ج1/ص370؛تفسیر کشّاف/ج1/ص307.
28. مجمع البیان/ج1/ص370؛ تفسیر صافی/ج1/ص269.
29. الایقاظ/ص188- 231.
30. الایضاح/ص189- 196.
31. الایقاظ/ص41و99؛ بحار الانوار/ج53/ص59و129و40
32. الایقاظ/ص 97و72.
33. الشیعه الرجعه/ج2.
34. نمل/83
35. المیزان/ج15/ص397.
36. تفسير نمونه/ ج‏15/ ص 549.
37. انبیا/95.
38. تفسیر قمی/ج2/ص50-بحار الانوار/ج53/ص52.
39. غافر/51.
40. بحار الانوار/ج53/ص65.
41. غافر/11
42. تفسیر لاهیجی/ج3/ص900
43. ترجمة تفسیر المیزان/ج2/ص160 و 161.
44. بدایه المعارف الالهیّه/ج2/ص169 و 170.
45. نسا/17 و 18.
46. اصغر بهمنی/پاسخ به شبهات رجعت/ص71 و 72.
47. انعام/27 و 28.
48. آیت الله مصباح/آموزش عقاید/ص380.
49. بحار الانوار/ج53/ص46.
50. اصول کافی/ج1/ص281
51. تفسیر عیّاشی/ج2/ص281.
52. همان/ج53/ص96.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط