20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010

1) 20فروردين سال 1362هجري شمسي: عمليات والفجر 1در ادامه والفجر مقدماتي با رمز يا الله، يا الله ،يا الله ، در شمال غرب فكه آغاز شد . عمليات والفجر 1 در منطقه اي به وسعت 150كيلو متر مربع و با هدف انهدام دشمن و آزاد سازي بخشي از مرزي به انجام رسيد همچنين در چنين روزي در سال 66 عمليات كربلاي 9 با همت دلاور مردان نيروي زميني ارتش در منطقه قصر شيرين با رمز يا مهدي (علیه السلام) با موفقيت به پايان رسيد .
شنبه، 14 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010

20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010 1) 20فروردين سال 1362هجري شمسي: عمليات والفجر 1در ادامه والفجر مقدماتي با رمز يا الله، يا الله ،يا الله ، در شمال غرب فكه آغاز شد . عمليات والفجر 1 در منطقه اي به وسعت 150كيلو متر مربع و با هدف انهدام دشمن و آزاد سازي بخشي از مرزي به انجام رسيد همچنين در چنين روزي در سال 66 عمليات كربلاي 9 با همت دلاور مردان نيروي زميني ارتش در منطقه قصر شيرين با رمز يا مهدي (علیه السلام) با موفقيت به پايان رسيد .
2) قطع رابطه سياسي ايران با آمريكا (1359 ش): سلطه بلامنازع آمريكا در ايران از كودتاي 28 مرداد 32 به مدت بيش از 25 سال در ايران ادامه داشت و تصويب كاپيتولاسيون و مصونيت براي اتباع آن كشور، دست آنان را در انواع دخالت‏ها باز گذاشته بود. سرانجام پس از اشغال لانه جاسوسي و استعفاي دولت موقت، دولت آمريكا دست به اقداماتي عليه ايران زد و در اين روز، رابطه دو كشور با حمايت قاطع حضرت امام قطع شد.از آن زمان تاكنون، آمريكا، علاوه بر قطع روابط سياسي، توطئه‏هاي متعددي در عرصه‏هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي عليه جمهوري اسلامي ايران طراحي و اجرا كرده و اين روند هم‏اكنون نيز ادامه دارد. اما اين اقدامات با شكست مواجه شده و بر عزم مردم ايران براي ايستادگي در برابر آمريكا و بر تلاش اين ملت براي خودكفايي، افزوده است.
3) عمليات كربلاي 9، در قصرشيرين، توسط ارتشِ جمهوري اسلامي ايران (1366ش)
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010 4) شهادت هنرمند متعهد و سيد شهيدان اهل قَلَم "سيدمرتضي آويني" (1372 ش): شهيد سيدمرتضي آويني در سال 1326 ش در شهر ري متولد شد و پس از اخذ ديپلم، مدرك فوق ليسانس معماري را از دانشگاه تهران گرفت. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به فعاليت در جهاد سازندگي مشغول شد و عازم روستاها گرديد. از آن پس به سوي فيلم سازي براي جهاد كشانده شد و بعدها در اين گروه، مجموعه فيلم‏هاي "روايت فتح" را به انجام رسانيد. شهيد آويني از سال 1367 به فعاليت در حوزه هنري پرداخت و آثار متعددي را در اين زمينه از خود به يادگار گذاشت. شهيد از سال 1371 با تأكيد مقام معظم رهبري فعاليت دوباره‏اي را در جهت ساخت سري جديد روايت فتح آغاز كرد و همزمان با فعاليت گروه تفحص، تصاوير جديد روايت فتح را ضبط نمود. سيدمرتضي آويني سرانجام در بيستم فروردين 1372، در يكي از فيلمبرداري‏هايي كه گروه روايت فتح در منطقه فكّه داشتند، بر اثر انفجار مين به خيل شهدا پيوست. پيكر پاك آن شهيد با حضور مقام معظم رهبري تشييع شد و از جانب معظم‏له، وي "سيد شهيدان اهل قلم" ناميده شد. در مراسم تشييع شهيد آويني، حضرت آيت‏اللَّه خامنه‏اي، خود را بزرگ‏ترين داغدار آن عزيز خواندند.
5) رحلت عالم نامي و فقيه جليل، آيت‏اللَّه "سيد مرتضي حسيني مرعشي نجفي" (1375 ش): آيت‏اللَّه سيدابوالمجد ضياءالدين مرتضي حسيني مرعشي نجفي، برادر آيت‏اللَّه سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، در سال 1286 ش (1325 ق) در بيت علم و تقوا در نجف به دنيا آمد. خاندان او يكي از پرافتخارترين و مشهورترين بيوتات علمي شيعه در جهان بوده‏اند كه مقام علم و عمل و تقوا و سياست و رياست و مرجعيت شيعه را در طول قرن‏ها برعهده داشته‏اند. وي پس از آن كه در كودكي پدر و مادر را از دست داد به همراه دايي خود به تبريز رفت و پس از فراگيري مقدمات علوم اسلامي، در 21 سالگي راهي قم گرديد. در قم از محضر آيت‏اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي و محمدتقي خوانساري بهره برد و سپس براي ادامه تحصيل رهسپار نجف اشرف شد. آيت‏اللَّه مرعشي در نجف به درس حضرات آيات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزاي نائيني و سيد حسين بادكوبه‏اي حاضر شد و علاوه بر اخذ اجازات متعدد اجتهاد و روايت، به تدريس پرداخت. اين فقيه وارسته در سال 1320 ش در ايران اقامت گزيد و در تبريز به تدريس خارج فقه، تأليف و تصنيف، امامت جماعت و ارشاد مردم اشتغال ورزيد. رجال الحديث، حاشيه عُروة الوُثقي و روضَةُ العارفين، از جمله آثار ايشان مي‏باشند. سرانجام اين عالم جليل پس از عمري تلاش و كوشش در راه بزرگداشت شعائر ديني، در 20 فروردين 1375 ش برابر با 19 ذي قعده 1416 ق در 89 سالگي بدرود حيات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد.
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010 6) روز ملی فناوری هسته ای
7) روز هنر انقلاب اسلامي: روز 20 فروردين سال 1372، يادآور عروج هنرمند فرزانه، راوي باصفاي روايت فتح، سردبير مجله ادبي و هنري سوره و مسؤول واحد تلويزيوني حوزه هنري، سيد مرتضي آويني است. از اين رو، بيستم فروردين روز شهادت اين هنرمند متعهد انقلاب اسلامي و دلسوخته جبهه‏هاي حق عليه باطل و بيانگر حقايق و رشادت‏ها و شجاعت‏هاي رزمندگان اسلام، بنا به پيشنهاد شاعران، نويسندگان و هنرندان حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي به مقام معظم رهبري، روز هنر انقلاب اسلامي نامگذاري شد.
8) درگذشت "سيدقاسم الانوار" شاعر عهد تيموري(837 ق): سيدقاسم الانوار از شعراي معروف عهد تيموريان اهل تبريز بود و از بزرگان علم و دانش كسب فيض كرد. وي بعد از مدتي در هرات در افغانستان اقامت گزيد و تدريس را آغاز كرد. سيدقاسم به تدريج به شهرت رسيد به طوري كه شاگردان و مريدان وي از نواحي و شهرهاي مختلف به حضورش مي‏شتافتند. اين ايام، مقارن با سلطنت تيمور و فرزندش شاهرخ بود. سيدقاسم پس از اين كه مورد سوءظن شاهرخ قرار گرفت به ناچار هرات را ترك گفت و به سمرقند در ازبكستان امروزي رفت. آثار ادبي سيدقاسم الانوار شامل يك ديوان غزل و چندين مثنوي است كه نُسَخ خطي آن‏ها موجود است. هم‏چنين رساله‏هاي انيس العارفين و انيس العاشقين از جمله آثار اين شاعر ايراني است.
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010 9) درگذشت "فِرانْسيس بِيكُن"، فيلسوف شهير انگليسي (1626م): فرانْسيس بيكُن فيلسوف معروف انگليسي در 22 ژانويه 1561م در لندن به دنيا آمد و از جواني به تحصيل علم و دانش پرداخت. پدر فرانسيس از نزديكان پادشاه انگليس بود. از اين رو وي براي نزديك شدن به پادشاه كوشش فراواني كرد و بالاخره به عضويت مجلس ملي انتخاب شد و با اخذ عنوان لُردْ، به رياست قضات كشور و رياست دادگستري انگلستان دست يافت. با اين وصف طولي نكشيد كه پارلمان انگليس كه نظر خوبي نسبت به بيكن نداشت، او را به جرم اختلاس از تمام مزايايى كه به دست آورده بود محروم كرد و بيكُن پس از محاكمه به حبس ابد محكوم شد. اما پادشاه انگلستان وي را عفو كرد و بيكن از آن پس تا پايان عمر در املاك خود در خارج از لندن، روزگار گذراند. بيكن با وجود از دست دادن مقام، از مطالعه و اشتغال به علم رويگردان نشد و در همين هنگام كتاب‏هاي معروف خود درباره ارزش و پيشرفت علم وديگري به نام ارغنون جديد را منتشر نمود كه فوق‏العاده مورد توجه قرار گرفت. وي عنوان كرد كه هدف اصلي او در زندگي، عبارت از اعمال نفوذ خود به طبيعت است. بيكُن مي‏گفت: انسان چون داراي سه نيروي حافظه، تخيل و عقل است، بايد علوم نيز به سه دسته تقسيم شود. از اين رو، بيكن آن‏چه را كه مربوط به حافظه بود تاريخ ناميد و ادبيات و فلسفه را نيز به ترتيب به تخيل و عقل مربوط مي‏دانست. او فلسفه را به سه موضوع خدا، طبيعت و انسان تقسيم كرد و بر اين اساس آن‏چه مربوط به خدا باشد، علم الهي است و طبيعت، موضوع علم و حكمت است. هم‏چنين اموري مربوط به روان و تن هستند مثل پزشكي و هنرهاي زيبا و ورزش و اخلاق، و برخي مربوط به زندگاني اجتماعي مردم است كه آن را بايد علم مدني ناميد. بيكن اولين كسي بود كه با انتقاد از علم و حكمت قديم، مبناي آن را درهم ريخته و با بيان نقائص و اشتباهات آن، مردم را به تجربه و اساس علوم تازه تشويق مي‏كرد. بزرگ‏ترين خدمت بيكن به فلسفه، تدوين و استقرار و ترويج روش استقراء در علوم تجربي بود كه هم اينك نيز كاربرد فراواني دارد. بيكن در گسترش علوم تجربي در انگلستان و تجديد حيات علم و فلسفه در اروپا نقش بسزايى داشت و با تاليف كتاب احياء علوم كبير يا دايرةالمعارف علوم بشري، يكي از پديد آورندگان روش تجربي به شمار مي‏رود. بيكن دو سال قبل از مرگش كتاب آتلانتيس نو را نوشت و آن مدينه فاضله‏اي بود كه ساكنانش خويشتن را وقف مطالعه طبيعت و خداوند كرده بودند. در اين مدينه فاضله كه آن را بزرگ‏ترين ارمغان بيكُن به فلسفه جهان ناميده‏اند، سياست‏مدار وجود ندارد بلكه به جاي آنها مردان عَمَل و كشوردار نشسته‏اند. در اين آرمانشهر، از راه گزينش شرافت‏مندانه بر مبناي لياقت و صلاحيت مي‏توان به مقامي رسيد. انسان عليه انسان به ستيزه برنمي‏خيزد، بلكه همه انسان‏ها دست در دست يك‏ديگر براي غلبه بر نيروي طبيعت كوشش مي‏كنند. در اين مملكت، نمونه و كمال مطلوب، كشمكش و جنگ نيست زيرا حرص و طمع وجود ندارد. هيچ كس نمي‏كوشد تا در كسب ثروت از همسايگان خود پيشي جويد. در مدينه فاضله بيكن، مردم تحت رهبري ساكنان فيلسوف و دانشمند، به دينِ حسن نيتْ خواهند گرويد. آدميان‏حيواناتي نيستند كه راست راه مي‏روند بلكه خداياني جاوداني هستند. علاوه بر اين اثر، از فرانسيس بيكن آثار ديگري بر جاي مانده كه پيشرفت دانش، تاريخ بادها و داستان مرگ و زندگي از آن جمله است. فرانسيس بيكن سرانجام در نهم آوريل 1626م در 65 سالگي بر اثر ابتلا به مرض ذات‏الرّيه درگذشت.
10) پايان جنگ‏هاي داخلي امريكا معروف به جنگ‏هاي انفصال (1865م): مدتي قبل از آغاز رياست جمهوري آبراهام لينْكُلْنْ در امريكا، ايالات اين كشور به دو دسته جنوبي (طرفدار برده‏داري) و شمالي (مخالف برده‏داري) تقسيم شده بودند. با پيروزي حزب جمهوري‏خواه امريكا و انتخاب لينكُلْن به رياست جمهوري اين كشور در مارس 1861م، رهبران جنوب كه منافع خود را در معرض خطر مي‏ديدند خواستار تجزيه ايالاتشان از امريكا شدند و خودْ ائتلاف ايالات امريكا را تشكيل دادند. به همين خاطر جنگ‏هاي داخلي‏معروف به جنگ‏هاي انفصال از دوازدهم آوريل 1861 آغاز شد و چهار سال به طول انجاميد. اين جنگ سرانجام در 9 آوريل 1865م با كشته شدن بيش از نيم ميليون نفر و وارد آمدن خسارات مالي بسيار، به نفع شمالي‏ها كه مخالف برده‏داري بودند پايان يافت. در نتيجه جنگ‏هاي انفصال، برده‏داري رسماً لغو گرديد. با اين حال، مدت كوتاهي پس از پايان جنگ، آبراهام لينكلن، رهبر ضدبرده‏داري توسط يكي از مخالفانش ترور شد و به قتل رسيد. پاره‏اي از مورخين غربي معتقدند سياست جمهوري‏خواهان در امر آزادي بردگان، به خاطر قبح و زشتي اسارت سياهان نبوده، بلكه اقدامي بوده است براي جلب آراء مثبت سياهان كه رقم قابل ملاحظه‏اي از جمعيت امريكا را تشكيل مي‏دادند. در آن زمان تصور جمهوري‏خواهان اين بود كه در صورت آزادي بردگان، آراء ميليون‏ها سياه‏پوست، تضمين محكمي براي برقرار ماندن قدرت در دست جمهوري خواهان خواهد بود. طرز تلقي جمهوري‏خواهان از سياست آزادسازي سياهان، همان نتيجه مطلوبي را كه آنان براي خود تصور مي‏كردند به ارمغان آورد و اين حزب توانست پنج رئيس جمهور را براي شش دوره حكومت پي‏درپي در طي مدت 25 سال، از ميان اعضاي خود برگزيند. از اين‏رو بايد گفت كه آزادي بردگان تنها شعاري بود در راستاي اهداف قدرت‏طلبانه حزب جمهوري‏خواه حاكم. وگرنه دولت‏مردان امريكا، همگي بدون استثنا، سياست‏هايشان مبتني بر تمايلات و گرايشات نژادپرستانه بوده و همواره سياه‏پوستان و سرخ‏پوستان را به ديده تحقير و نفرت مي‏نگرند. براساس اسناد به دست آمده، حتي خودِ آبراهام لينكلن نيز از برتري نژادي سفيد بر سياه حمايت كرده و مخالف تساوي آن دو بوده است. (ر.ك: 12 آوريل)
11) گشايش جبهه غربي با حمله آلمان به نروژ در اوايل جنگ جهاني دوم (1940م): با آغاز جنگ جهاني دوم، انگليس و فرانسه با وجود اعلان جنگ به آلمان، در جريان عمليات نظامي آلمان در لهستان و درگيري قسمت عمده نيروهاي آلمان در اين جبهه، دست به حمله به مواضع آلماني‏ها نزدند و بيشتر به آرايش جنگي و تقويت خطوط دفاعي خود در طول مرز آلمان و فرانسه پرداختند. در اين ميان هيتلر تلاش كرد تا پيمان سازشي با انگلستان و فرانسه بر ضد شوروي منعقد كند، اما اين تلاش با مخالفت انگلستان بي نتيجه ماند. از اين رو در اواخر سال 1939م، هيتلر تصميم گرفت از ادامه تلاش براي صلح در غرب دست بردارد و در اوايل سال 1940م، در جبهه غرب دست به حمله بزند. نقشه تعرّض آلمان در غرب به علت زمستان سرد و سخت و بدي وضع هوا كه مانع عمليات نيروي هوايى آلمان مي‏شد تا فصل بهار به تعويق افتاد و در اين مدت، صنايع جنگي آلمان با تمام ظرفيت براي ساختن اسلحه و مهمات جنگي به ويژه هواپيما و بمب كار مي‏كردند. در اين ميان، تمركز ناوگان جنگي و دريايى انگليس در بنادر نروژ و دانمارك در ماه‏هاي فوريه و مارس سال 1940م، نقشه‏هاي جنگي هيتلر را تغيير داد و روز دوم آوريل، هيتلر فرمان حمله به نروژ و دانمارك را صادر كرد. سحرگاه روز هفتم آوريل، پنج گروه از ناوگان جنگي آلمان، عازم بنادر نروژ شدند و بامداد نهم آوريل، نبرد سختي در پنج بندر نروژ بين نيروي دريايى آلمان و انگليس درگرفت. در سه بندر، قبلا كشتي‏هاي تجارتي آلمان كه مملو از سربازان آلماني بود لنگر انداخته بودند و در نزديكي كشتي‏هاي جنگي، در ساحل پياده شدند. هم‏زمان، دانمارك نيز از زمين و هوا و دريا مورد حمله قرار گرفت و بدون مقاومت زيادي تسليم شد. نروژ تا اواخر آوريل با كمك ناوگان جنگي انگليس در برابر آلمان مقاومت كرد، ولي بروز مخالفت‏هاي داخلي با ادامه جنگ و تشكيل يك حكومت طرفدار آلمان در اسُلو پايتخت نروژ، مقاومت نروژي‏ها را در هم شكست و با خروج خانواده سلطنتي نروژ و اعضاي دولت سابق از نروژ، نيروهاي انگليسي نيز در دوم و سوم مه 1940م، بنادر نروژ را ترك كردند. فتح نروژ زمينه حمله هيتلر به سمت فرانسه را فراهم ساخت و جنگ را گسترده‏تر كرد. نروژ تا پايان جنگ، تحت اشغال آلمان بود و پس از شكست هيتلر، آزادي خود را بازيافت.
12) كشتار فلسطينيانِ روستاي "ديرياسين" توسط صهيونيست‏هاي تروريست (1948م): پس از تصويب در قطعنامه سازمان ملل، در 29 نوامبر 1947م، تصميم بر اين شد كه فلسطين به دو قسمت عرب و يهود تقسيم شود كه اين امر با اعتراض فلسطينيان روبرو گرديد. در اين ميان گروه‏هاي تروريستي صهيونيستي با سنگدلي تمام دست به عمليات كشتار اعراب فلسطيني و آواره كردن آنها زدند. يكي از بي‏رحمانه‏ترين كشتارهاي اين مزدوران صهيونيستي، يورش به روستاي فلسطين‏نشين ديرياسين بود كه در اين حمله بيش از 270 نفر را به طرزي وحشيانه به خاك و خون كشيدند. در ميان اين افراد، 137 زن كه بين آنها، 25 زن باردار بودند نيز كشته شدند. اين قتل‏عام در جريان جنگ اول اعراب و اسرائيل انجام شد و زير نظر مناخيم بگين نخست‏وزير اسبق اين رژيم صورت گرفت. ديرياسين از آن جهت براي صهيونيست‏ها با اهميت بود كه بر جاده بيت‏المقدس به ساحل دريا اشراف داشت. اين كشتار بي‏رحمانه باعث شد تا عده زيادي از فلسطيني‏ها از ترس تكرار اين‏گونه قتل عام‏هاي وحشيانه، سرزمين خود را ترك كنند.
13) درگذشت "هارولْدْ لِمْبْ" خاورشناس و مورخ معروف امريكايي (1962م): هارولْدْ لمْبْ، نويسنده، مورخ و خاورشناس امريكايى، در اول سپتامبر 1892م در ايالت نيوجرسي امريكا به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات دانشگاهي، وارد ارتش شد و چند سالي نيز در جريان جنگ جهاني دوم، در سرويس‏هاي جاسوسي محرمانه ارتش فعاليت كرد. هارولد لمب علاوه بر زبان انگليسي، به زبان‏هاي عربي و چيني مسلط بود و با مسافرت به چين، ايران، روسيه و منطقه خاورميانه، ماه‏ها در اين ممالك به تحقيق و مطالعه تاريخي و ادبي پرداخت. وي به دانشمندان، شاعران و سخن‏سرايان ايران علاقه فراوان داشت و قسمتي از عمر خود را به مطالعه درباره تاريخ ايران و زندگي‏نامه شعرا و نويسندگان ايران صرف كرد. او عضو انجمن روابط امريكا و آسيا و اتحاديه نويسندگان امريكايى و عضو انجمن ملي خاورميانه بود. از هارولد لمب آثار متعددي درباره تاريخ و شخصيت‏هاي ايران بر جاي مانده كه كورش كبير، حكيم عمرخيام، زندگي‏نامه امير تيمور، چنگيزخان، اسكندر مقدوني و صليبي‏ها از آن جمله است. هارولد لمب سرانجام در نهم آوريل 1962م در 70 سالگي درگذشت.
14) آغاز رسمي جنگ در بوسني و هرزگوين (1992م) : با آغاز دهه 1990م و وقوع تحولات وسيع در بلوك شرق، زمزمه‏هاي استقلال‏طلبي در كشورهاي شرقي اروپا آغاز شد كه در اين ميان، مجلس ملي بوسني و هرزگوين در 15 اكتبر 1991م، استقلال اين كشور را اعلام كرد و طي همه‏پرسي در تاريخ اول مارس 1992م مسلمانان بوسني با بيش از 99 درصد آراء، رأي به استقلال ميهن خود دادند. اما مجلس براي رأي‏گيري در مورد اصلاحيه قانون اساسي، با مخالفت صرب‏هاي حاضر در جلسه مواجه شد و مجلس، در نهايت، بدون حضور صرب‏هاي مخالف، استقلال اين جمهوري را رسميت بخشيد. صرب‏ها نيز كه در اقليت بودند، چهار منطقه صرب‏نشين را خودمختار اعلام كردند. اين اقدام با مخالفت رهبران مسلمان و كُروات مواجه شد ولي صرب‏ها با آغاز اعمال تروريستي، بمب‏گذاري و حمله به مراكز مسلمانان و كُروات‏ها، تهديد كردند كه مناطق ديگري را به مناطق خود مي‏افزايند. با گسترش حملات صرب‏ها، ارتش صربستان در نهم آوريل 1992م وارد يك جنگ تمام عيار عليه مسلمانان و كروات‏ها شد و به دنبال آن، تصفيه قومي و كشتار و خون‏ريزي حتي به روستاهاي كوچك نيز سرايت كرد. قتل‏عام وسيع مردم بوسني، مصادره اموال آنان، تخريب خانه‏ها، بمباران‏هاي هوايى و آتش توپخانه صرب‏ها عليه بوسني باعث شد تا مردم مسلمان اين منطقه، تحت شديدترين حملات وحشيانه صرب‏ها قرار گيرند. با اين حال، اين امر واكنش عَمَلي مجامع جهاني و سردمداران حمايت از حقوق بشر را در پي نداشت. عمده‏ترين دليل براي عدم دخالت و جلوگيري از ادامه كشتار و جنايات در اين منطقه، مسئله حضور اسلام و مسلمانان بود، چرا كه جامعه جهاني در مورد اختلاف صربستان و كرواسي، عملاً وارد ميدان شده و صربستان را به خاتمه جنگ وا داشته بود. در اين مسئله تعلل و تسامح نهادهاي بين‏المللي جهان باعث شد تا صرب‏ها به صورتي وحشيانه كشتار مسلمانان بوسني را ادامه دهند بدون اين كه از عواقب آن ترسي به خود راه دهند. سرانجام پس از گفتگوها و تبادل نظرهاي بسيار، قرارداد صلح دِيتون در سال 1996م به امضا رسيد و قرار شد كه مقام رياست جمهوري به طور دوره‏اي بين صرب‏ها، كروات‏ها و مسلمانان گردش كند.
15) تصرف بغداد توسط اشغال‏گران امريكايي و انگليسي در جريان حمله به عراق (2003م): رژيم بعثي عراق از آغاز روي كار آمدن، روابط پرتنشي با غرب داشت و در هر مدت با چالش‏هايى مواجه مي‏شد. با اين حال با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، ابرقدرت‏هاي جهان به ويژه غرب به سركردگي امريكا تلاش وسيعي را به كار بردند تا اين نظام نوپا را سرنگون سازند. از اين رو با حمايت همه جانبه از صدام حسين، رئيس جمهور وقت عراق، جنگ هشت ساله‏اي عليه جمهوري اسلامي ايران به راه انداختند و با تمام توان، در اين راه تلاش كردند. با پايان جنگ، صدام، ستيزه‏جوتر از قبل و بدون توجه به منافع كشورهاي غربي به كويت حمله برد و چون به اولتيماتوم غرب توجه نكرد، آماج حملات وسيع نيروهاي مهاجم به رهبري امريكا قرار گرفت و تا آستانه سقوط قرار گرفت. با اين حال هنگامي كه امريكا خطر قدرت‏گيري مسلمانان را در عراق احساس كرد، بار ديگر حمايت غيرعلني خود را از صدام ادامه داد. پس از جنگ كويت، در طي يك دهه، اختلافات شديدي بين سران بغداد و واشينگتن بر سر توليد و انباشت سلاح‏هاي كشتار جمعي در عراق روي داد كه به تحريم عراق و ايجاد تنش‏هاي جديد منجر شد. در اين ميان بارها هيأت‏هاي بازرسي براي بازديد از تأسيسات نظامي عراق راهي اين كشور گرديد و هر بار امريكا عراق را به حمله نظامي تهديد مي‏كرد. اين جريان‏ها در طول دهه 1990م و سال‏هاي اوليه قرن جديد ادامه يافت و در نهايت، سران بعث عراق مانع از انجام هرگونه بازرسي از تأسيسات توليد سلاح‏هاي كشتار جمعي در كشور خود شدند. پس از عمليات يازدهم سپتامبر 2001م، عراق تنها كشوري بود كه با امريكا همدردي نكرد و امريكا هم پس از حمله به افغانستان و اشغال اين كشور اعلام كرد كه براي پاكسازي عراق از سلاح‏هاي كشتار جمعي به اين كشور نيز يورش خواهد برد. علي‏رغم اينكه دولت عراق براي جلوگيري از حمله نظامي امريكا به اين كشور، تمامي مساعي خود را به كار بُرد تا با همكاري سازمان ملل متحد و بازرسان ويژه آن، اثبات نمايد كه در اين كشور سلاح كشتار جمعي وجود ندارد، اما حاكمان جنگ افروز امريكايى و انگليسي با زير پا گذاردن منشور ملل متحد و در مخالفت آشكار با قطعنامه‏هاي شوراي امنيت سازمان ملل قصد خود براي حمله به عراق را اعلام كردند. در نهايت، اين تهاجم در بيستم مارس 2003م در ميان شديدترين اعتراضات جهانيان آغاز شد و با تسليم از پيش تعيين شده نيروهاي نظامي عراق، بغداد مركز اين كشور، پس از حدود سه هفته از آغاز حمله، در نهم آوريل 2003م سقوط كرد. در طي حملات دامنه‏دار و وسيع امريكا و انگلستان به زيراسخت‏هاي اقتصادي و نظامي عراق خسارات و تلفات زيادي بر مردم اين كشور تحميل گرديد. با سرنگوني رژيم خون‏خوار عراق، هرچند پايه‏هاي حكومت ديكتاتوري سفاك اين كشور متلاشي گرديد، اما نا امني شديد، قتل و غارت مردم، هتك حرمت اماكن شريفه و به يغما بردن منابع زيرزميني عراق به ويژه نفت و... جاي‏گزين آن گرديد و در طي ماه‏هاي بعد، ده‏ها هزار نفر از مردم بي‏گناه اين كشور كشته و چندين برابر آنها زخمي شدند. هم‏چنين امريكا كه به بهانه خنثي‏سازي سلاح‏هاي كشتار جمعي و نيز اجراي اصول دموكراسي و احترام به حقوق بشر به عراق تجاوز كرده بود، نه تنها اثري از اين سلاح‏ها نيافت، بلكه با اَعمال وحشيانه خود، ابتدايي‏ترين اصول كرامت انساني و حقوق بشري را زيرپا نهاد و سرنوشت كشور مسلمان عراق را قرباني قدرت‏طلبي و فزون‏خواهي خود نمود.
20 فروردین 1389 / 24 ربیع الثانی 1431 / 9 آوریل 2010 16) سقوط "صدام حسين" ديكتاتور سفاك عراق در پي سقوط بغداد (2003م): صدام حسين ديكتاتور عراق، پس از متاركه پدر و مادرش از يك‏ديگر در 28 آوريل 1937م در روستايى در حومه تكريت به دنيا آمد. وي در بيست سالگي دايى خود را به قتل رساند و روانه زندان شد. اما پس از شش ماه آزاد گرديد. او در 22 سالگي به عضويت حزب بعث عراق درآمد و در عمليات ترور ناموفق عبدالكريم قاسم، رئيس جمهور وقت شركت كرد. صدام سپس به سوريه و لبنان گريخت و با به قدرت رسيدن احمد حسن البكر به عراق بازگشت. در اين هنگام، با حذف عناصر غيربعثي از كادر رهبري عراق، صدام در سن 32 سالگي توسط حسن البكر به معاونت شوراي فرماندهي حزب بعث برگزيده شد و به اين ترتيب مرد شماره دو عراق گرديد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، حسن البكر ايران را به رسميت شناخت و قصد داشت رابطه نزديكي با جمهوري اسلامي ايران برقرار كند، اما تحت فشار معاونش صدام، مجبور به استعفا و كناره‏گيري از قدرت گرديد. از اين زمان يعني ژوئيه 1979، صدام حسين قدرت اول عراق شد و به تصفيه‏هاي خونين و بي‏سروصدايى دست زد و مخالفان خود را از سر راه برداشت. وي پس از استحكام موقعيت خويش و تسليح ارتش عراق، در سپتامبر 1980م جنگ خونيني را كه در حدود هشت سال ادامه يافت با كشور همسايه‏اش ايران، آغاز كرد. صدام در اين جنگ، از حمايت بي‏دريغ همه قدرت‏هاي شرق و غرب عالم برخوردار بود. با اين حال بدون دستيابي به اهداف رؤيايى خود در اين جنگ و پس از ارتكاب فجيع‏ترين جنايات جنگي و بي‏حرمتي به تمامي قوانين شناخته شده بين‏المللي مربوط به زمان جنگ، در سال 1988م از مرزهاي ايران عقب‏نشيني كرد. صدام يك سال بعد با خيال مشابهي به همسايه ديگرش، كويت حمله كرد و پس از شش ماه اشغال، با يورش سنگين امريكا و نيروهاي متحد، با ذلت عقب‏نشيني كرد. در اين زمان شورش‏هاي داخلي به انتفاضه‏اي مردمي تبديل شد كه عليه صدام خروشيد، اما صدام با قساوتي بي‏نظير، صدها هزار نفر را به خاك و خون كشيد و با بي‏رحمي هر چه تمام‏تر، تمامي حركت‏هاي اعتراض را سركوب كرد. او هم‏چنين در طول ساليان حكومت خود، هزاران هزار نفر مرد و زن و جوان و سالخورده را به اتهامات واهي روانه زندان‏هاي مخوف خود نمود كه كمتر كسي از ميان آنان، زنده بيرون آمد. پس از حملات يازدهم سپتامبر 2001م و تصميم امريكا براي حمله به عراق، سيل تبليغات امريكا و انگليس عليه عراق به اتهام توليد و تكثير سلاح‏هاي كشتار جمعي باعث شد تا نيروهاي اين دو كشور در بيستم مارس 2003م به عراق حمله برند. پس از سه هفته از آغاز جنگ، ارتش و مقامات عالي رتبه عراق، يكباره دست از مقاومت كشيدند و با حركتي از پيش تعيين شده، كشور را به اشغال‏گران سپردند. با سقوط بغداد در نهم آوريل 2003م، دوران حكومت سياه و ننگين ديكتاتوري از نسل چنگيز خان و تيمور لنگ و هيتلر پايان يافت و زمانه عربده‏كشي‏هاي مستانه از قدرت و ايجاد جو رعب و وحشت خاتمه پذيرفت. با اين حال مدتي بعد در حركتي نمايشي، صدام توسط اشغال‏گران گرفتار آمد و دور تازه‏اي از فريب افكار عمومي جهان آغاز شد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط