اشتراکات واختلافات تکوینی زن و مرد و نقش های متفاوت و تکمیلی آنان

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت

قرآن کریم، زن و مرد را از یک گوهر وجودی می داند و به خلقت انسان اشاره می کند و بالاترین مقامی را که برای انسان فرض می شود، خلیفه الهی است. در این خصوص یعنی مقام خلیفة اللهی که مقام انسانیت است، بین زن و مرد تفاوتی نیست و هر دو می توانند به این مقام نایل شوند.
پنجشنبه، 18 دی 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقام و جایگاه زن در نظام خلقت

اهمیت انسان شناسی

بحث انسان شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. انسان شناسی در هر مکتب بر مبنای هستی شناسی آن مکتب شکل می گیرد. هستی شناسی به نوبه خود وابسته به جهان بینی است. در جهان بینی روشن می شود که در نظام هستی یک موجود واجب به نام خدا هست و مابقی از او هستند. به عبارت دیگر، نظام عالم در جهان بینی الهی ماهیت از اویی و به سوی اویی دارد. پس هستی انسان به آفرینش حق وابسته است و معرفت او نیز با معرفی حق به دست می آید. همان گونه که انسان در اصل هستی به خداوند نیازمند است، در معرفت نفس هم چنین است. بهترین راه برای این که انسان خود را بشناسد، این است که ببیند خداوند که خالق اوست، او را چگونه معرفی کرده است.(1)
 

انسان شناسی قرآن کریم

قرآن کریم، زن و مرد را از یک گوهر وجودی می داند و به خلقت انسان اشاره می کند و بالاترین مقامی را که برای انسان فرض می شود، خلیفه الهی است. در این خصوص یعنی مقام خلیفة اللهی که مقام انسانیت است، بین زن و مرد تفاوتی نیست و هر دو می توانند به این مقام نایل شوند.
 
قرآن کریم مقامات علمی و عملی را ناظر بر مقام انسانیت می داند. هم زنان و هم مردان می توانند مشمول آیه "ای نفس مطمئن و آرام (به یاد خدا امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به نعمتهای ابدی او و او راضی از اعمال نیک توست" (سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸) باشند؛ همین طور هم زنان و هم مردان می توانند مصداق "... أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ " (2) ( آنها مانند چهار پایانند، که بسی گمراه ترند) باشند. دستیابی به هر یک از این مراتب، بستگی دارد به این که زن یا مرد چگونه بیندیشند و عمل کنند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (3) هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا بجای آورد، ما او را در زندگانی خوش و با سعادت زنده می گردانیم.) و یا در جای دیگر می فرماید: پس خدا دعاهایشان را اجابت کرد که البته من که پروردگارم، عمل هیچ کس را از مرد و زن بی مزد نگذارم. ( آل عمران. ۱۹۵) تاکید دیگر بر جایگاه انسان شناختی زن در نگاه قرآن، دو مثالی است که قرآن کریم برای مردم خوب و بد ذکر می کند.
 
قرآن کریم نمونه مردم بد را با نقل داستان دو زن بد تبیین می کند و می فرماید: خدا برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثال آورد که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها نفاق و خیانت کردند و آن دو شخص با وجود مقام نبوت نتوانستند آنها را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان در آتش افکنید. ( تحریم ۱۰).
 
قرآن نمی فرماید"ضرب الله مثلا للنساء الکافرات" بلکه می فرماید: "ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا" و نمونه مردم کافر را ذکر می کند. این للذین کفروا به معنای مردم تبهکار و بزهکار است و زن بد نمونه مردم بد است، نه نمونه زنان بد.
 
همچنین قرآن کریم دو نمونه خوب از زنان را نیز به عنوان الگو ذکر می کند: (تحریم ۱۱)، خدا برای مومنان، آسیه، زن فرعون را مثل آورد هنگامی که از شوهر کافرش بیزاری جست و عرض کرد بارالها من از قصر فرعونی و عزت دنیوی او در گذشتم، تو خانه ای برای من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون کافر و کردارش از قوم ستمکار نجات بخش. قرآن در اینجا تعبیر نمی کند که همسر فرعون نمونه زنان خوب است، بلکه زن خوب الگویی برای جامعه اسلامی است.(4)
 
قرآن در مسائل ارزشی، زن و مرد را یکسان دانسته؛ چون انسانیت آنها مورد نظر است؛ اگر می بینیم قرآن در جایی از مردان شایسته، مانند لقمان حکیم سخن می گوید، (لقمان.۱۲) در جایی دیگر از زنان شایسته، مانند همسر فرعون و حضرت مریم (علیها السلام) نام می برد.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

انسان شناسی تورات

در دین یهود، زن به نسبت مرد، وجودی فرعی است. در تورات (تکوین ۲: ۲۳ - ۲۴) آمده است که پس از این که آدم نتوانست در میان موجودات زنده زوجی مناسب برای خود بیابد، خداوند او را به خواب فرو برد و یکی از دنده هایش را برداشت و حوا را از آن آفرید. آدم بلافاصله دریافت که این موجود قسمتی از گوشت و استخوان اوست، لذا آن را زن (عبری: ISHAH) نامید، زیرا از مرد (عبری: ISH) گرفته شده است. بنابر تورات، این زن بود که به واسطه مار اغوا شد، تا از میوه ممنوعه، درخت معرفت خیر و شر بخورد و هم او بود که مقداری از آن میوه ممنوعه را به همسرش داد. خوردن میوه ممنوعه منجر به بلوغ عقلانی ایشان شد و برای زن درد زایمان و انقیاد از شوهر و برای مرد کار سنگین را به دنبال داشت (تکوین ۳: ۲۰). در هگاده آمده است که زن از دنده سیزدهم طرف راست آدم آفریده شده است. محققانی که با روش تاریخی به بررسی مباحث دینی می پردازند، آفرینش زن از دنده مرد که در تورات آمده است را متاثر از اسطوره بهشت سومری، انکی، ونین هورسنگ می دانند.
 
در (تکوین 1: ۲۷) آمده است که آدم موجودی دوجنسی است که این هم ممکن است اشاره به این داشته باشد که زن و مرد در آن واحد از آدم آفریده شده اند.
 
عهد جدید(NEW TESTAMENT) از فریب خوردن آدم توسط حوا سخن می گوید (قرنتیان ۲، ۱۱، ۳) و بر تقدم رتبی آدم تاکید می ورزد، تا از این نظریه که زن باید مطیع باشد و کمال خود را در تولید مثل بیابد، حمایت کند.
 
در سفر جامعه تورات آمده: من و دلم بسیار گشتیم (من با کمال توجه بسیار گشتم تا بدانم از نظر حکمت و عقل جرثومه شر یعنی جهالت و حماقت و جنون چیست، و کجاست؟ دیدم از مرگ بدتر و تلخ تر زن است که خودش دام و قلبش طناب دام است و دستهایش قید و زنجیر است، تا آنجا که می گوید من در میان هزار نفر مرد یک انسان پیدا می کنم، اما میان هزار نفر زن یک انسان پیدا نمی کنم.
 

قرآن وخلقت انسان

آنچه حقیقت انسان را تشکیل می دهد، قلب و روح انسانی است. از دیدگاه قرآن، زن و مرد از «نفس واحده» خلق شده اند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا» (5) ای مردم از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید، همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی در روی زمین) منتشر ساخت.» بنابراین، مایه اصلی آفرینش زن و مرد یکی بوده، هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد. به بیان قرآن هر دو مکمل و نیازمند هم هستند: « وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (6) و از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.»
 
منظور از نفس، گوهر و ذات و واقعیت عینی شیء است. پس مفاد آیه این است که همه انسانها از هر صنف، خواه زن یا مرد، از یک ذات و گوهر خلق شده اند و مبدا قابل آفرینش همه افراد یک چیز است. از این رو، اولین زن که همسر اولین مرد است، از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده است، نه از گوهر دیگر و فرع بر مرد و زاید بر او و طفیلی او در وجود نیست، بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زنها را از همان اصل خلق کرد. (7)
 
استاد علامه شهید مرتضی مطهری در این باره می گوید:  در کنار این مساله اسلام به اختلافات طبیعی زن و مرد توجه نموده است. زن و مرد در انسانیت برابرند، ولی دو گونه انسانند، با دو گونه خصلت و دو گونه روانشناسی و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی یا تاریخی یا اجتماعی نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده است. طبیعت از این دو گونگی ها هدف داشته است و هر گونه عملی برضد طبیعت و فطرت، عوارض نامطلوبی به بار می آورد. (8)گرانبها بودن زن به این است که میان او و مرد در حدودی که اسلام مشخص کرده، حریم باشد؛ یعنی اسلام اجازه نمی دهد جز کانون خانوادگی، یعنی صحنه اجتماع، صحنه بهره برداری و التذاذ جنسی مرد از زن باشد. تا هم ایشان در جای دیگر می گوید:
 
ایا تاریخی که اسلام ترسیم می کند، تاریخی مذکر نیست که به دست جنس مذکر به طور مستقیم ساخته شده باشد و جنس مونث در آن هیچ نقشی نداشته باشد؛ بلکه تاریخی مذکر مونث است. به این معنا که هم به دست مرد ساخته شده است و هم به دست زن، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. نه این که زن در مدار مرد قرار گیرد و مرد در مدار زن.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

داستان آدم و حوا در قرآن

نکته مهم در بحث خلقت انسان، داستان آدم و حواست. در قرآن، خداوند می فرماید هر دو وسوسه شدند. خداوند به هر دو فرمان می دهد به درخت نزدیک نشوید "لاتقربا هذه الشجرة". شیطان هر دو را وسوسه کرد. "فوسوس لهما الشیطان". آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا، و حوا همان مقدار لغزش کرد که آدم. اسلام بیان داشت که در جریان عصیان انسان چنین نیست که شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را و بنابر این زن یعنی عنصر گناه. بنابراین، برای اینکه انسان ایده آل و شایسته مقام رفیع خدادادش را در زمین داشته باشیم، باید واقعیت وجودی و جوهر ماهوی انسان را از دیدگاه خالقش در قرآن بدانیم. خداوند آفرینش یا خلقت وجودی انسان را در آیات مختلف قرآن چنین بیان فرموده است: «ما انسان را از گل خشکیده فراهم آمده از گل تیره شده گندیده ای بیافریدیم.» (سوره حجر، آیه ۲۶). «ما انسان را از عصاره ای از گل آفریده ایم. سپس او را به صورت نطفه ای در آورده و در قرارگاه استواری جای می دهیم. سپس نطفه را به صورت لخته خونی، و این لخته خون را به شکل قطعه گوشت جویدهای، و این تکه گوشت جویده را بسان استخوان ضعیفی در می آوریم، و بعد بر استخوان گوشت می پوشانیم و از آن پس او را آفرینش تازه ای بخشیده و پدیده دیگری خواهیم کرد.» (سوره مومنون، آیه ۱۲-۱).
 
- «انسان را از گل چسپیدۂ ناچیزی آفریده ایم.» (سوره صافات، آیه ۱۱ ).
- «من انسان را از گل می آفرینم.» (سوره ص، آیه۷۱).
- «خداست که از آب انسانها را آفریده است.» (سوره فرقان، آیه ۵۴ ).
- «شما را از خاک آفرید و سپس شما انسانها پراکنده گشتید.» (سوره روم، آیه ۲۰).
- «خدا کسی است که شما را از خاک می آفریند، سپس به منی تبدیل می گرداند و بعد به زالو گونه ای تبدیل می نماید و آنگاه به شکل نوزادی بیرون تان می آورد». (سوره غافر، آیه۶۷ ).
- «خداوند شما را از خاک بیافرید، سپس شما را از نطفه خلق کرد و آنگاه شما را به صورت زوجها در آورد. » (سوره فاطر، آیه ۱۱ ).
- «خدا انسان را از گل خشکیده همچون سفال آفریده است.» (سوره رحمن، آیه ۱۴).
- «ما انسان را از نطفه آمیخته آفریده ایم. » (سوره انسان، آیه۲).
- «او ( انسان ) از آب جهندۂ ناچیز آفریده شده است. آبی که از میان استخوان پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید.» (سوره طارق، آیه۷).
- «آیا منکر کسی شده ای که تو را از خاک ناچیز و سپس از نطفه بی ارزشی آفریده است، و بعد از آن تو را مرد کاملی کرده است.» (سوره کهف، آیه ۳۷).
- « خداوند هر جنبنده ای را از آب آفریده است.» (سوره نور ، آیه ۴۵ ).
- «آفرینش انسان عیان است. سپس خداوند ذره او را از عصاره آب ضعیف و ناچیز آفرید. آنگاه اندام های او را تکمیل و آراسته کرد و از روح خود در او دمید. » (سوره سجده، آیه۷-۹ ).
 
از  متن آیات فوق کاملا روشن است که خلقت انسان به صورت زوج صورت گرفته که در کیفیت ساختار وجود انسان زن و انسان مرد، اندک ترین تفاوتی نسبت به برتری یکی بر دیگری مشاهده نمی شود. از بافت آفرینش و خلقت انسان چنین درک و فهمی بدست می آید که انسان خودش بعد از تولدش در نظام اجتماعی – سیاسی جامعه عامل زشتیها و زیبایی ها، بدیها و خوبی ها، ویرانی ها و آبادانی ها، خداجوییها و ضد خداطلبی ها، تمدن خواهی ها و ضد تمدن نگریها و... می گردد، نه از سوی خدا و نه از طبیعت.
 
بنابراین ثابت است که خداوند جنس مذکر (نرینه) را حاکم و جنس مؤنث (مادینه) را محکوم خلق نکرده است، بلکه خلقت زن و مرد یکسان است. با منطق علمی امروزه هم، خلقت و آفرینش انسان زن و انسان مرد مساوی بوده و این نظام اجتماعی - سیاسی انسان در پرتو تکامل تاریخ بوده که خالق در نظام اجتماعی گردید، نه از جانب خداوند لایزال. لذا از همین جهت خدا ظالم نیست.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

هویت زن در ادیان الهی

هویت زن در آیین یهود
دین یهود، مبتنی بر نظامی حقوقی است. بعد از فروپاشی معبد دوم (۷۰ سال بعد از میلاد) توسط رومیان، شاهد عرفی شدن نظام حقوقی هستیم. اولین گام در این زمینه، تعطیل کردن اجرای احکام حدود مانند اعدام و قطع دست تا «ظهور منجی عالم بشریت» است. در اروپا فعالیت دادگاه های یهودی تا قرن ۱۸ برای تنفیذ قوانین یهودی به جز قصاص و حدود) ادامه داشت. با طرح اندیشه های جدید در زمینه«خودمختاری نوع بشر» و تاکید بر حق قانون گذاری عام توسط انسان، شاهد محدودتر شدن حوزه فعالیت دادگاه های یهودی امور ازدواج، طلاق، ارث و وصیت هستیم. لذا طی فرآیند گفته شده شریعت یهودی به مرور زمان به قوانین عرفی تبدیل می شود. اگر چه علمای یهود در برابر عرفی شدن قوانین خانواده مقاومت کردند. از نظر ایشان، وجود قوانین سخت گیرانه فعلی ازدواج، ضامن استحکام خانواده است. همچنین ثواب تنها در چارچوب خانواده شرعی رخ می دهد، لذا ضرورت دارد از حریم خانواده دفاع شود. سهم دختر یهودی از میراث پدری، صرفا" جهیزیه است. اگر چه با اصلاح قانون، سهم ایشان به یک دوم سهم پسران افزایش یافت. دختر یهودی، مانند دختران مسلمان، حق درخواست طلاق (و طلاق غیابی) را ندارند. اگر چه با گسترش فرقه «رفورمیست ها» در امریکا شاهد دور زدن قوانین یهودی هستیم.
 
در بحث طلاق، پیشنهاد قرار دادن حق طلاق به عنوان شرط ضمن عقد در «گنگره جهانی زنان یهود» ارائه شد، اما این راه حل تنها زمانی عملیاتی است که مقاومت در برابر طلاق ابتدا برچیده شود. در آیین یهود مذهب از مادر به ارث می رسد. در تورات تشخص زیادی به زن داده شده است. خداوند در تورات می گوید: «ما تورات را به دست زنان سپرده ایم». در برداشت ارتدکس از آیین یهود، هویت زن در نهاد خانواده به صورت مادر، خواهر و همسر معنا می یابد.
 
هویت زن در آیین زرتشت
۳۷۶۳ سال از ظهور آیین زرتشت می گذرد و زن کاملا برابر با مردان است. اهورا مزدا شش ویژگی دارد که سه ویژگی (خرد مقدس، نظم و قانون، قدرت و توانایی) آنها نشانه روح مذکر و سه ویژگی (عشق، کمال و رسایی، و جاودانه) دیگر به روح زنانه اختصاص دارد. نعمت های خدا به انسان دو چیز است: حق گزینش و خرد مقدس. زرتشت دو دختر داشت که دومین آن پورچیستا بود. زرتشت زمانی که جاماسب از پورچیستا خواستگاری کرد وی را در انتخاب همسر آزاد گذاشت و گفت: بررسی کن آیا با توجه به خرد مقدس تو جاماسب مطلوب تر است. از نظر کریستین سن، راز موفقیت هخامنشی برابری زن و مرد بود.
 
در دین زرتشت قبل از مسیحیت شاهد تثلیث هستیم. تثلیث زرتشت حول اهورامزدا، میترا (روح مردانه / آفتاب و گرمی) و آناهیتا (روح زنانه / آب پاک و مبرا، ایزد بانوی آب) شکل می گیرد. در آیین زرتشت زن و مرد باهم پیمان همسری می بندند تا فرزندانی به دنیا بیاورند که به نیروی نیکی کمک کند و با نیروی بدی مبارزه کند تا زمینه «ظهور نجات بخش انسانیت» فراهم شود. در آیین زرتشت به جز در موارد خاص (زانیه یا نازا بودن زن) طلاق وجود نداشته اگر چه با تصویب قانون خانواده در سال ۱۳۶۸ طلاق قانونی شد. بعد از مرگ پدر، مادر ولی قهری فرزندان است. زن در آیین زرتشت در صورتی که جهیزیه به خانه شوهر نبرده باشد سهمی برابر با مرد در ارث دارد، اما در صورت ازدواج و دریافت جهیزیه، سهم ارث وی نسبت به پسر نصف می شود. در صورتی که شوهر ناتوان از اداره خانواده یا محجور باشد، زن می تواند ولی شوهر خود شود. در اوستا زن به «روشنی و فروغ خانه» تشبیه شده، مرد «صاحب، آقا و کدخدای خانه» است. همچنین زن و مرد لازم و ملزوم یکدیگر بوده «مکمل هم هستند».
 
هویت زن در آیین مسیحیت
هویت زن مسیحی را می توان با خواندن عهد عتیق و عهد جدید فهمید. تنها قانون موجود در عهد جدید عبارت است از توصیه به اینکه «یکدیگر را دوست بدارید». در عهد جدید، هویت زنان با آرزوی باکره بودن که بنیاد رهبانیت است، گره خورده است. عیسی آشکار کرد که «ثمره تنها قانون موجود در عهد جدید عبارت است از توصیه به اینکه «یکدیگر را دوست بدارید». در عهد جدید، هویت زنان با آرزوی باکره بودن که بنیاد رهبانیت است، گره خورده است. عیسی آشکار کرد که ثمره بکارت، ایمان است». زن از مرد آفریده شده است و موافق و معاون مرد است. در مسیحیت رابطه زن با مرد برابر با رابطه مسیح با کلیساست. مسیح می گوید: «ای زنها از شوهرانتان اطاعت کنید، چنان که کلیسا مطیع مسیح است». انجیل خطاب به شوهران می گوید: «ای شوهران، همسران خود را آن قدر دوست بدارید که مسیح کلیسا را دوست دارد». مسیح به خاطر کلیسا کشته شد. شما نیز از همسرانتان مراقبت کنید. زن همانند بدن مرد است و مرد از آن باید حراست کند». ازدواج رابطه ای ناگسستنی است و طلاق (جز با زنا) باعث نمی شود در صورت ازدواج دوباره مرد با زن جدید، زناکار باشد، همچنین هر زنی شوهرش را ترک کند، زناکار است. کاتولیکها طلاق را مشروع نمی دانند، اما جدایی را می پذیرند. در مواردی همچون زناکاری و معلولیت، جدایی به مدت هفت سال صورت می گیرد. بعد از هفت سال اگر یکی از طرفین ازدواج فوت کند، طلاق جاری است. پولس رسول زنان را دعوت به حضور در اجتماع عبادی با حجاب و رعایت سکوت می کند و می گوید اگر سئوالی داشته باشند باید از شوهرانشان بپرسند، نه از کلیسا. زن نمی تواند تعمید دهد و کشیشی زن ممکن نیست. زنان نمی توانند به مردان چیزی (مطالب مذهبی) یاد دهند، زیرا باعث تسلط زنان بر مردان می شود.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 
هویت زن در آیین اسلام
زرتشت، مسیح، یهود و اسلام به ترتیب دو، بیست و پنج، سی و پنج، و سیصد آیه درباره با زنان بیان کرده اند که نشانه رشد تدریجی بحث زنان در این متون است. آیات قرآنی مرتبط با زنان به چهار دسته تقسیم می شود:
 
- آیاتی که به جنبه تکوینی و شخصیت زن پرداخته اند.
- آیاتی که به توان زن برای کسب کمالات اشاره کرده اند.
- آیات مرتبط با مسائل خانواده.
- مشارکت اجتماعی زنان در بعد تکوینی.
 
زن در آفرینش، برابر با مرد است. خدا بشر را مورد خطاب قرار می دهد و آنها را برابر می خواند. در الگوی تحلیلی قرآن، هرجا که می خواهد زن را به صورت خاص خطاب می کند. لذا می توان نتیجه گرفت که مفهوم «بشر» اشاره به زن و مرد بطور مشترک دارد.
 
در بعد دوم که اشاره به توانمندیهای زنان دارد، شاهد مثال از زنانی همچون فرعون و مریم در کنار مردان هستیم. قرآن احساس مادر مریم هنگام زاده شدنش را روایت می کند؛ از این که با تولد دختری، وی نمی تواند نذر خود را که همانا خادم شدن کودک است، به جا آورد. اما قرآن در جمله ای معترضه می گوید «تو نمی دانستی و خدا می دانست. مرد، زن نمی شود». (این جمله حکایت از جایگاه زن در امری است که ظاهرا در انحصار مردان باید باشد. لذا می توان گفت راه برای سیر و سلوک زنان همانند مریم باز است. در حوزه خانواده، زن و مرد مکمل یکدیگرند. مودت و رحمت امری طرفینی است. زنان و مردان به طور مشترک به احترام والدین دعوت شده و مشاوره زن و مرد در امور مشترک توصیه شده است.
 
حوزه چهارم، مشارکت اجتماعی است. قرآن به شرح حال ملکه سبا می پردازد که در یمن فعلی حکمرانی می کرد. همچنین از دختران شعیب یاد می کند که چوپانی می کردند اما در هر دو مورد نقدی بر اعمال آنها نمی زند. همچنین مفاهیم سیاسی و اجتماعی (همانند بیعت، هجرت، مباهله، کسب و کار اقتصادی، مالکیت بر درآمد و امر به معروف و نهی از منکر) به تصریح به صورت برابر مطرح شده است. مشاهده و تجربه این معنا را ثابت کرده که مرد و زن، دو فرد از یک نوع و از یک جوهرند، جوهری که نامش انسان است، چون تمامی آثاری که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، اگر در مرد فضائلی از قبیل سخاوت، شجاعت، علم، خویشتن داری و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است) آن هم بدون هیچ تفاوت. بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضی از آثار مشترکه (نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولی صرف شدت و ضعف در بعضی از صفات انسانیت، باعث آن نمی شود که بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

نظری به موقعیت زن در تاریخ

ددمنشی مردم جاهل تاریخ نسبت به جنس زن فوق العاده شگفت آور است. آنان که جدای از منطق حق و نور وحی می زیستند، زن را همچون ابزار و وسیله برای زندگی بوالهوسانه مرد می شناختند، و وی را عامل تهیه انواع لذت ها برای مرد می دانستند. خواندن و نوشتن را برای او خطرناک می دانستند، و از خانه بیرون رفتن را برای امور طبیعی زندگی و دید و بازدید ارحام مجاز نمی دانستند. مکان زندگی او را منحصر به چهار، دیوار خانه قلمداد می کردند، و وی را در مقابل مرد که موجودی فعال ما یشاء می پنداشتند بی اختیار می دانستند، در مناطق مسیحی نشین که ۱۸۰ درجه از آئین الهی مسیحیت انحراف داشتند، می گفتند: زن را باید مانند دهان سگ دهن بند زد، و مردد بودند که روح زن آیا روح بشری یا روح حیوانی است!!
 
در آفریقا، زن حکم کالا و ثروت را داشت و برای او ارزشی بیش از گاو و گوسپند نمی دانستند، هر کس زن بیشتری در اختیار داشت ثروتمندتر شناخته می شد، خرید و فروش زن و بکار گرفتن وی برای شخم زمین امری معمولی و عادی بود.
 
در کلده و بابل، زنان را مانند سایر کالاها می فروختند، و هر سال بازاری برای این کار داشتند تا دختران به سن ازدواج خود را بفروشند.
 
در هندوستان، دختر را از سن پنج سالگی شوهر می دادند، و برای آنها حقی قائل نبودند، حیات زن را طفیل مرد میدانستند، و چون شوهرش می مرد او را با شوهر می سوزاندند، و هیچ موجودی را پست تر از زن شوهر مرده نمی دانستند.
 
امروز همچنانکه در مطبوعات آمده است، بسیاری از هندوها از ترس فراهم نشدن جهیزیه، دختران خود را در کودکی نابود می کنند!
 
در چین و تبت، زنان جز در کار چهار دیوار خانه حقی نداشتند، و برای کاستن قدرت راه رفتن زن، پس از تولد او پایش را در قالب آهنی می بستند و پس از رسیدن به سن پانزده سالگی آن قالب را از پایش جدا می کردند!
 
در یونان، که مرکز علم و دانش و فلسفه و حکمت بود، زائیدن دختر به وسیله زن جرم بود و تا دو بار در دادگاه محاکمه و محکوم به پرداخت جریمه و بار سوم محکوم به اعدام می شد.
 
در عربستان، چنانکه قرآن مجید می فرماید: زنده به گور کردن دختران امری عادی و ساده می نمود: « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ ». (9)  چون یکی از آنان را به فرزندی که دختر بود مژده می آمد از شدت غم و اندوه رخسارش سیاه و سخت و ناراحت می شد و به خاطر این خبری که به خیال خودش زشت بود روی از قوم می گرداند و فرار را برقرار ترجیح می داد، و به فکر می افتاد که آن دختر را با خفت و خواری نگاه دارد، یا زنده به خاک گور اندازد، بدانید حکم آن بی خردان نسبت به دختر بد بود، و قضاوتشان زشت. و این مسائل گوشه ای از جنایاتی است که مردم بی خبر و بی خرد نسبت به جنس زن روا می داشتند، این مسائل در کتب مربوط به حیات زن به تفضیل ثبت است.
 
در قرآن مجید آمده است:« نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»(10) با تعبیر لطیف و پرمعنای حرث «کشتزار»، می خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانی مجسم کند، که زن یک وسیله اطفاء شهوت نیست بلکه زمینه پاک و وسیله پاکیزه ای برای حفظ حیات نوع بشر است.
 
امام ششم می فرماید: أکثر الخیر فی النساء. بیشترین خیر در زنان است. که منبع اکثر خیر را زن دانسته؛ آری، ازدواج با زن، حفظ نصف دین، و رعایت حقوق او عبادت، و محبت به او طاعت حق، و پیدا کردن فرزند صالح از او توشه آخرت، و خدمت به او موجب رضایت حق، و به تعبیر رسول خدا درباره زنانی که مادرند: بهشت زیر پای مادران است، و این آن اکثر خیری که امام صادق (علیه السلام) فرموده است.
 
از نگاهی دیگر، که یک دختر مسیحی مسلک، پس از اسارت در جنگ و آمدن به خانه حضرت هادی (علیه السلام)، و قرار گرفتن در سایه تربیت الهی به وسیله امام دهم و حضرت حکیمه خاتون دامن پاک و والایش آماده برای بوجود آمدن امام دوازدهم(عجل الله فرجه الشریف)، گستراننده عدل جهانی شد. اگر انسان با رعایت حقوق زن و احترام به شخصیت او، از او فرزند صالح و شایسته ای پیدا کند، عملش حتی پس از مرگ قطع نمی شود و از آثار پاکی و صالح بودن فرزندش بعد از مرگ بهره خواهد برد.
 
زن دارای چنین چشمه ای از کمالات و حقایق بالقوه است، که با تابش نور هدایت وحی و معلم خیر به فعلیت رسیده و منشأ آثار جاوید و منابع ابدی خواهد شد.
 
رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) باکرامت اسلام از سویی، محبت به زن را در عرض علاقه به بوی خوش و نماز قرار داده اند: حبب إلی من الدنیا النساء و الطیب و قرة عینی فی الصلاة. (11) محبوب من از دنیا زن، بوی خوش، و نور چشم من در نماز است.
 
رسول خدا می فرماید: (قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِذَا مَاتَ اَلْإِنْسَانُ اِنْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثٍ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ صَدَقَةٍ تَجْرِی لَهُ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ.)(12)
 
چون انسان بمیرد، عملش قطع می شود مگر از سه چیز: از کار خیری که دوام دارد، از دانشی که دیگران از او سود ببرند، از فرزند شایسته ای که برای وی دعا کند. پس پدران و مادران قدر دختر را بدانید، و مردان از همسران پاک و شایسته خود قدردانی نمائید، که دختر داری و زن داری منبع خیری برای دنیا و آخرت انسان است.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

تغییر وضعیت زن در ادیان توحیدی

در تمدن های کشورهایی از قبیل یونان، مصر، روم، ایران و امثالهم خوب به مشاهده رسید که با تأثیر پذیری از ادیان توحیدی، وضع زن اندکی بهبود یافت و تدریجا زن به حیث «شریک» زندگی مرد به حساب آمد. ولی با آنهم مردان، شخصیت حقوقی زنان را مردود می شمردند و زنان تابع بی چون و چرای مردسالاران بودند. این تحول تابع حرکت زمان، شکوفایی زیربنای امور مادی، هنری، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی از یکسو، فرسوده شدن نظام بردگی از جانب دیگر و با نقش و نفوذ ادیان توحیدی در جوامع بشری آن زمان بود که تغییر اندکی در وضعیت زنان ایجاد کرد، تا اینکه زن «شریک» زندگی مرد شناخته شد که در آن عصر باز هم خیلی غنیمت بود.
 

تفاوت زن و مرد، چرا؟

از نظر قرآن، تفاوت بین زن و مرد روشن و مشخص است، و با حقایق علمی و تجربی مطابق است. اما این تفاوتها به هیچ وجه به معنی اینکه مرد یا زن جنس برتر است و یکی پایین تر و پست تر و ناقص تر مربوط نیست.
 
قانون خلقت از این تفاوتها منظور دیگری داشته است. قانون خلقت این تفاوت ها را برای این به وجود آورده که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکم تر کند و شالوده وحدت آنها را بهتر پی ریزی کند. قانون خلقت این تفاوتها را به این منظور ایجاد کرده است که حقوق و وظایف خانوادگی را میان زن و مرد تقسیم کند.
 
قانون خلقت تفاوت های زن و مرد را شبیه اختلافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است. اگر هر یک از چشم و گوش و پا و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوصی قرار داده است، نه از آن جهت است که با دو چشم به آنها نگاه می کرده و نظر تبعیض داشته و به یکی نسبت به دیگری جفا روا داشته است.
 

نظریه افلاطون

در کتاب جمهوریت افلاطون با کمال صراحت مدعی است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان می توانند همان وظایفی را عهده دار شوند که مردان عهده دار می شوند و از همان حقوقی بهره مند گردند که مردان بهره مند می گردند.
 
دو نکته در گفته افلاطون هست: یکی اینکه اعتراف می کند که زنان از مردان چه در نیروهای جسمی، چه در نیروهای روحی و دماغی ناتوان ترند؛ یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر «کمی» اعتراف دارد، هر چند مخالف تفاوت کیفی آنها از لحاظ استعدادهاست. افلاطون معتقد است استعدادهایی که در مردان و زنان وجود دارد مثل یکدیگر است؛ چیزی که هست زنان در هر رشته ای از رشته ها از مردان ناتوان ترند و این سبب نمی شود که هر یک از زن و مرد به کار دیگری اختصاص داشته باشند.
 
افلاطون به همین جهت که زن را از مرد ضعیفتر می داند، خدا را شکر می کند که مرد آفریده شده نه زن. می گوید: «خدا را شکر می کنم که یونانی زاییده شدم نه غیر یونانی، آزاد به دنیا آمدم نه برده، مرد آفریده شدم نه زن».
 

افلاطون و ارسطو، رو در روی یکدیگر

بعد از افلاطون، شاگرد وی ارسطو در کتاب سیاست، عقاید خویش را درباره تفاوت زن و مرد اظهار داشته و با عقاید استاد خود افلاطون سخت مخالفت کرده است.
 
ارسطو معتقد است که تفاوت زن و مرد تنها از جنبه «کمی» نیست، از جنبه کیفی نیز متفاوتند. او می گوید: نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهده هر یک از آنها گذاشته و حقوقی که برای آنها خواسته، در قسمتهای زیادی با هم تفاوت دارد. به عقیده ارسطو فضایل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری از قسمت ها متفاوت است: یک خلق و خوی می تواند برای مرد فضیلت شمرده شود و برای زن فضیلت نباشد. بر عکس، یک خلق و خوی دیگر ممکن است برای زن فضیلت باشد و برای مرد فضیلت شمرده نشود.
 
نظریات ارسطو نظریات افلاطون را نسخ کرد و دانشمندانی که بعدها آمدند، نظریات ارسطو را بر نظریات افلاطون ترجیح دادند.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

دنیای امروز و زن و مرد

دنیای جدید تنها به حدس و تخمین متوسل نمی شود؛ سر و کارش با مشاهده و آزمایش است، آمار و ارقام و مطالعات عینی است. در دنیای جدید در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی و اجتماعی تفاوت های بیشتر و فراوانتری میان زن و مرد کشف شده است که در دنیای قدیم به هیچ وجه به آنها پی نبرده بودند.
 
در دنیای قدیم، زن و مرد را که ارزیابی می کردند، تنها از این جهت بود که یکی درشت اندام تر است و دیگری کوچکتر، یکی خشن تر است و دیگری ظریفتر، یکی بلندتر است و دیگری کوتاه تر، یکی کلفت آوازتر است و دیگری نازک آوازتر، یکی پرپشم و مودارتر است و دیگری صافتر. حداکثر که از این حد تجاوز می کردند، این بود که تفاوت آنها را از لحاظ دوره بلوغ در نظر می گرفتند و با تفاوت آنها را از لحاظ عقل و احساسات به حساب می آوردند؛ مرد را مظهر عقل و زن را مظهر مهر وعاطفه می خواندند. اما امروز علاوه بر اینها قسمت های زیاد دیگری کشف شده است؛ معلوم شده است دنیای زن و مرد در بسیاری از قسمت ها با هم متفاوت است.
 

مجموع تفاوت های زن و مرد

تفاوت های جسمانی
مرد به طور متوسط درشت اندام تر است و زن کوچک اندام تر. مرد بلند قدتراست و زن کوتاه قدتر. مرد خشن تر است و زن ظریفتر. صدای مرد کلفت تر وخشن تر است و صدای زن نازکتر و لطیفتر. رشد بدنی زن سریعتر است و رشد بدنی مرد بطیء تر. حتی گفته می شود جنین دختر از جنین پسر سریعتر رشد می کند. رشد عضلانی مرد و نیروی بدنی او از زن بیشتر است. مقاومت زن در مقابل بسیاری از بیماریها از مقاومت مرد بیشتر است. زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ می رسد و زودتر از مرد هم از نظر تولید مثل از کار می افتد. دختر زودتر از پسر به سخن می آید. مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است ولی با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموع بدن، مغز زن از مغز مرد بزرگتر است. ریه مرد قادر به تنفس هوای بیشتری از ریه زن است. ضربان قلب زن از ضربان قلب مرد سریعتر است.
 
تفاوت های روحی روانی
خداوند، زن را با عاطفه تر و مرد را عقلانی تر خلق کرده و هر دو در کنار یکدیگر مکمل هم هستند؛  احساسات زن از مرد جوشانتر است. زن از مرد سریع الهیجانتر است، یعنی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش هست زودتر و سریعتر تحت تاثیر احساسات خویش قرار می گیرد، و مرد سرد مزاج تر از زن است.
 
زن طبعا به زینت و زیور و جمال و آرایش و مدهای مختلف علاقه زیاد دارد برخلاف مرد. احساسات زن بی ثبات تر از مرد است. زن از مرد محتاط تر، مذهبی تر، پر حرف تر و ترسوتر وتشریفاتی تر است. احساسات زن مادرانه است و این احساسات از دوران کودکی در او نمودار است. علاقه زن به خانواده و توجه ناآگاهانه او به
اهمیت کانون خانوادگی بیش از مرد است.
 
زن در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی به پای مرد نمی رسد ولی در ادبیات، نقاشی و سایر مسائل - که با ذوق و احساسات مربوط است - دست کمی از مرد ندارد. مرد از زن بیشتر قدرت کتمان راز دارد و اسرار ناراحت کننده را در درون خود حفظ می کند و به همین دلیل ابتلای مردان به بیماری ناشی از کتمان راز بیش از زنان است. زن از مرد رقیق القلب تر است و فورا به گریه واحیانا به غش متوسل می شود.
 
از نظر احساسات نسبت به یکدیگر
مرد بنده شهوت خویشتن است و زن در بند محبت مرد است. مرد زنی را دوست می دارد که او را پسندیده و انتخاب کرده باشد و زن مردی را دوست می دارد که ارزش او را درک کرده باشد و دوستی خود را قبلا اعلام کرده باشد. مرد می خواهد شخص زن را تصاحب کند و در اختیار بگیرد و زن میخواهد دل مرد را مسخر کند و از راه دل او بر او مسلط شود. مرد می خواهد از بالای سر زن بر او مسلط شود و زن می خواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ کند. مرد می خواهد زن را بگیرد، زن می خواهد او را بگیرند. زن از مرد شجاعت و دلیری می خواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری. زن حمایت مرد را گرانبهاترین چیزها برای خود می شمارد. زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود. شهوت مرد ابتدایی و تهاجمی است و شهوت زن انفعالی و تحریکی.
 
با وجودی که هر دو از یک گوشت به وجود آمده اند، جسم های متفاوت دارند و از نظر ترکیب به کلی با هم فرق می کنند. علاوه بر این، احساس این دو موجود هیچ وقت مثل هم نخواهند بود و هیچ گاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکس العمل نشان نمی دهند. زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود به طور متفاوت عمل می کنند و درست مثل دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می کنند. آنها می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند ولی هیچ گاه یکی نمی شوند و به همین دلیل است که زن و مرد می توانند با هم زندگی کنند، عاشق یکدیگر بشوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

شاهکار خلقت در نیمه دیگر بشر - راز تفاوت ها

هرچند تفاوت های زن و مرد موجب تفاوت هایی در حقوق ومسؤولیت های خانوادگی زن و مرد می شود، اما در یک نگاه خردمندانه باید گفت یکی از عجیب ترین شاهکارهای خلقت است؛ درس توحید و خداشناسی است، آیت و نشانه ای است از نظام حکیمانه و مدبرانه جهان، نمونه بارزی است از اینکه جریان خلقت تصادفی نیست، و دلیل روشنی است از اینکه بدون دخالت دادن اصل «علت غایی» نمی توان پدیده های جهان را تفسیر کرد.
 
دستگاه عظیم خلقت برای اینکه به هدف خود برسد و نوع را حفظ کند، جهاز عظیم تولید نسل را به وجود آورده است؛ دائما از کارخانه خود، هم جنس نر به وجود می آورد و هم جنس ماده، و در آنجا که بقا و دوام نسل احتیاج به همکاری و تعاون دارد دو جنس مخصوصا در نوع انسان برای اینکه این دو را به کمک یکدیگر در این کار وادارد، طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است؛ کاری کرده است که خودخواهی و منفعت طلبی که لازمه هر ذی حیاتی است - تبدیل به خدمت و تعاون و گذشت و ایثار گردد، آنها را طالب همزیستی با یکدیگر قرار داده است؛ و برای اینکه طرح کاملا عملی شود و جسم و جان آنها را بهتر به هم بپیوندد، تفاوت های عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است و همین تفاوت هاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب می کند، عاشق و خواهان یکدیگر قرار می دهد.
 
اگر زن دارای جسم و جان و خلق و خوی مردانه بود محال بود که بتواند مرد را به خدمت خود وادارد و مرد را شیفته وصال خود نماید، و اگر مرد همان صفات جسمی و روانی زن را می داشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالیترین هنر خود را صید و شکار و تسخیر قلب او به حساب آورد. مرد، جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است.
 
قانون خلقت، زن و مرد را طالب و علاقه مند به یکدیگر قرار داده است، اما نه از نوع علاقه ای که به اشیاء دارند. علاقه ای که انسان به اشیاء دارد از خودخواهی او ناشی می شود؛ یعنی انسان اشیاء را برای خود می خواهد، به چشم ابزار به آنها نگاه می کند، می خواهد آنها را فدای خود و آسایش خود کند. علاقه زوجیت به این شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری را می خواهد، از گذشت و فداکاری درباره دیگری لذت می برد.
 

مقام انسانی زن از دیدگاه قرآن

خداوند در مورد اعمال مکلفین، یکسان برخورد می کند: « فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ...» (13) من عمل هیچ عمل کننده از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید و از جنس یکدیگر» نزد خداوند، عمل صالح ملاک است؛ از هر کس که باشد: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (14) هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد.» بنابراین، این جا باید میان مسائل حقوقی و ارزشی فرق گذاشت.

قرآن در مسائل ارزشی، زن و مرد را یکسان دانسته؛ چون انسانیت آنها مورد نظر است؛ اگر می بینیم قرآن در جایی از مردان شایسته، مانند لقمان حکیم سخن می گوید، (لقمان، ۱۲) در جایی دیگر از زنان شایسته، مانند همسر فرعون و حضرت مریم (علیها السلام) نام می برد؛ (تحریم، ۱۱، آل عمران، 43 و...).دان در قرآن هم چنان که همه حقایق را بیان کرده، از مقام والای زن نیز دفاع نموده و حقیقت وجودی شخصیت او را معرفی کرده است.
 
اما در مسائل حقوقی، چون تفاوتهایی میان زن و مرد وجود دارد و یکسان نیستند، به طور طبیعی حقوق این دو نمی تواند یکسان باشد؛ ممکن است حقوقی مربوط به زنها باشد و مردان از آن بی بهره باشند و بالعکس.
 
در برخی از جوامع، حقوق زنان، پایمال شده است؛ مثل برخوردی که در دوران جاهلیت با دختران داشتند و آنها را زنده به گور می کردند. قرآن از زنان حمایت جدی کرده، می فرماید:« وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ » (15) در حالی که هرگاه به یکی از آنان بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدت خشمگین می گردد بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد؛ (و نمی داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟ چه بد حکم می کند.»
 
قرآن با توجه به اختلاف تکوینی زن و مرد - جز در موارد مخصوص که فرق گذاردن بین این دو جنس، لازمه وجود و ذات آنان است - تمام حقوقی که برای مردان قرار داده، برای زنان نیز مقرر کرده است و در مواردی که برای یکی از این دو جنس، حقوق بیشتری قرار داده، وظایف بیشتری نیز بر عهده او نهاده است.
 
قرآن در زمینه تساوی حقوق می فرماید: «وَ لَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (16) آرزو مکنید چیزهایی را که خداوند برخی را بر برخی دیگر به آن فزونی داده است، مردان را از آن چه کسب کرده اند، بهره ای است و زنان را از آن چه کسب کرده اند بهره ای.» اینک به بخشی از حقوق زنان در اسلام اشاره می کنیم:
 
1- حقوق اجتماعی: از جمله حقوق اجتماعی، حقوق خانواده است؛ مثل: حق انتخاب همسر، مسکن، مهر، نفقه، حضانت اطفال تا سنین معین، حق دریافت اجرت برای کارهای خانه و...
 
۲. حق مالکیت استقلالی در کنار مردان: « لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا»؛ (17) برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند، سهمی است و برای زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند، سهمی، خواه آن مال کم باشد یا فراوان؛ این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.» مگر در مورد نذر که حکم ویژه ای در فقه اسلامی دارد.
 
۳. از نظر قرآن، حضور زن در اجتماع و بیرون از خانه در صورتی که موجب اخلال در روابط خانوادگی و عفاف او نشود و شوهرش او را منع نکند، جایز است؛ چنان که دختران حضرت شعیب چنین بودند. (قصص، ۲۳ - ۲۸).
 
 4 - معاف شدن از برخی کارهای سخت و دشوار، هم چون: شرکت در جهاد و قضاوت و... - مگر در موارد خاص با توجه به لطافت روحی و جسمی زن که مقتضای آفرینش حکیمانه اوست، زن نیز هم چون مرد در برابر حقوقی که دارد، وظایفی نیز بر عهده دارد که باید به آنها عمل کند و در قرآن به بسیاری از آنها اشاره شده است. که بحث از حقوق زنان از دیدگاه اسلام و قرآن خارج از موضوع منتخب می باشد.

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

جایگاه زن از دیدگاه امام خمینی (قدس سره)

امام خمینی (قدس سره)  به مناسبت های مختلف در بیانات شان جایگاه و منزلت حقیقی زنان را از دیدگاه اسلام بیان داشته اند. در دیدگاه امام - قدس سره - زن دارای مرتبه و منزلتی است که هیچ مکتب و مرام فمینیستی - که زن را تا سطح یک ملعبه و یا ابزار کار نزول داده است - دارای دسترسی به آن را ندارد. ایشان بابا بیان منزلت حضرت فاطمه (علیها السلام) در باره جایگاه زن می فرماید:
 
روز زن روز بزرگی است، یک زن در دنیا آمد که مقابل همه مردان است. یک زن به دنیا آمد که نمونه انسان است، یک زن به دنیا آمد که تمام هویت انسانی در او جلوه گر است. روز مبارک زن؛ روز شرافتمند عنصر تابناکی که زیربنای فضیلت های انسانی و ارزشهای والای خلیفة الله در جهان است. روز پرافتخار ولادت زنی که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است. از خداوند تعالی مسالت دارم که همه زنهای محترمه را در راهی که خدای تبارک و تعالی مقرر فرموده است، همان راه را بروند و به مقاصد عالیه اسلامی برسند. برای زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه (سلام الله علیها) را روز زن قرار داده اند، افتخار است و مسؤولیت.(18)
 
از کرامت وجودی زن در مکتب امام خمینی (رضی الله عنه)، بسیار گفته شده و در اوج والایی قرار دارد، ایشان در این باره می فرمایند: اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آنقدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا میداند به مرد خدمت نکرده است، شما می دانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده. در زمانی که پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، زنها را هیچ حساب می کردند اسلام زنها راقدرت داده است. (19)
 
امام همچنین به اغراض سوء دیدگاه های فمینیستی و انتظاری که از زن دارند، توجه داشته و همواره بر جایگاه آنان و تاثیری که در جوامع دارند تاکید می ورزیدند. - اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملتها گرفته شوند ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند.(20)
 
اسلام برای شما آنقدر احترام قائل است که برای مردها نیست، اسلام  شما را می خواهد نجات بدهد، اسلام می خواهد از این که اینها می خواهند شما را ملعبه قرار بدهند نجات بدهد، اسلام می خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند. زن انسان است، آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. از دامن زن انسانها پیدا می شوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است.
 
سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند می شود. زن مبدا همه سعادتها باید باشد. (21)
 
زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن، مرد به معراج می رود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است. زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ می کنند. قرآن کریم انسان ساز است و زنها نیز انسان ساز، اگر زنهای انسان ساز، از ملت ها گرفته شوند، ملت ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست خواهند خورد، منحط خواهند شد. (22)

مقام و جایگاه زن در نظام خلقت
 

آزادی و تساوی زن و مرد از دیدگاه امام (رضی الله عنه)

در منظر امام - قدس سره - اسلام زنان را سربلند و شایسته می خواهد و آنچه دین گریزان برای زن قایلند، چیزی جز تباهی و ملعبه شدن نیست، ایشان می فرمایند: مقام زن مقام والاست، عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلند پایه هستند. ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت خودش باشد، نه ملعبه باشد، نه ملعبه در دست مردها باشد، در دست اراذل باشد.
 
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون می داند، همانطوری که مرد در همه شؤون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد، همان طوری که مرد باید از فساد اجتناب کند، زن هم باید از فساد اجتناب کند. زن ها نباید ملعبه دست جوان های هرزه بشوند، زن ها نباید مقام خودشان را منحط کنند و خدای ناخواسته بزک کرده بیرون بیایند و در انظار مردم فاسد قرار بگیرند. زنها باید انسان باشند، زنها باید تقوا داشته باشند، زنها مقام کرامت دارند، زن ها اختیار دارند، همانطوری که مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است. اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتی که ظهور کرد در جزیرة العرب، بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند، اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد، اسلام آنها را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد.
 

نقش زن در بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

روز زن، یعنی نگاه درست و مبتنی بر منطق به زنان، که نیمی از جمعیت بشر را تشکیل میدهند؛ آن هم نیمی که اگر نگاه کاوشگر انسان بخواهد نقش آن را با نقش های دیگر مقایسه کند، خواهد دید که نقش این نیم، حساس ترین، ظریف ترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقش ها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوی کمال است.
 
خدا زن را این گونه آفریده. اگر بنای آفرینش انسان و جهان را به دو بخش کارهای ظریف و ریزه کاری و بخش کارهای مستحکم - و به تعبیر سازندگان بناها، سفتکاری - بگذاریم، بخش اول که ظریف کاری ها و ریزه کاری ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختیار زن است. گناه بزرگ تمدن مادی، تضعیف و گاهی به فراموشی سپردن این نقش است. هرجا سخن از تضعیف خانواده است، نقش این بخش مهم نادیده گرفته شده. هرجا سخن از بی اعتنایی به هنر مادری و هنر تربیت فرزند در آغوش پر مهر و محبت مادر است، این نقش نادیده گرفته شده. نقش مادر از دوران حمل و بارداری شروع می شود و تا آخر زندگی انسان ادامه دارد. مردی که به دوران جوانی رسیده یا از دوران جوانی هم عبور کرده، باز تحت تأثیر عطوفت و محبت و شیوه های خاص مادرانه ی مادر است.
 
اگر زنان ما از لحاظ رتبه ی معرفتی و بینش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، این نقش با هیچ نقش دیگری، با هیچ مؤثر دیگری از مؤثرات فرهنگی و اخلاقی تا آخر قابل مقایسه نیست. مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگیهای اخلاقی یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خلق خود و با رفتار خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل می کند. همه تحت تأثیر مادران هستند.» آن که بهشتی می شود، پایه ی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات».
 
البته نقش زن به عنوان همسر هم، داستان بسیار طولانی دیگری است. دنیایی که زن را از داخل خانواده جدا می کند و با وعده های توهم آمیز بیرون می کشد و او را در مقابل نگاه و حرکت هرزهی جامعه، بی پناه و بی دفاع می کند و میدان را برای تعرض به حقوق او باز می کند، هم زن را تضعیف می کند، هم خانواده را نابود می کند، هم نسل های آینده را به خطر می اندازد. هر تمدن و هر فرهنگی که این منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ایجاد می کند؛ و این امروز در دنیا اتفاق افتاده است و روز به روز هم دارد بیشتر می شود. و به شما عرض کنم؛ این از آن سیل های خطرناکی است که آثار تخریبی آن در بلندمدت ظاهر می شود و بنای تمدن غرب را در هم خواهد کوبید و فرو خواهد ریخت. در کوتاه مدت چیزی فهمیده نمی شود؛ اینها چیزهایی است که صد ساله و دویست ساله خودش را نشان می دهد؛ و نشانه های این بحران های اخلاقی در غرب الان دارد بروز می کند.
 
اسلام به معنای واقعی زن را تکریم کرده است. اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می کند، یا روی نقش زن و تأثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیت های زن در داخل خانواده تکیه می کند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت های عمومی مردم منع کند. فاطمه زهرا (علیها السلام) مظهر چنین جمعی است؛ جمع بین شؤون مختلف. زینب کبری(علیها السلام) نمونه ی دیگر است. زن های معروف صدر اسلام و زن های برجسته، نمونه های دیگر ند؛ اینها در جامعه بودند و حضور داشتند
 
زن در داخل خانواده، عزیز و مکرم و محور مدیریت درونی خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مایه ی انس و سکینه و آرامش است. کانون خانواده - که حوضچه ی آرامش زندگی پرچالش و پرتلاش هر انسانی است - به وجود زن آرام می گیرد و سکینه و اطمینان پیدا می کند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر کدام یک فصل طولانی در تکریم دارد. ارزش فاطمه زهرا (علیها السلام) به عبودیت و بندگی خداست.
 
پی‌نوشت‌ها:
1-  آیت الله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن، صص۳-۲۳.
2- سوره اعراف، آیه ۱۷۹
3- سوره نحل، آیه ۹۷.
4- شهید مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج ۱، صص ۳۲۲- ۳۲۳.
5- سوره نساء، آیه ۱
6- سوره روم، آیه ۲۱
7- آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، صص ۳۳-۳۵.
8-  مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صص ۲۱-۲۳.
9- سوره نحل، آیه 58-59
10- سوره بقره، آیه 223
11-  بحار ج ۱۰۳ ص ۲۳۰؛ کافی ج 5 ص ۳۲۰ ؛ وسایل ج ۱ ص ۲۲ ؛روضة الواعظین ج ۲ ص ۳۷۵.
12- بحار الأنوار ج2 ص۲۳
13- سوره آل عمران، آیه ۱۹۵
14- سوره نحل، آیه ۹۷
15- سوره نحل، آیه ۵۸ - ۵۹
16- سوره نساء، آیه ۳۲
17- سوره نساء، آیه ۷
18-  شرح چهل حدیث، ص 126
19- صحیفه نور، ج۱۷، ص 143
20- صحیفه نور، ج 16، ص ۲۵۷. و ص 246
21- صحیفه نور، ج۱۳، ص ۲۱۹.
22- صحیفه نور، ج۱۵، ص ۲۵۷.
 
منابع:
1- آیت الله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان در قرآن
۲- آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال
٣- حضرت امام خمینی (رضی الله عنه)، صحیفه نور
4 - حضرت امام خمینی (رضی الله عنه)، شرح چهل حدیث
٥- هادی دوست محمدی، شخصیت زن از دیدگاه قرآن
6- ناهید اعظم رام پناهی، نقش تربیتی زنان
۷- علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان
۸- مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام
۹- شهید مرتضی مطهری، حماسه حسینی
۱۰- محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی
۱۱- ویلیام گلن، هنری مرتن، کتاب مقدس عهد عتیق و جدید
۱۲- علامه مجلسی، بحار الانوار
۱۳- محمدبن حسن فنال نیشابوری، روضة الواعظین
 
منبع: مجموعه مقالات حقوق و مسئولیت‌های زن در نظام اسلامی، جلد دوم، نویسنده: معصومه رضائی منش، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1386 ش، صص 78-45


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.