پژوهشی در فقه و تفکر اسلامی

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام

زن در تمدن های پیش از اسلام از حقوق شهروندی و اجتماعی خود محروم بوده است. زمانی که اسلام ظهور کرد به گونه ای دیگر به زن نگریسته شد. به او کرامت کامل بخشیده شد و ریشه این مبدأ را در آن قرار داد که اصل زن ومرد یکی است. "همه شما از آدم هستید و آدم از خاک است" و همه آیات مربوط به کرامت بنی آدم، پاداش، جزا، حقوق و واجبات شامل هر دو می شود.
سه‌شنبه، 23 دی 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام

مقدمه

مسأله زن از مهم ترین مسائلی است که بیش از یک قرن جهان به طور عام و جهان اسلام به طور خاص به آن پرداخته است. این مسأله شایسته توجه است زیرا مربوط به نیمی از پیکره جامعه است که عقب ماندگی با پیشرفت یک جامعه به آن بستگی دارد.
 
با این وجود، به مسأله مشارکت سیاسی زن توجه بیشتری شده و یا به عبارت بهتر، این موضوع جنجال بیشتری به پا کرده است و آراء متفاوتی در این باره وجود دارد. برخی در این مورد کوتاهی کرده و برخی زیاده روی نموده اند. عده ای در حق زن اجحاف کرده و برخی دیگر حتى اصول ثابت، درباره آن را ضایع کرده اند. فتواها، برخی به ممنوعیت آزادی زن ناظر است و برخی در مباحات آن صادر شده است.
 
به همین دلیل شایسته بود این موضوع بر اساس روش میانه روی که اسلام در حل و فصل همه مسائل دارد مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بنابراین، بررسی ما درباره این موضوع در چارچوب اصول "عقلانیت متعادل" است، از خداوند متعال می خواهیم که ما را در دست یابی به آنچه مقصودمان است موفق بدارد.
 

توضیحی درباره عنوان کلمات مورد بحث

ابتدا اندکی درباره دموکراسی صحبت می کنیم. اصل کلمه دموکراسی به معنای "حکم مردم" یعنی حکم از آن یک ملت است نه یک فرد. پایه های دموکراسی تفکیک میان قوای مقننه، مجریه و قضائیه و قانونی بودن تکثر سیاسی و رسیدن حاکم به حکومت از طریق انتخابات، بیان از تساوی حقوق و آزادی های عمومی است.
 
اما درباره حکومت مردم بر مردم باید گفت که مسلمانان ممکن نیست برخلاف اصول اسلام حکم کنند و در همان حال حق دارند از طریق علمای دین در موارد خاص بهره مند شوند و از اجتهاد آنان استفاده کنند.
 
آنچه در اینجا به بحث ما مربوط می شود، مسأله تساوی برابری حقوق و آزادی های زن و مرد است. تساوی میان زن و مرد و حتی تساوی میان شهروندان در نظام های قدیم (روم - یونان) که دموکراسی را ابداع کردند، وجود نداشت؛ بلکه در عصر حاضر از طریق اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ به وجود آمد. این تساوی میان زن و مرد شامل موارد زیر می شود:
 
1- تساوی میان زن و مرد در حقوق و وظایف؛
۲- تساوی زن و مرد در حقوق سیاسی.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

چکیده تاریخ سیاسی زن

زن در تمدن های پیش از اسلام از حقوق شهروندی و اجتماعی خود محروم بوده است. در قانون روم زن صلاحیتی نداشت و در بعضی از تمدنها به زن به عنوان شری که ناگزیر از آنند نگاه می کردند. در دوره جاهلیت زنده به گور شدن، سرنوشت بسیاری از زنان بود و در اکثر تمدن های قدیمی زنان همچون کالاهایی بودند که بنابر آنچه معروف است به ارث می رسیدند.
 
زمانی که اسلام ظهور کرد به گونه ای دیگر به زن نگریسته شد. به او کرامت کامل بخشیده شد و ریشه این مبدأ را در آن قرار داد که اصل زن ومرد یکی است. "همه شما از آدم هستید و آدم از خاک است. "(1) و" از نطفه آمیخته."(2) وهمه آیات مربوط به کرامت بنی آدم، پاداش، جزا، حقوق و واجبات شامل هر دو می شود. با این وجود خداوند متعال در این آیه بر آن تأکید دارد که: "زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانکه شوهران را بر زنان، لیکن مردان را بر زنان افزونی خواهد بود و خداوند بر هر چیز دانا و توانا است"(3). و این درجه همان درجه اداره منزل وهدایت کشتی زندگی با مشورت و رضایت دو طرفه و اطمینان به سوی ساحل امنیت است. و نیز خداوند در این مورد می فرماید: "برای مردان از آنچه کسب کرده اند بهره ای است وبرای زنان نیز از آنچه کسب کرده اند بهره ای است."(4)
 
تصوری به اشتباه نزد همه ادیان گذشته پذیرفته شده بود که نخستین زن (حوا) باعث هبوط آدم از بهشت بوده است و به دنبال آن زن را مسبب همه گرفتاری های اولاد آدم می دانستند ولی قرآن کریم این موضوع را به وضوح بیان می کند که دستور نزدیک نشدن به درخت خطاب به هر دو آنان (آدم وحوا) بوده است. "به این درخت نزدیک نشوید و گرنه از ستمکاران خواهید بود"(5) و "آنها هردو فریب شیطان را خوردند. خداوند می فرماید:" پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید ."(6) و "آنها هر دو از امر خدا سرپیچی کردند:" پس آنگاه که آن دو از میوه آن درخت چشیدند"(7) و هر دو: "زشتی هایشان ( مانند عورات و سایر زشتی های پنهان) آشکار گردد و بر آن شدند که از برگ درختان خود را بپوشانند(8). همان طور که آن دو در رانده شدن از درگاه خدا مساوی بودند. خداوند متعال فرمود: "پروردگارشان بر آنها بانگ زد مگر شما را از آن درخت نهى نکرده بودم"(9). او آنگاه هر دو به گناهان خود اعتراف کردند و توبه کردند:" گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی، مسلما از زیانکاران خواهیم بود"(10). حتی برخی از آیات قرآن سرپیچی و مسؤولیت را تنها به آدم نسبت می دهد. خداوند می فرماید: "پس آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و به بیراهه رفت"(11) . ونیز آیات قرآن برتساوی زن و مرد در اجر و ثواب و کیفر دلالت می کند. خداوند می فرماید: "مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان با ایمان، مردان و زنان عبادت پیشه، مردان و زنان راستگو، مردان و زنان شکیبا، مردان و زنان فروتن، مردان و زنان صدقه دهنده، مردان و زنان روزه دار، مردان و زنان پاک دامن، مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای همه آنان آمرزش وپاداش بزرگ فراهم ساخته است ."(12)
 
اسلام تمامی آداب ورسومی را که مخالف با کرامت و انسانیت زن است باطل می کند که در اینجا فرصتی برای پرداختن به آنها نیست. اما تمامی زنان و مردان با انصاف و مسلمان و غیر مسلمان به آن گواهی میدهند.
 
بسیاری از زنان آزاداندیش اعتراف کرده اند که اسلام دین اصلاح است و برای دفع ظلم از ستم دیدگان آمده است. به همین دلیل بر نقش خدیجه به عنوان اولین زن مسلمان وسمیه ودیگر کنیزانی که اسلام آوردند و نقش اسماء بنت ابوبکر صحابی جلیله و انقلابی مبارز سیاسی دلالتهای بزرگی وجود دارد.
 
در عصر حاضر دولت های پیشرفته به طور کلی در اعتراف به حقوق سیاسی زن اندکی دیر اقدام کردند. در آمریکا در سال ۱۹۲۰ میلادی و در انگلستان در سال ۱۹۲۸ میلادی و در فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم، حقوق سیاسی زن را به رسمیت شناختند.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

اهمیت زنان

١- زن نیمی از پیکره اجتماع است. ۲ - شق دوم برای تکمیل جامعه انسانی است و نیم دیگر، نیروی انسانی هر جامعه ای است. ۳- اوست که مسؤولیت پرورش مردان وتربیت قهرمانان را به دوش می کشد. ۴ - قسمت اعظم مشکلات متوجه اوست. با این اوصاف هنوز نقش سیاسی زن در تمام دنیا از دیگر نقش ها کمرنگ تر است.
 
اما حقوق سیاسی زن در قرن بیستم از طریق اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح شد و آنجا بود که کار برای گسترش زمینه های بررسی حقوق و آزادی های متعلق زن تدوین و به شکل یک قانون لازم الاجرا شد.
 
از نتایج این اقدام، ایجاد اسناد مهمی است که ارتباط مستقیمی با حقوق زن، به خصوص در زمینه سیاسی دارد. مانند قرارداد ویژه حقوق سیاسی زن در سال ۱۹۵۲م و قراردادی ویژه برای محو اشکال تبعیض علیه زنان که در سال ۱۹۷۹م. تصویب و اجرای آن در سال ۱۹۸۱م. آغاز شد. مهم ترین موضوع در این قرارداد این است که به شکل دقیقی زمینه های جهانی این حقوق را مشخص کرده و در ضمن مواد این قرارداد بر ضرورت تساوی حقوق زن با مرد در موارد زیر تصریح شده است:
 
1. رأی دادن در همه انتخاباتها
۲. داشتن صلاحیت برای کاندید شدن
٣. مشارکت در شکل گیری سیاستها و اجرای آن
۴. تصدی مسؤولیت های عمومی در همه زمینه های دولتی
5. مشارکت در سازمان ها و جمعیت های غیر دولتی
۶. نماینده دولت در سطح بین المللی
7. مشارکت در سازمانهای بین المللی
 

حقوق سیاسی زن در قانون اساسی کشورهای عربی

در جوامع عربی برخورد با حقوق سیاسی زن تحت تأثیر عوامل مختلفی است؛ بخشی از آن مرتبط با آداب و رسوم آن است و بخشی مربوط به نحوه تأویل متون دینی از نظر آنهاست. ولی این کشورها را در کل می توان نسبت به نحوه برخورد سیاسی زنان به سه دسته تقسیم کرد:
 
١- دولت هایی که قانون اساسی یا قانون مدون دیگری برای تنظیم حقوق شهروندان (زن و مرد) ندارند. ۲- دولت هایی مانند کویت وامارات که قانون اساسی صادر کردند ولی در احکام خود حق مشارکت سیاسی به زن ندادند مثلا قانون اساسی کویت اخیرا تغییر کرده است و با ضوابط نورانی شریعت این حق را به زن واگذار کرد. ۳ - دولتهای عربی که صاحب قانون اساسی و قوانین دیگری هستند، بر حق مشارکت سیاسی زن به وضوح تأکید می کند مانند تونس، مصر، سوریه، عراق، اردن، مغرب، لبنان، یمن، بحرین، قطر و کشورهای دیگر.
 

مهم ترین موانع پویایی نقش زن در زندگی اعراب

1- میراث تاریخی برگرفته از فرهنگ و رسوم رایج است، نه از دین حنیف که نقش زن را محدود در موارد معینی می کند. ۲- مشکل بی سوادی که نقش مهم و اثرگذاری در فعالیت های ملی و دموکراسی زن ایفا می کند؛ زیرا بی سوادی نقطه مقابل همان چیزی است که اسلام از زمان نزول اولین سوره از قانون اساسی خود قرآن کریم" خواهان آن بوده است. آنجا که می فرماید:" بخوان به نام پروردگارت که آفرید. (سوره علق ، آیه ۱) بی سوادی را نمی توان تنها در توانایی خواندن و نوشتن و آگاهی زن از حقوق شرعی و قانونی و سیاسی خود خلاصه کرد. اما اگر بی سوادی پایه و اساس فعالیت زن در جامعه باشد، در این صورت همه اینها پوچ خواهد بود. ٣- فاصله عمیق میان متن قانون اساسی و قوانین ترتیب یافته برای اجرای تساوی ممکن میان زن و مرد و تطبیق آن بر واقع امر باعث شده است که واقعیت زن از زمینه های اصلی دور و مشارکت سیاسی او کاهش یابد.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

مساله زن و سیاست استعماری و بومی

دولت های استعمارگر و آنان که چشم طمع به ثروت کشورهای اسلامی دوخته اند، تلاش کردند که از مسأله زن به نحو درستی بهره ببرند. در راستای این هدف، اقدام به تأسیس برخی اتحادیه ها و انجمن های ویژه زنان کردند و کوشیدند که موارد دیگری شبیه به آن را دائر کنند.
 
برای نمونه کافی است به این مورد اشاره کنیم: در هنگام خروش مردم مصر علیه اشغال انگلیسی ها،"هدى شعراوی" مؤسس جمعیت اتحاد زنان در سال ۱۹۲۳م. اعلام کرد که باید قبل از آزادی از قید استعمار، آزادی زن مطرح شود و نیز" صفیه زغلول" در سال ۱۹۱۹ م. رهبری تظاهرات زنان در مقابل سربازخانه های ارتش انگلیس را به عهده داشت که علیه شعار می دادند. در خلال مراسم، او پوشش خود را در مقابل تظاهرات کنندگان برداشت و آن را زیر پایش لگدمال کرد و دیگر زنان نیز از او تبعیت کردند و در حقیقت مسأله اصلی و اساسی را فراموش کردند." "دریه شفق" که در سال ۱۹۷۵ م. اقدام به خودکشی کرد، اتحادیه "بنت النیل" را در سال ۱۹۳۹م. تأسیس کرد و ارتباط نزدیکی با سفارت انگلیس و آمریکا در مصر داشت. او زنان را به الگوپذیری از زن آزاد انگلیسی دعوت می کرد.
 
به همین دلیل افراد مصلح و احزاب ملی مانند حزب ملی مصر به ریاست "مصطفی کامل" در مقابل این گونه دعوتها ایستادند، زیرا پشت سر آنها دستان استعمارگری در کار بود که هدف شان انحراف امت از مسیر خود بود. در زمینه داخلی نیز در دهه ۵۰ رهبران کودتاهای نظامی عربی با ایدئولوژی مارکسیستی وسرمایه داری - که به مسائل دینی اعتقاد نداشته و به سوی بی بندوباری مطلق مردم را فرا می خواندند- با هدف دور ساختن دین از زندگی مردم از مسأله زن نهایت استفاده را بردند. به طوری که در تظاهرات مارکسیستی عراق بعد از کودتای" عبدالکریم قاسم"، مردم به وضوح خواستار دور ساختن دین از زندگی و حذف نکاح و مهر، قیود و عقود شدند.
 
در زمان اشغال و استعمار عصر جدید، هیأت حاکمه آمریکا به ریاست بوش توجه بسیاری نسبت به مساله زن از خود نشان داده است که بر اساس سخنرانی های رسمی جرج بوش رئیس جمهور آمریکا، اصلاح سیاسی و آموزشی و دموکراسی را در اولویت امور خود قرار دادند و فشارهای سیاسی در این زمینه مسیر خود را پیش گرفت.
 
در سال ۱۹۰۸م. در مصر، انتشار کتاب " تحریر المرأة" نوشته "قاسم امین" مسأله زن را متحول کرد و از حد و مرز خود گذراند. در سال ۱۹۱۹ م. نیز "منیره ثابت "خواستار حقوق سیاسی برای زنان شد که هدى شعراوی و دریۂ شفق نیز در این زمینه با او هم عقیده شدند و خواستار حق کاندید شدن، حق انتخاب و عضویت در مجلس برای زن شدند؛ سپس اتحادیه زنان مصر در تأیید آنان (تعدیل قانون انتخاب مبنی بر تساوی زنان با مردان در حق انتخاب) را در اساسنامه خود قرارداد.(13)
 
زنان مصری مانند فاطمه (علیها السلام) نعمت راشد و دریه شفق تلاش کردند تا احزاب سیاسی تأسیس کنند که دریۂ شفق موفق به تأسیس حزب "بنت النیل" شد. تلاش های زنان، برخی از نویسندگان و نمایندگان مجلس را بر آن داشت که این حق را برای آنان مطالبه کنند. در نتیجه در سال ۱۹۴۶ پیشنهادی مبنی بر اعطای حق انتخاب به زنان به مجلس شیوخ مصر ارائه شد و به دنبال قانونی در سال ۱۹۴۷ م. و ۱۹۴۸م. در همین زمینه تصویب شد. در همان زمان اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نشست ۱۹۴۸/ ۱۲ / ۱۰ خود در پاریس صادر گردید روناک را در مقابل این دعوتها و اقدام ها (که حق و باطل را با هم در آمیخته و بر بی حجابی و غرب زدگی متمرکز شده بود) دیدگاههای معتدلی از سوی زنان متعهد و نیز اندیشمندان مصلح مانند "محمد عبده" و "رفاعه طهطاوی" و "علی مبارک" هم وجود داشت. خود محمد علی پاشا به مسأله آموزش دختران اهمیت می داد. او مدارسی را برای تعلیم دختران در سال ۱۸۳۲م. با نهایت پایبندی به اسلام و اصول آن تأسیس کرد. مثلا هنگامی که اولین دبیرستان دخترانه را در قاهره افتتاح کرد همهی معلمان آن به جز معلم زبان عربی (به خاطر نبودن معلم) زن بودند. با وجود این، او مردان متأهل مسنی را که به درست کاری معروف بودند برای تدریس عربی انتخاب می کرد. دختران دانش آموز با ماشین هایی که با پرده پوشیده شده بودند به مدرسه و خانه رفت و آمد می کردند و یا همراه پدران خود می آمدند.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

فتواهای متعارض و نقش زمان در آن ها

علمای ما در دوره های اخیر (سه قرن گذشته) تنها به بیان احکام شرعی درباره مسائل زمان خود اکتفا نکردند، بلکه بر اساس آنچه درباره مسائل احتمالی آینده به ذهن شان خطور می کرد آینده نگری کرده و راه حل های شرعی را برای آنها وضع کرده اند. علمای عراق به این امر مشهور هستند و آن مسائل "أریتیة" نامیده می شوند، یعنی: أرأیت إن کان کذا.. (اگر اینچنین باشد که...) به عبارت دیگر، یعنی تجسم کردن احتمالات آینده از طریق حصر عقلی و بیان حکم شرعی برای هر کدام از وضعیت های ممکن. مثلا گفته اند: اگر زنی از مغرب در هنگام غروب با مردی از مشرق ازدواج کند و آن مرد هنگام طلوع آفتاب از دنیا برود سپس مشخص شود که آن زن باردار است و بعد از ۶ ماه بچه اش متولد شود، گفته اند حمل به دنبال هم بستری ایجاد شده است چون احتمال دارد که آن مرد در هنگام شب به سوی او پرواز کرده و سپس برگشته و از دنیا رفته است.
 
علاوه بر آن، مرور زمان بر فتواهای اجتهادی تأثیر می گذارد تا جایی که امام ابن القیم" فصل مهمی از کتاب نفیسش "اعلام الموقعین عن رب العالمین" را به تغییر فتواها همراه با تغییر زمان و مکان و وضعیت ها و نیت ها و... اختصاص داده است و در مورد آن گفته است: " این فصل بسیار مفیدی است که به دلیل جهل به آن، خطاهای بزرگی در شریعت به وجود آمده و سختی ها و تکالیف زیادی را ایجاد کرده است و شریعت نورانی اسلام که در بالاترین مراتب مصلحت بینی قرار دارد آن را ایجاد نکرده است. زیرا پایه و اساس شریعت به مصلحت بندگان در زندگی ومعاد است و شریعت به طور کلی شامل عدالت، رحمت، مصلحت و حکمت است.
 
بسیاری از فتواهای متعارض که از علمای مشهور صادر شده است، بر این پایه اند. به طوری که می بینیم همه آنها نظرات متنوع، روایات مختلف و سخنانی به ظاهر متعارض دارند. به طور مثال امام شافعی هنگامی که وارد مصر شد در همه نوشته هایش تجدیدنظر کرد. شاگردانش می گفتند: او همه آنچه را پیش از ورود به مصر نوشته بود بازنویسی کرد به جز کتاب "الصداق" را و در مقابل آراء سابقش نظرات جدیدی را مطرح کرد. اما بیشتر علما در دوره های اخیر از این نمونه و روش نیکو استفاده نکردند. برخی از آنها در عصر حاضر فتواهای شتابزدهای درباره منع دختران از تحصیلات ابتدایی، دبیرستان و دانشگاه صادر کردند. اما وقتی که این امور به واقعیت تبدیل شد، فتوا به جایز بودن آن دادند در حالی که باید در مورد آنچه حلال است از همان ابتدا با وضع مقررات شرعی مطلوب، فتوا به حلال بودن آن بدهند. و این همان چیزی است که ما در مسأله سیاسی زن نیز با آن مواجه می شویم. آنجا که بیشتر فقها در ابتدا با قاطعیت در مقابل آن ایستادند سپس فتواهایشان تغییر کرد و رأی به جایز بودن آن دادند.
 
کمیته فتوا در الأزهر به ریاست"شیخ محمد عبدالفتاح عنانی" (رضی الله عنه) در رمضان سال ۱۳۷۱ه برابر با ۱۹۵۲م. فتوای مفصلی تحت عنوان «حکم شریعت اسلام درباره مشارکت زن در انتخابات مجلس» صادر کرد که با مقدمه زیبایی آغاز شده و در آن آمده است که: "و بعد از بحث ها و بیان دلایل پربار، موضوع مشارکت سیاسی زن و این که او می تواند از نمایندگان مجلس باشد و در انتخاب اعضای آن از حق رأی برخوردار باشند، زیرا مجلس مخصوص قانون گذاری است. با استناد به حدیث معروفی که آن را بخاری و احمد نسائی و ترمذی با سند از ابوبکر نقل کرده اند حق حاکمیت برای زن جایز نمی باشد و حدیث این است: «هنگامی که رسول خدا را خبر دادند که دختر کسری ملکه ایرانیان است»، فرمودند: «قومی که ولایت امر خود را به زنی واگذار کنند هرگز رستگار نمی شوند.» فتوی می گوید:" شکی نیست که این نهی برگرفته از حدیث پیامبر همه زنان را در هر عصری که باشند از تصدی ولایت های عامه منع می کند."(14)
 
اما فتواها در الأزهر و امروزه در دنیای اسلام تغییر کرده و آن را جایز شمرده اند، به طوری که اکثر علمای مسلمان و جنبش های اسلامی، مشارکت سیاسی زن را به عنوان نماینده مجلس و یا انتخاب کننده اعضای مجلس با ضوابط شرعی جایز می داند. و از آخرین موارد درگیری های سیاسی و فقهی درباره مشارکت سیاسی زنان، اتفاقی بود که در کویت افتاد. زمانی که بر اساس اولین ماده قانون آن کشور در سال ۱۹۶۲م.
 
حق انتخاب تنها برای مردانی بود که به سن ۲۱ سالگی رسیده باشند و زنان حق انتخاب نداشتند. این ماده نتیجه رأی کمیته فتوا وابسته به وزارت اوقاف کویت و توصیه اکثر مسلمانان و تأیید پارلمان بود. سپس در سال ۱۹۹۹م. مصوبه صادر شد که به زن کویتی حق انتخاب و کاندید شدن را می داد، اما مجلس با اکثریت آرا آن را رد کرد و جنجال ها ادامه یافت تا این که در اواخر سال ۲۰۰۵ م. در همان پارلمان مشارکت زن در انتخابات و کاندید شدن به شرط تعهد به آداب اسلامی که با فتوای فقها در داخل و خارج کویت تأیید می شد به تصویب رسید.
 
وجود این تعارض واضح در فتواها با همه توجیهاتی که ما برای آن آوردیم نشان می دهد که آنها نتیجه یک بررسی عمیق نبوده و تحت تأثیر شرایط موجود و تقلید قرار می گیرد که با تغییر آنها فتوا نیز تغییر می کند و نشان می دهد که این گونه فتواها وابسته اند نه مستقل که در حقیقت باید از نوع دوم باشند.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

روش دقیق بررسی موضوع تعارض در فتواها

اگر به تاریخ و تجربه بشر نگاه کنیم می بینیم که بیشترین مشکلات و گرفتاری ها در میان دو امر افراط و تفریط نهفته است، یا به قول معروف "دولنگه در را باز کردن هیچ مانع و مقرراتی باقی نمی گذارد که این منجر به آشوب فراگیر می شود و یا در را چنان محکم بسته و میخ می کنند که هیچ چیز حتی هوای آزاد هم از آن نفوذ نمی کند و در نتیجه هرچه داخل آن است فاسد می شود.
 
از طرف دیگر افراط و تفریط در بسیاری از اوقات به دلیل نگاه یک جانبه و محدود و گاهی در میان یک دایره با یک زاویه یا حتی مجموعه ای از زوایا اتفاق می افتد که در واقع بدون نگاه فراگیر و جامع است که ذات یک چیز از حقیقت دور می شود و نتایجی بر آن مترتب می شود که فقه واقع، فقه پویا نامیده می شود.
 
ما در این مسأله مهم سعی می کنیم این روش را بر اساس دیدگاهی جامع و فراگیر بر موارد زیر منطبق سازیم:
 
اول: زن به اعتبار انسانیت و حقوق انسانی اش کاملا با مرد برابر است
زن همانند مرد کرامت دارد؛ «ما به بنی آدم کرامت دادیم»(15) کلمه بنی آدم در این آیه شامل همه مردان و زنان می شود پس کاستن از شأن و منزلت زن و ایجاد تبعیض میان زن و مرد چه از نظر کرامت، حفظ حقوق، قضاوت، آزادی فکری و دینی، جایز نیست. (حتی در مواردی مانند عدم جواز کشتن او در میدان های جنگ). زن در استقلال مالی حتی تا قرن بیستم با مرد برابر بود.
 
زن در اسلام نسب و صلاحیت و اموالش، وابسته به هیچ کس حتی همسرش نیست - به همان شکل که در حال حاضر درغرب وجود دارد . بلکه او مکمل زندگی بشری است. به همین دلیل خداوند متعال زن و شوهر را زوج نامیده است. زوج عبارت است از دو عدد کاملا مساوی، پس زن مانند مرد است در اندیشه، اراده و اختیار و همانند مرد از آزادی کامل برخوردار است.
 
دوم: آیا زن از همه لحاظ شبیه مرد است؟
جواب طبیعی و حقیقی برای این سوال که هیچ کسی درباره آن اختلاف نظر ندارد این است که:"مرد مانند زن نیست"(16) و البته زن هم مانند مرد نیست. این حقیقتی است که هیچ کس از نظر عقلی منکر آن نبوده و از نظر اعضای بدن (فیزیولوژیک) نیز آن را پذیرفته اند.
 

هدف از این بحث

مقصود از بیان تفاوت فیزیولوژیک برتری مرد بر زن و یا بالعکس نیست، بلکه هدف بیان تفاوتهای طبیعی، رفتاری، جسمی، هورمونی و عناصر حیاتی است که در نتیجه در چارچوب وظایف و مسؤولیتهای زن و مرد بروز پیدا می کند و خداوند ما را بعد از انجام عبودیت و بندگی که در آن هیچ فرقی میان زن و مرد نیست برای آن، آفریده است. تنها تفاوت موجود در تقسیم وظایف و نقشها بوده است، تا آبادانی زمین به بهترین نحو، محقق شود.
 
بنابراین، برای آبادسازی هستی که اساسا همه چیز از دو زوج تشکیل شده است عقلا و شرعا نادیده گرفتن این تفاوت ها جایز نیست. خداوند می فرماید: "و در آن کوههای عظیم بر نهادیم و از آن هر گیاه و نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویاندیم." (سوره حجر، آیه ۱۹)
 
در این دار برنا در اینجا به این پاسخ می رسیم که حل مسأله در میانه روی و اعتدال است و اصل برابری و تفاوت های ذکر شده و تکامل برای رسیدن به یک خانواده موزون و هماهنگ است. در نتیجه اجتماع و امت هماهنگی را شاهد خواهیم بود. وقتی که این موازنه و هماهنگی جهانی که همه چیز در آن به اندازه گذاشته شده و وزن بزرگ و کوچک در آن رعایت شده است و هر چیزی در مکان مشخص خود قرار گرفته است، محقق شود.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

زن و مرد، ازدواج و تکامل نه شکاف و جدایی

قرآن کریم زن و مرد را زوج نامیده است. این بدان معناست که آن دو از یک وجود واحدند که از دو عنصر مساوی به نام انسان تشکیل شده اند. اصلا همه هستی از زوج و دوتایی، از مثبت و منفی، از نر و ماده آفریده شده است. خداوند متعال می فرماید: "پاک و منزه است خدایی که همه ممکنات عالم را جفت آفرید؛ چه از نباتات و حیوانات و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که شما از آن آگه نیستید." (سوره یاسین، آیه ۳۶) .
 
فرمود: " و قسم به حق جفت و حق فرد" (سوره فجر، آیه ۳). پس چگونه یکی از آن دو می تواند ادعا کند از دیگری برتر است؟ حتی این امر در نزد خدای متعال نیز بر اساس تقوی و عمل صالح است که می فرماید: ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را به صورت دسته ها و قبایل قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
 
دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام . همانا گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست و خداوند دانا و آگاه است."(سوره حجرات، آیه ۱۳) و نیز می فرماید:" ای کسانی که ایمان آورده اید! هیچ قومی از شما قوم دیگر را مسخره نکند شاید بهتر از آنها باشند. و زنان نیز یکدیگر را مسخره نکنند شاید که دیگری از آنها بهتر باشد. " (سوره حجرات، آیه ۱۱)
 

هم سویی شریعت با طبیعت جنین

زن و مرد از دیدگاه اسلام - همچون سایر حیوانات و گیاهان و جمادات - آفریده خالقی بی همتا و مبدع و دانا و حکیم هستند." آیا کسی که آفریده است نمی داند؟ با این که خود باریک بین و آگاه است " (سوره ملک، آیه ۱۴).
 
اگر در این جهان وسیع تضاد و تناقض و برخوردی نباشد پس انسان چگونه مخلوق بزرگی است که خداوند خود او را آفریده و از روح خود بر آن دمیده است و آن را به زیباترین و نیکوترین شکل ممکن پدید آورده و بسیاری از صفات را به او داده است. به همین دلیل مسأله زن و مرد و مثبت و منفی مسأله همه هستی است.
 
اگر عالم جمادات و حیوانات و گیاهان سوای از انسان و جن با بهترین نظم ممکن حرکت می کنند و نقش هریک مشخص شده است به این دلیل است که هر جزء از آنها نقش ثابت و محکمی دارد که خداوند متعال آنها را بر اساس سنت ها و قوانین تخلف ناپذیری آفریده است. خداوند متعال می فرماید: "ای آسمان و زمین به سوی خدا به شوق و رغبت یا به جبر و کراهت بشتابید، عرضه داشتند ما با کمال میل به سوی تو می شتابیم." (سوره فصلت، آیه ۱۱)
 
خداوند متعال شریعتهایش را که آخرین آنها شریعت جاودان، کامل و فراگیر اسلام بود نازل کرد تا جامعه بشری بر اساس این نظام دقیق که همه چیز در آن به مقدار معین است و هر چیزی وزن خود را دارد حرکت کند تا جامعه بشری مسلمان نیز متوازن شده و بتواند به سعادت دنیا و آخرت نائل شود و هستی را در سایه روشن خداوند متعال آباد سازد. با توجه به آنچه گفته شد، به این موارد می رسیم که:
 
۱- شریعت همسو با جهان هستی است و به دلیل وجود موارد ثابت و متغیر در هستی، شریعت نیز دارای موارد ثابت و متغیر است و انسان نیز از نظر احساسات و اندیشه اش ثابت و از نظر تجدد متغیر است و این امر در مورد احکام ویژه زن و مرد نیز در شریعت صادق است.
۲ - زن و مرد دو جزء یک عنصر به نام انسان هستند. پس این زوجیت (نر و ماده یا مانند مثبت و منفی) در همه جای این جهان وجود دارد.
٣- تقسیم وظایف برای رسیدن به تکامل است تا هر چیزی با دقت و حکمت سر جای خود قرار گیرد.
۴- اجتناب از تضییع حقوق زن (کوتاهی کردن).
۵- دوری از زیاده روی در مورد زن و یا واگذاری هر یک از وظایف به هر یک از زن و مرد در مواردی که تخصص آن را ندارند باعث می شود که هرکدام در جای غیر اصلی خود قرار گیرد و نظم جهان مختل شود.
۶ - رسیدن به توافق با فطری نه برخورد با آن و ایجاد رابطه و تکامل و ارتباط و آمیختگی میان دو طرف به دور از درگیری و تضاد و دشمنی و ستیزه جویی.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

فلسفه مبتنی بر فردیت، خودخواهی، و سودجویی

از سوی دیگر، فلسفه رایج در غرب (به خصوص در اروپا) فلسفه مبتنی بر فردیت، خودخواهی، و سودجویی قائم بر لذت که زن را تبدیل به کالایی برای لذت جویی و عرضه و تبلیغات کرده است. مسأله تأثیر پذیری جوامع اروپایی از فلسفه برخورد و نزاع و ایجاد تناقض میان ملتها و جوامع، آب را گل آلودتر کرده است، زیرا آن فلسفه ای است که حتی بر نزاع میان خدا و انسان نیز تأکید می کند. افسانه یونانی می گوید: بر میسوس بود که آتش مقدس را از الهه دزدید و این فلسفه بر روابط خانوادگی و اجتماعی و حتی بر روابط میان ملتها هم تأثیر گذار بوده است. شیخ سعید نورسی می گوید: "این فلسفه تا آنجا در تاریکی و گمراهی خود فرو رفت که قانون نزاع را حاکم بر همه موجودات دانسته و تأکید کرد که همه زندگی، درگیری و نزاع است"(17)
 

آنچه بر این روش موزون مترتب می شود

این روش که ریشه آن اسلام و تفکر صحیح متکی بر میانه روی، واقعیت و دقت است چنان که قبلا گفتیم دو امر اساسی بر آن مترتب می شود.
 
اول برابری
با توجه به این که زن و مرد از یک نفس واحد هستند و ویژگی های مشترکی دارند و صفاتی شبیه به هم، پس زن در موارد زیر مانند مرد است:
 
1- برابری در حقوق، هریک از زن و مرد در زمینه های مختلف زندگی از حقوق مساوی برخوردارند؛
۲ - برابری در همه امور آخرت مانند اجر و ثواب و بهشت و جهنم و برابری در عقیده و شعائر اسلام به جز در مواردی که از زن برداشته شده است مانند شرایط حیض و نفاس و بارداری و شیردهی و شبیه به آن؛
۳- برابری در مقابل قانون و قضاوت ؛
۴- برابری در آزادی عقیده و دعوت به سوی خدا و امر به معروف و نهی از منکر؛
۵ - برابری در حقوق اجتماعی و شهروندی؛
۶- برابری در مالکیت، تصرف و اجرای معاملات و غیره ؛
٧ - برابری در حقوق مالی، به طوری که مسؤولیت ها و وظایف مرد در عوض تفاوت هایی است که میان ارث و نفقه وجود دارد. علاوه بر آن در برخی حالات، زن و مرد مساوی هستند و گاهی سهم زن بیشتر است؛
۸- برابری در ابداء رأی و جواب شنیدن رأی او. که دلیل بر آن گفتگویی است که میان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خنساء دختر خزام انصاری انجام شد. او گفت که: "پدرش بدون اجازه او، وی را به عقد پسر برادرش درآورده است. پس حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) امر را به او واگذار کرد و هنگامی که خنساء از این حق مطلع شد، گفت: اما من میخواستم بدانم آیا زنان در این باره حقی دارند؟ و در روایت ابن ماجه، حافظ هیثمی آن را تصحیح کرده که خنساء گفته است: «اما می خواستم زنان بدانند که در این مورد پدران حقی ندارند.» (18)
 
در زمینه ازدواج، خداوند به زوجین امر می کند که کار را با رضایت و مشورت میان خود حل و فصل کنند و می فرماید: "پس اگر با رضایت و مشورت هم خواستند از هم جدا شوند، حرجی بر آنان نیست."(سوره بقره، آیه ۲۳۳).
 
زنی در مقابل عمر ایستاد و در مورد مشخص کردن مهریه به او اعتراض کرد و گفت:" آن برای تو نیست !" عمر پرسید:"چرا؟" گفت: خداوند می فرماید: "و اگر به یکی از آنها مال فراوانی داده باشید چیزی را پس نگیرید. پس عمر از رأی خود برگشت و گفت:" هر کسی از عمر فقیه تر است. (19)
 
دوم - نابرابری در برخی امور (اختلاف تنوع نه اختلاف تضاد)
از آنجا که زن از نظر تکوین وخلقت و هورمونها- چنانچه گذشت - بامرد تفاوت دارد در نتیجه این اختلافها تنوع است نه تضاد. و این اختلاف در برخی موارد خاص است در اعمالی که با فطرت او تناسب ندارد به خصوص در موضوع حقوق سیاسی که مورد بحث ماست.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

حق تصدی پست های اصلی برای زن (ولایت عامه)

ولایت (باکسره): در لغت به معنای امارت است و با فتحه به معنای پیروزی و نسب فامیلی است. ولایت در اصطلاح فقها دو نوع است:
 
نوع اول: ولایت عامه که قاضی ابویعلی آن را به چهار قسمت تقسیم کرده است:
۱- ولایت عامه در وظایف عامه مانند خلافت (یا ریاست دولت تحت عنوان هر اسم دیگری) و وزارت؛
۲۔ ولایت عامه در وظایف خاص مانند امارت مناطق؛
۳- ولایت خاص در وظایف عامه مانند: قاضی القضات و فرمانده ارتش و مرزبان و مسؤول خراج و جمع کننده صدقات؛
4- ولایت خاص در اعمال خاص مانند قاضی شهر یا منطقه و..
 
و برخی از معاصرین در شرح آن گفته اند که شامل انجام وظیفه هر یک از سه قوه مقننه و مجریه و قضائیه می شود.
 
نوع دوم: ولایت خاص در زمینه اجرای معاملاتی است که گفته شده، آن اجرای سخن بر دیگری است که این نوع آن مقصود ما نیست و از موضوع ما خارج است. فقها درباره میزان صلاحیت زن برای تصدی ولایت عامه سه رأی دارند:
 
- رأی اول: منع مطلق
- رأی دوم: جواز مطلقا
- رأی سوم: تفصیل
 
در اینجا به شرح مختصر این آراء و دلایل آنها می پردازیم:
 
رأی اول منع مطلق: این رأی گروهی از فقها مذاهب اربعه است، به استثنای بعضی که در رأى سوم به آنها اشاره می کنیم و نیز رأی گروهی از معاصران است. در این رأی به کتاب و سنت و اجماع و قیاس استناد کردند.
 
اولا کتاب، که به مجموعه ای از آیات استناد کردند. از جمله:
الف: «و مردان بر آنان درجه برتری دارند.» (سوره بقره، آیه ۲۲۸).
ب: "مردان سرپرست زنانند چون خداوند برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده و چون از اموالشان خرج می کنند." (سوره نساء، آیه ۳۴).
ج: "و آنچه را خداوند در آن بر دیگری برتری داده را آرزو نکنید." (سوره نساء آیه ۳۲).
د: "در خانه هایتان بمانید "(سوره احزاب، آیه ۳۳).
 
دوم دلایلی از سنت پاک، از جمله قوی ترین و صریح ترین دلایل، روایتی است که بخاری و عده ای دیگر از ابوبکر نقل می کنند. گفت: "هنگامیکه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند که دختر کسری بر ایرانیان حکومت می کند، فرمودند:" قومی که ولایت شان را به زنی واگذار می کنند، هرگز رستگار نخواهند شد. (20)
 
معنای کلی این حدیث نشان می دهد که راوی آن ابوبکر، زمانی که برای ملحق شدن به جنگ جمل با فرماندهی عایشه فرا خوانده شده بود گفت: "وقتی که نزدیک بود به اصحاب جمل ملحق شوم و با آنها وارد جنگ شوم، خداوند با سخنی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودم مرا یاری رساند"(21) افرادی که مانع مشارکت زن بودند در شرح این حدیث روده درازی کردند و دلایل آن را بر منع زن از هرگونه ولایتی بارها برشمردند. و به احادیث دیگری نیز استناد کردند که مربوط به موضوع ما نمی شود.
 
سوم اجماع، اجماع بر آن است که زن صلاحیت ولایت عامه را ندارد. ابن قدامه می گوید:"زن برای امامت عظمی و ولایت کشورها صلاحیت ندارد. به همین دلیل رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و هیچ یک از خلفا و نه کسی بعد از آنها امر قضاوت و ولایت را واگذار نکردند اگر این امر جایز بود غالبا همه زمانها از آن خالی نبود."
 
چهارم قیاس، پنجم مصلحت، زیرا اساس در ولایت های عامه، کفایت دائمی، نیرو و قدرت است که این موارد در زن - همچنانکه گذشت - ضعیف است.
 
رأی دوم افرادی که تصدی ولایت عامه را برای زن مطلقا جایز شمردند: شیخ محمد غزالی و معاصرین دیگری نیز جزء آنها هستند که به موارد زیر استناد می کنند:
 
اول کتاب، آیاتی که در آن ولایت عامه را تثبیت می کند، از جمله:
 
الف: سخن خداوند متعال:" زنان و مردان مؤمن برخی دوستدار یکدیگرند، به کارهای نیک دعوت می کنند و از بدیها نهی می کنند."(سوره توبه، آیه ۷۱).
ب: و می فرماید:" کارشان را به مشورت یکدیگر انجام دهند"( سوره شوری، آیه ۳۸).
ج: قصه ملکه سبا که قرآن کریم با تقدیر از این زن عاقل و حکیم که قومش را از خود دور کرد و ایمان آورد، ذکر می کند.
د: آیاتی که در آنها به بیعت زنان با رسول اکرم، اشاره می کند، مانند: ای پیامبر اگر زنان مؤمن برای بیعت با تو آمدند... با آنها بیعت کن (سوره ممتحنه، آیه ۱۲).
 
 دوم – از سنت مطهر: احادیثی وجود دارند که نشان می دهند زن حق ولایت دارد:
 
1- حدیث خنساء انصاری که ذکر شد.
۲ - سیره شریف نبوی ، نشان می دهد که از همان ابتدای دعوت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و تفکر درباره تأسیس دولت اسلامی، زنان در بیعت با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شرکت کردند. زنان در عقبه نیز مشارکت داشتند. "بیعت زنان با رسول خدا بر چند چیز دلالت می کند":
 دلالت اول، استقلال شخصیت زن و این که او تابع مرد نیست، بلکه او نیز همانند مرد می تواند بیعت کند.
دلالت دوم، بیعت زنان با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بر دو اساس است: اول، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اعتبار مبلغ بودنش دوم، به اعتبار امام مسلمانان.
۳- مشورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با ام سلمة.
۴ - موافقت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به این که اسماء بنت یزید به نمایندگی از سایر زنان خدمت حضرت بیاید. گفت: "من فرستاده گروهی از زنان مسلمان هستم که سخن من سخن آنهاست و رأى من.... الخ (22) و منظور از آن این است که یک زن نماینده گروهی از زنان شده است و دلالت بر این دارد که، اتحادیه های ویژه زنان که از طریق آن در مقابل مردان مسلمان از حقوق خود دفاع کنند، قانونی است.
۵ - مشورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت عمومی. در عیون الاخبار ابن قتیبیه آمده است که "زیاده" روایت کرده: حماد بن زید از هشام و او از حسن روایت کرده است که گفت: "حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)حتی از زنان هم نظر خواهی می کردند و وقتی از طرف زنان نظری داده می شد آن حضرت می پذیرفتند." (23)
۶- در مورد سیره خلفای راشدین نیز چنین است. هنگامی که عبدالرحمن بن عوف در مورد عثمان و على (علیه السلام) حتی با دختر باکره نیز مشورت کرد.
 
رأی سوم: طرفداران تفصیل و ادله ایشان، آنها در چگونگی تفصیل با هم اختلاف دارند که در موارد زیر خلاصه می شود:
 
اول، ابن جریر طبری و ابن حزم ظاهری قضاوت را برای زن جایز می دانند و از سخن آنان چنین دریافت می شود که از نظر آنها امامت کبری برای زن ممنوع است. (یعنی خلیفه مسلمین یا رئیس دولت).
دوم، حنفیها قضاوت را برای زن جز در حکم در جنایات و حدود جایز می دانند.
سوم، گروهی از معاصران مانند شیخ علامه یوسف قرضاوی" معتقدند که زن می تواند همه ولایتها و سمتها را داشته باشد غیر از امامت عظمی به شرط این که همه ضوابط شرعی مطلوب فراهم شده و مفسدهای مانند سهل انگاری در امر خانواده و مانند آن نداشته باشد.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

مناقشه دلایل مخالفان مشارکت زن

می توان در مورد مخالفان دلایل مشارکت زن در موارد زیر بحث کرد
اول: سخن خداوند متعال که می فرماید:" و مردان بر آنها درجه برتری دارند." (سوره بقره، آیه ۲۲۸). این آیه بر منع مطلق ولایت دلالت نمی کند، بلکه تنها نشان می دهد که درجه اختیار و رجوع به دست مرد است، زیرا این آیه در ابتدا از موضوع طلاق و رجوع صحبت می کند: زنان که طلاق گرفته اند تا سه مرتبه پاک شدن از حیض صبر کنند و ازدواج نکنند و نباید آنچه را خداوند در رحمهایشان آفریده است پنهان کنند و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند و شوهرانشان اگر قصد اصلاح داشته باشند با باز گرداندن آنها شایسته ترند و مانند آنچه از معروف برای مردان است برای آنان نیز هست و مردان بر آنان درجه برتری دارند و خداوند عزیز و حکیم است."(سوره بقره، آیه ۲۲۸). و مقصود از آن، درجه برتری در اداره خانواده است که در سوره نساء آیه ۳۴، خداوند متعال آن را شرح می دهد: این دو آیه تنها در مورد ولایت مرد بر همسرش در خانواده صحبت می کنند نه ولایتی دیگر. و این که حق طلاق و رجوع و اداره خانه به دست مرد است و همین درجه برتری او بر زن است. و آیه " مردان سرپرست زنانند به دلیل برتری" بر همین ویژگی مرد دلالت دارد. (24)

دوم: در مورد آیه ودر خانه های خود بمانید..." (سوره احزاب، آیه ۳۳) این گونه پاسخ می دهند:
 
الف: آیه کریمه، زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار می دهد زیرا آنها مانند زنان دیگر نیستند. پس چگونه احکام آنها باید بر همه زنها عمومیت یابد؟ زنان پیامبر منزلت عظیمی دارند و به خاطر این که همسر پیامبر بزرگ خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند ویژگی های خاص خود را دارا هستند، به ویژه وقتی این آیات بعد از قضیه افک نازل شد. مسأله ای که جامعه اسلامی را تکان داد و در طول چهل روز حرکت آن را متوقف ساخت و به دنبال آن شریعت اقتضا می کرد که قید و بندهای محکمی برایشان وضع کنند. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از نزول این آیه آنان را بین بقا و طلاق مخیر ساختند که آنان خدا و رسولش(صلی الله علیه و آله و سلم) رابر گزیدند و آنگاه دستورات خاصی برای آنها نازل شد که به آن پایبند باشند و از جمله آنها ماندن در خانه به هدف حمایت از آبروی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
 
ب: منظور از کلمه «و قرن» در آیه، به معنای عدم خروج مطلق نیست، زیرا بعضی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حج و عمره و جهاد و به جا آوردن صله رحم از خانه خارج می شدند.
 
سوم، محکم ترین دلیل، آنها حدیث معروف: "قومی که ولایت خود را به زن..." است که با موارد زیر درباره آن می توان بحث کرد:
 
١- این حدیث مخصوص همان اتفاقی است که درباره آن گفته شده است که دختر کسری امپراطور ایرانیان شده بود، چنان که سخن رسول خدا درباره آنها به حقیقت پیوسته و شکست خوردند و امپراطوریشان سقوط کرد.
۲- به دلیل بعضی از روایت های ثابت از این حدیث، آن ویژه ولایت عظمی است. در دو روایت با لفظ (تملکهم) یعنی زن مالکیت آنها را به عهده بگیرد. یکی حدیث "لایفلح قوم تملکهم امرأة" و دیگری حدیث "لن یفلح قوم تملکهم امرأة" و دو روایت دیگر حدیث را الفاظ دیگری نقل کرده اند مانند : "لا یفلح قوم أسندوا أمرهم إلى امرأة" و "لن یفلح قوم أسندوا أمرهم إلى امرأة"
3- سبک و سیاق حدیث که محققان اصولگرا تخصیص عموم به آن را جایز نمی دانند، به وضوح نشان میدهد که حدیث در مورد امپراطوری عظمی است که پروانه دختر کسری عهده دار آن بوده است.
۴- لفظ "أمرهم" در حدیث به عموم یا به کمال دلالت می کند که این جز در ولایت عظمی محقق نمی شود.
۵- در آن میان، دلایل دیگر جمع شده است که حذف یکی از آنها بهتر است.
 
چهارم: قیاس ولایت در طلاق و ازدواج با آنچه در زیر می آید هماهنگ نیست: اگر حق طلاق را مرد به همسرش واگذار کند به اتفاق آراء - چنان که گذشت - صحیح است. با این که مخالفان، ولایت زن را در ابتدای ولایت جایز نمی دانستند. ولایت زن در مورد ازدواج خود یا ازدواج زن دیگری محل اختلاف بسیاری است، اما حنفیها آن را جایز می دانند. بنابراین اصل چیزی که برآن قیاس می شود محل اتفاق نیست تا ملزم باشد.
 
پنجم: اما قضیه مصالح و مفاسد را می توان از طریق ضوابط شرعی و قید و بندهایی که مانع آن می شوند، حل کرد علاوه بر این که دلایل معتبری نیز نیستند که محل توافق فقها باشند.

دموکراسی و مشارکت سیاسی زن در اسلام
 

پاسخ به برخی گفته های مخالفان مشارکت زن

درباره منع مشارکت سیاسی زن، برخی نکات بیان شده است، از جمله:
 اول: در صورت مشارکت زن، اختلاط حرام و ارتکاب ممنوعیت ها پیش می آید. جواب:
ا- کسی که آن را جایز شمارد با مقررات شرعی آن را ملتزم می کند، که اگر آن شرایط فراهم نبود جایز نخواهد شد.
۲ - ملازمتی میان این دو امر نیست. با ایران است
۳ - این حرمت تنها مخصوص زنان نبوده، بلکه مردان را نیز شامل می شود. آنان نیز در برخورد با زنان ملزم به رعایت احکام الهی هستند.
 
دوم: مشارکت سیاسی نیازمند جرأت و شجاعت است که زنان فاقد آن هستند.
جواب: این مطلب درستی نیست، زیرا این موضوع از قدیم در مورد مردان نیز صدق می کند. چه بسیار زنانی که به شجاعت و دلیری مشهور بودند، تا حدی که مردان به پای آنها نمی رسیدند و بسیاری از صحابه و تابعین (زن) با شجاعت نظرات خود را در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای راشدین ابراز می کردند.
 
سوم: در طبیعت زن، احساس بر عقل وحکمت غلبه دارد، حتی آیات سوره احزاب نیز به چشمداشت زنان، حتی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زینت و متاع این دنیا اشاره می کند. چنان که در آیه ۲۹ سوره احزاب و آیه ۴ سوره تحریم به اعتراض آنان نسبت به آن حضرت اشاره شده است.
 
شیخ یوسف قرضاوی در پاسخ به این مطلب می گوید:"کسی که این سوال را مطرح کرده فراموش کرده است به این مطلب اشاره کند که آنان (همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که مخیر شدند، همه آنها خدا و رسولش(صلی الله علیه و آله و سلم) و روز قیامت را انتخاب کردند و نیز آن دو زن که در سوره تحریم به آنان اشاره شده توبه خالصانه کردند. چشمداشت آنان به زینت و متاع این دنیا همانند سایر زنان به ویژه زنان بزرگ، دلیل کوته فکری و عدم صلاحیت آنان در اندیشیدن به امور عامه نیست، بلکه آن، احساسی فطری و بر اساس طبیعت زنانه است. چنانکه با نزول آیه تغییر، آیا مردان از این گونه موارد مستثنی هستند؟ آنان نیز گاهی به سمت دنیا می روند و بعد از این که هوشیار شدند یا وحی آنان را متوجه اشتباه و غفلتشان کرد، دوباره باز می گردند."
 
آیا قرآن خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در شأن صحابه چنین نگفت که:" اگر تجارت یا لهو لعبی را ببینند به سوی آن می شتابند و تو را تنها می گذارند. بگو آنچه نزد خداست از لهو و تجارت بهتر است و او بهترین روزی دهندگان است."(سوره جمعه، آیه ۱۱).
 
آیا پس از غزوه احد، خداوند آیاتی را برای سرزنش اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (برترین نسل بشر) به دلیل سرپیچی از فرمان و ترک مواضع خود و پایین آمدن برای جمع آوری غنائم _ که چه عواقب وخیمی را در پی داشت . نازل نکرد؟ خداوند فرمود: "قطعا خدا وعده خود را با شما راست گردانید آنگاه که به فرمان او آنان را می کشتید تا این که سست شدید و در تقسیم غنائم به نزاع پرداختید و پس از آن که آنچه دوست داشتید به شما نشان داد نافرمانی کردید. برخی از شما دنیا و برخی آخرت را می خواهید." (سوره آل عمران، آیه ۱۵۲).
 
قرآن درباره موضع برخی از مؤمنان در پیش از غزوه بدر و بعد از آن این موضوع را بیان می کند:" همان گونه که پیامبر تو را به حق از خانه ات بیرون آورد حال آن که گروهی از مومنان سخت کراهت داشتند. با تو درباره حق مجادله می کنند. گویی به سوی مرگ رانده می شوند و ایشان می نگرند به یاد آوری ها هنگامی که خدا.."(سوره انفال، آیه ۵-۷) و بعد از واقعه درباره موضع آنان در مقابل اسرا می فرماید:" آنان دنیا را می خواهند و خداوند برایشان آخرت را می خواهد. او عزیز و حکیم است اگر از جانب خدا نوشته ای نبود قطعا در آنچه گرفته اید به شما عذابی بزرگ می رسید. "(سوره انفال، آیه ۶۷-۶۸).
 
با این وجود، هر زنی صلاحیت ولایت را ندارد همچنان که هر مردی این شایستگی را ندارد، بلکه ولایت، شروطی دارد و شاید برای زنی که می خواهد این حقوق را داشته باشد، شروط دیگری نیز اضافه شود.
 
از سوی دیگر، امروزه اعمال سیاسی درست وموفق مانند سابق نیست، بلکه بر مؤسسات و بر رای گروهی متکی است. رئیس، یک زن یا مرد به تنهایی تصمیم نمی گیرد، بلکه با مشارکت حزب یا پارلمان اقدام می کند. آنچه برتری اش برای من ثابت شده است این است که در تقسیم وظایف ونقشهای زن و مرد، بدون توجه به اینکه نقش یکی از دیگری کمرنگ تر است، اصل بر تکامل است. بقای نسل بشر به این بستگی دارد که زن وظیفه بارداری زایمان و رسیدگی به خانواده را به دوش بکشد که این خود از بزرگ ترین وظایف در دنیا و آخرت است. زیرا، آن وظیفه، تربیت مردان وساختن نسل هاست ونقشی است که تعطیلی بردار نیست و چیز دیگری بر آن برتری ندارد و تحقیر وسبک شمردن آن جایز نیست و آن است که سعادت دنیا و آخرت ما را محقق می کند. با حفظ این نقش بزرگ و با برکت، زن حق مشارکت سیاسی و تصدی پست های مدیریتی - به جز امامت عظمی - را در صورت فراهم بودن شرایط آن دارد وشروط آن به شرح ذیل است:
 
۱- فراهم شدن فضای مناسب شرعی از نظر روابط اجتماعی و ممنوعیت های شرعی مانند: خلوت حرام ونگاه کردن وغیره؛
۲ - تعهد نسبت به ضوابط شرع، اخلاق و ارزشهای اسلامی در نوع پوشش وغیره برای زنی که ولایت را به عهده می گیرد؛
۳- مشارکت سیاسی و ولایت عامه او به حساب فرزندان و خانواده اش نباشد. به عبارت دیگر، مهم ترین نقش ولایت زن، ساختن مردان و تربیت قهرمانان وفراهم نمودن آرامش و امنیت برای خود و خانواده اش است، اما اگر مشارکت او با این نقش اساسی و مهم تعارضی داشته باشد، به نظر من مشارکت او ممنوع است.
 
علاوه بر آن، زن با ضوابط و شرط های ذکر شده در موارد زیر حق مشارکت سیاسی دارد:
1- حق رأی دادن در انتخابات سیاسی و دیگر انتخاب ها. زیرا این امور نیاز به شهادت هایی دارد و حق آن اجماع است. از باب تعاون برای رساندن شخص صلاحیت داری به حکومت یا به پارلمان یا مجالس دیگر است و نیز از باب وکیل بودن برای زن جایز است، می تواند همراه با وکیل بودن به پارلمان نیز راه یابد تا براساس امر به معروف انجام وظیفه کند.
۲ - حق کاندید شدن در پارلمان برای اینکه از اعضای آن باشد. چون بیشتر کار پارلمان قانون گذاری است و در جامعه اسلامی با اصول ثابت تعارض دارد) این از باب اجتهادی است که مرد وزن با اجماع در آن اشتراک دارند. عایشه توانست به درجه ای از علم در سنت وفقه برسد که بر برخی از صحابه بزرگ نیز پیشی گیرد.
۳- مشارکت در تظاهرات های سیاسی وهمه وسایل مشروع برای رسیدن به آنچه به مصلحت مردم یا برکنار کردن حاکم ستمگر است، به طوری که مفسده بزرگی بر آن مترتب نشود.
4 - مشارکت در کار پلیس و امنیت عمومی مربوط به زنان یا زندان و بازرسی زنان و مانند آن و یا کارهای اداری که متناسب با فطرت و بنیه اوست، البته با سه شرط سابق.
5 - مشارکت در جهاد دفاعی با اجماع (یعنی هنگامی که کفار بلاد مسلمین را اشغال می کنند) با کشتن وهر کاری که در حد توانش باشد و مشارکت در جهاد طلب تا حدی که متناسب با فطرتش باشد. در صدر اسلام زنان بسیاری بوده اند که در جنگ و جهاد و مبارزه شرکت داشته و نقشها و وظایفی را همچون مردان در کشتن دشمن و مداوای مجروحان، آب دادن مجروحان و... را انجام داده اند. در جنگهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمونه هایی از زنان رزمنده بوده اند که نام و نقش آن در کتب روایی و تاریخی بیان شده است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره انسان، آیه ۲
2- همان
3- سوره بقره، آیه ۲۲۸
4- سوره نساء، آیه ۲۲
5- سوره اعراف، آیه ۲۲
6- همان
7- همان
8- همان
9- سوره اعراف، آیه ۲۲
10- همان، آیه 23
11- سوره طه، آیه ۱۲۱
12- سوره احزاب، آیه ۳۵
13- خاطرات هدى شعراوى، ص ۳۳۲.
14- "الحرکات النسائیه وصلتها بالاستعمار"، اثر استاد محمد عطیه خمیس؛ صص ۹۸-۱۲۷.
15- سوره اسراء، آیه ۷.
16- سوره آل عمران، آیه 36
17- رسائل النور، ص644
18- سنن ابن ماجه، کتاب نکاح (۹۰۲/1) ؛ سنن نسائی کتاب نکاح؛ سنن ابی نادر داوود (۱۲۰ / 6 ) ومسند احمد (۱۳۹۱ / 9).
19- روایت بیهقی در ( السنن الکبری)، صداق (۲۳۳ / ۶ ).
20-  صحیح بخاری (۱۲۹/ ۸ )
21-  همان
22- کنز العمال ( ۶۱۱ /۱۹ )، حدیث ۵۱۵۷.
23- عیون الاخبار (۸۲/ ۱ ).
24- سبب نزول، تفسیر رازی؛ (۸۸/ ۲ )
 
منبع: مجموعه مقالات حقوق و مسئولیت‌های زن در نظام اسلامی، جلد دوم، نویسنده: أ.د. علی محی الدین قره داغی، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1386 ش، صص 278-249


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط