مقدمه
«تربیت» امری است خطیر و مستلزم آگاهی و شناخت بالای والدین، مربیان و مسئولین، به ویژه وقتی پای یک نسل و حتی آینده ی جامعه در میان باشد. متأسفانه گاه با سهل انگاری متصدیان امر تربیت از والدین گرفته تا مسئولین، در ارتباط با فرزندان، به ویژه نوجوانان و جوانان مواجه هستیم. برخی به اشتباه گمان می برند که کودک وقتی با سلامت جسمی رشد میکند و بزرگ می شود، یعنی همه چیز خوب پیش می رود. این در حالیست که بسیاری از بزرگسالان سالم از لحاظ جسمی، روحی، روانی و عاطفی دچار مشکلات عدیده ای هستند. و این خود سبب ساز آسیب های اجتماعی در آن هاست. از این رو مجموعه مقاله های حاضر که به منظور آموزش خانواده ها و مسئولین جهت پیشگیری از آسیب های اجتماعی تدوین شده اند، بیش از هر چیز به تشریح ابعاد مختلف تربیت فرزندان توجه می کند. تربیت با گستره ی وسیعی که دارد باید قادر باشد بر ابعاد مختلف وجودی فرزندان اثر بگذارد، از بعد جسمی گرفته تا بعد معنوی و روحی مقاله حاضر به بعد روحی و معنوی فرزندان توجه دارد. اینجاست که بحث تربیت معنوی و نقش دین در کاهش آسیب های اجتماعی مطرح میشود. دنیای امروز دریافته که در کنار تمام پیشرفت هایی که داشته است، اگر دین را از زندگی بردارند، چیزی جز «هیچ بزرگ» و بیهودگی نمی ماند. اما در کنار این حقیقت باید دانست که معنویت و دین، علف خودرویی نیست که خود از زمین وجود انسان سر برآورد، رشد کند و ی ریشه های محکم و میوه های سالمی داشته باشد، بلکه نیازمند مراقبت، پرورش، تغذیه ی مناسب و رسیدگی است، تربیت این امکان را فراهم می آورد. معنویت و دین نیروی بالقوه ای است که در سرشت بشر نهاده شده، اما برای بالفعل شدن و رشد سالم نیازمند تربیت درست است. مقاله حاضر سعی دارد تا گامی در جهت این هدف برداشته و آغازی باشد برای جلب توجه و تلاش بیشتر شما در جهت تربیت معنوی فرزندان.سخن آغاز
والدین! معلمین! مربیان! مسئولین! و همه ی شما که عهده دار مسئولیت سنگین تربیت نسل آینده این جامعه هستید! بیایید ابتدا نگاهی به دنیای اطرافمان بیندازیم. تکنولوژی، صنعت، ماشین، برج های سر به فلک کشیده و ... خلاصه همه چیز در آخرین مدل با پیشرفته ترین سیستم ها در حال حرکت است و زندگی ها - با صرف نظر از استثنائات - در رفاه به سر می برند. اما اگر کمی دقیق تر شویم و به بشر امروز نگاهی عمیق بیندازیم! چرا انسان ها، این روزها، در دل این رفاه و امکانات باز به دنبال گمشده ای می گردند؟ چرا حس بیهودگی، افسردگی و ناامیدی آمار مشکلات روانی و جرائم و به طور کلی مشکلات روز به روز در حال افزایش است؟ چرا انسآن ها گاهی چنان دچار احساس خلاء میشوند که از خیر تمام این پیشرفت ها می گذرند؟ بشر امروز چه چیزی را در دل این تکنولوژی گم کرده و از کدام بعد کمبود دارد؟اگر پای درد دل امروزی ها بنشینیم سؤالاتی مثل: من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ هدفم از زندگی چیست؟ این دنیا بر چه اساس حرکت میکند؟ خدا کجای زندگی من قرار می گیرد؟ دین چیست؟ و ... این سؤالات مشغله ی ذهن همه است. شواهد حاکی از آن است که خلاء اساسی بشر در دنیای امروز «معنویت» است. بسیاری از ما چه درباره ی خودمان و چه برای تربیت فرزندانمان، در هیاهوی مادیات و تأمین رفاه و امنیت جانی و مالی، امنیت روحی و عاطفی، معنویات و نیازهای و روحی را فراموش کرده ایم. اینست که وقتی بحث از تربیت معنوی به میان می آید ممکن است تعجب کنیم و بگوییم: مگر اعتقادات هم به تربیت نیاز دارد؟ ما معتقدیم که «بله»! یکی از مهم ترین، پایه های اصلی شکل گیری شخصیت فرزند شما اعتقادات و معنویت اوست. درست است که می توان بدون ارائه راهکارهای تربیتی، باز هم مسائل اعتقادی را در فرزندان مشاهده کرد اما مطمئنا آنچه بر اساس اصول و قواعد تربیتی شکل میگیرد هم سالم تر است و هم پایدارتر و اثربخش تر. تفاوت این دو مانند تفاوت گیاه خودرویی است که بی توجه رشد می کند و با همه سبزیش بی ثمر است با شاخه سبزی که به کمک باغبان و مراقبت های آب، خاک و نور پرورش یافته و مطمئنا فردا شاهد به شکوفه نشستن او خواهیم بود.
در این مقاله ما به شرح ابعاد مختلف تربیت معنوی و دینی فرزندان پرداخته ایم. به این منظور ابتدا لزوم تربیت معنوی و دینی فرزندان را مورد توجه علمی قرار میدهیم، سپس با ارائه تعریفی از معنویت، مذهب و نیازهای معنوی و عناصر مذهب به بیان نقش خانواده، مدرسه و اجتماع در شکل گیری معنویت در فرزندان می پردازیم. سعی شده در قسمت آخر مقاله، مطالب عمدتا کاربردی باشند اما مطالبی هم جهت افزایش آگاهی شما ارائه شده است. و در نهایت توصیه های مهم و لازم الاجرا در حیطه تربیت معنوی را مطرح کرده ایم. پس شروع می کنیم:
لزوم تربیت معنوی و دینی
انسان مجموعه ای است از بدن، روان و روح. از این رو نیاز دارد که تمام جنبه های حیات او مدنظر قرار گیرند. در واقع وقتی از انسان به عنوان موجودی یکپارچه، با تمام خصوصیات مختلفش صحبت می شود. لازم است علاوه بر جنبه های زیستی او، جنبه های اجتماعی، روحی، روانی و معنویش هم مدنظر قرار گیرد. درباره انسان باید دیدگاهی کل نگر داشته باشیم. در این صورت می توان بین ۳ جزء (بدن، روان و روح) تعادل برقرار کرد و دیدگاهی کامل نسبت به فرد داشت. از سوی دیگر، در نظر گرفتن این اجزا به تنهایی و جدای از هم کافی نیست و باید آن ها را به صورت یکپارچه مورد مطالعه و پرورش قرار داد. بی توجهی به یکی از این ابعاد، سایر ابعاد را هم تحت تأثیر قرار داده و کارکرد فرد سالم را مختل می سازد. تربیت هم، امری است همه جانبه و مستلزم یکپارچهنگری به انسان. از این رو در کنار تربیت جسمانی، فکری، آموزشی و ... تربیت معنوی هم جزء مهم و انکارناپذیر مسئولیت تربیتی خانواده هاست. به طور کلی، دلایل اصلی برای اهمیت تربیت معنوی و دینی فرزندان را می توان در چند مورد بیان کرد:* انسان موجودی است چند بعدی، یکپارچه و نیازمند تعادل بین ابعاد جسمی، روحی و معنوی.
* معنویت یکی از ابعاد سرشتی بشر است که از همان ابتدا در وجود هر یک از فرزندان شماست و در هر مرحله از رشد به شکلی ظاهر میشود. پس به لحاظ ذاتی قابل توجه است.
* معنویت یکی از عوامل پیشگیری از آسیب های روحی، اجتماعی و حتی جسمی است. مطالعات نشان داده، آمار اختلالات روانی در جوامعی که معنویت در آن ها رنگ باخته و یا حتی به درستی نهادینه نشده و به راه غلط رفته، بسیار بالاتر است. هم چنین افرادی که از ابعاد معنوی و اعتقادات صحیح و درونی شده ای برخوردار هستند، کنش اجتماعی، فردی و خانوادگی سالم و رشد یافته تری را از خود نشان میدهند. حس معنوی، فرد را از افتادن به انحرافات مصون میدارد.
* معنویت یکی از عوامل درمان و رفع مشکلات اخلاقی، روحی و فردی است. روانشناسان اخیرا در درمان بسیاری از بیماران از درمان های معنوی یاری می گیرند. بسیاری از مراجعان نیازمند آن هستند که درمانگرشان نیازهای معنوی و احتمالا دغدغه های اعتقادیشان را بداند و به آن ها پاسخ دهد. همچنین گاه اعتقادات قوی مذهبی و معنوی منجر به نجات فرد از مشکلات و حتی بیماری های صعب العلاج میشود. بسیاری از افرادی که دچار انحرافات اجتماعی شده اند، وقتی به یک منبع مطمئن و سالم معنوی دست می یابند و اعتقادات خود را به درستی دوباره میسازند راه سلامت و تعالی را در پیش می گیرند.
* معنویت منبع بزرگی برای آرامش فرد است. «آرامش» آن هدف اصلی و خوشبختی ناشناخته ای است که همه به دنبال آن هستند. یکی از سرچشمه های این آب حیات، باورها و اعتقادات معنوی است.
* معنویت پاسخ بسیاری از سردرگمی ها، ابهامات و سؤالات بشر است. معنای حقیقی زندگی، هدف، ماهیت هستی، راه درست زندگی، معنای سعادت، آفرینش و خلقت و... به درستی دغدغه های تک تک انسان ها را شکل می دهند، مفاهیمی که با توسل به معنویات قابل حل هستند. در غیر این صورت به سردرگمی فرد منجر می شوند.
با در نظر گرفتن هر یک از این عوامل و مرور برخی از تجارب معنوی فردی مان، که مطمئنا برای هر کدام از ما رخ داده، نمی توان از این بعد مهم، زیبا و سرشار از نیروهای مثبت وجود آدمی به سادگی گذشت الا و آن را به حال خود رها ساخت. از این رو به نظر می رسد انسان، در هر مرحله از زندگی فردی و اجتماعیش به تربیت معنوی نیاز دارد. مهم ترین این مراحل، کودکی، نوجوانی و جوانی اوست. پس نمی توان در لزوم تربیت معنوی فرزندان تردیدی راه داد.
تعریف معنویت و مذهب
قبل از هر نکته ای باید اشاره کنیم که دو مفهوم «معنویت» و «مذهبا دین» کمی با هم تفاوت دارند. ما در ادامه به تشریح این تفاوت می پردازیم و نکات قابل توجه در این باره را مطرح می کنیم. اما قبل از آن لازم است تعریفی کلی از معنویت داشته باشیم و آن را بهتر بشناسیم در تعریف معنویت نظریه های بسیار گوناگونی مطرح شده، برخی معتقدند که معنویت توسط هر فرد، شخصا درک و تجربه می شود و برای افراد مختلف می تواند معانی گوناگونی داشته باشد. در واقع می توان گفت که هرکس برای خود معنویت منحصر به فرد و ویژگی های خاصی جدای از اعتقادات مذهبیش داراست. اما در تعریف مفهوم معنویت گفته میشود: معنویت حالتی ورای موضع گیری مذهبی، متشکل از معنا و مقصود برای زندگی و احساسات عمیق و روحانیت درونی فرد است. این حالات حتی ممکن است در فردی که به خداوند یکتا و مذهب خاصی اعتقاد ندارد وجود داشته باشند. از آنجا که مفهوم معنویت قابل بیان در قالب کلمات نیست تعریف آن مشکل است. می توان گفت معنویت حالت کلی درونی است که ذاتا ریشه های آن در فرد وجود دارد و مذهب راه و روشی است که این حالت بالقوه و کلیت درونی را در مسیر خاصی هدایت می کند مذهب لزوما تمام حالات روحانی فرد را آشکار نمی کند. حتی گاه افرادی که اعتقاد مذهبی خاصی و ندارند، روحانیت، تقدس طلبی و هیجانات روحی را درون خود تجربه می کنند. در مذهب، ما با عبادت ها، اعتقادات و اعمال خاص پرستش معبود سروکار داریم ولی در مقوله ی معنویت، نوع و کیفیت زندگی، اصول و دیدگاه های اساسی زندگی، ارتباطات (با خود، دیگران و خدا) و حتی مفاهیم ورای مادی بیان می شوند. آنچه در این میان مطرح می شود، این نکته است که ادیان الهی و پیام آوران آن ها به ویژه در فرهنگ اسلامی و دین اسلام معنویت و مذهب را جدای از هم نمی دانند. اسلام و تعالیم آن به تمام این مفاهیم توجه داشته و کتاب های آسمانی همواره، هم در برگیرنده ی دستورها و اعمال دینی بوده اند و هم منبع معتبری جهت ساختن اعتقادات و راه و رسم زندگی.معنویت فرهنگ ایرانی و به خصوص فرهنگ اسلامی ایران غنا و ظرفیت بالایی را در خود دارد. همه ی ما معنویت را در فرهنگ خود به خوبی حس می کنیم. در دل بسیاری از تعالیم دینی مان می توانیم سرچشمه ی نورانی معنویت را مشاهده کنیم. از این روست که همواره، به اعتقاد علمای دینی و مذهب شناسان، اسلام و فرهنگ اسلامی غنی ترین و کامل ترین فرهنگ مذهبی به شمار می آید. در این مقاله نیز ما با توجه به در هم آمیختگی و یکپارچگی فرهنگ مذهبی کشورمان و معنویات به توضیح یکپارچه و هماهنگ آن ها در قالب معنویت و دین و تبیین پایه های تربیتی آن می پردازیم.
نیازهای معنوی و مراحل رشد معنویت کدامند؟
معنویت و مسائل دینی مرحله به مرحله در افراد رشد می کند. فرزند شما هم بر اساس دوره ی رشد و سن خود در مرحله ی خاصی از رشد معنوی قرار می گیرد. اما به طور عمده:- معنویت دوران کودکی، فطری، عملی و محسوس است.
- معنویت دوران نوجوانی، روحی و عاطفی است.
- معنویت دوران جوانی، فکری و منطقی است.
- معنویت دوران بزرگسالی، فقهی، شرعی و بر اساس اصول مذهب است.
بر اساس مراحل رشد معنویت که در بالا ذکر شد، نیازهای خاصی هم در بعد معنوی وجود فرزند شما شکل می گیرد. فرزند شما متناسب با سن خود از دین درک متفاوتی داشته و به این ترتیب، نحوه ی تربیت دینی او هم متفاوت خواهد بود. از کلی ترین نیازهای معنوی، نیاز به اطمینان، اعتقاد، عشق، امید، داشتن معنا و مفهوم برای زندگی و انتخاب اهداف شایسته در زندگی است. این ها پایه های اولیه اعتقادات مذهبی فرد را برای آینده می سازند. نیاز به داشتن معنا برای کارهایی که انجام میدهیم و نیاز به ارتباط تعالی بخش و درست با خود، دیگران و خدای خود از دیگر نیازهای اعتقادی زندگی فرد است. اجازه رشد روحانی و کمک به فرایند رشد معنوی از نیازهای اساسی روح بشر است. در یک کلام میتوان نیاز به تربیت معنوی و دینی را از نیازهای بنیادین انسان معرفی کرد، همان طور که در بسیاری از نظریه های روانشناسی نیز از این نیاز به عنوان یکی از نیازهای بنیادین در انسان یاد شده است.
در واقع روانشناسان معتقدند برای نیازهای انسان سلسله مراتبی از نظر اهمیت وجود دارد. یعنی یکسری نیازهای پایه ای وجود دارند، مثل نیازهای فیزیولوژیک، خوراک، پوشاک و مانند این ها که ابعاد مادی وجود فرد را شکل میدهند و هرگونه خلل در برآورده شدن آن ها یا ارضای غلط آن ها مانع عبور فرد به مراتب بالاتر انسانی و حتی اختلال در برآورده شدن سایر نیازها میشود. اما هر چه از این مرتبه بالاتر میرویم و فرد رشد بیشتری پیدا می کند، بعد مادی نیازها کمرنگ شده و ابعاد روانی و معنوی آن ها پررنگ تر می شوند. در رأس این هرم نیازهای انسانی، نیازهای معنوی قرار دارند. اگر اخلال در نیازهای مادی به مشکلات جسمی و توقف رشد منجر شود، مشکل در کمیت و کیفیت ارضای نیازهای معنوی، مشکلات روانشناختی، اعتقادی و معنوی برای فرد ایجاد می کند و راه رشد و تعالی او را می بندند. حتی برخی روانشناسان معتقدند ضربه های ناشی از ارضانشدن یا ارضای غلط نیازهای معنوی س نگین تر از سایر نیازها هستند. از این رو تلاش در جهت ارضای درست و هدایت نیازهای معنوی انسان ها عامل مهم سلامت آن هاست، هدف تربیت معنوی تحقق همین امر است. اما نکته ی دیگری که در تربیت معنوی و توجه به نیازهای معنوی فرزندان اهمیت دارد، توجه به مرحله ی رشد و سن آن هاست. برای شکل گیری درست اعتقادات در افراد، باید تربیت دینی متناسب با سن رشد فرد باشد. شما والدین نیز با سرلوحه قراردادن این اصل، تربیت دینی فرزند خود را از هر سنی که هست با در نظر گرفتن اقتضائات سنی اش، آغاز کنید «همین حالا شروع کنید اما متناسب با شرایط سنی و رشد فرزندتان!»
به عنوان مثال برای یک کودک خردسال ۶-۵ ساله نمی توان مباحث پیچیده ی قیامت، معاد و نتیجه اعمال را مطرح کرد. و یا برعکس یک جوان ۲۰ ساله را نمی توان با کمک استدلال های کودکانه در مورد وجود خدا یا هدف زندگی قانع کرد. بنابراین در آموزش مسائل دینی به فرزندتان نیازهای خاص سن او را در نظر داشته باشید. به طور کلی، عمده ترین نیازهای معنوی کودکان تا قبل از سن دبستان، شامل محبت، انس، الفت و برقراری روابط سالم با والدین است. کودک تا وقتی احساس ایمنی عاطفی نداشته باشد و از چشمه ی محبت والدین سیراب نباشد، نمی تواند مراتب بالاتر معنویات و ارتباطش با دیگران و خدا را شکل دهد. همچنین پایه ریزی برخی از اصول و ارزش های اولیه و ساده ی اخلاقی از همین سن آغاز میشود. گاهی در این سنین سؤالاتی نیز پیرامون «خدا» و «آفرینش این جهان» مطرح می شود اما فقط در حد ساده و مادی، نه به شکل انتزاعی و پیچیده.
در این سن چون کودکان هنوز قادر به درک مسائل غیرعینی و ناملموس نیستند، نیازهای عمده مطرح برای آن ها در سطح مسائل عینی معنوی است. مثلا کودک شما در این سن ممکن است از شما سؤال کند که چرا غذا نمیخورید (روزه می گیرید؟) و یا درباره ی حرکات شما در نماز و عبادات شما سؤال کند. شما می توانید با زبانی ساده برای فرزند خود توضیح دهید که در هنگام نماز یا روزه یا قرآن خواندن، در واقع با خدا ارتباط برقرار می کنید، با او حرف می زنید و از او کمک می خواهید و ... و «خدا» برای کودک در این سن ، قدرتی مانند والدین دارد که هر چیز بزرگی به وسیله او ساخته شده است. اما در سنین دبستان به علت ورود اولیه کودک به اجتماع از طریق مدرسه، ارتباطات و دوستی هایی برای او شکل می گیرد که در میان آن ها ممکن است سؤالات بیشتر و در سطح بالاتری برای او مطرح شود. از جمله نیاز به شناخت خدا به عنوان آفریننده ی هستی، کنجکاوی درباره ی ماهیت وجود خدا و قدرت او. هم چنین کودک در این سنین نیاز دارد تا چیزهایی درباره عمل درست و نادرست، پاداش و جزای اعمال، بی نتیجه نبودن اعمال و در سنین بالاتر کمی درباره ی قیامت بداند.
روابط عاطفی سالم
همچنین شکل دهی روابط عاطفی سالم با اعضای بیرون از خانواده، دوستان، اطرافیان و اولیای مدرسه، که این خود راهی است برای هموار کردن راه ارتباط کودک با خدا و از نیازهای اساسی معنوی در این سنین است. هم چنین کودک در این سن یک قدم بالاتر گذاشته و نیاز دارد کمی درباره ی چگونگی اعمال دینی، عبادت و ارتباط با خدا آگاهی و آموزش ببیند. البته آشنایی و الزام نسبی به اجرای قوانین و عمل بر اساس ارزش ها، در حد شکل گیری پایه های اخلاق در او، از موارد قابل توجه در این سن است. درباره ی مراحل رشد اخلاقی فرزندان در ادامه سخن خواهیم گفت. وقتی فرزند شما به سنین نوجوانی و جوانی می رسد وظیفه ی شما سنگین تر میشود. نوجوانی و جوانی دوران بحرانی در زندگی فرزندان است. با بروز پدیده بلوغ که البته هم بلوغ جسمی را در برمی گیرد و هم بلوغ شرعی در این حدود سنی قرار می گیرد، همچنین با تغییرات اساسی فکری، اخلاقی و شخصیتی در نوجوان، تربیت و آموزش معنوی و دینی در این سن از ویژگی های خاص خود برخوردار خواهد بود.فرزند شما تا پیش از این در سنین سلطه پذیری و اطاعت از شما قرار داشت اما اکنون لجاجت، سلطه گری، پرخاشگری و بی اطاعتی محض از ویژگی های طبیعی خلقیات نوجوان شما می شود. از این رو نمی توان با ی نصیحت و باید نباید او را هدایت کرد. باید به نیازهای اساسی او در این سنین توجه داشت. البته توجه ویژه و گرایش شدید نوجوان به معنویات در این سنین از فرصت های خوبی است که شما را در امر تربیت معنوی فرزندتان یاری می کند. نیاز به درک خدا، چرایی و چیستی هستی، هدف زندگی، فلسفه ی قیامت و پاسخ به ابهاماتی مثل من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ چرا آمده ام؟ و ... در این سن بروز و به اوج خود می رسند. نوجوان نیاز دارد با خدا رابطه ای نزدیک تر برقرار کند و حتی گاه احساس می کند نیاز دارد از ارتباطش با والدین و دیگران کاسته و آن را در مسیر ارتباط با خدا خرج کند، آداب و مناسک دینی را بیاموزد و خود را مقید به آن ها سازد و برای بسیاری از پرسش های فلسفی که در این س ن برای او پیش می آید پاسخی بیابد.
شناخت منطقی همراه با شور عاطفی از ویژگی های عمده ی بعد معنوی فرزند شما در این سنین است. در واقع او نیاز دارد به «هویت مذهبی» یکپارچه ای دست یابد تا بتواند به دنیای بزرگسالان، سالم گام نهد. جوان شما در این سن، از سطح فکری ملموس فراتر می رود و مسائل عینی، دغدغه های او را رفع نمی کند چرا که نیازهای این سن او فراتر از عینیات است. و در نهایت افراد بزرگسال نیاز دارند هویت مذهبی شکل گرفته ی شان را با هویت اجتماعی، خانوادگی و شغلیشان یکپارچه ساخته و «هویت فردی» مجزایی را برای خود فراهم کنند. اینجاست که معنویات و مذهب، دیگر به شکل کامل با سایر ابعاد زندگی فرد گره خورده و همه جا همراه اوست. دغدغه های بزرگسال بیش از آنکه فلسفی و چرایی و چیستی باشد، مربوط به مرگ و زندگی پس از مرگ و نتیجه ی اعمال است. همچنین دغدغه و نیاز هماهنگ کردن مذهب و اعتقادات با زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی فرد از مهم ترین مسائل این دورهی زندگی است.
مشاهده می شود معنویت و اعتقادات مذهبی از بدو تولد تا لحظه مرگ همراه آدمی است اما به اقتضای رشد توانایی های شناختی و سن فرد به شکل نیازهای متفاوتی ظهور می یابد. آنچه تغییرناپذیر است لزوم آموزش در تمام مراحل است.
هویت مذهبی چیست؟
گفتیم که ابعاد وجودی انسان، از جمله بعد معنوی، متناسب با سن و تحول فرد تکامل پیدا می کنند. اما آنچه در این بحث مهم است، یکپارچگی آن هاست. حتی در بعد معنوی به تنهایی، نوعی هماهنگی و انسجام لازم است. فرد تا سنین نوجوانی و جوانی، دغدغه ها و کنجکاوی های بسیاری جهت شناخت بیشتر خدا، جهان هستی، زندگی، خودش و اطرافش دارد. به گونه ای که یکباره با هجوم سؤالات متعددی مواجه می شود تا بداند: «من کیستم؟». در زمینه ی مذهبی نیز فرد نیاز دارد تا به یکسری اعتقادات و ارزش هایی دست یابد، خدا را بشناسد و درک کند، به چیزهایی در زندگیش ایمان داشته باشد، خود را پایبند و متعهد به رعایت یکسری اصول و اجرای برخی اعمال و دستورات دینی بسازد، هدفی برای دنیا، زندگی و خودش پیدا کند و ... و در نهایت مجموعه ای از باورها، اصول و اعمال مذهبی را سرلوحه زندگی خود قرار دهد و آن ها را برای خود درونی سازد. یعنی از درون و عمق وجود به آن ها معتقد باشد. از سویی این عقاید و اصول باید شکلی یکپارچه پیدا کنند. به این نظام یکپارچه ی باورها، اصول و مناسک مذهبی که مختص خود فرد و برگرفته از اعماق وجود اوست «هویت مذهبی» وی می گویند. فرد بزرگسال باید به یک هویت مذهبی ساختار یافته ای دست یابد. آنچه این هویت مذهبی بزرگسال را می سازد، آموزش های مذهبی است. بدیهی است هر چه این آموزش ها از شفافیت و کارآمدی بیشتر برخوردار باشد، هویت مذهبی هم به همان نسبت، مستحکم تر و منسجم تر خواهد شد.اجزا و عناصر اصلی مذهب کدامند؟
علما و فلاسفه ی دینی معتقدند مذهب و دین دو شاخه دارد و هر دو لازم. شاخه ای که ریشه در درون فرد دارد و آن را «باطن دین» می نامند و شاخه ای که تجلیات و ظواهر دین» است. بخشی از دین و اعتقاد هر فرد را می توان در ظاهر او مشاهده کرد و بخشی دیگر را هرگز نمی توان به چشم سر دید که خاص خود فرد و در درون اوست. این دو همواره در تعامل با هم هستند. باورهای درون، به شکل رفتارهای ظاهری خود را نشان میدهند و اعمال ظاهری بدون اعتقاد قلبی ارزشی ندارند. از این رو گفته می شود که مؤمن باید در ظاهرش قابل تشخیص باشد و از سوی دیگر اعمال مؤمن به نیت های درونی اوست. بر این اساس، عناصر اصلی مذهب را می توان بر دو بخش اعتقادات و آداب (تکالیف) تقسیم کرد.* اعتقادات
مثل خدا، فرستادگان الهی، عمل نیک وبد، جزای اعمال، قیامت، ارزش های اخلاقی، هدفمندی زندگی، نوع دوستی، انسانیت و محترم شمردن انسان ها، توکل، امید، عشق، تواضع، آزادی و...* آداب و تکالیف
مثل عبادت، پرستش حق، جهاد و شهادت، رفتار نیک، خویشتن داری، گفتار نیک، دعا و مناجات.برای تربیت کامل فرزندان خود لازم است بر هر دو عنصر توجه کنید. برای درونی سازی هر یک از این عناصر راه ها و اصولی وجود دارد که ما در ادامه به آن ها می پردازیم.
نقش خانواده در شکل گیری اعتقادات دینی فرزندان
آنچه بدیهی است، تأثیرپذیری فرزند شما از عوامل مختلف جهت شکل گیری معنویت و مذهب در اوست. روانشناسان معتقدند منابع اصلی تربیت دینی فرزندان عبارتند از، فطرت دینی آن ها، خانواده و تربیت آموزشگاهی - تربیت اجتماعی.اما در این میان نقش شما! والدین و خانواده های عزیز! انکارناپذیر است. بحث پیرامون نقش خانواده و مسئولیتی که برای تربیت معنوی فرزندان، بر دوش این نهاد است، مفصل بوده و در این سخن نمی گنجد. اما در این مقاله ما به عمده ترین نکات در این زمینه و طرح برخی راهکارهای مهم در امر تربیت دینی فرزندان اشاره می کنیم و شما را به مصمم بودن در افزایش دانش تربیتی و دینی تان دعوت می کنیم.
ما اعتقادات و شکل گیری آن ها در فرزندانتان را در ۳ بخش اعتقاد به خدا، اعتقاد به هدف و هدفمندی زندگی و اعتقاد به ارزش های اخلاقی و انسانی بیان می کنیم.
اعتقاد به خدا
قبل از هر چیز باید خاطرنشان ساخت «مفهوم خدا» چیزی نیست که از ابتدا به طور کامل و تمام و کمال در فرزند شما شکل بگیرد. بلکه تشکیل آن و در نهایت اعتقاد به آن مراحلی را می طلبد و حرکت گام به گام فرزندتان و البته همراهی شما با او را لازم دارد. روانشناسان معتقدند با توجه به سن و مراحل تحول کودک، مفهوم خدا و اعتقاد به خدا نیز مراحل تحولی مشخصی را طی می کند. و برای تربیت و آموزش مفهوم خدا به فرزندان باید به شرایط سنی و رشد آن ها توجه کافی داشت. کودک طی مراحل رشد، بر اساس توانایی ها، محدودیت ها و ظرفیت های ذهنیش به تبیین مسائل مذهبی می پردازد. کودک ابتدا بر اساس توانایی شناختیش از خدا تصوری مانند والدین دارد. او می داند که هر چیزی توسط قدرتی ساخته می شود و سپس کم کم می فهمد که خدا قدرتی است که هر چیزی را می سازد. نگاه کودک در این سنین (پیش دبستانی و دبستانی) به خدا، نگاهی است از دید قدرت، بزرگی و کسی مانند پدر یا مادر که توانایی انجام کارهایی را دارد که خود کودک نمی تواند.پس از آن کودک به مرحله ای از تحول شناختی دست می یابد که خودش و اعمالش را در ارتباط با مفهوم خدا قرار داده و خدا را منبعی میداند که رفتار او و افکارش را می داند و می فهمد. اما محور شناخت کودک از خدا در این مرحله، خود کودک است. هنوز کودک نمی تواند خدا را به شکل کاملی در ارتباط با جهان هستی، خلقت و هدف خلقت ای درک کند. اما با رسیدن فرزند شما به مرحله ی تفکر مستقل از ظواهر، یعنی تفکر انتزاعی، خدا به عنوان موجودی ورای ماده و غیرانسانی در ارتباط با جهان هستی و زندگی و دارنده اراده و قدرت ماورای طبیعی درک میشود. به طور کلی درصد کودکانی که مفهوم خدا را دارا بوده و آن را درک می کنند برحسب پایه های تحصیلی و رشد شناختی افزایش می یابد و شکل گیری تدریجی مفهوم خدا را میتوان طی مراحل رشد کودکان مشاهده کرد. اما شما والدین پس از آشنایی مختصر با این مراحل شکل گیری اعتقاد به خدا طی رشد در فرزندانتان، لازم است برای درونی سازی مفهوم خدا در آن ها نکات تربیتی خاصی را مدنظر قرار دهید.
* وقتی کودک شما خیلی کوچک است و درباره ی خدا از شما سؤال می کند، به دقت با او همراهی کنید. کنجکاوی های او را بی جواب رها نکنید. از دروغ، خیالبافی، رؤیاپردازی و طرح مطالب غلط و نامطمئن جدا بپرهیزید. از سوی دیگر سطح رشد شناختی فرزندتان را، که در این سن در حد مسائل عینی و ساده و قابل مشاهده و عمدتا درباره خودش و اشیاء دور و برش است، در نظر بگیرید و از فلسفه بافی و سخنان پیچیده بپرهیزید. با جمله های ساده ای مثل «خدا آفریننده و به وجود آورنده این دنیاست» و «خدا مثل مامان بابا مهربان است و همه جا مراقب ماست»، «خدا میتونه مشکلات ما را حل کنه، مثل خانم معلم که وقتی مشکلی داری برات حل می کنه»، «خدا، همه ی ما را دوست داره» و ... هم می توانید صفات خدا را آرام آرام و در حد درک کودک برای او مطرح کنید و هم عشق و محبت الهی را در دلش پایه ریزی کنید. در این س ن می توانید از اقدامات سادهای مثل خریدن کادو و هدیه (در صورت انجام کار خوب) جهت جلب محبت فرزندتان به سوی خدا استفاده کنید. از برای مثال هدیه ای که فرزندتان دوست دارد برایش خریداری کنید، جایی بین وسایلش قرار دهید و وقتی کودکتان درباره ی آن هدیه از شما سؤال کرد، می توانید اینطور جواب بدهید که: «چه هدیه ی قشنگی! از کجا آمده .... حتما به خاطر اینکه دخترا پسر خوبی بودی، مامان بابا از تو راضی بودند، فلان کار خوب را کردی و ... خدا این هدیه را به دست فرشته هاش برای تو فرستاده» و...
* در حل مسائل پیش روی کودکتان او را تنها نگذارید و به او در حل مشکلاتش کمک کنید و همواره نقش خدا را در حل آن مسئله برای کودکتان خاطرنشان سازید.
* نکته ی طلایی: هرگز کودک خردسال خود را از قهر، عذاب و خشم خدا نترسانید. همواره سعی کنید از دریچه صفات مهربانی و بخشندگی خدا با فرزندان صحبت کنید.
* اگر فرزند شما درباره ی دیدن وجود خدا سؤال کرد و اینکه چرا نمی توان خدا را دید، با زبانی ساده برای او بگویید که خدا با ما آدم ها فرق دارد. مثل هوا که دیده نمی شود ولی بدون آن همه ی ما میمیریم. خدا هم با اینکه دیده نمیشود ولی بدون او نمی توانیم خوب زندگی کنیم. خدا توی آسمان هاست و همه ی ما را می بیند اما ما نمی توانیم او را ببینیم. خدا برای ما باران می فرستد، خورشید و ماه می فرستد و به ما نعمت های خوب میدهد. و این قبیل جمله های کودکانه. این سؤال معمولا خاص کودکان سنین پایین است.
* وقتی فرزندمان بزرگ تر شد و به سنین مدرسه رسید و توانایی های بیشتری پیدا کرد می توانید از فیلم ها، تصاویر و کتاب های مناسب سطح سنی اش برای شناخت خدا استفاده کنید. در این سن می توانید او را با برخی صفات قهری خدا نیز آشنا سازید، اما مراقب باشید او را از خدا و قدرت الهی به وحشت نیندازید. همچنین بد نیست برخی از اصول مذهبی، آشنایی با پیامبران و فرستادگان الهی، کتاب دینی و انجام برخی از اعمال دینی به ویژه صحبت و راز و نیاز ساده با خدا، در قالب درد دل های کودکانه را در برنامه تربیت معنوی فرزندتان قرار دهید.
* و در نهایت درباره ی فرزند نوجوان و جوانتان. آنچه درباره ی مفهوم خدا و اعتقاد به خدا در این سنین برای او مهم است، طبیعتا وجود یا وجودنداشتن خدا و شناخت صفات الهی نیست. بلکه بیشترین دغدغه فرزندتان در این سن، چگونگی حضور خدا در زندگی و نقشی که خدا در روند حوادث ایفا می کند، است. نوجوانان و جوانان اغلب خدا را به عنوان آفریدگاری یکتا، قدرت مسلم حاکم بر جهان هستی و دارندهی صفات ماورای انسانی و بشری میشناسند. اما مهم در این شرایط، نحوه ی ارتباط با این منبع قدرت و عشق است. به احتمال زیاد فرزند شما در این سنین به رابطه ی خصوصی و خلوت با خدا بیشتر علاقه و نیاز خواهد داشت تا نشستن پای نصیحت های دیگران.
* پس در برقراری یک ارتباط زیبا و بر پایه ی عشق بین فرزندتان و خداوند کمک کنید.
* با فرزندتان به صحبت نشسته و درباره ی خدا به بحث و تبادل نظر بپردازید. از نصیحت کردن و بیان حرف های کلیشه ای خودداری کنید.
* بیشتر سعی کنید از حیطه ی محبت و عشق برای فرزندتان از خدا سخن بگویید.
* کتاب و فیلم میتواند منبع خوبی برای شکل گیری ادراک نوجوان شما از خدا باشد.
* از تجربیات روزمره ی فرزندتان - حتی از جزئی ترین آن ها - برای شکل گیری شناخت و ارتباط با خدا در فرزندتان استفاده کنید. در یک مثال ساده، وقتی فرزندتان امتحان، مسابقه یا کار مهمی دارد به او لذت توکل و امید به خدا را نشان دهید و به او اطمینان دهید که خدا همواره به او کمک خواهد کرد. و به نسبتی که فرزند شما رشد پیدا می کند و در صورت موفقیت شما در پی ریزی درست پایه های اولیه درک و ارتباط با خدا در وی، زمانی می رسد که فرزندتان مشتاقانه در زندگی دنبال ردپای خدا خواهد بود. اگر این پایه ها سالم باشند، هرگز خدا از عرصه ی زندگی فرزندتان کنار نخواهد رفت. فقط توجه داشته باشید که این عامل تربیتی باید بر اساس دو اصل انجام بگیرد:
۱- در نظر گرفتن اقتضائات رشدی و سنی
۲ - پایه ریزی شناخت و ارتباط با خدا بر اساس عشق و محبت
* نکته ی مهم دیگر اینکه در طرح مباحث معنوی و دینی، به ویژه مفهوم خدا، برای فرزندتان وسواس زیاد به خرج ندهید و فشار و استرس بر فرزندتان وارد نکنید. کافی است فطرت پاک فرزندتان را در جستجوی خدا و معنویت در راه درست هدایت کنید.
هدف زندگی
از مهم ترین ابعاد معنوی وجود انسان جستجو برای یافتن هدف در زندگی و درک هدف آفرینش است و همواره مباحث بسیاری پیرامون این بعد مطرح بوده است. اما بد نیست یادآور شویم که هدف زندگی، چیزی جز خود «زندگی» نیست. بودن، زندگی کردن و مؤثربودن در زندگی هدف اصلی آن است. اما بودنی که همراه با تعالی و رشد انسانیت ما باشد.به هر حال داشتن هدف برای زندگی و زنده بودن، خود مایه ی آرامش است و آرامش اصل خوشبختی است. در اعتقادات مذهبی، هدف زندگی معمولا محدود به زندگی این دنیا نمی شود بلکه تمام مذهب ها برای بعد از مرگ و جهانی دیگر نیز حیات و هدفی قائل هستند. حیاتی که در آن به حساب و کتاب زندگی و اعمال دنیای کنونی مان می پردازد. باور و اعتقاد به هدفمندی زندگی و آفرینش و متعاقبا داشتن هدف برای آن، خود زمینه اعتقاد به اصول مذهبی مثل نیکویی، حساب و کتاب اعمال، معاد، بازگشت و قیامت، ارزش های اخلاقی و ... است.
هدف زندگی در بردارنده ی دو زمینه ی مهم است
1- معنا بخشیدن به حیات و یافتن معنای زندگی
مطالعات نشان داده در بسیاری از مشکلات روانی و به ویژه افراد افسرده، این معنا و هدفمندی وجود ندارد.۲- شناخت فرد از خود
آنچه از خود می داند و می خواهد و روابطی که دارد. برای شکل دهی این دو زمینه در فرزندان خود قبل از هر چیز باید خود را در این ابعاد قوی سازید. به گونه ای که قادر باشید به حل دغدغه های متعدد فرزندتان در این حیطه کمک کنید. هدف و معنای زندگی، معمولا مفاهیمی هستند که در نوجوانی، جوانی و اوایل بزرگسالی زمانی که فرزند شما پا به عرصه های زندگی واقعی فردی، خانوادگی و اجتماعی می گذارد، ظهور می کنند. سؤالات فلسفی فرزند شما در این زمینه ها که: من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ هدف زندگی و خلقت من چیست؟ و.... معمولا در سنین نوجوانی به بعد و پس از به دست آوردن یک حد ظرفیت شناختی مطرح می شوند. چرا که این مفاهیم اصولا مفاهیمی انتزاعی (غیر عینی) و مستلزم نوع توانایی تفکر انتزاعی هستند، که این توانایی هم بعد از نوجوانی به وجود می آید. . اما بهترین راهکارهایی که می توان برای این سؤالات و حل این دغدغه ها در فرزندان به والدین توصیه کرد عبارتند از:* تا می توانید فرزند خود را به مطالعه و بالابردن سطح آگاهیش تشویق کنید. برای او کتاب ها، مطالب، فیلم ها و منابع آگاهی دهنده خوب و پربار فراهم کنید. عادت مطالعه و شوق به آگاهی را در او شکل دهید.
* با فرزندتان به گفتگو بنشینید. برای او توضیح دهید که این دغدغه ها در سنین او طبیعی است و می توان آن ها را حل کرد. درباره ی مسائل اعتقادی با آرامش و بدون تعصب و درگیری با او صحبت کنید، از نظرات او آگاه شوید و نظرات خودتان را هم با او مبادله کنید تا می توانید فرزندتان را مشتاق حرف زدن و سنجش اعتقاداتش کنید.
* از همان اوایل کودکی، هدف داشتن را، حتی اگر اهداف جزئی و کوچک باشد، به فرزندتان یاد دهید. قبل از آن خودتان برای زندگیتان برنامه و هدف داشته باشید و پس از آن فرزندتان را به آن تشویق پر کنید. اهدافی مثل خوب درس خواندن و با موفقیت سطوح تحصیلی را طی کردن، کمک به دیگران، خوشحال کردن پدر، مادر و خانواده، انجام یک کار به نحو احسن و... می توانند از اهداف کوچک و ابتدایی باشند تا یافتن شغل خوب، تحصیلات عالی، تشکیل خانواده سالم، پیشرفت و تعالی که اهداف سطح بالاتر هستند.
* در آخر این نکته ی مهم را یادآور می شویم که: هدف و معنای زندگی چیزی نیست که بتوان آن را در یک جمله تعریف کرد و به دیگران انتقال داد. از این رو شما هم نمی توانید با سخنرانی یا در قالب جمله ها و صحبت ها این مفاهیم را به فرزندتان بیاموزید.
فقط بدانید که: هدف و معنای زندگی چیزی نیست جزء بیهوده نبودن. پس به فرزندتان قدم به قدم و سطح به سطح، استفاده بهینه از فرصت ها و اوقات زندگی را بیاموزید. به او بیاموزید که زندگی فرصتی است برای بالاتر رفتن. پس توانایی هایش را بالا ببرید و به او یاد دهید از این توانایی های خود در جهت پیشرفت و رسیدن به چیزهای سالمی که در زندگی برایش سودمند هستند و به آن ها علاقمند است، استفاده کند. وظایفی را به او - برحسب سن و تواناییش - محول کنید و از او بخواهید تمام توان خود را جهت انجام آن به کار گیرد. وظیفه شناسی و تعهد به هدفمندی زندگی فرزند شما کمک می کند. با این اقدامات مطمئن باشید که فلسفه ی زندگی و هستی به بهترین شکل در فرزندتان درونی خواهد شد. فقط آرام آرام. صبر و حوصله لازم است و کمی پشتکار و آگاهی.
ارزش های اخلاقی و انسانی
شاید یکی از مهم ترین ابعاد تربیت معنوی فرزندان پرورش ارزش ها در آن هاست. مانند دیگر جنبه های وجودی انسان، این بعد هم سطوح تحولی خاص خود را دارد. در سطح رشد اخلاقی اول (از ۴ تا ۱۰ سالگی) قضاوت اخلاقی کودکان بیشتر برای اجتناب از تنبیه یا به دست آوردن پاداش است . در این س طح معیارهای اخلاقی از دید کودک از سوی دیگران تعیین می شود. سطح دوم (از ۱۰ تا ۱۳ سالگی) نوجوان علاقمند است با اعمال خود دیگران را خشنود کند تحسین آن ها را برانگیزد و گرایش به اطاعت کامل از قوانین دارند. در این س طح اطاعت از قواعد لزوما برای اجتناب از مجازات و کسب پاداش نیست بلکه بیشتر برای حفظ نظم جامعه، حفظ احترام خود بین دیگران، کسب توجه و علاقه ی دیگران و اجتناب از انتقادهای آن هاست. سطح سوم (از ۱۳ سالگی به بعد) در واقع رسیدن به اخلاق واقعی است. در این سطح فرد متوجه میشود که ممکن است بین دو معیار پذیرفته شده اخلاقی تضاد وجود داشته باشد و او باید به نوعی آن ها را برای خود حل کند. او ضمن احترام به قوانین، ممکن است از نارسایی برخی از موارد قانونی نیز اطلاع یافته و دریابد که هرکس ممکن است عقاید و ارزش های متفاوت و مختلفی داشته باشند. فرد در این سطح اصول اخلاقی را در خود درونی کرده و خودش به واقعیت مسائل اخلاقی دست یافته و آن ها را پذیرفته است.* شما والدین باید با در نظر گرفتن این سطوح رشد ارزش های اخلاقی را برای فرزند خود درونی ساخته و روشن س ازید. به عنوان مثال در در دوران کودکی فرزند خود را با تشویق و تنبیه، دادن هدیه و جایزه یا ارائه ی مجازات های ساده، با رعایت ارزش ها و اجتناب از ضدارزش ها آشناسازید. اما در دوره ی نوجوانی در قالب تحسین، تقویت و تنبیه کلامی، توجه مثبت یا گاهی سرسنگین شدن به عنوان تنبیه، تعریف از او در جمع و این قبیل اعمال می توان اخلاقیات را به فرزند آموزش داد. در مقابل وقتی فرزندتان به سطح سوم اخلاقی می رسد و در سنین بالاتر، هرگز انجام ارزش های اخلاقی و دوری از ضد ارزش ها را در فرزندتان منوط به تقویت و تنبیه بیرونی نسازید. کمک کنید تا ارزش ها برای خود فرزندتان مهم شود.
* قبل از همه خودتان الگوی درستی از ارزش ها و اخلاق برای فرزندتان باشید. هرگز به فریبکاری، دروغگویی، بدگویی از دیگران، بداخلاقی، بی احترامی و این قبیل رفتارها در مقابل دیگران، به ویژه در حضور فرزندتان نپردازید.
* اگر اخلاق، رفتار و عمل زشت و اشتباهی از سوی فرزندتان مشاهده کردید، با او با آرامش صحبت کنید و او را از رفتار و زشتی عملی که داشته مطلع سازید و تشویقش کنید تا رفتار غلطش را اصلاح کند.
* می توانید به وسیله فعالیت های عادی مثل خواندن شعر، داستان، فیلم و بازی بسیاری از ارزش ها را در فرزند خود درونی سازید.
* هرگز به فرزندتان دروغ نگویید و او را فریب ندهید.
* احترام اطرافیانتان را حفظ کنید و به فرزندتان یاد دهید تا به انسآن ها احترام بگذارد و افراد را جدای از وضعیت مادی، جسمی و ظاهرشان قابل احترام بداند. به فرزندتان احترام بگذارید تا او هم به شما احترام گذارد.
* حد و مرزهای ارزش ها، قواعد و هنجارها را برای فرزندتان روشن کنید.
* به فرزندتان یاد دهید چگونه از خود در مقابل رفتارهای ضداخلاقی دیگران مراقبت کند.
* فرزند شما باید بداند که در کنار احترام اطرافیان، به خودش نیز احترام گذارد و بهترین راه احترام به خود، رعایت حدود اخلاقی و حفظ صیانت نفس است.
* گاهی لازم است به فرزندتان تذکر دهید خوب کدام است و بد کدام؟ درست چیست و غلط چه؟ رعایت ملایمت و آرامش را در این تذکرات رعایت کنید.
* در آخر اینکه حدود و دامنه ی ارزش های اخلاقی و انسانی بسیار گسترده است و این گستره یکی از عوامل حفظ افراد از خطرها و آسیب هاست. از این رو فرزندتان را انسانی وارسته، معتقد و پایبند به اصول اخلاقی تربیت کنید. این بعد تربیتی بیشتر در عمل محقق می شود تا کلام.
نقش خانواده در نهادینه کردن تکالیف دینی در فرزندان
دین و معنویت علاوه بر بعد باطن، شامل یکسری اعمال ظاهری نیز هست. با توجه به تعالیم مذهبی موجود می توان این بخش ظاهری مذهب را در تکالیفی که برای پیروان خود مشخص می سازد، مشاهده کرد. این تکالیف عمدتا به دو شکل تکالیف فردی و مناسک جمعی هستند. شما باید برای هر یک از این آداب دینی، روش های تربیتی و راهکاری درستی را برای فرزندانتان اعمال کنید.تکالیف فردی
* فرزندتان را از همان کودکی با اعمال دینی مانند نماز، روزه، مناجات با خدا، قرآن خواندن و این قبیل اعمال دینی فردی آشنا سازید. کودکان در دورهی کودکی به سرعت تأثیر می پذیرند و به تقلید گرایش دارند. از این رو در این دوره می توانید آداب و تکالیف ساده ی دینی را به او آموزش دهید.* سعی کنید آرام آرام فرزندتان را به انجام تکالیف دینی فرا بخوانید. نباید از یک کودک خردسال انتظار داشت نمازهایش را طبق دستورات دینی به جا آورد و یا روزه گرفتن به اصطلاح کله گنجشکی برای یک کودک دبستانی جای تشویق بسیار دارد.
* فرزندتان را به انجام تکالیف دینی مجبور نسازید، جار و جنجال راه نیندازید و با رفتارهای خشونت آمیز او را از اعمال دینی و معنویات دل زده نسازید. به عنوان مثال هرگز برای بیدار کردن فرزندتان برای نماز صبح داد و بیداد راه نیندازید یا به خاطر عقب افتادن نماز، فرزندتان را سرزنش نکنید.
* در عوض سعی کنید به گونه ای رفتار کنید که فرزندتان خودش از درون مشتاق انجام اعمال دینی باشد. به گونه ای که بدون تذکرات مکرر خودش نماز بخواند، روزه بگیرد و اصول دین را رعایت کند.
* بسیاری از تکالیف را می توانید در قالب بازی، قصه، شعر یا نمایش به فرزندتان آموزش دهید.
* لذت عبادت و راز و نیاز با خدا را به فرزندان بچشانید. برای مثال وقتی نماز می خوانید یا در حال عبادت با خدا هستید و فرزند شما کنجکاوی را نشان میدهد او را کنار خود بنشانید و از دلیل کارتان برایش توضیح دهید. حتی برای او سجاده ی نماز تهیه کنید و نماز خواندن را به او یاد دهید. به او بفهمانید که هر موقع در هر حالتی می تواند با خدای خودش خلوت کند، راز و نیاز کند و حتی با او درد دل کرده و از او کمک بخواهد. او را تشویق کنید تا این کار را بکند و سپس آرامش حاصل از آن را در وجود خود حس کند.
* بد نیست برای اولین نمازی که فرزندتان می خواند یا اولین روزهای که می گیرد او را به هر نحو که میتوانید تشویق کنید. و توسل به ادعیه، قرآن کریم و کتاب های دینی برای ارتباط با خدا را به فرزندتان یاد دهید.
* گاه فرزند شما - به خصوص در نوجوانی - دوست دارد در خلوت به عبادت بپردازد، به گونه ای که هیچ کس از اعمال دینی او چیزی نفهمد. مزاحم خلوت او نشوید و به او اجازه دهید تا مسیر تعالی راز و نیاز با معبود را طی کند. این امر گامی است به سوی درونی شدن اعمال دینی در فرزندتان.
* مراقب فرزند خود باشید. اعمال، رفت و آمدها و دوستان او را خوب شناخته و اطلاع کافی از اوضاع و احوال او داشته باشید. مراقب باشید تا حد امکان دوستان مؤمن و معتقدی با فرزندتان ارتباط داشته باشند.
* از ترویج ریاکاری و عمل به خاطر دیگران در شخصیت فرزندتان جلوگیری کنید. به او یاد دهید اگر عمل خوبی انجام میدهد به خاطر خوبی آن عمل و در راه رضای خدا باشد نه به خاطر تعریف و تمجید اطرافیان.
* جالب است بدانید حتی نحوه ی تغذیه ی جسمی فرزند شما بر معنویات وجود او اثر دارد. غذایی سالم، پاک و مقوی برای فرزندتان و خانواده فراهم کنید.
مناسک جمعی
مذهب در کنار فردیت انسان ها، اجتماع و جمع گرایی را نیز مورد توجه قرار داده است. دین و مذهب همواره افراد را تشویق کرده تا در کنار تهذیب نفس و تعالی فردی در اجتماع ظاهر شده، به فعالیت و زندگی بپردازند و حتی گاه به اجرای اعمال دینی به شکل جمعی و به جا آوردن مناسک جمعی بپردازند. بیان فلسفه و استدلال های پشت این تأکیدها در حوصله ی بحث ما نیست. اما آنچه بدیهی است، لزوم توجه شما والدین به ابعاد اجتماعی تربیت دینی فرزندتان است.* فرزندتان را فردی اجتماعی، مبادی آداب جمعی و علاقمند به حضور در جمع ها و گروه های سالم تربیت کنید.
* او نیاز دارد بداند که با تنهایی نمی تواند راهی از پیش ببرد. باید وارد اجتماع شده، با مردم ارتباط سالمی برقرار کند، آن ها را دوست و محترم بدارد و از طریق مراوده با آن ها به تعالی شخصیت خود دست یابد.
* فرزندتان را با خود به جمع ها و گروه های مناسب با سن او ببرید.
* هر از چند گاهی، به همراه فرزند و خانواده تان در مراسم مذهبی جامعه، مثل نمازهای جماعت، مراسم جشن اعیاد مذهبی، مراسم ادعیه و سوگواری شرکت کنید.
* از حضور فرزندتان در مجامع منحرف و خلاف جدا جلوگیری کنید.
* هر زمان که فرصت مناسبی به دست آوردید. فرزند خود را به یک مرکز دینی و مذهبی مثل مسجد، امامزاده و زیارت اماکن مقدس ببرید. صفای این اماکن سرشت پاک فرزندان را به سوی معنویات هدایت می کند.
* در رأس کار تربیتی خود، فرزندتان را با اصل نوع دوستی و احترام به انسآن ها در هر جایگاهی که باشند . آشنا سازید.
* فرزندتان را به انجام کارهای گروهی تشویق کنید.
* به فرزندتان بیاموزید برای سلامت جامعه اهمیت قائل شده و در جهت آن تلاش کند. به این منظور خود و دوستانش را از اعمال آسیب زننده به اجتماع دور بدارد.
نقش نظام آموزشی در شکل دهی اعتقادات و تکالیف دینی فرزندان
از آنجا که بخش عمده ای از مسئولیت تربیت فرزندان برعهده ی نظام آموزشی است و با توجه به نقش پررنگ مدارس در آموزش معنوی فرزندان بد نیست در این قسمت نگاهی داشته باشیم به راهبردهای مهم آموزشی در مدارس برای فرزندان. آنچه بر اساس دانسته های نظری و یافته های تجربی باید به منزله ی اهداف آموزشی دینی در نظر گرفته شود و نیز روش هایی که در دستیابی به این اهداف به کار گرفته شوند در ادامه مطرح می شود.* شکل دهی به پیش نیازها و توانایی های شناختی و مفهومی و مهارت های متناسب با توان ذهنی دانش آموزان باید هدف اولیه و اصلی تربیت دینی قرار گیرد. در این شرایط باید مراقب بود این مفاهیم و مهارت ها با مفاهیم انتزاعی و حتی فیزیکی دینی و اخلاقی مرتبط و متداخل نشوند یا زبان به نصیحت دانش آموزان نگشاید.
* در زیرمجموعه ی خداشناسی که به منزله سنگ زیربنای ساختمان تربیت دینی کودک محسوب می شود، خدا به عنوان سرچشمه ی باورهای دینی به گونه ای معرفی شود که دوستی و عشق وی در دل کودک شکل گیرد، چرا که پایداری رابطه با پروردگار مستلزم عشق به اوست و پی ریزی پایه های یکتاپرستی در کودک دوره ی ابتدایی باید مبتنی بر ترسیم تجسمی زیبا و اطمینان بخش از خدا در ضمیر کودک باشد. چرا که نیرویی که کودک را به سوی خدا می کشاند چیزی جز عشق به او نمی تواند باشد.
* آموزش باید امکاناتی فراهم کند تا کودک فرصت کشف روابط خدا با مخلوقات و به ویژه انسان ها و به عکس رابطه انسان با خدا را داشته باشد و از راه تجارب عینی مکرر و مأنوس، اندک اندک به تجسمی که نهایت همه این مفاهیم است دست یابد.
* تدوین یک برنامه ی آموزش مذهبی، در قالب اجرای آداب، اخلاق و اعتقادات تنها در صورتی موفق خواهد بود که تواناییهای کودکان در نظر گرفته شود. این فرایند باید چنان جذاب باشد که هیچ نوع زمینه منفی در ذهن کودک ایجاد نکند.
* طرح مبحث جهان آخرت، از یک سو به علت ایجاد تجسمی پرخاشگر و انتقام جو از خدا در ذهن کودک و از سوی دیگر به دلیل ایجاد وحشت از محدودیت زندگی و اضطراب ناشی از قطعیت مرگ خود یا افراد مورد علاقه در سنین پایین، نباید به شکلی مستقیم مطرح شود. بهتر است از یاد مرگ، زنده شدن پس از مرگ و کیفر اعمال صرف نظر شده و به کوشش در ایجاد درک درست از مفهوم «نتیجه عمل» اکتفا شود. یعنی کودک را با پاداش و جزایی که به دنبال اعمال خوب و بد می آید آشنا سازیم. این آموزش ابتدا باید بر عینیات ومسائل مادی و نمونه های قابل تجربه برای کودک محدود شود و طرح مفهوم معاد به زمانی موکول شود که ظرفیت شناختی کودک برای دریافت مفاهیم انتزاعی گسترش یافته باشد.
مهم ترین روش های مطرح می تواند این موارد باشد
* در سطح ابتدایی، جهت آموزش دانستنی های پایه مانند دین اسلام چیست؟ مسلمان کیست؟ یا نام پیامبر و کتاب آسمانی ما چیست؟ می توان به تعریف و ذکر اسامی اکتفا کرد.* درباره ی آشنایی با پیامبران و معصومین، نقل داستآن های زیبا و اشعار در کودکانه از زندگی این بزرگان و به ویژه درباره کودکی ایشان و رفتار آن ها با کودکان و یا ارائه نمایش هایی با مشارکت خود کودک، شیوهای جذاب و مطمئن است.
* استفاده از بازی و ایفای نقش با مشارکت دانش آموزان و بحث و تحلیل موضوع بازی با راهنمایی معلم و همکاری دانش آموزان در شکل گیری اخلاق کودکان مؤثر است.
* طرح معماهایی برای تحریک شناختی دانش آموز می تواند بر خودکنترلی، شهامت، توانایی به تأخیر انداختن ارضای بلافاصله، پذیرش قواعد، کاهش تفکر عینی و افزایش تفکر انتزاعی مفید باشد.
* اختصاص ساعاتی به کتابخوانی و تحلیل و تفسیر متون در گروه های دانش آموزان و با راهنمایی معلم، روشی مؤثر در تربیت اخلاقی و دینی فرزندان و دانش آموزان است. چرا که ادبیات کشور ما سرشار از داستان ها و اشعار زیبایی است که به نیازهای تربیتی این سنین پاسخ میدهد و می تواند روش انتقالی مناسبی برای بسیاری از اعتقادات و ارزش ها باشد. روش های این چنین به علت برانگیختن رغبت دانش آموزان، باعث تسهیل یادگیری و افزایش عمق آموزش های دینی می شود. اما باز تأکید می شود تعلیم و تربیت دینی زمانی مؤثر واقع خواهد شد که با تدوین برنامه ای متخصصانه و با تعیین اهداف متناسب با س طح تحول روانشناختی دانش آموزان و به کارگیری روش های مناسب به این امر خطیر بپردازد. به طور کلی، متخصصان رشد کودک معتقدند تعلیمات دینی درسی نیست که فقط در زنگ دینی به آموزش آن پرداخته شود. به عکس در و نخستین سال های آموزش ابتدایی همه ی ساعات آموزش باید در جهت تربیت دینی صرف شود. یعنی در آموزش فارسی، شعر، جمله نویسی، علوم، ریاضی، نقاشی و حتی ورزش باید آموزش دینی جا بگیرد. در نهایت گفتنی است که نیازسنجی و سنجش معنویت در فرزندان، به ویژه نوجوانان و جوانان، از مهم ترین مراحل تربیت معنوی است که لازم است سیستم آموزشی جهت تحقق آن برنامه ریزی درستی داشته باشد. تشخیص درست نیازهای معنوی فرزندان، سنجش معنویت در آنان و رفع نقص های تربیتی باید در جهت درونی کردن ارزش های معنوی در این برنامه گنجانده شود.
نقش اجتماع در شکل دهی اعتقادات و تکالیف دینی فرزندان
در آخر نهاد دیگری که در شکل گیری شخصیت معنوی فرزندان نقش دارد جامعه است. توصیه ها و راهکارهایی که برای خانواده ها و نظام آموزشی مطرح شد در این قسمت هم قابل اجرا بوده و توصیه می شوند. اما مسئولین اجتماعی در پرورش حس معنوی و دینی نسل آینده باید به چند نکته ی مهم توجه داشته باشند:* هرگونه افراط و تفریط در امر انتقال مفاهیم معنوی خطرناک است.
* محدودیت بیش از حد و آزادی بی قید و شرط در اجرای اصول مذهبی، اعتقادات فرزندان را به بیراهه خواهد کشاند.
* لازم است آداب و مناسک دینی و معنوی در جامعه پررنگ - اما خوش رنگ - شده و جوانان و کودکان جهت حضور در آن ها ترغیب و تشویق شوند.
* لازم است برای تبلیغات دینی و معنوی در سطح جامعه از نظر متخصصان این امر استفاده شود. * جهت آموزش معنوی فرزندان، جامعه موظف است منابع کافی و معتبری در اختیار افراد جامعه قرار دهد.
* جامعه ی دینی باید به گونه ای شکل گیرد و ظاهری داشته باشد که شور و نشاط و پویایی و در عین حال ارزش های اخلاقی و انسانی و حفظ حریم و شأن انسان ها در آن موج بزند.
* لازم است برای تربیت معنوی فرزندان و نسل آینده ی کشور، جامعه ای سالم، ایمن و مشوق داشته باشیم.
به طور کلی می توان گفت: تربیت معنوی درست و همه جانبه ی فرزندان مستلزم همکاری و هماهنگی سه نهاد: خانواده، مدرسه و جامعه و ارتباط متقابل آن ها با یکدیگر است. ارزش ها و اصولی که هر یک از این ا سه نهاد به فرزندان منتقل می کنند نباید در تعارض با نهاد دیگر قرار گیرد و فرد را سردرگم سازد، حتی در ظریف ترین اشکال. مثل توجه به مادیات، رعایت اخلاقیات و ..... از این رو تربیت معنوی و دینی فرزندان توجه و تلاش ویژه مسئولین امر تربیت را خواهان است.
توصیه های مهم
با وجود طرح مفصل راهکارهای تربیتی در متن، در این قسمت به برخی از اصول اساسی تربیت معنوی جهت تأکید بر اهمیت آن ها اشاره می کنیم:* افزایش آگاهی و دانش خود پیرامون مسائل معنوی.
* توجه به سن و اقتضائات تحولی و ظرفیت های فرزندان.
* دوری از تساهل و تسامح، سخت گیری و سهل گیری بیش از حد.
* پایه ریزی تربیت معنوی فرزندان بر مبنای عشق و محبت
* تربیت هماهنگ باطن و ظاهر اصول معنوی فرزندان.
* استفاده از شیوه های جذاب و نوین در تربیت معنوی فرزندان.
* لزوم الگوسازی های درست برای فرزندان
* هماهنگی و ارتباط سه نظام: خانواده، مدرسه و اجتماع.
* تأکید بر درونی سازی دین و معنویت برای فرزندان به جای شکل گیری سطحی آداب مذهبی در آنان.
* تأمین منابع کافی و مطمئن تربیت معنوی و دینی برای خانواده و فرزندان.
سخن آخر
در بیان معنویات و لزوم آن برای زندگی بشر امروزی و توجه به ارائه ی تربیت صحیح در این حیطه برای فرزندان سخن فراوان است. اما ما در این مختصر، تلاش کردیم اساسی ترین و کاربردی ترین نکات را مطرح کرده و شما را ترغیب کنیم تا به دنبال کسب آگاهی بیشتر برآیید. معنویات پل تعالی بشر از خاک به افلاک است. اما عبور از این پل نیازمند توانایی ها و مهارت هایی است و این شما هستید که به عنوان والدین و مربیان فرزندانتان، مسئول ارائه این مهارت ها و هدایت درست فرزندتان بر روی این پل هستید. پس همین حالا تربیت معنوی فرزندتان را شروع و دنبال کنید. و من الله توفیقمنابع:
1- آصفی، آصفه. (۱۳۵۷). زندگی در خانواده. تهران: انجمن اولیا و مربیان.
2- احمدیه، ملک سیما. (۱۳۷۵). بازیابی ارزش ها در کودکان و نوجوانان. تهران: نشر نی.
3- ادیب، على محمدحسین. (۱۳۶۲). راه و روش تربیت از دیدگاه امام على (علیه السلام). تهران: مؤسسه انجام کتاب.
4- ایمانی، محسن. (۱۳۷۸). تربیت عقلانی. تهران: امیرکبیر.
5- به پژوه، احمد. (۱۳۷۵). اصول برقراری رابطه انسانی با کودک و نوجوان. تهران: نشر رویش.
6- حاجی ده آبادی، محمدعلی. (۱۳۷۹). تربیت اسلامی (مجموعه مقالات). تهران: عابد.
7- دادستان، پریرخ. (۱۳۷۸). تحول مفهوم خدا در کودکان. تهران: مجله علوم روانشناختی
8- راشدی، لطیف. (۱۳۶۹). کودک و تربیت اسلامی. قم: قدس.
9- سیدعلوی، ابراهیم. (۱۳۶۲). این گونه تربیت کنیم؛ تهران: راه امام.
10- شرفی، محمدرضا. (۱۳۷۱). با فرزند خود چگونه رفتار کنیم. تهران: جهاد دانشگاهی.
11- عطاران، محمد. (۱۳۶۶). آرای مربیان بزرگ اسلامی درباره تربیت کودک. تهران: وزارت آموزش و پرورش.
12- غباری بناب، باقر. (۱۳۸۵). تربیت معنوی. تهران: مرکز مشاوره دانشگاه تهران.
13- قائمی، علمی. (۱۳۶۹). خانواده و مشکلات اخلاقی کودکان. تهران: امیری.
14- کریمی، عبدالعظیم. (۱۳۷۶). تربیت چه چیز نیست! (چگونه تربیت نکنیم؟). تهران: تربیت.
15- محمدیان، بهرام. (۱۳۷۷). نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام. تهران: انجمن اولیا و مربیان.
16- مظلومی، رجبعلی. (۱۳۷۵). تربیت معنایی انسان. تهران: انجمن اولیا و مربیان.
17- منصور، محمود؛ دادستان، پریرخ. (۱۳۸۰). روانشناسی ژنتیک. تهران: انتشارات رشد.
منبع: تربیت دینی و فرزندان ما، نویسندگان: دکتر حامد اختیاری و فاطمه دهقانی آرانی، چاپ ششم، انتشارات مهرسا، تهران، 1395ش، صص 63-4