بيا و کشتي ما در شط شراب انداز
شاعر : حافظ
خروش و ولوله در جان شيخ و شاب انداز |
|
بيا و کشتي ما در شط شراب انداز |
که گفتهاند نکويي کن و در آب انداز |
|
مرا به کشتي باده درافکن اي ساقي |
مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز |
|
ز کوي ميکده برگشتهام ز راه خطا |
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز |
|
بيار زان مي گلرنگ مشک بو جامي |
نظر بر اين دل سرگشته خراب انداز |
|
اگر چه مست و خرابم تو نيز لطفي کن |
ز روي دختر گلچهر رز نقاب انداز |
|
به نيم شب اگرت آفتاب ميبايد |
مرا به ميکده بر در خم شراب انداز |
|
مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند |
به سوي ديو محن ناوک شهاب انداز |
|
ز جور چرخ چو حافظ به جان رسيد دلت |
|