خيز و در کاسه زر آب طربناک انداز
شاعر : حافظ
پيشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز |
|
خيز و در کاسه زر آب طربناک انداز |
حاليا غلغله در گنبد افلاک انداز |
|
عاقبت منزل ما وادي خاموشان است |
بر رخ او نظر از آينه پاک انداز |
|
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است |
ناز از سر بنه و سايه بر اين خاک انداز |
|
به سر سبز تو اي سرو که گر خاک شوم |
از لب خود به شفاخانه ترياک انداز |
|
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست |
آتشي از جگر جام در املاک انداز |
|
ملک اين مزرعه داني که ثباتي ندهد |
پاک شو اول و پس ديده بر آن پاک انداز |
|
غسل در اشک زدم کاهل طريقت گويند |
دود آهيش در آيينه ادراک انداز |
|
يا رب آن زاهد خودبين که بجز عيب نديد |
وين قبا در ره آن قامت چالاک انداز |
|
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ |
|