درد عشقي کشيدهام که مپرس
شاعر : حافظ
زهر هجري چشيدهام که مپرس |
|
درد عشقي کشيدهام که مپرس |
دلبري برگزيدهام که مپرس |
|
گشتهام در جهان و آخر کار |
ميرود آب ديدهام که مپرس |
|
آن چنان در هواي خاک درش |
سخناني شنيدهام که مپرس |
|
من به گوش خود از دهانش دوش |
لب لعلي گزيدهام که مپرس |
|
سوي من لب چه ميگزي که مگوي |
رنجهايي کشيدهام که مپرس |
|
بي تو در کلبه گدايي خويش |
به مقامي رسيدهام که مپرس |
|
همچو حافظ غريب در ره عشق |
|