عاشق روي جواني خوش نوخاستهام
شاعر : حافظ
و از خدا دولت اين غم به دعا خواستهام |
|
عاشق روي جواني خوش نوخاستهام |
تا بداني که به چندين هنر آراستهام |
|
عاشق و رند و نظربازم و ميگويم فاش |
که بر او وصله به صد شعبده پيراستهام |
|
شرمم از خرقه آلوده خود ميآيد |
هم بدين کار کمربسته و برخاستهام |
|
خوش بسوز از غمش اي شمع که اينک من نيز |
در غم افزودهام آنچ از دل و جان کاستهام |
|
با چنين حيرتم از دست بشد صرفه کار |
بو که در بر کشد آن دلبر نوخاستهام |
|
همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا |
|