خرم آن روز کز اين منزل ويران بروم

راحت جان طلبم و از پي جانان بروم خرم آن روز کز اين منزل ويران بروم من به بوي سر آن زلف پريشان بروم گر چه دانم که به جايي نبرد راه غريب
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرم آن روز کز اين منزل ويران بروم
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
خرم آن روز کز اين منزل ويران بروم

شاعر : حافظ

راحت جان طلبم و از پي جانان بروم خرم آن روز کز اين منزل ويران بروم
من به بوي سر آن زلف پريشان بروم گر چه دانم که به جايي نبرد راه غريب
رخت بربندم و تا ملک سليمان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
به هواداري آن سرو خرامان بروم چون صبا با تن بيمار و دل بي‌طاقت
با دل زخم کش و ديده گريان بروم در ره او چو قلم گر به سرم بايد رفت
تا در ميکده شادان و غزل خوان بروم نذر کردم گر از اين غم به درآيم روزي
تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم به هواداري او ذره صفت رقص کنان
پارسايان مددي تا خوش و آسان بروم تازيان را غم احوال گران باران نيست
همره کوکبه آصف دوران بروم ور چو حافظ ز بيابان نبرم ره بيرون


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط