ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست
شاعر : حافظ
حال هجران تو چه داني که چه مشکل حاليست |
|
ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست |
عکس خود ديد گمان برد که مشکين خاليست |
|
مردم ديده ز لطف رخ او در رخ او |
گر چه در شيوه گري هر مژهاش قتاليست |
|
ميچکد شير هنوز از لب همچون شکرش |
وه که در کار غريبان عجبت اهماليست |
|
اي که انگشت نمايي به کرم در همه شهر |
که دهان تو در اين نکته خوش استدلاليست |
|
بعد از اينم نبود شائبه در جوهر فرد |
نيت خير مگردان که مبارک فاليست |
|
مژده دادند که بر ما گذري خواهي کرد |
حافظ خسته که از ناله تنش چون ناليست |
|
کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد |
|