صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار
شاعر : حافظ
وز او به عاشق بيدل خبر دريغ مدار |
|
صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار |
نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار |
|
به شکر آن که شکفتي به کام بخت اي گل |
کنون که ماه تمامي نظر دريغ مدار |
|
حريف عشق تو بودم چو ماه نو بودي |
ز اهل معرفت اين مختصر دريغ مدار |
|
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است |
سخن بگوي و ز طوطي شکر دريغ مدار |
|
کنون که چشمه قند است لعل نوشينت |
از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار |
|
مکارم تو به آفاق ميبرد شاعر |
که در بهاي سخن سيم و زر دريغ مدار |
|
چو ذکر خير طلب ميکني سخن اين است |
تو آب ديده از اين رهگذر دريغ مدار |
|
غبار غم برود حال خوش شود حافظ |
|