شناسنامه تفسیر
نام معروف: تفسیر روشنمؤلف: حسن مصطفوی
تولد: ۱۳۳۴ ق
وفات: ۱۳۸۴ ش
مذهب: شیعه
زبان: فارسی
تاریخ تألیف: شروع ۱۳۶۶ ش
تعداد مجلدات: ۱۶ جلد
مشخصات نشر : تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۱ش (جلد اول)، (جلد دوم و سوم) ۱۳۷۴.
معرفی مفسر و تفسیر
استاد حسن مصطفوی در چهارم شعبان سال ۱۳۳۴ق مطابق با ۱۲۹۷ش در تبریز در خانوادهای مذهبی و روحانی چشم به جهان گشود. پدر ایشان آقا شیخ عبدالرحیم اهری تبریزی، فرزند شیخ مصطفی، از دانشمندان مشهور به زهد و تقوی بود. وی در شهر تبریز تحصیل، دبستان و دبیرستان را به اتمام رساند و موفق به اخذ دیپلم شد. و در ضمن این دوره از تحصیل، شروع به آموختن دروس ادبیات عربی و علوم پایه اسلامی نمود؛ و سپس در دانشکده الهیات تبریز(معقول و منقول) موفق به اخذ لیسانس و سپس دکترای الهیات گردید. و بر چهار زبان ترکی عربی، فرانسوی، عبری تسلط کامل یافت.آن گاه به قم و نجف اشرف رفت تا به تحصیلات علوم دینی و اسلامی مشغول شود. و در بیست و شش سالگی به تهران عزیمت کرد. از اساتید مبرز ایشان در تبریز شیخ علی اکبر اهری و جناب عمو زین الدینی و در قم آیت الله حجت کوه کمره ای در فقه و اصول و در نجف از آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی در فقه و از آیت الله آقا میرزا حسین نائینی در اصول و از آیت الله آقا شیخ محمد حسین اصفهانی هم در فقه و اصول، استفاده نمود. مصطفوی زندگی خود را در خدمات علمی، تصحیح و تحقیق کتب دینی و معارف اسلامی صرف نمود. استاد در تاریخ نوزدهم جمادی الاول ۱۴۲۶ق مطابق با پنج تیر ۱۳۸۴ش ، بیست و ششم ژوئن ۲۰۰۵م در منزلش در تهران وفات نموده و در شهر قم، دفن گردید. از مشهورترین آثار قرآنی اش عبارتند از: التحقیق فی کلمات القرآن، شرح و تفسیر آیه نور، تصحیح و تنزیل متشابهات قرآن، تفسیر سوره حشر و اصول علمی ترجمه قرآن.
تفسیر روشن در حقیقت پس از تألیف «التحقیق» و بر اساس دیدگاه های واژه شناسی ایشان در این کتاب و تأکید بر غیر مجازی بودن کلمات قرآن و اهتمام به بعد سیر و سلوکی است که پایه های تفسیر روشن پی ریزی می شود. مخاطبان این تفسیر، فارسی زبان هایی هستند که به دنبال مسائل اخلاقی و معنوی و توجه به جنبه های ارشادی تفسیرند.
مفسر، در جلد نخست کتاب، مقدمه ای مختصر به نگارش در آورده و به خصوصیات تفسیر و یادکرد اصول موضوعه اشاره کرده است. از اصول مهم و تفاوت آور در تبیین معانی آیات، که به عنوان ویژگی این تفسیر محسوب می گردد، همان تأکید بر معانی حقیقی لغات قرآن است.
در آغاز سوره، کلیاتی مانند نام و فضیلت، تلاوت، شأن نزول و از این دست مسائل است. آنگاه ایشان به یکایک آیات می پردازد و تبیین و تشریح مقاصد آیه را دنبال می کند. در این قسمت، نخست، ترجمه و توضیحی درباره لغات مشکل و محل بحث می آورد، سپس در توضیح و تبیین جمله ها، به جنبه های ادبی و لطایف آیه و گاه روایت مربوط به آیه و سوره اشاره میکند.
مصطفوی معتقد است که شرط تفسیر، آشنایی کامل به کلمات و جملات و ظواهر تعبیرات آن از لحاظ ادبی است، به طوری که خود صاحب رأی و اجتهاد و یقین باشد، نه آن که در مقام فهمیدن مطالب، از أقوال دیگران تقلید کند، شرط دوم - کسی که میخواهد آیات و کتاب خداوند متعال را تفسیر و توضیح بدهد، می باید قلب روحانی و پاک و باطن نورانی داشته، و با نور الهی محیط، حقایق کلمات پروردگار متعال را ادراک نموده، و از معارف لاهوتی و عوالم غیبی آگاه باشد.» (1). او ویژگی های این تفسیر را که در مقدمه مؤلف هم بازگو شده به شرح زیر دانسته است:
1- ترجمه تمام لغات از کتاب مؤلف به نام التحقیق فی کلمات القرآن، اخذ شده است.
۲- مؤلف اعتقادی به اختلاف قرائت ندارد و قرائتی به جز قرائت مشهور را معتبر نمی داند و در این باب بحث مبسوطی آورده است.
٣- مفسر در نقل اقوال و آرای مفسرین پیشین، بسیار خوددار و نقل آرای برخی از مفسرین را تکثیر شبهه و ایجاد حیرت و ضلالت می داند و معتقد است که مفسر، در صورتی که دارنده شرایط تفسیر باشد و از نورانیت باطنی و روحانیت تام و آگاهی علمی و ادبی برخوردار باشد، به واقعیت و حق نزدیک خواهد شد و نیازی به این آراء ندارد. از سوی دیگر، ایشان معتقد است در جمیع جهات لغت، تفسیر و ادبیات، تردید وجود ندارد. در کتب آسمانی، تردید احتمالی معنا ندارد، و لذا ایشان همه جا قاطعانه مطالب را بیان میکند و وجوه و احتمالات را به تفسیر وارد نمی کند.
۴- در مورد روایات تفسیری، معتقد است گرچه در میان احادیث معتبر اهل بیت (علیهم السلام)، هزاران حقایق و معارف و لطایف و دقایق علمی و عرفانی و اخلاقی و هدایتی موجود است، اما برخی روایات نیز در هم آمیخته، و ذکر آن برای عموم و افراد غیر آگاه به مبانی نه تنها مفید نیست، بلکه ممکن است موجبات انحراف افکار نیز فراهم گردد، لذا فقط در مواردی خاص از روایات شریفه استفاده مناسب را میکند.
۵- شأن نزول آیات را، گرچه در فهم و مقصود آیه مؤثر می داند، ولی با تأکید بر اینکه شأن نزول به طور اطلاق هرگز مخصص یا مقید مضمون آیه شریفه نمی شود، مگر آنکه صددرصد به قرائن خارجی و به قرینه خود آیه دلالت بر تقید و تخصیص داشته باشد، لذا به سبب نزول، در مواردی که مفید و مؤثر در مضومن آیه است و از نظر سند خبر هم بدون اشکال است (مورد اعتماد و وثوق است) استفاده می گردد.
ویژگی تفسیر
اول: وی در جزوهای کوچک در خطاب به یکی از علاقه مندان خود مبانی و ویژگی تفسیری خود را (به تاریخ ۱۷ ماه مبارک ۱۴۱۴ق) شرح داده است. از آنجا که این مطالب پس از نگارش تفسیر بوده و در جایی هم نشر نیافته و جنبه عمومی دارد، نقل می شود. وی گفته است: «از امتیازات این تفسیر یکی آنکه در جمیع جهات ( لغات، تفسیر، ادبیات، احتمالات، أقوال قاطع است، و موردی برای تردید ندارد و نباید در کتاب آسمانی تردید و احتمال و اختلافی باشد.دوم: أخذ به ظواهر قرآن مجید: اگر منظور ظواهر جملات و لغات و تعبیرات باشد که در میان عموم متفاهم است، این معنا در هیچ کتاب علمی و دقیق صحیح و معقول نیست. زیرا کتابی که محتوی دقایق مباحث و حقایق معارف و علوم انسانی باشد، ممکن نیست در سطح عقول و افهام عامه تدوین بشود.
و مخصوصا کتاب آسمانی که برای هدایت افکار همه طبقات نازل می شود: لازم است طوری باشد که قابل پیاده شدن در وجود همه افراد بوده ، و هر کسی در مقام خود بتواند از آن استفاده کند و استفاده کردن در سطح ظواهر جملات، هرگز برای خواص و دانشمندان مفید و نتیجه بخش نخواهد بود.
و کتابی که در ارتباط هدایت أفکار است، قهر از مسائل سوق أنفس به جهان ماورای ماده، و تربیت قلوب و تهذیب و تکمیل نفوس و از لطایف و دقایق عوالم ماورای طبیعت، و مخصوصا از مباحث مربوط بلاهوت بحث خواهد شد، و این مطالب چگونه با ظواهر تعبیرات قابل تفاهم باشد.
و اما تأویلات صحیح: لازم است به دلالت ألفاظ و از مصادیق کلمات و از مفاهیم کلی آنها باشد، و هر تأویلی را نباید مورد توجه قرار داد. مسلمانان را دارد.
سوم: تعارض ظاهری: برای رفع و حل این اشکال، لازمست معانی حقیقی کلمات از لحاظ لغت معین شده، و مفهوم کلی و مصادیق آن کاملا روشن گردد، (رجوع شود به کتاب التحقیق) و سپس حقیقت آن مفهوم از لحاظ طبیعی و یا از جهت ماورای ماده به دقت رسیدگی و معین شود، و در عین حال خصوصیت و محدوده مفهوم آن اصل عقلی نیز در نظر گرفته شده، و جهت تعارض برطرف شود.
و به طور مستم اگر طرفین هر دو قطعی و روشن و صریح باشند: لازم می شود ضوابط تعارض و ترجیح اجرا شود، مانند قاعده تخییر. و چنین تعارضی بسیار نادر واقع می شود که: با تحقیق برطرف خواهد شد. و در این مورد رفع تعارض به وسیله تحقیق در دلالت احد طرفین واقع خواهد شد.
و أما مرز حجیت ظواهر قرآن مجید: تا جایی است که برخورد به دلیل قطعی عقلی و یا دلیل لفظی صریح مسلم نباشد. و در فهم این قاطعیت (عقلی و یا لفظی) شرط است که آگاهی از حقایق و معارف الهی ( به نحو شهود) موجود باشد، و آگاهی از راه تحصیلی و اکتسابی کافی نیست، زیرا در معارف تحصیلی صدها اختلاف و ابهام وجود دارد، و ممکن نیست حقایق الهی را کما هو حقه، بدون شهود درک کرد و آنچه بنده یقین دارم این که: حقایق قرآن مجید از راه تحصیلی و نظری و علوم رسمی و استدلالی، قابل درک نیست، چنانکه از تفاسیر رسمی به جز اختلاف و ابهام چیزی در این مسائل به دست نمی آید. وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ. (2).
چهارم - و اما اختلاف تفاسیر و تأویلات: به طوریه که گفتیم از دو چیز حاصل می شود، نرسیدن به مفهوم حقیقی کلمه از کلمات قرآن مجید، و آگاه نشدن و بی اطلاعی از حقایق و معارف شهودی الهی) و در نتیجه واقعیت ها و حقایق مطابق افکار و آراء شخصی تفسیر و ترجمه می شود. فَذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ. (3). پس هر تأویلی باید برگشت آن به معنای حقیقی کلمه باشد، و اگر نه نباید مورد توجه واقع بشود، و اقلا باید انسان سکوت کند.
و تأویل: عبارتست از إرجاع مفهوم کلمه به مصادیق و مقاصدی که منظور می شود، به شرط قابل انطباق بودن آن مفهوم به مورد. پس در تأویل شرط است که مفهوم حقیقی کلمه معلوم شود، و در مرتبه دوم باید آن مفهوم قابل انطباق به آن مورد تأویل گردد.
پنجم: مراتب هستی و تفسیر انفسی: مراتب هستی یعنی تجلیات تکوینی و ظهور موجودات در خارج مراتبی پیدا میکند که به ترتیب – مرتبه مجردات و عقول و ارواح- مرتبه ملائکهو مرتبه انسان و مرتبه حیوان و مرتبه نباتات و مرتبه جمادات است. و این مراتب در وجود انسان از ابتدای تکون ظهور پیدا کرده، و (جمادی، نباتی، حیوانی، انسانی، ملکی، روحی) تا می رسد به مقامی که محو و فانی نور لاهوتی گردد.
این معنی یک حقیقتی است که در مقام تجلی هستی و پیدایش عوالم وجود، در مراتب مختلف به ترتیب ظاهر می شود. و در تجلی کلمات نیز قهر این مراتب دیده خواهد شد ، زیرا برگشت سخن خواه و ناخواه منطبق به مظاهر خارجی و تجلیات هستی خواهد شد و در قرآن مجید که ظهور کلمات و تجلی سخنان و آشکار شدن مطالب و مقاصد لاهوتی است، قهر، این ارتباط و این مراتب و تجلیات دیده خواهد شد، زیرا برگشت کلام لفظی به کلمات انفسی و خارجی و تکوینی باشد.
و برای توضیح گفته میشود که: مقام حقیقت لاهوت، صرف حق بوده و هیچ گونه اسم و صفت و خصوصیتی در آنجا نیست، چنانکه فرموده اند: کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه کمال اخلاص او نفی صفات است. در مرتبه دوم که: تجلی و ظهور صفات ذاتی است: صفت حیات و علم تجلی کرده، و مرتبه ارواح مجرده ظاهر شود. و در مرتبه سوم: تجلی اراده و قدرت است که عقول ظاهر گردند. و این سه مرتبه را مرتبه لاهوت باید نامید. و در مرتبه چهارم: تجلی صفات است با قید محدود بودن که انواع ملائکه به وجود آمده و ظاهر می شوند ، و این مرتبه را ماورای ماده و طبیعت گویند. و در مرتبه پنجم: از مرحله ارواح به طبیعت و ماده تعلق پیدا کرده، و عالم انسان پدید آید (و نفخت فیه من روحی که در این جا محدودیت پیدا شده و هم وابستگی به طبیعت پدید آید. و در مرتبه بعد (ششم و هفتم و هشتم) تعلق به ماده بیشتر شده، و جهت روحانیت تضعیف خواهد شد. و در قرآن مجید نیز این هشت مرحله تجلی خواهد کرد. و بطون قرآن مجید همین نه مرحله از لاهوت و تجلیات لاهوتی است که باید از راه رسوخ و شهود در آنها نظر شود، نه دید ظاهری.
ششم: کلمه سبع در مکالمات عربی و مخصوصا در لسان آیات و روایات، در مقام اشاره به کثرت استعمال می شود، و سبعین مرتبه بالای سبع است، (رجوع شود به التحقیق، ماده سبع).
و اما بطون قرآن مجید: گفته شد که تجلیات و مرتبه الفاظ پس از مرتبه تجلی تکوینیات خارجی است، یعنی کلمات ناظر به تکوینیات باشد، و تا مرحله موجودات خارجی روشن نشود: مفاهیم الفاظ روشن نخواهد شد. و روشن شدن مفاهیم خارجی، بسیار متفاوت است، چنان که در علوم حیوان شناسی، گیاه شناسی، ستاره شناسی، زمین شناسی، این معنی کاملا روشن می شود، و نظر به شناختن این موجودات است از لحاظ ارتباط آنها با ماورای طبیعت، و نشان دادن آنها است عظمت و صفات قدرت و علم پروردگار متعال را.
پس هر چه در شناسایی این موجودات عمیق تر و در جهت نشان دادن آنها دقیق تر و نافذتر باشند: قهر در مرحله بطون آیات کریمه قرآن مجید متوجه تر و روشن تر خواهند شد، مخصوصا که در مراتب موجودات عوالم ماورای طبیعت (چون روح و نفس و ملائکه و عقول) صورت بگیرد.
و در این مورد مراتب عرضیه و طولیه موجودات هر دو مورد نظر می شود. پس در رابطه معرفت پیدا کردن به این موجودات علوی و یا سفلی از مرتبه ابتدایی تا مراحل نهایی، می توان مراتب بسیار زیادی را به شمار آورده، و طبقه بندی کرد، و مراتب معنوی و بطنی از مراتب ظاهری بیشتر و وسیع تر و عمیق تر باشد.
هفتم: قول محیی الدین است که قرآن در روز قیامت دست نخورده و بکر محشور می شود: مقصود ایشان اشاره به همان تجلیات لفظی قرآن مجید و بطون سبعین است که احاطه علمی و شهودی به آنها برای غیر خداوند متعال ممکن نیست و در حقیقت احاطه به صفت ذاتی علم نامحدود الهی باشد و هر کسی در این جهت به آن اندازه ای که خداوند متعال تعلیم فرموده است، می تواند معرفت پیدا کند، نه نامحدود. آری کلمات خداوند متعال مظهر علم نامحدود او است: «قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا». (4).
و قیامت به معنای فعلیت پیدا کردن است و چون روزگار دنیا سپری شود، هرکسی به آن اندازه ای که در طول زندگی مادی خود از علم و معرفت، تحصیلی یا حضوری، به دست آورده است محدود و محصور خواهد شد. و تفاسیر هم در محدوده علم و معرفت شخص مفسر نوشته می شود، و زحمات همه آنان قابل تقدیر و تجلیل است و خود محیی الدین هم با آن مقام علمی، چون به آیات قرآن مجید میرسد، فکرش محدود شده، و در هر موردی نمی تواند حق مطلب را ادا کند: «فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا». (5).
هشتم: محکم و متشابه: محکم به معنی قطعی و یقینی و متقن است، و در مقابل آن متشابه است که صریح و روشن نشده، و وجوه مختلفی پیدا کند. البته روشن بودن و وجوه مختلف پیدا کردن با فهم و نظر و معرفت اشخاص فرق می کند، و به طور مستم بسیاری از متشابهات در نظر افراد با معرفت روشن و متقن است، و بسیار از محکمات نیز در مقابل فهم افراد عادی متشابه میشود و هر اندازه ای که قلب انسان روشن و منور به نور ایمان باشد، بهتر می تواند از آیات قرآن مجید استفاده کند و در محدوده نورانیت باطن خود به حقایق قرآن مجید و متشابهات آن تو به پیدا میکند. و باید توجه شود که این رشته هیچ گونه مربوط به علوم رسمی و متداول نیست، یعنی پس از آگاهی لازم از علوم متداول باید نورانیت باطن و ارتباط معنوی با عالم غیب پیدا شود، تا بتواند از حقایق و از صفات عالم لاهوت و از معارف الهی بهره مند گردد.
نهم: پاسخگوی نیازهای بشری بودن: باید توجه داشت که نیازهای انسان از دو جهت باید تأمین گردد - جنبه روحی و جنبه مادی. و به طوری که در ذیل سؤال پنجم گفته شد: تجلیات لفظی شامل همه مراتب هستی (مادی و روحانی می شود، پس قرآن مجید به همه جهات مراتب هستی از مادی و معنوی، شامل گشته، و به همه امور ناظر باشد، البته به طور فشرده و جامع و لازم و کلی، به طوری که موضوعی نیست که مورد نیاز بشر است، خواه در امور مادی دنیوی و یا در امور معنوی اخروی، مگر آن که در آن جهت حکم و دستوری وارد شده است و هرکدام از آن دستورها می تواند عنوانی قاطع و کلی برای بحثی مفصل و کتابی جامع باشد. و در کتاب های اخلاقی و فقهی و معارف إلهی، در هر بابی به یک آیه مبارکی تمسک جسته، و بحث خود را ادامه می دهند.
آری قرآن مجید محکم ترین و جامع ترین کتاب آسمانی است که از جانب خداوند متعال برای هدایت (هدى للمتقین) انسان ها در هر جهت خیر و صلاح، مادی و معنوی، نازل شده است و شرط استفاده از آن را تقوی قرار داده است، یعنی خودداری کردن و محافظت نفس از خواهش های نفسانی و نگهداری خود از اعمال و خوی های حیوانی، و راه کمال و سعادت را در پیش گرفتن.
دهم: آن چه در عصر حاضر مورد توجه باشد: در این عصر و بلکه در همه اعصار، آنچه مهم و در رأس مطالب انسانی و الهی است: موضوع توجه به خداوند متعال و به دست آوردن اخلاص و حذف برنامه خودبینی است، زیرا خودبینی در مقابل خدابینی باشد و یک فرد و یا جامعه، وقتی که توجه او به خودستایی و خودنمایی شد، هرگز ممکن نیست که توجه واقعی به خداوند داشته و در امور خود خدا را ببیند؛ مخصوصا افرادی که در رأس هر رشته و در هر تشکیلاتی خود را ستوده و برای عنوان خود کوشش می کنند، نه تنها خود را منحرف و محروم از حق و خیر میکنند، بلکه همه افرادی را که در زیر دست او هستند، از حقیقت توحید و خداشناسی محروم و دور ساخته، و روح بت پرستی را در وجود آنها تقویت میکند و بزرگ ترین برنامه برای تربیت مردم و تقویت روح خداپرستی و توحید این که: پیشوایان ملت، موحد واقعی شده و از خود پرستی و خودنمایی و خودستایی بپرهیزند، یعنی عملا مردم را به سوی توحید و خداپرستی و توجه به خلوص دعوت کنند.
و بسیار جای تأسف است که: اخلاص و توجه خالص به حق در این زمان ریشه کن می شود، و به جای آن دنیاپرستی و خودپرستی رواج پیدا کرده و حتی در همه مجامع جلوه کرده، و در پشت سر آن سلوک میکنند و عجب این که این همه ابتلائات و گرفتاری های مادی و معنوی که مواجه مردم ما می شود، نمیدانیم که سرچشمه آنها از کجا است، و چون از خداوند متعال غفلت میکنیم، خدا هم ما را به حال خود می گذارد. نعوذ بالله من شرور أنفسنا.
درباره این تفسیر و کتاب التحقیق و ارتباط بحث آن از جهت شناخت مبانی تفسیر، مقالات و رساله هایی نگاشته شده، که از آن جمله می توان به پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی مبانی و روش تفسیری علامه مصطفوی، دانشکده اصول الدین قم، به راهنمایی دکتر ولی الله نقی پورفر، نوشته صدیقه افتاده، نیمسال دوم ۱۳۸۳–۱۳۸۴؛ مبانی و روش معناشناسی واژگان قرآن در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، استاد راهنما اینجانب، نگارنده هادی ساعدی، سال تحصیلی ۱۳۸۸-۱۳۸۹، اشاره کرد.
پینوشتها:
1- مصطفوی، حسن، ۱۳۸۰، ج1 ص ۱۲
2- سوره آل عمران، آیه ۷
3- سوره یونس، آیه ۳۲
4- سوره کهف، آیه ۱۰۹
5- سوره طه، آیه ۱۱۴
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 360-351