آيا نظام خانواده در اسلام نظامِ عرفي است؟
صرفنظر از انگيزه برخي از اين افراد يا جريانها از طرح چنين مسايلي، و نيز با صرفنظر از صلاحيت يا عدم صلاحيت روزنامهها و نشريات عمومي و خبري در طرح و نشر اين گونه بحثهاي تخصصي، در اين نوشتار اين ديدگاه را مورد ارزيابي و نقد قرار ميدهيم.
اصل نظريه
... مخاطبان قرآن در وهله نخست، قريشيان و سپس اعراب مكه و مدينه بودند، عرف اينها بيشتر مورد نظر بوده و به بقيه عرفها اصلاً توجهي نداشته كه قبول كند يا نه... ما نميتوانيم امضاي اسلام را براي آن مردم به مردم ديگر تعميم دهيم، حتي براي خود مردم مكه و مدينه در عصر حاضر. الآن مردم عرب مكه و مدينه، مردم 1400 سال پيش نيستند، عرفشان عوض شده است... ما به اين نتيجه ميرسيم كه چون نظام خانواده در اسلام نظام كاملاً عرفي و بشري بوده، مورد امضاي اسلام به معناي ابدي بودن نيست. يعني يك نظام عصري است نه ابدي... فقه سنتي براساس عرف جامعه عرب بوده است. همه اينها عرفي و مردمي و بشري بوده. ديناسلام اينها را تأييد كرده است. حالا بدين معنا نيست كه خدا اين جوري گفته است كه تا ابد نميشود غير اين گفت. مگر خود مردماينها را چه جوري وضع كردند كه نميتوانند آنها را بردارند، به نظر من ميتوانند آنها را بردارند و اصلاحشان كنند...
ارزيابي و نقد
مخاطبان قرآن
مخاطبان قرآن در وهله نخست، قريشيان و سپس اعراب مكه و مدينه بودهاند.
در پاسخ اين مطلب بايد توجه داشت كه در هيچ يك از آيات قرآن، قريش يا عرب مورد خطاب نيستند، بلكه مخاطبان قرآن، ناس (= مردم) و در مواردي كه پيام، مخصوص پيروان اسلام است و وظايفي از آنها خواسته شده يا از آنها انتظاراتي هست، مخاطبان، مؤمنان هستند. بنابراين اگر چه آيين اسلام در جزيرةالعرب و در ميان قوم عرب ظهور كرد و حضرت محمد صلياللهعليهوآله خود از نژاد عرب و از قريش بود، امّا اسلام يك كيش محلي و مخصوص قوم عرب نبود تا مخاطبان پيام آن نيز، محدود به قوم عرب و اهل مكه و قريش باشند.
گواه ديگر بر خطاب عمومي، آن است كه پيامبر اسلام از سالهاي نخست بعثت و دوران دعوت و تبليغ در مكّه، آيين خود را جهاني اعلام كرد. تعدادي از آيات قرآن كه همگي از سورههاي مكي هستند به روشني جهاني بودن اين دعوت را ميرساند.
آيات: 158 سوره اعراف1؛ 28 سوره سبأ2؛ 52 سوره قلم3؛ 69 و 70 سوره يس4؛ 33سوره توبه5؛ 107 سوره انبيا6 نمونههاي گويايي در اين زمينه هستند.
شريعت ابراهيمي، پايه شريعت اسلامي
اي كساني كه ايمان آوردهايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد. و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] او است جهاد كنيد، اوست كه شما را [براي خود] برگزيده و در دين، بر شما سختي قرار نداده است. آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلاً شما را مسلمان ناميد...12.
طبرسي، مفسر نامدار شيعه در تفسير اين آيه مينويسد:
:علت اين عنوان و نامگذاري اين است كه شريعت ابراهيم، جزء شريعت محمد صلياللهعليهوآله است.13
همچنين عبدالمطلب، جدّ پيامبر اسلام سنتهايي داشت كه بيشتر آنها در اسلام تأييد شد از جمله: ممنوعيّت شراب، ممنوعيّت زنا، حدّ زدن زناكار، بريدن دست دزد، تبعيد زنان بد نام از مكه، ممنوعيّت زنده بهگور كردن دختران، ممنوعيّت ازدواج با محارم، ممنوعيّت طواف برهنه، لزوم وفا به نذر، حرمت و قداست چهار ماه حرام و بالأخره مباهله14.
با توجه به شخصيّت الهي عبدالمطلب در واقع اين سنتها بازگشت به سنتهاي ابراهيم ميكرد، چنانكه در منابع شيعي روايت شده است كه عبدالمطلب حجت خدا و ابوطالب وصي او بوده است15، همچنين از اميرمؤمنان عليهالسلام نقل شده است كه ميفرمود:
به خدا سوگند پدرم و اجدادم؛ عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف هيچكدام بتي را نپرستيدند. آنان پيرو دين ابراهيم بودند و به سوي كعبه نماز ميخواندند16.
انواع نكاح در ميان عرب جاهلي
اينك تعدادي از ازدواجهاي پيش از اسلام را كه اسلام آنها را تحريم كرد، مورد بررسي قرار ميدهيم. (و طلاق را به فرصت ديگري موكول ميكنيم).
نكاح الَمقْتْ
بنابراين ازدواج با زن پدر (=نامادري) منع قانوني و عرفي نداشت از اين رو قرآن از اين كار نهي كرد و فرمود:
و با زناني كه پدرانتان به ازدواج خود درآوردهاند، ازدواج نكنيد مگر آنچه پيشتر رخ داده است، چرا كه آن، زشت كاري و [مايه [دشمني و بد راهي بوده است.19
عرب كسي را كه پس از مرگ پدر، با زن او تزويج ميكرد ضيزن ميناميد.20 «ابن قتيبه دينوري» تعدادي از اين گونه زنان را كه پس از مرگ شوهر با ناپسري خود ازدواج كردند نام برده است.21
به گفته مفسران، در عصر اسلام چون شخصي به نام ابوقيس بن أسلَت در گذشت و پسرش تصميم گرفت با زن پدر خود ازدواج كند از طرف خداوند اين آيه نازل شد:22
يا ايهاالذين آمنوا لايحلُّ لكم أن ترثوا النساء كرها23...
اي كساني كه ايمان آوردهايد، براي شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث ببريد...
نكاحالشِّغار
خواهرت يا دخترت يا كسي را كه اختيار دار او هستي به من تزويج كن تا خواهرم يا دخترم يا كسي را كه اختيار او دست من است به تو تزويج كنم.24
يكي از معاني واژه شِغار ارتفاع و بلند شدن است و چون در اين نوع ازدواج، مهر مالي برداشته ميشد و زن در مقابل زن، مهر قرار ميگرفت، از اين رو شِغار ناميده شده است25.
در اسلام اين نوع ازدواج ممنوع شد و پيامبر اسلام آن را حرام اعلام كرد.26 روايات مربوط به تحريم اين نوع ازدواج، چه از طريق شيعه و چه از طريق اهل سنّت به صورت لاشِغار فيالأسلام نقل شده است.27
نكاحُالخِدْنْ
يكي از ازدواجهاي رايج پيش از ظهور اسلام، نكاح خِدن بود، يعني زنان و مرداني كه به عللي موفق به ازدواج معمولي نميشدند، يا انگيزه هوسراني و عياشي آزادانه داشتند، ميكوشيدند تا با فرد مورد پسند خود روابط پنهاني برقرار كنند. اينگونه زناشويي و نكاح دوستانه خالي از رسميّت نبود و عرف محيط، آن را به رسميّت ميشناخت. در فرهنگ آن مردم، اين معنا جا افتاده بود كه:
ما استتر فلا بأس به و ماظهر فهو لؤم.
:آنچه محرمانه و پنهاني باشد مانعي ندارد! ولي آنچه آشكارا باشد مايه عار است.28
اين نوع ازدواج، در اسلام طبق آيه 25 سوره نساء و آيه 5 سوره مائده تحريم شد:
و هر كس از شما از نظر مالي نميتواند زنان [آزاد] پاكدامنِ با ايمان را به همسري [خود] در آورد، پس با دختران جوان سال با ايمان شما [كنيزان] كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است، [همه] از يكديگريد. پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسري [خود] در آوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوست گيران پنهاني نباشند...29
امروز چيزهاي پاكيزه براي شما حلال شده و طعام كساني كه اهل كتابند براي شما حلال، و طعام شما براي آنان حلال است. و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كساني كه پيش از شما كتاب [آسماني] به آنان داده شده، به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد، در حاليكه خود پاكدامن باشيد نه زناكار، و نه آنكه زنان را پنهاني دوست خود بگيريد...30
نكاح البَدَل
انزل لي عن أمرأتك و أنزلُ لك عن أمرأتي.
:تو از زنت براي من كنار رو، من نيز از زنم به نفع تو كنار ميروم!31
اين نوع ازدواج نيز در اسلام تحريم شد. برخي از روايات، آيه 52 سوره احزاب32 را به اين مسأله مربوط دانسته و ديدار و گفتوگوي ابومالك «عيينةبن حصين33» فزاري، با پيامبر اسلام، شاهد تحريم اين نوع ازدواج شمرده شده است. شيخ صدوق به صورت مسند نقل ميكند كه در جاهليّت، نكاح بدل بدين ترتيب بود كه مردي به مرد ديگري ميگفت:
زنم را با زن تو مبادله ميكنم، از زنت براي من صرف نظر كن، من نيز از زنم براي تو صرفنظر ميكنم.
به اين مناسبت، آيه «ولا ان تبدّل بهّن من ازواج ولواعجبك حسنهن» از طرف خداوند نازل شد.
پس از نزول اين آيه، روزي «عيينه» بدون اجازه و در كوفتن، وارد خانه پيامبر اسلام شد و در آن هنگام عائشه همسر رسول خدا در آن خانه بود. رسول خدا فرمود:
چرا اجازه نگرفتي؟
عيينه پاسخ داد:
من از آن زمان كه خود را شناختهام تاكنون براي ورود به خانه هيچيك از مردان قبيله «مُضَر» اجازه نگرفتهام!
آنگاه گفت:
اين بانوي گلرخ كه در كنار شما است كيست؟
حضرت فرمود: او عائشه امالمؤمنين است.
عيينه گفت:
آيا مايلي از زيباترين زنان [كنايه از همسرش] به نفع تو صرفنظر كنم، تو نيز از اين زن كنارهگيري كني [و اين دو را مبادله كنيم]؟
رسول خدا فرمود:
خداوند اين كار را بر من حرام كرده است. وقتي كه عيينه بيرون رفت، عائشه از رسول خدا پرسيد:
اين مرد كي بود؟
حضرت پاسخ داد:
اين مرد احمقترين فردي است كه مردم از او اطاعت ميكنند و او با اين حماقتش رئيس قبيله خودش است!34
گرچه سند اين روايت صدوق به «ابوهريره» منتهي ميشود و گرچه آيه 52 سوره احزاب را به احكام اختصاصي رسول خدا تفسير ميكنند -وشايد جمله رسول خدا در ذيل روايت كه: «خداوند اين كار را بر من حرام كرده است» شاهد اين معنا باشد- امّا قضيه عيينه و پيشنهاد او به پيامبر به اختصار از طرق ديگر نيز در منابع عامه نقل شده است35. در هر حال مسلم است كه اين نوع ازدواج از طرف اسلام ممنوع شد و در فقه سنتي رسميّت ندارد.
محدويت تعدد ازواج
تغيير عرف عرب در عصر حضور ائمه عليهمالسلام
در پاسخ اين بخش بايد توجه داشت كه اگر امروز عرف عرب عوض شده، طي دويست و پنجاه سال عصر حضور ائمه نيز عوض شده بود، و اگر تغيير عرف، موجب تغيير حكم اسلام ميشد، ائمه آن را مطرح ميكردند، در حالي كه هيچ اثري از اين موضع گيري ائمه در اينباره وجود ندارد. و اين نكتهاي است كه در بررسي مباحث فقهي شيعي نبايد از آن غفلت كرد.
درمورد تغيير عرف طي دو قرن و نيم، اين توضيح را اضافه ميكنيم كه در اين مدت، تحولات مهمي در جامعه اسلامي رخ داد: دامنه فتوحات گسترش يافت بهطوري كه گفتهاند: كشور اسلامي در عصر هارون و مأمون چنان گسترش يافت كه تا آن روز در هيچ عصر و زمانهاي چنان حكومت گستردهاي در جهان وجود نداشته است. در آن زمان كشورهاي: ايران، افغانستان، سند، تركستان، قفقاز، تركيه، عراق، سوريه، فلسطين، عربستان، سودان، الجزاير، تونس، مراكش و اسپانيا (اندلس) جزء قلمرو اسلام قرار گرفته بود.
دكتر گوستا و لوون فرانسوي در اين زمينه ميگويد: «حقيقت مطلب اين است كه سلطنت سياسي اعراب در زمان هارون و پسرش مأمون به اوج قدرت رسيد، زيرا حد شرقي سلطنت آنها در آسيا، مرز چين بود و در آفريقا، اعراب، قبائل وحشي را تا مرزهاي حبشه، و روميان را تا تنگه بسفود به عقب راندند و همچنان تا كرانههاي اقيانوس اطلس پيش رفتند...40».
در اثر اين فتوحات، اختلاط و امتزاج مسلمانان با اقوام و ملل مختلفِ داراي عرفها و عادتها و سنن گوناگون صورت گرفت. همچنين در اين مدت شهر بغداد و سامراء ساخته شد و بغداد جايگزين دمشق گرديد و اشرافيّت جاي زندگي ساده را گرفت.
از طرف ديگر عصر ترجمه پيش آمد و با ترجمه كتب فلاسفه يونان در كشور اسلامي، حكمت و فلسفه يونان به محيطهاي علمي مسلمانان نفوذ كرد و از اين راه برخورد آراء و افكار و نظريات پيش آمد... آيا اين همه تحولات و گذشت دويست و پنجاه سال، براي تغيير عرف عرب كافي نبود و عرف آنها امروز عوض شده است؟!
پی نوشت ها :
1. قل يا ايهاالناس اني رسولالله اليكم جميعا.
2. و ماارسلناك الا كافة للناس بشيرا و نذيرا.
3. و ماهو اِلاّ ذكرٌ للعالمين.
4. ان هُوَ الا ذكرٌ و قرآن مبين ليُنذرَ من كان حيا...
5. هوالذي أرْسَل رسولَهُ بالهدي و دين الحق ليُظهِرَهُ عليالدين كُله...
6. و ما ارسلناك الاّ رحمةً لِلْعالمين.
7. الأصنام، هشامكلبي، ص 6 و بحارالانوار مجلسي، دارالكتب الاسلاميه تهران، ج15، ص 170.
8. وسائلالشيعه، شيخ حر عاملي، ط 4، دارالأحياء لتراث العربي بيروت، ج1، كتاب الطهارة، ابوابالجنابه، حديث 14، ص 465 و احتجاج، طبرسي، المطبعةالمرتضويه، نجف، 1350 ه••، ص 189.
9. الملل و النحل، شهرستاني، منشورات الرضي، قم، ج2، ص 257.
10. الميزان فيتفسيرالقرآن، طباطبائي، مؤسسةالأعلمي للمطبوعات، بيروت، ج9، ص 272.
11. الملل و النحل، شهرستاني، ص 255 و تاريخ يعقوبي، المكتبةالحيدرية، نجف، ج2، ص12.
12. سوره حج، آيات 77 و 78: يا ايهاالذين أمنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلواالخير لعلكم تفلحون. و جاهدوا فيالله حق جهاده هواجتباكم و ماجعل عليكم فيالدين من حرجٍملة ابيكم ابراهيمَ هو سَماكم المسلمين من قبل....
13. مجمعالبيان، ج7، ص 97.
14. تاريخ يعقوبي، ج2، ص7؛ بلوغالأرب فيمعرفةاحوال العرب، سيّد محمود شكري آلوسي، ط2، قاهره، دارالكتب الحديثه، ج1، ص 324 و رك به: السيرةلحلبية، ج1، ص7، والخصال، صدوق، ج2، باب الخمسة، ص 312-313.
15. اعتقادات، صدوق، ترجمه سيّد محمّدعلي بن سيّد محمّدالحسني، ج3، تهران، كتابخانه شمس، 1379 ه••، ص135 و بحارالانوار، مجلسي، ج15، ص117.
16. كمالالدين و تمامالنعمة، صدوق، تصحيح علياكبرالغفاري، قم مؤسسةالنشر الاسلامي،1363ش، ج1، ص175.
17. بلوغ الأرب فيمعرفةاحوالالعرب، سيّد محمود شكري آلوسي، ط3، دارالكتب الحديثة، ج2، ص52-53.
18. الميزان فيالتفسيرالقرآن، سيدمحمدحسين طباطبائي ج4، ص254-258؛ الدرّالمنثور فيالتفسير بالمأثور، سيوطي، قم، مكتبة آيةالله مرعشي نجفي، 1404 ق، ج2، ص131-132؛ تفسير آيه 22 سوره نساء،الملل والنحل، شهرستاني، ط 2، قم؛ منشوراتالرضي، ج2، ص254؛ حقوق زن در اسلام و اروپا، حسن صدر، چ7، 1357 ش، ص34 و بلوغ الأرب فيمعرفة احوالالعرب، ج2، ص 52-53 .
19. سوره نسا، آيه 22: ولاتنكحوا مانكح آباؤكم من النساء الاّ ما قد سلف انه كان فاحشةً و مقتا و ساء سبيلاً.
20. المحبر، محمدبن حبيب، بيروت، دارالأفاق الجديدة، ص325 و بلوغالأرب في معرفة احوالالعرب،ج2، ص52.
21. المعارف، ثروت عكاشه، تحقيق: ثروت عكاثه، قم، منشوراتالرضي، ص112.
22. جامعالبيان فيتفسيرالقرآن، محمدبن جرير طبري، ط2، بيروت، دارالمعرفة، 1392ق، ج4، ص207 ذيل تفسير آيه 19 سوره نساء والميزان، طباطبائي، ج4، ص258.
23. سوره نساء آيه 19.
24. النهاية فيغريبالحديث والأثر، ابن اثير، ج2، لغت شغر و مستدرك سفينةالبحار، شيخ علي نمازي شاهرودي، ج5، ص 272.
25. همان.
26. بحارالانوار، مجلسي، ج96، ص82، به نقل از معانيالأخبار.
27. مستدرك سفينةالبحار، ج5، ص272، لغت شغر و ن.ك بحارالأنوار، ج103، ص370 و كنزالعمال متقي هندي، ج16، ص 329،حديث 44761.
28. بلوغ الأرب، ج2، ص5، اسلام و عقائد و آراء بشري، نوري، يحيي، چ2، تهران، مطبوعاتي فراهاني، 1346 ش، ص609.
29. و من لم يستطع منكم طولاً ان ينكحالمحصنات المؤمنات واللّه اعلم بإيمانكم بعضكم من بعضٍ فانكحو هن بإذن اهلهنّ وآتوهن اجور هن بالمعروف محصناتٍ غير مسافحاتٍ ولا متخذاتٍ اخدان....
30. اليوم احلّ لكمالطيبات و طعام الذين اوتواالكتاب حِلٌ لكم و طعامكم حل لهم و المحصناتُ من المؤمنات و المحصنات من الذين، او تواالكتاب من قبلكم اذا آتيتموهن اجورهن محصنين غير مسافحين و لامتخذي اخدان.
31. بلوغالأرب، ج2، ص5 و اسلام و عقائد و آراء بشري، ص 606.
32. لايحل لك النساء من بعد ولا ان تبدّل بهن من ازواج ولواعجبك حسنهن الا ماملكت يمينك...
33. عيينةبن حصين، رئيس قبيله خويش و از جباران و گردنكشان عرب بوده است.
34. معانيالأخبار، تحقيق، علياكبرالغفاري، تهران، مكتبةالصدوق، ص275، بابمعنيالنهي عنالبدل فيالنكاح.
35. ر.ك: الأستيعاب، (در حاشيه الأصابه)، ج3، ص167 و الأصابه، ج3، ص54.
36. بلوغ الأرب، ج2، ص52.
37. سوره نساء آيه 23، و ان تجمعوا بين الأختين...
38. الميزان، طباطبائي، ج2، ص267.
38. الميزان، طباطبائي، ج2، ص267.
39. سوره نساء آيه 3:
39. سوره نساء آيه 3: ... فانكوا ماطاب لكم من النساء مثني و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة...
40. تاريخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيدهاشم حسيني، تهران، كتابفروشي اسلاميه، ص 211.