معرفی تفسیر المحیط الاعظم

مهم ترین مباحث این تفسیر: شناخت اسماء و صفات حق، تجلیات وجود مطلق از مظاهر خلقی، چگونگی تفاوت نهادن میان اسماء ذات و صفات و افعال و چگونگی تمایز برخی از اسماء بر برخی دیگر مثل اسماء مستأثره و غیر مستأثره یا حکومت اسامی بر اسامی دیگر مثل حکومت اسماء کلیه بر اسماء مظاهر خلقی از دیگر مباحث مهم این کتاب است.
دوشنبه، 15 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی تفسیر المحیط الاعظم

شناسنامه تفسیر

نام معروف المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب الله العزیز الحکیم، معروف به تفسیر سید حیدر آملی.
مؤلف سیدحیدر آملی
تولد حدود ۷۲۰ ق
وفات بعد از ۷۹۴ ق
مذهب شیعه اثنی عشری
زبان عربی
تاریخ تألیف ۷۷۷ ق
تعداد مجلدات ۶ جلد (ناقص)
مشخصات نشر تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، جلد اول با تصحیح و تعلیق و مقدمه سید محسن موسوی تبریزی.


معرفی مفسر و تفسیر

سید حیدر آملی، یکی از اعاظم عرفای شیعه و فحول مفسران و از شاگردان فخر المحققین فرزند علامه حلی است.(1) و از ایشان نیز اجازه نامه دریافت نموده است و در علوم عرفانی از شاگردان عبدالرحمن بن احمد المقدسی است.(2) وی این کتاب را در ماه مبارک رمضان سال ۷۷۷ ق به پایان رسانده است. از بیان سیدحیدر استفاده میشود که پس از سی سال اشتغال به تألیف و تصنیف کتب و رسائل، این تفسیر را نوشته و جزء آخرین تألیفات ایشان به شمار می آید.(3)
 
از سویی دیگر با مسامحه می توان نام آن را تفسیر گذاشت و بیشتر دائرة المعارفی از مباحث تأویلی قرآنی است، که بر وفق مذاق عرفانی و روح تصوف نگاشته است. این کتاب، در اصل در ۷ جلد است، ولی تاکنون بیش از جلد اول و دوم آن از نسخه خطی یافت نشده که شامل مقدمات و تفسیر سوره حمد و سوره بقره تا آیه ۵۴ است. این تفسیر به همت و کوشش محقق همراه با دو مقدمه عربی و فارسی و تحقیق و حواشی ارزشمند در شش جلد به چاپ رسیده است. دو جلد نخست، شامل مقدمه اول از هفت مقدمه در بیان نگرش عرفانی و قرآن شناسی مؤلف است و جلد دوم نسخه خطی، در باب تفسیر سوره حمد و بخشی از سوره بقره است که همراه با توضیحات مفصل محقق محترم آن به چاپ رسیده و بقیه آن یافت نشده است.
 
سید حیدر در آغاز تفسیر خود قبل از وارد شدن به بحث، هفت مسئله را مقدم کرده که عبارتند از: تأویل و تفسیر، حقیقت تأویل، تأویل متشابهات، راسخان در علم و تخصیص آنها به اهل بیت علیهم السلام. در قسمت اخیر به ویژگی ها، طهارت و عصمت اهل بیت علیهم السلام - و امام مهدی (عجل الله فرجه الشریف) و .... می پردازد. در جلد اول در واقع مقدمه اول از هفت مقدمه را بیان کرده و در جلد دوم تا مقدمه پنجم از این سنخ از مباحث سخن می گوید. مقدمه دوم، درباره عالم، انسان و قرآن است؛ در مقدمه سوم، حروف آفاقی الهی و تطبیق آنها با حروف قرآنی و انسانی را بحث میکند؛ مقدمه چهارم، درباره کلمات آفاقی و تطبیق آنها با کلمات قرآنی است و مقدمه پنجم راجع به آیات آفاقی و تطبیق با آیات قرآنی است.
 
از سوی دیگر، ویژگی این کتاب را باید در تأویلات عرفانی و اصطلاحات و جدول بندی های خاص و اشکال معارف سید حیدر آملی دانست. اگر کسی بخواهد این نوع بیانات را تفسیر بنامد، باید تفسیر مقامات، مدارج و معارج انسان و تفسیر انفسی و شرح تطبیق معارف بر سیر و سلوک بنامد، آن چنان که برخی درباره این تفسیر گفته اند (4) و عرفای ما خود به این نکته اذعان داشته اند که این نوع بیانات، از مدار تفسیر مصطلح خارج است؛ لذا همان گونه که تأویلات نجم الدین دایه، تأویلات ملا عبدالرزاق کاشانی و تأویلات نیشابوری، صاحب تفسیر غرائب را تفسیر نام نداده اند، این کتاب را نباید در ردیف حتی تفاسیر لطائف الاشارات و حقائق التفسیر دانست. بر همین اساس است که شیخ بهایی جدای از تفسیر قرآن، تأویلات عبدالرزاق کاشانی را تلخیص می کند (5) و سید حیدر آملی در نام کتاب تصریح می کند: «این کتاب، محیط اعظم در تأویل کتاب الله العزیز الحکیم است».
 
سید حیدر مانند بسیاری از عرفا ابایی ندارد که از کار خود تمجید کند و مدعی شود که مورد عنایت و تفضل الهی بوده و از ناحیه قدس الهی برای او نورانیت و علم بی پایانی افاضه شده است. وی تاکید دارد که این تفسیر حاصل تلاش و کوشش او نیست، بلکه افاضه غیبی از سوی خداوند است که به طریق کشف و شهود به او رسیده و بالاتر اینکه اصلا به فرمان خدا این تفسیر را نوشته است. از این رو، بر این باور است که این تفسیر نظیر و شبیه ندارد و پیش از این، از نظر ترتیب، تحقیق و تلفیق تفسیری مثل آن نگاشته نشده است.(6) از دیدگاه مؤلف، این کتاب مشتمل بر هر دو جهت تفسیر و تاویل است و تأویل های آن بر طبق دیدگاه ارباب توحید و اهل حقیقت (عرفا) و در چهارچوب قواعدی است که از اهل بیت علیهم السلام رسیده و جلوه شیعی دارد. به عبارتی، این تفسیر جامع میخواهد به نزاع طولانی در تعارض میان عرفان با فقه و شریعت پایان دهد و نشان دهد، آن گونه که در کتاب مستقل خود نص النصوص بیان کرده، در میان شریعت و طریقت و حقیقت جدایی نیست. (7)
 
باز از تعبیرات وی در کتاب استفاده میشود که بین تفسیر و تأویل فرق گذاشته و حساب این دو را از هم جدا میکند. و به این شبهه توجه دارد، که یکی از نمونه های بدفهمی در کلام عرفا تعیین نشدن مرز تفسیر از تأویل و یک کاسه شدن آن است، از این رو، در تفسیر خویش از دو تفسیر «مجمع البیان» و «تفسیر کشاف» در موارد تفسیر ظاهر نقل میکند و در تأویل از منابع عرفانی و به ویژه دو مفسر عرفانی نجم الدین رازی و عبدالرزاق کاشانی، و هدفش از این نقل ها این است که تفسیر وی از یک سو جامع تفسیر و تأویل باشد و از سوی دیگر جامع دیدگاه های عامه و خاصه و از دو جریان عرفای فریقین استفاده برده باشد. (8) ایشان تأویل را از علوم اعظم بر می شمارد و مقام و مرتبتی بالاتر از فلسفه و کلام و سایر علوم رایج برای آن قائل است، و معتقد است از این جهت که یک علم است، باید دارای قواعد و ضوابط باشد. (9)

معرفی تفسیر المحیط الاعظم

مبانی تفسیر

از مبانی وی در باب لایه های زیرین کلام الهی که با تأویل انجام می گیرد و به تعبیر خودش تنها اهل الله صلاحیت آن را دارند. تطابق میان عالم صغیر و کبیر است. وی چنین تأویلی را از نظر اهل الله و موحدان عبارت از تطبیق کتاب جمعی قرآنی با کتاب آفاقی و به عبارتی، مطابقت دادن و تطبیق میان حروف و کلمات و آیات قرآن با حروف و کلمات و آیات آفاقی میداند، و مراد از کتاب آفاقی عالم کبیر (جهان) و عالم صغیر (نفس انسانی) است. در تبیین این موضوع به آیات کریمه قرآن به ویژه به آیه شریفه: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (10) استناد می کند، و مبنای کشف بطون کلام الهی می داند.
 
البته بحث درباره مبانی عرفا و چیستی تأویل و فرق آن با تفسیر و ملای صحت و تشخیص کشف و شهود، در این مختصر، ممکن نیست. تنها تأکید بر یک نکته، بسیار ضروری می نماید و آن اینکه: نباید همه حملات را بر این دسته از کشف معانی حیرت انگیز گذاشت، همان گونه که تفاسیر ما در مواردی به خطاهای اساسی رفته اند و تفسیر پژوهان کوشیده اند تا با نقد و تحلیل تفاسیر، موارد صواب و خطا را نشان دهند، در باب تأویلات به ویژه تأویلات عرفانی نیز، چنین حرکتی ضروری است. زیرا مواردی از اشتباه و انحراف و دور شدن از اهداف قرآن، در این کتاب ها راه یافته است. البته نقد این دسته از تأویلات، تخصص لازم و آگاهی دقیق به اصطلاح و فن و شناخت مبانی عرفا را لازم دارد که از هر کسی ساخته نیست.(11)
 
فهرست مقدمات سید حیدر آملی به شرح زیر است: در بیان تأویل و تفسیر، در بیان کتاب الله آفاقی و تطبیق آن به قرآن، در بیان حروف الله آفاقی و تطبیق آن به حروف خدا در قرآن، همینطور کلمات آفاقی و آیات آفاقی و تطبیق آن به کلمات و آیات قرآنی، در بیان شریعت و طریقت و حقیقت، در بیان توحید و اقسام آن. سید حیدر آملی در آغاز یکی از همین مقدمات، درباره کیفیت مطالعه کتاب های تدوین و تکوین سخن می گوید و تعبیر کتاب را شامل قرآن و انسان می داند. وی در این جا به این آیه شریفه که از غرر و آیات کلیدی در فرهنگ عرفاست، نظر دارد که می فرماید: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ». (12) او در آغاز ترتیبی از کیفیت مباحث را بیان می کند، مانند ترتیب مفردات قرآن که حروف الهی هستند: بعد معرفت کلمات، بعد معرفت آیات.
 
روش او در این زمینه مانند ابن عربی و صدرالدین قونیوی در تفسیر سوره حمد است. او در این زمینه مینویسد: وقتی ترتیب حروف قرآن را بر وضعی که خود نهاده، دانستی و آنها را به عالم آفاق و کلماتش تطبیق کردی، آن گاه برای تو علم به مرکبات عالم حاصل می گردد. ترتیب آیات نیز همین طور است. بعد وقتی به خودت مراجعه کردی (و میان کتاب تکوین و تدوین تطبیق کردی) کتابی که جامع دو کتاب است و به همان گونه که در کلمات و آیات مطالعه کردی، در نفس خود مطالعه کردی، در می یابی که ترتیب حروف کتاب تو (نفس) که مفردات جسد توست؛ مطابق با حروف آفاق و مفردات آن است. از سوی دیگر با شناخت کلمات خودت و مطابقت با علم، علم به کلیات جهان پیدا خواهی کرد. (13)
 
سید حیدر آملی در بحث کتاب آفاقی و انفسی، به بیان مراد از آن می پردازد، اما نه به این معنا که بخواهد تأویل را در این بخش معنا کند و یا اقوال دیگران را در این باره بیاورد، بلکه او با گذاشتن عنوان بر بحث های خود، مسئله تأویل را پیش می کشد و هدف خود را از این شیوه از گفتمان قرآنی با زبان و ادبیات مخصوص روشن می سازد. به طور مثال در بحث پیشین به بیان مراد از تأویل و تشریح در کتاب آفاق و انفس می پردازد و آن گاه این نکته را توضیح می دهد که چگونه این آیه سوره فصلت: «سنریهم ءایاتنا»، صورت جامع و هیئت کامل نشانه های الهی است.
 
از دیدگاه او، تأویل، یعنی نگاه به غیر ظاهر، و دریافت حقیقت جهان. به همین دلیل مشی او در قالب تفسیرهای رایج نمی گنجد؛ حتی از قبیل فتوحات مکیه و از آن نوع که در رحمة من الرحمن ابن عربی آمده نیست. او می خواهد یک دسته از مسائلی را بیان کند که به نظر او تأویل کتاب است و تأویل کتاب را نفس انسانی و خواندن نفس را معرفت نفس می داند. از دیدگاه او معرفت نفس به معرفت رب منتهی شود، نفسی که مظهر جهان خواهد شد. وی پس از بیان این گونه مطالب با شیفتگی می نویسد: «و نعم التأویل الذی یرشدک الى هذه المکاشفات ونعم القراءة التی توصلک الى هذه المشاهدات» و چه خوب تأویلی است آن تأویلی که تو را به این مکاشفه ها رهنمون می سازد و چه زیبا خواندنی است آن خواندنی که تو را به این دیدنی ها می رساند.(14)
 
پیش از این، درباره ویژگی های تأویل عرفانی وی به مناسبت روش نجم الدین دایه و تأثیر وی بر سید حیدر سخن گفتیم و بر این نکته پای فشردیم که هر چند تجارب عرفانی و تأویل هایی از این دست، در نحله های گوناگونی بالیدن گرفته است، اما دارای مشترکات بسیاری است. زیرا سید حیدر آملی با ذکر اثر نجم الدین دایه رازی، به این نکته اشاره میکند که: «فرغت من تأویل القرآن الکریم الموسوم ب المحیط الأعظم و الطود الأشم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم»، المرتب على سبع مجلدات کبار، بإزاء تأویل الشیخ الأعظم نجم الدین الرازی، المعروف ب «دایه» - قدس الله سره، فإنه رتب کتابه على ستة مجلدات کبار، بعد تسمیته ب: «بحر الحقائق و منبع الدقائق»، و نحن أردنا أن یکون لنا (تفسیر) على قرنه من کل الوجوه».(15)

معرفی تفسیر المحیط الاعظم


تأثیر رازی بر سید حیدر آملی

بدین ترتیب تأثیر رازی بر سید حیدر آملی آشکار می شود و نجم الدین دایه را همچون اسوهای پذیرفته و سعی کرده است تا اثری به وجود آورد که از تمامی جهات با اثر سلف خود قابل مقایسه باشد. البته نمی توان همه بحث و تأویل را در این کتاب و در فرهنگ شیعه یکسان شمرد، بلکه تمایزهایی هم دارد که به طور جداگانه درباره آن سخن خواهیم گفت. مانند اشتراک نص برای طی مسیر و کشف مجهولات و انتخاب زبان ویژه. منبع مستقل ولوی، از این رو تأویلات آملی ادامه روش ابن عربی با این تفاوت ها است.
 
نکته دیگری که لازم است، یاد آوری شود، این که سید حیدر آملی در گرایش به تأویل عرفانی قرآن تنها در المحیط الاعظم این روش را پی نمی گیرد، بلکه در کتاب های نص النصوص و نقد النقود نیز همین طریق را می پیماید. که داوری درباره اندیشه های وی باید با توجه به آن آثار هم باشد. به طور مثال در رساله «نقد النقود فی معرفة الوجود» که رساله بسیار کوچکی است، مطالب بسیاری به مناسبت بررسی وجود، اطلاق، نسبت حق تعالی با موجودات، صادر اول و ترتیب موجودات با تأویل آیات دارد، و وقتی با این شبهه مقدر رو به رو می شود که چرا خاموش نمی گردد و اسرار را پنهان نمی سازد؟ در جواب به آیه نهی از کتمان (16) و آیه مشیت الهی در کفر و ایمان (17) تمسک می جوید.(18)
 
بنابراین ویژگی این کتاب را باید در تأویلات عرفانی او بر طبق مذاق و اندیشه کلامی شیعی و سیر تطور تاویل عرفانی در قرن نهم دانست و البته با همان اشتراک که این کتاب ها در بیان سیر و سلوک، ذکر مقامات، مدارج و معارج انسان و شناخت اصل وجود حق تعالی و منشا تعیین و تحقق جمع حقایق دارند.
 
مهم ترین مباحث این نوشته، به شرح زیر است: شناخت اسماء و صفات حق، تجلیات وجود مطلق از مظاهر خلقی، چگونگی تفاوت نهادن میان اسماء ذات و صفات و افعال و چگونگی تمایز برخی از اسماء بر برخی دیگر مثل اسماء مستأثره و غیر مستأثره یا حکومت اسامی بر اسامی دیگر مثل حکومت اسماء کلیه بر اسماء مظاهر خلقی از دیگر مباحث مهم این کتاب است. جا دارد که این مباحث که با ادبیات و زبان مخصوصی نگاشته شده، تحلیل و با زبان و نیازهای امروز ارائه شود.
 
اما به نظر می رسد که این نوشته جدا از نثر دشوار، ادبیات خاص، مبانی روشن نشده، تکرارهای مطول نویسنده در متن و ذکر نکات تکراری و جداول نامشخص، و مباحث خارج از موضوع مانند توضیح درباره علم جفر (19) یا بیان قواعدی عرفانی، به بهانه های مختلف، نشان دهنده آن است که گویی غرض نویسنده نوشتن کتابی برای حتی اهل علم و برای خواندن از قبیل دائرة المعارف ها نبوده است؛ زیرا هر مفسری متوجه است که اگر بخواهد با چنین طول و تفصیلی و تکراری، تفسیر قرآن بنویسند و در انتهای جلد ششم به انتهای سوره حمد برسد، برای اهل تخصص چنین آمادگی نیست، تا چه رسد به طبقات میانی - که این چنین کاری اگر به فرجام برسد - بی تردید صدها جلد خواهد شد و افاده اش را برای مخاطب از دست خواهد داد.
 
یکی دیگر از مشکلات این کتاب، ادعاهای بدون استدلال است. به عنوان نمونه در فصل «الوجود واحد و هو الحق سبحانه» ادعا شده است که عالم بر ترتیب حروف جعل شده و الف به مثابه ذات حق، باء به مثابه موجود اول، و دیگر حروف هرکدام بیان مخلوقی از خدایند. (20) این سخن که در برخی از آثار عرفانی دیگر هم آمده، فاقد استدلال عقلی و دلیل شرعی است و در این متن نیز به عنوان یک اصل قطعی بارها و بارها به آن تأکید شده است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- دائرۃ المعارف تشیع، ج، ص۱۲۳۳.
2- رک: آملی، سید حیدر، المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج ۱، صص ۵۳۱-۵۳۲
3- رک: همان، ص ۵۳۲
4- مجله بینات، شماره 3، ص ۴۹
5- در انتساب این کتاب به شیخ بهایی تردید جدی وجود دارد، هرچند که در نسخه آستان قدس، دانشگاه تهران، و کتابخانه تخصصی آیت الله سیستانی در فلسفه و عرفان، در پشت نسخه نام شیخ بهایی ذکر شده، اما در شمار آثار وی در هیچ یک از منابع شرح حال از این کتاب یاد نشده و تلخیص ویژگی بارز علمی و انتخابی ندارد.
6- رک: موسوی تبریزی، سید محسن، مقدمه چاپ دوم تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج ۱ ص ۲۱ و ۵۱ و ۵۲ به نقل از: نص النصوص، ص ۱۲ و ص ۵۳۶
7- تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج ۱، خطبه المؤلف، ص ۱۹۷
8- همان، ص ۲۳۱.
9- رک: همان، ص ۲۲۹
10- سوره فصلت، آیه۵۳
11- لازم به یادآوری است که توضیح مختصری در باب روش عرفا در تفسیر، ذیل تفسیر رحمة من الرحمان محیی الدین ابن عربی داده شده، که تا حدی روشنگر نگاه عرفا به قرآن است؛ نگاهی تأویل گرایانه و نه شرح و توضیح مفاد ظاهر کلمات و به عبارت دیگر، تبیین بطون قرآن، که می توانید به آن تفسیر مراجعه کنید و البته و صد البته این مقوله از بحث اصلی ما که معرفی تفسیر و چگونگی روش مفسران است خارج می باشد و نباید میان این دو خلط گردد.
12- سوره فصلت، آیه ۵۳
13- تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج ۱، ص ۲۴۷
14- همان، صص ۲۵۶ - ۲۵۷
15- همان، تحقیق سید محسن موسوی.
16- سوره بقره، آیه ۱۵۹
17- سوره کهف، آیه ۲۹ و آیه مذمت ترس از آشکار کردن حقایق، سوره مائده، آیه ۵۴
18- رساله نقد النقود، ترجمه و تعلیق سید حمید طبیبیان، ص۴۹، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴.
19- همان، ۵، ص ۵۱
20- همان، ج۵، ص۸۹
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 859-851


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط