ولايتمدارى ، معيار سنجش و قبولى اعمال

تجلى فيض الهى در خلقت و هدايت بشريت و نيز منشأ عروج و تكامل انسان‏ها "ولايت " است. ساختمان رفيع‏نظام هستى و دين حياتبخش اسلام بر اين بنيان مرصوص بنا نهاده شده است. و ولايتمدارى تنها راه سعادت ونجات انسان‏ها...
شنبه، 26 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ولايتمدارى ، معيار سنجش و قبولى اعمال
ولايتمدارى ، معيار سنجش و قبولى اعمال
ولايتمدارى ، معيار سنجش و قبولى اعمال

نويسنده : حسين شيدائيان




ولايت و ولايتمدارى از ديدگاه امام و رهبرى

چكيده

تجلى فيض الهى در خلقت و هدايت بشريت و نيز منشأ عروج و تكامل انسان‏ها "ولايت " است. ساختمان رفيع‏نظام هستى و دين حياتبخش اسلام بر اين بنيان مرصوص بنا نهاده شده است. و ولايتمدارى تنها راه سعادت ونجات انسان‏ها از ضلالت و گمراهى است. در اين مقاله به اختصار مفهوم و جلوه‏هاى ولايت در عالم غيب و شهود،عرفان و سياست و شاخصه‏هاى ولايتمداران و آسيب‏هاى آن از ديدگاه امام و رهبرى بازخوانى مى‏شود.
كليدواژه‏ها : ولايت، ولايتمدارى، عرفان، سياست، امام خمينى، مقام معظم رهبرى.

مقدمه

ولايت بيت‏الغزل عرفان نظرى در محفل انس اهل معرفت و اوج قله تكامل انسان در قرب الهى وفصل مميز حقيقت انسانى است شعاع درخشان ولايت رواق موضوعات مختلفى را نورافشان‏مى‏نمايد؛ از نظر هستى‏شناسى و نظام آفرينش در بحث انسان كامل، فضاى عرفان نظرى راعطرافشان مى‏كند و جلوه آن در مسأله امامت و خلافت در حوزه باورهاى دينى زينت‏بخش‏بارگاه كلام است و نازلترين مرتبه ولايت در استقرار و تثبيت حكومت دينى، سياست وحاكميت را از ظلمت تيرگى جدايى از آموزه‏هاى دينى رهانيده است.
بنابراين ولايت زلال كوثر جوشانى است كه از عالم غيب و نشئه ملكوت[1] سرچشمه گرفته وتا سرزمين‏هاى استقرار نهاد حكومت دينى جارى است.
در انديشه و آثار عميق و لطيف عرفانى سياسى امام خمينى و مباحث و بيانات مقام معظم رهبرى‏گستره وسيع مفهومى ولايت از قلّه عرفان تا دامنه سياست مشاهده مى‏شود. اكنون در اين مقاله به‏اختصار به مفهوم تعبيرات و مراتب، حقيقت و اسرار ولايت و نيز ولايت پيامبر، ائمه و ولى فقيه‏و جامعه ولايتمدار از نگاه امام و مقام معظم رهبرى مى‏پردازيم.

مفهوم شناسى

در انديشه و آثار امام و رهبرى مفهوم ولايت آميزه‏اى از معنى لغوى و آموزه‏هاى دينى است.امام در متون عرفانى ولايت را به معنى قرب، محبوبيت، تصرف، ربوبيت، و نيابت آورده[2] و دربيانات خود با استفاده از حديث "ما نُودِىَ بِشَىْ‏ءٍ بِمِثْلِ ما نُودِىَ بِالْوِلايةِ "[3] و حديث غدير خم،ولايت را به حكومت كردن معنا مى‏كند.[4] مقام معظم رهبرى، اتصال، پيوند، محبت و حاكميت رامعنى ولايت مى‏نامد و با اشاره به رويداد مهم و تاريخ‏ساز غدير استحكام پيوند روحى و معنوى‏مسلمانان با حاكمان شايسته و صالح را تحقق معنى و مفهوم ولايت از جنبه سياسى و حكومتى‏مى‏داند.[5]

تعبيرات و مراتب

در آثار امام و رهبرى به تناسب مناسبت‏ها و موضوعات عرفانى، سياسى و اخلاقى تعبيراتى از برخى‏انواع، اقسام و مراتب ولايت بيان شده كه در اين قسمت به آنها اشاره مى‏شود.
1. ولايت كليه الهيه: [6] ولايت و خلافت الهى كه والاترين مقام و شأن الهى و باب ابواب ظهورو كليد كليدهاى غيب و شهود است و ريشه و سرآغاز و اصل خلقت بر آن بنا نهاده شده است. اين‏ولايت در نظام هستى در ولايت پيامبر، انبياء و ائمه معصومين ظهور مى‏كند.[7]
2. ولايت تامه: [8] عبارت است از فانى كردن رسوم عبوديت، پس اين ولايت همان ربوبيتى‏است كه كنه عبوديت مى‏باشد.[9] يعنى به مقام فنا رسيدن و از خود چيزى نديدن است.
3. ولايت ظاهرى و باطنى: ولايت باطنى از نهايت قرب به حق حاصل مى‏شود و ولايت‏ظاهرى اداره حكومت و اجتماع است كه هر دو مخصوص پيامبر و ائمه معصومين است.[10] ولايت ظاهرى پس از ائمه معصومين به ولى فقيه اختصاص دارد.[11] البته دستيابى به مراتب نازله‏ولايت باطنى، با سير و سلوك، تهذيب نفس و قرب فرائض و نوافل براى فقيهان مهذب و پارسادور از دسترس نيست.
4. ولايت تكوينى و اعتبارى: ولايت تكوينى از مقامات معنوى ائمه اطهار است كه به موجب‏آن جميع ذرات عالم در برابر ولى امر خاضع و مطيعند اما ولايت اعتبارى آن است كه عقل ياشرع آن را وضع كرده باشد. مانند ولايت فقيه كه از امور اعتبار عقلايى به شمار مى‏آيد.[12] و اعتبارشرعى آن به استمرار ولايت رسول الله(ص) و جعل الهى است.[13]
5. ولايت الهى و ولايت شيطانى (طاغوتى): اين تعبير امام و رهبرى الهام گرفته از فرهنگ‏قرآن است كه مؤمنان را تحت ولايت خداوند و غير مؤمنان را تحت سرپرستى شيطان معرفى‏مى‏كند. "اللّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ... "(بقره: 257( البته ولايت الهى همان ولايت خاصه[14] است و ولايت شيطانى يك امر عدمى است.برجسته‏ترين شاخصه جامعه مؤمنان كه تحت ولايت الهى هستند از ديدگاه امام و رهبرى عبارتنداز:
1. تقويت اراده ايمانى بر محور توحيد و غلبه بر اميال و هواهاى نفسانى در حوزه اخلاق
2. عدالت‏گرايى، الفت، صميميت در حوزه اجتماعى
3. برائت از مشركان و استكبار و حفظ روحيه تعهد دينى و معنوى در عرصه سياسى نظام‏اسلامى
و شاخصه‏هاى شيطانى عبارتند از: بت‏پرستى مدرن، تعصب‏هاى جاهلى و قبيله‏اى،نفسانيت، دنياطلبى و خودمحورى. از نگاه اين بزرگواران كشورهاى اسلامى يا ديگر رژيم‏هايى‏كه تحت سلطه استكبار و بيگانگان قرار دارند تحت ولايت شيطان هستند.[15]
يادآورى اين مطلب ضرورى است كه در فرهنگ اهل معرفت، ولايت به معنى قيام عبداست به حق چون فانى شود و آن با دوستى حق نسبت به او حاصل مى‏شود تا اين كه او را به مقام‏قرب و تمكين مى‏رساند.[16] يعنى از راه دوستى حق، بنده فانى در خدا و به او باقى بماند. نكته ديگراين كه ولايت كليه الهيه و ولايت تامه و ولايت باطنى كه امام در آثار خود به تناسب مباحث وموضوعات مطروحه از آنها سخن به ميان آورده در اصل يك حقيقت هستند كه با الفاظ گوناگون‏از آنها نام برده است. ولايت تكوينى معصومين نيز از آثار ولايت تامه يا مطلقه آنان است. البته‏پائين‏ترين مرتبه ولايت، سير الى الله سالك و فنا شدن او در حق و عالى‏ترين مرتبه ولايت كه‏فيض الهى است مقام و مرتبه وجودى پيامبر(ص) و ائمه معصومين عليهم‏السلام است كه دراسرار ولايت به آن اشاره مى‏شود.

اسرار و حقيقت ولايت

امام با استناد به آيه "فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتى فَطَر النَّاسَ عَلَيها "[17] و برخى احاديث تفسيرى ذيل آيه فطرت،[18]و تحليل نظر استاد عرفان خود "آيت‏الله شاه‏آبادى "[19] حقيقت ولايت را يك امر فطرى مى‏داندو مى‏فرمايد: ولايت شعبه توحيد است زيرا كه حقيقت ولايت، فيض مطلق[20] است و فيض مطلق‏ظلّ وحدت مطلقه[21] است و فطرت بالذات متوجه كمال اصلى است، و چون فطرت فناى در كمال‏مطلق را مى‏خواهد و حصول به كمال كه حقيقت ولايت است، فناى در كمال مطلق است، پس‏حقيقت ولايت نيز از فطريات است.[22] همچنين در شرح احاديث صراط مستقيم و محاسبات‏قيامت، حقيقت صراط را صورت باطن ولايت معرفى مى‏كند.[23] و در ذيل آيه اِنَّا عَرَضْنَا الْاَمانَةَعَلَى السَّمواتِ وَالْاَرْضِ... .[24] مى‏نويسد مراداز امانت الهى در مشرب اهل عرفان "ولايت مطلقه "[25] است كه غير از انسان هيچ موجودى‏لايق آن نيست و در توضيح و مصاديق ولايت مطلقه چنين مى‏گويد: ولايت اهل بيت عصمت وطهارت، دوستى خاندان رسالت و عرفان مقام مقدس آن‏ها امانت حق است.[26] امام در يك بحث‏كوتاه عميق و لطيف عرفانى درباره حقيقت ولايت و پيوستگى و در هم تنيدگى توحيد، نبوت وولايت مى‏فرمايد: "حقيقت خلافت و ولايت ظهور الوهيت است و آن اصل وجود و كمال آن‏است. و هر موجودى كه حظّى از وجود دارد از حقيقت الوهيت و ظهور آن كه حقيقت خلافت وولايت است حظّى دارد و لطيفه الهيه در سرتاسر كائنات از عوالم غيب تا منتهاى عالم شهادت برناصيه همه ثبت است و آن لطيفه الهيه حقيقت "وجود منبسط " و "نفس الرحمن " و "حق‏مخلوقُ به "[27] است كه بعينه باطن خلافت ختميه و ولايت مطلقه علويه است. و از اين جهت است‏كه شيخ عارف شاه‏آبادى دام ظله مى‏فرمود كه شهادت به ولايت در شهادت به رسالت منطوى[28]است، زيرا كه ولايت باطن رسالت است. و نويسنده گويد كه در شهادت به الوهيت، شهادتين‏منطوى است جمعاً و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نيز منطوى است، چنانچه در شهادت به‏ولايت آن دو شهادت ديگر منطوى است. "[29]

حقيقت محمدى(ص) و ولايت علوي

با توجه به آنچه گذشت اسرار و حقيقت ولايت در نظام هستى را بايد در حقيقت وجودپيامبر(ص) و حضرت على(ع) جستجو نمود. و انگيزه نگارش كتاب گرانسنگ و عظيم‏القدرمصباح الهدايه با قلم ژرف‏انديشانه امام خمينى، پرده‏بردارى از اين راز سر به مُهر هستى و كشف‏حقيقت محمدى و ولايت علوى است و بخشى از مضامين و تعابير بلند آن در سال‏هاى بعد در ديگرتأليفات يا بيانات امام مشاهده مى‏شود كه در اين جا به اختصار بيان مى‏گردد.امام با تحليل عميق احاديث خلقت پيامبر به عنوان اولين جلوه الهى در نظام هستى[30] و برترى اونسبت به حضرت آدم و انبياء و تمام موجودات[31] و اين كه روح رسول خدا(ص) و ائمه معصومين‏نخستين آفريده خدايى هستند[32] مى‏نويسد: "پيامبر و ائمه واسطه بين حق و خلق و واسطه رحمت‏رحمانيه‏اند و رحمت رحمانيه اصل وجود را افاضه مى‏كند، بلكه رحمت رحمانيه خود مقام‏ولايت آن‏هاست. "[33] و درباره رسالت و نبوت پيامبر مى‏گويد: "تمام دائره وجود از عوالم غيب وشهود تكويناً و تشريعاً وجوداً و هدايتاً ريزه‏خوار خوان نعمت آن سرور هستند. و آن بزرگوارواسطه فيض حق و رابطه بين حق و خلق است و اگر مقام روحانيت و ولايت مطلقه او نبود، احدى‏از موجودات لايق استفاده از مقام غيب احدى[34] نبود و فيض حق عبور به موجودى از موجودات‏نمى‏كرد.[35] از اين رو امام وجود را سايه حقيقت ولايت مى‏داند، و آنچه در عالم تجلى كرده‏حقيقت محمديه و ولايت علويه معرفى مى‏كند كه در عالم امر و غيب با يكديگر متحد بوده و درعالم خلق يكى در كسوت نبوت و ديگرى امامت ظاهر شده است و پيامبر در مقام ولايت كليه‏عظمى و ولى الله مطلق بالاصاله و حضرت على باطن خلافت مطلقه كليه و ولى الله مطلق و بالتّبع‏ناميده مى‏شود كه اراده آن‏ها فانى در اراده حق و از سوى ديگر اراده‏شان ظل اراده حق است وعالم با تمام اجزايش در اختيار آن‏ها قرار دارد.[36] ايشان با اشاره به جمله حضرت على كه با اشاره‏به سينه مباركشان فرمود: "ها اِنَّ هاهُنا لَعِلْماً جَمَاً. "[37] به ناشناخته ماندن ابعاد و زواياى پنهان و رموزكشف نشده ولايت تأسف مى‏خورد و مى‏گويد: "آن علومى كه در سينه ايشان بود پيدا نكرداشخاصى كه حَمَله آن علم باشند و بلااشكال آن علمى كه ايشان حمله‏اش را پيدا نكرد، آن علم‏اسرار ولايت، اسرار توحيد است و بايد همه عرفا تأسف بخورند بر اين كه مجال براى ايشان پيدانشد كه آن اسرار را كه بايد افشا كند، افشا بفرمايد. "[38]

معيار سنجش و قبولى اعمال

ولايت معصومين(ع) از اصول كلى و اساسى اعتقادى و از ضروريات باورهاى دينى و شرط اصلى تحقق ايمان و صحت اعمال مؤمنين است. در ميزان محاسبات الهى هم اعمال را با ترازوى‏ولايت ائمه (عليهم‏السلام) مى‏سنجند و با معيار ولايت محك مى‏زنند. امام باقر عليه‏السلام‏مى‏فرمايد:
لَوْ اَنَّ رَجُلاً قام لَيلَهُ وَ صامَ نَهارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَميعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَميعَ دَهرهِ وَ لَمْ يعْرِفْ وِلايةَ وَلىِّ اللّه‏فَيوالِيهُ وَ يكُونَ جميع اعمال بدلالته، ما كَانَ لَهُ عَلَى اللَّه حَقُّ فى ثَوابِهِ وَلا كانَ مِنْ اَهْلِ الْاِيمانِ.
اگر مردى شبها به عبادت ايستد و روزها روزه گيرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگار را حج كند وولايت ولى خدا را نشناسد تا موالات او كند و تمام اعمالش به راهنمايى او باشد خداوند تعالى براى اوثوابى در نظر نمى‏گيرد و از اهل ايمان نمى‏باشد.[39]
امام خمينى در چند بخش از شرح چهل حديث به اين مطلب اشاره دارند كه قلب‏هاى خالى ازاعتقاد و ايمان به ولايت و اعمالى كه بدون تطبيق با شريعت و ولايت انجام شده در قيامت هيچ‏بهره نخواهد داشت زيرا بر طبق احاديث، اعتقاد به ولايت كلى پيامبر و امام معصوم(عليهم‏السلام) همان صراط مستقيم است و در قيامت حضرت على(ع) صراط است و شيعيانى‏كه عملاً به ولايتش تمسك جسته‏اند به سلامت مى‏گذرند.[40]

ولايت فقيه

در فرهنگ قرآنى و آموزه‏هاى دينى و انديشه و آثار امام و رهبرى ولايت و حاكميت با تمام‏گستره مفهومى آن ذاتاً متعلق به خداوند متعال است كه در حقيقتِ وجود پيامبر(ص) و ائمه‏معصومين عليهم السلام تجلى يافته است. ولايت در عالم مُلك و نشئه ظاهرى خلقت درحكومت و فرمانروايى انبياء، پيامبر(ص) و امامان (عليهم‏السلام) نمود مى‏يابد. در عصر غيبتِ‏معصوم، ولى فقيه سكان هدايت و رهبرى جامعه اسلامى را به دست مى‏گيرد. از اين رو امام معتقداست ولايت به معنى حكومت، شعبه‏اى از ولايت مطلقه رسول اكرم(ص) است كه با تمام‏اختيارات آن برعهده ولى فقيه قرار مى‏گيرد، پس ولايت فقيه استمرار ولايت رسول الله(ص) وولايتش شرعى و الهى است و مشروعيت نظام اسلامى رهين فرمانروايى ولايت فقيه است وفرامين و عزل و نصب‏هايش براى پيروان او و مسلمانان جامعه اسلامى لازم الاتباع است.[41]
در اين بحث دو شبهه مطرح است اول: برخى افراد اختيارات حكومتى رسول الله(ص) رافراتر از اختيارات حكومتى حضرت على(ع) و يا اختيارات حكومتى حضرت على(ع) و سايرائمه را بيشتر از اختيارات ولى فقيه مى‏دانند. پاسخ امام اين است كه فضائل معنوى اختيارات‏حكومتى را افزايش نمى‏دهد. همان اختيارات و ولايتى كه حضرت رسول و ديگر ائمه صلوات‏الله عليهم در تدارك و بسيج سپاه، تعيين وُلات و استانداران، گرفتن ماليات، اجراى حدود الهى‏داشتند همان را حكومت فقيهان نيز دارد و معقول نيست كه اختيارات ياد شده در رسول‏اكرم(ص) و امام معصوم(ع) يا فقيه فرق داشته باشد.[42]
دوم اين كه: بعضى مقام ولايى ولى فقيه را همطراز مقام معنوى و تكوينى پيامبر و ائمه‏معصومين(ع) قرار مى‏دهند. پاسخ امام بر اين شبهه نيز اين است كه ولايت كليه الهيه و مقام‏معنوى معصومين هيچ‏گاه در عرض ولايت به معنى حكومت نيست، براى معصومين مقام معنوى‏و خلافت كلى الهى و تكوينى است كه به موجب آن جميع ذرات عالم در برابر آن‏ها خاضع هستند واين مطلب جداى از وظيفه حكومت آن‏هاست، چنان‏كه حضرت زهرا(س) داراى چنين مقامى بودبا آن كه آن حضرت نه خليفه و قاضى و نه حاكم اسلامى بود. ايشان معتقد است كه آيات ورواياتى وارد شده است كه مخصوص به معصومين است و فقها و علماى بزرگ اسلام در آن‏شركت ندارند و تولى امور در غيبت كبرى غير از ولايت كبرى است كه مخصوص به معصومين‏است.[43] امام با نقد قرآنى و عقلانى افكار علماى اهل سنت در پيروى از هر حاكمى تحت عنوان‏اولوالامر، مى‏فرمايد: "اولوا الامرى كه در قرآن وارد شده است واضح است كه كسى كه تِلو]دنبال و پيرو[ رسول خداست.[44] و با اشاره به انحرافات در جوامع اسلامى مى‏فرمايد: "با اقامه‏ولايت يعنى رسيدن حكومت به دست صاحب حق همه اين مسائل حل مى‏شود، همه انحرافات از بين‏مى‏رود. "[45] ايشان كسانى را كه با توجه به لوازم اعتقادى و مفهومى دينى ولايت فقيه با علم و عمد،ولايت فقيه را انكار مى‏كنند و عملاً به مخالفت با آن برمى‏خيزند در حكم مرتد مى‏داند.[46] مقام معظم‏رهبرى ولايت فقيه را ضامن اجراى احكام اسلام مى‏داند و مخالفان ولايت را همان مخالفان ولايت‏فقيه قلمداد مى‏كند.[47]

نشانه‏هاى جامعه ولايت محور

ولايت‏محورى در انديشه امام و رهبرى بدين معناست كه كليه برنامه‏ها، سيستم و مجريان و مردم‏جامعه اسلامى تحت اشراف و دستورات يا سيره معصومان باشند و سياستگذارى‏ها باهدف‏گذارى آنان هماهنگ شود و تمام فعاليت‏هاى خود را با اساس دين يعنى پيامبر ومعصومان عليهم‏السلام پيوند زنند.
امام با تحليل و تفسير دقيق و لطيف قبولى اعمال با تمسك به ولايت به ادعاى دروغين وبى‏محتواى برخى از كسانى كه خود را پيرو ولايت مى‏دانند شديداً انتقاد مى‏كند و معيارهاى‏صحيح ارزشى و دينى ولايت محورى را تبيين مى‏نمايد.[48] مقام معظم رهبرى با اسوه قرار دادن‏سيره حكومتى و اخلاقى حضرت على(ع) مى‏فرمايد: "بايد تلاش كنيم خودمان را به آن نمونه‏كامل نزديك و شبيه‏تر كنيم، اگر حركت به گونه‏اى باشد كه در حال دور شدن از آن نمونه كامل‏باشيم اين انحراف و خطاست. "[49] اكنون به چند نمونه از برجسته‏ترين شاخصه‏هاى ولايت‏مدارى‏اشاره مى‏شود:

1. اخلاقى

گسترش فرهنگ دينى با سرمشق گرفتن از سيره اخلاقى معصومين برجسته‏ترين نشانه‏ولايت‏محورى جامعه‏اى است كه با پرهيز از ناهنجارى‏هاى اجتماعى و اخلاقى به سالم‏سازى‏جامعه و نهادينه كردن هنجارها و ارزش‏هاى دينى مى‏انديشد.
پيروى از ولايت معصومان در حوزه اخلاق فردى و اجتماعى يعنى اين كه شخص با رياضات‏شرعى منطبق با دستورات الهى و اولياى دين با اميال و خواسته‏هاى نفسانى مقابله كند و باوارستگى و عدم تعلق به ماديات خود را از زندان تاريك طبيعت رهايى بخشد و با پرهيز ازعيب‏جويى ديگران به خودسازى و رفع رذايل و جذب فضايل بكوشد و با اجتناب از محارم‏الهى، دورى از امور شبهه‏ناك به مراتب عالى تقوى و ورع دست يابد. نتيجه اين كه بنا بر گفته‏معصومان(ع)، پارساترين و متقى‏ترين افراد جامعه اسلامى نزديك‏ترين انسان‏ها به ولايت‏هستند. زيرا اراده الهى را بر خواسته‏هاى نفسانى برگزيده‏اند و كاركردهاى اخلاقى خود رابرمبناى آموزه‏هاى ولايت تنظيم كرده‏اند.[50]

2. سياسى – اجتماعى

در انديشه سياسى الهى امام خمينى(ره) جامعه ولايتمدار و پيرو حقيقى ولايت على بن‏ابى‏طالب(ع) و ائمه معصومين براساس تكليف شرعى و ملى خود براى دستيابى به اهداف‏متعالى نظام اسلامى و احياى ارزش‏هاى اسلامى تمام سختى‏ها و فشارهاى روانى، سياسى واقتصادى دشمن را تحمل مى‏كند و با فداكارى و ايثار جان و مال بر ميثاق و عهد حفظ اسلام پايدارمى‏ماند. و با حضور در عرصه‏هاى سياسى اجتماعى و آشنايى با شرايط سياسى جهانى و منطقه‏اى‏با حفظ وحدت و همدلى و حمايت از مسئولان خدمتگزار و ايستادگى در برابر توطئه‏هاى‏استكبار جهانى در جهت اعتلاى اقتدار و صلابت نظام مردم‏سالارى دينى مى‏كوشد.[51] مقام معظم‏رهبرى شاخصه ولايتمدارى يك جامعه دينى را از نظر سياسى چنين معرفى مى‏كند كه "همه‏اجزاى آن به يكديگر و به آن محور و مركز جامعه اسلامى يعنى ولىّ متصل باشند و از درون‏داراى يك اتحاد و ائتلاف باشند. "[52]

3. مديريتى

پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى تاكنون امام و مقام معظم رهبرى همواره بر تحقق سيره‏مديريتى علوى تأكيد دارند. امام ولايت‏محورى و تمسك به ولايت در حوزه اجرايى و مديريتى‏را از امور حكمت عملى مى‏داند كه هيچ‏گاه با لفظ حاصل نمى‏شود و مديرانى را ولايت‏محورى‏مى‏داند كه فرايند سياستگذارى و برنامه‏ريزى، قانون‏گذارى و امور اجرائيشان براساس ترويج وتحقق عدالت در جامعه باشد؛ ايشان ارزش غدير را به جهت اقامه عدل مى‏داند. و معتقد است‏تمسك به ولايت اين است كه اگر حكومت تشكيل شد بايد به اندازه توانايى و امكاناتش‏برنامه‏هاى خود را در جهت عدالتى كه حضرت على(ع) ترسيم نموده است به كار بندد و خدمت به‏محرومان جامعه را سرلوحه سياست‏هاى اجرايى خود قرار دهد: "دولت واقعاً بايد با تمام قدرت‏آن‏طورى كه على -عليه‏السلام - براى محرومين دل مى‏سوزاند، اين هم با تمام قدرت دل بسوزاندبراى محرومين، مثل يك پدرى كه بچه‏هايش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال اين‏مى‏رود كه آنها را سير بكند، يك دولت تابع اميرالمؤمنين بايد اينطور باشد.[53] نكته مهم ديگرى كه امام‏برجسته‏ترين علامت ولايتمدارى مديران نظام اسلامى مى‏داند پرهيز از تشريفات و تجمل‏گرايى ومصرف صحيح بيت‏المال مسلمين است. ايشان فرامين حضرت على عليه‏السلام به مالك اشتر وديگر واليان حكومت علوى را منشور حكومتى و مديريتى براى مديران تاريخ و آيندگان‏مى‏داند و به مسئولان سفارش مى‏كند در تعيين و مصرف بودجه بيت‏المال، جذب نيروى انسانى‏و شكل‏دهى سيستم‏هاى ادارى و بهره‏گيرى امكانات و استعدادهاى دولتى و اموال عمومى‏اهداف كلى نظام اسلامى در نظر گرفته شود و كليه امكانات بيت‏المال در جهت پيشبرد مشكلات‏اجتماعى به كار گرفته شود نه منفعت شخصى.[54] مقام معظم رهبرى سيستم مديريتى را ولايتمدارمى‏داند كه اهداف و برنامه‏هايش را با هدف‏هاى غدير تطبيق دهد. ايشان يكى از دلايل عظمت‏غدير را، اهميت اسلام به مديريت جامعه مى‏داند و معتقد است كسى كه ولايت جامعه اسلامى راعهده‏دار مى‏شود بايد پرتويى از ولايت الهى را تحقق ببخشد و عدالت اسلامى و رعايت‏ارزش‏هاى اسلامى را اساس برنامه‏ها قرار دهد. ايشان سالم‏سازى دستگاه‏هاى دولتى، تبلوراخلاق، عدالت و ارزش‏هاى دينى در محيط مسئوليت، اجراى دقيق مأموريت‏ها، و انتخاب‏صحيح همكاران و مشاوران و رعايت بيت‏المال مسلمين را معناى صحيح تمسك به ولايت‏مى‏نامد. و حضرت على(ع) را كامل‏ترين الگو مديريتى و فرماندهى مى‏داند.[55] و در اين باره‏مى‏فرمايد: "بايد كارى كنيم كه نظام و كشور و جامعه ما علوى باشد، اسم اسلام، اسم ولايت كافى‏نيست، بخصوص كسانى كه مسئوليتى بر دوش دارند و مأموريتى در نظام الهى، عهده آن‏هاست‏چه در دستگاه قضايى، چه در دستگاه اجرايى، چه در دستگاه قانون‏گذارى، چه در دستگاه‏انتظامى و چه در نهادها و دستگاه‏هاى مختلفى، زبان و بازو و راه‏كار بايد زبان و بازو و سبك كار،]سيره[ امير المؤمنين باشد.[56]
در انديشه امام تبلور حقيقت ولايت در نظام اسلامى با تلاش همزمان در تمام حوزه‏هاى‏سياسى، مديريتى، اخلاقى و اجتماعى به دست مى‏آيد. ايشان درباره اخلاق، معنويت، وحدت،حماسه‏آفرينى و پيوند مردم با مسئولان و رهبرى نظام و خدمت‏رسانى صادقانه كارگزاران ومديران در دوران حساس دفاع مقدس مى‏فرمايد: "اگر اينها به همين حال باشند، آن وقت يك‏پرده‏اى از مقام ولايت در اين كشور جلوه پيدا كرده است. كوشش كنيد بر اين كه، كوشش بكنندهمه جمعيت‏ها و ارگان‏ها و همه نهادهاى اسلامى در اين كه اين تبعيت از مرام على - عليه‏السلام -را حفظ كنند. "[57]

آسيب شناسى گسست ولايت

بنيان مستحكم ولايت همواره از سوى آفت‏هايى تهديد مى‏شود و شايسته است مؤمنان‏ولايتمدار با مراقبت از اعمال و رفتار خود از اين گنجينه و نعمت بزرگ الهى حراست كنند. دراين بخش با بهره‏گيرى از شرح حديث‏هاى اخلاقى امام به مهمترين و برجسته‏ترين آفت‏هاى‏تهديد كننده ولايت اشاره مى‏نماييم.

1. اخلاقى :

علماى اخلاق براساس بيانات معصومين عليهم‏السلام رذايل فراوانى را كه هويت‏و حقيقتِ انسانى را تهديد مى‏كند نام برده‏اند اما در ميان اين رذيله‏ها برخى امراض و آسيب‏هايى‏وجود دارد كه قلمرو ولايت را تهديد مى‏كند كه يكى از آنها حسد است. اين رذيله همچون‏شعله‏هاى آتشى است كه شاخسار درخت ايمان را مى‏سوزاند و بنيان فضايل معنوى را ريشه‏كن‏مى‏كند. در يك تحليل عقلى حسود به مشيت و اراده الهى در تفاوت توانايى‏ها و استعدادهااعتراض مى‏نمايد و از ديدگاه روانشناسى چنين فردى بر اراده الهى همواره غضبناك است درنتيجه پيوندش با خداوند و معصومين(ع) گسسته و از حوزه ولايت آنان خارج مى‏گردد. آفت‏ديگر كه متأسفانه رواج فراوان دارد بدگويى و غيبت مؤمنان است كه در فرهنگ و آموزه‏هاى‏دينى شديداً از آن نهى شده است و يكى از گناهان كبيره به شمار مى‏آيد؛ زيرا غيبت كننده هتك‏حرمت مؤمنين را نموده است كه در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى قدر و منزلتى دارند و چنين‏كسى ايمانش زايل و از ولايت الهى خارج و تحت ولايت و سرپرستى و ضلالت شيطان قرارمى‏گيرد.

2. عبادى :

نماز برگزيده‏ترين اعمال و عبادات بندگان، معراج مؤمن، نور چشم رسول‏خدا(ص) و وسيله رحمت حق است. كسانى كه نسبت به رعايت حدود نماز، اقامه آن در اول‏وقت فضيلت، حضور قلب و ساير آداب آن سهل‏انگارى مى‏كنند از دين رسول خدا خارج شده وشفاعت معصومان شامل حالشان نمى‏شود.

3. سياسى - اجتماعى :

از نگاه امام سرمشق قرار ندادن سيره جامع حضرت على(ع) و توجه‏به الگوهاى غير معصوم مصداق روشن خيانت به امانت الهى است و سرانجام به خروج از ولايت‏الهى منجر مى‏شود.[58] ديگر آفت سياسى كه متأسفانه در دهه هفتاد در ميان روشنفكرنماها رواج‏يافته توهين به مقدسات دينى است و امام تعصب و حساسيت خاصى نسبت به حفظ حرمت‏مقدسات داشتند. ايشان در روزهاى آغازين نهضت درباره توهين به مراجع تقليد به انقلابيون‏جوان هشدار دادند كه "اگر چنانچه شَطْر ]كوچكترين [كلمه‏اى به يك نفر از مراجع اسلام، شطركلمه‏اى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت‏منقطع مى‏شود. "[59] زيرا فقيهان فرزندان معنوى رسول‏اللَّه(ص) و جانشينان معصوم در عصرغيبت هستند و توهين‏كنندگان به مراجع در واقع غير مستقيم به پيامبر و امامان توهين كرده‏اند.
انقلاب اسلامى دستاورد ولايتمداري
الگوپذيرى امام از سيره مبارزاتى و حكومت پيامبر(ص) و حضرت على(ع) و نيز اهداف قيام‏امام حسين(ع) در رهبرى نهضت عليه ظلم ستمشاهى و هدايت توده‏هاى ميليونى در مبارزه و نيزپيروى مردم از فرامين و رهنمودهاى امام و اسوه قرار دادن ائمه معصومان در صبر، استقامت وفداكارى و دشمن‏ستيزى، نهال انقلاب اسلامى ايران را تنومند و بارور ساخت. مقام معظم رهبرى‏با تحليل رويداد جاودانه غدير در تجلى حاكميت اسلام و استقرار ولايت به معنى حكومت، ولايت‏امام خمينى را پرتويى از چشمه فروزنده غدير مى‏داند كه توانست از لحاظ مادى و معنوى ايران‏را بازسازى كند. از نگاه ايشان ولايت‏محورى مردم و اطاعت‏پذيرى از فرامين امام، اصلى‏ترين‏مؤلفه پيدايش، شتاب و پيروزى انقلاب اسلامى است، وحدت، پيوستگى با رهبرى، شكست‏توطئه‏هاى گوناگون دشمنان داخلى و خارجى و تكامل انقلاب اسلامى ميوه شيرين درخت‏ولايتمدارى ملت ايران است؛ زيرا نظام تثبيت شده اسلامى برمبناى ولايت پديد آمده و عنايات‏الهى و سرافرازى نظام در عرصه بين‏الملل و ظفرمندى در نبرد هشت سال دفاع مقدس، و رايحه‏عطر معنويت و اخلاق در جامعه دستاوردهاى گرانبهاى ولايت‏محورى مردم و مسئولان نظام‏اسلامى در پيروى از خط انبيايى امام خمينى است و حفظ نظام نيز با استمرار پيمودن اين راه‏امكان‏پذير است.

سخن پاياني

هستى براساس ولايت پديدار است و عالم غيب و شهود مظهر حقيقت محمدى و ولايت علوى‏است كه جامع جميع كمالات الهى‏اند. در عرفان نظرى ناب شيعى و انديشه و متون عرفانى امام،توحيد با ربوبيت، نبوت و ولايت آميخته و در هم تنيده است. و اصولاً سير الى الله و وصول به‏مقام توحيد و معرفت الله بدون نور ولايت پيامبر(ص) و ائمه معصومين عليهم‏السلام كه جلوه تام وتمام اسماء و صفات الهى‏اند مقدور هيچ احدى نيست.
ائمه معصومين ظهور ولايت الهى را به كمال و تمام رسانده‏اند و حيات برين انسان كه كرامت‏انسانى به آن اختصاص دارد و قلمرو خلافت الهى مختص به آن مى‏باشد با كوثر وحى و امامت‏تأمين مى‏شود و اهتمام به غدير كه تجلى امامت است به آن جهت است كه اين رويداد مهم‏سلسله‏جنبان ولايت است.
در انديشه امام و رهبرى قوس صعود ولايت ذات خداوند تبارك و تعالى و اراده و مشيت‏اوست و پس از تجلى ولايت محمدى(ص) و ائمه معصومين؛ قوس نزول آن در حكومت وسياست و اجراى احكام و قوانين الهى امتداد دارد. يعنى عالم غيب و ملكوت والاترين درجه ومرتبه و سياست و حكومت صالحان و عالمان وارسته و عادل نازل‏ترين درجه ولايت است. ازاين رو آميختگى عرفان و سياست در اقيانوس بى‏كران انديشه‏هاى امام موج مى‏زند و پس از آن‏معنا و مفهوم جامع تبلور ولايت در سياست و حكومت در انديشه رهبرى مشاهده مى‏گردد ونكته مهم اين كه پاسداران انقلاب اسلامى براى شناخت صحيح و دقيق تفاوت قلمرو عرفان ناب‏شيعى در موضوع ولايت در تمام ابعاد و گستره آن با نظرات ناصواب عارف نمايان و صوفيان وولايتى‏هاى منحرف بايد بيش از اين با متون اخلاقى، عرفانى و سياسى امام و رهبرى آشنا باشندو بر اين مبنا ديدگاه‏هاى فرقه‏ها و نحله‏هاى سياسى مذهبى دور از انديشه اين بزرگواران كه بعضاًبا هدايت دست‏هاى مرموز خارج از مرزها ولايت را منهاى امامت و خلافت يا ولايت را منفكّ‏از سياست
در انديشه امام و رهبرى قوس صعود ولايت ذات خداوند تبارك و تعالى و اراده و مشيت‏اوست و پس از تجلى ولايت محمدى(ص) و ائمه معصومين؛ قوس نزول آن در حكومت وسياست و اجراى احكام و قوانين الهى امتداد دارد. يعنى عالم غيب و ملكوت والاترين درجه ومرتبه و سياست و حكومت صالحان و عالمان وارسته و عادل نازل‏ترين درجه ولايت است. ازاين رو آميختگى عرفان و سياست در اقيانوس بى‏كران انديشه‏هاى امام موج مى‏زند و پس از آن‏معنا و مفهوم جامع تبلور ولايت در سياست و حكومت در انديشه رهبرى مشاهده مى‏گردد ونكته مهم اين كه پاسداران انقلاب اسلامى براى شناخت صحيح و دقيق تفاوت قلمرو عرفان ناب‏شيعى در موضوع ولايت در تمام ابعاد و گستره آن با نظرات ناصواب عارف نمايان و صوفيان وولايتى‏هاى منحرف بايد بيش از اين با متون اخلاقى، عرفانى و سياسى امام و رهبرى آشنا باشندو بر اين مبنا ديدگاه‏هاى فرقه‏ها و نحله‏هاى سياسى مذهبى دور از انديشه اين بزرگواران كه بعضاًبا هدايت دست‏هاى مرموز خارج از مرزها ولايت را منهاى امامت و خلافت يا ولايت را منفكّ‏از سياست و حكومت تعبير مى‏كنند، نقد و تحليل نمايند و از دام‏هاى نامرئى و تبليغات غلط درويش مسلكان رهايى يابند و تلاش‏هاى گسترده ولايتى‏هايى را كه با مبارزه و انقلاب و رهبرى ‏امام مخالف بوده و در دوران حماسه‏ساز دفاع مقدس خود را از معركه آتش و خون دور نگه‏داشته و اكنون خود را پرچمدار حاميان ولايت مى‏دانند ، تحت نظر داشته و توطئه‏هاى فرهنگى‏آنان را خنثى كنند و چهره مزوّرانه آنان را براى نسل جديد افشا نمايند.
نتيجه سخن اين كه سياست‏هاى فرهنگى و آموزشى به‏گونه‏اى طراحى و اجرا شود كه از نظر اعتقادى، اخلاقى، نظامى و سياسى افراد جامعه برمبناى‏انديشه‏هاى امام و رهبرى كه آشنا به مقام ولايت هستند تربيت شوند تا هم ولايت محورى درجامعه تقويت گردد و هم از انقلاب و نظام ولايت‏محور به شايستگى پاسدارى شود.
ان شاء الله

پي نوشت ها:

1 . عالم غيب و مخصوص ارواح و نفوس است و باطن عالم مُلك گويند.
2 . مصباح الهدايت الى الخلافة والولاية، ص 36، امام خمينى، مؤسسه نشر آثار امام، 1372.
3 . كافى، ج 2، ص 18، "هيچ چيز به اندازه ولايت به آن دعوت نشده است. "
4 . ولايت فقيه، ص 83، امام خمينى، مؤسسه آثار امام و صحيفه امام، ج 20، ص 116 و 117.
5 . ر. ك. مجموعه سخنرانى مقام معظم رهبرى در موضوع "ولايت در قرآن " سال 53،نشريه ولايت، حزب‏جمهورى اسلامى، مهر 60
6 . براساس آيه اِنَّما وَليكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ والذين امنوا
7 . صحيفه امام، ج 20، ص 456 و 348؛ مصباح الهدايه، ص 37 - 34.
8 . ولايتى است كه مى‏تواند هرگونه تصرفى را در عالم هستى داشته باشد.
9 . تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، امام خمينى، ص 178 و 179، مؤسسه پاسدار اسلام، 1406قمرى.
10 . براى آشنايى بيشتر به اين مطلب از ديدگاه امام ر. ك. همان، ص 179 - 174، فص عُزيرى.
11 . ولايت فقيه، ص 41 - 40.
12 . ر. ك. همان، ص 44 - 40.
13 . صحيفه امام، ج 10، ص 308 - 307.
14 . اين ولايت خداوند، مخصوص مؤمنانى است كه به راه مستقيم ولايى هدايت شده‏اند مقابل ولايت عامه است كه‏شامل ولايت خداوند بر تمام موجودات عالم است. ولايت اخص شامل مقربين بارگاه حق و ائمه معصومين)ع
15 . ر. ك. صحيفه امام، ج 9، ص 291؛ ج 12، ص 352 و 355 و 357؛ چهل حديث، ص 306 و 307 و جزوه ولايت درقرآن، ص 101، بيانات مقام معظم رهبرى، 72 / 3 / 19. و نيز پيام حج، 68 / 4 / 14.
16 . شرح گلشن راز، شبسترى، ص 235.
17 . روم / آيه 30.
18 . ر. ك. تفسير البرهان، ج 3، ص 263، سيد هاشم بحرانى، قم، مؤسسه البعث، 1415 قمرى.
19 . ر. ك. رشحات البحار، محمدعلى شاه‏آبادى، ص 39 14 و 41.
20 . در اينجا منظور، عنايات خاص الهى براى هستى و عالم خلقت است.
21 . در اينجا مراد، ذات واجب الوجود و خداوند تبارك و تعالى است.
22 . شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خمينى، ص 100، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1377.
23 . شرح چهل حديث، امام خمينى، ص 360، مؤسسه آثار امام، 1375.
24 . احزاب / آيه 72.
25. براساس آيه هو الولى الحميد،
26 . شرح چهل حديث، ص 480 و 635.
27 . اولين صدور الهى و نور سارى و جارى در تمام موجودات را "وجود منبسط " گويند. و فيض وجودى حق را "نفس‏الرحمن " ناميده‏اند. "حق مخلوقُ به " اصطلاحى است كه فلاسفه مانند صدرالمتألهين به كار برده‏اند
28 . پيچيده و مشتمل
29 . آداب الصلوة، امام خمينى، ص 139، مؤسسه آثار امام، 1378.
30 . بحارالانوار، مجلسى، ج 15، ص 24، الوفاء، بيروت.
31. همان، ج 16، ص 402.
32 . اصول كافى، ج 1، ص 441.
33 . مصباح الهدايه، ص 180.
34 . مقام ذات خداوند تعالى است و مقام هويت ذات حق كه از صفات و مفهومات عارى است.
35 . آداب الصلوة، ص 137.
36 . ر. ك. مصباح الهداية
37 . نهج‏البلاغه، حكمت 147، دشتى، ص 470.
38 . صحيفه امام، ج 18، ص 153.
39 . اصول كافى، ج 2، ص 19، كلينى، دار الصعب، بيروت.
40 . ر. ك. شرح چهل حديث، ص 532 441 360 و صحيفه امام، ج 20، ص 115.
41 . ر. ك. صحيفه امام، ج 6، ص 68، ج 10، ص 348 308 221 و ج 20، ص 452.
42 . ولايت فقيه، امام خمينى، ص 40 و 41.
43 . همان، ص 42 و 43 و نيز صحيفه امام، ج 19، ص 403.
44 . صحيفه امام، ج 20، ص 120.
45 . همان، ص 114.
46 . صحيفه امام، ج 10، ص 223.
47 . بيانات مقام معظم رهبرى، 78 / 1 / 26 و 80 / 3 / 14.
41 . ر. ك. صحيفه امام، ج 6، ص 68، ج 10، ص 348 308 221 و ج 20، ص 452.
42 . ولايت فقيه، امام خمينى، ص 40 و 41.
43 . همان، ص 42 و 43 و نيز صحيفه امام، ج 19، ص 403.
44 . صحيفه امام، ج 20، ص 120.
45 . همان، ص 114.
46 . صحيفه امام، ج 10، ص 223.
47 . بيانات مقام معظم رهبرى، 78 / 1 / 26 و 80 / 3 / 14.
48 . ر. ك. شرح چهل حديث امام خمينى، شرح حديث 33.
49 . بيانات مقام معظم رهبرى در جمع كارگزاران نظام اسلامى به مناسبت عيد غدير، 71 / 3 / 30.
50. ر. ك. چهل حديث، ص 577 576 575 475 و صحيفه امام، ج 20، ص 227 و بيانات‏مقام معظم رهبرى، 72/ 3 / 19.
51 . ر. ك. صحيفه امام، ج 18، ص 192 191 159 و ج 19، ص 66 و 67.
52 . حديث ولايت، ج 3، ص 74.
53 . ر. ك. صحيفه امام، ج 18، ص 159 - 152.
54 . ر. ك. همان، ج 19، ص 375 - 374.
55 . ر. ك. بيانات مقام معظم رهبرى، 69 / 4 / 20 و 79 / 2 / 24 و 83 / 11 / 10 و 71 / 3 / 30 و 85/10/18.
56 . بيانات رهبرى، 69 / 11 / 10.
57 . صحيفه امام، ج 18، ص 159.
58 . ر. ك. شرح چهل حديث امام خمينى، ص 408 306 109 - 108.
59 . صحيفه امام، ج 1، ص 306 و 307.

منبع:نشريه حصون - شماره : 15




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط