كتاب جديد و آيين جديد (3)
عدالت ، امتياز ويژه
1. شعار «عدالت» روزي نيست كه بر زبانها جاري نشود و مطبوعات و گويندگان، آن را مطرح نكنند و خواستار دست يابي بدان نباشند.
عدالت، به ويژه در مكاتب كمونيستي و سوسياليستي شرق مطرح شده و آنان، بيش از هشتاد سال است كه براي آن شعار ميدهند.(1)
در بلوك غرب و مكاتب سرمايه داري آن، اين عنوان، ساليان زيادي است فضا را پر كرده و حتي در نظامهاي سرمايه داري، در عين فاصله زياد طبقاتي «هر كسي از ظن خود»، براي عدالت، مفهوم و منظوري را در نظر گرفته است (شيرازي، 1379: صص23-19).
قبل از اينها نيز، در مذاهبي چون هندوئيم، بوديسم تحت عناوين عدالت و بربري، اين معنا را مورد توجه قرار دادهاند.(2)
2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در تفسير آيه ششم سوره الرحمن، فرموده است:
بالعدل قامت السموات و الارض (فيض كاشاني، 1416: ج2، ص368؛ كاشاني، 1347: ج9، ص118).
براساس عدل )نظام و قوام و جريان حركت) آسمانها و زمين برقرار است.
هر يك از عناصر عالم وجود، به واسطه عدل، از حد خود تجاوز نميكنند و در جايگاه خويش به انجام وظيفه اشتغال دارند. جا به جايي و تجاوز هر يك، از «حدّ» و «مرز» و مدار خود، موجب بينظمي در منظومه شمسي و نظام خلقت و اختلال در معيارهاي حيات اجتماعي انسانها ميگردد (نوري همداني، بيتا: ص49).
امام علي عليه السلام هم، با اين بيان، موضوع عدل و جايگاه آن در نظام هستي را مورد توجه قرار داده است:
العدل اساسٌ به قِوامُ العالم.
يعني عدل، اساس و بنيادي است كه به وسيله آن، قوام و نظام عالم برقرار شود (مجلسي، همان: ج75، ص83).
3. در تبيين واژه «عدالت» از لحاظ رواني و فردي، شيخ انصاري; مينويسد:
عدالت، كيفتي نفساني است كه موجب ميشود انسان، ملازم و همراه تقوا باشد (و هرگز مرتكب گناه و نافرماني خدا نشود)، اگرچه از آن با لفظهاي: حالت، هيأت، كيفيت يا ملكه رسوخ يافته در نفس نيز تعبير شده است (انصاري، 1414: ص6).
همچنين، درباره معناي اين واژه از لحاظ ديني؛ گفته شده است:
عدالت در دين، عبارت است از اجتناب مطلق از گناهان كبيره و عدم اصرار بر گناهان صغيره (همان).
از نظر اجتماعي، كامل ترين و جامع ترين معناي عدالت، بياني است كه از اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شده است. آن حضرت در پاسخ به اين پرسش كه «آيا عدل برتر است يا جود؟» ضمن برتر دانستن عدل، دليل آن را اين گونه بيان ميكند: العدل يضع الامور مواضعها....
عدل، هر چيز را جاي خود قرار ميدهد (صبحي صالح، همان: ص553، ح437).
براساس اين بيان نوراني چنان كه لغت شناسان نيز گفته اند: شخص عادل كسي است، كه هر حقي را به صاحبش ميرساند (طريحي، بيتا: ص444).
ـ در قلمرو قدرت او، كار حقي به نالايقي واگذار نميشود و به هيچ نالايقي حقي افزون بر توانايي او داده نميشود و هر حق دهنده و حق گيرنده اي هم، با عنايت به رعايت «مفهوم وجداني عدل» نه حقي را به نالايقي پرداخت ميكند و نه هيچ نالايقي، به ناحق، حقي را ميپذيرد. بالاخره، جامعه عدل، جامعه اي است كه همگان در مقابل تلاش و نياز خويش، به حق خود ميرسند و هيچ صاحب حقي در ازاي كار و متناسب با نياز خويش، از حق خود محروم نميماند.
4. گاهي در برخي برداشت ها، ميان «مساوات» و «عدالت» تداخل واقع ميشود و ممكن است از اين دو عنوان، معناي يكساني تلقي گردد؛ در صورتي كه بايد توجه داشت مساوات، معناي محدودتري دارد و سرمايه كم تري ميبرد. قهراً زيان عدم رعايت آن هم متوجه خود شخص ميشود يا اگر متوجه شخص ديگري گردد، آن زيان، شعاع وسيعي نخواهد داشت.
امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
من استوي يوماه، فهو مغبون…. ؛ هر كس دو روز او با هم مساوي باشد (و هر روز براي پيشرفت مادي و معنوي خويش قدمي به جلو نگذارد) زيان ديده است (محدث قمي، همان: ج4، ص893).
در روايتي ميخوانيم: در حضور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مردي كه دو فرزند خود را همراه داشت، فقط يكي از آنان را بوسيد. آن حضرت فرمود: «فهلاّ ساويتَ بينهما؟»
«چرا ميان آن دو، مساوات را رعايت نكردي؟» (طبرسي، 1392: ص220؛ صدوق، 1404: ج3، ص311).
بنابراين، در اجراي مساوات درباره كس يا كساني كه عمل نيكي صورت ميگيرد، لياقت و عدم لياقت و صاحب حق بودن مطرح نيست. در مساوات، از سوي شخص نيكوكار، عمل نيكي صورت ميگيرد و نوعاً به مقدار ظرفيت و نياز افراد توجهي نميشود، بلكه نفس عمل داراي ارزش و نتيجه مثبت ميباشد؛ اما در «اجراي عدالت» حق و نياز بايد در نظر گرفته شود و تجاوز از حد لازم ـ همان طور كه تجربه و عقل سليم حكم ميكند ـ انحراف و انفجار در پي خواهد داشت.
براي اين كه تفاوت عدالت و مساوات روشنتر شود و بهتر توجه داشته باشيم كه عدالت به معناي مساوات مطلق نيست، بلكه در اجراي عدالت، قابليت و استحقاق شرط ميباشد، به دو مثالي، كه در اين باره آوردهاند، توجه كنيم:
الف. اگر كسي بخواهد خانه اي بسازد و براي اين كار، مهندس، بنا و كارگر بگيرد، اگر بخواهد مزد هر سه را به طور مساوي پرداخت كند، آيا به عدالت رفتار كرده است، معلوم است كه بايد حقوق هر يك با توجه به مراتب دانش و كارآيي تفاوت داشته باشد، تا عدالت تحقق يابد كه در اين صورت، مساوات رعايت نشده است.
ب. اگر كسي يك كبوتر و يك اسب داشته باشد و خوراك هر يك را يك اندازه قرار دهد، در اين صورت، مساوات را رعايت نموده؛ ولي برخلاف عدالت رفتار كرده است؛ زيرا اگر كبوتر بتواند آن اندازه بخورد، از پرخوري ميميرد؛ ولي اسب با خوردن آن خوراك، از گرسنگي هلاك ميشود.
بنابراين، در اين مثال «مساوات» رعايت شده، كه نتيجه منفي و ظالمانه خواهد داشت، در حالي كه عدالت اقتضامي كند كه خوراك آن دو طبق نياز هر يك در نظر گرفته شود (شيرازي، 1354: ص65).
5. با توجه به توضيحات فوق در ماده عدالت، مناسب است بيان زيباي امام علي عليه السلام را در معرفي «شخص عادل» مورد توجه دقيق قرار دهيم:
مَن طابق سرّه علانيته، و وافقَ فعلهُ مقالتَه، فهو الذي ادّي الامانه و تحقَّقت عدالَتُه.
هر كس باطن او با ظاهرش تطبيق داشته باشد، و رفتار او با گفتارش هماهنگ باشد، او كسي است كه امانت را ادا كرده و عدالت او تحقق يافته است (آمدي، 1382: ص748، ح9323).
6. رعايت عدالت، به منظور توسعه و گسترش اين ارزش متعالي اسلامي، به قدري ضروري است كه بايد در جزئي ترين امور اخلاقي و اجتماعي براي حفظ حقوق افراد، مورد توجه جدي قرار گيرد، در سيره عملي رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم ميخوانيم: يك مرد انصاري براي پرسش سوالي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد. چند لحظه بعد هم يك مرد از «قبيله ثقيف» براي ملاقات با آن حضرت وارد شد و خواست موضوع كار خود را در ميان بگذراد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: يا اخاثقيف! ان الانصاريَّ قد سبقَكَ بالمسألة، فاجلِس كَيما نَبدئ بحاجة الانصاريّ، قبل حاجَتِك.
اي برادر ثقفي! اين مرد انصاري پيشتر از تو براي ملاقات و سوال آمد ه است. اكنون اندكي بنشين تا نخست به كار او رسيدگي كنم و آن گاه كه نوبت تو رسيد، پاسخ گوي خواسته تو باشم (مجلسي، همان: ج2، ص64).
7. همان طور كه اشاره كرديم، افراد و گروههاي مختلفي در طول تاريخ تاكنون، «شعار عدالت» سر داده اند و حتي برخي در حوزه دين براي اجراي آن، اقدامات عملي صورت داده و ضمن ادعاي بزرگ طلايه داري و اصلاحگري جامعه بشري براساس عدالت، گاهي به مظاهري از عدالت نيز دست يافتهاند، اما اين ادعاها و اقدمات صوري و تك بعدي كه گروه ها، اصناف و اقوام مختلف ادعا يا اجرا كردهاند، عدالت واقعي و مورد نظر خداوند نبوده است. گويا خداوند خواسته است بدين وسيله هر كس ادعايي دارد، به «ميدان آزمون» وارد شود؛ تا استعدادها شكوفا گردد، زمينهها فراهم شود و بستر لازم براي «عدل گستر» واقعي فراهم شود و با توجه به همه اين جهات، «حجت بر همگان تمام شود». در نتيجه براي ظهور و قيام «صاحب امر» همگان با رها كردن همه اوهام و خيالها و حتي معيارهاي ناقص، بلكه با تن دادن به قوانين و سنن الهي، همه توان خويش را براي زمينه سازي، استقبال و پذيرش «عدالت گستر حقيقي» به كار گيرند.
امام صادق عليه السلام درباره يكي از شرايط ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميفرمايد:
لا يكونُ هذا الامر حتّي لا يَبقي صنفٌ من الناس الا ولّوا علي النّاس، حتّي لا يقول قائلٌ: لو وليَّنا لعدلنا، ثم يقوم القائم بالحق و العدل.
اين قيام واقع نخواهد شد، تا اين كه هيچ صنفي (و گروهي) از مردم باقي نماند، مگر اين كه عهده دار ولايت و پيشوايي (براي اجراي عدل و اصلاح جامعه) گردد؛ تا آن كه كسي نتواند بگويد: «اگر ما قدرت ولايت و زعامت جامعه را عهدهدار ميشديم، حتما عدالت را اجرا ميكرديم». پس از اين مراحل است كه حضرت قائم براي اقامه و اجراي حق و عدالت، قيام ميكند (نعماني، 1397: ص53؛ مجلسي، همان: ج52، ص244).
8. عدالتي كه در پرتو قيام و انقلاب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تحقق مييابد، چنان عميق و فراگير است كه سراسر كره زمين و همه ابعاد زندگي انسانها را غرق آرامش و صفاي همه جانبه ميكند.
در روايتي كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با الفاظ و عبارات متعدد و طرق مختلف، درباره حتميت قيام و خصوصيات آن وارد شده است ميخوانيم:
لو لم يَبق من الدُنيا الا يومٌ، لطول الله ذلك اليوم، حتي يَبعث فيه رجلاً منّي )من اهل بيتي، اسمُه اسمي) يملأ الارضَ قسطاً و عدلاً كما مُلئَت ظلماً وجوراً.
اگر جز يك روز ار عمر دنيا باقي نمانده باشد، خداوند، آن روز را آن قدر طولاني ميكند، تا در آن، مردي از اهل بيت من (كه هم نام من است) مبعوث شود (قيام كند) سراسر زمين را از عدالت لبريز سازد، همان طور كه از ظلم و تجاوزگري انباشته شده است (مجلسي، همان: ج51، ص156؛ قندوزي حنفي، همان: ج3، ص296، ح6).
واژههاي كليدي اين حديث، دو عنوان بسيار عميق و قابل تأمل است:
1. ارض، يعني سراسر كره زمين و نه يك شهر و كشور و قاره.
2. انباشته شدن سراسر زمين از عدل، با واژه «يملا» كه به معناي پر شدن ظرف از آب و سرازير شدن آن از اطراف ظرف است. اين دو واژه، فراگيري عدالت ناب و عميق آن حضرت را بيان ميكند.
اكنون، براي اين كه گستردگي و فراگيري آن عدالت را با مصاديق عينيتر در قلمرو اخلاق و حقوق اجتماعي مطرح كرده باشيم، دو حديث زيرا را مورد توجه قرار ميدهيم:
الف. فضيل بن يسار ميگويد، از امام باقر عليه السلام شنيدم، كه ميفرمود:
وقتي قائم ما قيام كند، از ناحيه اشخاص نادان، با مشكلات و سختيهاي فراواني مواجه خواهد شد كه از مشكلات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در برخورد با مردم روزگار جاهليت شديدتر خواهد بود. وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مبعوث شد، مردم سنگها و چوب هايي را كه با دست خود تراشيده بودند، ميپرستيدند. اما قائم ما، وقتي قيام كند، مردم احكام دين خدا را بر ضد او تأويل و تفسير ميكنند و به وسيله قرآن، با آن حضرت، احتجاج و بحثهاي عصيانگرانه مينمايند…، ولي به خدا سوگند! (قائم ما پيروز ميشود و) عدالت او چنان فراگير و گسترده ميگردد كه هم چون حرارت گرما و برودت سرما، در داخل خانهها هم نفوذ خواهد كرد (حر عاملي، بيتا: ج3، ص738، ح111).
ب. درباره روابط و مناسبات اخلاقي و انساني كه نشأت گرفته از روح ايمان و عدالت واقعي در حكومت الهي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است، بريد عجلي ميگويد:
در حضور امام باقر عليه السلام بودم كه مردي از اهل كوفه خطاب به آن حضرت عرض كرد: «اي مولاي من! ياران ما در كوفه جمعيت فراواني را تشكيل ميدهند كه مطيع و تابع شما هستند. اگر به آنها دستور بدهي، (مي توان بر ضد دشمن قيام كرد و پيروز شد)». آن حضرت فرمود: «آيا آنان به اين مرحله از ايمان و اعتقاد رسيده اند كه اگر كسي نياز مادي داشت، سراغ جيب برادر مومن خويش برود و آنچه احتياج داشت، بردارد؟»
آن مرد جواب داد: «نه، آنان جان خويش را بيش از اين دوست ميدارند...».
آن گاه امام باقر عليه السلام فرمود:
آن گاه كه قائم ما قيام كند، روزگار برادري و صداقت و رفاقت فرا ميرسد (به گونهاي صفا و صميمت و يكرنگي به وجود ميآيد) كه مرد با اعتماد و خاطر جمع به سراغ جيب برادر ديني خويش ميرود، فقط آنچه احتياج دارد بر ميدارد و كسي مانع او نميشود (مجلسي، همان: ج52، ص372 و ج71، ص232 و ج75، ص185).
به هر حال، عدالت گستري در حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بحثي دامنه دار و گسترده است. به منظور آشنايي بيشتر، مناسب است آخرين بحث اين مقال را پي بگيريم كه درباره نكات ديگر است كه به بيان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سبب ميشود از نظر مردم، آنچه امام غايب ميآورد، آيين جديد تلقي ميشود.
دگرگوني همه جانبه
امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، كه براي برقراري عدالت همه جانبه و فراگير، در همه ابعاد زندگي اجتماعي ظهور ميكند، تغييرات و تحولات زيادي در ساختار جامعه به وجود ميآورد كه از طرفي ممكن است برخي از آنها اكنون براي بعضي مورد تأمل باشد و از سوي ديگر ممكن است آن را آيين جديد تلقي كنند؛ اما به هر حال، همه آنها آيين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است و آن حضرت با انحرافزدايي در عقايد و اعمال مردم آن را عملي گرداند. برخي از اين موارد از اين قرارند:
1. امام صادق عليه السلام فرمود:
اوّلُ ما يظهر القائم مِن العَدل، ان يُنادي مناديِه: ان يُسلِّم صاحِبَ النافِلة لصاحبِ الفريضَةِ، الحجرَ الاسود، و الطواف بالبيت.
اول چيزي را، كه قائم از عدل خود نمايان ميسازد آن است كه سخن گوي او اعلام ميكند «كساني كه طواف مستحبي انجام ميدهند و استلام «حجرالاسود» ميكنند، جاي خود را به افرادي واگذار نمايند كه طواف واجب دارند (كليني، همان: ج4، ص427؛ صدوق، همان: ج2، ص311؛ حر عاملي، 1409: ج9، ص412).
2. امام باقر عليه السلام ضمن حديث مفصلي كه روش اصلاحي و انقلابي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بيان ميكند، ميفرمايد:
آنگاه كه قائم ما ظهور كند، به كوفه ميآيد و مسجدهاي چهارگانه آن جا را خراب ميكند. آن حضرت، راههاي بزرگ ( و اصلي) را توسعه ميدهد؛ تا 40 ذراع (حدود 30 متر) شود. او هر مسجد را كه در مسير راه قرار گرفته است خراب ميكند، و هر حفره اي و سوراخي كه به راه باز است، ميبندد و هر بيرون آمدگي )بالكني) را كه از ساختمانها به كوچه تجاوز كرده است ويران ميسازد، و چاله كثافات خانهها و نادوان هايي را كه بر كوچه و راه مردم اشراف دارد، برطرف ميكند. و او هيچ بدعتي را باقي نميگذارد و زايل ميكند، و هيچ سنتي باقي نميماند، مگر اين كه آن را احيا و استوار كند (مفيد، همان: ص365؛ شيخ طوسي، همان: ص283؛ مجلسي، همان: ج51، ص333).
3. حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام فرمود:
اذا قام قائمُنا، قال: يا معشر الفُرسان! سيروا في وسط الطَريق، يا معشر الرّجّاله! سيروا علي جنبَي الطَّريق، فايُّما فارسٍ اخذ علي جنبي الطَّريق، فأصاب رجلاً عيبٌ ألزمناه الديه، و أيُّما رجل اخذ في وسط الطريق، فاصابه عيبٌ، فلا ديه له.
آن گاه، كه قائم ما ظهور كند، دستور ميدهد: «اي گروه سواران! از وسط حركت كنيد، و اي گروه پيادگان! از كنار و دو طرف راه حركت كنيد، زيرا هر سواري از كنار راه حركت كند، و به پياده اي آسيب رساند، او را به پرداخت «ديه» محكوم ميكنيم، و هر پياده اي كه از وسط راه حركت كند و به او آسيبي وارد شود، «ديه او» بر عهده كسي نيست؛ چون به سبب تخلف خويش، جان خود را در خطر و زيان ديدگي قرار داده است (شيخ طوسي، همان: ج10، ص368؛ حر عاملي، بيتا: ج3، ص81).
نتيجه
پی نوشت ها :
1. ر.ك: الگانا تانونا، كروتووا، اخلاق و انسان، ترجمه: پرويز شهرياري.
2. براي آگاهي بيشتر ر.ك: اخلاق در شش دين جهان، ترجمه، محمدحسين وقار، ص 120، ص 194، 316 و 386.
منابع و مآخذ :
1. ابن بيالحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه مرعشي نجفي، 1404ق.
2. آمدي، عبدالواحد، غرر الحكم و دررالكلم، كلمات قصار اميرالمؤمنين عليه السلام، قم، مؤسسه انتشاراتي امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف، 1382ش.
3. انصاري، شيخ مرتضي، الرسائل الفقهيه، المؤتمر العالمي بمناسبة الذكري المثوية الثانية، لميلاد الشيخ الانصاري(ره)، اعداد: لجنة تحقيق تراث الشيخ الاعظم، 1414ق.
4. حر عاملي، محمد بن حسن، اثبات الهداة، تهران، دارالكتب الاسلامية، بيتا.
5. حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعة، تهران، مكتبه الاسلامية، چ2، 1383ش.
6. شيرازي، سيد حسن، الوعي الاسلامي، نجف، مكتبة الغري الحديثة، 1379ش.
7. شيرازي، سيدصادق، طرحهايي از اقتصاد اسلامي، ترجمه احمد صادقي اردستاني، قم، انتشارات قرآن، 1354ش.
8. صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، قم، مكتبة المؤلق، 1422ق.
9. صبحي صالح، نهج البلاغه، بيروت، 1387ش.
10. صدوق، محمد بن علي، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، چ2، 1404ق.
11. طبرسي، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1392ق.
12. طريحي، محمد بن علي، مجمع البحرين، تهران، الثقافة الاسلامية، بيتا.
13. طوسي، ابو جعفر محمد بن حسن، الغيبة، قم، موسسه معارف اسلامي، 1411.
14. طوسي، محمد بن حسن، تهذيب الاحكام، تهران، مكتبة الصدوق، 1417ق.
15. عكبري، محمد بن نعمان (مفيد)، ارشاد، قم، منشورات مكتبه بصيرتي، بيتا.
16. فيض كاشاني، محسن، تفسير صافي، تهران، مكتبة الصدر، چ2، 1416ق.
17. قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع المودة، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1422ق.
18. كاشاني، ملافتح الله، منهج الصادقين، تصحيح حاج ميرزا ابوالحسن شعراني، تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ4، 1347ش.
19. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران،دارالكتب الاسلاميه، چ5، 1363ش.
20. الگانا تانونا، كروتووا، اخلاق و انسان، ترجمه پرويز شهرياري، تهران، انتشارات فردوسي، چ2، 1360ش.
21. متقي هندي، علاء الدين علي، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسه الرسالة، 1409ق.
22. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
23. محدث قمي، سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار، مشهد، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي عليه السلام، 1416ق.
24. نعماني، محمد، غيبت، تهران، مكتبة الصدوق، 1397ق.
25. نوري همداني، حسين، دانش عصر فضا، انتشارات جهان، تهران، بيتا.
26. نيشابوري، محمدبن عبدا...، مستدرك حاكم، بيجا، بيتا.
27. ورنرمنسكي، پگي مورگان، النور نسبيت، كلايولاتون، ترور شاتون، معشوق ابن علي، اخلاق در شش دين جهان، ترجمه محمدحسين وقار، تهران، انتشارات اطلاعات، 1378ش.
/ن