عوامل سياسي و اجتماعي فتنه (1)

امير مؤمنان، علي (ع) زماني حکومت را به دست گرفت که حاکمان پيشين جامعه، احکام وقوانين اسلام را به سليقه خود تحريف کرده يا کنار نهاده بودند؛ شکاف طبقاتي براجتماع مسلمانان سايه افکنده و بي عدالتي و ستم، مردم را به ستوه آورده بود. بسياري از خواص نيز با بهره گيري از موقعيت هاي سياسي و اقتصادي خود، دين و دنياي مردم را به بازي گرفته بودند. علي (ع)
پنجشنبه، 21 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل سياسي و اجتماعي فتنه (1)
عوامل سياسي و اجتماعي فتنه (1)
عوامل سياسي و اجتماعي فتنه (1)






دراين مقاله عوامل سياسي و اجتماعي وقوع فتنه را در زمان امير مؤمنان (ع) برمي شمريم.

1. قيام امام بر اصلاحات اسلامي

امير مؤمنان، علي (ع) زماني حکومت را به دست گرفت که حاکمان پيشين جامعه، احکام وقوانين اسلام را به سليقه خود تحريف کرده يا کنار نهاده بودند؛ شکاف طبقاتي براجتماع مسلمانان سايه افکنده و بي عدالتي و ستم، مردم را به ستوه آورده بود. بسياري از خواص نيز با بهره گيري از موقعيت هاي سياسي و اقتصادي خود، دين و دنياي مردم را به بازي گرفته بودند. علي (ع) در چنين شرايطي، با بدعت ها به مقابله برخاست. وي حاکمان و واليان ستمگر را عزلرل، و بيت المال را به روش پيامبر(ص) تقسيم کرد؛ ثروت هاي انباشته از حرام را به نفع توده محروم جامعه مصادره و مناصب سياسي و موقعيت هاي اجتماعي را نه براساس روابط، بلکه بر پايه ضوابط اسلامي و الهي اعطا کرد. اين اقدامات سبب شد آنان که دنياي پست خويش را در خطر مي ديدند، بر او بشورند. زورمندان زورگو، زراندوزان دنيا پرست، و تزوير گران فريب کار، حکومت عدالت گستر علي را تاب نياوردند و به مقابله با آن برخاستند. گروهي بر ستم و فسق و فساد خويش پا فشردند و از اطاعتش سرباز زدند و گروهي ديگر چنان در گرداب فتنه فرو رفتند که از در پيکار با او در آمدند. اين کلام علي (ع) بيانگر آن شرايط است:
اما هنگامي که زمام کار را در دست گرفتم، جماعتي از ايشان عهد خود شکستند و گروهي از دين بيرون شدند و روهي همدست ستمکاران گرويدند، گويي سخن خداي سبحان نشنيده بودند که مي فرمايد: «سراي آخرت از آن کساني است که در زمين، نه برتري مي جويند و نه فساد مي کنند، و سرانجام نيکو از آن پرهيزگاران است.» آري به خدا سوگند! شنيده بودند و دريافته بودند، ولي دنيا در نظرشان آراسته جلوه مي کرد و زر و زيورهاي آن فريبشان داده بود.(2)
همچنين هنگامي که تعدادي از افراد سهل بن حنيف انصاري، که حاکم منصوب علي(ع) در مدينه بود، به سپاه معاويه پيوستند، حضرت به سهل نامه اي نوشت و او را از تأسف خوردن برحذر داشت:
اينان، ياران دنيا بودند و به دنيا روي آوردند و به سوي آن شتافتند. حکومت عدل را ديدند و شناختند وآوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند. دريافته بودند که در اينجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند. پس گريختند تا مگر خود به سودي رسند. خداوند، ايشان را از رحمت خود دور گرداند. اينان از ستم نگريخته اند و به عدل نيز نخواهند رسيد. (3)

2. قدرت طلبي قدرت طلبان.

دومين عامل سياسي برانگيختن فتنه ها، مبارزه فتنه گران براي به دست آوردن قدرت سياسي است؛ به گونه اي که حقيقت، قرباني قدرت گردد. تشنگان قدرت اگر در ساختار سياسي قدرت حضور نداشته باشند، يا از آن کنار گذاشته شوند، فتنه ها به پا مي کنند و جامعه را به آشوب مي کشند.
طلحه و زبير که از نخستين بيعت کنندگان با علي (ع) بودند، در عهد شکني نيز پيش گام شدند؛ زيرا هر دو، جامه خلافت را بر اندام خود استوار مي ديدند.
علي (ع) به اين مسئله، چنين اشاره مي کند:
هر يک از آن دو، فرمانروايي را براي خود اميد مي دارد نه براي دوستش، وآن را به جانب خود مي گرداند.اين دو، ميان خود و خدا راهي نگشودند و پيوندي برقرار نکردند. هر يک، کينه آن ديگري را در دل مي پروراند و به زودي نقاب از چهره هايشان برخواهند گرفت. به خدا سوگند که به آنچه مي خواهند دست يابند، هر يک جان آن ديگر را بگيرد و تباه و نابودش سازد.(4)
آن حضرت در نامه اي به معاويه که سخت مست جاه و قدرت گرديده بود، چنين نوشت: «در طلب گم شده اي هستي که از آن تو نيست و چهار پايي را مي چراني که از آن ديگري است. مقامي را مي طلبي که سزاوارآن نيستي...»(5)

3. حسادت و بغض و دشمني مخالفان

در طول تاريخ، بغض و کينه و حسادت، همواره از اصلي ترين محرک هاي فتنه ها بوده است. يکي از دلايل مظلوميت علي (ع) پس از رحلت پيامبر(ص) نيز، همين مورد بود. آن حضرت اين مسئله را درباره قريش، چنين بيان مي دارد:
به خدا سوگند، قريش از ما انتقام نمي گيرد جز به آن علت که خداوند، ما را از ميان آنان برگزيد وگرامي داشت.(6)
در سخني ديگر نيز اين معنا را چنين بيان مي کند:
کجايند کساني که پنداشتند راسخان در علم، آنهايند نه ما اهل بيت. بر ما دروغ مي بندند و ستم روا مي دارند. خداوند، ما را بالا برده و آنها را پايين قرار داده است؛ به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته است؛ ما را به درون برده وآنها را از در رانده است. (7)

پي نوشت ها:

1. نک: علي آقاجاني قناد، گرداب هلاکت، صص 34-39.
2. نهج البلاغه، ترجمه : شهيدي، خطبه 3.
3. همان ، نامه 70.
4. همان، خطبه 148.
5. همان، ص 641.
6. همان، خطبه 33.
7. همان، خطبه 144.

منبع: کتاب گلبرگ شماره 122




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط