آن روز که خداوند مرا آفرید و با دست قدرت خویش، بر سینه «لوحم» کشید تا سرنوشت همگان را بر آن صفحه رقم زنم، موقعیت و منزلتم آن چنان بالا رفت که آفریننده همه آفریدهها، بر من و آثارم سوگند یاد کرد و فرمود: «ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه می نویسند.
"حدا در قرآن به قلم قسم می خورد زیرا قلم" چشمه است، آن را نخشکانیم. "قلم" چشم است تا قدم از قدم برداریم و پیش پایمان را ببینیم، آن را کور نکنیم. "قلم" عصاست، نه فقط برای پیران که همگان بدان تکیه میکنند.
"قلم"، تنها عصای دست نیست، فرهنگ، اندیشه، تفکر و فرهیختگی،همه بر این عصا تکیه کردهاند، این عصا را نشکنیم. "قلم" زبان است، سخن می گوید، جنبش دارد، حیات قلم را نگیریم. "قلم" مقدّس است.
"قلم" همان وسیله ای است که خداوند با آن تعلیم کرد. پس هشدار که قلم را به خواهش هایمان نیالاییم و بیحرمتش نسازیم؛ چنانچه در کتاب مقدس میخوانیم: "زینهار، تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را در خدمت جسم در نیاوری ... اگر میفروشی، همان بهْ که بازوی خود را، امّا قلم را، هرگز."
چرا خدا به قلم قسم خورده است؟
قسم به قلم قسم به نعمت های الهی استعلامه طباطبایی در المیزان قلم را را منحصر به قلم مخصوصی نمی داند و «مایسطرون» (آنچه می نویسند) را مطلق هر نوشتهای دانسته و قلم و آنچه که به توسط قلم نگاشته می شود را یکی ازبزرگترین نعمتهای الهی دانسته که انسان به آن هدایت و رهنمون گشته است.
که در سورههای الرحمان[1] و علق [2] نیز به آن اشاره شده است؛ و در واقع سوگند خداوند به قلم وآنچه توسط آن می نویسند سوگند به نعمت است . مانند سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و حتی انجیر و زیتون. [3]
قسم به قلم یعنی قسم به ملک خداوند
هر مخلوق خداوند که ملک مطلق خداست؛ مقدس است و قلم نیز که خداوند آن را به پیامبرانش و جانشین پیامبرانش به ودیعه گذاشت و شکستن حریم آنچه که متعلق به اوست تاوانی دارد بس سنگین وادای رسالت، سنگین تر و سخت تر.
قلم را رسالتی است و اهل قلم را. و خداوند از عالمان بیعت گرفته است که به سیری ظالم و گرسنگی مظلوم صبر نکنند و آن که سکوت می کند و قلمی بر دست دارد و با قلمش فریاد نمی کند، چه توجیهی دارد؟
و چگونه است که از ابزار مقدسی برای اهداف نامقدس استفاده می شود؟ و نه فقط قلم بلکه تمام آنچه که در این دنیا تقدس دارند، گاهی ملعبه می شوند و ابزاری برای توجیه ناحق خودمان و آنچه گفته ایم و آنچه به جا آورده ایم.
و آیا این همه کاغذها که سیاه می شوند و کلمات که خرج می شوند و چه کلمات زیبا و مقدسی که برای پوشش دادن به زشتی ها به کار نمی روند؛ ارزش خواندن دارد؟ آیا می دانیم چه بخوانیم، چه نخوانیم؟ به کدام سخن گوش دهیم و به کدام سخن گوش ندهیم؟
قسم به قلم یعنی قسم به علم و دانش
مفسران درباره اهمیت و فایده سوگند به قلم و نوشته، به بیانهاى مختلفى سخن گفتهاند؛ مثلاً طنطاوى در تفسیر خود آورده است: خداوند متعالى با سوگند به دوات و قلم و نوشته، نخست مسلمانان را به تعلیم و فراگیرى علوم تشویق و سپس به جهانیان ثابت کرد اسلام دین دانش است.
سید قطب نویسنده مصرى و صاحب تفسیر فى ظلال القرآن نیز مىگوید: علت سوگند به قلم و نوشته، بزرگ جلوه دادن آنها است. آیات قرآن در میان ملتى نازل شد که هیچگونه سابقه اثر و بهرهبردارى از دانش و فرهنگ با قلم و نوشته در میان آنان نبوده است؛ اما قرآن در چنین شرایط و محیطى به دانش ارج نهاد و به فراگیرى آن ترغیب کرد. [4]
قسم به قلم یعنی قسم به هرآنچه می نویسد.
از سوگندهاى معجزهآساى قرآن کریم، قسم به دوات و قلم و نوشته در سوره قلم است:((ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ) ؛ )«نون، سوگند به قلم، سوگند به آنچه مىنویسند» (قلم// 1) .
این آیه بر اساس برخى از تفسیرها از سه سوگند تشکیل شده است:
الف) سوگند به دوات (ن) ؛
ب) سوگند به قلم (والقلم) ؛
ج) سوگند به آنچه مىنویسند (و مایسطرون) .
درباره «ن» نظریات گوناگونى بیان شده است. بر اساس یکى از آنها که مىتواند مورد استشهاد این بحث نیز قرار بگیرد، منظور از «ن» دوات است که وسیله نوشتن است.
درباره((والقلم ومایسطرون ))همه اتفاقنظر دارند که مقصود سوگند به قلم است و سوگند به آنچه (بهوسیله قلم) مىنویسند. [5]
قسم به قلم یعنی قسم به اولین آفرینش
مفسران احتمالات دیگری نیز در منظور قرآن از (قلم و نگارش) در این آیه دادهاند که میتواند بطنی از بطون قرآن باشد؛ مانند اینکه:مراد از قلم، قلم اعلى، یعنى قلم آفرینش است؛ چرا که قلم اولین موجودى است که خدا آنرا آفرید. در حدیث آمده است:
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ فَقَالَ لَهُ اکْتُبْ فَکَتَبَ مَا کَانَ- وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة». قلم اولین موجودى است که خدا آنرا آفرید[6] و منظور از «ما یسطرون» اعمالى است که فرشتگان آنرا مینویسند. [7]
قسم به قلم یعنی قسم به سرچشمه ی تمام علوم وفنون
جمله «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» میتواند دو معنا داشته باشد؛ نخست اینکه: خداوند نوشتن و کتاب را به انسان آموخت و قدرت و توانایى این کار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر، و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدنها است، در او ایجاد کرد.
دیگر اینکه علوم و دانشها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت. و به عبارتی طبق یک تفسیر، منظور تعلیم اصل نگارش است، و طبق تفسیری دیگر، منظور دانشهایی است که از طریق نوشتن به انسان رسیده است. [8]
قسم به قلم یعنی تمام علم نزد خداست
. به وسیله قلم، بیان را به انسان آموخت و چیزى را که نمیدانست به او آموزش داد؛ از اقسام هدایتها، امور دین، شرایع و احکام، پس تمام آنچه آدمى میآموزد از سوی خداى سبحان است؛ و همین دلیل بر آن است که خداى سبحان عالم است؛ براى آنکه علم واقع و صادر نمیشود، مگر از طرف عالم. [9]
قسم به قلم یعنی هر انچه از قلم عقلی تراوش می کند.
مقصود از قلم، عقل است که فضیلت و شرافت آن معلوم و محتاج به شرح و بسط نیست، و اگر قلم حسّى(معروف) منظور باشد، آن نیز چون ترجمان عقل است، و مطالبى که به واسطه قلم از باطن و نفس انسان بروز مینماید، دلیل بارزى بر قلم عقلى است. [10]
قسم به قلم یعنی علمی که خداوند به انشان اموخت
«قلم» یعنی قلم اعلى که همان «روح اول اعظم» است؛ یعنی به وسیله و وساطت او به انسان آموخت، انسانی که دانشی نداشت، پس خداوند از علم خودش به وی آموخت و به وی صفت عالم بودن را داد. [11]
آنچه را از«ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»[12] در صدد بیان آن هستند، اهمیت قلم و نوشتن است؛ همان چیزى که سرچشمه پیدایش تمام تمدنهاى انسانى، و پیشرفت و تکامل علوم، و بیدارى اندیشهها و افکار، و سرچشمه هدایت و آگاهى بشر است.
آرى اگر قلم - که نمادی از نگارش است – در زندگی بشر جایگاهی نداشت، چگونه مطالبی که از ذهن بشر تراوش مینمود، ثبت و ضبط میشد .
تا هر نسل بعدى از نسل پیشین مطالب و معلوماتى استفاده نموده آنها را تکمیل نمایند و بکار بندند، و اگر قلم نبود چگونه آیات قرآن، احادیث و سخنان بزرگان دین تا حال در دسترس بشر باقى میماند؟!
قسم به قلم قلمى که در محیط «مکّه» وجود نداشت.
دوران تاریخ بشر، از زمانى شروع مى شود که، «خط» اختراع شد، و انسان توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات نقش کند، و یا به تعبیر دیگر، دورانى است که انسان دست به قلم گردید، و از او «ما یَسْطُرُون» یادگار ماند.
عظمت این سوگند، هنگامى آشکارتر مى شود که، توجه داشته باشیم آن روزى که این آیات نازل گشت، نویسنده و ارباب قلمى در محیط «مکّه» وجود نداشت، و اگر کسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند، تعداد آنها در کل سرزمین «مکّه» که مرکز عبادى، سیاسى و اقتصادى «حجاز» بود، به بیست نفر نمى رسید.
آرى، سوگند به قلم یاد کردن، در چنان محیطى، عظمت خاصى دارد.
و جالب این که: در نخستین آیاتى که در «جبل النور» و غار «حرا» بر قلب پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد نیز، به مقام والاى قلم اشاره شده، آنجا که مى فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَق * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الاْ َکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الاِْنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»؛
(بخوان به نام پروردگارت که مخلوقات را آفرید * و انسان را از خون بسته اى ایجاد کرد * بخوان به نام پروردگار بزرگت * هم او که انسان را به وسیله قلم تعلیم داد * و آنچه را نمى دانست به او آموخت). [13]
و از همه جالب تر این که: همه این سخنان، از زبان کسى تراوش مى کند که، خودش درس نخوانده بود، و هرگز به مکتب نرفت و خط ننوشت، و این هم دلیل بر آن است که: چیزى جز وحى آسمانى نیست.
بعضى از مفسران، «قلم» را در اینجا به قلمى تفسیر کرده اند که، فرشتگان بزرگ خدا وحى آسمانى را با آن مى نویسند، و یا نامه اعمال آدمیان را با آن رقم مى زنند، ولى مسلّماً آیه، مفهوم گسترده اى دارد که، این تفسیر بیان یکى از مصداق هاى آن است.
همان گونه که «ما یَسْطُرُون» نیز مفهوم وسیعى دارد، و تمام آنچه را در طریق هدایت، تکامل فکرى، اخلاقى و عملى بشر، به رشته تحریر مى آورند، شامل مى شود و منحصر به وحى آسمانى یا اعمال انسان ها نیست. [14]. [15]
. «ما» در «ما یَسْطُرُون» را بعضى «مصدریه» و بعضى «موصوله» و معنى دوم مناسبتر است، و در تقدیر چنین مى باشد: «وَ ما یَسْطُرُونه».بعضى نیز آن را به معنى «لوح» یا «کاغذى» دانستهاند که روى آن کتابت مىشود، و در تقدیر «ما یَسْطُرُونَ فِیْهِ» است.
بعضى نیز« ما» را در اینجا اشاره به ذوى العقول و کسانى که نویسندگان این سطورند دانستهاند، ولى همان معنى که در متن ذکر کردیم از همه مناسبتر به نظر مىرسد. [16]
قسم به قلم، قلمی که عجز انسان را درشماره کردن می رساند.
واژه «قلم» دوبار در قرآن استعمال شده است. نخست در سوره قلم و دیگر در سوره علق و در آغاز بعثت.
(الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ); همان پروردگارى که بوسیله قلم تعلیم نمود.و واژه «اقلام» که جمع قلم است، نیز در دو آیه قرآن آمده است.الف) آیه 27 سوره لقمان، آنجا که خداوند در توصیف عجز انسان از احصا و شماره کردن نعمتهاى پروردگارش مى فرماید:
«(وَلَوْ أَنَّمَا فِى الاَْرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللهِ إِنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ);
و اگر همه درختانِ روى زمین قلم شود، و دریا براى آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه بر آن افزوده شود، (اینها همه تمام مى شود، ولى) کلمات خدا (مخلوقات پروردگار) پایان نمى گیرد; خداوند عزیز و حکیم است».
این آیه شریفه زمانى نازل شد که علم و دانش بشر بسیار محدود بود، و شاید در آن زمان تصوّر و سپس تصدیق مضمون این آیات کار آسانى نبود.
امّا امروز ما به آسانى مى توانیم مضمون آیه را در ذهن خود تحلیل و سپس باور کنیم. چرا که منظومه شمسىِ ما جزء کهکشانى است که دویست میلیارد ستاره دارد! و تازه کهکشان ما که کهکشان راه شیرى است، یکى از کهکشانهاى فراوانى است که عدد آن را بطور تقریبى تا 000/000/000/1 کهکشان گفته اند!
بنابراین، با تمام وجود مى توان لمس کرد که اگر تمام امکانات نوشتارى بسیج شود، نمى توان لیستى کامل از مخلوقات پروردگار تهیّه کرد.
آیه شریفه 44 سوره آل عمران; توجّه کنید: ذَلِکَ مِنْ أنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ);
(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى کنیم; و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعه کشى) به آب مى افکندند تا کدام یک کفالت و سرپرستى مریم را عهده دار شود.
و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى; (و همه اینها از راه وحى به تو گفته شد.
قسم به قلمی که یک وچب نی بود
جالب اینکه قلم عصر نزول قرآن، قلم نى بود. یعنى حدود یک وجب از نى که در بیابانها مى رویید را مى گرفتند و نوک آن را مى تراشیدند و با آن مى نوشتند. خداوند به یک وجب نى، که نمونه هاى فراوانى از آن در بیابانها وجود داشت، قسم یاد کرده است. و این نشانه عظمت قلم است
کلام و قلم دو منت الهی بر انسان
در عظمت این دو نعمت همین بس که خداوند بر انسان منت نهاده و وی را به سوی کلام و قلم هدایت کرده، و طریق استفاده از این دو نعمت را به او یاد داده است. آنجا که درباره کلام فرمود: «خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ». [17]
و درباره قلم فرمود: «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ». [18]
بنابراین سوگند خوردن خدای تعالی به قلم، و آنچه مینویسند، سوگند به یکی از نعمتهاست، و این تنها قلم نیست که به آن سوگند یاد کرده؛ بلکه در کلام مجیدش به بسیاری از مخلوقات خود بدان جهت که نعمتاند، سوگند یاد نموده؛ مانند: آسمان، زمین، خورشید، ماه، شب، روز، انجیر و زیتون. [19]
قسم به قلم از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی در تفسیر آیه (ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ) [20]
معتقد است یک صنف از ملائکه هستند به نام مهیمین که اصلاً نظر به عالم وجود ندارند و نمیدانند که خداوند آدم را خلق کرده یا خیر بلکه مستغرق در جمال و جلال حق و فانی در کبریای ذات مقدس او هستند؛ ازاینرو کلمه مبارکه «ن» در این آیه مذکور اشاره به این ملائکه دارد. [21][22]
امام خمینی در بیان نسبت میان ن وَالْقَلَمِ و مقام او ادنی معتقد است مقام «او ادنی» آخرین مقامات انسانی است؛ بلکه آنجا نه مقامی است و نه صاحب مقامی، و این مقام «هیمان» است که کلام خداوند تعالی در این آیه به آن اشاره دارد، سوگند به قلم و آنچه مینگارد.
به باور امام خمینی «ن» بنابر نظر شاهآبادی اشاره به ملائکه مهیمه دارد که در ذات خداوند غرق و مستهلک¬ هستند و بهجای دیگری توجه ندارند برای این ملائکه به دلیل مشاهده جلال حق و تجلیات ذات حق سرگردانی و حیرانی است .
و به همین دلیل صورت کتبی آن به دایره تام نزدیکتر است و دو طرف آن متوجه به آسمان است و مانند فرد سرگردان بر دور نقطه مرکزی میباشند. [23]
امام خمینی با خردهگیری بر کلام برخی اهل معرفت، رتبه وجود عالم تهیم و ملائکه مهیمه را بر عقل اول و قلم مقدم میشمارد و بر این باور است که عالم عقل اول و قلم اعلی درعین استغراق در جمال حقتعالی دست از تدبیر و تفسیر نظام هستی برنمیدارند و ازاینجهت به عالم خلق توجه دارند. [24]
به باور ایشان عقل اول و قلم اعلی وسایط رحمت و مبادی سلسله موجودات و غایت اشواق الهیاند و این قسم را اهل جبروت میگویند و مقدم و رئیس آنها روح اعظم و به اعتباری قلم اعلی میباشد؛ چنانکه در روایات آمده: «اول ما خلق الله القلم» و به اعتباری او را عقل اول گویند. [25]
نتیجه:
1.واژه قلم دو بار به صورت مفرد و دوبار به شکل جمع در قرآن مجید آمده است.
2.منظور از قلم که خداوند به آن سوگند یاد کرده، سه احتمال ذکر شده است:الف) قلم وحى و علم پروردگار.ب) قلم فرشتگانى که مأم3.ور ثبت و ضبط اعمال هستند.ج) تمام انواع قلم.و احتمال سوم از همه قویتر به نظر مى رسد.
3.حکمت این سوگند آن است که قلم و نوشته از بزرگترین نعمتهای الهی است که خدای تعالی در اختیار بشر قرار داده تا به وسیله آن حوادث و اتفاقات دور از انظار و معانی نهفته در درون دلها را ضبط میکند.
4. انسان به وسیله قلم و نوشتن میتواند هر حادثهای را که در طول تاریخ و در دورترین مکانها رخ داده پیش خود حاضر سازد و از آنها اطلاع پیدا کند. بنابراین قلم و نوشتن هم در عظمت، چیزی از کلام کم ندارد.
5.مراد از قلم، قلم اعلی، یعنی قلم آفرینش است؛ چراکه قلم اولین موجودی است که خدا آن را آفرید.
6.قلم اولین موجودی است که خدا آن را آفرید .و منظور از «ما یسطرون» اعمالی است که فرشتگان آن را مینویسند.
پی نوشت:
1.سوره الرحمان آیات ۳و۴
2. سوره علق آیات ۴و5
3.وطباطبایی، المیزان، ۱۳۹۴ق، ج۱۹، ص۳۶۸.
4.فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی جلد : 1 صفحه : 3792
5.همان
6. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 198، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
7. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 599، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
8. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 218، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
9.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 781- 782، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
10. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 194، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
11. ابن عربی، ابو عبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، رباب، سمیر مصطفی، ج 2، ص 445، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
12. قلم، 1.
13. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 218، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
14. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 781- 782، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
15. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 194، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
16.تفسیر نمونه، ج 24، ص 376.
17. الرحمن/سوره۵۵، آیه۳ و ۴.
18. علق/سوره۹۶، آیه۴ و ۵.
19. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ج۱۹، ص۳۶۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
20.قلم/سوره۶۸، آیه ۱.
21.خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، ص۴۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
22..خمینی، روحالله، آداب الصلاة، ص۳۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
23.. خمینی، روحالله، شرح دعاء السحر، ص۱۵-۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.
24.خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۸۰-۱۸۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
25. خمینی، روحالله، آداب الصلاة، ص۳۴۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=4187&catid=6509&pid=61786
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=23025&mid=245378
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5824/6995/84630
https://www.shia-news.com/fa/news/198568
https://asemooni.com/swear-to-pen-45384
https://fa.wikishia.net/view/#cite_note-9
https://btid.org/fa/news/182746
https://lib.eshia.ir/26683/1/3792
https://wikiporsesh.ir