تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی

هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز درمانی است و پاسخ به سئوالی که آیا رویکرد تغییر سبک زندگی افزایش رضایت زناشویی را باعث خواهد شد؟
شنبه، 21 مرداد 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی

طرح مسأله و ضروت بحث

خانواده، کهن ترین هسته ی طبیعی، که از بدو پیدایش بشر وجود داشته است. در واقع خانواده در ساختمان اندام موجودات حکم سلول را دارد و کانون حفظ سنت های خانوادگی و اجتماع است.

خانواده از کنش متقابل یک مرد و زن ناشی می شود، که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و برای زناشویی خود مراسمی برگزار کرده اند و به طور کلی عمل آنها از لحاظ قانونی پذیرفته شده و بدان ازدواج اطلاق شده است. (کارلسون (5)، 1963).


درصد رضایتمندی زوجین مراجعه کننده به مراکز درمانی

هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه ی گروهی بر افزایش رضایت زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران بود.

بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از افراد مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران 72 تفر با تشخیص نارضایتی زناشویی انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند.


فردی آدلر دریافت آموزش تغییر سبک زندگی برای خانواده ها رضایتمند بوده است

گروه آزمایشی آموزش مبتنی بر روش روانشناسی فردی آدلر را در عرض 11 هفته دریافت کردند در حالی که درباره ی گروه کنترل آموزشی انجام نشد. فرض پژوهش بر این بود که آموزش تغییر سبک زندگی افزایش رضایت زناشویی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل را باعث می شود.

ابزار استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون برای گردآوری داده ها بر آزمودنی ها اجرا شد. تحلیل کوواریانس حاکی از آن بود که آموزش تغییر سبک زندگی، به طور معنادار میزان رضایت زناشویی در مرحله پس آزمون را در گروه آزمایشی افزایش داد.
 
تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی
 

مقدمه
در یک رابطه همه چیز مهم است، حتی اشتراک مالی

آنچه در ازدواج بیش از هر چیز مهم است، سازگاری زناشویی (6) و رضایت از ازدواج است. گریف (7) در تعریف سازگاری اظهار می کند زوج های سازگار، زن و شوهرهایی هستند که با یکدیگر توافق زیادی دارند، از نوع و سطح روابط خود، کیفیت اوقات فراغت رضایت دارند ودر زمینه وقت و مسائل مالی خود مدیریت خوبی اعمال می کنند (گریف، 2000).

لی مسترز (8) سازگاری را توان انطباق و توان حل مسأله تعریف می کند (لی مسترز، 1959). لیدرر (9) (1999) در تعریف سازگاری می گوید: سازگاری عبارت است از رفتار مفید و مؤثر آدمی در تطابق با محیط فیزیکی و روانی به گونه ای که تنها با تغییرات محیط همرنگی نکرده و به پیروی ناهشیار از آن بسنده نمی کند، بلکه خود نیز می تواند در محیط تأثیر گذاشته و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد.

در واقع سازگاری زناشویی یک فرایند است که در طی زندگی زوج ها بوجود می آید. زیرا لازمه آن انطباق سلیقه ها، شناخت صفات شخص، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراوده ای است.بنابراین، سازگاری زناشویی یک فرآیند تکاملی میان زن و شوهر است (لاس ول و لاس ول (10)، 1982).

تجربه شخصی در کنار تجربه مشترک معنی دارد ؟

علاوه بر سازگاری، رضایت زناشویی (11)، یعنی انطباق بین انتظاراتی که فرد از زندگی زناشویی دارد و آنچه در زندگی خود تجربه می کند نیز مهم است (مادنز (12)، 1981). وینچ (13) معتقد است رضایت زناشویی انطباق بین وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار است (وینچ، 1974).

برخی از صاحب نظران در تعریف رضایت زناشویی آن را تابعی از مراحل چرخه زندگی می دانند، از جمله الیس (14) (1375) معتقد است که طرق مختلفی برای تعریف رضایت زناشویی وجود دارد و بهترین تعریف را هاکینز انجام داده است،

هاکنیز بهترین تعریف را از رابطه ی زناشویی داشته است

او رضایت زناشویی را چنین تعریف می کند: احساس خشنودی، رضایت و لذت توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواج خود را در نظر می گیرند. رضایت یک متغیر نگرشی است. بنابراین، یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود طبق تعریف مذکور رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند

در نهایت لازم ذکر است که عوامل گوناگونی به عنوان مؤلفه های مؤثر بر رضایت زناشویی شناسایی شده اند که برخی از این عوامل عبارتند از: 1- سن ازدواج 2- مدت زمان ازدواج 3- فرزندان 4- تناسب تحصیلی 5- مسائل مالی 6- مسائل جنسی 7- اقوام و آشنایان 8- اعتقادات مذهبی 9- ویژگیهای شخصیتی 10- توانایی درک همسر 11- مهارتهای ارتباطی 12- اوقات فراغت 13- تعهد (عامری، 1381).
 
تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی
 

توجه به مشکلات زناشویی بعد از جنگ جهانی دوم

در سطح جهانی، در دو دهه نخست پس از جنگ جهانی دوم، به علت افزایش بیش از حد ناسازگاریهای زناشویی و در نتیجه طلاق در میان زوجهای جوان، به نارضایتی زناشویی جدی تر از گذشته توجه شد.

نخستین پیشگامانی که در خصوص نارضایتی زناشویی مشغول پژوهش بودند دو دیدگاه را درباره ی شکل گیری این پدیده طرح کردند که امروزه نیز تأیید می شود.

به اعتقاد نظر اول، که بر نقش فرد در  به وجود آمدن نارضایتی زناشویی پافشاری می کند، مشکلات زناشویی از نبود سلامت روانی، حداقل در یکی از زوج ها، ناشی است. در این رویکرد درمانگران عموماً زوج ها را جداگانه درمان می کنند. (اورت (15)، 1990).

به اعتقاد دیدگاه دوم، که بر نقش روابط میان فردی و تعامل میان همسران پافشاری می کند، مشکلات زناشویی از الگوی تعاملات میان فردی ناشی است. بنابراین، این رویکرد در درمان بر بهبود الگوهای ارتباطی میان زوج ها متمرکز است. هالی (16) (1976) در این خصوص معتقد است که درمان فردی برای هر اختلالی شبیه فرض کردن شاخه ای است که تنها یک انتها دارد.


در نتیجه این دو دیدگاه سه رویکرد عمده در درمان زوج ها به وجود آمده است.

الف) روان تحلیل گری

ب) شناختی – رفتاری و

ج) سیستمی.

در این بین بی شک آلفرد آدلر (17) در تاریخ روان شناسی و به ویژه روان تحلیل گری جایگاهی ممتاز دارد. او معتقد بود آنچه که ما به عنوان انسان می شناسیم تجربه ای از تعاملات و مبادلات اجتماعی است.

آدلر معتقد بود که انسان اساساً موجودی اجتماعی است و تمام مشکلات او نیز اجتماعی هستند او از الگوی پزشکی مبتنی بر درمان فردی انتقاد کرد و بر این باور بود که صفات و ویژگی های فردی در شکل دهی مشکلات سهمی ندارند (دریکورز (18)، 1993).
 

آدلر و تعابیر مختلفی از سبک زندگی

یکی از مفاهیمی که در نظریه آدلر اهمیت فراوانی دارد، مفهوم سبک زندگی (19) است. آدلر رویه و روش مشخص فرد در زندگی خود را سبک زندگی نامید. او این مفهوم را با تعابیر گوناگونی مانند خود، شخصیت، فردیت، شکل دهنده فعالیت های خلاق فرد و شیوه مواجه با مشکلات به کار برده است (دریکورز، 1948).

او در خصوص پدید آمدن سبک زندگی بر این باور بود که همه انسانها به نوعی احساس کهتری مبتلا هستند که با روش خاصی درصدد برطرف کردن آن هستند.


ریشه های سبک زندگی در زمان شکل گیری

این رویه منحصر به فرد برای جبران احساس کهتری، سبک زندگی افراد را ایجاد می کند. سبک زندگی در سه دوره به کمال خود می رسد در دوران کودکی زمان شکل گیری پنج ریشه اساسی سبک زندگی است.

ریشه های سبک زندگی عبارت هستند از: سلامتی و ظاهر، وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده، نگرش های والدینی، منظومه خانواده و نقش جنسیتی.


دومین بُعد سبک زندگی نگرشها نسبت به تکالیف زندگی هستند
نگرش ها نسبت به تکالیف زندگی در دوران نوجوانی تحول می یابند این نگرشها عبارت هستند از: نگرش نسبت به خود، نگرش به سوی مشکلات، نگرش به سوی دیگران، نگرش به سوی جنس مخالف و نگرش به زندگی.


سومین بعد از سبک زندگی تکالیف زندگی است
آدلر به سه تکلیف اساسی در زندگی تأکید دارد که عبارت هستند از: دیگران، شغل و عشق و مسائل جنسی (استین (20)، 2003).

با توجه به چگونگی تشکیل منشاءها، نگرشها و تکالیف، افراد در زندگی به کار سبک های متفاوتی را می برند.

 
تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی


پروچاسکا و نورکراس (21) (1381) شش سبک زندگی به شرح زیر معرفی می کنند: سبک زندگی نازپرورانه، سبک زندگی تحت سلطه، سبک زندگی وسواسی، سبک زندگی پرخاشگرانه، سبک زندگی انزواجویانه و سبک زندگی مبتنی بر گرایش اجتماعی آنها معتقد هستند که سبک زندگی سالم، گرایش اجتماعی را منعکس می کند.

لازم به ذکر است سبک زندگی در بزرگسالی در اهداف و راههای رسیدن به اهداف خود را نمایان می کنند. افراد علاوه بر سبک زندگی فردی، نوعی سبک زندگی مشترک در زندگی زناشویی دارند که می تواند در جهت اهداف مشترک یا اهداف خودخواهانه باشد.

به اعتقاد آدلر (1992) «بی شک عشق و ازدواج شکلی از همکاری هستند، اما نه فقط همکاری برای رفاه دو نفر، بلکه همکاری برای رفاه نوع بشر «آدلر، 1992).

آدلر و ما مردم تصمیم گیرنده

دلر در خصوص درمان مشکلات نیز معتقد بود که افراد درست به همان شیوه ای که هنگام کودکی سبک زندگی خاصی را انتخاب می کنند، در سنین بالاتر هم می توانند تصمیم بگیرند که سبک زندگی خود را از بیخ و بن تغییر دهند.

وقتی که بیماران از هدف هایی که سعی دارند به آنها واقعیت بخشند، کاملاً آگاه شوند، و وقتی هدف های خودخواهانه را در مقایسه با هدف های اجتماعی بالاتر ارزیابی کردند، اکنون می توانند آزادانه تر تصمیم بگیرند که در سبک زندگی خود باقی بمانند یا سبک زندگی تازه ای را آغاز کنند (لازارسفلد (22)، 1991).


آدلر و پیشنهاد جالب زوج درمانی

با توجه به اهمیت سبک زندگی و تعاملات اجتماعی، روانشناسی آدلر رویکرد منحصر به فرد را در زوج درمانی پیش می کشد. در این رویکرد که بر کل نگری مبتنی است وظیفه درمان، اصلاح کردن الگوهای ارتباط نیست، بلکه باید به زوج ها کمک کند تا با اصلاح سبک زندگی خود، ارزش های خود را به سوی اهداف مشترک هدایت کنند،به گونه ای که ارتباط آنها بر تمایلات مشترک مبتنی است نه تمایلات خودخواهانه.

درمان آدلر به عنوان یک رویکرد شناختی به تغییر، با ترغیب بیماران به ارزیابی دوباره هدف های آینده خود، به سمت تضعیف سبک زندگی موجود پیش می رود. بیماران در جریان ارزیابی دوباره هدف های خودخواهانه، شاید رفتارهایی را امتحان کنند که به سوی گرایش اجتماعی هدایت شوند و بعد از اینکه بیماران طعم احساس های خوب ناشی از کمک به دیگران را چشیدند، بهتر می توانند پیامدهای حاصل از زندگی خودخواهانه را به گونه ای واقع بینانه، مقایسه و مجدداً ارزیابی کنند. (دریکورز، 1993).

رویکرد درمانی، آموزشی تغییر سبک زندگی که در این پژوهش استفاده شده است، چهار گام عمده را شامل می شود که این گام ها عبارت هستند از:
1- ایجاد رابطه
2- درک و فهم اعضاء
3- بینش
4- بازآموزی و جهت گیری دوباره. لازم ذکر است که این گام ها با یکدیگر همپوشی بالایی دارند.

 

گام اول ایجاد رابطه:

رابطه خوب درمان بخش، رابطه دوستانه میان دو فرد برابر است. در این قسمت تکلیف نخست تنظیم اهداف و ایجاد رابطه کاری که بر احترام متقابل مبتنی است. در این مرحله از اعضاء در خصوص انتظار آنها از درمان سئوال می شود و سپس درمانگر به آنها توضیح می دهد که چگونه می توانند به انتظارات خود دست یابند.

اعضاء نباید انتظار داشته باشند که درمانگر با آنها بجنگد یا تسلیم شود، درمانگر باید از این دام ها برحذر باشد. اعضاء ممکن است مایل باشند مشکلات آنها بدون کنار گذاشتن باورهای عمیق ناکارآمد آنها حل شود و حتی ممکن است منتظر معجزه باشند در هر یک از این موارد قبل از پیش بردن درمان باید درباره ی هدف ها دست کم به توافقی موقت دست یافت (دینکمیر و دینکمیر (23)، 1982).

در این مرحله به اعضاء در خصوص سبک زندگی، چگونگی شکل گیری و چگونگی تأثیر آن بر جنبه های مختلف زندگی توضیحات لازم داده می شود و همچنین به اعضاء توضیح داده می شود که انسان ها در خلق مشکلات خود دخالت دارند، یعنی خود فرد مسئول اعمال خود است

و این مشکلات بر اساس ادراک های غلط و نامناسب با یادگیری غلط بخصوص درباره ی ارزش ها و اهداف شکل گرفته اند، در واقع این قسمت شامل دو قسمت ایجاد رابطه و آموزش در خصوص سبک زندگی است (دریکورز، 1948). این قسمت از پژوهش به مدت دو جلسه طول کشید.

 
تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی
 

گام دوم فهم اعضاء:

این گام کشف سبک زندگی اعضاء برای تعیین ادراکات و عقاید را شامل می شود، که بر اساس آنها به انجام امور اقدام می کنند، کشف عقاید نادرست در خصوص خود و زندگی، توانمندیها و اهدافی است که برای خود برگزیده اند.(دینکمیر و دینکمیر، 1982).

شیوه های ارزیابی سبک زندگی عبارت هستند از: الف) خانواده اصلی ب) ترتیب تولد ج) خاطرات اولیه د) رؤیاها ذ) اهداف.

با توجه به اینکه سبک زندگی در بزرگسالی در اهداف و راههای دستیابی به اهداف نمایان می شود در این پژوهش نیز به اعضاء آموزش داده شد، تا از طریق بررسی اهداف و راههای دستیابی به اهداف، سبک زندگی خود را بررسی و نوع سبک زندگی خود را مشخص کنند، این قسمت از مداخله به مدت دو جلسه طول کشید.
 

گام سوم بینش:

درمانگر به زوج ها درباره ی انتظارات، عقاید و نقش ها بازخورد می دهد. همچنین درمانگر اطلاعاتی درباره ی توانمندی های اعضاء فراهم می کند، به خصوص زمانی که اعضاء بر جنبه های منفی رابطه پافشاری می کنند. (هالی، 1976).

این قسمت در روانشناسی آدلر موسوم به «آب دهان انداختن در سوپ مراجع (24)» است. در واقع بینش آشکار می کند که سبک زندگی گذشته آنها مفید نبوده است. در واقع هدف این مرحله افزایش آگاهی اعضاء در خصوص اهداف رفتارهای آنهاست، که می تواند زمینه ساز تغییرات بعدی باشد (دینکمیر و دینکمیر، 1982).

این قسمت عمدتاً از طریق آموزش ارزیابی انتقادی اهداف و شیوه های دستیابی به اهداف اجرا شد. این قسمت از مداخله به مدت سه جلسه طول کشید.
 

گام چهارم بازآموزی و جهت گیری دوباره:

جهت گیری دوباره فرایندی است که در تمام مراحل درمان رخ می دهد، اما پس از به وجود آمدن بینش اهمیت بیشتری می یابد. هدف از جهت گیری دوباره ایجاد یک سری اهداف، رفتارها و مهارت های جدید همراه با توافق های جدید و تمرکز بر اهداف مبتنی بر همکاری با دیگران است.

درمانگر به اعضاء در خصوص حل تعارض، به چالش کشیدن عقاید و احساسات معیوب درباره ی رابطه زناشویی آموزش می دهد. (هالی، 1976). در این قسمت از پژوهش به اعضاء کمک می شود تا اهداف و شیوه های مطلوبتری برای دستیابی به اهداف اتخاذ کنند. همچنین از طریق روش ایفای نقش مهارتهایی مانند حل مسأله و ارتباطی به زوج ها آموزش داده شد. این قسمت از مداخله به مدت چهار جلسه طول کشید.

تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی


اشاره مختصر به پژوهش هایی که درباره سبک زندگی انجام شده است

تاکنون پژوهش های بی شماری درباره ی اثربخشی تغییر سبک زندگی بر رضایت زناشویی انجام نشده است با این حال در این بخش به تعدادی از پژوهشهایی اشاره می شود، که درباره ی سبک زندگی انجام شده است.

کرندال (25) (1984) در پژوهشی با به کارگیری روش همبستگی نشان داد که سبک زندگی توأم با گرایش اجتماعی با دیگر دوستی، همکاری و معنی داری زندگی رابطه مثبت و معنی داری دارد.

زارسکی (26) و همکاران (1986) در پژوهشی نشان دادند که سبک زندگی مبتنی بر گرایش اجتماعی با سطح سلامت عمومی و سطح مطلوب انرژی رابطه مثبت و معنی داری دارد. در پژوهشی دیگر میلر (27) و همکاران (1986) دریافتند که سبک زندگی توأم با گرایش اجتماعی رابطه منفی و معنی داری با ناامیدی دارد.

کرندال (1975) نیز آشکار کرد که تغییر سبک زندگی به منظور افزایش گرایش اجتماعی کاهش افسردگی را باعث می شود. هیگلندر (28)(1984) نیز در پژوهشی بر بیماران مبتلا به افسردگی دریافت، تغییر سبک زندگی بهبود چشمگیری را در سلامت این افراد باعث می شود.

همچنین او نشان داد که در این افراد، تغییر سبک زندگی تداوم زندگی مشترک را باعث می شود. در حالی که در بیمارانی که سبک زندگی آنها تغییر نکرده بود، نه تنها عود بیماری بیشتر، بلکه نرخ جدایی و طلاق نیز بیشتر مشاهده شد.

مارکووسکی و گرینوود (29) (1984) در پژوهشی نشان دادند زوج هایی که با استفاده از رویکر آدلر درمان شده اند نسبت به زوجیتی که با استفاده از رویکرد رفتاری درمان شده اند پس از بهبود، بازگشت کمتری نشان دادند.

استین (2003) در پژوهشی در زوج های مبتلا به ناسازگاری نشان داد که زوج درمانی آدلری در تغییر باورهای ناکارآمد زوج ها در خصوص ازدواج مؤثر است. او همچنین نشان داد که این رویکرد افزایش مبادلات کلامی، روابط جنسی و همسویی در چگونگی حل مشکلات زندگی را باعث می شود.

سرانجام اینکه استین (2003) معتقد است اگر هر درمانی برای بیمار انجام شود، ولی شیوه زندگی او تغییر نیابد در واقع هیچ کاری برای او انجام نشده است.

هدف این پژوهش نیز پاسخگویی به این سئوال است که آیا رویکرد تغییر سبک زندگی افزایش رضایت زناشویی را باعث خواهد شد.
 
روش:

جامعه آماری: ناراضی هایی که به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند

جامعه آماری این پژوهش افراد با نارضایتی زناشویی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران در سال 1385 بودند که از این تعداد 72 نفر (حجم نمونه با استفاده از فرمول موزر کالتون برآورد شد)

به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند به این ترتیب که ابتدا شهر تهران به پنج منطقه شمال، جنوب، مرکز، غرب و شرق تقسیم و با مراجعه به مراکز درمانی مختلف با توجه به بیماران در دسترس نمونه انتخاب شد.

افرادی به عنوان نمونه انتخاب شدند که بر اساس مصاحبه بالینی و آزمون رضایت زناشویی دارای نارضایتی تشخیص انتخاب شدند که بر اساس مصاحبه بالینی و آزمون رضایت زناشویی دارای نارضایتی تشخیص داده شدند.

نمره ها افراد در مرحله تشخیص به عنوان پیش آزمون در نظر گرفته شد و سپس گروه آزمایشی طی 11 جلسه آموزش تغییر سبک زندگی را دریافت کردند و در نهایت پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد.

این پژوهش از نوع تجربی است که در آن شرایط مورد مطالعه از طریق دخالتی تجربی در متغیر مستقل به وجود آمده است. در این پژوهش عملکرد دو گروه آزمودنی در میزان رضایت زناشویی مورد بررسی شد و از شاخص آماری تحلیل کوواریانس در آن استفاده شده است.

 
تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی


ابزار پژوهش:

پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ:

از این پرسشنامه در دو مرحله به صورت پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. این مقیاس در ابتدا برای توصیف پویایی های ازدواج جهت پژوهش ایجاد شد، اما اندک زمانی نگذشت که به عنوان یک ابزار تشخیص برای زوج های متأهلی به کار برده شد، که به دنبال مشاوره ازدواج و غنی سازی آن بودند. (اولسون و اولسون (30) 1997).

نسخه ی اصلی آزمون 115 سؤال دارد، که ابعاد و موضوعات شخصیتی، ارتباطات، حل تعارض، مسائل مالی، اوقات فراغت، روابط جنسی، تربیت فرزند، ارتباط با خانواده اصلی و دوستان نقش های همسری و جهت گیری مذهبی و معنوی را شامل می شود.


توضیحات تکمیلی درباره فرم‌ها و نحوه پرسش ها

با توجه به طولانی بودن سؤال های مقیاس فرم های متعددی از آن استخراج شده است اولین بار اولسون فرم 15 سؤالی آن را معرفی کرد و سپس فرم 47 سؤالی آن ساخته شد که در این پژوهش از این فرم استفاده شده است.

فرم اخیر مؤلفه های ارتباطات، مدیریت مالی، اوقات فراغت، روابط جنسی، وظایف والدینی، اقوام و دوستان، جهت گیری مذهبی، موضوعات شخصیتی و حل تعارض را شامل می شود. در فرم 47 سؤالی برای هر یک از سؤالها 5 گزینه منظور شده است.

گزینه سؤالها عبارت هستند از کاملاً موافقم، موافقم، نظری ندارم، مخالفم و کاملاً مخالفم. نمره گذاری سوالها به صورت 5، 4، 3، 2 و 1 است و حداکثر نمره آزمودنی در این پرسشنامه برابر با 235 است و نمره بالاتر نشانه رضایتمندی بیشتر زناشویی است.

نمره های خام به دست آمده به نمره های t تبدیل می شوند. نمره t کمتر از 30 نشانه نارضایتی شدید، نمره های بین 30 تا 40 نشانه نارضایتی از روابط زناشویی، نمره های 40 تا 60 نشانه رضایت نسبی و متوسط و نمره های بین 60 تا 70 نشانه رضایت بسیار همسران از روابط زناشویی و نمره های 60 تا 70 نشانه رضایت بسیار همسران از روابط زناشویی و نمره های بالاتر از 70 نشانه رضایت فوق العاده از روابط زناشویی همسران است (همان).

اولسون و اولسون (1997) اعتبار فرم اخیر را با استفاده از روش ضریب آلفا 92% گزارش کرده اند. در ایران اولین بار سلیمانیان همبستگی درونی آزمون را برای فرم بلند 93% و برای فرم کوتاه 95% محاسبه و گزارش کرده است.

در پژوهشی دیگر مهدویان (1376) در کار درباره ی اعتبار آزمون اینریچ با استفاده از ضریب همبستگی پیرسن و با روش بازآزمایی (به فاصله یک هفته) پایایی آزمون را برای مردان 937% و برای زنان 944% و برای مردان و زنان 94% به دست آورد (به نقل از عامری، 1381).
 

نتایج و تحلیل داده های پژوهش

در این قسمت داده های پژوهش تحلیل و آزمون شده است. ابتدا آماره های توصیفی مربوط به هر متغیر وابسته قبل از کنترل آماری متغیرهای مداخله گر ارائه شده و نتایج آزمون لوین مبنی بر تساوی واریانس ها درباره ی هر متغیر وابسته آمده است

و آن گاه نتایج تحلیل کوواریانس درباره ی متغیر وابسته در دو گروه آزمایش و کنترل پس از کنترل متغیرهای مداخله گر ارائه شده است. در این تحلیل ها، پیش آزمون، سن، میزان تحصیلات و سابقه ازدواج به عنوان متغیر کنترل در نظر گرفته شده است.

در انتها آماره های توصیفی مربوط به متغیر وابسته پس از کنترل آماری متغیرهای مداخله گر ارائه شده است.

میانگین و انحراف استاندارد نمره ها رضایت زناشویی در دو گروه آزمایشی و کنترل قبل از کنترل متغیرهای مداخله گر در جدول 1 ارائه شده است.
 

 
جدول 1: میانگین و انحراف استاندارد نمره ها رضایت زناشویی قبل از کنترل متغیرهای مداخله گر
شاخص پیش آزمون پس آزمون
گروهها میانگین انحراف استاندارد میانگین انحراف استاندارد
آزمایش 62/145 65/25 01/181 54/17
کنترل 24/145 36/24 001/144 13/19
 
پیش فرض لوین مبنی بر تساوی واریانس های گروه ها در جامعه تأیید شد (22/0 = P). تأیید پیش فرض تساوی واریانس ها در جامعه بدین معنی است که واریانس یا پراکندگی نمره های رضایت زناشویی گروه های آزمایشی و کنترل در جامعه مساوی است.

نتایج تحلیل کوواریانس نمره ها رضایت زناشویی در دو گروه آزمایشی و کنترل در جدول 2 ارائه شده است. در این تحلیل پیش آزمون، سن، تحصیلات و سابقه ازدواج کنترل شد. یعنی اثر آن بر نمره های رضایت زناشویی برداشته شد و سپس دو گروه با توجه به نمره های باقی مانده مقایسه شدند.

 
جدول 2: نتایج کوواریانس دو گروه آزمایش و کنترل در نمره ها رضایت زناشویی پس از کنترل متغیرهای مداخله گر
شاخص
منبع
درجه آزادی میانگین مجذورات ضریب F معناداری (P) مجذور اتا توان آماری
پیش آزمون 1 21/4831 249/39 01/0 68/0 89/0
سن 1 392/5142 92/11 016/0 25/0 52/0
تحصیلات 1 293/5141 214/10 027/0 29/0 57/0
سابقه ازدواج 1 120/5430 021/11 013/0 34/0 71/0
گروه 1 722/9129 594/78 001/0 84/0 000/1
 
همانگونه که نتایج در جدول 2 نشان می دهد تفاوت بین میانگین نمره ها باقی مانده رضایت زناشویی پس از کنترل متغیرهای مداخله گر در دو گروه آزمایشی و کنترل معنادار است (001/0 = P). میزان تفاوت بین دو گروه 84/0 است،

یعنی 84 درصد از واریانس نمره ها کل باقی مانده با عضویت گروهی مرتبط است. توان آماری برابر 1 بوده است یعنی میزان دقت این تحلیل در کشف تفاوتهای معنی دار 100 درصد است.

میانگین و خطای استاندارد نمره ها کل باقیمانده ارتباط زناشویی در دو گروه آزمایشی و کنترل پس از کنترل متغیرهای مداخله گر در جدول 3 آمده است.

 
جدول 3. میانگین و خطای استاندارد نمره ها کل باقی مانده رضایت زناشویی در دو گروه آزمایشی و کنترل پس از کنترل متغیر مداخله گر
         شاخص
گروهها
میانگین خطای استاندارد
آزمایشی 22/181 221/3
کنترل 421/144 221/3
 
از جمله یافته های جانبی حاصل از تحلیل داده های این پژوهش، بررسی اثر بخشی رویکرد تغییر سبک زندگی بر مؤلفه های رضایت زناشویی است. نتایج تحلیل کوواریانس بر مؤلفه های رضایت زناشویی در جدول 4 ارائه شده است.

 
جدول 4: بررسی اثربخشی رویکرد تغییر سبک زندگی بر مؤلفه های رضایت زناشویی در مرحله پس آزمون
           متغیر
آماره
درجه آزادی میانگین مجذورات ضریب F معناداری میزان تفاوت توان آماری
ارتباطات 1 16/1284 73/121 001/0 63/0 000/1
مدیریت مالی 1 82/56 28/19 04/0 42/0 99/0
اوقات فراغت 1 83/79 62/22 01/0 58/0 99/0
روابط جنسی 1 15/25 43/6 05/0 45/0 75/0
وظایف دینی 1 54/14 23/4 65/0 32/0 46/0
اقوام و دوستان 1 98/28 59/8 02/0 48/0 82/0
جهت گیری مذهبی 1 43/31 23/11 05/0 72/0 99/0
موضوعات شخصیتی 1 684/57 99/14 03/0 61/0 96/0
حل تعارض 1 421/249 532/46 001/0 71/0 000/1
 

نتایج جدول 4 نشان می دهد که رویکرد تغییر سبک زندگی به غیر از مؤلفه وظایف والدینی اثربخشی معنی داری بر سایر مؤلفه های رضایت زناشویی داشته است.
 

جمع بندی و نتیجه گیری

هدف از اجرای این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش گروهی تغییر سبک زندگی بر افزایش رضایت زناشویی بود. به این منظور مشخص شد آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی به افزایش معناداری در رضایت زناشویی منجر می شود.

همچنین مشخص شد که آموزش تغییر سبک زندگی بر همه مؤلفه های رضایت زناشویی به استثناء وظایف والدینی مؤثر است. نتایج نیز اعتبار بالایی داشتند به گونه ای که 84 درصد از تفاوت بین گروهها در پس آزمون ناشی از این آموزش محسوب شد.

تغییر سبک زندگی واقعا به زوج‌‍ها در جنبه های گوناگون کمک می کند

از طرفی یافته های پژوهش حاضر با نتایج پژوهش های گذشته همخوانی نسبتاً کاملی دارد. به عنوان مثال یافته های پژوهش حاضر با نتایج پژوهش استین (2003) همسو و هماهنگ است که نشان داد تغییر سبک زندگی تغییر در باورهای ناکارآمد زوج ها، بهبود مبادلات کلامی، روابط جنسی و همسویی در چگونگی حل مشکلات زندگی را باعث می شود.

این همسویی در نتایج پژوهش حاضر با پژوهش های گذشته حاکی از آن است که سبک زندگی یکی از عناصر مؤثر در میزان رضایت زناشویی است، به گونه ای که زوج ها با اتخاذ سبک زندگی مبتنی بر همکاری و اهداف مشترک می توانند زندگی توأم با رضایتی را تجربه کنند.

تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی به شیوه گروهی بر افزایش رضایت زناشویی


در تبیین چگونگی اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی بر رضایت زناشویی می توان بر سه نکته اشاره کرد

اول اینکه رویکرد اخیر به زوجین کمک می کند تا با اصلاح سبک زندگی خود، تمایلات خودخواهانه را کنار بگذارند و اهدافی با گرایش اجتماعی بالا را برگزینند و از آنجایی که یکی از عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی توانایی درک و فهم زوج است، رویکرد اخیر با ایجاد تغییر به سمت گرایش اجتماعی توانایی درک و فهم و به تبع آن رضایت زناشویی را بالا می برد.

دوم اینکه رویکرد اخیر با ایجاد بینش به افراد کمک می کند تا از سبکهای مخربی آگاه شوند، که رضایت زناشویی را دچار اختلال می کنند و با اتخاذ سبک مبتنی بر گرایش اجتماعی روابط خود را بهبود بخشد.

سوم، در نهایت اینکه آموزش تغییر سبک زندگی با ارائه آموزشهای ویژه ای در خصوص حل تعارض و به چالش کشیدن عقاید و احساسات معیوب به افزایش رضایت زناشویی کمک می کند.

از محدودیت های عمده این پژوهش، مقایسه نکردن این رویکرد با سایر رویکردهای موجود زوج درمانی برای معرفی بهترین رویکرد درمانی است. همچنین همه مراحل اجرای پژوهش بر عهده پژوهشگران بود، بر این اساس، احتمال وجود سوگیری های در پاسخ آزمودنی ها به پرسشنامه در مرحله پس آزمون وجود داشته است.

به این منظور پیشنهاد می شود بین تکنیک های مختلف زوج درمانی و تکنیک تغییر سبک زندگی با افزایش حجم نمونه مخصوصاً در گروه آزمایشی مقایسه و پژوهش با حضور درمانگران و آزمون گران غیرهمسان اجرا شود.


پی‌نوشت‌ها:
1. عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رضوی (نویسنده مسئول)
2. مدرس دانشگاه اصفهان
3. استادیار دانشگاه علامه طباطبایی
4. کارشناس روانشناسی
5. Karlson
6. Marital adjustment
7. Greef
8. Le Masters
9. Lederer
10. Lasswell & Lasswell
11. Marital satisfaction
12. Madanes
13. Winch
14. Ellis
15. Everett
16. Haley
17. Adler
18. Dreikurs
19. Life style
20. Stein
21.Prochaska & Norcross
22. Lazarsfeld
23. Dinkmeyer & Dinkmeyer
24. Spitting in the client soup
25. Crandall
26. Zarski
27. Miller
28. Highlander
29. Markowski & Greenwood
30. Olson & Olson
 
منابع:
الیس، آلبرت، (1375). زوج درمانی، ترجمه جواد صالحی فدردی و سید امیر امین یزدی، میثاق.
پروچاسکا، جیمز و نورکراس، جان، (1381). نظریه های روان درمانی، ترجمه یحیی سید محمدی، تهران، رشد.
عامری، فریده، (1381). بررسی تأثیر مداخلات خانواده درمانی راهبردی در اختلافات زناشویی، پایان نامه دکتری، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی.
Alder, A, (1992). Understanding human nature, Transform the 1927 edition by Colin Brett, Oxford, one World Publications.
Crandall, J, (1948). Social interest as a fsmoderator of lige stress, Journal of personality and social psychology, 47, 164 – 174.
Crandall, J, (1975). A Scale for social interest, Journal of Individual psychology, 31, 187 – 195.
Dinkmeyer, D. Dinkmeyer, J, (1982). Adlerian Marraiage Therapy, Journal of Individual Psychology, 38, 115 – 129.
Dreikurs, R, (1993). Determainants of changing attitude for marital parents toward each other, Journal of Individual Psychology, 45, 31 – 64.
Dreikurs, R, (1948). The challenge of parenthood, NewYork, Duell, Sloan & Pearce.
Everett, C. A, (1990). The field of marital and family therapy, Journal of Counseling and Development, 68, 498-502.
Greef, A. P, (2000). Charactersiecs of families that function well, Journal of Family Issues, 21, 8, 948-963.
Haley. J, (1976). Strategies of psychotherapy, New York, Grune and Strutton.
Highlander, D. H. , Jr, (1984). Adlerian life Style, social interest and depression in parents (Doctoral dissertation, Georgia University, 1984). Dissertation Abstracts international, 45, 12516A.
Karlson, G, (1963). Adaptability and communication in Marriage, Totowa, Bedminster Press.
Lasswell, M. E & Lasswell T. E, (1982). Marriage and Family. Washington. D. C, Health & Row Publishers.
Lazarsfeld, S, (1991). The courage for imperfection, Journal of Individual Psychology, 47, 43-56.
Lederer, W, (1999). The mirage of marriage, New York, W. W. Morton Co.
Le Masters, E. E, (1959). Holy dead lock: A Study of unsuccessful marriage in R. S. Cavan (led) Marriage and Family in the modern world (2ed), New York, Thomas. Crowell Company.
Madanes, C, (1981). Strategic family therapy, Sanfrancisco, Jossey – Bass.
Markowski, E, & Greenwood, P, (1984). Marital adjustment as a correlate of social interest, Journal of insividual Psycholgy, 40, 300-308.
Miller, M, Denton, G, & Tobacyk, J, (1986). Social interest and feelings of hopelessness among elderly patients, Psychological Reports, 58, 410.
Olson, D. H. & Olson A, (1997). Enrich Canada, inc, Journal of family Mistry, 11, 4, 28-53.
Stein, H, T, (2003). Training Classical Adlerian Psychotherapy, Sanfracisco, Alfred Adler Institute of North Western Washington.
Stein, T, H, (2003). Training Classical Adlerian couple therapy, RetriEved 2004 From:<>http://our world. Compuserve. Com/ home pages/ hsteian/ dt 303. Htw>
Stein, T. H & Edwards, E, (2003). Classical Adlerian theory and practice, Sanfrancisco, Alfred Adler institute of Sanfrancisco.
Winch, R, (1974). Selected studies in marriage and the family, New York, Holt Rinehart and Winston, Inc.
Zarski, J, Bubenzer, D, & West, J, (1986). Social interest, Stress, and the of health status, Journal of counseling and Development, 64- 386-389.
 
منبع: فصلنامه مطالعات روان شناختی (دانشگاه الزهرا سلام الله علیها)، شماره 16، پاییز 1387، صص 72-57.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط