رابطه پیامبر اسلام با یهودیان
نویسنده : محمد مهدی میرزایی
سرآغاز
مقدمه
چکیده
فصل اول : یهود و ساکنان یثرب
الف : علل مهاجرت یهود به جزیره العرب
1 ـ حمله پادشاه آشور، بخت النصر يا نبوکد نصر، به فلسطين و آواره شدن يهود از ديار خود که بخشي به جزيرة العرب کوچ کردند.این گروه وقتی به حجازوارد شدند بابیرون راندن عماقله وجرهمیان وصاحب گردیدن مزارع آنان دروادی القری وتیماویثرب ساکن شدند.(2)
2 ـ در 70 ميلادي با حمله تيتوس و خرابي معبد يهود، تعدادي از آنها ازفلسطين آواره شدند، عده اي هم در سال 132 ميلادي در اثر شکنجه ها وآزار آدريان رومي به اين ناحيهر که محیط امنی تشخیص داده بزدند مهاجرت کردند،چون ازنظرآنان جزیره العرب سرزمینی بودکه در آن هیچ گونه محرک مادی برای افرادجهت توجه به آن وجود نداشت.(3)
3 ـ در اثر تماس بازرگاناني که در زمان حضرت سليمان (ع ) و پس از او به کشور سبا سفر مي کردند، مردم جزيرة العرب با رسم و آيين يهود آشنا شدند. (4)
4 ـ در اثر تخطي گروهي از بني اسرائيل از فرمان پادشاه شان از کشور خودرانده شدند و به حجاز رفتند، به نظر يهوديان اين اتفاِ در عصر طالوت رخ داده است . (5)
5 ـ بر اساس داستان ديگر، يهوديان از فرزندان داوود پيامبرند که در پي قتل يکي از فرزندان حضرت داوود (ع ) به جزيرة العرب گريختند. (6)
6 - عده اي عقیده دارند يهود در سپاه نبونيد، پادشاه بابل بوده اند که به جزيرة العرب وارد شدند، اما آثار نبونيد اين موضوع را تاييد نمي کند. (7)
7 ـ در اثر افزايش جمعيت يهود در فلسطين وضعی رابوجود آوردکه دیگرآن منطقه برای گسترش فعالیت زندگی آنان کافی نبودپس به دنبال چراگاه به سرزمين هاي مجاور مثل مصر، عراق و جزيرة العرب کوچ کردند.(8)
8 ـ در بعضي روايات آگاهي يهود از ظهور پيامبر جديد در جزيرة العرب باعث مهاجرت يهود به اين منطقه شده است . البته تمام اين موارد در حديک نظريه است ، زيرا هيچ مدرک مکتوبي از گذشته يهود در جزيرة العرب وجود ندارد. (9)
ب: رابطه یهود با اوس و خزرج
فصل دوم : رابطه یهودیان با رسول خدا (ص)
الف : قلمرو کارشکني های یهود
حوزه ها و قلمروهاي کارشکني يهود را مي توان در ابعاد زير بررسي کرد:
1- مهم ترين عرصه کارشکني هاي يهود عليه پيامبر، در عرصه نظامي است. آنان پيمان خود با پيامبر (ص) را شکستند و براي حفظ منافع دنيوي خود به کارشکني پرداختند. عده ای ازیهود برای ضربه زدن به اسلام دست به عملیات جاسوسی زدند تا به اسرار مسلمانان پی ببرند.(10) در اين موقع آيه 118 سوره آل عمران نازل شد. يا اَيُّهَا الذّين َامَنوُا لاتَتَّخِذوا بِطانَة ٌ مِن ْ دوُنِکُم لا يَألوُنَکُم ْ خَبالاً وَدّوا ما عَنِتُّم ْ. قَدْ بَدَت ِالبغَضْاءُ مِن ْ اَفْواهِهِم ْ و ما تُخفِي صُدوُرُهُم ْ اکْبَرُ قَدْ بَيَّنّا لَکُم ُ الأيات ِ اِن ْ کُنتُم تَعْقِلوُن . خداوند در اين آيه دستور مي دهد مسلمانان راز خود را بين بيگانگان افشا نکنند. خداوند در اين آيه از باطن دشمنان خبر مي دهد وياد آوري مي کند که آنها شايسته دوستي نيستند. نمونه اي از جاسوسي يهوديان، در جنگ احزاب است . آنها باوجود داشتن پيمان با مسلمانان به صورت ستون پنجم ، سپاه ده هزار نفري احزاب را ياري کردند. وقتي احزاب شکست خوردند، پيامبر (ص) بر اساس مفاد پيمان نامه با آنها رفتار نمودند.
2- رفع اختلافات بين دو قبيله اوس و خزرج (اختلافات 20 ساله ) از مشکلات رسول خدا (ص) بعد از هجرت به مدينه بود. بعد از صلح اين دو، يهود شروع به تفرقه افکني کردند، اما پيامبر(ص) مردم را هوشيار نمودند و دوباره صلح رابرقرار کرد. آيه 100 سوره آل عمران در اين باره است و مسلمانان را ازاطاعت از اهل کتاب منع مي کند. يا اَيُّها الَّذين َ امَنوُا اِن ْ تُطيعُوا فَريقاً مِن الَّذين َأوُتوُا الکتاب َ يَرُدُّکُم بَعْدَ ايمانِکُم کافِرين . اين آيه خطاب به تمام مسلمانان در همه زمانهاست و آنها را از توطئه دشمن آگاه مي کند، اما مصداِق اين آيه در اوايل هجرت مسلمانان به مدينه ، مشرکان ويهودند.
3- قبيله ديگر يهوديان بني نضير با طرح نقشه قتل پيامبر(ص) پيمان را شکستند. خداوند پيامبر(ص) را از نقشه آنان آگاه کرد و توطئه آنها بي نتيجه ماند. پيامبر (ص) در پاسخ به اين خيانت قصد جنگ با آنها را داشت ، در نتيجه آنها با بايد مسلمان مي شدند و يا وطن خود را ترک مي کردند، آنها از شدت تعصب ترک وطن را انتخاب کردند.(11) بعضي از مفسرين شأن نزول سوره حشر را اين اتفاق مي دانند. خداوند در اين سوره مجازات اين عده را ترک وطن معرفي مي کند و مي فرمايد: اگر خداوند اين مجازات را تعيين نکرده بود علاوه بر عذاب دنيا در آخرت هم مجازات مي شدند.
4- از جمله کارهاي که يهود براي کارشکني انجام دادند، ايجاد ناامني و فتنه بود. بعد از پيروزي مسلمانان در جنگ بدر يهود بني قينقاع از شدت ناراحتي شروع به فتنه انگيزي و گفتن شعارهاي توهين آميز کردند. رسول خدا (ص) در پاسخ، نشانه هاي پيامبري خود در تورات را گوشزد نموده و آنها را بيم داد، بني قينقاع به جاي عبرت گرفتن ، قدرت نظامي خود را به رخ پيامبر (ص)کشيدند و او را تشويق به جنگ کردند، پيامبر (ص) سکوت کرد، اما مسلمين منتظر فرصت انتقام بودند. آيات 12 و 13 سوره آل عمران نازل شد و شکست زودهنگام يهوديان و محشور شدن آنها در جهنم را خبر داد. يهوديان بني قينقاع به فتنه انگيزي ادامه دادند چنان که در شوال سال دوم هجري جواني از بني قينقاع به زني مسلمان توهين کرد، زن مسلمان تقاضاي کمک نمود. مردي مسلمان آن جوان يهودي را کشت ، در عوض يهوديان نيز او را به قتل رساندند، در ادامه يهوديان به قلعه هاي خود رفته و آماده جنگ شدند.این واکنش یهود سبب دستور محاصره دژ آنان شد پيامبر (ص) پس از فتح قلعه دستور داد آنها از مدينه خارج شوند. (12)
5- در ادامه کارشکني هاي سران يهود با قبايل ديگر و بت پرستان ، احزابي را تشکيل دادند و در مقابل مسلمانان قرار گرفتند و مخالفان را از نظر نظامي واقتصادي ياري کردند. سران يهود مردم عادي يهودي را با حيله تحريک به مخالفت و کارشکني کردند. سران قبيله بني نضير که در اثر خيانت اخراج شده بودند عده اي به شام وگروهي به خيبر رفتند، سپس اين دو دسته به مکه رفته و قريش را بر ضد پيامبر شورانيدند. در نتيجه مي توان گفت ، سران بني نضير و گروهی از بني وائل زمينه جنگ احزاب را ايجاد کردند. نقشه جنگ احزاب که براي نابودي اسلام طراحي شده بود در تاريخ اعراب بي نظيراست . سران بني نضير با تطميع و تحريک قبايل مختلف يهودي و بت پرست ، سپاه ده هزار نفري گرد آوردند که به صورت سه لشکر به طرف مدينه حرکت کردند. وقتي به مدينه رسيدند، خندقي اطراف شهر ديدند. بعضي ها مي گفتند اين طرح عرب نيست ، پيشنهاد يک ايراني است . وقتي ديدند عبور غير ممکن است ، اردو زدند، چند بار حمله کردند، اما مسلمانان مقابله کردند. آنها يک ماه بي نتيجه آنجا ماندند، در نتيجه با سران بني قريظه ارتباط برقرار کردند و آنها را تحريک به پيمان شکني کردند تا از داخل مدينه با مسلمانان درگير شوند و سپاه کفر بتواند از خندق عبور کنند. ابتدا بني قريظه قبول نمي کردند، اما با پافشاري مداوم سران کفر و يهود پذيرفتند. از بين آنها پيرمرد يهودي تذکر داد که : اگر اين محمد (ص) همان پيامبري باشد که در تورات وعده داده شده ، هيچ سپاهي توان مقابله با او راندارد، ولي حي بن اخطب (يکي از سران يهود) گفت محّمد (ص) از فرزندان اسماعيل است. اما آن پيامبر(ص) که در تورات نام برده شده از بني اسرائيل مي باشد. آنان در جریان احزاب به مشرکان مکه همکاری کردند و بعد از شکست آنان با رسول خدا(ص) درگیر شدند.
6- بني قريظه بعد از پيمان شکني و شرکت در جنگ احزاب چاره اي جز جنگ با پيامبر(ص) نداشتند، پس به وسايل مختلف کار شکني کردند. پيامبر (ص) به مسلمانان مژده پيروزي داد. بني قريظه نقشه کشيدند که با دوهزار نفر به شهر حمله کنند و آن را غارت کنند. پيامبر (ص) پانصد نفر را مأمور کرد در شهر بگردند وتکبير بگويند تا زنان و کودکان آرامش يابند. خداوند در آيه 10 سوره احزاب اين حادثه را وصف مي کند و مي گويد که از شدت ترس مسلمانان چشمانشان خيره و جانهايشان به لب رسيده بود. اِذْ جاءوُکُم ْ مِن ْ فَوْقِکُم ْ و مِن ْاَسْفَل َ مِنْکُم ْ و اِذْ زاغَت ِ الأبْصارُ وَ بَلَغَت ِ القُلُوب ُ الحَناجِرَ و تَظُنُّون َ بِاَللهِ الظُّنُوناَ. در اين موقع نعيم ابن مسعود که يک يهودي تازه مسلمان شده بود، نقشه ای تاکتيکي ارائه داد. بوسيله اين نقشه بين گروههاي يهودي و بت پرستان درگيري ايجاد شد، هر گروه از جنگ صرف نظر کردند و عقب نشيني نمودند. خداوند بوسيله جبرئيل به پيامبر(ص) وحي کرد که بني قريظه را تنبيه کند. پيامبر(ص) هم طبق پيمان نامه با آنها رفتار کرد. (13)
2: نمونه هايي از کارشکني هاي فرهنگی يهوديان عليه پيامبر(ص)
1- برخي از کارشکني هاي يهود عليه پيامبر(ص) را بايد در عرصه فرهنگي جستجو کرد، از جمله :از برنامه هاي دين اسلام ، کنترل افراد سودجو و منفعت طلب است براي همين ، اين افراد براي شکست اسلام به کارشکني فرهنگي پرداختند، به طور مثال در مسائل اعتقادي ، يهوديان از بي نيازي خداوند آگاهي داشتند با اين وجود نسبت فقر به خدا دادند که اين کار جزو گناهان بزرگ هم رديف قتل انبياء است ، لذا خداوند وعده عذاب سوزان را به آنها مي دهد. لَقَدْ سَمِع َ اللقَول َ الَّذين َ قالُوا اِن َّ اللهَ فَقيرٌ وَ نَحْن ُ اَغْنياءُ سَنکْتُب ُ ما قالوُا و قَتْلُهُم ُ الانبياءَ بِغَيْرِحَق ّ و نَقوُل ُ ذُوقوُا عَذاب َ الحَريق . (14) در شأن نزول اين آيه آمده است که وقتي خداوند مردم را دعوت به خواندن نماز و دادن زکات کرد، يهوديان گفتند خدا فقير و تنگدست است ، اما ما که روزي را بر اهل خود توسعه داديم غني هستيم . اين تهمت ها و توهين ها از طرف مردمي که انبياء را کشته اند، دور از ذهن و عجيب نيست .(15) علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي گويد: شايد اين سخنها به علت ديدن فقر عمومي مسلمانان و براي طعنه و زخم زبان به آنها بوده است .
2- حيله فرهنگي ديگر اين بود که يهوديان گفتند: قرآن همان مطالب تورات است که تحريف شده و ديگر اينکه در قرآن تناقض هايي وجود دارد. آنها با اين شبهات مي خواستند مؤمنين را گمراه کرده و اعتقاداتشان را سست کنند، و لذا وقتي که به اين کار سرگرم شدند، ديگر نتوانستند در حق و حقيقت به جستجو بپردازند.(16) عده اي ازبزرگان انصار مانند معاذبن جبل وسعد بن معاذ که قبل از بعثت با يهوديان رابطه دوستي داشتند به آنها گفتند: شما قبل از بعثت نشانه هاي پيامبر(ص) و ظهورش را به ما مي گفتيد، پس ازمخالفت با پيامبر دست برداريد و از عذاب خدا بترسيد، اما يهوديان گفتند: هرگز بعد از موسي پيامبري مبعوث نشده و کتابي نازل نشده است . وقتي عده اي از مشرکين از يهوديان درباره دين جديد يعني اسلام راهنمايي خواستند آنها به علت کينه و دشمني با پيامبر(ص) گفتند: دين شما بهتر وقديمي تر است و شما هدايت يافته تريد. (17) حتي خود يهوديان اعتراف مي کنند که اين لکه ننگ بر دامان يهود است . نويسنده يهودي دکتراسرائیل در کتاب تاريخ يهود و عربستان مي گويد: هرگز ارزش نداشت يهود چنين خطايي را مرتکب شوند، هر چند قريش با تقاضاي آنان موافقت نکنند. هرگز صحيح نبود ملت يهود به بت پرستان پناه ببرند، زيرا اين رفتار با تعليمات تورات موافق نيست .
3- از ديگر کارهاي يهود اين بود که عده اي را مامور کردند، تا صبح ، ايمان بياورند و شب از ايمان خود بازگردند و طبق آیین یهود عمل کنند، زيرا تازه مسلمانان مي دانستند که علماي يهود با اديان الهي و پيامبران آشنايي کامل دارند. با اين وسيله مي خواستند در دل کساني که ايمانشان سست بود، ترديد به وجود بياورند. یهود مدینه مصمم بودند از این راه به مسلمین خیانت کنند و بگویند اگر برای ایشان بطلان اسلام روشن نشده بود هرگزآن را انکار نمی کردند و حالا که برگشته اند نشانگر این است که اسلام دین واقعی نیست.در تفسير قمي از امام باقر (ع ) نقل شده است وقتي قبله مسلمانان از بيت المقدس به مکه تغيير کرد، يهوديان خشمگين شدند و گفتند شما اي يهوديان به آنچه در آخر روز نازل شده است (تغيير قبله به طرف کعبه ) کافر شويد، تا شايد مسلمانان به قبله ما برگردند.(18)
4- نقشه ديگر يهوديان اين بود که خواستند خود پيامبر(ص) را منحرف کنند.پس از این که درطرح توطئه توافق کلی به عمل آمد نزد پيامبر(ص) رفته و گفتند: بين ما و قبيله ديگر اختلافي افتاده است ، اگر از ما، حمايت کني مسلمان مي شويم،(19) اما پيامبر (ص) بر اساس دستور خداوند و آيه 49 سوره مائده عمل کرد، در اين آيه چند نکته وجود داشت :
1 ـ هشدار به پيامبر براي پيروي نکردن از يهود.
2 ـ افشاي توطئه يهوديان .
3 ـ اشاره به مجازات بعضي از گناهان اهل کتاب در آخرت ، چون جزاي همه گناهان در دنيا داده نمي شود، بلکه بعضي از گناهان در آخرت مجازاتشان داده مي شود. وقتي رؤساي يهود از اجراي اين نقشه نااميد شدند، تلاش کردند مسلمانان ديگر را از حق منحرف کنند، حتي ياران بسيار نزديک پيامبر(ص)، مثل معاذ بن جبل ، حذيفه و عمار بن ياسر. اگر در اين کار موفق مي شدند، ضربه سنگيني به اسلام وارد مي شد. (20) در اين هنگام آيه 69 سوره آل عمران نازل شد. در اين آيه خداوند مي فرمايد: يهوديان مي خواستند شمارا گمراه کنند، اما با نسبت دادن خلاف ها به رسول خدا(ص)، روح تنفر و بدبيني را در خود پرورش دادند و نقاط مثبت را ناديده و هر روز بيشتر از اسلام فاصله گرفتند.
5- از ديگر اعمال يهود تخريب شخصيتهاي مسلمان بود. آنها سعي کردند شخصيت هاي ديني يعني پيامبر و پيروانش را در نظر مردم حقير جلوه دهند ونسبت هاي ناروا به آنها بزنند تا اعتبار آنها در بين مردم از بين برود. آنان حتي در این راه عده اي شاعر را اجير کردند. يکي از اين شاعران کعب ابن اشرف بود، که بسيار بد زبان و کينه توز بود. او پيامبر(ص) و مسلمانان را با اشعارش مورد اهانت قرار می داد، حتی زنان مسلمان را دستمایه ی غزل سرایی اش می کرد. کعب وقاحت را به جايي رساند که پيامبر(ص) دستور قتل او را صادر کرد. مفسرين عقيده دارند آيه 186 سوره آل عمران در اين باره نازل شده است . لَتُبْلَوُن َ في أمُوالِکُم ْ وَ في اَنْفُسِکُم ْ و لَتَسْمَعُن َّ الَّذين َ أُوتوُا الکِتاب َمِن ْقَبلِکُم ْ و مِن َ الَّذين َ أَشْرَکوُا أَذي ً کَثيراً وَ ِان تَصْبِروُا و تَتَّقوُا فَاِن َّ ذلِک َ مِن ْ عَزْم ِالاُمُور. خداوند دراين آيه زخم زبانها را آزمايش از طرف خداوند معرفي مي کند.
6- يهوديان حتي حقايق روشني را که در کتابهاي آسماني از جمله تورات درباره پيامبر(ص) وجود دارد را آگاهانه مخفي کردند واگرریشه یابی شود علت آن جزخودخواهی ودنیاپرستی چیزدیگری نیست. با اين کار بزرگترين خيانت را به بشريت کردند. (21) خداوند در آيه 159 سوره بقره اين کتمان کنندگان حقيقت را لعنت مي کند.خداوند در آيه 146 سوره بقره مي فرمايد: آنها (يهوديان ) پيامبر(ص) را مثل فرزندان خود مي شناختند؛ که گفته شده منظور عبدالله بن سلام است. يهودي که مسلمان شد و مي گفت : من پيامبر(ص) را بهتر از فرزندان خود مي شناسم . علماي يهودي قبل از بعثت پيامبر(ص)، نشانه هاي او را (که در تورات آمده بود) براي مردم عادي بازگو مي کردند و اين مردم عادي هم ، وقتي مسلمانان رامي ديدند، اين نشانه ها را بازگو مي کردند، اما بزرگان يهودي که موقعيت خودرا در خطر مي ديدند، به علت خودخواهي و دنياطلبي آنها را از اين کار منع مي کردند، درحالي که علماي يهود حقيقت را مي دانستند، آن را پنهان مي کردند.(22) آيات 76، 77 و 89 سوره بقره در اين باره نازل شد. خداوند در اين آيات مي فرمايد: آنها مي گفتند اگر اين نشانه ها را بازگو نکنيم ، در قيامت مسلمانان عليه ما دستاويزي نخواهند داشت . هم چنين مي فرمايد: آيا آنها نمي دانند که خداوند از پنهان و آشکار آنها مطلع است؟
7- از ديگر توطئه هاي فرهنگي يهود اين است که آنها تورات را تحريف کردند. مخصوصاً قسمت هاي مربوط به صفات پيامبر(ص) را. عوام يهود هم بي تقصير نبودند، چون امام صادق(ع ) در حديثي مي فرمايد: عوام يهود به دروغ گويي و حرام خواري و رشوه خواري علماي خود، آگاهي داشتند،آن ها باف طرت خود دریافته بودند که چنین اشخاصی فاسقند بنابراين نبايد از آن ها پيروي مي کردند.(23) يهوديان لغات و کلمات مسلمانان را تمسخرمي کردند، مثلاً موقع بيان احکام و تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر(ص)، عده اي ازمسلمانان با گفتن کلمه ـ راعناـ از پيامبر(ص) مي خواستند که کمي تأمل کند، ولي يهود معناي ديگر اين کلمه (ما را تحميق کن ) را براي تمسخر به کار مي برند، در اين موقع آيه 104 سوره بقره نازل شد که مي فرمايد: مسلمانان به جاي اين کلمه از کلمه اَنظُرنا استفاده کنند. (24)
8- سران يهود مدينه براي اينکه از قدرت اسلام کم کنند، يهوديان تازه مسلمان را توبيخ مي کردند: مثلاً وقتي عبدالله بن سلام مسلمان شد، از پيامبر(ص)خواست بدون آشکار کردن مسلمان شدن او، نزد قبيله اش برود و از آنها درباره شخصيت عبدالله بن سلام اعتراف بگيرد. قبيله اش به پيامبر(ص) گفتند: او دانشمند و پرهيزکار است ، اما وقتي فهميدند او مسلمان شده ، گفتند: او نادان و فاسق است.(25)
9- يهوديان بهانه جويي مي کردند: از پيامبر(ص) معجزه قرباني و سوختن آن با آتش را خواستند، اگر آنان درادعای خود صادق بودند و واقعا همان را می خواستند، بسا خداوند متعال پیامبرش را به برآوردن درخواست آنها اذن می داد، ولی تاریخ نشان می دهد درخواست یهود جز بهانه چیزدیگری نبود و این در حالي بود که پيامبراني مثل ذکريا و يحيي که اين کار را انجام دادند، توسط بني اسرائيل کشته شدند، آيه 183 سوره آل عمران به اين موضوع اشاره دارد.(26)
بعضي از مفسرين قرباني سوخته را يک سنت مذهبي مي دانند که شرح آن در تورات (فصل اول سفر لاويان ) آمده است . تفسيرنمونه اين عقيده را رد مي کند، زيرا کشتن حيوان و سوزاندن آن يک عمل خرافي است نه يک دستور الهي . يهوديان بهانه جويي را به نوعي ديگر دنبال مي کردند، از پيامبر(ص) خواستند قرآن هم مثل تورات يک باره نازل شود، درصورتي که اين يک بهانه بود، چون فلسفه و علت نزول کتب آسماني هدايت است که اين هدايت گاهي به وسيله نزول يک باره و گاهي به صورت نزول تدريجي انجام مي شود. يهود در گذشته نيز خواسته هاي غير معقولي داشتند، مثلاً خواستند خداوند را با چشم ببينند، در نتيجه خداوند آنان را باصاعقه مجازات کرد.(27)
3: نمونه هايي از کارشکني هاي اعتقادي يهوديان عليه پيامبر (ص)
نمونه هايي از کارشکني هاي اعتقادي يهوديان عليه پيامبر(ص)عبارت اند از:
يهوديان در زمينه اعتقادي هم مشکلاتي ايجاد کردند، مثلا، يهوديان يکي ازعلل سرگرداني خود را يکتا پرستي خود مي دانند، اما يهود عصر پيامبر (ص) به علت لجاجت و دشمني با پيامبر (ص)، اساس دين خود را فراموش کردند، و در مقابل دعوت پیامبر(ص) که مردم را به یگانه پرستی می خواند به شرک تمايل پيدا کردند. آنها ترجيح دادند بگويند: خداي ديگري با آن هااست . آنان شخصي به نام عزير را فرزند خدا مي دانستند، چون او تورات را بعد از نابودي از قلب خود بيان کرد و جبرئيل به او آموخت ، به همين دليل اورا پسر خدا ناميدند.(28) عده کمي از يهوديان اين را گفتند، اما خداوند در آيه 30سوره توبه اين سخن را به همه يهوديان نسبت داد. يهوديان ديگر، اين سخن عده کم را انکار نکردند و اين نشانه شرک آنان بود. در مورد يکي بودن اعمال عوام و عالمان يهود، امام صادق (ع) مي فرمايد: عوام يهود احبار و راهبانان را اطاعت مي کردند با اينکه آنها حرام ها را حلال و بعضي حلال ها را حرام مي کردند. پس بدون اينکه متوجه شوند آنها را مي پرستيدند.(29)
دليل ديگر بر شرک يهود دوران پيامبر اين بود که آنان مي گفتند ما فرزندان خدا هستيم و وقتي پيامبر(ص) آنان را از عذاب خدا آگاه کرد، آنها با اين گمان که برگزيده خدا هستند، مي گفتند: ما را از چه مي ترساني ، ما فرزندان خداييم . سوره مائده آيه 18 مربوط به اين ادعاي يهود است . اين ادعاي يهوديان به دليل نژادپرستي ، خودپرستي و خود برتربيني آنان است . يهوديان براي اينکه پيامبر(ص) بودن رسول خدا را زير سؤال ببرند، گفتند: بعد ازحضرت موسي پيامبري نيامده است. (30) گروهي از سران يهودي نزد پيامبر(ص) خدارفتند و پرسيدند که ايشان به کدام پيامبران معتقد هستند؟ پيامبر (ص) آيه 84 سوره آل عمران را تلاوت نمود و حضرت موسي (ع ) و حضرت عيسي (ع) را در يک رديف نام برد. يهوديان از جواب پيامبر (ص) خشمگين شدند و گفتند: ما به مسيح و هر که به او مؤمن باشد، ايمان نمي آوريم .(31) خداوند در آيه 59 سوره مائده از ايشان به نام خارج شدگان از راه حق يادمي کند. به علاوه بيشتر يهوديان به قيامت اعتقاد ندارند. آنها به دو گروه فريسيين و صدوقييين تقسيم مي شوند. فريسيين به قيامت اعتقاد دارند، اما صدوقييين به قيامت معتقد نيستند و همه چيز را در جهان مادي خلاصه مي کنند. (32) . خداوند در آيه 13 سوره ممتحنه مؤمنين را از دوستي با اين گروه منع مي کند.
ويل دورانت در اين باره مي گويد: يهود به جهان پس از مرگ اعتقاد ندارد و پاداش و کيفر را فقط براي اين دنيا مي داند. (33)
مدت کوتاهي بعد از هجرت پيامبر، سران يهود نزد پيامبر(ص) رفته و سعي کردند با مطرح کردن سوالاتي عجز و ناتواني ايشان را در پاسخ دادن به سوالات نشان دهند. وقتي از پاسخ هاي پيامبر(ص) نااميد شدند، عبدالله بن صوریا یکی ازعلمای طراز اول یهودپرسید: کدام فرشته براي تو وحي آورده است ؟ پيامبر پاسخ داد جبرئيل . آنها گفتند جبرئيل دشمن ماست ، او ويرانگر و خونريز است او هميشه دستورات سخت و مشکل ، همين طور دستور جهاد مي آورد، پس ما به توايمان نمي آوريم . اگرميکائيل بود ايمان مي آورديم ، ميکائيل همواره براي رفع گرفتاري و آوردن خوشي نازل مي شود. (34) علامه طباطبايي در الميزان اين ادعا را رد مي کند و مي گويد: اولاً جبرئيل به دستور خدا نازل مي شود. ثانياً انسان عاقل پيام هدايت را حتي از دشمن مي پذيرد.
4: نمونه هايي از کارشکني هاي اقتصادي يهوديان عليه پيامبر (ص)
يهوديان در ادامه مخالفت خود به کارشکني اقتصادي نيز پرداختند. مهاجران در مدينه با سختي معيشتي روبرو بودند، چون تمام اموال خود رادر مکه باقي گذاشته بودند. (35) پيامبر(ص) شخصي را فرستاد تا از يهوديان وام بگيرد. يهوديان با آنکه با مسلمانان پيمان صلح داشتند، به تمسخر و طعنه پرداختند. (36) در اين موقع وحي الهي نازل شد وضمن خبر از طعنه ها و زخم زبان های آنان به برخی ازجرم های سنگینشان درطول تاریخ اشاره کردو به آنان وعده عذاب سوزان را داد. آنها حتي اموالي از مسلمانان را که نزد آنان امانت بود، پس ندادند وگفتند: چون شما از دين خود خارج شده ايد، پيش ما امانتي نداريد. (37) از آيات و تفاسير نتيجه مي شود که صفت پيمان شکني در يهود سابقه تاريخي دارد به جز اقليتي اندک مثل عبدالله بن سلام ، که تعهدات خود را انجام مي دادند. خداوند در آيه 57 سوره آل عمران ، بين اين دو گروه فرقي مي گذارد.(38) در ادامه کارشکني هاي اقتصادي ، يهود مدينه نزد انصار رفتند و آنها را از کمک به مهاجرين نهي کردند. آنها به انصار گفتند: به مهاجرين کمک نکنيد، زيرا فقيرخواهيد شد.(39)
فصل سوم : بررسی زمینه های کار شکنی های یهودیان
الف : دنیا طلبی
خداونددر آيه 96سوره بقره درباره دنياطلبي يهودمي فرمايد: آنها را حريص ترين مردم حتي حريص تراز مشرکان در زندگي خواهي يافت ، که هريک از آنها آرزو دارد، هزار سال عمر به او داده شود، در حالي که اين عمرطولاني او را از کيفر الهي باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بيناست .
ب : جاه طلبي
پ : نفاق
ت : عياشي
ث : لجاجت
ج : کينه توزي
چ : نژادپرستي
خداوند علت اين تمرد را خيال باطلي مي داند و مي گويد اين ، تنها، آرزويي است . منظور اين است که يهوديان از روي خودخواهي بهشت را هم مخصوص خود مي دانند. آنها معتقدند خداوند کارهاي ناشايست آنها رامي بخشايد. قرآن در پاسخ يهوديان مي فرمايد:«اگر شما اين ادعا را داريد، پس آرزوي مرگ کنيد، اگر راست مي گوييد.»يهود که مي دانستند دروغ مي گويند ديگر چنين ادعايي نکردند. (44) يهوديان در ابتدا فکر نمي کردند اسلام با اين سرعت پيشرفت کند، در ضمن آنها مي خواستند از اسلام براي منافع خود بهره برداري کنند، براي همين ، بعد از مشاهده پيروزي هاي مسلمانان بخصوص پيروزي در جنگ بدر خشمگين شدند و از آن به بعد مخالفت خود را علني کردند. (45)
فصل چهارم : نتايج کارشکنی یهود
الف : پي آمدهاي مثبت
1 ـ درستي آيه هاي قرآن درباره يهود ثابت شد، و ايمان تازه مسلمانان محکم شد.
2 ـ افراد فاسد و خطرناک از اطراف مسلمانان پاک شدند. چون پيامبر (ص) براساس پيمان نامه با کارشکنان رفتار مي کرد، و البته نتيجه و اثر هر عملي به خود يهوديان برگشت .
به بيان ديگر، کارهايي که يهود در زمان پيامبر (ص) انجام دادند، هم اثرات دنيايي داشت و هم نتايج اخروي . برخوردي که يهوديان با پيامبر (ص) کردند در زندگي دنيايي آنها آثاري داشت . مثلاً تبعيد به مناطق ديگر و آوارگي در دشت و بيابان با خواري و زبوني . خداوند هم در سوره آل عمران آیه112 بر اين خواري تاکيد مي کند و در باره علت آن مي فرمايد:«چرا که آنان به آيات خدا کفرمي ورزيدند و پيامبران را به ناحق مي کشتند به خاطر آن است که گناه کردند و تجاوز نمودند.»خواري و آوارگي يهود به علت اين است که وقتي ديگران به آنها مسلط مي شوند با آنها هم پيمان مي شوند، ولي وقتي احساس قدرت مي کنند، همه عهد و پيمان ها را زير پا مي گذارند. گمراهي از راه حق هم از نتايج خلاف کاريهاي آنهاست .
خداوند در آيه 90 سوره آل عمران دراين باره مي فرمايد:«کساني که پس از ايمان کافر شوند و سپس بر کفر خودافزودند، هيچ گاه توبه آنها قبول نمي شود و آنها گمراهان واقعي هستند.» علامه طباطبايي در کتاب الميزان مي گويد: اين آيه درباره اهل کتاب است. بعضي ديگر گفته اند: اين آيه درباره يهود نازل شده است که اول به حضرت عيسي (ع ) کفر ورزيدند و سپس کفر خود را زياد کرده به پيامبراسلام (ص) نيز کافر شدند. (46)
علامه طباطبايي درباره علت گمراهي اهل کتاب از توحيد مي گويد: علت اين گمراهي ، مبلغين دنياطلب يهود و مسيح بودند، در ادامه مي گويد:«اين دو دين در حقيقت دو شعبه از آيين بت پرستي هستند.» بنابراين يهوديان نه تنها خودشان منحرف شدند، بلکه زمينه انحراف ديگران را هم فراهم کردند. امروزه هم عامل خيلي از فسادها و فحشاهاصهيونيست ها هستند. يهود به علت نافرماني خود مستحق عذاب آخرت هستند. البته خداوند افراد صالح و پرهيزکار يهود را مجازات نمي کند. بعضي از مفسرين عقيده دارند، درسوره حمد، منظور از کساني که مورد غضب الهي واقع شده اند، قوم يهوداست. (47)
ب : پي آمدهاي منفي
يهوديان وقتی باروندروبه رشداسلام مواجه شدند، سعي کردند نفاق در مدينه را تقويت کنند تا اتحاد مسلمانان را ازبين ببرند. آنان به قدري منافقين را تقويت مي کردند، که عبدالله بن ابي سردسته منافقان از يهوديان حمايت مي کرد،حتی به جهت پشتیبانی از آن ها حاضر بود احکام دین را زیر پا بگذارد و با رسول خدا (ص) درگیر شود تا یهود تضعیف نشوند.(49) وقتي رسول خدا (ص) يهوديان را به علت پيمان شکني مجازات مي کرد، به کفار پناه مي بردند و آنها را تاييد مي کردند. بت پرستان هم که يهوديان را دانا مي دانستند با روحيه بالاتري با مسلمانان مبارزه مي کردند.
کارشکني هاي يهود در عصر پيامبر مانع گسترش اسلام بود، شايد اگر اين کارشکني ها نبود، اسلام در زمان حيات پيامبر (ص) به نقاط دور دست جهان هم مي رسيد و بعد از رحلت پيامبر آن همه مشکلات پيشنميآمد.علماو سران یهوداز آغاز ورود پیامبر(ص) به مدینه مخالفت مخفی خود را با وی شروع کردند، اما بعد از شکست مشرکان درجنگ بدر کارشکنی آنها بصورت آشکار آغازشد. (50) مسلمانان قبل از اسلام با يهوديان پيمان و دوستي قديمي داشتند، به همين علت اسرار محرمانه خود را به آنها مي گفتند و همين باعث شکست برنامه هاي مسلمانان مي شد. سران يهود در زمينه اخلاقي و ارزشي هم کارشکني کردند. مثلاً افرادي مثل کعب بن اشرف و زني به نام عصما رامأمور کردند تا براي هتک حرمت زنان مسلمان شعر بگويند، چون شعر درآن زمان ارزش و اهميت زيادي داشت باعث ضعيف شدن روحيه مسلمانان مي شد، در نتيجه پيامبر (ص) با آنها برخورد شديدي کرد. (51)
فصل پنجم : راه های برخورد پیامبر (ص)
الف : امضای پیمان نامه ها
اين پيمان نامه ها از هر جهت به نفع اسلام بود، چون مسلمانان با دشمنان خود اتمام حجت مي کردند و مدتي از توطئه آنان در امان بودند.
ب : دعوت به حق
پ : مناظره
روزي افرادي از پنج دين : يهود، نصاري ، دهريه ، ثنويه و مشرکان عرب نزدپيامبر آمدند و گفتند: ما مي گوييم عزير فرزند خداست و مي خواهيم نظر شما را بپرسيم؛اگر از ما پیروی نمودید بسیار به جاست چون ما در علم ودانش برشما برتریم و اگر با مخالفت نمودی با تو مخاصمه میکنیم. پيامبر(ص) فرمود من به خداي يگانه ايمان آوردم و اگر شما براي عزير کرامتي قائل هستيد و مي گوييد او فرزند خداست پس بايد براي حضرت موسي که براي اولين بار تورات را آورد، کرامت بزرگتري قائل باشيد، و اگر منظور شما از رابطه فرزندي ، رابطه فرزندي زميني است به معني زادن و زاده شدن ، پس براي خداوند، آفريننده قائل هستيد و اين کفراست. (57) بعد از اين پاسخ محکم يهود گفتند: ما را رها کن تا فکر کنيم . قضيه ديگر اين بود که روزي يهود و نصاري نزد پيامبر(ص) رفته گفتند: بين ما داوري کن . پيامبر (ص) فرمود داستان خود را بگوييد: يهود و نصاري هر يک در مورد ديگري گفتند: ما به خداي واحد حکيم و اولياي او ايمان داريم و ديگري (يهود يا نصاري ) بر چيزي از دين و حق نيستند. پيامبر(ص) فرمود: هر دو شما خلاف کار، فاسق و کافر هستيد. آنها گفتند ما به تورات و انجيل ايمان داريم پس چگونه کافريم ؟ پيامبر فرمود: اين دو کتاب براي راهنمايي شما و نجات از سرگرداني نازل شده اند، اگر به آن عمل نکنيد موجب بدبختي شماست و گناهکار خواهيد بود.
ت : تحدّي
ث : موعظه
ج : جنگ
سرانجام
بيشترين دليل انحراف و گمراهي يهود خود برتربيني و نژادپرستي آنان است که باعث شد چشم خود را روي حقيقت ببندند و واقعيت هاي مسلم را ناديده بگيرند و انکار کنند. دنياپرستي آنان دليل ديگري براي سقوط آنها دردره گمراهي بود. عده اي از آنها سختي هاي زيادي کشيدند تا پيامبرآخرالزمان را ببينند، اما اطاعت از هواي نفس تمام زحمات آنها را به باد داد. مي توان از تغيير رويه ناگهاني يهود اين طور نتيجه گرفت که تعدادي از آنهامنتظر پيامبر خدا نبودند، بلکه کسي را مي خواستند که در دنيا طلبي وخودخواهي ، فرصت بيشتري به ايشان بدهد و ثابت کند آنها قوم برگزيده هستند.
با توجه به آنچه گفته شد با وجودي که يهود پيمان نامه ها را نقض کردند، نتايج مثبتي هم به بار آمد. از اين موضوع مي توان فهميد بايد دربرخورد با افراد يا دسته هاي کارشکن ابتدا از راه صلح و مدارا وارد شد.
با کمي دقت مي توان دريافت عملکرد يهود در برابر مسلمين و اسلام درعصر حاضر مانند عملکرد آنان در عصر رسول خداست . با اين تفاوت که حوزه فعاليت آنها وسيعتر و امکانات شان عظيم تر شده است ، آنها بيش ازپيش ، از راه حق فاصله گرفته اند و مانند کسي که در مردابي در حال غرق شدن است ، ديگر ملتها را نيز مي خواهند با خود غرق کنند، اما هر چقدر آنها قدرت بگيرند، پيروزي نهايي از آن حق و حقيقت است و هرگز حقيقت براي هميشه پنهان نمي ماند و عاقبت چهره واقعي آنها براي مردم جهان آشکارخواهد شد. وظيفه مسلمانان اين است که به خودسازي فردي و اجتماعي بپردازند و در راه خداوند صبور و شکيبا باشند. البته تنها يهود نيست که براي اسلام خطرآفرين است بلکه هر مکتبي که توسط افراد سود جو تحريف شود، براي سعادت بشر خطرآفرين است.
پی نوشت ها :
1. بقره،256
.2 بلاذری،فتوح البلدان،ترجمه محمد متوکل،ص22.
3 .جان دیوت پورت، عذر تقصیربه پیشگاه محمد وقرآن،ترجمه سیدغلام سعیدی،ص5.
4 .ابن رسته، احمدبن عمر، الاعلاق النفیسه،ترجمه حسین قرجانلوص17.
5 .همان.
.6 تورات،کتاب دوم سموئیل نبی،باب13-18.
.7 جوادعلی،المفصل،ج 6، ص517.
8 .عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص.18
.9 فتحی رضوان ومحمد الصبیح،محمدرسول اکرم(ص)،ترجمه واقتباس محمدعلی خلیلی،ص 290.
10. عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص32.
11.عبدالمک ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج2،ص142.
12. محمدبن جریرطبری،تاریخ الامم والملوک،ج3ترجمه محمدپاینده،ص997.
13 .عبدالمک ابن هشام، ترجمه السیره النبویه،ج3،ص200.
14. (آل عمران / 181).
15. سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ج4،ص85.
16. عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص30.
17. جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص301.
18 .سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ج4،ص295.
19 .عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص35.
20. عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص31.
21.جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص294.
22 .جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص284.
23.شیخ الحرعاملی،وسائل الشیعه،ج18،ص94.
24. ناصرمکارم،تفسیرنمونه ،ج3،ص403.
25 .عبدالمک ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج1،ص516.
26 .ناصرمکارم، همان ،ج3،ص279.
27 .ناصرمکارم، همان ،ج4،ص193.
28. جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص307.
29 .سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ج9،ص253.
30 .عبدالمک ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج1،ص212.
31 .جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص307.
32 .عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص37.
33 .ویل دورانت،قصةالحضاره،ج2،ترجمه زکی نجیب محمود،345.
34. عبدالمک ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج2،ص192.
35 .سیدهاشم رسولی محلاتی،درسهایی ازتاریخ تحلیلی اسلام،ج4،ص147.
36. عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص28.
37. عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص27-28.
38 .همان.
39 .عبدالمک ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج2،ص208.
40. سیدهاشم بحرانی،البرهان فی تفسیرالقرآن،ج1،ص96.
41. ناصرمکارم،همان ،ج1،ص399.
42. عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،ص38.
43. جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص230.
44. ناصرمکارم،همان ،ج1،ص399.
45 .ابن هشام، ترجمه السیره النبویه،ج3،ص50.
46 . ناصرمکارم،همان،ج1،ص652.
47 .فیض کاشانی،الصافی فی تفسیرالقرآن،ج1،ص128.
48. محمدهادی معرفت،التفسیروالمفسرون فی ثوبه القشیب،ج2،ص122.
49. ابن هشام، ترجمه السیره النبویه،ج3،ص7.
50 .ابن هشام ترجمه السیره النبویه، ،ج3،ص50.
51. ابن هشام، ترجمه السیره النبویه،ج3،ص58.
52. ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج1،ص503.
53. ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج1،ص545.
54.جعفرسبحانی منشورجاوید،ج6،ص.
55 .ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،ج2،ص221.
56.ابن هشام،همان.
57. سیدمرتضی حسینی،نگرش وحی بریهودومسیحیت،ج1،ص74.
58.ناصرمکارم،همان ،ج1،ص399.
59. التفسیرالمنسوب الی الامام العسگری(ع)،ص153،حدیث76.
60. رسول جعفریان،تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا(ص)،ص503.
61. واقدی،المغازی،ج1،ص176.
1. بلاذری،فتوح البلدان،ترجمه محمد متوکل،چاپ اول،تهران،نشرسروش،1364
2. جان دیوت پورت،عذرتقصیربه پیشگاه محمدوقرآن،ترجمه سیدغلام سعیدی،قم،دارالتبلیغ اسلامی،بیتا
3. ابن رسته،احمدبن عمر،الاعلاق النفیسه،ترجمه حسین قرجانلو،چاپ اول،تهران:امیرکبیر1356
4.(تورات)کتاب مقدس(عهدعتیق وجدید)؛ترجمه:انجمن کتاب مقدس،چاپ دوم،ایران[بی نا]1978میلادی
5.جوادعلی،المفصل فی تاریخ العرب قبل السلام،چاپ اول، بیروت: دارالعلم للملایین 1970م
6.عفیف عبدالفتاح طباره،یهودازنظرقرآن،ترجمه علی منتظمی،تهران،انتشارات بعثت،1353
7. فتحی رضوان ومحمد الصبیح،محمدرسول اکرم(ص)،ترجمه واقتباس محمدعلی خلیلی،چاپ دوم[بی جا]:انتشارات گوتنبورگ،1341
8. محمدبن جریرطبری،تاریخ الامم والملوک،21جلدی،ترجمه محمدپاینده،چاپ سوم،تهران:انتشارات اساطیر،1362
9. عبدالمک ابن هشام،زندگانی پیامراسلام(ترجمه السیره النبویه)،ترجمه رسولی محلاتی،چاپ سوم،تهران،انتشارات اسلامیه1366.
10. سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ترجمه:سیدمحمدباقرموسوی همدانی،20جلدی،قم:دفترانتشارات اسلامی،1363
11.جعفرسبحانی منشورجاوید،چاپ اول،قم:موسسه امام صادق(ع)1375
12. شیخ الحرعاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، 6جلدی، تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی، چاپ پنجم، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی1403قمری
13. ناصرمکارم، تفسیرنمونه ،27جلدی، چاپ هفدهم، تهران: دارالکتاب الاسلامیة،1373
14. ویل دورانت، قصةالحضاره،42جلد در21مجلد، ترجمه: زکی نجیب محمود، بیروت: دارالجیلف1408قمری
15. سیدهاشم رسولی محلاتی، درسهایی ازتاریخ تحلیلی اسلام 4 جلد، چاپ چهارم، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371
16. ژرژلامبن، اسرارسازمان مخفی یهود، ترجمه: مصطفی فرهنگ، (بی جا)، نشر والعصر
17. سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، 8جلدی، چاپ اول، دمشق، دارالقلم1413 قمری
18. محمدهادی معرفت، التفسیروالمفسرون 2جلدی، چاپ اول، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1418 قمری
19. سیدمرتضی حسینی،نگرش وحی بریهودومسیحیت،2جلدی،چاپ اول،انتشارات فرهنگ قرآن،1377.
20. رسول جعفریان،تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا(ص)،تهران،ناشرجاویدان ،1360
21. واقدی،المغازی،3جلدی،چاپ سوم،بیروت:موسسةالاعلمی للمطبوعات،1409قمری
22. قرآن کریم
/ن