تاريخچه‌اي بر شرارت هاي سيا

از زمان پيدايش سيا به بعد، بخش عمليات‌هاي پنهاني اين سازمان همواره بازوي اصلي آن براي اعمال شرورانه ترين اقدامات ضد بشري در كشورهاي مختلف جهان بوده است. بهانه اصلي اين اقدامات جنايت‌آميز،حفظ منافع ملي آمريكا است، ولي همانگونه كه در اين مقاله گفته مي‌شود، همواره يكي از دلايل اصلي اين اقدامات، حفظ منافع تجاري اين
شنبه، 24 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخچه‌اي بر شرارت هاي سيا

تاريخچه‌اي بر شرارت هاي سيا
تاريخچه‌اي بر شرارت هاي سيا


 

نويسنده :استار اماك




 

چكيده:
 

از زمان پيدايش سيا به بعد، بخش عمليات‌هاي پنهاني اين سازمان همواره بازوي اصلي آن براي اعمال شرورانه ترين اقدامات ضد بشري در كشورهاي مختلف جهان بوده است. بهانه اصلي اين اقدامات جنايت‌آميز،حفظ منافع ملي آمريكا است، ولي همانگونه كه در اين مقاله گفته مي‌شود، همواره يكي از دلايل اصلي اين اقدامات، حفظ منافع تجاري اين كشور بوده است. نويسنده در اين مقاله به تك تك مداخلات سيا دركشورهاي مختلف اشاره مي‌كند و با برآورد بر جاي ماندن قريب يك ميليون قرباني در نتيجه اين اعمال، به نقل از يكي از مقامات پيشين آمريكا، پيشنهاد مي‌كند كه جنايت‌هاي بي شمار اين سازمان كه به كشته شدن بيش از يك ميليون انسان در كشورهاي مختلف جهان انجاميده است، هولوكاست آمريكايي نام گيرد.
عاملان «سيا» از يك دستورالعمل استخدامي مشخص پيروي مي‌كنند. ابتدا منافع تجاري آمريكايي در خارج از آمريكا از سوي يك رهبر مردمي و انتخاب شده به طور دمكراتيك مورد تهديد قرار مي‌گيرد. مردم از اين رهبر حمايت مي‌كنند، چون او قصد دارد اصلاحات ارضي را به اجرا بگذارد، اتحاديه‌ها را تقويت كند، ثروت‌ها را بازتوزيع كند،صنايع تحت تملك خارجي را ملي اعلام كند و قوانين تجاري‌اي را به اجرا بگذارد كه از كارگران، مصرف‌كنندگان و محيط ‌زيست حمايت كند. بنابراين سيا به نفع تجار آمريكايي و معمولاً با كمك خود آنها اپوزيسيون را بسيج مي‌كند.ابتدا سيا گروه هاي دست راستي در داخل كشور را شناسايي مي‌كند(معمولاً در ارتش).معامله اي را به آنها پيشنهاد مي‌كند:«اگر شما يك فضاي تجاري مطلوب را براي ما به وجود بياوريد، ما شما را به قدرت مي‌رسانيم.» سپس سيا عاملان خود را استخدام مي‌كند، آموزش مي دهد و براي سرنگوني دولت حاكم (كه معمولاً يك دمكراسي است) با آنها همكاري مي‌كند. اين سازمان از هر شگردي كه درآستين دارد استفاده مي‌كند: تبليغات، صندوق‌هاي رأي پر و انبوه، انتخابات خريداري شده، اخاذي، گرفتن حق السكوت، دسيسه‌ جنسي،پخش داستان‌هاي دروغ درباره مخالفان در رسانه‌هاي محلي، نفوذ و مزاحمت براي احزاب سياسي مخالف، آدم ربايي، ضرب و شتم، شكنجه، ارعاب، خرابكاري اقتصادي، جوخه‌هاي مرگ و حتي سوء قصد. اين اقدامات در يك كودتاي نظامي كه يك ديكتاتور دست راستي را بر سر كار مي آورد، به اوج خود مي‌رسد. سيا تشكيلات امنيتي اين ديكتاتور را آموزش مي‌دهد تا دشمنان سنتي تجار بزرگ را با استفاده ازبازجويي، شكنجه و قتل از سر راه كنار زنند.قربانيان «كمونيست» ناميده مي شوند اما تقريباً هميشه آنها رعيت و كشاورز، رهبران اتحاديه‌هاي كارگري، مخالفان سياسي و مدافعان آزادي بيان و دمكراسي هستند.به دنبال آن، نقص گسترده حقوق بشر رخ مي‌دهد.
اين سناريو آنقدر تكرار شده است كه سيا عملاً آن را در دانشكده هاي ويژه، يعني «دانشكده آمريكاييان» بدنام آموزش مي‌دهد. (اين دانشكده در پاناما افتتاح شد اما بعداً به فورت بنينگ جورجيا منتقل شد.)منتقدان نام مستعاراين دانشكده را «دانشكده ديكتاتورها» يا «دانشكده آدمكش‌ها» گذاشته اند. دراين مركز، سيا افسران نظامي آمريكاي لاتين را از جمله به منظور بازجويي، شكنجه و قتل آموزش مي دهد. سيا بيشتراقدامات خود را به عنوان بخشي از جنگ خود عليه كمونيسم و پس از فروپاشي شوروي به عنوان مبارزه با تروريسم توجيه مي كند.
نكته كنايه‌آميز در ارتباط با اين مداخلات اين است كه آنها مكرراً از دستيابي به اهداف آمريكا ناتوان مي مانند.معمولاً ديكتاتورتازه بر سركار آورده شده،با تشكيلات امنيتي كه سيا براي وي تدارك ديده است،اندك اندك احساس قدرت مي‌كند. او در اداره يك حاكميت پليسي خبره مي‌شود و به اين دليل كه ديكتاتور مي داند كه او را نمي‌توان سرنگون كرد،مستقل مي‌شود و خواست واشنگتن را ناديده مي‌گيرد.دراين موقع سيا درمي يابد كه نمي‌تواند او را
سرنگون كند و چون پليس و ارتش تحت فرمان ديكتاتور قرار دارند،از ترس شكنجه و اعدام،ازهمكاري با جاسوسان آمريكايي سرباز مي زنند. در اين نقطه، تنها دو گزينه پيش روي ايالات متحده قرار دارد: شكيبايي يا جنگ. ازجمله نمونه‌هاي اين «تأثير بومرنگي» مي‌توان به شاه ايران، ژنرال نوريگا و صدام حسين اشاره كرد. تأثير بومرنگي همچنين توضيح مي‌دهد كه چرا سيا كه خود را در سرنگوني دمكراسي‌ها اين چنين توانا نشان داده است،از سرنگون كردن ديكتاتورها ناتوان بوده است.
گزارش زير مي‌تواند بر اين خواست صحه بگذارد كه سيايي كه ما مي‌شناسيم، بايد برچيده شود و به يك سازمان گردآوري و تجزيه و تحليل اطلاعات واقعي تبديل شود. سيا قابل اصلاح نيست،اين سازمان به طور بنيادي و فرهنگي فاسد است.
1929:فرهنگي كه از دست داديم؛وزير امورخارجه هنري استيمونزاز امضاي عمليات رمزشکني امتناع كرد و گفت: «نجيب زادگان نامه‌هاي يكديگر را نمي‌خوانند».
1941:تشكيلCOI ؛روزولتCOI را تجديد ساختاركرد و آن را به شكل نهادي مناسب‌تر براي انجام اقدامات نهاني درآورد كه «دفتر سرويس‌هاي راهبردي» (OSS) نام گرفت. دوناوان بسياري از ثروتمندان و صاحب قدرت‌ها را به كار گرفت.
1943: دوناوان كليساي كاتوليك رم را به كارمي‌گيرد تا به مركز عمليات هاي جاسوسي انگليسي- آمريكايي در ايتالياي فاشيستي تبديل شود. اين مي‌تواند ثابت كند كه يكي از پايدارترين اتحادهاي اطلاعاتي آمريكا در طول جنگ سرد بوده است.
1945: OSS برچيده مي شود؛ بقيه آژانس‌هاي اطلاعاتي آمريكايي عمليات‌هاي پنهاني را متوقف مي كنند و به كار بي‌آزار گردآوري و تجزيه و تحليل اطلاعات باز مي‌گردند.
عمليات گيره كاغذ: در حالي كه ساير آژانس‌هاي اطلاعاتي آمريكايي سرگرم شكار جانيان جنگي نازي هستند تا آنها را دستگيركنند،جامعه اطلاعاتي آمريكا آنها را بدون آنكه مجازات شده باشند،به منظور استفاده ازآنها عليه
شوروي،به داخل آمريكا قاچاق مي‌كند.مهم ترين اين افراد راينهارد گهلن،استاد جاسوسي هيتلر بود كه يك شبكه اطلاعاتي را در داخل شوروي تشكيل داده بود. از جمله اين افراد مي‌توان به افسران اطلاعاتي اس اس،آلفرد سيكس و اميل آگزبرگ (كه يهوديان زيادي را كشت)، كلاوس باربي (قصاب ليون) و سرهنگ اس اس اتو اسكورزني (يكي از دوستان شخصي نزديك هيتلر) اشاره كرد. سازمان گهلن در ده سال بعد، تنها اطلاعات مربوط به شوروي را در اختيار ايالات متحده قرار مي داد و به عنوان پلي در مقطع برچيده شده oss و ايجاد سيا عمل مي‌كرد. با اين حال معلوم شد كه بيشتر «اطلاعات» نازي‌هاي پيشين قلابي بوده‌اند. گهلن در زماني كه روسيه هنوز در حال بازسازي جامعه نابود شده خود بود، به منظور بزرگ جلوه دادن اهميت خودش نزد آمريكايي‌ها، در مورد قابليت‌هاي نظامي شوروي بزرگ نمايي مي كرد(آمريكايياني كه در غير اين صورت، ممكن بود او را مجازات مي‌كردند). در سال 1948 گهلن تقريباً آمريكايي‌ها را متقاعد كرده بود كه جنگ قريب‌الوقوع است و غرب بايد حمله پيش‌گيرانه اي انجام دهد. در دهه 50 او يك «شكاف موشكي» خيالي را ايجاد كرد. براي بدتر شدن اوضاع، روس‌ها به طور گسترده اي با مأموران دو جانبه خود در سازمان گهلن نفوذ كردند و امنيت خود آمريكا را كه گهلن به هدف محافظت از آن ايجاد شده بود، تضعيف كردند.
1947: يونان؛ پرزيدنت ترومن درخواست كمك‌هاي نظامي به يونان براي حمايت از نيروهاي دست راستي كه با شورشي‌هاي كمونيست مي‌جنگيدند كرد. در بقيه ايام جنگ سرد،واشنگتن و سيا از رهبران بدنام يونان كه سوابق حقوق بشري وخيمي داشتند، پشتيباني كردند.
تشكيل سيا؛پرزيدنت ترومن فرمان امنيت ملي سال 1947 را امضا مي‌كند كه بر اساس آن، سازمان اطلاعات مركزي و شوراي امنيت ملي تشكيل مي شوند. سيا از طريق NSC به رئيس‌جمهور پاسخگوست؛ هيچ نظارت دمكراتيك يا از سوي كنگره بر اين سازمان وجود ندارد. جدول سازماني سيا به آن اجازه مي‌دهد تا «از اين دست كاركردها و وظايف را به اجرا بگذارد... همچنان كه شوراي امنيت ملي مي تواند در زمان هايي بر آن مديريت كند.» اين نقطه ضعف راه را براي عمليات پنهاني و شگردهاي كثيف گشود.
1948: بخش عمليات هاي پنهاني ايجاد شد- سيا يك بخش عمليات‌هاي پنهاني را دوباره ايجاد كرد كه نام بي‌آزار «دفتر هماهنگي‌هاي سياسي» بر آن گذاشته شد و اداره آن به وكيل وال استريتي فرانك وايزنر سپرده شد. بر اساس جدول سازماني محرمانه اين دفتر،مسئوليت‌هاي آن عبارتند از: «تبليغات، جنگ اقتصادي، جلوگيري از اقدام مستقيم از جمله روندهاي خرابكاري، ضد خرابكاري، تخريب و تخليه؛ خرابكاري در كشورهاي خصم از جمله همكاري و كمك رساندن به گروه‌هاي مقاومت زيرزميني و حمايت از عناصر متمايل به آمريكا».
ايتاليا؛ سيا انتخابات دمكراتيك در ايتاليا را به فساد كشاند، چرا كه اين تهديد وجود داشت كه كمونيست‌هاي ايتاليايي برنده انتخابات شوند.سيا آرا را مي‌خرد،تبليغات راديو و تلويزيوني به راه مي اندازد، رهبران اپوزيسيون را مورد تهديد و ضرب و شتم قرار مي دهد و در سازمان‌هاي آنها نفوذ و دردسرآفريني مي‌كند. اين روش‌ها جواب مي دهد و كمونيست‌ها شكست مي‌خورند.
1949: راديوي اروپاي آزاد؛سيا اولين رسانه تبليغاتي بزرگ خود يعني راديو اروپاي آزاد را راه اندازي مي كند. در طول چند دهه بعدي،اين راديو چنان اخبار نادرستي را پخش مي كرد كه براي مدتي، انتشار رونوشت هاي آنها در داخل ايالات متحده غيرقانوني تلقي مي شد.
اواخر دهه 40: عمليات مرغ مقلد؛ سيا شروع به استخدام سازمان‌هاي خبري امريكايي و روزنامه‌نگاران براي جاسوسي و ايفاي نقش مجريان تبليغاتي كرد. سرپرستي اين اقدام با فرانك وايزنر، آلن دولز، ريچارد هلمز و فيليپ گراهام بود. گراهام ناشر«واشنگتن پست» است كه به يكي از بازيگران بزرگ سيا تبديل مي شود. به تدريج دارايي هاي رسانه اي سيا شامل اي‌بي‌سي،ان‌بي‌سي، سي‌بي‌اس، تايم، نيوزويك،اسوشيتدپرس، يونايتد پرس، اينترنشنال،رويترز، هرست نيوزپيپر، اسكريپز- هاوارد، كاپلي نيوز سرويس و تعدادي ديگر شد. با اجازه خود سيا دست كم بيست و پنج سازمان و چهارصد روزنامه نگار جزو دارايي هاي سيا درآمده اند.
1953: ايران؛ سيا دولت محمد مصدق را كه به طور دمكراتيك انتخاب شده است، پس از آنكه تهديد مي‌كند شركت نفت انگليس را ملي اعلام خواهد كرد،با يك كودتاي نظامي سرنگون مي‌كند. سيا يك ديكتاتور را به جاي او مي‌نشاند كه پليس مخفي او ساواك، به بي رحمي و شقاوت گشتاپو است.
عمليات او كي-اولترا؛ سيا آزمايش‌هايي را براي كنترل ذهن شروع مي كند. بدنام ترين بخش اين پروژه شامل دادن ال اس دي و مواد مخدر ديگر به سوژه هاي آمريكايي بدون اطلاع يا برخلاف ميل آنهاست كه در نتيجه آن،چند مورد خودكشي رخ داد، اما دامنه اين عمليات بسيار گسترده تر از اين بود. اين تحقيقات كه بخشي از بودجه آن از طرف بنيادهاي «راكفلر» و «فورد» تأمين مي‌شد، شامل تبليغات، مغزشويي، روابط عمومي، آگهي‌هاي تجاري، هيپنوتيزم و ساير اشكال تلقين بود.
1954: گوآتمالا، سيا جاكوب آربنز را كه به شكل دمكراتيك انتخاب شده است، با يك كودتاي نظامي سرنگون مي‌كند.آربنز تهديد كرده بود كه شركت «يونايتد فرويت» را كه راكفلر مالك آن بود و رئيس سيا آلن دالس نيز در آن سهم داشت،ملي خواهد كرد. جاي آربنز را يك رشته ديكتاتوري‌هاي دست راستي مي‌گيرند كه سياست‌هاي خونريزانه آنها در طول چهل سال آينده، جان بالغ بر صد هزار گوآتمالايي را گرفت.
1954- 1958: ويتنام شمالي؛ افسر سيا ادوارد لنسديل چهار سال را صرف سرنگوني دولت كمونيستي ويتنام شمالي با استفاده از تمام حقه‌هاي كثيف رايج مي‌كند. سيا همچنين مي‌كوشد به يك عروسك خيمه شب‌بازي مستبد درويتنام جنوبي كه رهبر آن نگو دين ديم بود، مشروعيت ببخشد. اين تلاش‌ها نمي‌توانستند قلب و ذهن مردم ويتنام جنوبي را تسخير كنند، چون دولت ديم با دمكراسي راستين، با اصلاحات ارضي و تمهيدات كاهش فقر مخالف است. شكست‌هاي سيا در نتيجه افزايش مداخله در اين كشور كه به جنگ ويتنام منجر شد، تداوم مي‌يابد.
1956: مجارستان؛ راديو اروپاي آزاد با پخش نطق محرمانه خروشچف كه در آن به استالين مي‌تازد، مجارستان را تحريك به انقلاب مي‌كند.اين راديو
همچنين توصيه مي‌كند كه آمريكا با كمك‌هاي خود از مبارزه آنها حمايت خواهد كرد. وقتي مجارها يك انقلاب مسلحانه را به راه انداختند-و تنها به يورش نظامي گسترده شوروي منتج شد- هيچ‌كدام اين كمك هاي وعده داده شد محقق نشد. در اثر اين درگيري ها هفت هزار روسي و سي هزار مجار كشته شدند.
1957- 1973: لائوس؛ سيا در تلاش براي باطل كردن انتخابات‌ها در لائوس حداكثر در هر سال يك كودتا در اين كشور به راه مي اندازد.مشكل پاتت لائو است، يك گروه چپگرا با حمايت‌هاي مردمي كافي براي تبديل شدن به يكي از اعضاي هر دولت ائتلافي.در اواخر دهه 50 سيا حتي يك «ارتش مخفي» متشكل از مزدوران آسيايي براي حمله به پاتت لائو را نيز ايجاد كرد. بعد از چند بار شكست ارتش ساخته دست سيا، آمريكا بمباران اين كشور را شروع كرد و بيشتر از تعداد بمب هايي كه ايالات متحده در طول جنگ جهاني دوم انداخته بود، بر لائوس بمب ريخت. يك چهارم لائوسي ها به تدريج آواره شدند و بسياري از آنها در غارها زندگي مي‌كردند.
1959: هائيتي؛ ارتش آمريكا به دوواليه كمك كرد تا ديكتاتور هائيتي شود. او پليس مخفي مخصوص خود را با نام «تانتون ماكوتز» تشكيل داد كه با ساطور در بين مردم وحشت ايجاد مي‌كرد. آنها افزون بر صد هزار نفر را در طول رژيم خانوادگي دوواليه به قتل رساندند. ايالات‌متحده به سابقه سياه حقوق بشري آنان هيچ اعتراضي نمي‌كرد.
1962: خليج خوك ها؛ سيا هزار و پانصد تبعيدي كوبايي را براي حمله به كوباي تحت حاكميت كاسترو اعزام مي‌كند. ولي «عمليات خدنگ» به دليل طراحي، امنيت و پشتيباني ضعيف شكست مي‌خورد. طراحان تصوركرده بودند كه اين حمله جرقه يك قيام مردمي عليه كاسترو را روشن خواهد كرد كه هرگز چنين اتفاقي نيفتاد. حمله هوايي كه آمريكايي‌ها وعده آن را داده بودند نيز هرگزانجام نشد. اين نخستين شكست سيا است و موجب مي شود كه پرزيدنت كندي مدير سيا آلن دالس را بركنار كند.
جمهوري دومينيكن؛ سيا رافائل تروخيلو را كه يك ديكتاتور قاتل است و با پشتيباني واشنگتن از سال 1930 بر اين كشور حاكم است، ترورمي‌كند. منافع تجاري تروخيلو به شدت زياد شده بود (حدود شصت درصد ازاقتصاد اين كشور) كه با منافع تجاري آمريكا در تضاد قرار گرفته بود.
اكوآدور: ارتش مورد حمايت سيا، پرزيدنت خوزه ولاسكو را كه به شكلي دمكراتيك انتخاب شده بود، وادار به كناره‌گيري مي‌كند. معاون رئيس‌جمهور كارلوس آروزمانا جاي او را مي‌گيرد؛ سيا جاي خالي پست معاونت رئيس‌جمهور را با يكي از افراد خود پر مي‌كند.
كنگو (زئير): سيا پاتريس لومومبا را كه به شكل دمكراتيك انتخاب شده بود، ترور مي‌كند. با اين حال، حمايت از سياست‌هاي لومومبا چنان شديد است كه سيا نمي‌تواند مخالفان او را بر سر كار آورد. به دنبال اين اتفاق، چهار سال آشوب اين كشور را فرا مي‌گيرد.
1963: جمهوري دومينيكن؛ سيا خوان بوسك را كه به شكل دمكراتيك انتخاب شده است، با يك كودتا سرنگون مي‌كند. سيا يك شوراي رهبري راستگرا و سركوبگر را جانشين وي مي‌كند.
اكوآدور: با يك كودتاي نظامي مورد حمايت سيا، پرزيدنت آروزمانا كه سياست‌هاي مستقل وي مورد قبول واشنگتن نبود، سرنگون مي شود. يك شوراي رهبري به حكومت اين کشور گماشته مي شود، انتخابات سال 1964 را لغو مي‌كند و شروع به زير پا گذاشتن حقوق بشر مي‌كند.
1964: برزيل؛ با يك كودتاي نظامي با حمايت سيا، دولت خوآووگوآلارت كه به شكل دمكراتيك انتخاب شده بود،سرنگون مي‌شود.شوراي رهبري كه جانشين وي مي‌شود، طي دو دهه آينده، به يكي از خونريزترين حكومت هاي تاريخ تبديل مي شود. ژنرال كاستلو برانكو اولين جوخه هاي مرگ آمريكاي لاتين يا گروه هايي از پليس مخفي كه كمونيست‌ها را براي شكنجه، بازجويي و قتل شكار مي كردند، ايجاد مي‌كند. اين كمونيست‌ها معمولاً كسي جز مخالفان سياسي برانكو نبودند. بعدها فاش شد كه سيا اين جوخه‌هاي مرگ را آموزش مي داده است.
1965: اندونزي؛ سيا سوكارنو را كه به طور دمكراتيك انتخاب شده بود،با يك كودتاي نظامي سرنگون مي‌كند.سيا از سال 1957 در تلاش براي حذف
سوكارنو با استفاده از هر اقدامي از ترور گرفته تا دسيسه جنسي بوده است. گناه او چيزي جز اعلام بي طرفي در جنگ سرد نبود. جانشين او ژنرال سوهارتو پانصد هزار تا يك ميليون غير نظامي را به اتهام «كمونيست» بودن قتل عام كرد. سيا اسامي مظنونان بي شماري را در اختيار وي قرار مي دهد.
(اين سياهه تا سال 1992 ادامه مي‌يابد و به برخي ديگر از اقدامات پنهاني و دسيسه‌هاي سيا در گوشه و كنار جهان اشاره مي‌شود.)

حرف آخر
 

پرزيدنت كلينتون در نطقي به مناسبت گراميداشت پنجاهمين سال تأسيس سيا خطاب به مسئولان سيا گفت: «به ضرورت، مردم آمريكا هيچ گاه از كل حكايت رشادت هاي شما باخبر نخواهند شد.» گفته كلينتون يك دفاع معمولي از سيا محسوب مي شود. تاريخچه اين سازمان به ويژه با خارج شدن از طبقه بندي اسناد تاريخي سيا،به شكلي دردآور در حال روشن شدن است. شايد ما از ريزه‌كاري هاي عمليات‌هاي «ويژه» مطلع نباشيم، اما از رفتار «عام» سيا آگاهيم، خوب هم آگاه هستيم.اين واقعيت ها نزديك دو دهه پيش با روندي كه هر چه گذشت شتابان تر شد، آغاز گرديد.امروزه ما تصويري كه به شكلي قابل توجه دقيق و همه جانبه است از سيا داريم كه در كشوري پس از كشور ديگر تكرار شده و از جهات مختلف مورد تأييد قرار گرفته‌اند. پاسخ سيا به اين آگاهي و انتقادهاي رو به رشد، از يك الگوي تاريخي مشخص پيروي مي‌كند.سيا نخست روزنامه نگاران و نويسندگاني را كه در پي افشاي رفتارجنايتكارانه آن بودند، مهار مي‌كرد.اگرآنها نويسندگان آمريكايي بودند، مورد سانسور قرار مي‌گرفتند و اگر خارجي بودند، شكنجه شده و به قتل مي رسيدند. (براي اطلاع از نمونه‌اي از آزار و اذيت‌هاي اوليه نگاه كنيد به «در فرار» فيليپ آگي).اما در طول دو دهه گذشته، موج شواهد و مدارك بالا آمده و سيا دريافته است كه براي بند آوردن سوراخ هايي كه در سد آن به وجود آمده است، به اندازه كافي انگشت ندارد.اين امر مخصوصاً در عصر اينترنت مصداق دارد كه در آن اطلاعات آزادانه در بين ميليون‌ها نفر جريان دارد.ازآنجا كه سانسور ديگر امكان‌پذير نيست، اين سازمان هم اكنون بايد با پوزش خواهي از خود دفاع كند.دفاع «آمريكاييان هرگز نخواهند فهميد» كلينتون، يكي از نمونه هاي اوليه اين رفتار به شمار مي رود.
يك پوزش‌خواهي معمول ديگر اين است كه «جهان پر است از شخصيت هاي ناشايست و اگر اصولاً مي‌خواهيم از منافع آمريكا محافظت كنيم،بايد با اين افراد برخورد كنيم.» در اين جمله دو نكته اشتباه وجود دارد. اول اينكه،اين واقعيت را ناديده مي‌گيرد كه سيا به طور منظم اتحادها با مدافعان دمكراسي،آزادي بيان و حقوق بشر را پس زده و ترجيح داده با ديكتاتورها و مستبدان نظامي همراهي كند. براي سيا گزينه هاي اخلاقي نيز وجود داشته است، اما آنها را انتخاب نكرده است. دوم اينكه، اين استدلال چند سؤال را مي‌طلبد. اولين سؤال اين است: «كدام منافع آمريكا؟» سيا ديكتاتورهاي راستگرا را به اين دليل انتخاب كرده است كه آنها به آمريكايي‌هاي ثروتمند اجازه مي‌دادند، نيروي كار و منابع ارزان كشورهايشان را مورد بهره برداري قرار دهند. اما هر وقت كه آنها وارد جنگ هاي ناشي از اقدامات سيا مي شدند، از ويتنام گرفته تا جنگ خليج فارس و پاناما، اين آمريكاييان فقير و طبقه متوسط هستند كه بهاي آن را مي‌پردازند. دومين سوالي كه مطرح مي شود اين است كه «چرا منافع آمريكا بايد به بهاي لگد مال كردن حقوق انساني مردم ديگر كشورها تأمين شود؟»
سازمان سيا بايد برچيده شود،رهبري آن بركنار شود و اعضاي وابسته آن به جرم جنايت عليه بشريت به دادگاه كشيده شوند. جامعه اطلاعاتي ما بايد از بيخ و بن بازسازي شود و هدف آن صرفاً گردآوري و تجزيه و تحليل اطلاعات باشد. عمليات‌هاي پنهاني نيز بايد همچون ديكتاتوري به گونه اي برچيده شود كه نسل دايناسورها منقرض شد.
1-(Starla Immak، نويسنده و روزنامه‌نگار آمريكايي)
منبع: www.mindcontrolforums.com
منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 73



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.