امپراتوري ها چه مي كنند؟

چند سالي است كه در تحليل ها و مقالات اكثر نويسندگان امريكايي از هر دو جناح از واژه امپراتوري استفاده زيادي مي شود. واژه امپراتوري در تعريف كلاسيك خود همواره با واژه امپرياليسم مترادف بوده است ودر سراسر...
چهارشنبه، 5 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امپراتوري ها چه مي كنند؟

امپراتوري ها چه مي كنند؟
امپراتوري ها چه مي كنند؟


 

نويسنده :مايكل پارنتي (1)




 

چكيده:
 

چند سالي است كه در تحليل ها و مقالات اكثر نويسندگان امريكايي از هر دو جناح از واژه امپراتوري استفاده زيادي مي شود. واژه امپراتوري در تعريف كلاسيك خود همواره با واژه امپرياليسم مترادف بوده است ودر سراسر تاريخ، امپراتوري ها با اشغال كشورهاي ضعيف تر به بهانه هاي مختلف با بهره برداري از منابع و منافع مادي و غيرمادي اين سرزمين ها و استفاده ازآنها براي گسترش هر چه بيشتر منافع خود در مناطق مختلف سود جسته اند. بنابراين هدف امپراتوري ها همواره اعمال امپرياليسم يا چپاول تمامي امكانات كشورهاي اشغال شده يا استعمار شده است . اما همان طور كه نويسنده اين مقاله اشاره مي كند،اكثركساني كه به ويژه در جناح راست آمريكا از واژه امپراتوري استفاده مي كنند، آن را از معناي راستين خود تهي كرده وفقط به دنبال افاده معناي سلطه و كنترل از واژه امپراتوري هستند ، بي آنكه كوچك ترين اشاره اي به وجه امپرياليستي آن داشته باشند.
در سال 1995، وقتي كتابم با عنوان «در برابر امپراتوري» را نوشتم ، همان طور كه انتظار داشتم ، برخي از همتايان امريكايي ام فكر كردندكه اشتباهاً‌ ايالات متحده را يك «امپراتوري» ناميده اند. در آن زمان به طور گسترده اي اعتقاد براي اين بود كه حاكمان ايالات متحده به دنبال امپراتوري نيستند؛ آنها تنها به خاطر دفاع از خود يا براي انجام عمليات انسان دوستانه يا سرنگون كردن يك ديكتاتور، مبارزه با تروريسم و ترويج دمكراسي ، در امور كشورهاي ديگر مداخله مي كنند.
در سال 2000 همه شروع به سخن گفتن از ايالات متحده به عنوان يك امپراتوري كرده بودند و كتاب هايي با عناويني چون «اندوه هاي امپراتوري» ، «بلاهت امپراتوري» ، «سپيده دمان امپراتوري» يا «امپراتوري توهم» نوشته شد و منظور همه آنها از امپراتوري ، ايالات متحده بود.
حتي محافظه كاران نيز كم كم اين واژه را به كار گرفتند .حيرت انگيز بود، وقتي كه صاحب نظران جناح راست در يك تلويزيون امريكايي اعلام مي كردند كه «ما يك امپراتوري هستيم ، با تمام مسئوليت ها و فرصت هاي يك امپراتوري و بهتر است كه خودمان را به آن عادت دهيم» ،«ما قدرتمند ترين كشور جهان هستيم و حق دست زدن به چنين اعمالي را داريم» . انگار كه داشتن قدرت ، اين استحقاق ذاتي را به رهبران ايالات متحده مي دهد كه آن را به هر ترتيبي كه ميل دارند ،عليه ديگران به كار بگيرند. در آن زمان بود كه از خودم پرسيدم ،«چه خبر شده است؟» چه اتفاقي افتاده است كه افراد زيادي به خودشان اجازه مي دهند درباره امپراتوري سخن بگويند ،درحالي كه منظورشان «امپراتوري ايالات متحده است؟» عرف ايدئولوژيك هميشه اين بوده است كه ايالات متحده امريكا بر خلاف ديگر كشورها ، هيچ وقت تسليم استعمار و شكست نشود.
متوجه شدم كه پاسخ سؤالم اين است كه اين واژه به كلي از معناي خود تهي شده است. به نظر مي رسد كه اين روزها واژه «امپراتوري » صرفاً معناي «سلطه» و «كنترل» را در خود داشته باشد. امپراتوري ـ از نظر اكثر منتقدان ـ تقريباً به قدرت و پرستيژ مربوط مي شود . چيزي كه معمولاً ان را از گفتمان هاي اجتماعي خود غايب مي كنيم ،«پروسه» امپراتوري و «محتواي سياسي ـ اقتصادي ـ آن است . به عبارت ديگر ، اگر چه ما درباره امپراتوري چيز زيادي مي شنويم ،اما منظور اكثر آنها امپرياليسم نيست.
اين نكته بسيارعجيب است ، چون هدف از وجود امپراتوري ها ،فقط و فقط امپرياليسم است . امپرياليسم كاري است كه امپراتوري ها انجام مي دهند . منظور من از امپرياليسم ، روند بسط قدرت و سلطه بدون توجه به منافع مادي و مالي است . در واقع «امپرياليسم» توسط برخي از نويسندگان به همان روش عاري از محتوايي مورد استفاده قرار گرفته است كه از واژه «امپراتوري» صرفاً به معناي سلطه و كنترل ،با توجه اندكي به واقعيت هاي سياسي ـ اقتصادي استفاده شده است . اما من امپرياليسم را بدين گونه تعريف مي كنم: روندي كه قدرت اقتصادي و نظامي براي سرمايه گذار مسلط در يك كشور را به همراه مي آورد ،قدرتي كه آن را در يك كشور يا منطقه ديگر به كار مي گيرد تا خاك ، نيروي كار ، منابع طبيعي ، سرمايه ها و بازارهاي آن كشور يا منطقه را ـ به روشي كه منافع سرمايه گذار را بيشتر تأمين كندـ به تصرف خود در آورد. به عبارتي امپراتوري ها صرفاً «قدرت را به خاطر خود قدرت » دنبال نمي كنند. آنها به خاطر منافع هنگفت و ملموس مادي و چند برابر كردن ثروت هاي خود اين كار را انجام مي دهند.
بنابراين قرن ها منافع طبقه حاكم اروپاي غربي در شمال امريكا و ژاپن ، در كنار امور مالي آنها تأمين مي شد و زماني كه ضرورت يافت ، با استفاده از ارتش هاي خود ، مدعي بخش اعظم سياره زمين شدند؛ از جمله نيروي كار اقوام بومي ، بازارهاي آنها ، درآمدهاي شان (از طريق كنترل ماليات ها و بدهي هاي استعماري يا ساير روش ها) و گنجينه هاي فراوان سرزمين هاي آنها همچون طلا، نقره ، الماس ، مس ، مشروب ، ملاس ، كنف ، كتان ، آبنوس ، الوار ، شكر ،تنباكو ، عاج، آهن ، قلع ، نيكل ، زغال سنگ ، پنبه ، تازه تر از همه ، اورانيوم ،منگنز ، تيتانيوم ، بوكسيت ، نفت وـ باز هم ـ نفت ...(اين فهرست را به سختي مي توان به پايان رساند)امپراتوري ها براي صاحبان منافع اقتصادي مسلط كشور امپرياليستي به شدت سودآور هستند ،اما براي مردم كشوري كه مورد استعمار قرار گرفته اند، هزينه سنگيني دارند. به علاوه امپراتوري فشار ويرانگري بر سرزمين ها و منابع طبيعي اين قبيل كشورها وارد مي كند و عده زيادي از مردم اين كشورها ،به دست متجاوزان كشته مي شوند. اين كاري است كه امپراتوري ها مكرراً انجام مي دهند و در متون تاريخي و سياسي كشورهايي همچون ايالات متحده ، بريتانيا و فرانسه ناگفته مي ماند. امپراتوري هاي تمام جمعيت يك كشور را به فقر و محروميت مي كشانند و تعداد بسيار زيادي از افراد بي گناه را به قتل مي رسانند . در حالي كه مشغول نوشتن اين مطلب هستم ، پرزيدنت اوباما و دولت امنيت ملي كه او در حال پيش بردن دو و نيم جنگ هستند(در عراق ، افغانستان و شمال پاكستان) و عليه يمن ، ايران و به شكلي آهسته تر كره شمالي ، تهديدات نظامي را مطرح مي كنند. آنها به جاي ارسال كمك هاي پزشكي و امدادي به هائيتي ،تفنگداران نيروي دريايي را به آنجا اعزام مي كنند ،همان تفنگداراني كه چند دهه قبل در كشتارهاي دسته جمعي هائيتي نقش داشتند و از تازه ترين قتل عام هايي كه توسط نيروهاي وكالتي انجام شده ، پشتيباني كرده اند .هدف تمام اين كشتارها ، جلوگيري از ظهور كشورهاي بديل ، مستقل و خود مختاراست . بنابراين امپراتوري ها از قدرت دولتي خود براي گردآوري ثروت هاي خصوصي براي طبقه سرمايه گذار بهره مي گيرند و از ثروت هاي دولتي براي افزايش قدرت حكومتي خود و ممانعت از توسعه كشورهاي ديگر سود مي جويند.
دير يا زود اين ترتيبات زير بار سنگين تناقضاتي كه در درون آن وجود دارد ، شروع به از هم پاشيدن مي كند. همراه با تهديدات روز افزون امپراتوري ها و پيش گرفتن رفتاري سبعانه تر نسبت به ديگر كشورها ، بيماري و از هم پاشيدگي از درون آن سر بر مي آورد. از روزگاران كهن تا امروز ، امپراتوري ها هميشه درگير انباشت خونين ثروت بوده اند. اگر فكر مي كنيد كه اين امر در ارتباط با ايالات متحده صدق نمي كند ، پس ديگر آن را «امپراطوري» نناميد . زماني هم كه كتابي در اين باره مي نويسيد كه چگونه اين كشور دست هايش را دور كره زمين حلقه كرده ، اين كار را «قلدري جهاني» يا «خرمگس ارباب مآب هر معركه» بناميد ، اما بدانيد كه شما درباره امپرياليسم چيزي زيادي به ما نمي گوييد.

پي نوشت:
 

1 ـ Michaek Parenti، تازه ترين كتاب هاي مايكل پارنتي عبارتند از :«كشورهاي خود سر»؛ «دمكراسي براي تعدادي معدود» چاپ هشتم ؛ «سوء قصد به جان جوليوس سزار» ؛ «ابرميهن پرستي» ، كشمكش فرهنگ» و «خدا و شياطينش» . براي اطلاعات بيشتر به وب سايت پارنتي به نشاني www.michaelparenti.org مراجعه كنيد.
www.commondreams.org/view
 

منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 82



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط