معنا و ماهیت حقیقى شب قدر
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه گیرى است.1 «تقدیر» نیز به معناى اندازه گیرى و تعیین است.2 در اصطلاح «قدر» عبارت است از: ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن3. به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز «قدر» نام دارد.4بر اساس حکمت الهى در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه اى خاص دارد و هیچ چیز بى حساب و کتاب نیست.
جهان حساب و کتاب دارد، بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده و گذشته، حال و آینده آن با هم مرتبط است.
استاد شهید آیت الله دکتر مرتضی مطهرى رحمه الله در تعریف قدر مى فرماید:
«... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است»5.
پس در یک کلام «قدر» به معناى ویژگى هاى طبیعى و جسمانى اشیاء است که شامل اندازه، حدود، طول، عرض و موقعیت هاى مکانى و زمانى آنها مى گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در بر مى گیرد.
این معنا از روایات استفاده مى شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ فرمود:
«تقدیر الشى ء طوله و عرضه»؛ «اندازه گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است».6
در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود:
«هو الهندسة من الطول و العرض و البقاء»؛ «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقا است».7
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده ها از حیث هستى و آثار و ویژگى هایشان، محدوده اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى و آثار و ویژگى هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى، به وسیله قالب هایى از داخل و خارج، اندازه گیرى و قالب گیرى مى شود.
این قالب ـ یعنى، طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى هاى مادى ـ حدود آن به شمار مى آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى؛ یعنى، هدایت آنها [از جانب خداوند] به سوى مسیر هستى شان که براى آنها مقدر گردیده است و آنها در آن قالب گیرى شده اند.8
در قرآن کریم مى خوانیم:
«وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدى»9
«[خداوند] آن کسى است که تقدیر کرده، پس هدایت مى کند».
البته چون انسان موجودى آگاه و با اراده است، لذا انتخاب سعادت یا شقاوت و نیز راه رسیدن به این دو، به اراده او گذاشته شده است. بنابراین شب قدر، شبى است که همه مقدرات سالانه انسان با ملاحظه، اراده و اختیار و قابلیت هاى او تقدیر مى گردد. شب قدر یکى از شب هاى نیمه دوم ماه رمضان است که طبق روایات ما، یکى از شب هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.10
در این شب ـ که شب نزول قرآن به شمار مى آید ـ امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه اى که در طول سال متناسب با اراده و قابلیت انسان واقع مى شود، تقدیر مى گردد11.
شب قدر همیشه و هر سال، تکرار مى شود. عبادت این شب، فضیلت فراوان دارد و بهره بردارى از آن در نیکویى سرنوشت یک ساله، بسیار مؤثّر است.12
در این شب تمام حوادث سال آینده، به امام هر زمان ارائه مى شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى گردد. حضرت امام باقر علیه السلام مى فرماید:
«انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا»13؛
«در شب قدر به ولى امر(امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى شود».
حضرت امام باقر علیه السلام در جواب معناى آیه «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَیلَةٍ مُبارَکةٍ»14 فرمود:
«شب قدر شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره اش فرموده است: «فِیها یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ...»15.
در شب قدر هر حادثه اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى شود: خیر و شرّ، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود، یا اجلى که بنا است فرا رسد، یا رزقى که قرار است برسد و...».16
بنابراین در قرآن کریم نسبت به تقدیر الهى و شب قدر، توجه خاصى شده است که ارتباط ویژه جهان هستى و عالم ماده و انسان را با حق تعالى بیان مى کند. اگر هر کس به این ارتباط اعتقاد داشته و بر طبق آن حرکت کند، به سرنوشت بسیار مطلوبى نایل خواهد شد.
پیشینه شب قدر
بر اساس روایتى شب قدر، اختصاص به دوران رسالت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله ندارد و در زمان هاى گذشته نیز وجود داشته است. علامه مجلسى رحمه الله از حضرت امام جواد علیه السلام نقل کرده است:«... لقد خلق الله تعالى لیلة القدر اول ما خلق الدنیا و لقد خلق فیها اول نبى یکون و اول وصى یکون...»17؛
«خداوند شب قدر را در آغاز آفرینش جهان آفرید و در آن اولین پیامبر و نخستین وصى را هستى بخشید...».
از طرف دیگر در حدیثى از حضرت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله آمده است:
«ان الله وهب لامتى لیلة القدر لم یعطها من کان قبلهم»18؛
«خداوند به امت من شب قدر را بخشید و احدى از امت هاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند».
جمع این دو روایت نشان مى دهد که اصل شب قدر از قبل بوده است؛ ولى فضایل بسیار بالایى به طور ویژه، در آن شب براى امت اسلام قرار داده شده که در امت هاى پیشین سابقه نداشته است. لذا شب قدر حقیقت و واقعیتى است که در جهان هستى مقدر شده است.
از سوره مبارکه قدر فهمیده مى شود که در هر سال، شبى است به نام «قدر» که از جهت ارزش و فضیلت برتر از هزار ماه است. در این شب فرشتگان الهى به همراه بزرگ خویش (روح)، براى هر فرمان و تقدیرى که از سوى خدا براى یک سال مقدر شده است، فرود مى آیند.
از احادیثى که در تفسیر این سوره و تفسیر آیات آغازین سوره «دخان» رسیده، فهمیده مى شود که فرشتگان در شب قدر، مقدرات یکساله را به نزد «ولى مطلق زمان» مى آورند و به او عرضه مى دارند و به او تسلیم مى کنند. این واقعیت، همواره بوده است و خواهد بود.
در روزگار پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله، محل نزول فرشتگان در شب قدر، آستان نبى مصطفى صلّى الله علیه و آله بوده است و این امر مورد قبول همگان است. اما نسبت به زمان بعد از آن حضرت صلّى الله علیه و آله باید گفت: شب قدر بعد از پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله نیز هست. علاوه بر ظهور آیات قرآن کریم در «سوره قدر» و «سوره دخان»، در روایات نیز این واقعیت به روشنى ذکر شده است19.
رشید الدین میبدى (مفسر معروف سنى) مى گوید:
«برخى گفته اند: شب قدر، اختصاص به روزگاران پیامبر صلّى الله علیه و آله بود و سپس از میان رفت. اما چنین نیست؛ زیرا همه اصحاب پیامبر و علماى اسلام معتقدند که شب قدر تا قیام قیامت باقى است»20.
شیخ طبرسى از عالمان شیعى نیز در این باره، روایتى از ابوذر غفارى نقل مى کند:
«به پیامبر خدا گفتم: اى پیامبر! آیا شب قدر و نزول فرشتگان، در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد و چون پیامبران از جهان رفتند، دیگر شب قدرى نیست، پیامبر فرمود: نه بلکه شب قدر، تا قیام قیامت هست»21.
در این مقام، از حضرت امام جواد علیه السلام تعلیمى رسیده که خلاصه آن در اینجا ذکر مى شود. حضرت فرمود:
«خداوند متعال، شب قدر را در ابتداى آفرینش دنیا آفرید، همچنین در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وصى را آفرید (وجود آنها را مقدر ساخت). در قضاى الهى چنان گذشت که در هر سال، شبى باشد که در آن شب، تفصیل امور و مقدرات یک ساله فرود آید».
بى شک پیامبران با شب قدر، در ارتباط بوده اند. پس از آنان، باید حجت خدا وجود داشته باشد؛ زیرا زمین از نخستین روز خلقت خود تا آخر فناى دنیا، بى حجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر، مقدرات را به نزد آن کس که اراده فرموده (وصى و حجت)، فرو مى فرستد. به خدا سوگند! روح و ملائکه در شب قدر، بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند و او درنگذشت؛ مگر اینکه براى خود وصى و جانشینى تعیین کرد. همه پیامبرانى که پس از آدم آمدند نیز، بر هر کدام در شب قدر، امر خداوند نازل مى گشت و هر پیامبرى این مرتبت را به «وصى» خویش مى سپرد...22.
اختلاف افق و شب قدر
سوال شایعی که همواره درباره شب قدر مطرح می شود این است که: «لیلة القدر» کدام شب از سال است؟ با توجه به اختلاف تقویم در کشورها، آیا ممکن است چند شب قدر وجود داشته باشد؟در پاسخ به این پرسش گفتنى است:
شکى نیست که «لیلة القدر»، یکى از شب هاى ماه رمضان است؛ جمع میان آیات قرآن نیز اقتضاى آن را دارد. از یک سو مى فرماید: «قرآن در ماه رمضان نازل شده است»23 و از سوى دیگر مى فرماید: «ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم»24.
اما براى تعیین آن، باید به روایات مراجعه کرد. در روایات شیعه و اهل سنت، احتمالات گوناگونى داده شده است؛ از جمله: شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب بیست و هفتم و شب بیست و نهم.25
بر اساس روایت مشهور ائمه اطهار علیهم السلام، احتمال اینکه شب قدر، یکى از شب هاى نوزدهم، بیست و یکم و یا بیست و سوم ماه رمضان باشد، بیشتر است. سید بن طاووس، از بزرگان علماى شیعه، روایات متعددى درباره تعیین شب قدر در کتاب اقبال الاعمال جمع آورى کرده است که از مجموع آنها فهمیده مى شود: اندازه گیرى و «تقدیر» امور و کارها، در شب نوزدهم و «تحکیم» آنها در شب بیست و یکم و «امضاى» آنها در شب بیست و سوم است.
به این دلیل شب زنده دارى و عبادت و دعا در این سه شب بسیار توصیه شده؛ به ویژه بر دو شب بیست و یکم و بیست و سوم تأکید بیشترى گشته است.26
در روایتى از حضرت امام صادق علیه السلام درخواست مى شود که شب قدر را معین کنند، ایشان مى فرماید:
«آن را در شب بیست و یکم و بیست و سوم بجویید». وقتى راوى مى خواهد امام آن را دقیقا مشخص کند؛ مى فرماید: «چه سخت است بر تو که دو شب را کوشش کنى!»27
در عین حال روایات متعددى دلالت دارد که شب بیست و سوم، شب قدر است.28
البته شب قدر بر ائمه اطهار علیهم السلام کاملاً روشن است؛ زیرا فرشتگان در آن شب بر آنان فرود مى آیند29. اما اصرار بسیارى داشته اند که شیعیان چند شب را به عبادت و شب زنده دارى مشغول باشند. با توجه به این مطالب، روشن مى شود که شب قدر در هر سالى وجود دارد و آن یک شب است و اختلاف تقویم، موجب نمى شود چند شب قدر داشته باشیم.
بر این اساس تأکید شده است دهه آخر ماه رمضان، یا حداقل سه شب یاد شده مراقبت شود. حضرت پیامبراکرم صلّى الله علیه و آله در دهه آخر ماه رمضان در مسجد معتکف مى شد. و برخى از بزرگان شیعه، براى درک شب قدر یک سال شب ها را احیا مى داشتند به هر حال شب قدر یک شب است و به احتمال بسیار زیاد، این یک شب، در دهه آخر ماه مبارک رمضان مقدر شده است و مؤمنان براى درک آن شب، تلاش مى کنند و احیا مى گیرند.
گفتنى است با نزول فرشتگان در شب قدر، برکات فراوان و متعددى جریان مى یابد که مهم ترین آن تقدیر امور سالانه است. اما علاوه بر آن، نزول دسته جمعى فرشتگان، نورانیت و برکتى را به وجود مى آورد که از فرصت هاى ممتاز، براى توبه و ارتقاى درجات معنوى است؛ به طورى که انسان مى تواند از فرصت یک شب، ارجمندى هزار ماه را به دست آورد.
بنابراین اگر چه اعلام تقدیر امور سالانه به حجت خدا؛ در وقت معین از شب قدر انجام مى گیرد؛ اما براى مردم سراسر جهان ـ با اختلاف افق هایى که دارند ـ شب قدر به نسبت هر منطقه ادامه دارد و همچنان برکات نزول فرشتگان شامل حال آنان مى شود. تقدیر امور آنان نیز بر اساس آن انجام مى گیرد و با اعلام قبلى تقدیر امور به حجت خدا، در وقت معین منافات ندارد.
از این رو حتى براى کسانى که در منطقه خود فرصت شب را از دست داده اند؛ در روایات آمده است که روزهاى شب قدر نیز فضیلت شب آن را دارد و اگر کسى در پى درک فضایل آن باشد، به آنها مى رسد. همچنین در روایات آمده است: اگر کسى در این شب ها موفق نشد، منتظر شب و روز عرفه باشد که مى تواند در آن، سرنوشت خویش را رقم زند. بنابراین تعیین این اوقات براى رقم زدن تقدیرات انسان، نه براى خداوند محدودیت مى آورد و نه براى انسان؛ لکن این اوقات ویژگى هایى در تسریع حرکت انسان به سوى کمال حقیقى دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، شب قدر زمانى دو قسم است: زمانى واقعى و زمانى اعتبارى. لیلة القدر زمانى واقعى و اعتبارى را مى توان به اول بهار واقعى و اعتبارى تشبیه کرد. اول بهار واقعى، لحظه اى است که مرکز زمین در حرکت انتقالى خود به دور خورشید، منطبق شود و نقطه اعتدال ربیعى این لحظه، اول بهار واقعى است. حال اگر این انطباق قبل از ظهر صورت بگیرد (تحویل سال قبل از ظهر باشد)، تمام آن روز را اول بهار و اولین روز سال نو اعلام مى کنند.
اما اگر هنگام سال تحویل، بعد از ظهر باشد؛ آن روز را به سال قبل ملحق مى کنند و مى گویند: سال کبیسه دارد. ماه اسفند در چنین سالى، سى روزى است و در عین حال که اول بهار واقعى روز سى ام اسفندماه آن سال است، روز بعد را به عنوان اول بهار و نخستین روز سال جدید اعلام مى کنند. در این مثال روشن است که ما یک اول بهار واقعى داریم که یک لحظه است و یک اول بهار اعتبارى داریم که یک روز است و با توجه به اعتبار و قرارداد، قابل توسعه و تغییر است.
لیلة القدر زمانى نیز همین گونه است؛ یعنى، ما یک شب قدر زمانى واقعى داریم و یک شب قدر زمانى اعتبارى. شب قدر زمانى واقعى، لحظه اى از شب خاصى است که در آن لحظه، انسان کامل فیوضاتى را از عالم بالا دریافت مى کند و این لحظه، امرى شخصى و غیرقابل توسعه و تعدّد است. و شب قدر زمانى اعتبارى، مقطعى از زمان است که ممکن است 24 ساعت یا کمتر و یا بیشتر امتداد داشته باشد و با توجه به اختلاف آفاق متعدد شود.
براى مثال در سرزمینى خاص، از سر شبى معین تا طلوع فجر براى اهل آن سرزمین، شب قدر باشد؛ ولى در سرزمینى دیگر بعد از دوازده ساعت، شب قدر اهل آن سرزمین شروع شود و... .
پس فیوضات و برکات شب قدر زمانى اعتبارى، قابل توسعه بوده و امتداد زمانى 24 ساعته شب و روز قدر، داراى فضیلت مشترک است.
شب قدر و ولایت
سوال مهمی که همواره مطرح می شود این است که رابطه شب قدر و ولایت چیست؛ زیرا مى گویند شب قدر ارتباط تنگاتنگى با امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟ امام صادق علیه السلام فرموده اند: حقیقت شب قدر، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است؛ آیا این سخن درست است و اگر درست است، معنایش چیست؟30در پاسخ به این پرسش گفتنى است:
یکى از مسائل پر رمز و راز در مجموعه علوم و معارف الهى، مسئله «شب قدر» است. نخست گفتنى است، شب قدر، ظرف نزول قرآن است: «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَیلَةِ الْقَدْرِ»31. اما این چه نوع ظرفى است؟
بین عموم مردم مشهور است که «شب قدر» ظرف زمان است. طبق این بیان، شب قدر، به معناى پاره اى از زمان (شب) است که در آن، قرآن از عالم بالا به دنیا نازل گشته است و به دلیل اهمیت این نزول و مسائل جنبى و یا عوامل زمینه ساز آن ـ که از درک ما انسان ها فراتر است ـ خداوند مى فرماید:
«وَ ما أَدْراک ما لَیلَةُ الْقَدْرِ»32؛
«چه چیزى تو را آگاه کرد که شب قدر چیست؟»
و «لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»33؛
«شب قدر، از هزار ماه بهتر است».
عبادتى که در این شب انجام مى شود، بهتر از هر عبادتى است که انسان آنها را در طول هزار ماه انجام مى دهد و نیز:
«تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ»34؛
«در این شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان فرود مى آیند و با خود مقدرات همه امور را فرود مى آورند»
و «سَلامٌ هِی حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»35؛
«این شب [یکسره] تا طلوع فجر سلام و سلامتى است».
اما اگر «ظرفیت» مطرح در آیه را منحصر در ظرف زمان نکنیم و بگوییم ظرف زمان، پایین ترین مرحله از مراحل ظرفیت است ؛ آن گاه به این مى رسیم که شب قدر، حقیقتى است که قرآن در آن نازل شده و با توجه به لیاقت و قابلیتش، حقیقت قرآن را از عالم بالا دریافت کرده و آن را در وجود خود، جاى داده است و بدین ترتیب وجودش، ظرف قرآن شده است.
البته مراد از ظرف و محل و امثال این تعابیر، مکان مادى نیست و نمى تواند باشد؛ زیرا حقیقت قرآن از سنخ امور مادى نیست تا ظرف و مکانى شبیه به ظروف و مکان هاى مادى داشته باشد؛ بلکه محل نزول قرآن و ظرف آن، باید از سنخ «معنى» و امور معنوى باشد تا بتوان، ظرفیت آن را نسبت به یک حقیقت معنوى پذیرفت و از آن توجیه معقولى ارائه کرد. در اینجا سه نکته باید روشن شود:
یکم. بدانیم که ظرف و مظروف مادى، هیچ گاه با هم متحد نمى شوند. براى مثال آب که مظروف و کوزه ظرف است، تا ابد اگر این نسبت را حفظ کنند، نه کوزه آب مى شود و نه آب کوزه و همین طور است در دیگر موارد از انواع ظرف ها و مظروف هاى مادى.
اما در امور معنوى این گونه نیست؛ ظرف معنوى حقیقتى است که پذیراى امور معنوى و دریافت کننده حقایق ملکوتى است. این حقیقت، با آنچه مى پذیرد و قبول مى کند، وحدت یافته و یکى مى شود. بنابراین حقیقتى که محل نزول قرآن است و حقایق آن را قبول کرده و ظرف قرآن شده است، با آن یکى مى شود و قرآن ناطق مى گردد.
دوم. بدانیم حقیقتى که بر اثر قبول قرآن، عین آن مى شود، کسى جز انسان کامل ـ که مظهر جمیع اسماى حسناى حق و آینه تمام نماى خداوند است ـ نیست. در رأس همه افرادى که مصداق عنوان یاد شده هستند، وجود نازنین حضرت محمد صلّى الله علیه و آله است و پس از ایشان شایسته ترین و نزدیک ترین افراد به مقام ایشان، امام على علیه السلام است و همین طور پس از ایشان فرزندشان حسن بن على علیه السلام تا برسیم به زمان ما.
لیلة القدرى که در این زمان، ظرف قرآن است و حقایق آن در او جارى مى شود، حضرت حجة بن الحسن المهدى (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. ما از این بزرگان و امامان بر حق، به قرآن ناطق تعبیر مى کنیم؛ همان طور که مالک اشتر وقتى که دید مردم نادان، فریب عمرو عاص و معاویه را خورده و به کاغذ پاره هاى سر نیزه چشم دوخته اند؛ فرمود: شما قرآن ناطق (على) را رها کرده و به این کاغذها چشم دوخته و دل خوش کرده اید! مراعات این کاغذها را مى کنید؛ ولى اصل قرآن و حقیقت آن را ـ که در على علیه السلام تجسّم یافته ـ رها کرده و حرمت نمى نهید!
حضرت امام باقر علیه السلام مى فرماید:
«امام على علیه السلام در حضور امام حسن و امام حسین علیهما السلام، سوره قدر را تلاوت کرد. حضرت حسین علیه السلام خطاب به پدر گفت: اى پدر! این سوره را با حلاوت مخصوصى تلاوت مى فرمایید.
حضرت فرمود: فرزندم! زمانى که سوره قدر نازل شد، جدت رسول خدا صلّى الله علیه و آله کسى را پى من فرستاد؛ سپس این سوره را براى من تلاوت کرد و با دست بر کتف راست من زد و فرمود:
اى برادر و وصى من! اى کسى که پس از من ولى این امتى! این سوره پس از من، از آن تو و پس از تو، از آن دو فرزندانت حسن و حسین است. از براى آن نورى است که در قلب تو و اوصیاى تو تا مطلع فجر قائم آل محمد صلّى الله علیه و آله ساطع است»36.
بر اساس روایتى خداوند به رسولش صلّى الله علیه و آله فرمود: «سوره قدر را تلاوت کن که این سوره نسبت (شناسنامه) تو و نسبت اهل بیت تو تا روز قیامت است».37
اگر کسى بگوید: چرا امام صادق علیه السلام شب قدر را بر جده اش فاطمه علیها السلام اطلاق کرده؛ در حالى که طبق بیان مزبور شب قدر بودن، به ایشان اختصاص ندارد؛ بلکه هر انسان کاملى مى تواند مصداق آن باشد؟
در جواب گوییم:
اولاً از دیدگاه منطقى، اثبات چیزى نفى غیر آن را نمى کند؛ یعنى، اگر بگوییم «شب قدر، فاطمه است»، منافاتى با لیله القدر بودن دیگر مصادیق ندارد.
ثانیاً در میان افرادى که مصداق شب قدرند، براى فاطمه علیها السلام امتیازى است که براى هیچ کس آن ویژگى وجود ندارد و آن عبارت از این است که آن حضرت، علاوه بر آنکه خود مصداق لیله القدر است، پدر، همسر و یازده فرزندش همه مصادیق شب قدرند.
از این رو حضرت فاطمه علیها السلام همانند شمع جمعى است که دیگران، دور او را گرفته اند و جا دارد که از ایشان به صورت برجسته و عنوان «شب قدر» یاد شود.
سوم. بدانیم چرا از انسان کامل به شب قدر تعبیر شده است؟ لفظ «لیلة» به معناى شب است و خصوصیت شب خفا و ناپیدایى آن است. شب فانى و منفعل محض است و از خود چیزى ندارد. قدر هم به معناى عظمت، قدرت و فضیلت است و انسان کامل از آن رو که فانى در خداوند است، فانى در حقیقتى است که عین عظمت و قدرت و فضیلت است. از آن جهت که خود است، هیچ است و از آن جهت که نمود آن حقیقت است، همه چیز است؛ پس از او به شب قدر تعبیر شده است.
انسان کامل آینه تمام نماى جمال خداوند، خلیفه و وجه الله است. مظهر «بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»38 و «عَلى کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»39 است.
مصداق «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ الله رَمى»40 است.
انسان کامل حقیقتى است که بیعت با او بیعت با خدا است: «إِنَّ الَّذِینَ یبایعُونَک إِنَّما یبایعُونَ الله»41.
همچنین دوستى یا دشمنى با او، دوستى یا دشمنى با خداوند است:
«و مَن اَحبَّکم فقد اَحَبَّ الله و مَن اَبغضکم فقد اَبغضَ الله »42.
از این حقیقت بزرگ، به شب قدر یاد مى شود:
«عن ابى عبدالله علیه السلام قال: انا انزلنا فى لیلة القدر؛ «اللیلة»، فاطمة و «القدر»، الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر»43؛
«امام صادق علیه السلام مى فرماید: «لیلة، فاطمه و قدر، الله است. هر کس به درستى فاطمه را شناخت، شب قدر را درک کرده است».
البته شب قدر را خداى او و خود «لیله القدر» مى شناسد و بس؛ اما دیگران به مقدار استعداد و لیاقتشان مى توانند با برخى از اوصاف و خصوصیات شب قدر ـ آن هم با هدایت و ارشاد خود او ـ آشنا شوند. در برخى از روایات آمده است: رسول خدا صلّى الله علیه و آله خطاب به امام على علیه السلام مى فرماید:
«کسى خدا را نشناخت، جز من و تو و کسى مرا نشناخت، جز خدا و تو و تو را نیز کسى نشناخت، جز خدا و من».
بنابراین شناخت شب قدر ـ که همان انسان کامل است ـ با شناخت خداوند رابطه تنگاتنگى دارد و همان طور که نمى توان به حقیقت خداوند و کنه ذات او پى برد، نمى توان به حقیقت شب قدر و کنه ذات او دست یافت.
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
مى توان شب قدر را به دو نوع حقیقى و زمانى تقسیم کرد و گفت: لیلة القدر حقیقى، وجود طیبه انسان کامل است که دعا و ظرف قرآن؛ بلکه قرآن ناطق است. از این رو در هر زمان براى آن، بیش از یک مصداق قابل تصوّر نیست. به عبارت دیگر امام زمان هر عصرى، مصداق شب قدر آن دوران است و نظیر ندارد و دومى برایش متصور نیست. امام رضا علیه السلام مى فرماید:
«الامام واحد دهره و لا یدانیه احد و لا یعادله عالم و لا یوجد منه بدلاً و لا له مثل و لا نظیر»44؛
«امام یگانه دهر خویش است و کسى نمى تواند تا با او انباز گردد. امام کسى است که هیچ دانشمندى به پایه او نمى رسد و احدى نمى تواند جایگزین وى شود. امام کسى است که مثل و نظیرى برایش متصور نیست». این همان شب قدر حقیقى است.
نتیجه گیرى:
از آنچه گفته شد، روشن مى شود که لیلة القدر سه گونه است:1. شب قدر حقیقى که تعدّد بردار نیست و در هر عصر و زمانى فقط یک مصداق دارد.
2. شب قدر زمانى واقعى که آن هم در هر سال یک زمان خاص است و قابل تعدد و توسعه نیست.
3. شب قدر زمانى اعتبارى که با توجه به اختلاف آفاق، قابل توسعه و حتى تعدد است.
باید دانست که درک شب قدر در هر مرتبه اى، تلاش متناسب با خود را مى طلبد. اگر لیله القدر را همان امام زمان و حجت خدا معنا کنیم، درک آن در کنار پیروى از خدا و پیامبرش میسور است. انسان مؤمن با جهاد و تلاش، مى تواند در افق شب قدر حقیقى قرار گیرد؛ چنان که پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله در حق سلمان فارسى فرمود:
«السلمان منا اهل البیت»45.
قرآن کریم هم مى فرماید:
«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ الله لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»46؛
«و کسانى که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه هاى خود را بر آنان مى نمایانیم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است».
اگر شب قدر را زمانى واقعى معنا کنیم ـ که تعدد بردار و قابل توسعه نباشد ـ در این صورت درک آن، در کنار پاسدارى از شب هاى رمضان میسور است؛ به طورى که با احیاى شب هاى متعدد، اطمینان به درک شب قدر حاصل آید و اگر در کنار آن معانى، شب قدر زمانى اعتبارى را هم قابل قبول دانستیم. در آن صورت، ما به وظیفه خود در پاسدارى از شب قدر احتمالى عمل مى کنیم، و با امید به رحمت گسترده خداوند متعال؛ انتظار مى رود که پروردگار مهربان از سر لطف و محبت تمامى آن برکات شب قدر حقیقى و واقعى را ـ که براى احیاگرانش که با نیت درک آن سر بندگى فرود آورده اند ـ نازل مى فرماید؛ نصیب ما نیز بگرداند.
اختیار انسان و شب قدر
همواره سوال می شود که: اگر در شب قدر، مقدرات معین مى گردد؛ پس تلاش و اختیار انسان چه معنا دارد؟در پاسخ به این پرسش گفتنى است:
اینکه مى گویند: در شب قدر همه مقدرات تقدیر مى شود؛ بدین معنا است که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، به طور روشن اندازه گیرى مى شود. البته این اندازه گیرى، بر اساس شرایط و موانعى است که پیش مى آید و با ملاحظه اختیار و قابلیت انسان شکل مى گیرد.
با توجه به مقدمه یادشده، رابطه شب قدر و تعیین سرنوشت بندگان و کردار اختیارى آنان، روشن مى شود.
قدر؛ یعنى، پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، این پیوند به دقّت اندازه گیرى مى شود؛ یعنى: اولاً، براى امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر مى شود. ثانیا، رابطه این پدیده ها با علل خود روشن مى گردد.
از یک سو خداوند متعال، بر اساس نظام حکیمانه جهان، چنان مقدّر کرده است که بین اشیاء، رابطه اى خاص برقرار باشد. براى مثال بین عزت و دفاع از کیان و ذلّت و پذیرش ستم... هر کس از کیان خود دفاع کند، عزیز مى شود و هرکس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل مى گردد! این تقدیر الهى است. مثال دیگر اینکه بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترک بعضى از گناهان (مثل قطع صله رحم و دادن صدقه)، رابطه وجود دارد. بر این اساس هر کس طول عمر مى خواهد، باید در این قالب قرار گیرد.
آن که این شرایط را مهیا کرد، طول عمر مى یابد و آن که در این امور کوتاهى کرد، عمرش کوتاه مى گردد.
پس در افعال و کردار اختیارى بین عمل و نتیجه ـ که همان تقدیر الهى است ـ رابطه مستقیم وجود دارد.
انسان تا زنده است، جاده اى دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار، کمیل بن زیاد نخعى مى گردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مى شود؛ دو برادر از یک پدر و مادر: یکى سعید و دیگرى شقى.
پس تقدیر الهى؛ یعنى، آن که با حسن اختیار خود به جاده مستقیم رفت، کمیل مى شود و آن که با سوء اختیار خود، به بیراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث مى گردد.
از سوى دیگر در شب قدر، معین مى شود که هر انسان، بر اساس انتخاب و اختیار خود، کدام راه را انتخاب خواهد کرد و با توجه به دعاها، راز و نیازها و تصمیم ها، قابلیت چه نعمت ها و یا حوادثى را خواهد داشت.
پس بین تقدیر الهى و اختیار آدمى، هیچ منافاتى وجود ندارد؛ زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمى یکى از علل و اسباب است.
آن که با حسن اختیار خود، کردار نیک انجام مى دهد یا مخلصانه دعایى مى خواند، نتیجه آن را در این جهان مى بیند و آن که بر اثر سوء اختیار گناهى مرتکب مى شود، نتیجه تلخ آن را مى چشد.
پس اینکه در شب قدر، امور بندگان ـ اعم از مرگ و زندگى، ولادت و زیارت و... ـ تقدیر مى شود، همگى با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است و «اختیار» یکى از علت ها و شرایط آن به شمار مى آید. به این جهت سفارش شده، در آن شب به شب زنده دارى و عبادت و دعا بپردازید، تا این عمل در آن شب خاص ـ که از هزار شب برتر است ـ شرایط نزول فیض الهى را فراهم آورد.
نکته آخر اینکه خداوند مى داند، هر چیزى در زمان و مکان خاص، به چه صورت و با توجّه به کدام شرایط و علل تحقق مى یابد و مى داند که فلان انسان با اختیار خود، کدام کار را انجام مى دهد. فعل اختیارى انسان، متعلق علم خداوند است که در شب قدر، حدود آن مشخص مى شود.
این امر با اختیار منافات ندارد و حتى بر آن تأکید مى کند؛ براى مثال معلم کاردان و مجرب، به خوبى مى داند کدام یک از دانش آموزانش، به دلیل تلاش فردى و استعداد لازم، با رتبه بالا قبول مى شود و کدام یک به دلیل تلاش یا استعداد کمتر، در حد متوسط نمره مى آورد و یا تجدید مى شود. علم معلم، از راه دانش او به علت ها است و نفى کننده تلاش دانش آموزان نیست.
در شب قدر همه کردار اختیارى انسان، اندازه گیرى و قالب بندى مى شود. خداى عالم به علت ها، بر اساس نظم موجود در میان اشیاى این جهان، برنامه ریزى مى کند و «اختیار» انسان یکى از علت هاى مؤثر است. از این جهت تأکید شده است: شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان را به عبادت، دعا و شب زنده دارى مشغول باشیم، تا این اعمال خیر، زمینه آمادگى و توان برتر ما شود و بتوانیم فیض الهى را درک کنیم. اگر عنصر اختیار در میان نبود و هر چه ما مى کردیم در سرنوشت ما تأثیر نداشت، هیچ دلیلى بر این همه تأکید بر شب زنده دارى و عبادت نبود.
توصیه های عملى برای درک شب قدر و انجام اعمال آن
یک. توجه به اهمیت شب قدر
خداوند متعال در قرآن مجید، خطاب به حضرت رسول گرامى اسلام صلّی الله علیه و آله درباره ماه مبارک رمضان مى فرماید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم؛ ولى تو چه مى دانى که شب قدر چیست؟ در فضیلت شب قدر همین بس که با فضیلت تر از هزار ماه است» و این تشبیه، حاکى از برابرى؛ بلکه برترى یک شب با یک عمر است و خود عدد هزار، نشان از کثرت و مبالغه در عظمت و شأن دارد.در شب قدر، سرنوشت انسان رقم زده مى شود47 و اگر کسى این را بداند، مراقبت بیشترى در استفاده صحیح از این فرصت گران بها خواهد کرد.
دو. توبه
از بهترین کارها در این شب، توبه است؛ اگرچه توبه همیشه پسندیده است. خداوند متعال با صراحت مى فرماید:«إِنَّ الله یحِبُّ التَّوّابِینَ»48؛
«همانا خداوند توبه کاران را دوست دارد».
حضرت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمود: «آدمیان خطا مى کنند و بهترین خطاکاران توبه کنندگان اند»49.
شهید آیت الله دکتر مرتضی مطهرى رحمه الله درباره ماه مبارک رمضان مى گوید:
«به خدا قسم! یک روز (ماه رمضان) یک روز است، یک ساعتش یک ساعت است. یک شب را اگر به تأخیر بیندازیم، اشتباه مى کنیم! نگویید فردا شب، شب بیست و سوم ماه رمضان است. یکى از شب هاى قدر است و براى توبه بهتر است! نه، همین امشب از فردا شب، بهتر است. همین ساعت از یک ساعت بعد بهتر است. هر لحظه از لحظه بعدش بهتر است. عبادت بدون توبه قبول نیست، اول باید توبه کرد. گفت: شست و شویى کن و آن گه به خرابات خرام».
توبه مراحلى و منازلى دارد و اولین قدم آن، «پشیمانى از کارهاى نادرست گذشته» است؛ به طورى که نخواهد به آن راه برگردد و از اینکه رفتارهاى گذشته را تکرار کند، تنفر داشته باشد.
حضرت حق مى فرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى الله تَوْبَةً نَصُوحاً»50. توبه نصوح؛ یعنى، توبه اى بدون بازگشت به گذشته.
سه. دعا
بنده اى که از بیراهه به راه و از گمراهى به نور راه یافته و به منزل یار رسیده است؛ شایسته است که او را صدا بزند و با او ارتباط برقرار کند. «دعا» ارتباط با خداوند است و ذکرها و تسبیحات و مناجات ها شرح حال نیازمندِ درگاه خدا و شیفته گفت و گو با پروردگار است. دعا اگر بیان حال نباشد، دعا نیست.51زندگى به گونه اى است که خواه ناخواه، توجّه انسان را به امور مادى جلب مى کند؛ امّا انسان براى تقرّب به خدا آفریده شده است و باید از تمام جوانب زندگى، براى نیل به این مقصود بهره گیرد. یکى از بهترین راه ها براى این منظور، آن است که هر روز، لحظاتى از عمر خود را صرف توجّه خالص به بارگاه الهى کند.
«حقیقت دعا»، توجه به بارگاه حضرت معبود است و براى مؤمنان نوعى معراج روحى و معنوى به حساب مى آید. دعا تنها بر زبان آوردن پاره اى کلمات نیست. حقیقت و روح دعا، توجّه قلبى انسان به خداوند توانا و مهربان است و کارآیى این توجه، به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگى دارد.
حقیقت دعا، چیزى جز عبادت نیست و حتى به دلیل توجّه بیشتر به خداوند در آن، شاید بر بسیارى از اعمال دیگر ترجیح داشته باشد. در روایتى از پیامبر صلّى الله علیه و آله نقل شده است:
«الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ»52؛
«دعا به منزله مغز عبادت است».
کسى که دست خویش را به درگاه الهى بالا مى برد، پیشانى بر خاک مى ساید، اشک از دیدگان سرازیر مى کند، با دعاى خود از او حاجت مى خواهد، نهایت شکستگى و عجز خود را نشان مى دهد و در واقع، اعتراف به بندگى و اعلام تسلیم در برابر اراده و فرمان خداوند است.
پس حقیقت دعا چیزى جز عبادت نیست؛ بلکه بالاترین عبادت و به تعبیر حدیث شریف «مغز» تمام عبادات است.
چهار. استغفار
حداقل یکصد استغفار در شب هاى قدر وارد شده است53.پنج. تلاوت قرآن
از آنجایى که شب قدر، شب نزول قرآن است، بهترین عهدنامه با پروردگار، تلاوت قرآن کریم است. از این رو خواندن با تأمل و تدبر در همه اوقات ـ به خصوص چنین شب هایى ـ بسیار مناسب است.خداوند در قرآن کریم مى فرماید:
«فَاقْرَءوُا ما تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»54؛
«هر چه از قرآن میسر مى شود، بخوانید».
شش. شب زنده دارى
تمام این برکات و فیض ها، در پرتو شب زنده دارى و احیاى شب قدر، قابل دستیابى است؛ به ویژه اگر در مسجد به میزبانى خدا و در میان دیگر بندگان پاک خداوند انجام گیرد.حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: «هر که در شب قدر احیا کند، گناهانش آمرزیده مى شود؛ اگر چه به عدد ستارگان آسمان باشد55»56.
هفتم. معرفت یابى و خودشناسى
پس از غنیمت شمردن فرصت ها و بازنگرى در افکار و اعمال خود و عزم جدى بر ترک گناهان و... دل ها، آماده شناخت هر چه بیشتر و دریافت هاى شهودى مى گردد. چه اینکه:یکم. به فرموده حضرت امام على علیه السلام: معرفت، مایه نورانیت دل57، باعث رسیدن انسان به مقام رستگارى و مقام قدسى58 و دلیل بر فضیلت انسان59 است و اولین و مهم ترین رکن ایمان، شناخت خداوند است.60
دوم. در بین معارف، والاترین آنها، شناخت خداوند سبحان است.61
سوم. شناخت حقیقى خدا، انسان را به مقام شامخ خلافت الهى نایل مى کند؛ آن چنان که مظهر اسماى او مى گردد.
البته خودشناسى، مقدمه چنین معرفتى است «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»62 و اگر کسى خودش را نشناسد ـ که از کجا آمده و براى چه آمده است و به کجا خواهد رفت ـ چگونه ممکن است خدا را بشناسد. 63
در بعضى از روایات آمده است: «خودشناسى، سودمندترین معارف است»64؛ این بدان جهت است که شخص مراقب خود خواهد بود و زندگى خود را بر مبناى صحیحى استوار و براى نیل به سعادت بزرگ برنامه ریزى خواهد کرد.
پینوشتها:
1. سید على اکبر، قرشى، قاموس قرآن، ج 5، ص 246 و 247.
2. همان، ص 248.
3. سید محمدحسین، طباطبایى، المیزان، ج 12 ص 150 و 151.
4. همان، ج 19، ص 101.
5. مرتضى، مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 52.
6. محاسن برقى، ج 1، ص 244.
7. بحارالانوار، ج 5، ص 122.
8. المیزان، ج 19، ص 101 ـ 103.
9. اعلى 87، آیه 3.
10. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، صص 312 ـ 375.
11. کلینى، کافى، ج 4، ص 157.
12. میرزا جواد، ملکى تبریزى، المراقبات، صص 237 ـ 252.
13. کافى، ج 1، ص 248.
14. دخان 44، آیه 3.
15. همان، آیه 4.
16. المیزان، ج 20، ص 382.
17. بحارالانوار، ج 25، ص 73، روایت 63.
18. درالمنثور، ج 6، ص 371.
19. به تفاسیر شیعه، مانند مجمع البیان، المیزان و تفسیر نمونه مراجعه شود.
20. کشف الاسرار، ج 10، ص 559.
21. ر.ک: المیزان، ج 20، ص 473.
22. اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة، باب فى شأن انا انزلناه فى لیلة اقدر، ح 7، در تنظیم این نوشتار از مقاله عالمانه استاد محمد رضا حکیمى سود جسته ایم. نشریه کیهان 7/10/78.
23. بقره 2، آیه 185.
24. قدر 97، آیه 3.
25. ابن عربى، احکام القرآن، ج 4، صص 325 ـ 328؛ دارالکتاب العربى، چاپ اول 1421 ق، بیروت؛ همچنین ر.ک: حسن، حسن زاده آملى، انسان و قرآن، صص 239 ـ243 (انتشارات قیام، چاپ دوم، 1381 قم).
26. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، صص 341 ـ 345 و 356 و 374 ـ 375؛ مکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول 1414ق، قم.
27. همان، ص 357.
28. همان، ص 374 و 375.
29. بصائر الدرجات، به نقل از امام صادق علیه السلام؛ ر.ک: انسان و قرآن، ص 241.
30. جهت تهیه پاسخ این پرسش از نوشته جناب حجه الاسلام والمسلمین حسین رمضانى استفاده شده است.
31. قدر 97، آیه 1.
32. همان، آیه 2.
33. همان، آیه 3.
34. همان، آیه 4.
35. همان، آیه 5.
36. تفسیر برهان، ج 4، ص 487.
37. علل الشرایع، ج 2، ص 316.
38. بقره 2، آیه 29.
39. همان، آیه 20.
40. انفال 8، آیه 17.
41. فتح48، آیه 10.
42. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
43. بحارالانوار، ج 43، (مؤسسة الوفاء، ناشر الوفاء بیروت، الطبعة الثانیة).
44. اصول کافى، کتاب حجت، ج 1، ص 201.
45. بحار، ج 108، ص 285.
46. عنکبوت 29، آیه 69.
47. بر اساس آیات 1ـ5 سوره «قدر» و آیه 3 «دخان» و نیز روایات متعدد.
48. بقره 2، آیه 222.
49. میزان الحکمه، ج 2، ص 637، ح 2120.
50. تحریم 66، آیه 8.
51. براى آگاهى بیشتر ر.ک: محمدتقى، مصباح یزدى، بر درگاه دوست، صص 18ـ22.
52. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، باب 14، ص 300، روایت 37.
53. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 474.
54. مزمل 73، آیه 20.
55. وسائل الشیعه، ج 7، ص 464.
56. در رابطه با اعمال شب هاى قدر به کتاب شریف مفاتیح الجنان مراجعه کنید.
57. «المعرفه نور القلب»: غرر الحکم.
58. «المعرفة الفوز بالقدس»: غرر الحکم.
59. «المعرفة برهان الفضل»: غرر الحکم.
60. «الایمان معرفة بالقلب»: غررالحکم. «افضلکم ایماناً افضلکم معرفة»: بحارالانوار، ج 3، ص 14.
61. حضرت على علیه السلام: «معرفة الله سبحانه اعلى المعارف»: غرر الحکم. «جاء رجل الى رسول الله صلّى الله علیه و آله قال: ما رأس العلم؟ قال: معرفة الله حق معرفته. قال: و ما حقّ معرفته؟ قال: أن تعرفه بلا مثل و لا شبه و تعرفه الها واحداً خالقاً قادراً، اولاً و آخراً، و ظاهراً و باطناً، لاکفوله، و لا مثل له، فذاک معرفة الله حقّ معرفته»: بحارالانوار، ج 3، ص 14.
62. غررالحکم.
63. «عجبت لمن یجهل نفسه کیف یعرف ربّه»: غررالحکم.
64. «معرفة النفس انفع المعارف»: غررالحکم.
منبع:
پرسش ها و پاسخ هاى برگزیده ویژه ماه مبارک رمضان، گروه محققان، دفتر نشر معارف، چاپ دهم، پاییز 89.