بررسي حكم حضانت كودك از ديدگاه فقه شيعه (1)
نويسنده:حجت الاسلام و المسلمين علي محامد
چكيده
كليد واژه ها: حضانت، ولايت اطفال، اولاد نامشروع، مسئوليت.
مقدمه
علاوه بر اين، به محض تحقق ازدواج و تشكيل خانواده، آثار، احكام و حقوق فراواني در روابط بين زن و مرد از يك سوـ كه خود داراي احكام حقوقي خاصي است ـ و رابطه ي پدر و مادر و فرزندان از سوي ديگر به وجود مي آيد كه ضرورت دارد به آنها توجه شود. اين آثار در بسياري از بحث هاي حقوقي به طور پراكنده مطرح شده است كه مي توان آنها را به دو گروه مادي و معنوي تقسيم كرد؛ اين آثار در فقه، در كتاب نكاح مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. در بحث روابط پدر و مادر و فرزندان، نيز آثار حقوقي فراواني وجود دارد؛ مانند: نام خانوادگي پدر بر فرزند و نامگذاري فرزندان، تربيت و نگاهداري آنها؛ و از لحاظ مالي نيز پدر و مادر و فرزندان، مكلف شده اند درباره يكديگر انفاق كنند؛ و يا مسئله توارث بين پدر و مادر و فرزندان كه در كتاب ارث از آن بحث مي شود. ساير آثار اخلاقي و حقوقي اين بحث را مي توان در چند مبحث عمده در فقه و حقوق اسلامي، مورد مطالعه قرار داد: 1. حضانت، نگهداري و تربيت اولاد؛ 2. ولايت قهري پدر و مادر بر فرزند؛ 3. الزام به انفاق؛ 4. وصايت و قيمومت بعد از فوت پدر و مادر.
اين مقاله درصدد است به طور اختصار مسئله حضانت پدر و مادر را از ديدگاه فقيهان و حقوق دانان مورد بررسي قرار دهد. ساير مباحث در مقالات آينده بررسي و پيگيري خواهد شد.
حضانت
1. تعريف حضانت و اينكه آيا حضانت، تكليف است كه ناشي از ولايت است، يا حق است و يا آنكه احتمال ديگري وجود دارد.
2. چه كساني عهده دار حضانت كودك مي باشند؟
3. شرايط كساني كه عهده دار حضانت مي باشند، چيست؟
4. حضانت فرزندان نامشروع با چه كسي است؟
5. آيا مسئوليتي از حضانت در برابر كودك و يا ديگران ناشي مي شود يا خير؟
1. تعريف حضانت
از اين كلام و كلام بسياري از فقهاي ديگر مانند علامه حلي در كتاب قواعد الاحكام و فخرالمحققين در شرح آن استفاده مي شود (فخرالمحققين، 1363،ج3،ص263) كه حضانت، ولايت بر كودك است نه حق، چنان كه گروه ديگري از فقيهان گفته اند و ثمره بين اين دو قول اين است كه اگر ولايت باشد، همانند ساير اقسام ولايت چون ولايت پدر بر فرزند و يا ولايت حاكم شرع، قابل اسقاط نيست؛ اگر چه مادر غير از مسئله حضانت در هيچ موردي بر فرزند ولايت ندارد؛ ولي شارع متعال براي مصلحت، حفظ و تربيت كودك، ولايت بر حضانت را براي مادران به مدت معيني جعل كرده است كه اين مدت براي كودكان پسر دو سال و دختران هفت سال مي باشد و قانون مدني هم تا قبل از اصلاحات سال 1382 از همين نظريه پيروي كرده است، اما در اصلاحيه سال 1382 مدت حضانت در پسر و دختر هفت سال آمده است؛ چنان كه در بحث هاي بعدي به آن اشاره خواهيم كرد.
همچنين اگر حضانت، صرف حقي نباشد، بلكه يك نوع اقتدار و ولايت خاصي باشد، براي نگهداري كودك حق مزد گرفتن هم ندارد؛ ولي بر اساس قول صاحب جواهر(نجفي، 1394ق، ج31، ص284) و صاحب رياض المسائل (طباطبايي، 1404ق، ج2، ص162) كه حضانت را صرف حق مي دانند، پدر و مادر مي توانند آن را از خود سلب كنند و آن را اسقاط نمايند؛ همانگونه كه مي توانند ساير حقوق مانند حق تحجير را اسقاط كنند و نيز مي توانند در مقابل اجراي حضانت، اجرت بگيرند؛ همان طوري كه در مقابل شير دادن، مادر مي تواند از شوهرش اجرت بگيرد.
حضانت از ديدگاه قانون مدني
از آنجا كه اين ماده اشعار مي دارد كه پدر و مادر حق امتناع از نگهداري طفل را ندارند و در صورت امتناع، حاكم شرع بايد آنان را بر حضانت الزام كند، به طور روشن استفاده مي شود كه حضانت و نگهداري و تربيت كودك قابل اسقاط نيست؛ زيرا اگر حضانت صرف، حقي از حقوق بود هم قابل اسقاط بود و هم صاحب حق مي توانست از پذيرش آن امتناع كند و نيز بر اساس اين نظريه، پدر و مادر حق گرفتن اجرت را نيز ندارند، بلكه بر آنان واجب است بدون دريافت هر نوع اجرتي اين وظيفه و تكليف الهي را به نحو احسن انجام دهند؛ اگر چه در مورد مادر، در رابطه با شير دادن، فقها و حقوق دانان اتفاق نظر دارند كه مادر مجبور نيست فرزند را شير دهد؛ چون شير دادن مادر امري مستحب است نه واجب؛ مگر اينكه مرضعه اي به جز مادر وجود نداشته باشد و يا وجود داشته باشد، ولي به فقدان پدر و يا فقر و نبودن مالي براي كودك، نتوان رضاع را به زن ديگر واگذار كرد. قانون مدني هم همين نظر را پذيرفته است (همان، ص 243). در ماده «1176ق م» آمده است: مادر مجبور نيست طفل خود را شير دهد مگر در صورتي كه تغذيه طفل به غير شير مادر ممكن نباشد(امام خميني (رحمه الله)، 1408،ج2،س 312). وجه اين نظريه اين است كه حضانت، نگهداري و تربيت كودك و شير دادن او دو موضوع است و هر كدام داراي علت و فلسفه ي جداگانه اي است و ارتباطي با هم ندارند؛ همان طوري كه داراي احكام جداگانه اي هستند.
اگر چه غالبا رضاع و شير دادن با حضانت هماهنگ است، اما دو موضوع است: شير دادن از نوع حقوق است كه از آن به «حق الرضاعه» در اصطلاح فقه و حقوق تعبير مي كنند؛ و در اينكه رضاع حق است، فقيهان و حقوق دانان اتفاق نظر دارند؛ بر خلاف موضوع حضانت كه ديدگاه فقيهان و حقوق دانان با هم هماهنگ نيست: گروهي از فقها و حقوق دانان آن را حق مي دانند و گروهي ديگر ـ چنان كه خواهد آمدـ آن را ولايت مي دانند؛ اما نكته اي كه لازم است به آن اشاره كنيم، اين است كه حضانت هيچ رابطه اي با ولايت بر ازدواج كودك و يا بر مال او ندارد، بلكه اين ولايت مربوط به پدر است و مادر ولايت ندارد، اما ولايت بر حضانت كودك عبارت است از مراعات حال او كردن براي حفط و نگهداري كودك در مدتي كه نياز به مادر دارد. در اينجاست كه پدر و مادر در طول يكديگر بر فرزندشان ولايت دارند(مغنيه، 1404ق، بار حضانت).
پی نوشت ها :
*دانشيار دانشگاه قم
منبع: شيعه شناسي 25ادامه دارد...