ابوالوفاي بوزجاني و نابرابري سوم ماه

ابوالوفا محمدبن محمدبن يحيي بن اسماعيل بوزجاني، منجم و رياضيدان عاليقدر اسلامي ايران در اول رمضان سال 328 هجري قمري، برابر با دهم ژوئن 940 ميلادي، در بوزجان (تربت جام کنوني) چشم به جهان گشود.
پنجشنبه، 20 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابوالوفاي بوزجاني و نابرابري سوم ماه

ابوالوفاي بوزجاني و نابرابري سوم ماه
ابوالوفاي بوزجاني و نابرابري سوم ماه


 






 

زندگينامه
 

ابوالوفا محمدبن محمدبن يحيي بن اسماعيل بوزجاني، منجم و رياضيدان عاليقدر اسلامي ايران در اول رمضان سال 328 هجري قمري، برابر با دهم ژوئن 940 ميلادي، در بوزجان (تربت جام کنوني) چشم به جهان گشود.
بوزجاني، پس از کسب مقدمات علوم رياضي، راهي عراق شد و در بغداد رحل اقامت افکند. بغداد در آن زمان مرکزيت علمي داشت و محل اجتماع بزرگان علم و دانش پژوهان بود. همين اوضاع مساعد علمي استاد را بر آن داشت تا دامنه تتبعات و تحقيقاتش را گسترش دهد.
او در رصدخانه بغداد، که خود رياست آن را به عهده داشت، به پژوهشهاي علمي مشغول بود و با گروهي از رياضيدانان و منجمان طراز اول همکاري و مراوده علمي داشت. در سالهاي 345 و 346 يزدگردي، بنا به روايت بيروني، استاد در باب التين بغداد، ميل کلي را رصد کرده و آن را 23 درجه و 35 دقيقه يافته است. و نيز عرض جغرافيايي بغداد را با يک سلسله مشاهدات نجومي اندازه گيري کرده و آن را برابر با 33 درجه و 2 دقيقه به دست آورده است.(1)
در بهار سال 387 هجري قمري، ابوالوفا کسوفي را در بغداد رصد کرد و قبلاً با ابوريحان قرار گذاشته بود که او نيز همين کسوف را در خوارزم رصد کند. اختلاف زمان در رصد کسوف بين اين دو نقطه به آنان امکان داد تا اختلاف طول جغرافيايي بين اين دو محل را محاسبه کنند (2). يک سال پس از اين تاريخ، يمني در رجب سال 388 هجري قمري، برابر با ژوئيه سال 998 ميلادي، استاد در بغداد روي در نقاب خاک کشيد.

شخصيت علمي
 

نظر به آثار ارزنده اي که از ابوالوفا به يادگار مانده، متقدمان و متأخران او را به عنوان منجم و رياضيدان زيردست مورد ستايش و تحسين قرار داده اند. ابن خلکان او را چنين ستوده است: «او از پيشروان نامدار هندسه بود، و در اين علم دست به ابتکارات شگفت و بي سابقه اي زد. کمال الدين ابوالفتح موسي بن يونس که خود از پيشوايان اين علم بود در وصف کتابهاي او راه مبالغه مي پيمود و در تحقيقاتش به آن کتابها استناد مي جست...»(3)
بوزجاني از آخرين شارحان و مترجمان آثار يوناني به عربي بود. شروحي بر آثار اقليدس و ديوفانتوس و ابرخس و خوارزمي نوشت.
او تنها به ضبط و شرح اندوخته هاي پيشينيان اکتفا نکرد، بلکه با تيزبيني و ژرفنگري خاصي، افکار پيشينيان را مورد نقد و بازبيني علمي قرار داد تا جايي که در رياضيات و نجوم به مقام اجتهاد رسيد و دست به ابتکارات شگرف و بديع زد. ذکر کارها و ابتکارات او در رياضيات و نجوم از حوصله اين مقاله خارج است. همين قدر بايد گفت که اثر هندسي او موسوم به کتاب النجاره بديعترين اثري است در هندسه علمي که در دوره اسلامي نوشته شده است. اکتشافات او در علم مثلثات زيربنا و هسته مرکزي اين علم را تشکيل مي دهد و تحقيقات اخير حاکي از آن است که رگيومونتانوس Regiomontanus، که بعضي او را نويسنده اولين کتاب مثلثات در اروپا مي دانند، از کارهاي بوزجاني بهره ها برده است. اگر رساله ابوالوفا در باب حل هندسي معادله درجه چهارم x4 + px3 = q از دستبرد حوادث در امان مي ماند، يکي از بزرگترين اکتشافات تاريخ علم را نصيب مسلمانان مي کرد. زيرا تا چند قرن پس از وي نيز رياضيدان بزرگ حل هندسي معادله درجه چهارم را، به علت عدم درک و تصور فضاي چهاربعدي، ناممکن و ممتنع مي شمردند.
سرانجام بايد بحث او را در نابرابري سوم کره ماه خاطرنشان کرد که در اوايل قرن نوزدهم ميلادي، جنجالي ترين بحثها را در آکادمي علوم فرانسه موجب شد.

آثار علمي
 

حاصل سالها کوشش علمي بوزجاني آثار ارزنده اي است که معدودي از آنها باقي مانده و برخي ديگر را دست تاراجگر روزگار به يغما برده و تنها عناوين آنها در تذکره ها برجاي مانده است.
آثار مفقود بوزجاني عبارتند از:
*کتاب تفسير کتاب الخوارزمي في الجبر و المقابله
*کتاب تفسير کتاب ديوفنطس في الجبر
*کتاب تفسير کتاب ابرخس في الجبر
*کتاب المدخل الي الارلماطيقي
*کتاب فيما ينبغي ان يحفظ قبل کتاب ارلما طيقي
*کتاب البراهين علي القضايا التي استعمل ديوفنطس في کتابه و علي مااستعمله هو في التفسير
*کتاب استخراج ضلع المکعب و مال المال و مايترکب منهما
موضوع اين کتاب حل هندسي معادلات x3 = a و x4 = a و x4 + ax3 = b بوده است و مي توان احتمال داد که بوزجاني معادله اخير را از تقاطع هذلولي y2 + axy = b با سهمي x2 = y حل کرده است.
و اما آثار موجود بوزجاني عبارتند از:
*کتاب في مايحتاج اليه الکتاب والعمال من علم الحساب
وپکه عناوين و بابهاي اين کتاب را به زبان فرانسوي ترجمه کرده است. همچنين قسمتهاي جالب توجه اين کتاب در سال 1960 ميلادي به زبان روسي ترجمه شده است. متن کامل کتاب توسط دکتر احمد سليم سعيدان در اردن به چاپ رسيده است.
*کتاب فيما يحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه
نسخه خطي نفيس از اين کتاب در کتابخانه اياصوفيا موجود است. نسخه خطي ناقص ديگر نيز از آن در کتابخانه امبروسيانا موجود است. سوتر از روي نسخه اخير، اين کتاب را به زبان آلماني ترجمه کرده است.
از اين کتاب دو ترجمه فارسي کهن موجود است. يکي ترجمه اي است که نسخه خطي از آن تحت عنوان کتاب النجاره در کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران موجود است. ديگري ترجمه اي است که نسخه خطي آن در کتابخانه ملي پاريس است. وپکه از روي ترجمه فارسي اخير، کتاب اعمال هندسه بوزجاني را به زبان فرانسه ترجمه کرده است. بر اين کتاب دو شرح نوشته شده است. يکي شرحي است به زبان فارسي، توسط ملامحمد باقر يزدي، تحت عنوان فتوحات غيبيه که نسخه خطي منحصر به فرد آن در کتابخانه آستان قدس رضوي مشهد موجود است. شرح ديگر، که به زبان عربي است، از کمال الدين ابوالفتح بن يونس است و نسخه خطي آن در اختيار کتابخانه آستان قدس رضوي است.
*رسالة في اقامة البرهان علي الدواتر من الفلک، من قوس النهار و ارتفاع نصف النهار و ارتفاع الوقت. اين رساله در سال 1362 ھ . ق در حيدرآباد دکن به چاپ رسيده است.
*رسالة في ترکيب اعداد الوفق في مربعات. نسخه اي خطي از آن در کتابخانه اياصوفيا موجود است.
*رسالة في نصاب و تعريفات. يک نسخه خطي از آن در کتابخانه مجلس شوراي تهران موجود است.
*جواب ابي الوفا البوزجاني عما ساله الفقيه ابوعلي الحسن بن الحارث في مساحات المثلثات. نسخه اي خطي از اين رساله در کتابخانه ظاهريه دمشق موجود است.
*رسالة في جمع الاضلاع المربعات و المکعبات. يک نسخه خطي در کتابخانه آستان قدس رضوي مشهد موجود است.
*کتاب المجسطي که از اجله کتب و نفايس مؤلفات نجوم اسلامي به شمار است. اين کتاب را نبايد با کتاب معروفتري به همين نام از بطلميوس اشتباه کرد. چه کتاب بوزجاني ترجمه و تفسير و يا تلخيص المجسطي بطلميوس (4) نيست، بلکه کتابي است مستقل و حاوي نکاتي بديع و مباحثي مبتکرانه.
نسخه خطي منحصر به فرد و ناقصي از اين کتاب در کتابخانه ملي پاريس موجود است.
يکي از مباحث مهم اين کتاب بحث در حرکات ماه است.
ابوالوفا در اين مبحث ضمن گفتگو درباره حرکة الطول ( Mouvement cn Longitude ) و حرکة الاختلاف ('Mouvement J anomalic) از نابرابري سوم کره ماه که در اصطلاح علمي وارياسيون (Variation) ناميده مي شود سخن گفته است. کشف اين نکته در اوايل قرن نوزدهم مباحثات و مناقشاتي را به مدت شش سال بين علماي آکادمي علوم فرانسه، موجب گرديد. زيرا تا آن زمان کشف وارياسيون به توکويرائه (Tycho brahe)، منجم شهير دانمارکي، منسوب بود. در اين مقاله اين مطلب را مورد بررسي قرار داده و نتايج آن را از ديدگاه تاريخ علوم متذکر مي شويم. قبل از پرداختن به اصل مطلب، بحث مختصري درباره حرکات ماه امري ضروري مي نمايد.

حرکات ماه
 

مسئله حرکات کره ماه يکي از مسائل معضله علمي است که از ديرباز مورد توجه منجمان بوده است و آنها در طي قرون متمادي هم خود را مصروف توجيه و تفسير اين حرکات کرده اند. بيان اصول متقن و علمي حرکات ماه جز با زبان رياضي امکان پذير نيست و لذا با به کار بستن سري فوريه (Fourier Series) ماهيت نتايج را با ملاحظه چند جمله اول فرمولي که طول و اختلاف منظر ماه را نشان مي دهد بهتر در مي يابيم. اين دو را مي توان چنين نوشت:
76'sin(2D-L)+45'sin2D-21'sinl'+…, + sin 2l 13+ sin l 377+ L = λ
...187"cos l+15'cos2l+34"cos(2D-I)+28"cos2D+ +"3434 = π
در اينجا طول L طول متوسط ماه يا فاصله زوايه اي ماهي موهومي است که با حرکت يکنواخت از نقطه اعتدال خريفي به راه مي افتد.
l، فاصله ماه متوسط است از حضيض خورشيدي متوسط، D فاصله آن است از خورشيد متوسط و Iفاصله اين يکي است از حضيض آن، که مطابق است با حضيض زميني – جمله هاي دوري و طول، نامهايي دارد که مطابق است با حضيض زميني. آنها که l و 2l در آن است جمله هاي بيضوي ناميده مي شود. اينها نماينده حرکت در يک بيضي کپلري هستند. و بي نظمي نيستند.
جمله D-l اوکسيون (Evection) است.
اوکسيون اختلاف دوري در حرکت ماه است. و دوره تناوبي برابر با 31/81 روز و نصف دامنه اي برابر با يک درجه و شانزده دقيقه دارد.
علت آن جابه جا شدن حضيض ملک ماه و تغييرات محسوس خروج از مرکز آن است. و هماهنگ ماه جمله بيضوي اصلي است و هر جا که خورشيد خط اوج و حضيض (Apsides) مدار ماه را قطع مي کند، در اين لحظه خروج از مرکز مدار حدود 20 درصد افزايش مي يابد. هنگامي که خورشيد 90 درجه از حضيض فاصله دارد، خروج از مرکز نيز متناظر با آن کاهش مي يابد. اين بي نظمي ها توسط ابرخس حدود 150 سال پيش از ميلاد کشف شد.
جمله متناظر در اختلاف نظر به همين ترتيب عمل مي کند.
گونه اي از اوکسيون در عرض نيز هست، که تمايل مدار ماه 9 دقيقه کمتر از متوسط آن در هنگام که خورشيد در عقده است، و 9 دقيقه بزرگتر در آن هنگام که 90 درجه فاصله دارد مي سازد.
جمله 2D وارياسيون است.
وارياسيون اختلاف خاص حرکت ماه است، که دوره تناوب آن يک ماه اقتراني و نصف دامنه آن 39 دقيقه و 30 ثانيه است. علت آن نتيجه کاهش اندک جاذبه زمين بر ماه در حالت هلال و بدر، و افزايش اندک آن در تربيعها است.
و اين قمر را ميان هلال و تربيع اول و ميان بدر و تربيع آخر جلو مي اندازد و در ربع ديگر ماه عقب مي اندازد.
در صورتي که جمله هاي مشابه در اختلاف نظر سبب آن است که فاصله آن در هلال و بدر کوچکتر و در تربيعها بزرگتر شود(5).
جمله شامل تعديل سالانه است و از تغييرات در نيروي مايه بي نظمي حاصل از خورشيد، فراهم مي آيد که نتيجه تغيير فاصله آن است.
از جمله هاي متعدد متناوب کوچکتر، مهمترين آنها نابرابري اختلاف منظري است که در فرمول کلي طول به صورت sin" D 125- درآمده است و ماه را در ربع اول عقب مي اندازد و در ربع سوم جلو.
ضريب اين جمله متناسب با اختلاف منظر خورشيد است و نام آن به همين جهت داده شده است. نسبت اين دو (214/ 14) را مي توان به دقت از روي اين نظريه حساب کرد.
جونز از روي احتراق سال 1438 که در دماغه اميد نيک رصد کرده بود اين ضريب را" 6± 15 /" 125 يافت که بنابرآن اختلاف منظر خورشيدي مساوي است با 004/0"± 805/"8 .
*کشف نابرابري سوم ماه توسط بوزجاني
لويي آميلي سديو (L. M. Sedillor)، دانشمند فرانسوي و محقق علوم اسلامي، در نوامبر سال 1835 طي مقاله مهمي در مجله آسيايي ثابت کرد که ابوالوفاي بوزجاني بي نظمي سوم کره ماه را که وارياسيون ناميده مي شود قرنها پيش از توکوبرائه کشف کرده بوده است(6).
سديو پس از مقدماتي چنين نوشته است:
«... ماه در همه زمانها توجه کساني را که به آن مي نگريسته اند و آن را رصد مي کرده اند جلب کرده است، هيچ ستاره ديگري نيست که حرکات آن به اندازه ماه پيچيده و نامنظم باشد.
شماره بي نظمي هاي عمده آن، بدون در نظر گرفتن حرکت اوج و حرکت عقده و نابرابري هاي حرکتي فرعي که نظريه جاذبه سبب بازشناخته شدن آنها شده است، چهار است. دو بي نظمي اول را که ظاهراً ابرخس و بطلميوس تعيين کرده بودند، يکي از خروج از مرکز مدار ماه حاصل مي شود و همانند آن در خورشيد است و آن را تعديل مدار مي نامند. ديگري از مواجهه آن با خورشيد حاصل مي شود و وابسته به نسبت خط اوج و حضيض خورشيد با محل مقارنه ها و مقابله ها است.
اين يکي را اوکسيون مي نامند. بطلميوس اولي را با يک فلک تدوير و دومي را با يک فلک خارج المرکز نمايانده است.
با يک تدوير مضاعف ممکن بود به صورت بياني کنوني 1- 2 برسد، ولي اين ساده تر کردن، کار کوپرنيک بود. گرچه تاکنون متوجه اين کار کوپرنيک نشده اند، بايد گفت که در ضمن کارهاي اين دانشمند موجود است؛ ولي با اين همه آن را به اولر (L. Euler) نسبت مي دهند.
يافتن دو اختلاف ديگر ماه، يمني وارياسيون و تعديل سالانه، به توکربرائه و کپلر منسوب است. توکربرائه فرصت دادن توضيح و آوردن استدلالي براي نظريه خود (1601) پيدا نکرده، ولي نتيجه کار را براي ما باقي گذاشت. مي دانيم که وارياسيون آن اختلاف حرکت ماه است که برمداري دايره فرض شده، به علت نيروي ظلي که به حرکت آن شتاب يا کندي مي دهد، در مواضع تثمين ماه حاصل مي شود.
همچنين سديو مي گويد که هرشل 3 (M. Hershell) گفته است که اين اختلاف که نخستين بار به صورت مثبت توسط توکوبرائه براي تصحيح دوري موضع ماه در نظر گرفته شد، در تاريخ علم جالب توجه است، و نخستين امري است که نيوتون بنابر قانون جاذبه خود آن را تحليل کرد(7). بنابراين، چه کسي مي توانست گمان برد که اين نابرابري را يک دانشمند ايراني از قرن دهم مي شناخته است؟ با اين همه، اين امر کاملاً مسلم است که ابوالوفاي بوزجاني شش قرن پيش از توکوبرائه به اين حقيقت پي برده است و ما اکنون حق تقدم او را در کشف اين موضوع، بر اين منجم دانمارکي مورد مطالعه قرار مي دهيم. و اينک فصلي از کتاب مجسطي او را در اينجا مي آوريم: ابوالوفا مي گويد:
«فصل دهم در اختلاف سومي که براي ماه پيدا مي شود و آن را اختلاف محاذات مي نامند و نيز چون دو اختلاف ديگري را که پيشتر ذکر کرديم شناختيم و يکي از آنها را برجهت فلک تدوير قرار داديم، و آن همان اختلاف اول است که پيوسته آن را در اجتماعات و استقبالات مي يافتيم، و اندازه آن را به رصدهاي متوالي يافتيم، دانستيم که در مثل اين اوقات تقريباً از °5 بيشتر نيست و گاه ا اين مقدار هم کمتر مي شود و بسا که اصلاً وجود نداشته باشد. سپس دانستيم که اين اختلاف در غير اوقات اجتماع و استقبال افزايش پيدا مي کند و بيشترين مقدار افزايش آن هنگامي است که ماه و خورشيد نزديک تربيع باشند، و اندازه آن در تقريباً 32 درجه است و بسا که از اين مقدار هم کمتر شود و بسا اصلاً نباشد.
و اين عرض را برجهت فلک خارج مرکز قرار داديم و نيز پس از آنکه اين اوقات تقريباً 32 درجه است. و بسا که از اين مقدار هم کمتر شود و بسا که مقدار اين دو اختلاف و مقدار خروج مرکز فلک خارج المرکز از مرکز فلک البروج را دانستيم، اختلاف سومي يافتيم که بر ماه هنگامي عارض مي شود که مرکز فلک تدوير ميان بعدابعد و بعد اقرب از فلک خارج المرکز باشد، و بيشترين اين اختلاف هنگامي است که ماه نزديک تثليث و تسديس از خورشيد باشد و آن را در مواقع اجتماع و مقابله و نيز در مواقع تربيع نيافتيم. پس چون سير ماه را در طول و سير آن را در اختلاف دانستيم و در اوقاتي که براي آن از جهت تدوير اختلافي نيست تأمل کرديم، يعني اوقاتي که ماه در آنها نزد دو بعد مختلف از فلک تدوير است که چون ماه در اين دو موضوع از فلک تدوير باشد براي او از هر دو جهت اختلافي عارض نمي شود. و حرکت يکسان او در حول مرکز عالم صورت مي گيرد. و چون در اين موقع بعد ميان آن و خورشيد به مقداري باشد که ذکر کرديم، براي آن اختلاف سومي يافتيم نزديک نصف ربع درجه (0/75 درجه) چون ماه را بر امثال اين اوقات رصد کنيم و آن را بر دريچه اي از درجات فلک البروج در حقيقت پيدا کنيم، موضع آن را روي حسابي که با دو اختلاف مذکور تصحيح کرده ايم بيابيم در بيشتر يا کمتر از آن به اندازه 0/75 درجه مي يابيم، و درمي يابيم که اين اختلاف در هنگامي که دوري ماه از خورشيد کمتر يا بيشتر از تثليث يا تسديس باشد، از اين مقدار کاسته مي شود. بنابراين دانستيم که علاوه بر دو عارضي که ذکر آن گذشت عارض ديگري نيز دارد، ممکن نيست که اين جز از جهت انحراف قطر فلک تدوير از محاذات نقطه اي باشد که برگرد آن حرکت مستقيم صورت مي گيرد و اين نقطه همان مرکز فلک البروج است.
چه هنگامي که قطر فلک تدوير از نقطه اي که برگرد آن حرکت مستوي صورت مي گيرد منحرف باشد، براي ماه اختلافي در فلک البروج عارض مي شود. و اين بدان جهت است که بعدابعد از فلک تدوير تغيير مي پذيرد و خط واصل ميان مرکز فلک البروج و مرکز فلک التدوير بر همان جايي نمي گذرد که در اوقاتي مي گذشت که در آنها مرکز فلک التدوير به دو بعد مختلف از فلک خارج المرکز است و بعد قمر با بعدابعد از فلک التدوير متفاوت است. پس ما هميشه حرکت ماه را در فلک تدوير از بعد ابعد قرار داديم، بدان شرط که مرکز آن بر دو تدوير مختلف از فلک خارج المرکز باشد. پس چون در آنچه گفتيم تأمل کرديم و آن نقطه را استخراج کرديم، بعد آن را از مرکز عالم در طرف بعد اقرب از فلک خارج المرکز از خط مارير مرکز، مساوي بعدي يافتيم که ميان مرکز البروج و مرکز فلک خارج المرکز است.(8)»
سديو از اين بحث نتيجه گرفته و چنين ادامه مي دهد:
«سخن ابوالوفا به اينجا تمام مي شود، ولي از نوشته او حقيقت تازه اي در تاريخ نجوم آشکار مي گردد و آن اينکه مسلمانان از همان قرن دهم وارياسيون را تعيين کرده بودند. و اين کشف بيجا بودن ملامتي را که به آنان روا مي داشته اند که چيزي به نظريه هاي بطلميوس اضافه نکرده اند(9)، ثابت مي کند. نوشته هاي دلامبر (M. Delambre) و لاپلاس (M. de Laplace) از اين جهت بايد اصلاح شود. و اين کار بر عهده کتب جديد نجوم خواهد بود.
در واقع از اين پس هر وقت درباره توکوبرائه صحبت مي شود بايد از ابوالوفا که مقدم براوست و نيز کشف ابوالوفا که همچنانکه خود او مي گويد، نتيجه رصدهاي شخصي خود اوست، ياد شود.
سديو اندکي پس از چاپ اين مقاله، يعني در فوريه سال 1836 گزارشي داير بر کشف نابرابري سوم ماه توسط ابوالوفاي بوزجاني را در اختيار آکادمي علوم فرانسه گذاشت. به همين جهت مباحثات و مناقشاتي براي مدت شش سال بين دانشمندان برجسته اين آکادمي درگرفت، ولي اين مباحثات مثمرثمر نگرديد و به نتيجه نهايي نرسيد. سرانجام در سال 1892 کارادوو (10) اين موضوع را در مقاله جامع و مفصلي در مجله آسيايي مورد بررسي قرار داده و به آن منظر ديگري داد.
دانشمند و محقق گرامي آقاي ابوالقاسم قرباني خلاصه اين مقاله را به زبان فارسي ترجمه کرده و در کتاب رياضيدانان ايراني خود به چاپ رسانده است.
ما اينک اين قسمت را به جهت مزيد فايدت از آن کتاب اقتباس کرده و با اندک دخل و تصرفي در اينجا مي آوريم:
«در بيست و هشتم فوريه سال 1836 لوئي آميلي سديو گزارشي داير برکشف نابرابري سوم ماه، بوسيله ابوالوفاي بوزجاني، منجمي که در قرن دهم ميلادي مي زيسته، تسليم آکادمي علوم فرانسه کرد. (تا آن زمان کشف اختلاف سوم حرکت ماه را به توکوبرائه نسبت مي دادند.) سديو متن عربي قسمتي از کتاب المجسطي ابوالوفاي بوزجاني که به زعم او مشتمل بر کشف مذکور بود همراه با ترجمه فرانسوي آن در اختيار آکادمي علوم فرانسه گذاشت، و آکادمي هيئتي مرکب از بيو(Biot)، آراگو (Arago)، و داموازو (Damoiseau)، و ليبري (Libri) را مأمور رسيدگي و بررسي اين نکته شگفت انگيز رياضيات کرد و اين دو سؤال را مطرح ساخت:
اولاً اگر اختلاف سوم حرکت ماه در کتاب بوزجاني ذکر شده چرا اخترشناسان اسلامي بعد از وي، از آن بحث نکرده اند؟
ثانياً آيا قسمت مورد بحث از کتاب المجسطي بوزجاني بعد از زمان تيکوبراهه به نسخه خطي کتاب بوزجاني ملحق نشده است؟
در چهاردهم ماه مارس همان سال سديو به اين اعتراضات جواب داد و بندي از کتاب تيکوبراهه را که به عنوان ملحق در چاپ فرانکفورت قرار داشت و در آن وارياسيون تعريف شده است قرائت کرد و اختلافاتي را که بين اين متن و متن کتاب بوزجاني وجود دارد و مانع از آن مي شود که يکي از دو متن اقتباس از ديگري شناخته شود خاطرنشان ساخت و به سيلوستر دوساسي (Sylvester de sacy) که امکان الحاق قسمتي را به کتاب ابوالوفا نمي پذيرفت اتکا کرد. اما درباره اينکه چرا منجمان اسلامي بعد از بوزجاني، به کشف وي اشاره نکرده اند، سديو ادله اي از اين قرار اقامه کرد که: تقريباً همه علماي اسلامي که آثارشان باقي مانده است قبل از بوزجاني مي زيسته اند و عدم وجود وارياسيون در زيجهايي که بعداً مدون شده، به علت آن است که اين زيجها از روي زيج ابن يونس مدون شده اند نه از روي المجسطي بوزجاني.
همان روز ليبري که به علت کسالت از حضور در آکادمي خودداري کرده بود دلايلي را که موجب شده بود که وي گزارش سديو را با احتياط تلقي کند به آکادمي پيام داد و سديو را به اظهارنظر نادرست و تحريف مطالب و تغييردادن ماهيت افکار ديگران متهم کرد و گفت که اگر بوزجاني واقعاً وارياسيون را در سال 975 کشف کرده بود، ابن يونس که در زيج الحاکمي گزارش رصدهاي سال 1007 را داده است بهتر و زودتر از هر کس ديگر مي توانست متوجه اين کشف گردد.
در آوريل سال 1838 ليبري تهمت هاي مشابهي را از سرگرفت و سديو و تابعين او در رد اظهارات وي قيام کردند، و کار به منازعه بين آنان کشيد. کميسيون رسيدگي به اين مسئله که در سال 1836 انتخاب شده بود بدون اخذ نتيجه قطعي در 1842 منحل شد و به علت اينکه مسئله مورد بحث از نوع مسائلي نبود که معمولاً آکادمي به آنها رسيدگي مي کرد، کميسيون از اظهارنظر در اين امر خودداري کرد. بيو، که خبرنگار کميسيون و قبلاً طرفدار سديو بود، پس از بررسي دقيق موضوع، به صف مخالفان نظريه وي پيوست. بيو از اطلاعات خاورشناسان برجسته موسوم به مونک (Munk)، که خود در علم نجوم دست داشت، استمداد جسته بود. مونک از قبول معنايي که سديو براي کلمات «تسديس» و «تثليث» بيان مي کرد امتناع کرده بود. اين دو کلمه در متن المجسطي بوزجاني وضع ماه را نسبت به خورشيد در موقعي که اختلاف سوم ماه به بيشترين مقدار خود مي رسد بيان مي کند. مونک استنتاج سديو را از اين دو کلمه رد کرده و اظهارات او را در اين باره اقناع کننده نمي دانست.
از آن پس بيو با عقيده مونک همراه شد و در سال 1843 چندين مقاله در اين باره نوشت. در 1845 بيو فصلي از کتاب بوزجاني را که مربوط به ماه است توسط رنو (Reinaud) و مونک و دسلان (De Slan) ترجمه کرده و انتشار داد و هر نوع بحثي را بعد از آن غيرممکن شمرد.
اما سديو، که در عقيده خود راسخ بود و اصرار داشت که از آن در آکادمي دفاع کند، تصميم گرفت که براي آخرين بار به بيو جواب دهد. آکادمي در بيست و هشتم آوريل سال 1845 براي استماع سخنان سديو در اين باره تشکيل جلسه داد و سديو خطاب به اعضاي آکادمي گفت براي حيثيت آکادمي شايسته نيست که يک اشتباه علمي در اين مجمع علمي مطرح شود و حتي يک نفر براي رفع اين اشتباه قيام نکند.
به اين نحو به نظر مي رسيد که مسئله به طور قطعي حل شده باشد. روشي که مونک و بيو پيش گرفته بودند، و قطعات مورد بحث را با قطعاتي مشابه از مؤلفان مختلف مقايسه مي کردند روشي منطقي و نتيجه آن کاملاً آشکار بود. اما ابهامي که در چند موضع اين متن وجود داشت و مرتفع نشده بود، و نيز شايد ابهامي که بر يکي دو موضع از فصل مربوط به ماه در المجسطي بطلميوس سايه افکنده بود، موجب شد که بحث از نو عنوان گردد.
پانزده سال بعد از آنکه مذاکرات توسط بيو متوقف شده بود، سديو توانست شال (M. Chasles)، دانشمند معروف را با خود هم عقيده سازد و او را به دفاع از نظر خود وادارد و از آن پس برتراند (Bertrand) در اين مورد رقيب سرسخت شال گرديد.
در سال 1862 شال نامه اي تحت عنوان: «نامه اي به آقاي سديو، درباره موضوع اختلاف سوم حرکت ماه که ابوالوفا آن را کشف کرده است» به آکادمي تسليم کرد و در آن نامه با ذکر دلايلي از نظريه سديو پشتيباني کرد. اين نامه و محتويات آن موجب شد که بحثي بين شال و برتراند که مخالف نظريه سديو بود درگيرد. از ابتداي اين منازعه چند تن از اعضاي آکادمي و از جمله آراگو پيشنهاد کرده بودند که در کتابخانه هاي مشرق زمين جستجو شود شايد نسخه کاملي از المجسطي ابوالوفا به دست آيد و به اين وسيله مشکلات حل شود.
در نهم اکتبر سال 1871 لووريه (Le Verrier) اعلام کرد که اين پيشنهاد به نظر رئيس دولت رسيده و دستور داده شده که مأموران کشور فرانسه در مشرق زمين براي يافتن نسخه اي از المجسطي ابوالوفا به تجسس پردازند، شال در اين باره گفت که در حدود بيست سال قبل از آن تاريخ در کتابي که نامش را فراموش کرده نشانه اي از وجود کتاب ابوالوفا در قسطنطنيه ديده است و بعد اضافه کرد که شخصي موسوم به الله وردي که از وجود نسخه اي خطي از المجسطي بوزجاني اطلاع داشته براي عکس برداري از آن به آنجا عزيمت کرده و در آينده نزديک عکس اوراق اين کتاب را به آکادمي تسليم خواهد کرد. اما بعداً خبري از اين نسخه خطي به آکادمي نرسيد و برتراند در يازدهم اکتبر انتقاد خود را درباره نظريه سديو و متتابعين وي از سرگرفت و آن را طي مقاله اي در مجله Journal des Savants به چاپ رسانيد و رأي او بر اين قرار گرفت که ابوالوفاي بوزجاني (وارياسيون را کشف نکرده و تنها با روش خود نظريه بطلميوس را بيان کرده است.)
اين بود خلاصه مباحثه اي که از سال 1836 تا 1871 در آکادمي علوم فرانسه درباره المجسطي بوزجاني در جريان بود. کارادوو سپس مقاله خود را در اين باره با چنين عباراتي خاتمه مي دهد: «حق هر کس را به خود او واگذاريم، توکوبرائه از افتخار کامل خود در مورد کشف «وارياسيون» برخوردار است. زيرا وي هرگز نوشته اي از علماي اسلاف که حاوي اين کشف باشد نديده است.»
بطلميوس و اسلاف وي افتخار بيان نظريه اي را دارند، که درست تر از آن است که معمولاً درباره آن فکر مي کنند، و نطفه «وارياسيون» در آن مشهود است. ابوالوفا و هموطنان او از اين مطلب سهم قابل توجهي ندارند و حداکثر سهم آنها اين است که رصدهاي مکرر ولي بي ثمر انجام داده اند که براي تأييد علم مفيد بوده است و نه براي پيشرفت آن.
پس از انتشار مقاله کارادوو گروهي از محققان در رد انتساب کشف وارياسيون به ابوالوفا، با وي همداستان شدند و کار ابوالوفا را در اين زمينه تنها تعبير ديگري از اوکسيون ناميدند.
دسته ديگري نيز که اظهارات کارادوو و ساير مخالفان عقيده سديو را داير بر عدم کشف وارياسيون توسط ابوالوفا، اقناع کننده ندانستند همچنان ابوالوفا را نخستين مکتشف وارياسيون معرفي کردند.
ما در انتساب کشف وارياسيون به ابوالوفا اصراري نداريم ولي در عين حال استدلال کارادوو و سايرين را در رد اين انتساب نمي پذيريم. زيرا ادله اي که آنان اقامه کرده اند کوششي بي مورد است و از معاضدت برهاني قاطع برخوردار نيست و نمي دانيم به چه دليل توکوبرائه از آثار علماي اسلامي در نجوم مؤثر نبوده و آثار آنان را در اين زمينه نديده است، در حالي که تحقيقات اخير محققان تاريخ علوم حاکي از آن است که کوپرنيک و منجمان اروپايي معاصر او از طريق ترجمه هاي بيزانسي، از پيشرفتهاي نجوم اسلامي آگاهي داشته اند، و از اکتشافات علماي اسلامي اقتباس و استفاده کرده اند. از طرف ديگر تا همه متون اصلي مربوط به نجوم اسلامي به دقت بررسي نشوند نمي توان حکم قطعي داد که بحث ابوالوفا تنها توجيه ديگري از اوکسيون بود که در کتاب المجسطي بطلميوس به صورت Prosneysis آمده است.
و اين کار بر عهده محققان است که با بررسي عميق خود اين مسئله را روشن کنند و پرده از اين ابهام بردارند.

پي نوشت ها:
 

1-ابوريحان بيروني، کتاب تحديد نهايات الاماکن لتصحيح مسافات المساکن ترجمه استاد احمد آرام، تهران 1352 ھ . ش.
2- همان مأخذ.
3- ابن خلکان وفيات الاعيان تصحيح دکتر احسان عباس، طبع بيروت، ج 5: 162.
4- اثر نجومي بطلميوس که عنوان کامل آن Megale syntaxis mathematiké بوده است، در آغاز تمدن اسلامي بارها توسط علمايي چون حنين بن اسحق و ثابت بن قره، به عربي ترجمه شد و نام المجسطي به معني بزرگ بر آن نهاده شد که امروز نيز در ممالک اسلامي و اروپايي به همين نام شهرت دارد.
5- Russell, Dugam, and Stewart, Astronomy.., pp. 287 – 8.
دکتر دونالد منزل (Donald H. Menzel) هيئت شناس برجسته آمريکايي و استاد فيزيک نجومي دانشگاه هاروارد، در نامه مورخه هفتم ژوئيه سال 1976 در پاسخ به پرسش نويسنده مقاله، درباره اصطلاحات اوکسيون و وارياسيون چنين توضيح داده است:
«… The "evection" is a name given to a quasi – periodic motion of the moon. It comes from the mathematical practice of trying to expand the motion in an ellipical orbit in terms of superposed circular motions. Mathematically, this means expanding it in terms of Fourier Series. It has no physical meaning and is rarely used today.
The old astronomers, unaware of the true forms of the orbit, tried to explain the motion in terms of epicycles. "Variation" is a similar term in the Fourier expansion…. »
6- L. Am. Sedillot., "Découverte de la Variation, par Abul Wefâ" Journal Asiatique 16 (1835) pp. 490 – 438.
7- M. Herschell, Traité d'astronomie, 1834 p 181
8- به درخواست نويسنده مقاله، اين متن توسط استاد گرامي آقاي احمد آرام از عربي به فارسي ترجمه شده است. همچنين استاد در مواردي راهنمايي هاي سودمندي کرده اند که سپاسگزاري ايشانيم.
9- دلامبر در:
Analyse des travaux de l'Académie royal des sciences, Pendant l'anneé 1827, pag. 50 et suiv, Histoire de l'astranomie au moyen age. Pag. XL., 95 et Passim.
درباره نجوم اسلامي چنين اظهار نظر کرده است: «اطلاعاتي که اخيراً درباره اعراب، ايرانيان و مغولان به دست آمده مؤيد اين است که بيش از يک نجوم بين آنها متداول نبوده و آن همان نجوم يوناني بوده است که با اندک جرح و تعديلي بر حسب آنکه ميزان آگاهي آنان از علم هندسه تا چه اندازه بوده باشد مورد تقليد اقوام ديگر قرار گرفته است.
قدر مسلم اين است که مسلمانان بدون هيچ تصرفي فرضيات بطلميوس را پذيرفتند و اين فرضيات را تنها کپلر واژگون ساخت. در حالي که مسلمانان نسبت به آن حرمتي خرافاتي ابراز مي کردند. عموم منجمان اسلامي در پي آن بودند که آنچه پيشينيان آنها به اجمال گفته بودند روشن تر و مشروح تر بيان کنند. ليکن حتي کمترين نيازي به تغيير فرضيات احساس نمي کردند و در اين مورد هيچ گونه کوششي حتي از جانب برجسته ترين آنها نيز مشاهده شده است. تنها امتياز آنها اين بود که هفتصد تا هشتصد سال پس از بطلميوس مي زيسته اند.»
لاپلاس نيز در صفحه 60 رساله تاريخ نجوم خود موسوم به , Exposition du system du monde عقيده مشابهي در اين باره اظهار کرده و چنين نوشته است:
«فعاليت منجمين اسلامي که به رصد تنها محدود بود به پژوهش مسائل تازه تعميم نيافت و در اين مورد آنان چيزي به فرضيات بطلميوس نيفزودند. اين کنجکاوي شديد که ما را به کشف علل و قوانين نمودهاي طبيعي رهنمون مي کند، از ويژگيهاي روش دانشمندان اروپايي جديد است.»
10- B. Carra de Naux, «l'almagete d'Abu-l-Wéfa al- Buzdjani» Journal Asiatique T. 19 (1892) pp. 408 – 471.
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط