«توريه» فن ادبي تامل برانگيز(3)
1)«توريه مبينه» عکس «توريه مرشحه» است، يعني اين لوازم و مناسبات معني بعيد است که آن را همراهي ميکند و به «موري عنه» فرصت خودنمايي و جلوهگري ميدهد تا هالة ارزشي استتار را رها نمايد و مکشوف و مبين شود، از جملة مثالهاي آن سخن «ابن سناء الملک» است:
اما والله لولا خوف سخطک
لهان علي ما القي برهطک
ملکت الخافقين فتهت عجبا
و ليس هما سوي قلبي و قرطک
1)آگاه باش، به خدا سوگند چنانچه ترس از خشمت نباشد؛ هر آنچه از قبيلهات ببينم مرا آسان نمايد. تو شرق و غرب را به دست آوردي و خود فريفته شدي، و آنها چيزي جز دل من و گوشوارههايت نبودند.
«خافقين» در بيت اخير دو معني را بر زبان دارد: يکي نزديک و توريهساز که «شرق و غرب» باشد؛ و ديگري دور از فهم و منظور نظر شاعر که «دلش و گوشوارة دوستش» است. اين «توريه» بدون ملاحظة مصراع چهارم، که طرفين «توريه» فاقد لوازم و ملايمات خاص باشند در شمار «مجرده» به حساب ميآيد؛ اما با در نظر گرفتن مصراع اخير که حجاب از روي معني بعيد – موري عنه – برميگيرد توريه را «مبينه» ميناميم.
2)«توريه مهيّأه» آن است که پا گرفتنش در گرو عبارتي مقدم يا مؤخر از خود باشد؛ يا اين که محمل توريه متعدد بود و هر يک زمينة حضور ديگري را فراهم آورد.
از مثالهاي مورد اول، يکي سخن «ابن الربيع» است که ميگويد:
لولا التطير بالخلاف و انهم
قالوا: مريض لا يعود مريضا
لقضيت نحبي فنائک خدمه
لأکون مندوباً قضي مفروضا
(چنانچه توهم فال بد در مخالفت عرف و عادت نبود که گفتهاند: «بيمار به ديدار بيمار نرود» جان را از سر خدمت دم سراي تو ميباختم، تا مردهاي باشم که واحبي را به انجام رسانده باشد.)
واژة «مندوب» در بيت دوم محمل دو معني است: يکي عمل رواي شرعي کمتر از حد «مفروض» که متبادر به ذهن است و «موريبه» نامند؛ ديگري «مردة اشک باران شده» که مراد شاعر است و دور از فهم، و آن را «موري عنه» گويند. چنانکه ملاحظه ميشود حضور اين «توريه» و تحقق آن در گرو کلمة «مفروض» است که زمينهساز معني قريب «توريه» گرديده و شبح آن را جان بخشيده.
از مثالهاي مورد دوم «توريه مهياه» ميتوان سخن «عمربن ابي ربيعه» را که در ابتداي آن مقاله گفته آمد برشمرد.
ايها المنکح «الثريا» «سهيلا»
عمرک الله کيف يلتقيان
هي شاميه اذا ما استقلت
و «سهيل» اذا ما استقل يمان
واژههاي «ثريا» و «سهيل» در اين ابيات چنانکه قبلاً اشارت رفته است توريهزا هستند، زيرا هر کدام از آنها محمل ستارة معروف به عنوان «موريبه» و شخصيت مورد نظر شاعر به عنوان «موريعنه» است. ولي بايد توجه داشت که پا گرفتن اين توريهها و صلاحيت يافتن هر کدام از «ثريا» و «سهيل» براي اينکه توريهساز باشد در گرو همکاري و همسازي آنها با يکديگر است (ابنحجه: 249، بسيوني: 180) تا در نقش لوازم و ملايم هم ظهور و بروز «معني قريب را» به اثبات رسانند، زيرا در جدايي و پراکندگي آنها نزديکي به فهم «موريبه» آسيب ميبيند.
مساله پنجم و آخر اين گفتار ارزش هنري توريه است. هر پديده اعم از هنري و غير آن هنگامي که رخ مينمايد تابع عوامل خاص و انگيزههاي ويژه است، و به عبارتي ديگر واکنشي است به کنشهاي متفاوت و يا پاسخي به نيازهاي مختلف. بنابراين طبيعي است «توريه» که پديدهاي هنري به شمار ميرود از اين قانون مستثني نگردد، و ظهور و حضورش بيانگر نکتهها و لطيفههايي باشد، از جمله:
1)زمخشري «توريه» را هنري باريک و ظريف به حساب ميآورد و آن را پرفايده و کارساز در تاويل و تفسير کلام رمزآميز ميداند. (سيوطي: الاتقان 3/285)
2)«توريه» وسيلهاي است براي رهايي از تنگناهاي پيش آمده، و پرهيز از بر زبان آوردن سخن ناروا و دروغ، چنانکه در پاسخ رسول خدا به شخص اعرابي گفته آمد. (بسيوني: 181)
3)ابناثير، آن را در شمار دلپذيرترين و ظريفترين هنر کلامي به حساب ميآورد. (المثل السائر: 2/191)
و از سوي ديگر عبدالحکيم سيالکوتي «توريه» را از هنرهايي ميداند که معني مراد و مقصود را چون روي زيبا در پس پرده مينماياند، و اين کار موجب ميشود تا دستيابي به مطلوب که به زحمت صورت ميگيرد از لذت بيشتر برخوردار باشد (حاشية مطول: 1311 ه،ص545)
4)گوينده با استفاده از هنر «توريه» ميتواند چهرة مراد و مقصود را از نامحرمان بپوشاند.
5)هنر «توريه» از ادوات و ابزار کاتبان سرّ و دبيران ديوانها به شمار ميآيد، و قفل صندوق اماناتشان.
6)هنر «توريه» ميتواند وسيلة آزمايش هوش و توان ذهني مخاطب باشد.
7)«توريه» وسيلهاي براي اشباع لفظ به معاني محتمل محسوب ميشود.
پی نوشت ها :
*استاد زبان و ادبيات عرب دانشگاه آزاد اسلامي مشهد
1-ابن ابي الاصبع مصري: «بديع القرآن» ترجمه دکترسيدعلي ميرلوحي (1368 ه( چاپ و انتشارات آستان قدس.
2-ابن اثير، ضياءالدين نصرالله بن ابي الکرم، محمدبن محمد: «المثل السائر» تحقيق عويضه، دارالکتب العلميه، بيروت.
3-اسکندري، احمد: «الوسيط في الادب العربي و تاريخه» (1335 ه - 1916م) دارالمعارف مصر.
4-بحتري، ابوعباده، وليدبن عبيد: «ديوان» (1996م) با شرح «ايليا حاوي» الشرکه العالميه الکتاب، بيروت، لبنان.
5-بسيوني، عبدالفتاح فيود: «علم البديع» 1418 ه ـ 1998م) چاپ سوم، دارالمعالم، الثقافيه، عربستان سعودي.
6-تبريزي، خطيب: «شرح المعلقات العشر المذهبات» بيتا، تحقيق عمر فاروق.
7-تفتازاني، مسعودبن عمربن عبدالله ملقب به سعدالدين: «شرح مختصر مطول» ضميمه «شروح التلخيص» (بيتا) دار صادر، بيروت.
8-جاحظ، ابوعثمان عمروبن بحر: «البيان و التبيين» تحقيق عبدالسلام محمدهارون، بيتا، دارالجيل بيروت.
9-ابنحجه، تقيالدين ابوبکر بن علي بن عبدالله حموي: «خزانه الادب و غابه الادب» (1991م) به اهتمام عصام شعيتو بيروت دار مکتبه الهلال.
10-ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدين احمدبن محمدبن ابي بکر: «وفيات الاعيان» تحقيق احسان عباس (بيتا) دارالثقافه، بيروت.
11-دسوقي، محمدبن احمد: (حاشيه بر مختصر تفتازاني) ضميمة شروح التلخيص، (بيتا) دار صادر، بيروت.
12-ذو الرمه: «ديوان»، (1413 ه 1993م) با شرح خطيب تبريزي، به اهتمام مجيد طراد، دارالکتاب العربي.
13-ابن رشيق، ابوعلي الحسن القيرواني الازدي: (العمده في محاسن الشعر و آدابه» تحقيق محمد محيالدين، دارالجيل، بيروت.
14-ابن زرقاله، وزير اديب، ابوجعفر احمد: «رائق التخليه في فائق التوريه» تحقيق دکترمحمدرضوان دايه، منشورات دارالحکمه، دمشق.
15-زر کلي خيرالدين «الاعلام» (1984م) دارالعلم للملايين، بيروت، لبنان
16-زمخشري، جارالله، ابوالقاسم محمود بن عمر «الکشاف عن حقائق التزيل» (بيتا).
17-سبکي، بهاء الدين:«عروس الافراح في شرح تلخيص المفتاح» ضميمه شروح التلخيص (بيتا) دارصادر، بيروت.
18-سُکاکي، ابو يعقوب، يوسف بن ابي بکر، محمدبن علي: «مفتاح العلوم» (1407 ه )به اهتمام تعيم زر زور، دارالکتب العلميه، بيروت.
19-سيالکوتي عبدالحکيم: (حاشيه بر مطول) (1211 ه ) استانبول، مطبعه شرکت صحافي عثماني.
20-سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن: (الاتقان في علوم القرآن» تحقيق محمد فضل ابراهيم (1363 ه ) منشورات رضي.
21-شمس العلماي گرگاني: «ابدع البدايع»(1377 ه) به اهتمام حسين جعفري، انتشارات احرار، تبريز.
22-عبدالعزيز عتيق: «علم البديع» (1424 ه- 2004م) نشر الافاق العربيه، قاهره.
23-عکبري، ابوالبقاء:«تبيان شرح ديوان المتنبي» (1397 ه-1978م) دارالمعرفه، بيروت.
24-ابوالعلاي معري: «سقط الزند» (1410 ه19900م) چاپ اول بيروت، دارالکتب العلميه.
25-عمادالدين اصفهاني: «خريدة الفصر و جريدة العصر» بخش مصر.
26-عنتربن شداد: «ديوان» (1988م) تحقق خليل شرف الدين، نشر دار و مکتبه الهلال بيروت.
27-ابن فارس: امام علامه، ابوالحسين احمد:«الصاحبي فني فقه اللغه العربيه و مسائلها» (1418 هـ) تحقيق احمد حسن تسبيح، دارالکتب العلميه، بيروت.
28-ابوالفرج اصفهاني، علي بن الحسين: «کتاب الاغاني» (1383 ه-1993م) نشر دار احياء التراث العربي.
29-قاضي جرجاني، علي بن عبدالعزيز: «الوساطه بين المتنبي و خصومه» تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيتا، المکتبه الصريعه، بيروت.
30-قزويني، محمد بن عبدالرحمن ابوالمعالي:«ايضاح» و «تلخيص» ضميمه «شروح التلخيص» (بيتا) دار صادر، بيروت.
31-ابن منظور، ابوالفضل جمال الدين بن مکرم، «لسان العرب» (1407 ه-1978م) افست ايران.
نشريه پايگاه نور شماره 19