سطح و سقف سیاست خارجی در نظام دینی (3)

در این سیاست گذاری آرمانها، ارزش ها و هنجارهای اخلاقی، باورها، اصول فکری و اعتقادی،حقوق و مسؤولیت های انسانی با توجه به امکانات، تواناییها، ابزار و شرایط واقعی دنبال می گردد. این رویکرد بر انتخاب آرمان ها متناسب با
يکشنبه، 7 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
سطح و سقف سیاست خارجی در نظام دینی (3)

سطح و سقف سیاست خارجی در نظام دینی(3)
 


 

نویسنده:سید حسین همایون مصباح




 

11) سیاست خارجی آرمان گرای واقع بینانه
 

در این سیاست گذاری آرمانها، ارزش ها و هنجارهای اخلاقی، باورها، اصول فکری و اعتقادی،حقوق و مسؤولیت های انسانی با توجه به امکانات، تواناییها، ابزار و شرایط واقعی دنبال می گردد. این رویکرد بر انتخاب آرمان ها متناسب با امکانات و مقدورات ساختاری،سازمانی و محیطی، ایجاد جامعه ی نمونه و الهام بخش از طریق هنجارسازی و گفتمان در عین اقدام در چارچوب هنجارها و گفتمان های رایج بین المللی و فراهم سازی داربست ادراکی- تفاهمی مشترک و حاکمیت آن بر کلیه ی سطوح و فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی است. با الگوی آرمان گرای واقع بینانه می توان ضمن ایجاد هم گونی میان منافع ،انگیزه ها،اهداف و آرمان ها و هم سازی میان آنها با عقلانیت و خردباوری ،عوامل و زمینه های تعادل سازنده و مؤثر در فراهم سازی امنیت ملی و به تبع آن ،افزایش نقش و منزلت منطقه ای و بین المللی کشور را تأمین نمود.
با توجه به گونه های یاد شده، سیاست خارجی نظام دینی- اسلامی، از نظر شکلی، کارگزار محور ساختار نگر و از حیث محتوایی آرمان گرای واقع بین می باشد. درسایه ی چنین سیاستی سه اصل عزت، مصلحت و حکمت و نیز جمهوریت و اسلامیت نظام تأمین می گردد. با رجوع به آیات و نیز سنت و روش پیامبر اسلام (ص) نمونه ها و مصادیق را در می یابیم که سیاست خارجی پیش گفته را به نمایش می گذارد.
«یا ایها الذین آمنوا لا تتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قد کفروا بما جاءکم من الحقّ یخرجون الرّسول و ایّاکم ان تومنوا بالله ربّکم ان کنتم خرجتم جهاداً فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی تسرّون الیهم بالموده و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم و من یفعله منکم فقد ضلّ سواء السبیل» (ممتحنه، 1)و «انّما ینهاکم الله
عن الّذین قاتلوکم فی الدّین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولّوهم و من یتولّهم فاولئک هم الظّالمون (ممتحنه، 9).
دراین دو آیه ی مبارکه، تعامل و ارتباط با دیگر دولت ها و ملت ها منع گردیده است؛ اما این ممنوعیت اطلاق نداشته و همیشگی نبوده و چنین سیاست بازدارنده ی تحت شرایط و عوامل خاصی اعمال و تجویز گردیده است (و به اصل تعامل و ارتباط که در ادامه بیان می گردد آسیب نمی رساند) مثل:
- دیگران، جامعه و دولت مشروع و قانونی اسلامی را به رسمیت نشناسد. در این صورت داشتن ارتباط، نادرست است و به مصلحت جامعه اسلامی نخواهد بود.
- هرگاه دیگران در امور داخلی ملت و دولت اسلامی مداخله آشکار و براندازانه داشته باشند، قطع ارتباط با آنها معقول و منطقی است.
- در شرایط و اوضاعی که دو امر فوق وجود نداشته است، تعامل و ارتباط با دولت ها بیگانه و کفار مانعی ندارد.
- در اسلام اصل بر ارتباط و تعامل با دیگران می باشد،مگراین که این ارتباط به صورت یک سویه درآمده که در آن گردانندگی دولت و ملت اسلامی به دست کفار و بیگانه ها انجام پذیرد، که چنین تعاملی ممنوع و مذموم است و مفاد آیه ی شریفه و بویژه مفهوم واژه ی «اولیاء» در «لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء» همین معنا بوده و یا حداقل یکی از مصادیق روشن آن می باشد. پس هرگاه چنین دشمنی، گردانندگی، استعمار، استهزاء و براندازی وجود نداشته باشد نه تنها منع از ارتباط وجود ندارد،بلکه دستور به تعامل و ارائه خدمات نیز به آنها می باشیم، همان طوری که آیه ی شریفه 8 از سوره ی ممتحنه بازگو نموده است:
«لا ینهاکم الله عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ الله یحب المقسطین» (ممتحنه، 8).
انبیای الهی در منطق قرآن، هم بشارت دهنده اند و هم انذار کننده.
بشارت و انذارهرچند طیفی از معانی ومصادیق و نیز اعمال، گفتار، باورها و اندیشه ها را شامل می گردد و ناظر بر نتیجه اعمال،گفتار،اندیشه و باور افراد و آدمیان می باشد،اما وجه مشترک آنها این است که در بشارت آرامش، آسایش، گشایش، نیکی و خوبی و پاداش نهفته است و در انذار،ترس و خوف، ناامنی، بدی وکیفر. این لازمه ی مبشریت و منذریت از سوی پیامبر (ص) در تمامی حوزه ها و به ویژه در ارتباط با محیط بیرونی و پیرامونی، این است که سیاست گذاری خارجی ایشان به تنهایی و صرفاً رادیکال، محافظه گرا، آرمانی، ساختار گرا، کارگزارانه، واقع بینانه نبوده باشد، چون هرکدام به تنهایی دو کار ویژه و با اوصاف نامبرده را برای انبیای الهی (ع) تأمین نمی کند و در این صورت نتیجه یا انذار محض خواهد بود و یا بشارت و حال آن که چنین چیزی مطلوب خداوند و مسؤولیت پیامبرش نیست، چون در این صورت حجت تمام نخواهد بود و حق آدمیان هنوز برآورده نشده است و می توانند در مقابل خواست و عمل رسولش (خواه پاداش و خواه کیفر) استدلال نمایند و آن را به نقد کشند. به خلاف صورتی که هر دو با هم توأمان باشد، زیرا در این حالت حقوق و امتیازها، تکالیف و مسؤولیت ها، سعادت و شقاوت هه بازگو شده و چیزی فروگذارنشده است. نه اجبار و زورگویی است و نه رهایی، کسالت،مسؤولیت گریزی، بی بند و باری و بی خردی.
«رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للّناس علی الله حجه بعد الرسل و کان الله عزیزاً حکیما» (نساء 165).
از این رو می توان از این آیه ی شریفه این واقعیت رابه دست آورد که سیاست خارجی از نظر شکلی کارگزار محور ساختارنگر و از نظر محتوایی آرمان گرای واقع بین بوده باشد. در چنین سیاست گذاری می توان هم اصول و آرمان ها را تقویت نمود و هم در کمال بیداری و هشیاری و اختیار با واقعیت ها تعامل و داد و ستد داشت، برگرفت و واگذارد و در جهت ساختن جهان و جامعه ی آباد،پیشرفته،آزاد،امن،صلح طلب، مسؤول، حق مند، خودگردان، انصاف و برابری و عدالت همیاری و همکاری و مشارکت فعال داشت.
«فلذلک فادع واستقم کما امرت و لا تتّبع اهواء هم و قل امنت بما انزل الله من کتاب و امرت لاعدل بینکم الله ربّنا و ربّکم لنا اعمالنا و لکم اعمالکم لا حجه بینا و بینکم الله یجمع بیننا و الیه المصیر» (شوری، 15) و «وان جنحوا للسّلم فاجنح لها و توکّل علی الله انّه هو السّمیع العلیم» (انفال، 62).
برای این که روابط و تعامل انسان ها، به ویژه در عرصه ی دولت- ملت ها، صورت منطقی و برابرانه داشته باشد، باید هویت حقوقی یافته و ضمانت اجرایی پیدا کند، بدین منظوراسلام قرارداد و پیمان و تعهد به آنها را به مثابه اصل و مبنای رفتاری پذیرفته و به شدت از حرمت و اعتبار آن دفع می کند.این امر،هم در آیات پیداست و هم در سیره و روایات نمایان است.
«الا الّذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئاً و لم یظاهروا علیکم احداً فاتّموا الیهم عهدهم الی مدّتهم انّ الله یحبّ المتقین»(توبه، 4)؛ مگر آن گروه از مشرکان که با آنها عهد کردید و عهد شما را نشکستند و هیچ یک از دشمنانتان را یاری نکردند یا نکرده باشند، پس تا زمان مورد قرارداد به عهد خویش وفا کنید.
«و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمه الکفرانّهم لا ایمان لهم لعلّهم ینتهون» (توبه، 12)؛و اگر پیمان خود را پس از عهد خویش بشکنند و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدت عمل) دست بردارند.
این آیه ی شریفه به روشنی دلالت دارد که جنگ و خشونت و تعرض و تنش اصل نیست و جنگ به دلیل این است که آنها اصول انسانی را زیر پا گذاشته و به هویت انسانی و دینی احترام نمی گذارند.
«واوفو بالعهد انّ العهد کان مسؤولاً» (اسراء، 33)، همه به عهد و پیمان خویش عمل نمایید،چون از عهد سؤال می شوید و شما در مقابل آن مسؤول هستید.
«والموفون بعهدهم اذا عاهدوا» (بقره، 177).
در این آیه ی شریفه یکی از مقومات و مشخصات انسان های متقی، صادق و نیک سیرت را وفاداری به تعهدات شمرده است.
قراردادها و وفای به تعهدات اصل عقلانی است؛ازاین روی جامعه رشد یافته و خرد ورز پای بند به این اصل اند.
در قرآن کریم در سوره ی رعد می خوانیم:
«الذّین یوفون بعهد الله و لا ینقصون المیثاق» (رعد، 20)؛ «و ان استنصروکم فی الدّین فعلیکم النّصر الّا علی قوم بینکم و بینهم میثاق و الله بما تعلمون بصیر» (انفال، 72)، و اگر از شما در امر دین یاری خواستند، یاری نمایید،مگراقوامی که بین شما و آنها پیمان است.
در این آیه ی شریفه، اصل عدم تعرض و تجاوز به دیگران به روشنی نمایان است و رعایت این اصل لازم است، حتی هنگامی که مسلمان ها از یکدیگر در امر دین یاری می طلبد که کمک شان واجب می باشد، مگر نسبت به جوامع و گروه های کافر و مشرکی که با آنها پیمان بسته ایم که در این صورت اجابت و یاری طلبیدن مسلمان ها به خاطر شکستن عهد و تعرض به کافر در صورتی که آنها پایبند بودند، نه تنها ممنوع، بلکه حرام است.
آیات یاد شده به روشنی نشان می دهد که اولاً منطق حقوقی باید بر روابط انسانی و مناسبات بین المللی حاکم باشد و این دلالت بر این دارد که شناسایی حقوقی در روابط بین المللی باید اصل باشد. ثانیاً پای بندی به تعهدات و پیمان ها از شمار هنجارها و نهادهای پذیرفته شده در روابط و تعاملات بین المللی می باشد. این باور تنها با سیاست کارگزار محور ساختار نگر و آرمان گرای واقع بین می سازد و به صورت عملیاتی در می آید، نه با انواع دیگر از سیاست های خارجی پیش گفته .
در سیره ی پیامبر بزرگوار اسلام (ص)، نیز این منطق و سیاست کاملاً نمایان وعمل گر است،ایشان در نامه ای که به ابی حارث علقمه، اسقف نجران، می نویسد، می فرماید:
... تمامی چیزهایی که در دست شماست مثل معابد، خلوتگاه، عبادت گاه ها و ... چیزهای دیگر همه از خود شماست. هیچ اسقف،راهب و دانشمندی از شما از مقام و مسؤولیتی که دارد برکنار نمی گردد و هیچ نوع حقوق و موقعیت شان از آنها سلب نمی شود،مادامی که خیرخواه و صلح طلب باشند و به ظلم و ظالمین روی نیاورند (ابن سعد، بی تا، 266).
پیامبر (ص) در مورد اهل ذمه می فرمایند:
پس از آن که عقد ذمه را پذیرفتند بدانید و آنها آگاه باشند که آنچه برای مسلمین است برای آنها نیز می باشد و هرچه ضرر مسلمین است به ضرر آنها نیز هست (کاشانی، 1409 ه/ 1989م، 280).
از این دو عبارت به مسائل زیر پی می بریم:
1) قرارداد و پیمان با جمعیت غیرمسلمان حیثیت حقوقی ایجاد می کند، چون یکی از منابع حقوقی به ویژه در روابط بین المللی است.
2) پس از پیمان و قرارداد، طرفین متعهد به عمل گر شدن مفاد آن می شوند.
3) پس از پیمان و تعهد، رابطه و تعامل با آنها کاملاً حقوقی می گردد و آنها گذشته از آن که شخصیت حقوقی دارند شخصیت حقوقی نیز به دست می آورند.
4) حقوق مذهبی – دینی، حقوق مالی، حقوق اجتماعی- سیاسی آنها می باید تأمین گردد.
پیداست که این امور همه تأییدی بر شناسایی حقوقی است که لازمه ی آن واقع بینی در مناسبات بین المللی می باشد.
همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
کسی که فرد ذمی را اذیت کند دشمن او هستم و روز قیامت با او دشمنی خواهم کرد (سیوطی، 1325، 473).
علی (ع) می فرماید:
آنها قرارداد ذمه را پذیرفتند تا اموال شان (حق تملک، تصرف، حفظ) مثل اموال ما باشد و خون شان (در حرمت و حق حیات) مانند خون ما باشد (کاشانی، 1409 ه/ 989م، 111).
در نامه ی پیامبر اکرم (ص) به اسقف نجران و دیگر اسقف های آن دیار به معیار کامل تعامل توجه اکید رفته است، طوری که هرگاه چنان معیاری در مقام عمل حضور داشته باشد، توسعه روابط، مطلوب و مدارا از سوی پیامبر (ص) ضروری می باشد، آن رفتار خیرخواهانه و ستم ستیزانه است. «و لا شیء مما کانوا علیه (علی ذلک جوار الله و رسوله ابدا) مانصحوا و صلحوا فیها علیهم غیر مثقلین بظلم و لا ظالمین» (میانجی، 1998 م، 333).
پیامبر (ص) نه تنها بعد از فتح مکه، بلکه قبل از آن نیز، آن گاه که بر مخالفین خویش تسلط کامل داشت، با آن که آنها بدترین رفتار و توهین آمیزترین کردار را با پیامبر (ص) نموده بودند و حتی اقدام به قتل ایشان نیز کردند، مثل یهودیان اما پیامبر اکرم (ص) همه را مورد بخشش قرار می دهد. حضرت همواره با ملت ها و دولت های شکست خورده در جنگ و نیز با مخالفین ناتوان، پیمان صلح می بست تا از کشتار و خون ریزی جلوگیری به عمل آید.
اعمال تروریستی، که خاصیت ذاتی آن خشونت زایی و استفاده از روش های خشن است، زیرا (بدون چنین خاصیتی به یکی از سازه های هدفی اش که همانا ایجاد ترس و وحشت و رعب در میان مردم و جامعه انسانی می باشد نمی رسد، از نظر پیامبر (ص) ممنوع و در مدیریت و رهبری جامعه هیچ گاه از آن استفاده به عمل نمی آورد. از این روی در ماده ی 36 از پیمان صلح مدینه، ترور را منع می کند: «...انه من فتک فبنفسه و اهل بیته الا من ظلم و ان الله ابر هذا» (حمیدالله، 1377، 105).
پیامبر اکرم (ص) به ویژه هنگامی که در مدینه دولت دینی پایه گذاری نمود، جهت تضعیف کانون خارجی بحران یک اصل اعتقادی (دعوت به توحید) و سه گونه سیاست رفتاری- عملیاتی یعنی:
سیاست گفت و گوی مستدل؛
سیاست جنگ ستیزی و تنش زدایی در روابط متقابل؛
سیاست باور داشتنت و پای بندی به پیمان ها به مثابه تعهدات حقوقی را پیروی و دنبال می نمود.
این روش پیامبر (ص)، بسیار موثر و کارآمد واقع شد، چون از یک سو از تشکیل جبهه مشترک و همیاری دو کانون بحران، یکی اعتقادی (که یهودیان از آن نمایندگی می نمودند) و دیگری قبیله ای (کفار و به ویژه ثروتمندان قریش و مکه آنها را نمایندگی می کردند) برعلیه دولت تازه تأسیس اسلام پیوسته جلوگیری به عمل می آورد و اقدامات آنها را در این زمینه خنثی می کرد. از سوی دیگر هماهنگی درونی هرکدام از کانون های بحران را نیز متزلزل می نمود. همچنین ارتباط و تفاهم کانون های بحران درونی را با کانون های بیرونی کم رنگ نموده بود. شواهد متواتر تاریخی فراوان این واقعیت را ثابت می کند که به اندکی از آن اکتفا می کنیم.
پیامبر اکرم (ص) به فرمان روای یکی از امپراطوری های بزرگ آن زمان، یعنی قیصر روم، «هرقل» نامه می فرستند. چگونگی دعوت و محتوای پیام و نامه در قیصر اثر عمیق می گذارد او را وا می دارد تا در مورد شخص پیامبر (ص) و مکتب و آیین او تحقیق نماید. پس از تحقیق گسترده به حقانیت آیین رسول الله (ص) آگاه شده و باور می کند، اما به دلایل و علل اجتماعی که در قلمرو اش پیش آمد از آشکار سازی آن خودداری می ورزد، و لیکن در مقام عمل، سیاست و رفتاری دوستانه اعمال می کند. در این میان تلاش های ابوسفیان در جهت تخریب ذهنیت قیصر و اتخاذ رفتار خصمانه از سوی امپراطوری روم نسبت به پیامبر اکرم (ص) و دولت نو ساخته اش کاملاً خنثی و بی اثر می گردد (سبحانی، 1370، 212-218).
نامه ی پیامبر (ص) به شاه مصر «مقوس» و نیز پادشاه حبشه تأثیر سازنده و شگرفی می گذارد و آنها را متمایل به اسلام و دولت نبوی می سازد و رفتار بسیار محترمانه و دوستانه را با پیامبر اکرم (ص)، سفیر و نمایندگان حضرت و همه مسلمانان پیش می گیرند.دراین وضعیت اقدامات تخریبی از سوی کانون داخلی فساد و بحران صورت می گیرد، اما هیچ کدام به نتیجه دلخواه آنان، که ایجاد تنش و خصمانه سازی تعاملات دولت نبوی با دولت ها و ملت های بیگانه باشد، نمی انجامد.
در این نامه ها پیامبر اکرم (ص) به طور مستدل و منطقی دعوت به خداپرستی به جای انسان و سنگ پرستی می نماید، و ارزش حقیقی و حقوقی انسان را در سایه توحید باز می گوید. چهره ی واقعی عیسی مسیح (ع) و دیگر انبیای الهی (ع) را ترسیم نموده و باور خویش را به آنها اعلام می دارد و پیام و آرمان مشترک ادیان توحیدی، که سربلندی و تعالی انسان از طریق یکتاپرستی است، را معرفی می کند و آنها را به زندگی سالم و پاکیزه فرا می خواند.
برایند و محصول این وضعیت و سیاست های پیش گرفته پیامبر اسلام (ص) ایجاد ظرفیت و توانایی و اعتبار درونی و بیرونی بود که از آن پس از ابتکار عمل در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، به ویژه در قلمرو درونی و بیرونی به دست پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان افتاد. همچنین تقویت و تأکید بر اصول و آرمان ها و ارزش ها و پیگیری آنها با نگاه واقع بینانه می باشد.
در سال ششم هجرت، پیامبر اکرم (ص) به مسلمانان دستور داد که آماده عمره شوند و در ذی القعده از مدینه به سوی مکه حرکت خواهند نمود. پیامبر اکرم (ص) دستور حرکت می دهد و در محلی به نام «ذوالحلیفه» با 1400 یا 1800 نفر احرام می بندد و هفتاد شتر را برای قربانی تعیین می کند. در این سفر مسلمانان هیچ گونه ساز و برگ جنگی، که در آوردگاه لازم است، با خویش ندارند. تنها هرکدام یک اسلحه کوچکی (شمشیر) که در مسافرت آن روز در بیابان ها لازم بود با خود دارند.
در آن سوی، قریش به شدت آمادگی جنگ و ستیز را می گرفت و تبلیغات وسیعی را راه انداخت که گویا پیامبر (ص) برای جنگ و ویرانی آمده است و پیمان ها را زیر پای گذارده و به باورهایتان بی حرمتی می کند. اما در این سوی،
پیامبر اکرم (ص) با هشیاری تمام نقشه های قریش را ویران نموده و بیش از گذشته محبوبیت و نفوذ اسلام و مسلمین را تأمین می کند، چون:
1) برخلاف تبلیغات قریش، پیامبر اسلام (ص) به مردم می فهماند که سنت حسنه عمره، که از دیرباز باقی بوده مورد احترام قرار دارد و با دمیدن روح توحید بدان عمل می کند.
2) پیامبر (ص) و مسلمانان با ساز و کاری که به همراه داشت به مردم فهماند که حرمت ماه های حرام را نگه داشته و در این ایام به ستیز و جنگ نخواهد پرداخت.
3) نمایندگان قریش هنگامی که به اردوی پیامبر اکرم (ص) جهت مذاکره و تضعیف روانی مسلمان ها می آمدند، از سوی پیامبر (ص) به آرامی و گرمی استقبال می شدند و در نهایت امنیت باز می گشتند و پاره ای از آنها پس از بازگشت در اثر روشن شدن واقعیت از همیاری و همگامی با قریش سرباز می زدند، مانند «بدیل»، «مکرز» و مهم تر از همه رئیس تیر اندازان عرب «حلیس بن علقمه».
اما به عکس، نمایندگان پیامبر اکرم (ص) از سوی قریش مورد اهانت و بی حرمتی قرار می گرفتند و این بی حرمتی تا حد مرگ نیز می رسید و نماینده ای از پیامبر (ص) را به قتل می رساندند و همین سبب گردید که پیامبر (ص) ناگزیر از جنگ شود. وقتی تصمیم جنگ به گوش سران قریش می رسد، ترس و اضطراب بر اردوی قریش سایه می افکند وبالاخره تصمیم می گیرند که از در صلح در آیند و در نهایت به پیمان 7 ماده ای حدیبیه، که تمام مورد آن به نفع مسلمان ها بود ختم می گردد. در مجموع این مسافرت و پیمان حدیبیه که از آن بیرون آمد، پیامدهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی بسیار سازنده ای برای مسلمان ها و دولت دینی مدینه به همراه داشت، چون:
1)آزادی اعتقادی، اقتصادی و اجتماعی مسلمان ها را در قلمرو و تحت حاکمیت کفار قریش تضمین نموده و توسعه می بخشید.
2) امنیت مالی و جانی مسلمان ها در قلمرو حکومت قریش تأمین می گردید.
3) زمینه ی ورود آزادانه ی پیامبر (ص) و مسلمان ها را در مرکز قدرت کفار قریش، یعنی مکه، فراهم می آورد. که بعدها با ورود پیامبر (ص) در مکه و ارائه ی رفتار نمونه، ذهن و قلب آنها را مجذوب نموده و انقلاب و دگرسازی درونی را در مرکز قریش برعلیه آنها ایجاد می کند که بالاخره در نتیجه پیمان شکنی های کفار قریش آزادی و فتح مکه رقم می خورد.
4) حوادث و رویدادهایی که در طول این مسافرت و تا پیش از انعقاد پیمان حدیبیه رخ نمود،و بخشی از آن را پیش از این در ضمن سه بند یا ماده بیان نمودیم، نفوذ و جاذبیت آیین پیامبر(ص) را در میان طرفداران و هم پیمانان کفار قریش بیش از پیش فراهم ساخت و چهره واقعی حکومت نبوی (ص) را روشن و معرفی نمود. در مقابل پرده از چهره ی سیاه کفار قریش نیز برگرفت.
بنابراین پیامبر (ص) در رأس دولت دینی، این مسافرت سیاسی- مذهبی و پیمان حدیبیه را طوری مدیریت نمود که امکانات و توانایی چشم گیری را برای مسلمین و جامعه نوپای آنها ایجاد کرد، که براساس همان ظرفیت و امکانات بحران های داخلی مهار گردید. گذر از پاره ای سنت ها و ساخت های نادرست میسور شد، مکه گشوده شد، دامنه ی قلمرو حاکمیت و حکومت نبوی (ص) توسعه پیدا کرد. آزادی های مدنی و کیفری و نیز حقوق اساسی مسلمان ها ترسیم و تأمین گردید. قدرت تعامل دولت اسلامی با دولت های دیگر بالا گرفت و از میزان تهدید آنها کاسته شد و دولت نبوی گام های پیشروانه را به سوی تثبیت برداشت.

نتیجه
 

ازآیات و روایات و سنت و سیره ی پیامبر اکرم (ص) به این نتیجه می رسیم که در نظام دینی سیاست گذاری خارجی دارای مشخصات ذیل می باشد:
- آرمان ها، اصول و ارزش ها واگذار نشده، بلکه بر تقویت و توسعه آن اصرار و کوشش می گردد (آرمان گرا).
- توسعه و حمایت آرمان ها و اصول هماره با توجه به امکانات و ابزار و شیوه های موجود و میسور داخلی و پیرامونی دنبال می گردد و مناسب با واقعیات عملیاتی می شوند (واقع بینی).
- توانایی، استقلال، آزادی و اعمال اراده ی آزاد دولت ها و ملت ها نقش و سهم تعیین کننده در ترسیم روابط و مناسبات بین المللی دارد (کارگزار محور).
- احترام و اعتبار و حمایت از هنجارها، نهاد و ساختارهای بین المللی، که در راستای تأمین حقوق، مسؤولیت ها و مصالح همه ی انسان ها و ملت ها بدون هرگونه تبعیض عمل می نمایند و قرار دارند لازم و تعامل و داد و ستد اصلاح طلبانه و مصلحت اندیشانه با آنها ضروری است. در یک کلام سیاست گذاری خارجی که در یک نظام دینی- اسلامی سازگار می افتد و دنبال می گردد، همانا سیاست خارجی کارگزار محور ساختار نگر- آرمان گرای واقع بین است.
منابع و مأخذ
1) قرآن کریم .
2) ابن سعد، محمد (بی تا)، الطبقات الکبری، ج1، بیروت، دار صادر.
3) حمیدالله، محمد (1377)، نامه ها و پیمان های سیاسی حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه سید محمد حسینی، تهران، سروش.
4) دهشیری، محمد رضا (1384)، الزامات فراروی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پرتو سند چشم انداز بیست ساله، فصلنامه ی پژوهشی اندیشه انقلاب اسلامی، سال چهارم، شماره 13 و 14.
5) ربه، کاولاس (بی تا)، حقوق بین الملل، ترجمه محمد شریف، تهران، نشر نی
6) سبحانی، جعفر (1370)، فروغ ابدیت، ج2، قم، دانش اسلامی.
7) سیوطی، جلال الدین (1325)، الجامع الصغیر، ج2، قاهره.
8) قنبرلو، عبدالله (1387)، بررسی رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران،فصلنامه ی مطالعات راهبردی، سال 11، شماره 2، شماره مسلسل 40.
9) کاسانی، ابی بکر ابن مسعود (1409 ه/ 1989م) البدائع و الصنائع، ج2 و 7، پاکستان، مکتبه الحبیبه.
10) میانجی، علی احمد (1998 م)، مکاتیب الرسول، تهران، داراالحدیث الثقافیه.
منبع:نشریه اندیشه حوزه ،شماره 78-77.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.