در این مقاله به بررسی ترس های رایج در کودکان از تولد تا حدود دوازده سالگی می پردازیم؛ یعنی از زمانی که نوزاد از صدا های بلند می ترسد تا دورانی که کودک نگران آینده و روابط اجتماعی خود است.
ترس های رایج در نوزادی (۰ تا ۲ سالگی)
در ماه های نخست زندگی، سیستم عصبی نوزاد هنوز در حال رشد است و بسیاری از واکنش هایش ذاتی هستند. در این مرحله، ترس ها بیشتر غریزی و ناشی از محرک های فیزیکی ناگهانی هستند. نوزاد هنوز مفهومی از محیط اطراف یا تهدید واقعی ندارد؛ بنابراین واکنش ها صرفاً واکنشی به تغییرات ناگهانی در محیط فیزیکی یا نیاز های اساسی هستند.صدای بلند و غیر منتظره
نوزادان سیستم شنیداری بسیار حساسی دارند. صدا هایی مانند آژیر، ترکیدن بادکنک یا حتی صدای بلند ناگهانی باعث فعال شدن پاسخ «جنگ یا گریز» غریزی می شود که به صورت پرش ناگهانی، گریه شدید یا قفل شدن بدن بروز می کند. این واکنش مشابه پاسخ رفلکسی مورو (Moro Reflex) است.افتادن یا حس رها شدن
نوزادان در مراحل اولیه، برای حفظ تعادل و بقا، حس قوی تری نسبت به جاذبه دارند. اگر هنگام بغل کردن یا جابجایی، احساس کنند که حمایت کافی وجود ندارد، واکنش غریزی نشان می دهند که شامل باز کردن ناگهانی دست ها و پا ها و سپس جمع کردن آن ها به سمت بدن است.چهره های ناآشنا یا اضطراب غریبه
حدود ۶ تا ۹ ماهگی، نوزاد شروع به تشخیص چهره های آشنا مانند والدین از چهره های ناآشنا می کند. این تمایز به او کمک می کند تا به منبع امنیت اصلی خود وابسته شود. وقتی چهره ای ناشناخته را می بیند، چون منبع امنیتش را در خطر نمی بیند اما ناشناخته بودن فرد او را مضطرب می کند، شروع به گریه می کند.چگونه باید برخورد کرد؟
آرامش محیطی: ایجاد محیطی با نویز کم و نور ثابت یا کم نور به تثبیت سیستم عصبی کمک می کند.تماس بدنی مداوم: نگه داشتن نوزاد، پوست به پوست شدن و نوازش ملایم، سیگنال های واضحی از امنیت ارسال می کند.
حفظ روتین: نوزادان به ریتم علاقه دارند. برنامه منظم برای شیردهی، خواب و بیداری، پیش بینی پذیری محیط را بالا می برد و اضطراب ناشی از ناشناخته ها را کاهش می دهد.
آشنایی تدریجی: اگر غریبه ای می خواهد نوزاد را در آغوش بگیرد، باید والدین ابتدا با آرامش و لبخند به کودک معرفی اش کنند و تماس را با مدت زمان کوتاه شروع کنند.
ترس های رایج در خردسالی سن ۲ تا ۴ سالگی
این دوره، دوران «انفجار تخیل» است. کودک در حال کسب زبان و توانایی بیان است، اما مرز میان واقعیت و فانتزی هنوز بسیار مبهم است. آن ها می توانند تصاویر ذهنی قدرتمندی ایجاد کنند اما کنترلی بر این تصاویر ندارند.تاریکی
این شاید شایع ترین ترس این سن باشد. تاریکی به دلیل حذف شدن ورودی بصری، به ذهن کودک این اجازه را می دهد که هر آنچه در طول روز دیده مثلاً تصاویر کتاب های کارتونی یا شنیده ها را به شکل هیولا یا خطر در ذهن خود بازسازی کند.جدایی از والدین ، اضطراب جدایی
اگرچه اضطراب جدایی در نوزادی شروع می شود، اما در این سن به اوج خود می رسد. کودک نگران است که اگر والدین بروند، ممکن است هرگز باز نگردند زیرا درک ثبات اشیاء هنوز کامل نیست یا برای بازگشت آن ها نتواند کاری انجام دهد.صدا های عجیب یا حیوانات بزرگ
حیواناتی مانند سگ های بزرگ، یا صدا هایی مانند جاروبرقی یا رعد و برق، چون منشأ آن ها قابل کنترل یا کاملاً قابل درک نیست، تهدید آمیز تلقی می شوند.نحوه برخورد
تأیید احساسات: هرگز نباید ترس کودک را با جملاتی مانند «این خنده داره» یا «هیچی نیست» رد کرد. باید گفت: «می دونم که الان خیلی ترسیدی، اما اینجا من کنارتم.»ایجاد ابزار های مقابله ای کوچک: استفاده از چراغ خواب با شدت نور کم نه خیلی زیاد که خواب را مختل کند یا یک اسباب بازی محافظ مثلاً یک خرس عروسکی که «نگهبان اتاق» است.
تمرین های کوتاه جدایی: هنگام ترک اتاق، کودک را با اطمینان خاطر دهید که بر می گردید و برای این کار یک «نشان» کوچک تعریف کنید مثلاً «وقتی این کتاب تمام شد بر می گردم». این کار به تدریج حس کنترل را بر جدایی تقویت می کند.
صحبت درباره ترس: تشویق کودک به نقاشی کشیدن از هیولای ترسناک می تواند به او کمک کند تا آن را از درون خود به بیرون منتقل کرده و سپس با هم درباره اش حرف بزنند.
ترس های رایج در دوره پیش دبستانی یعنی سن ۴ تا ۶ سالگی
این سن، اوج دوران قصه ها و اسطوره هاست. تخیل کودک بسیار پخته شده است و او شروع به درک مفاهیم انتزاعی تر مانند مرگ می کند، اما این مفاهیم به صورت غیر منطقی و اغلب ترسناک تفسیر می شوند.هیولا یا موجودات خیالی
این ترس ها دیگر صرفاً صدا نیستند؛ بلکه موجوداتی با جزئیات مانند دندان های تیز، چشمان قرمز هستند که می توانند زیر تخت یا در کمد مخفی شوند.مرگ یا جدایی همیشگی
کودک می فهمد که مرگ یعنی «دیگر وجود نداشتن»، اما این موضوع را دائمی نمی داند و ممکن است فکر کند فرد مرده «خوابیده» است یا می تواند برگردد. این عدم قطعیت بسیار ترسناک است.آسیب بدنی یا پزشک
اولین تجربیات پزشکی مانند واکسن، بخیه می تواند خاطراتی دردناک ایجاد کند. کودک ممکن است از هر لباسی شبیه پزشک یا دیدن سرنگ بترسد، چون این نماد ها با درد مرتبط می شوند.چگونه به کودک کمک کنیم؟
دیالوگ منطقی و ساده: در مورد مرگ، باید صادقانه اما با لحنی آرام توضیح داد که مرگ بخشی از زندگی است و بدن کار نمی کند، اما کسانی که دوستشان داریم، همیشه در قلب ما هستند با تأکید بر بخش هایی که کودک درک می کند، مانند عدم بازگشت جسم.استفاده از بازی درمانی: نقش بازی کردن به کودک اجازه می دهد تا نقش «قهرمان» را بازی کند و بر هیولا ها یا پزشک پیروز شود. این روش کنترل گری را به او باز می گرداند.
مواجهه تدریجی و کنترل شده: اگر کودک از پزشک می ترسد، والدین می توانند با عروسک ها تظاهر به ویزیت کردن کنند و ابتدا به عروسک آمپول بزنند و سپس به کودک اجازه دهند که این کار را با عروسک دیگری انجام دهد.
ترس های رایج در دوران دبستان، سنین ۶ تا ۹ سالگی
کودک وارد دنیای مدرسه می شود و درک منطقی تری از جهان پیرامون خود پیدا می کند. ترس ها از قلمرو فانتزی به تجربه های اجتماعی، عملکرد و دنیای بزرگ تر تغییر ماهیت می دهند. خود آگاهی آن ها افزایش می یابد.ناتوانی در مدرسه یا شکست در درس ها
مدرسه به یک محیط ارزیابی تبدیل می شود. ترس از نمره پایین، ناتوانی در خواندن جلوی کلاس یا شرمنده شدن از معلم، اضطراب غالب می شود.تمسخر هم سالان
ترس از طرد شدن، مسخره شدن به خاطر ظاهر، لباس یا حرف زدن، بسیار قوی است. این ترس ناشی از نیاز شدید به تعلق داشتن به گروه همسالان است.اتفاقات واقعی و جهانی
با شنیدن اخبار در خانه، کودک ترس از بلایای طبیعی مااند زلزله، سیل، آتش سوزی یا حوادث واقعی مانند سرقت را تجربه می کند. این ترس ها ریشه در درک ظرفیت آسیب پذیری انسان دارند.چه باید کرد؟
تقویت شایستگی: تأکید بر تلاش به جای نتیجه. تحسین تلاش کودک برای یادگیری، نه صرفاً نمره عالی، حس کنترل او را بر عملکردش افزایش می دهد.مهارت های اجتماعی: آموزش مهارت های ساده مقابله با قلدری یا مسخره کننده، به جای پنهان کردن او، به افزایش تاب آوری کمک می کند.
فیلتر کردن اخبار: والدین باید اخبار را برای کودک فیلتر کنند. اگر موضوعی مطرح می شود، باید یک برنامه عملیاتی ساده برای آن ارائه شود، مثلاً: «ما در خانه کپسول آتش نشانی داریم و می دانیم چه کنیم».
ترس های رایج در میانه کودکی ، سنین ۹ تا ۱۲ سالگی
این مرحله پلی به سمت نوجوانی و تفکر انتزاعی پیشرفته است. ترس ها کمتر به محرک های لحظه ای و بیشتر به ارزش یابی اجتماعی، آینده و هویت وابسته می شوند.ترس از شکست و قضاوت
این ترس شامل نگرانی در مورد پذیرفته شدن در جمع دوستان، ترس از عدم محبوبیت یا عملکرد ضعیف در فعالیت های رقابتی مانند ورزش و هنر است. آن ها نگران هستند که دنیا آن ها را چطور خواهد دید.ترس از بیماری یا از دست دادن عزیزان
درک آن ها از مرگ و بیماری واقعی تر می شود. آن ها می فهمند که والدین هم آسیب پذیرند و این موضوع می تواند منبع اضطراب بزرگی باشد.ترس از خطرات اجتماعی و اعتماد به دیگران
نگرانی در مورد تصادفات هنگام رفت و آمد، دزدیده شدن یا مورد سوء استفاده قرار گرفتن که معمولاً از طریق داستان ها یا محیط مدرسه آموخته می شود.راهکار های مؤثر
گفت و گوی صریح و بدون قضاوت: این سن نیاز به یک شنونده قابل اعتماد دارد. باید به کودک فضایی داد تا عمیق ترین نگرانی هایش را بدون ترس از برچسب خوردن مثلاً «بچه لوس» بیان کند.آموزش تاب آوری: بحث در مورد اینکه شکست بخشی از یادگیری است و اشتباه کردن به معنی بی ارزش بودن نیست، حیاتی است.
تقویت استقلال کنترل شده: سپردن مسئولیت هایی مانند برنامه ریزی بخشی از تعطیلات یا مدیریت بودجه هفتگی کوچک، حس کنترل بر زندگی شخصی را افزایش داده و اضطراب ناشی از آینده را کاهش می دهد.
چگونه والدین می توانند به فرزند خود کمک کنند؟
مدیریت ترس کودک یک مهارت است که والدین باید آن را بیاموزند. رویکرد صحیح، نه نادیده گرفتن و نه بزرگ نمایی کردن ترس است.گوش دادن فعال و اعتبار سنجی
اولین قدم این است که به کودک اجازه دهیم احساسش را بیان کند. اعتبار دادن به احساس به معنای پذیرش آن است: «متوجه شدم که از تاریکی خیلی می ترسی. این احساس کاملاً طبیعی است.»پرهیز از تهدید یا مقایسه
مقایسه کودک با خواهر و برادر یا دوستان نه تنها ترس را کم نمی کند بلکه شرم از ترسیدن را به آن اضافه می کند. تهدید هایی مانند «اگر گریه کنی می برمت پیش دکتر ، به عنوان مجازات» رابطه اعتماد را تخریب می کند.ایفای نقش ایمن یا مدل سازی
کودکان واکنش والدین به استرس های روزمره را الگوبرداری می کنند. اگر والد در مواجهه با یک مشکل کوچک مانند گم شدن کلید دچار هیجان شدید شود، کودک نیز همین الگو را یاد می گیرد.استفاده از قصه و بازی
روش های طبیعی تخلیه هیجان در کودکان هستند. استفاده از عروسک ها برای مبارزه با هیولا یا قصه خواندن درباره قهرمانی که بر ترس خود غلبه می کند، بسیار مؤثر است.در صورت تداوم ترس
ترس های طبیعی معمولاً با رشد شناختی یا گذشت زمان تعدیل می شوند. اما اگر ترس بیش از شش ماه به طور مداوم ادامه یابد، با محیط سازگار نباشد مثلاً کودک ۱۰ ساله همچنان از رفتن به دستشویی در خانه می ترسد و کیفیت خواب، غذا خوردن یا تعاملات اجتماعی او را مختل کند، مراجعه به روان شناس کودک ضروری است.چگونه ترس طبیعی را از ترس آسیب زا تشخیص دهیم؟
شناسایی مرز بین ترس رشدی طبیعی و یک اختلال اضطرابی اهمیت بالایی دارد تا مداخله به موقع انجام شود.ویژگی ترس طبیعی یا همان جزء رشدی و ویژگی ترس آسیب زا که نیاز به مداخله دارد دارای تفاوت هایی هستند که در زیر به آن ها اشاره می شود:
- ترس طبیعی با گذشت زمان و آموزش کاهش می یابد، در حالی که ترس آسیب زا پایدار است و حتی با اطمینان بخشی والدین نیز از بین نمی رود.
- معمولاً ترس طبیعی به یک دوره رشدی خاص محدود میشود مانند ترس از غریبه در ۸ ماهگی، اما ترس آسیب زا با سن کودک تطابق ندارد برای مثال، ترس از تاریکی در ۱۲ سالگی.
- کودکان با ترس طبیعی قادر به فعالیت در محیط های امن مانند خانه و در حضور والدین هستند، اما ترس آسیب زا فعالیت های روزمره مانند مدرسه، بازی، و خواب را به شدت مختل می کند.
- شدت واکنش در ترس طبیعی متناسب با نوع محرک است، ولی در ترس آسیب زا واکنش ها بیش از حد اغراق آمیز هستند، برای نمونه، تجربه حمله پانیک فقط با دیدن یک سگ کوچک.
- ترس طبیعی معمولاً با علائم جسمی شدید همراه نیست، اما ترس آسیب زا اغلب با علائم جسمی مزمن نظیر سردرد، تهوع یا مشکلات خواب همراه است که نیاز به تشخیص متخصص دارند.
در صورت وجود نشانه های آسیب زا، احتمالا با فوبیای خاص، اضطراب جدایی مزمن یا اضطراب فراگیر مواجه هستیم که درمان های شناختی رفتاری (CBT) در این زمینه بسیار مؤثرند.
نتیجه گیری
ترس در کودکان پدیده ای طبیعی، ضروری و چند وجهی است. هر مرحله از رشد، نوع خاصی از ترس را به همراه دارد که در واقع آیینه ای از تحولات شناختی و عاطفی کودک است. وظیفه والدین، حذف ترس نیست بلکه آموزش مدیریت آن است؛ یعنی کمک به کودک برای درک احساسش، یافتن راه های مقابله و افزایش حس کنترل. وقتی کودک یاد بگیرد با ترسش حرف بزند و آن را بفهمد، نه تنها آرامتر می شود بلکه شخصیتی مقاوم تر و خود آگاه تر خواهد داشت.منبع: پژوهش راسخون