محتاط باشيم يا کنجکاو؟
نويسنده:اعظم دانشجو
«احتياط کن! اين همه کنجکاوي، بالاخره برايت دردسر ساز مي شود.»، «از موارد مشکوک در هر زمينه اي پرهيز کن!» و...
اين ها سفارشاتي ست که بزرگ ترها از کودکي، در گوش بچه هاي شان مي خوانند.
دليل اين همه احتياط چيست؟ چرا کشف ناشناخته ها را با خطر کردن برابر مي دانيم؟ چرا بزرگ ترها هميشه بچه هاي شان را به راهي هدايت مي کنند که امري مسلم، بديهي و مطمئن است؟ چرا مردم، تنها نادان ها را در جست و جوي ناشناخته ها مي دانند که عاقبت هم سرگردان و آزرده و مأيوس تر از هميشه هستند؟
«آلبرت انيشتين»، مردي که زندگي خود را وقف ناشناخته ها کرد، در مقاله اي با عنوان «به چه چيز اعتقاد دارم؟»، نوشت، «زيباترين چيزي که مي توانيم تجربه کنيم، سرزمين رازهاست، اين کار، منشأ اصلي تمام هنرها و علوم است.»
*اگر به خودتان اعتقاد کامل داريد، مطمئن باشيد که هيچ کاري، خارج از توانايي شما نيست. سعي کنيد با تمام تجربه هاي انساني که داريد، از ناشناخته ها لذت ببريد.
*باور کنيد که اگر امور تکراري و يکنواخت زندگي را محو کنيد، موفقيت در انتظار شماست.
*اگر پيرو اين انديشه هستيد که از هر کار غيرعادي بايد کناره بگيريد، بدانيد که اين طرز فکر، مانع پذيرش تجربيات تازه مي شود.
*سعي کنيد از آزمايش و آزمودن کارهاي مختلف لذت ببريد.
*انعطاف ناپذيرها، هرگز رشد نمي کنند. سعي کنيد هر روز زندگي کنيد، نه اين که يک روز زندگي کنيد و آن را ده هزار بار يا بيش تر تکرار نماييد.
*انعطاف ناپذيري، اساس هرگونه پيش داوري ست. پيش داوري، هم چون مخفي گاهي ست براي فرار از سرزمين هاي تاريک و ناشناخته و پناه بردن به عزلتگاهي که بازدارنده ي رشد شخصيت شماست.
*دوري کردن از امور مجهول، به خودي خود داراي منافعي ست. اجتناب از کارهاي بي نقشه، مطمئن تر است.
ترس و توهم خود از ناشناخته ها را مي توانيد اين طور توجيه کنيد که «عمل کردن طبق موازين اجتماعي، عاقلانه تر است.»
*ممکن است خوب جلوه کردن در نظر ديگران، براي تان بااهميت باشد و از اين لحاظ احساس غرور کنيد که طبق ارزش هاي ديگران عمل نموده و رضايت آنان را جلب کرده ايد، اما متوجه اين موضوع هم باشيد که معناي عملکرد خوب و صحيح در اين جا، تنها نظريه و عقيده ي ديگران است.
*هرگاه خود را در حال فرار از ناشناخته ها مي بينيد، از خود بپرسيد بدترين اتفاقي که ممکن است پيش آيد، چيست؟ آن وقت مي بينيد که ترس هاي شما با واقعيت، تناسبي ندارد.
*به خاطر داشته باشيد که يکنواختي، مرگ روحي ست؛ پس سعي کنيد هر روزتان را با يک شيوه ي تازه بگذرانيد تا زنده باشيد، در غير اين صورت، خود را يک مرده ي فکري و رواني بدانيد.
*با اشخاصي که مي پنداريد بيش تر، مسؤول ترس هاي شما از ناشناخته ها هستند، گفت و گو کنيد، نگران سرزنش هاي شان نباشيد و سعي کنيد نگاه هاي ملامت بارشان ار تحمل کنيد اما اعلام استقلال نماييد.
*اعمال خود را نه بر اساس باورهاي خويش، بلکه بر پايه ي آن چه هست و آن چه در «حال»، تجربه مي شود، ارزيابي کنيد.
*هر وقت از ناشناخته اي دوري کرديد، نسبت به اين عمل خود، آگاهي يافته و درباره ي آن، با خود گفت و گو نماييد.
منبع:نشريه شادکامي و موفقيت شماره 69
اين ها سفارشاتي ست که بزرگ ترها از کودکي، در گوش بچه هاي شان مي خوانند.
دليل اين همه احتياط چيست؟ چرا کشف ناشناخته ها را با خطر کردن برابر مي دانيم؟ چرا بزرگ ترها هميشه بچه هاي شان را به راهي هدايت مي کنند که امري مسلم، بديهي و مطمئن است؟ چرا مردم، تنها نادان ها را در جست و جوي ناشناخته ها مي دانند که عاقبت هم سرگردان و آزرده و مأيوس تر از هميشه هستند؟
«آلبرت انيشتين»، مردي که زندگي خود را وقف ناشناخته ها کرد، در مقاله اي با عنوان «به چه چيز اعتقاد دارم؟»، نوشت، «زيباترين چيزي که مي توانيم تجربه کنيم، سرزمين رازهاست، اين کار، منشأ اصلي تمام هنرها و علوم است.»
*اگر به خودتان اعتقاد کامل داريد، مطمئن باشيد که هيچ کاري، خارج از توانايي شما نيست. سعي کنيد با تمام تجربه هاي انساني که داريد، از ناشناخته ها لذت ببريد.
*باور کنيد که اگر امور تکراري و يکنواخت زندگي را محو کنيد، موفقيت در انتظار شماست.
*اگر پيرو اين انديشه هستيد که از هر کار غيرعادي بايد کناره بگيريد، بدانيد که اين طرز فکر، مانع پذيرش تجربيات تازه مي شود.
*سعي کنيد از آزمايش و آزمودن کارهاي مختلف لذت ببريد.
*انعطاف ناپذيرها، هرگز رشد نمي کنند. سعي کنيد هر روز زندگي کنيد، نه اين که يک روز زندگي کنيد و آن را ده هزار بار يا بيش تر تکرار نماييد.
*انعطاف ناپذيري، اساس هرگونه پيش داوري ست. پيش داوري، هم چون مخفي گاهي ست براي فرار از سرزمين هاي تاريک و ناشناخته و پناه بردن به عزلتگاهي که بازدارنده ي رشد شخصيت شماست.
برخي دلايل رواني که مانع پاگذاشتن ما به سرزمين ناشناخته هاست:
*دوري کردن از امور مجهول، به خودي خود داراي منافعي ست. اجتناب از کارهاي بي نقشه، مطمئن تر است.
ترس و توهم خود از ناشناخته ها را مي توانيد اين طور توجيه کنيد که «عمل کردن طبق موازين اجتماعي، عاقلانه تر است.»
*ممکن است خوب جلوه کردن در نظر ديگران، براي تان بااهميت باشد و از اين لحاظ احساس غرور کنيد که طبق ارزش هاي ديگران عمل نموده و رضايت آنان را جلب کرده ايد، اما متوجه اين موضوع هم باشيد که معناي عملکرد خوب و صحيح در اين جا، تنها نظريه و عقيده ي ديگران است.
چند پيشنهاد براي دنياي پنهان و مرموز
*هرگاه خود را در حال فرار از ناشناخته ها مي بينيد، از خود بپرسيد بدترين اتفاقي که ممکن است پيش آيد، چيست؟ آن وقت مي بينيد که ترس هاي شما با واقعيت، تناسبي ندارد.
*به خاطر داشته باشيد که يکنواختي، مرگ روحي ست؛ پس سعي کنيد هر روزتان را با يک شيوه ي تازه بگذرانيد تا زنده باشيد، در غير اين صورت، خود را يک مرده ي فکري و رواني بدانيد.
*با اشخاصي که مي پنداريد بيش تر، مسؤول ترس هاي شما از ناشناخته ها هستند، گفت و گو کنيد، نگران سرزنش هاي شان نباشيد و سعي کنيد نگاه هاي ملامت بارشان ار تحمل کنيد اما اعلام استقلال نماييد.
*اعمال خود را نه بر اساس باورهاي خويش، بلکه بر پايه ي آن چه هست و آن چه در «حال»، تجربه مي شود، ارزيابي کنيد.
*هر وقت از ناشناخته اي دوري کرديد، نسبت به اين عمل خود، آگاهي يافته و درباره ي آن، با خود گفت و گو نماييد.
منبع:نشريه شادکامي و موفقيت شماره 69