حقوق مولف ، راديو و تلويزيون (3)

حقوق ملي كشورهايي كه نظريه حمايت از مولف بعنوان آفريننده اثر را كه مبناي عهدنامه برن مي باشد ، پذيرفته اند ، بين محتواي معنوي ومادي حق مؤلف فرق قائل شده اند و براي توجيه اين امر استدلال مي كنندكه از طريق حمايت اثر مؤلف نه تنها منافع مالي او بلكه بخصوص منافع معنوي و روحي وي نيز حفظ مي گردد . بدين ترتيب حقوقي كه مجموع آنها محتواي
جمعه، 19 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حقوق مولف ، راديو و تلويزيون (3)

حقوق مولف ، راديو و تلويزيون (3)
حقوق مولف ، راديو و تلويزيون (3)


 





 

فصل چهارم - محتواي حق مؤلف
 

1- تمايز بين محتواي معنوي و مادي حق مؤلف :
حقوق ملي كشورهايي كه نظريه حمايت از مولف بعنوان آفريننده اثر را كه مبناي عهدنامه برن مي باشد ، پذيرفته اند ، بين محتواي معنوي ومادي حق مؤلف فرق قائل شده اند و براي توجيه اين امر استدلال مي كنندكه از طريق حمايت اثر مؤلف نه تنها منافع مالي او بلكه بخصوص منافع معنوي و روحي وي نيز حفظ مي گردد . بدين ترتيب حقوقي كه مجموع آنها محتواي حق مؤلف را تشكيل مي دهند برحسب اينكه منافع معنوي يا منافع مادي مؤلف را حفظ مي كنند ، بطور جداگانه درنظر گرفته مي شوند واين امر تفاوت رژيم حقوقي آنها را توجيه مي كند ، بي آنكه حقوق مذكور به دو دسته مستقل تقسيم شوند زيرا منافع معنوي بر منافع مادي برتري دارند واين دو به يكديگر مرتبطند .
2- حقوقي كه جنبه معنوي دارند
مهمترين و برجسته ترين حق معنوي مؤلف ، حق انتشار است كه مقدمه و شرط حقوق ديگر بخصوص حق منتفع شدن از بهره برداري از اثرش به شمار مي رود شناساندن افكار خود به ديگران يكي از مسلم ترين حقوق شخصي هر انساني است .انتشار اثر بدون رضاي مؤلف آن ، تجاوز به شخصيت وآزادي فردي او تلقي مي شود . به همين سبب حق شناساندن اثر به مردم يك حق شخصي ، انحصاري و بي قيدو شرط مؤلف به حساب مي آيد . به موجب اين حق فقط مؤلف مي تواند انتشار يا معرفي كردن اثرش را اجازه دهد ويا موافقت كند كه ديگران از اثرش به منظور تنظيم يك اثر تركيبي ويا جمعي استفاده نمايند .
حق معنوي ديگري كه به شخصيت مؤلف بستگي دارد و از او به عنوان پديد آورنده اثر جدائي ناپذير است ، حق ولايت يا سلطه او بر اثرش مي باشد يعني حقي كه به موجب آن بايد او را خالق اثرش شناخت حتي اگر اثرش بنام مستعار ويا بدون نام منتشر شده باشد ونيز حق منع ديگران از اينكه حق ولايت او ب اثرش را غضب كنند ( واثر را به خود نسبت دهند ) .
حق ديگري كه به حق انتشار بسيار نزديك است ، حق حرمت اثر است . زيرا فرض براين است كه مؤلفي كه تصميم گرفته است اثرش را به اطلاع عموم برساند ، بطور ضمني توافق كرده است كه اثرش بدون هيچگونه تغيير وبدانگونه كه خلق شده است ، منتشر گردد . هرگونه تغييراتي در اثرش داده شود ، از هرنوعي كه باشد ، ( حذف ، اضافه ، جرح و تعديل ، تغيير طرح ، محتوا، ويا اسلوب و غير آن ) تجاوز به اثر شناخته مي شود وبه مؤلف اجازه مي دهد كه خواستار برگرداندن اثر بصورت اوليه اش گردد و همچنين تقاضاي جبران خسارت بنمايد .
اين حقوق كه جنبه معنوي دارند معمولاً در كشورهايي شناخته شده اند كه نظريه توسل به حق مؤلف براي حمايت از شخصيت مؤلف به عنوان خالق اثر را نيز پذيرفته اند .
اين حقوق معنوي مؤلف مشمول مرور زمان نمي گردد ودر زمان حيات مؤلف غير قابل انتقال مي باشند ولي معمولاً پس از مرگش قابل انتقال هستند. معذلك در بعضي از سيستم هاي قانونگذاري حق ولايت يا سلطه بر اثر و حق حرمت آن بعد از فوت مولف به انجمن ويا اتحاديه مورد نظر خلق كننده اثر و يا در فقدان آنها به اين سازمان ذيصلاحيت دولتي انتقال مي يابد . حق انتشار اثر با مرگ مؤلف خاتمه مي يابد وبنايراين هركس مي تواند اين حق را اعمال كند ، مگر آنكه مؤلف در زمان حياتش انتشار اثر را منع كرده باشد .
حق ديگري كه جنبه معنوي دارد و صريحاً فقط بوسيله چند قانون پيش بيني شده است حق عدول يا پس گرفتن droit de repentir ou de retrait است كه بموجب آن مؤلف مي تواند اثر خود را پس از واگذاري حق بهره برداري از آن و حتي پس از انتشار آن پس بگيرد يا اصلاح كند . ماده 142 قانون حق مؤلف ايتاليا استفاده از حق پس گرفتن اثر را مشروط برآن دانسته است كه استفاده از اين حق مبتني بر دلائل معنوي قانع كننده باشد كه تشخيص آنها در صلاحيت مقامات قضائي است . ماده 32 قانون حق مؤلف فرانسه ، حق عدول وپس گرفتن اثر را ، بدون اين كه آن را تحت كنترل مقامات قضائي قرار دهد ، مي پذيرد ولي به منظور محدود ساختن اجراي اين حق ، پيش بيني مي كند كه مؤلف بايد قبلاً خساراتي را كه محتملاً پس گرفتن اثر به انتقال گيرنده وارد مي آورد ، جبران كند .
به نظر ما حق عدول و پس گرفتن اثر نتيجه مسلم حق انتشار است و بنابراين در تمام سيستم هاي قانونگذاري براي مؤلف حق آزادي انتشار اثر را قائل هستند حتي اگر بطور صريح در قانون پيش بيني نشده باشد ، قابل قبول است. مؤلفي كه قراردادي را براي انتشار اثرش امضاء كرده است ، چنانچه به علت ناراحتي وجدان از تصميم خود براينكه اثرش را به اطلاع مردم برساند منصرف گردد مي تواند از تعهد خود عدول كند ، مشروط بر اينكه پرداخت خسارت وارده به طرف ديگر قرارداد را بپذيرد .
مؤلف كه صاحب اثرش مي باشد ، بايد حاكم بر سرنوشت آن نيز باقي بماند . حق عدول و پس گرفتن اثر با مرگ مؤلف پايان مي پذيرد زيرا تنها اوست كه صلاحيت اعمال اين حق را دارد .
3- حقوقي كه جنبه مالي دارند :
حقوق مالي مؤلف عبارتند از :
حق نشر و تكثير اثر كه متضمن منافع مادي است و شامل عمل تثبيت و ضبط مادي اثر به طرق مختلف ( از قبيل چاپ، عكاسي ، طراحي، گراوور ، قالب گيري ضبط مكانيكي، سينمائي و مغناطيسي ) مي گردد و امكان مي دهد كه اثر بطور غير مستقيم به اطلاع عموم برسد . حق ديگر حق نمايش واجرا همراه با كسب منافع مادي مي باشد كه عبارت است از ارائه مستقيم اثر به مردم از طريق نمايشهاي در اماتيك ، اجراي آثار غنائي و شاعرانه پخش گفتارها ، صداها ، تصاوير و هرگونه نمايش ديگر . در بعضي از كشورهاي مثلاً در فرانسه حق تعقيب droit de suite نيز وجود دارد كه به خالق يك اثر هنري امكان مي دهد كه چند درصدي از قيمت فروش مجدد اثر خود، مثلاً از قيمت فروش مجدد يك تابلو نقاشي را دريافت دارد و در نتيجه از ارزش اضافي اين اثر كه در نتيجه به شهرت رسيدن خالق آن حاصل گرديده بهره مند شود .
يكي ديگر از حقوق مادي ، حق بهره برداري از اثر بهر وسيله مشروع و حق تحصيل سود مادي از آن است . البته بايد به فهرست اين حقوق، حق مؤلف به خسارت را در صورتي كه به حقوقش لطمه اي وارد آمده باشد ، اضافه كرد .
برخلاف حقوق معنوي،حق مادي مؤلف قابل واگذاري و انتقال به وراثش مي باشد و جنبه موقتي دارد و در مدت حيات مؤلف و معمولاً تا پنجاه سال پس از فوتش به قوت خود باقي مي ماند .

فصل پنجم- قرارداد سفارشي و قراردادهائي كه راجع به بهره برداري از حقوق مالي مؤلف منعقد مي شوند :
 

1- قرارداد سفارش
قرارداد سفارش ، به خلق يك اثر ادبي يا هنري در آينده مربوط مي گردد .مؤلف به وسيله اين قرارداد متعهد مي شود كه براي آفرينش يك اثر هنري در آينده كه در قرارداد تعيين شده است ، نيروي فكري خلاق خود را بكار بندد . اين يك تعهد انجام فعل است . ضمناً در قراردادهاي سفارشي كه با مؤسساتي كه به كار نشر ( تكثير، نمايش و غيره ) آثار فكري مي پردازند ، منعقد مي گردد ، مؤلف متعهد مي شود كه موقتاً حق خود را مبني بر ارائه اثر خويش به مردم به طرق مختلف از قبيل تكثير و نمايش و غيره به طرف ديگر قرارداد واگذار كند . اين نيز يك تعهد انجام فعل است .
در قراردادهاي مربوط به آثار هنري پلاستيك كه با اشخاص طبيعي ويا حقوقي منعقد مي گردند دومين تعهد مؤلف عبارت است از انتقال مالكيت اثري كه در آينده خلق خواهد كرد به طرف ديگر قرارداد .
اين يك تعهد به واگذاري است . بديهي است كه مؤلف ، تعهد دوم را بر فرض آفرينش اثر كه در آينده بعهده مي گيرد و تنها در مورديكه پس از اتمام اثر حق خود مبني بر اتخاذ تصميم به انتشار آن را بطور مثبتي اعمال كند ، لازم الاجرا خواهد بود .
2- قرارداد بهره برداري از حقوق مالي مؤلف :
معمولاً مؤلف با واگذاري موقت حق خود بر تكثير و نمايش آثارش به يك ناشر ويا يك سازمان نمايشي در مقابل دريافت عوض ، از حق ماديي كه به اثرش تعلق مي گيرد بهره مند مي گردد
اين قرارداد ها بر اساس مقررات خاص قوانين ملي تنظيم مي شوند و مهمترين آنها عبارتند از قرارداد انتشار - قرارداد بهره برداري از يك اثر هنري بوسيله سينما - قرارداد پخش يك اثر هنري بوسيله راديو و تلويزيون وغيره . در اينجا براي ذكر اين مقررات خاص مجالي نيست . فقط خاطر نشان مي سازيم كه به منظور حمايت مؤلفان كه اصولاً فكر قانونگذاران اغلب كشورها را به خود مشغول داشته است ، در قوانين ملي كشورها ، مقرراتي به اين شرح ديده مي شود : واگذاري نمي تواند شامل خود حق تكثير و يا نمايش اثر گردد بلكه فقط شامل حق اعمال اين حقوق مي گردد .
واگذاري وانتقال اين حقوق موقت است . انتقال تمامي آثاري كه در آينده خلق شد ممنوع است انتقالها بايد به طريق مضيق تفسير گردند . هر ماده قرارداد كه براي مؤلف نامساعد تر از مقررات قانوني باشد كان لم يكن تلقي ميگردد و مقررات قانوني مربوط خودبخود جايگزين آن تلقي خواهد شد . قرارداد بايد بوسيله خود مؤلف منعقد شود و كتبي باشد .
منبع:www.lawnet.ir
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.