گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»

آواز بلبل (مستند، 1987)، وقتي آقاي لئون براي اولين بار از كشتي پياده شد (مستند كوتاه، 1979)، در پايان جنگ ديوارها پوست ريختند (مستند، 1980)، R ... ديگر جواب نمي‌دهد (مستند، 1981)، درس هايي از دانشگاه وولانته (مستند، 1982)، دربار، جاناتان/ ژان لووه و آثارش (مستند، 1983)، مي‌دود... همه دنيا را مي‌دود (كوتاه، 1987)،‌ فالش (اولين فيلم
شنبه، 27 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»

گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»
گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»


 

ترجمه: فريد عباسي و رضا كاظمي




 
در كوران قهرماني
فيلم شناسي برادران داردن
ژان پير متولد 1951، لوك متولد 1954
آواز بلبل (مستند، 1987)، وقتي آقاي لئون براي اولين بار از كشتي پياده شد (مستند كوتاه، 1979)، در پايان جنگ ديوارها پوست ريختند (مستند، 1980)، R ... ديگر جواب نمي‌دهد (مستند، 1981)، درس هايي از دانشگاه وولانته (مستند، 1982)، دربار، جاناتان/ ژان لووه و آثارش (مستند، 1983)، مي‌دود... همه دنيا را مي‌دود (كوتاه، 1987)،‌ فالش (اولين فيلم بلند داستاني، 1987)، به تو فكر مي‌كنم (1992)، قول (1996)، جي جي و مونيكا و بيانكا (مستند، 1997، ژان پير داردن به تنهايي ساخته است)، روزتا (1999، برنده نخل طلاي جشنواره كن)، پسر (2002، برنده جايزه بهترين بازيگر مرد از جشنواره كن)، كودك (2005، برنده نخل طلاي جشنواره كن)، در تاريكي (يكي از فيلم هاي كوتاه مجموعه «هركس سينماي خودش» براي جشنواره كن 2007)، سكوت لورنا (2008).
* ايده ساخت چنين فيلمي از كجا شكل گرفت؟
لوك داردن: چند سال بود كه مي‌خواستيم فيلمي در باره يك زن بسازيم و چند فيلم نامه يا طرح نوشتيم درباره زن يا دختري جوان. روزي خانمي از آشنايان‌مان در بروكسل به ما ايده اي داد. برادرش يك معتاد تزريقي بود و اعتياد سختي داشت. مافيا به او پيشنهاد داده بود كه با يك روسپي آلبانيايي ازدواج كند. خواهرش، بنا بر حرفه اش، از قبل مي‌دانست كه اكثر معتادان بر اثر مصرف بيش از حد مواد در چنين ازدواج هايي، مي‌ميرند. او به برادرش گفته بود كه «ازدواج نكن چون در ابتدا به خاطر ازدواج به تو پولي مي‌دهند اما هنگام طلاق و جدا شدن، چيزي برايت باقي نمي ماند كه به آن ها برگرداني و خواهي مرد.»
برادر حرف خواهرش را آويزه گوش كرد و ازدواج نكرد و اين داستان در ذهن ما باقي ماند تا ايده ساختن فيلمي در باره زني كه درگير چنين ماجرايي شده، به ذهن‌مان خطور كرد. چيزي كه ما را جذب اين ايده كرد اين بود كه اين زن را در موقعيتي قرار بدهيم كه بين اين كه مانع مرگ آن مرد بشود يا نه، مجبور به «انتخاب» باشد. باور غالب اين است كه كسي را كه مواد مصرف مي‌كند نمي‌توان يك انسان واقعي به حساب آورد! اين نكته آغاز وعزيمت ساخت اين فيلم بود.
* آيا تحقيق ويژه‌اي هم براي اين كار انجام داديد؟
ژان پير داردن: با توجه به شناخت‌مان از جايگاه اجتماعي اين آدم ها، تحقيق خاصي براي آن ها نداشتيم اما بايد براي چند نكته خاص پژوهش هايي مي كرديم، مثلاً درباره قوانين طلاق كه همواره در حال تغيير هستند. چگونگي اين ماجرا در فيلم بايد براي بيننده متقاعد كننده باشد. اين ازدواج هاي صوري و روي كاغذ بسيار شك برانگيزند و از اين روست كه فابيو با قضيه طلاق چندان راحت نيست؛ به دليل پولي كه در ميان است و ضرورت پايان دادن سريع به ازدواج لورنا و كلودي براي ازدواج زن با يك مرد روس. و در اين ميان پليس هم مشغول بررسي ماجراست. روي مسائلي از اين دست، تحقيقاتي انجام داديم. اما هيچ تحقيقي براي اين كه چه طور كل ماجرا را پيش ببريم صورت نگرفت.
لوك: بنابر مطالعاتي كه داشته‌ام، اين روزها معامله انسان ها با ازدواج هاي صوري پول هنگفتي نصيب مافيا مي‌كند. اين معامله به شكل هاي مختلف صورت مي‌گيرد و روس ها در اين ميان نقش دارند.

گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»

* اولين نماي فيلم چك هايي است كه در بانك پرداخت مي‌شود. مي‌شود درباره اين حضور هميشگي پول در فيلم هاي تان توضيح بدهيد؟
ژان پير: پول روابط ما انسان ها را تعيين مي‌كند و چيزها را تغيير مي‌دهد. پول به ما ابزارهاي تغيير زندگي را مي‌دهد و به شخصيت هاي فيلم اجازه مي دهد كه زندگي شان را دگرگون كنند. در فيلم هاي ديگران، پول به عنوان چيز شرم‌آوري نمايش داده شده است. براي ما اين طور نيست. پول مي تواند موجب كنش هاي اخلاق‌گرايانه شود. وقتي لورنا حساب بانكي براي فرزند كلودي باز مي‌كند به نظر ما اين جا پول، چيز قشنگي است.
* در ابتداي فيلم، لورنا آماده شده تا در انجام يك قتل شركت كند يا به طور ضمني اجازه مرگ بدهد. آيا او حقيقت آن موقعيت را درك مي‌كند؟ چون كشتن كسي يا مانع مرگ كسي نشدن عملي بسيار جدي و ناهنجار از نظر اجتماعي است كه در اين جا فقط به خاطر برپايي يك رستوران كوچك صورت مي‌گيرد. آيا او واقعاً در انجام اين قتل مشاركت مي‌كند؟ نظر شما چيست؟
لوك: فكر مي‌كنم لورنا در ابتدا قبول مي‌كند اما بعد «نه» مي‌گويد. اما از نظر من او از ابتدا به خوبي درك نكرده كه درگير چه ماجرايي است. اول قبول مي‌كند، با اين مرد زندگي مي‌كند، درحالي كه نه مي خواهد ريختش را ببيند و نه به او فكر كند... وقتي به خانه مي‌آيد، چيزي را كه شوهرش خواسته برايش مي‌آورد. اما حتي نمي خواهد به او نگاهي بيندازد. او نمي‌خواهد ميان شان رابطه اي برقرار شود كه رنگ و بوي انساني داشته باشد. وقتي كلودي از لورنا تقاضاي كمك مي‌كند و به دست و پايش مي افتد، لورنا متقاعد مي‌شود كه براي او دارو بياورد، از نظر من آن لحظه، لحظه اي است كه مي‌توان لورنا را اندكي انساني‌تر ديد. لورنا دارد رابطه اي را با او آغاز مي‌كند كه بسيار فراتر از آن چيزي است كه تصور مي‌كند؛ هرچند در ابتدا، لورنا باسوكول كه مي گويد «اون يه تزريقيه، كي براش مهمه؟» هم عقيده است.
* چيزي كه ذهنم را مشغول كرده تغيير حال ناگهاني لورنا است. آماده شدن براي كشتن كسي، بي رحمي و جرأت زيادي مي‌خواهد. بسياري هستند كه اين جرأت را دارند، اما تبديل شدن به آدمي با ماهيت انساني‌تر كار دشواري است چون كسي كه قصد كشتن كس ديگري را دارد، بايد حال و روز خرابي داشته باشد.
لوك: امروز، روابط انساني خشن‌تر هستند و براي اين كه خود را در جامعه پيش ببرند آماده انجام... (مصاحبه‌گر حرفش را قطع مي‌كند).
* شكي نيست كه آدم هاي خشن زيادي وجود دارند. اما لورنا به آرامي ديگر تبديل مي‌شود؛ مسأله اين است. كساني مثل او از نظر دروني بسيار ويران هستند، آيا آن ها هم مي‌توانند به اين شيوه دگرگون شوند؟ سؤال من اين بود.
ژان پير: اين قدرت داستان است. اين همان چيزي است كه ما را مجذوب كرده است: ديدن اين كه چه طور مي‌توانيم در داستان مان، توانايي تغيير را به لورنا بدهيم. حتي اگر اين تغيير، همان طور (دوپهلو) باشد كه در فيلم مي بينيد. كلودي به او نشان مي‌دهد كه توانايي ترك اعتياد را دارد و لورنا او را تحسين و از نقشه‌اي كه آن ها براي قتل كلودي كشيدند احساس گناه مي‌كند اما در كل موضع او در قبال كلودي مبهم است و آن را نمي‌شود به آساني توضيح داد و همين لورنا را هم سردرگم كرده است. اين موضوع همان قدر براي ما مبهم است كه براي او. او دودل است و در لحظه‌اي خاص، گرفتار نيرويي قوي‌تر از خودش مي‌شود و آن قدرت داستان است كه سعي دارد به كسي مثل لورنا فرصتي بدهد. شكي نيست كه در دنياي واقعي، قضيه بسيار پيچيده تر و مشكل‌تر است. حتي اگر كسي مثل لورنا افكارش را تغيير دهد كساني مثل فابيو يا اسپيرو هستند كه به آساني به او شليك كنند و در اين صورت به پايان كنوني قصه نمي‌رسيديم كه لورنا در كلبه با بچه‌اي كه معلوم نيست وجود خارجي داشته باشد، صحبت كند. چيزي كه ما را مجذوب كرد، دنبال كردن مسير لورنا بود.
* رازي در دل اين فيلم است: بچه لورنا واقعي است يا زاييده تخيل او؟ البته در فيلم دكتر مي‌گويد كه بچه‌اي در كار نيست. اما باز اين پرسش به جاي خود باقي است.
ژان پير: ما از ابتدا وقتي كه تصميم گرفتيم جسد كلودي را نشان ندهيم، ايده بارداري تخيلي را در سر داشتيم. خلأ حضور كلودي با اين بچه پر مي‌شود؛ هر چند بچه هم در واقع يك غياب است. فيلم به شما اين امكان را مي‌دهد كه اگر بخواهيد مي‌توانيد حاملگي لورنا را باور كنيد. جالب بود كه با اين كه در فيلم نمايي وجود دارد كه در آن دكتر به لورنا مي‌گويد او حامله نيست، تماشاگران فيلم اصرار دارند كه او را باردار بدانند. فكر مي‌كنم به اين دليل باشد كه تماشاگران دوست دارند او خود را رها سازد و زندگي تازه اي را شروع كند. لورنا به زندگي كلودي توجهي نداشت اما زندگي فرزند كلودي برايش اهميت دارد و اين بيان‌كننده آينده و اميد است.
* مردم هميشه در حال تغييرند. اما در اين موضوع، انگيزه تغيير چيست؟ آيا عشق است، نوعي غريزه حيواني، يا غريزه مادرانه؟
لوك: احتمالاً عشق. همچنين گناه. او از بودن با اين مرد احساس گناه مي‌كند و از اين كه او قرار است بميرد و نمي‌تواند چيزي به او بگويد، ناراحت است و بعد پاي عشق هم به ميان مي‌آيد. در ابتدا، دل سوزي است، او فكرش را نمي‌كند كه اين اتفاق برايش بيفتد و او را خرد كند. وقتي لورنا به اجبار احساس گناه مي‌كند و تنهاست، قضيه دشوارتر مي‌شود. فشارهاي روي او زيادند، او در ابتدا تنهاست و در آخر هم تنها باقي مي‌ماند.
* چيزي كه مي‌خواهم بدانم اين است كه آيا انگيزه‌اي عيني براي انجام اين كار وجود دارد يا به نوعي مي‌توان آن را تصادفي يا معجزه‌واردانست؟ آيا پاي انگيزه اي اجتماعي و ملموس در ميان است؟
لوك: چه چيزي او را وادار به تغيير مي‌كند؟ به نظر ما حقيقت اين است كه لورنا در لحظه‌اي خاص به كلودي پاسخ مي‌دهد وقتي كه كلودي با التماس لورنا را صدا مي‌زند«لورنا، لورنا، لورنا»، او در پاسخ نمي‌گويد«نه، نه، نه». چيزي در اين ميان نهفته است و لورنا درمي‌يابد كه اين مرد مي‌خواهد زنده بماند. لورنا يك قاتل حرفه‌اي نيست و قطعاً در ابتدا فكر مي‌كرد كه كشتن يك انسان راحت‌تر از چيزي است كه در تصورش است. حالا به لحظه حساس رسيده ايم كه اين مرد با تمناي فراوان مي‌خواهد زنده بماند و لورنا دگرگون مي‌شود. نمي دانم... من هيچ وقت در جنگ نبوده ام، اما به نظرم كساني هستند كه در لحظاتي خاص در جنگ كارهايي را انجام داده اند كه برخلاف ميل باطني شان بوده، دشمن را جلوي چشمان خود ديده‌اند ولي نتوانسته‌اند او را بكشند.
* كنجكاوي‌ام به طور كلي از آن جهت است كه چيزهايي درباره پيشينه شما مي‌دانم و ظاهراً هم پيشينه بسيار جذابي بوده است. كنجكاوم بدانم شما چه رابطه‌اي ميان پيشينه اجتماعي و سياسي و فيلم‌سازي‌تان مي‌بينيد. امروز چه طور به آن ها مي‌نگريد؟
لوك: شايد رابطه‌اي وجود دارد كه ما به زندگي افراد خاصي از اجتماع علاقه مند هستيم و از آن ها فيلم مي‌سازيم. ما علاقه‌مند به كساني هستيم كه شرايط زندگي آن ها، نشان دهنده چگونگي عملكرد اجتماع است و دوست داريم نشان دهيم افراد منزوي و حاشيه نشين چه‌گونه در اين اجتماع زندگي مي‌كنند. ما به اين انسان ها علاقه منديم ولي وقت ساختن فيلم هايمان سعي نمي‌كنيم شرايط ناگوار زندگي شان را تعديل شده نشان بدهيم يا با آن ها همدلي كنيم. براي مثال ما نمي‌گوييم كه چون لورنا يك مهاجر فقير است، پس مي‌تواند كسي را بكشد چون شرايط زندگي‌اش او را وادار به چنين كاري مي‌كند. ما به كسي انگ نمي‌زنيم كه اين سياه و آن ديگري كلاه‌بردار است. مي خواهيم نشان دهيم اين مردم و شخصيت هاي قصه‌هاي ما چرا دست به انجام هر كاري مي‌زنند تا يك شبه ره صدساله را طي كنند و به خوش بختي برسند. هر كسي كه در جايگاه لورنا باشد حق دارد زندگي بهتري داشته باشند اما چه‌گونه به صرف اشتياق براي به دست آوردن زندگي بهتر، مي توان حاضر به گرفتن جان كسي شد؟ چه طور چنين انساني مي تواند تغييركند؟ بدون شك پيشينه مستندسازي ما در اين ميان نقش مهمي دارد. ما مردم را ديده‌ايم، موقعيت هايي را ديده ايم كه ما را جذب كرده اند. اما هرگز ادعا نمي‌كنيم كه اين فيلم نشان‌دهنده وضعيت واقعي مهاجرت در بلژيك است. ما صرفاً به يك جنبه خاص پرداخته‌ايم.

گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»

* چرا از مستندسازي دست برداشتيد و به فيلم هاي داستاني رو آورديد؟
ژان پير: اگر بخواهم پاسخ صادقانه اي به شما بدهم، به نظرم هر فيلم سازي بالاخره يك روز به ساختن فيلم داستاني گرايش پيدا مي‌كند و بعد در مي يابد كه توانايي ادامه اين كار را دارد يا نه، اما اگر ببيند كه اين توان در وجودش هست ادامه خواهد داد. ما هم از اين قاعده مستثنا نبوديم و مي خواستيم ببينيم كه چه قدر مي‌توانيم ماجراها را روايت كنيم و با بازيگرها، حرفه‌اي يا غيرحرفه‌اي، كار كنيم. فرض كنيد بخواهيم كسي را به تصوير بكشيم كه اجازه مي‌دهد كسي بميرد و بعدها به فرزندش بگويد «ما گذاشتيم او بميرد». در يك مستند، شما قادر به انجام اين كار نيستيد و اين يك موقعيت انساني است كه ما را مجذوب خود مي‌كند. براي ما، فقط داستان ها جذاب اند. براي بيان حقيقت درباره روابط اجتماعي، داستان ها اين اجازه را مي‌دهند كه چيزها را فراتر از چارچوب هاي محدود قراردهيد، حتي وقتي كه چيزهاي ممنوعه را به تصوير مي‌كشيم، توانايي رفتن به جاهايي را داريم كه مستندها نمي‌توانند. مي‌توانيم موقعيت هايي را به تصوير بكشيم كه از نظر اخلاقي نمي‌توان آن را در يك مستند به تصويركشيد.
* فيلم نامه سكوت لورنا در جريان كار تغييري كرد يا همان فيلم نامه اوليه باقي ماند؟
ما معمولاً مايليم در زمان فيلم برداري ديالوگ ها را كم كنيم و جبنه هاي فيزيكي و حركات را به جاي آن ها اضافه كنيم. بازيگران جنبه‌هايي ازخود را به فيلم اضافه مي‌كنند. فيلم برداري بر حسب شرايط ممكن است تغيير كند.
* نقش لورنا را بازيگري از كوزوو بازي كرده. او را چه‌گونه پيدا كرديد؟
يكي از دستياران ما به آن منطقه سفر كرد و از حدود صد بازيگر زن حرفه‌اي و غيرحرفه‌اي تست گرفت. ما آرتا دوبروشي را انتخاب كرديم. چند هفته پيش‌تر از اين، او را در دو فيلم آلبانيايي ديده بوديم. ما به محل زندگي او يعني سارايوو رفتيم و با دوربين دي‌وي خودمان يك روز كامل از او فيلم گرفتيم. از راه رفتنش، دويدنش، آواز خواندنش و حتي كارهايي شبيه آن چه قرار بود لورنا در فيلم انجام دهد. او به بلژيك هم آمد و از بازي تمريني او و ديگر بازيگران فيلم گرفتيم. پيش از پروازش به سوي سارايوو به او گفتيم كه براي بازي در نقش لورنا انتخاب شده است و چند ماه پس از شروع فيلم برداري براي يادگيري زبان فرانسوي به بلژيك آمد.
* برخلاف فيلم هاي قبلي تان كه از دوربين سوپر 16م م استفاده كرده‌ايد و حركت هاي دوربين كم‌تر شده. در اين باره توضيح مي‌دهيد؟
ما پنج دوربين ديجيتال، دوربين سوپر 16 و دوربين 35 را آزمايش كرديم. دوربين 35 در شب نزديك‌ترين تصاوير را به آن چه مي‌خواستيم به ما داد؛ به علاوه كه نمي‌خواستيم دوربين به طور پيوسته در حركت باشد و مي‌خواستيم تصويرها كم‌تر توصيفي باشد و قاب هاي محدود داشته باشيم و دوربين 35 به دليل سنگيني‌اش مناسب‌تر بود.

گفت و گو با برادران داردن درباره «سكوت لورنا»

* همه فيلم هاي قبلي شما در شهر كوچك صنعتي سِرنگ (Seraing) كه كودكي شما در آن گذشته ساخته شده است. براي اين فيلم به ليِژ رفتيد كه شهر بزرگي است و فقط چند مايل از آن جا دورتر است.
ليژ شهر بزرگ تري است با جمعيت زيادي كه روز و شب در خيابان در رفت و آمدند. براي لورنا كه از آلباني آمده، يك شهر بزرگ و مدرن اروپايي همه جور آرزو و اميد را در بردارد. همچنين مي‌خواستيم لورنا را در ميان مردم نشان دهيم؛ مردمي كه از نظر فيزيكي در كنارش هستند ولي چيزي از رازش نمي‌دانند.
* كارگرداني فيلم ها را چه طور بين خودتان تقسيم مي‌كنيد؟
درباره فيلم نامه بحث مي‌كنيم. هر دو در انتخاب عوامل دخالت داريم. سرصحنه ابتدا بدون حضور عوامل ديگر، به تنهايي با بازيگران كار مي‌كنيم، سپس گروه و مدير فيلم برداري به ما مي‌پيوندند، يكي از ما پشت مونيتور مي‌رود. پس از هر برداشت هر صحنه را در مونيتور مرور مي‌كنيم، درباره اش حرف مي كنيم و سپس با مدير فيلم برداري وارد بحث مي‌شويم. هر دومان كار تدوين را انجام مي‌دهيم. واقعاً دوتايي كاركردن پيچيده‌تر از كاركردن به تنهايي نيست.
* قبل از فيلم برداري زياد تمرين مي‌كنيد؟
بله. اين باعث مي‌شود كه موقع فيلم برداري آرامش زيادي داشته باشيم. وقتي كارمان را خوب بشناسيم خيال‌مان راحت‌تر مي‌شود. در واقع تمرين ها بهترين بخش كار ما هستند. ما درباره روان شناسي شخصيت ها بحث نمي‌كنيم. كار ما يك جورهايي غريزي‌تر است. تمرين در حكم اردوي آمادگي يك تيم فوتبال است و زماني كه فيلم برداري مي‌كنيم انگار در كوران رقابت قهرماني هستيم.
تلفيقي از سه گفت و گو
منبع:ماهنامه سينمايي فيلم 395



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.