راهبرد پيشرفت در دولت ديني و عصر مدرنيته(5)
نويسنده :عليرضا موفق
ديدگاه مدرنيته
1. مدرنيته و نيازهاي مادي
منظور ازانسان گرايي که غرب در راستاي مدرنيسم بدان تأکيد مي کند، ايمان به انسان و خواسته هاي اوست ونه هيچ چيز ديگر ؛ يعني اثبات انسان و خواسته هاي او ونفي همه امور غير از اين ؛ نفي هر چيزي که انسان بدان دست نمي يابد و نفي هر چيزي که علم و عقل او بدان نمي رسد.
وجود انسان ، بر اساس ديدگاه سنتي ، در آن ترکيب بليغي از جسم و روح ديده مي شود، اما در ادبيات مدرن ، چيزي به نام نفس و روح وجود ندارد. در آثار مدرن ، روح - به فرض وجود - به عنوان چيزي فرعي ديده مي شود. اين نگاه در آثار هنري نيز متجلي بوده است. بسياري از نقاش هاي مدرن ، به انسان برهنه توجه مي کنند، انساني که همين است ، بدون هيچ چيزي اضافه بر آن؛ انساني که تنها به جسمش بايد توجه نمود و به خواسته ها و نيازهاي همين بدني که مي بينيم بايد نگريست . مسلماً نيازهاي بدني ، چيزي جز تأمين مايحتاج مالي و رفاه و به تعبير خلاصه تر ، اصل لذت نيست؛ البته لذتي که به همين جسم مربوط مي شود.
براي آنکه اين ادعا در جهان بيني مادي ،بهتر روشن شود ، مناسب است به اين مطلب توجه شود که در اومانيسم ادعايي غرب ، چه خواستي مورد توجه و محور قرار گرفته است؟ آيا خواسته هاي مطلق انسان مورد نظر است تا شامل همه خواسته هاي مادي و غير مادي او باشد، يا تنها به خواسته هاي مادي وي
توجه شده است پل ادواردز، که مدت هاست فرهنگ وي جزو فرهنگ هاي کم نظير غرب به شمار مي رود، در اين باره مطالب صريح و روشني دارد. جملات وي به خوبي ، مقصود از خواست انساني در مکتب اومانيسم را روشن مي سازد:
اومانيست ها ، گر چه روح انسان را براي قدرتي که براي آزاد بودن دارد تحسين مي کنند ، اما هيچ گاه جسم انسان و امور مربوط بدان را فراموش نمي کنند. تشخيص هاي گسترده ، به طور واضح ، ارزش «لذت» (Pleasure) در اومانيسم و اکراه آن از زهد قرون وسطايي را نشان مي دهد. تز اومانيسم اين است که لذت ، تنها خوبي و خير و يگانه غايت براي فعاليت هاي انسان است.(1)
تصريحات روشن آقاي ادواردز ، حاکي از آن است که بنابر مکتب اومانيسم، که بنا بر آنچه در تعريف گذشت ، شالوده و بيان مدرنيته به شمار مي رود، نياز مورد نظر انسان ، که آن قدر بدان توجه شده ، چيزي بيش از لذت هاي مادي انسان ، يعني «Pleasure» نيست.
اين در حالي است که اساس لذت در مکتب اسلام و به تبع آن ، نظام جمهوري اسلامي ، امري کاملاً فرعي و مقهور امور ديگر است. هيچ وقت نبايد امر براي آنکه تنها موجبات خوشي و لذت مردم را فراهم مي کند، به عنوان يک اصل در نظر گرفته شود و هر گاه امور اصيل و مهم ، مانند عزت ، استقلال، حميت، غيرت ديني، آزادگي ، بزرگي ، ياري و کمک به مردم مظلوم دياري و مانند اينها در تقابل با لذت مردم بعد از آنها مطرح شود؛ البته اين موضوع در طول مدت انقلاب ، مانند آنچه در دوران دفاع مقدس گذشت، سرلوحه امور بوده و از اين به بعد هم - ان شاء الله - اينگونه خواهد بود.
خود کامگي
ديگر و با علم خود مي تواند آن را به صورت دنيايي ارزشمند تبديل کند. گويي ، جهان بدون انسان، جهاني گزاف و بدون معناست و اين انسان است که به زندگي معنا و انسجام مي بخشد.
اين تلقي، از نوعي خودکامگي و خوداتکايي افراطي پرده بر مي دارد. اين ويژگي، اساس هستي شناسي مدرنيته را تشکيل مي دهد. اين امر در دوران يونان باستان يا دوره هاي ديگر وجود نداشت. در اين دوران، انسان به صورت يک موجود عالي و قادر مطرح نيست؛ براي مثال، به قول اتين ژيلسون، سقراط در نگاه افلاطون به عنوان يک موجود ارزشمند مطرح است، اما با همه آن تفاصيل، شخص سقراط ملحوظ نيست، بلکه اهميت او در اين است که فيض وافري از مفهوم کلي برده است. (2) در هستي شناسي مدرن، تمام جهان طبيعت بايد تحت سيطره انسان قرار گيرد. وجود هر«ديگري» خواه طبيعت، خواه متافيزيک، بسته به وجود انسان است. برخلاف تصور قرون وسطايي، به ويژه در سنت آگوستين، که انسان به دليل گناه اوليه به زمين هبوط کرده بود و به همين دليل آلوده و گناهکار شده بود، انسان مدرن بي گناه است.(3 )خود اتکايي، يکي از پيامدهاي بارز مدرنيته است. خوداتکايي، يعني هيچ نيرويي به جز خود انسان، قادر به حل مشکلات خودش نيست. اوست که بايد خود را نشان دهد و به خودش افتخار کند؛ حتي روح تمام دنيا در زير پاي او قرار دارد و او فرمانرواي هستي است. در اين راستا، عقل گرايي و بسياري از امور ديگر را مي توان توجيه نمود. اينکه انسان تنها به عقل خود اکتفا مي کند و بر اموري مانند وحي و شريعت وقعي نمي گذارد، همگي از مسائلي است که در ذيل خوداتکايي و انسان محوري غرب، تبيين مي شود.
در اين باره نيز - همانگونه که بيان شد - توانايي انسان، تنها در سايه توکل و خودسپاري به آن وجود لايزال، ارزش و اهميت مي يابد. نه خوداتکايي افراطي مي تواند سعادت انسان را تضمين کند و نه ذلت و خود کم بيني تفريطي، که در سايه تلقي غلط از زهد، ارمغان آور آن است. دولت مردان جمهوري اسلامي، هيچ گاه نبايد دست خداوند را در کارهاي خود فراموش کنند، اما در عين حال، نبايد حقيقت نيروي خودي که به وجود خداوند توکل کرده را دست کم بگيرند. مسلماً اين نيرو از تمامي نيروهاي به ظاهر قوي دشمن، قوي تر، ارزشمندتر و تواناتر است؛ توانايي اي که ناشي از نوعي توهم متکبرانه نيست، بلکه امري است که خداوند به عنوان حقيقت برتر بدان تأکيد کرده و به قدرت و پيروزي آن قول داده است: ان تنصروا الله ينصرکم و يثبت اقدامکم (محمد: 7)
پی نوشت ها :
1- Paul Edwards, The encyclopedia of Philosophy, V4, P78.
2- اتين ژيلسون، روح فلسفه قرون وسطي، ترجمه ع. داوري، ص 313.
3- مالکوم واترز، جامعه سنتي و مدرن، ترجمه منصور انصاري، ص 22.
- آرمسترانگ، مايکل، مديريت منابع استراتژيک منابع انساني، سيد محمد اعرابي، داود ايزدي، تهران، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، 1384.
- احمدي، بابک، مدرنيته و انديشه انتقادي، تهران، مرکز 1374.
- امام خميني ره، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1370.
- بني هاشمي خميني، سيد محمد حسن، توضيح المسايل مراجع عظام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1378.
- تودارو، مايکل، توسعه اقتصادي در جهان سوم، ترجمه غلامعلي فرجامي، تهران، انتشارات برنامه بودجه (1)، 1366.
- جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، اسرا، 1379.
- جوادي آملي، عبدالله نسبت دين و دنيا، قم، اسراء، 1381.
- حر عاملي، محمد حسن، وسايل الشيعه، قم، آل البيت (ع)، 1409 ق.
- الحلواني، حسين بن علي، نزهه الناظر و تنبيه الخاطر، قم المقدسه، نشر مدرسه الامام المهدي عج، 1408 ق.
- ديدار با اعضاي هيات دولت، 1386/7/15.
- روديگز، کريس، مدرنيسم، ترجمه کامران سپهران، تهران، شيرازه، 1380.
- ژاکس، ولفگانگ، نگاهي نو به مفاهيم توسعه، ترجمه فريد فرهي و وحيد بزرگي، تهران، نشر مرکز، 1374.
- ژيلسون، اتين، روح فلسفه قرون وسطي، ترجمه ع، داوري، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1370.
- صدوق، محمد بن علي، من لا يحضره الفقيه، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1413 ق.
- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، النشرالاسلامي، 1417 ق.
- مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، تهران، صدرا، 1373.
- معين، محمد، فرهنگ فارسي، تهران، اميرکبير، 1376.
- پايگاه اطلاع رساني مقام معظم رهبري (www. leader.ir)
- پيام رهبر معظم انقلاب به کنگره نقش زمان و مکان در اجتهاد 1374/12/24.
- پيام نوروزي مقام معظم رهبري 1387/1/1.
- پيام نوروزي مقام معظم رهبري 1388/1/1.
- سخنان رهبري در ديدار با رئيس جمهور و اعضاي هيات دولت 1385/7/9.
- مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي هيات دولت، 1384/5/10.
- مقام معظم رهبري در ديدار نمايندگان مجلس، 1379/3/29.
- موسايي، ميثم، دين و فرهنگ توسعه، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1374.
- نوذري، حسينعلي، مدرنيته و مدرنيسم، تهران، نقش جهان، 1379.
-واترز، مالکوم، جامعه سنتي و جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاري، تهران، نقش جهان، 1381.
- وکيل اميرساعد، پوريا عسکري، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران، مجمع علمي و فرهنگي مجد، 1383.
- ولايتي، علي اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامي، قم، نشر معارف، 1387.
- Edwards, paul, The encyclopedia of philosophy, v4,p78, Routledge, London, 1967.
- Safre Jacob E, The new encyclopedia britannica, v5, p, London, 2007.
- William E. Connolly, political Theory & Modernity, Basil Blackwell, 1988, pl2.
- Independent News, 1996, september 16 http://www.independent. /co.uk.
نشريه معرفت سياسي،شماره2.