مقايسه انديشه مهدويت شيعه اثني عشري و نظريه پايان تاريخ فوكوياما (2)
تكامل تاريخ
انديشه مهدويت شيعه اثني عشري
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً: (14)
ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون. (15)
ذالك بان الله هو الحق و ان ما يدعون من دونه هو البطل وان الله هو العليّ الكبير. (16)
مقوله تكامل يعني انسان براساس اختيار خود به نيازها و خواسته هاي فطري اش (17) از جمله حقيقت جويي و حق گرايي و غيره پاسخ مثبت بدهد و در انواع بهتر شدن ها، پاسخ دادن ها به خواسته هاي فطري، در سير تكامل گام بردارد. به علت اصالت فطرت انساني كه نشئت گرفته از اصالت حق است و به علت عدم اصالت باطل (18) كه همانا هرگونه دور شدن از فطرت الهي انسان است و نيز آنجا كه انسان بر اساس اختيار خود در جهت باروري و ثمررساني نهال مستعد فطرت گام بر مي دارد يا باز براساس اختيار و اراده خود و خطاي تطبيق خواسته فطري و حقيقت مورد جست جو، از حق دور مي شود و به سمت باطل حركت مي كند، مقوله تكامل، معنا و تبيين مي شود. قرآن هنگامي كه از هدايت و حركت به سمت حق سخن مي گويد، آن را مقيد به اذن خود كرده است:
... فهدي الله الذين ءامنو الما اختلفوا فيه من الحق باذنه والله يهدي من يشاؤ اليصراط مستقيم...(19)
علامه طباطبائي در شرح اين آيه فرموده است:
معناي آيه چنين است كه اگر خدا دستهاي از مومنين را هدايت كرده به اذن خود كرده است، چون او مجبور به هدايت كسي نيست، هركه را بخواهد هدايت مي كند و هر كه را بخواهد نمي كند، چيزي كه هست خودش خواسته كه تنها كساني را هدايت كند و به صراط مستقيم رهنمون، شود كه ايمان داشته باشند. (20)
تكامل و مفهوم آن به معناي برتري و ارزش بالاي يك دوره نسبت به دوره قبل از خود نيست. نظريه تكامل به منزله نبرد دائمي ميان حق و باطل و پيروزي نهايي حق تا همين اندازه و به همين مفهوم در نزد شيعه اثني عشري مطرح و پذيرفته است و هر گونه تفسير از تكامل به منزله پيشرفت علوم بشري، افزايش روز به روز جمعيت جهان و پيچيده شدن ارتباطات و غيره مجال و مبحث ديگري را مي طلبد. (21)
نظريه پايان تاريخ فرانسيس فوكوياما
1. تكامل
2. ديالكتيك تاريخي
بدين ترتيب، هر مرگي، خلاق است. هر چيزي ضد خودش را در درون خودش دارد، ضد خودش از درون خودش جوانه مي زند و تضاد خلاق منتهي به مرحله كامل تر از خود مي شود و با وجود تضاد خلاق است كه تكامل رخ مي دهد و مجدداً تز و آنتي تز و سنتزي در سطح بالا و بالاتر خواهند بود. (34) براين اساس، تاريخ و تكامل آن، اين گونه مطرح مي شود كه تاريخ يك جريان دائم و يك ارتباط متقابل ميان انسان، طبيعت و اجتماع در يك صف آرائي و جدال دائم ميان گروه هاي در حال رشد انساني و گروه هاي در حال زوال انساني است كه در نهايت امر در يك جريان تند و انقلابي به سود نيروهاي در حال رشد پايان مي يابد و بالأخره يك تكاپوي اضداد است كه همواره حادثه به ضد خودش و او به ضد ضد تبديل مي گردد. (35)
پي نوشت ها :
13. مرتضي مطهري، فطرت (تهران: انتشارات صدرا، 1370)، ص 137.
14. اسراء (17) آيه 81.
15. انفال (8) آيه 8.
16. حج (22) آيه 62؛ رعد (13) آيه 17؛ انبياء (21) آيه 18، سبا (34) آيه 49؛ ابراهيم (14) آيه 26-18؛ شوري (42) آيه 24 و... .
17. مرتضي مطهري، فطرت، ص 33- 38.
18انفال (8) آيه 8؛ حج (22) آيه 62.
19. بقره (2) آيه 213.
20. سيدمحمد حسين طباطبايي، الميزان (قم: موسسه نشر اسلامي، 1417 ق) ج 2، ص 111-158؛ همو، الميزان، ترجمه سيد محمد باقي موسوي همداني (قم: دفتر انتشارات اسلامي،1374) ج 2، ص 194.
21. محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 161- 170؛ اي. اچ كار، پيشين، ص 153-188.
22. در قسمت ديالكتيك مطرح مي كنيم.
23. ريمون آرون، پيشين، ص 65، ولفكانك لئونارد، پيشين، ص 5.
24. محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 161.
25. سيدني پولارد، پيشين، ص 23.
26. محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 164.
27. همان.
28. فرانسيس فوكوياما، پيشين.
29. مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ 1، ص 201-210.
30. فرانسيس فوكوياما، پيشين.
31. همان.
32. مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ج 1، ص 201- 210.
33. همو، قيام و انقلاب مهدي(ع)، ص 45.
34. همو، فلسفه تاريخ، ج 2، ص 39.
35. همو، قيام و انقلاب امام مهدي (عج)، ص 20-23؛ محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 154- 155؛ ژان هيپوليت، پيشين.
ادامه دارد...
/ج