ارتباطات ميان فرهنگی در دهه‏های نخستين اسلامی

به فاصله‎اي اندك از رحلت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مسلمانان راهي دو سرزمين متمدن آن روزگار يعني ايران و روم شدند و بخشهايي عمده از آنها را به تصرف خود درآوردند .علي رغم وجود تفاوت زباني و تفاوت شرايط زندگي عربها با ساكنان سرزمينهاي تازه فتح شده وهمچنين ماموريت و رسالت عربها كه خود را حاملان سخن و پيام آسماني دين
دوشنبه، 13 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارتباطات ميان فرهنگی در دهه‏های نخستين اسلامی

ارتباطات ميان فرهنگی در دهه‏های نخستين اسلامی
ارتباطات ميان فرهنگی در دهه‏های نخستين اسلامی


 

نويسنده: دكتر محسن الويری




 
به فاصله‎اي اندك از رحلت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مسلمانان راهي دو سرزمين متمدن آن روزگار يعني ايران و روم شدند و بخشهايي عمده از آنها را به تصرف خود درآوردند .علي رغم وجود تفاوت زباني و تفاوت شرايط زندگي عربها با ساكنان سرزمينهاي تازه فتح شده وهمچنين ماموريت و رسالت عربها كه خود را حاملان سخن و پيام آسماني دين اسلام مي‎دانستند كه نمادها و قالبهاي خاص خود را داشت وليكن به استناد واقعيات غيرقابل انكار تاريخي ، به رغم همة مشكلات و موانع ارتباطي ، آنها موفق شدندكه ارتباط بسيار كارآمدي با مخاطبان غير عرب خود پديدآورند كه راه انتقال فرهنگ و آموزه‎هاي جديد ديني را هموار كرد . پرسش اينجاست كه اعراب مسلمان از كدام ابزارها ، روشها و نمادهاي ارتباطي بهره جستند تا بدين كاميابي دست يافتند ؟
سزاست اين تجربه از جنبه‎هاي مختلف به بررسي گذاشته شود . در اين مقاله، وجه غالب ارتباطي در عصر فتوحات و چندين دهه پس از آن مورد بررسي قرار گرفته است . ارتباطات غير كلامي غير عمدي بوده كه اعراب مسلمان در آن نقش فرستندة پيام را عهده‎دار بوده‎اند و سپس ارتباط كلامي آن هم در حيطة آداب و آيينهاي ديني و اين نوع ارتباط نخست در حيطة روابط شخصي ، سپس در قلمرو مسائل آموزشي و آنگاه در صحنة سياسي و اجتماعي بوجود آمده است. به همين دليل زبان عربي تنها در ربع آخر قرن اول به عنوان زبان رسمي اعلام شد . همچنين اين ارتباطات غيركلامي در درجة اول داراي كاركرد جايگزيني ارتباطات كلامي و سپس داراي كاركرد تكرار و تكميل ارتباطات كلامي بوده است .

وقتي پيامبر پس از تحمل سيزده سال سختيهاي بسيار در مكه در سال اول هجري برابر با 622 ميلادي راهي، دين و يثرب شهري در حدود 500 كيلومتري شمال مكه شد و توانست به كمك مردم آن شهر حكومت جديدي را پايه‎گذاري نمايد[2]بلافاصله به فكر گسترش مرزهاي جغرافياي دولت كوچك خود پرداخت و ظرف مدت پنج سال در حالي كه اصلي‎ترين دشمن خود يعني قريش مكه را پيش روي داشت ، با بسياري از قبائل اطراف مدينه پيمان دوستي بست . اين اقدام مي‎توانست نشانه‎اي از اين باشد كه اين دين قرار نيست در محدوده‎اي كوچك متوقف بماند . آنچه از سنت و سيرة پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در منابع تاريخي نقل شده است ، نيز نشانه‎هايي آشكار از نگاه جهاني آن حضرت دارد . به عنوان نمونه مي‎توان به چند حادثه اشاره كرد : پيامبر پس از صلح حديبيه ( 6هـ . / 626م. ) كه نقطه پاياني بحرانهاي داخلي حكومت نوپاي مدينه بود ـ گرچه به صورت موقت ـ بي‎درنگ با ارسال نامه به سران قدرتهاي بزرگ جهاني آن روزگار ، محدود نبودن دين اسلام به داخل مرزهاي شبه‎جزيرة عربستان را نشان داد . همچنين آن حضرت پس از گسترش قلمرو جغرافيايي حكومت مدينه و استقرار اقتدار مدينه بر سراسر شبه‎جزيرة عربستان با اعزام سپاه به مرزهاي روم در سرية موته[3] و غزوة تبوك[4]جهت‎گيري دين اسلام را براي گسترش آ‏فاق مخاطبان خود رقم زد و بدينسان بذر فتوحات در دوره‎هاي پس از رحلت شريفش را افشاند .
اين اقدام پيامبر با مفاد آيات زيادي از قرآن كريم همخواني دارد . آن دسته از آيات كه به صراحت يا به صورت غيرمستقيم از جهاني بودن رسالت پيامبر و محدود نبودن آن به مصر و عصر مشخصي سخن گفته‎است و نگاه جهاني دين را حكايت كرده است . به عنوان نمونه به اين آيات مي‎توان اشاره كرد :
ـ قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعا الذي له ملك السموات و الارض [5]
بگو اي مردمان ، من فرستادة خدا به سوي همة شما هستم ، خدايي كه پادشاهي آسمان و زمين از اوست .
ـ و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين [6]
و ما ترا نفرستاديم ، مگر رحمتي براي همة جهانيان
ـ تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا [7]
كسي كه فرقان را بر بنده‎اش فروفرستاد تا بيم دهندة همة جهانيان باشد .
ـ و ما ارسلناك الا كافه للناس بشيرا و نذيرا و لكن اكثر الناس لايعلمون [8]
و ما ترا نفرستاديم مگر بشارت دهنده و بيم دهندة همة مردم [9] ولي بسياري از مردم نمي‎دانند .
همچنين تمامي مواردي كه آيات قرآن با خطاب عام يا ايها الناس ( اي همة مردم ) آغاز مي‎شود مي‎تواند شاهدي بر جهاني بودن پيام قرآن باشد [10]افزون بر اين همه ،‌برپاية اعتقادات مسلمانان حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم خاتم انبياست [11] و لازمة اعتقاد به خاتميت دين اسلام نيز اعتقاد به جهاني بودن اين دين است ، زيرا اگر قرار باشد از اين پس هيچ پيامبري مبعوث نشود ، دين اسلام بايد قابليت پاسخگويي به نيازهاي همة انسانها را در همة زمانها و همة مكانها داشته باشد ، يعني بايد دين اسلام هم از نظر زماني و هم از نظر مكاني فراگستر و جهاني باشد تا نياز هميشگي بشر به هدايت آسماني را برآورده سازد . [12]
با توجه به آنچه گذشت ، به روشني مي‎توان دريافت كه دين در هيچ جنبه‎اي بومي ، محلي و موقت نيست بلكه سمت و سوي جهاني دارد . بر پاية چنين اعتقادي مسلمانان كه در عهد حيات پيامبر تا مرزهاي ايران و روم پيش رفته بودند ، بعد از مرگ پيامبر اين مسير را ادامه دادند و بر خلاف عموم مورخان كه فتوحات را از ابتكارات خليفه اول و دوم مي‎دانند ، فتوحات ادامه روند طبيعي حركتي بود كه پيامبر خود آغاز كرده بود .

 

نشانه‎ها و دلائل جهاني بودن دين اسلام :
 

1- محتواي آيات قرآني
2- اعتقاد به خاتميت
3- تجربة تاريخي: حركت اعراب مسلمان به سمت ايران و روم ( فتوحات )

 

انگيزة پيامبر و مسلمانان اوليه از اين فتوحات كشورگشايي نبود . بلكه انجام يك وظيفة ديني به نام جهاد بود كه هدف فراهم آوردن امكان دسترسي همة بشريت به پيام آسماني و نجات‎بخش دين خاتم را تعقيب مي‎كرد . اين موضوع به صراحت در احكام خليفة اول براي فرماندهان مسلمان بيان شده است .[13] جهاد تنها يك اقدام نظامي و جنگي نيست ، بلكه تلاشي است براي ايجاد فضايي مناسب كه در آن پيام اسلام به همه برسد كه براي دستيابي به اين هدف مسلمانان آمادگي هر نوع فداكاري و نثار جان و مال خود را دارند و شهيد كسي است كه جان خود را در مسير جهاد اهداء مي‎كند . بنابراين براي تحليل فتوحات اوليه بيش از آن كه ما نيازمند يك تحليل نظامي باشيم ، نيازمند يك ديدگاه و چارچوب نظري در بارة ارتباطات ميان‎فرهنگي[14] هستيم .
در اين زمينه كتاب توماس آرنولد با عنوان “ The Preaching of Islam: A History of the Propagation of The Muslim Faith “ مي‎تواند بخوبي ما را كمك كند . [15] همچنين تحليلي دقيق در اين زمينه را مي‎توان در كتاب ابوالفضل عزتي با نام “ An introduction to the history of The Spread of Islam “ يافت . [16]
اعراب مسلمان به حكم مجموعه شرايط تاريخي و اقليمي خود ، براي انجام وظيفة ديني جهاد و پراكندن پيام اسلام به ديگر سرزمينها به عنوان يك ارتباط ميان‎فرهنگي با موانع جدي ارتباطي روبرو بودند .[17]
مهمترين اين موانع را مي‎توان در چهار دسته به شرح زير بيان كرد :
الف ـ پائين بودن سطح فرهنگي و تمدني ـ سطح تمدني اعراب پيش از گرويدن به دين اسلام در مقايسه با سطح تمدن كشورهايي چون ايران و روم سطحي نازل بود . مورخان بر اين باورند كه با وجود مرابطاتي كه اين اعراب با سرزمينهاي ايران و روم از طريق تجارت داشتند ، آشنائي آنها با يافته‎ها و دستاوردهاي تمدني آنها و بهره‎مندي از آن بسيار نبود [18]. حتي اگر بپذيريم كه تشكيل نهادي مردمي و دمكراتيك به نام دارالندوه [19]از روميها اقتباس شده بود .
نظام قبيلگي ، بت‎پرستي ، فساد ، فحشاء ، خوردن غذاهاي آلوده ، دروغگويي ، ظلم ، بدرفتاري با زنان از جمله نشانه‎هاي سطح نازل فرهنگي و تمدني اعراب بود . اعراب پيش از اسلام هيچ دستاورد تمدني جز شعر آن هم با محتواي نازل نداشتند . امير المؤمنين علي عليه السلام در يكي از سخنان خود اين مردم را چنين وصف كرده است :
” ان الله بعث محمدا نذيرا للعالمين و امينا علي التنزيل و انتم معشر العرب علي شر دين و في شر دار منيخون بين حجاره خشن و حيات صم تشربون الكدر و تأكلون الجشب و تسفكون دماءكم و تقطعوا ارحامكم و الاصنام فيكم منصوبه و الآثام بكم معصوبه ” [20]
” همانا خداوند محمد را هشداردهنده‎اي براي عالميان و امانتدار وحي برانگيخت در حالي كه شما عربها بر بدترين دين بوديد و در بدترين منزلگاهها بين سنگهاي سخت و مارهاي گنگ مي‎زيستيد ، آب آلوده مي‎نوشيديد و غذاي ناگوار مي‎خورديد و خون خويشان خود مي‎ريختيد و پيوندهاي خويشاوندي مي‎گسستيد و بتها در ميان شما برافراشته بود وگناهان شما را به خود بسته بود . ”
همچنين وقتي مسلمانان به حبشه هجرت كردند جعفر بن ابي‎طالب نزد نجاشي پادشاه حبشه چنين گفت :
” ايها الملك كنا قوما اهل جاهليه نعبد الاصنام و نأكل الميته نأتي الفواحش و نقطع الارحام ، نسيء الجوار و يأكل القوي منا الضعيف فكنا علي ذلك حتي بعث الله الينا رسولا منا ” [21]
” پادشاها ، ما مردمان اهل جاهليت بوديم ، بت مي‎پرستيديم ، مردار مي‎خورديم ، كارهاي ناپسند انجام مي‎داديم ، پيوندهاي خويشاوندي مي‎گسستيم ، به همسايگان بدي مي‎كرديم و توانمندان ما ( حق ) ضعيفان را مي‎خوردند ، اينچنين بوديم تا اين كه خداوند پيامبري را از ميان خودمان به سوي ما برانگيخت ”
ب ـ احساس خودكمتر‎بيني فرهنگي ـ قرائني بسيار حكايت از اين مي‎كند كه اعراب پيش از گرويدن به اسلام نوعي احساس خودكمتربيني فرهنگي نيز نسبت به سرزمينهاي متمدن آن روزگار به ويژه نسبت به ايرانيها داشتند . اعراب همواره به جنبه‎هاي فرهنگي ايرانيان و روميها به ديدة اعتنا مي‎نگريستند و مشابه‎سازي زندگي خود با آنها را يك ارزش مي‎شمردند و به گونه‎اي نگاهي الگويي به آنها داشتند و مي‎كوشيدند خود را از نظر روش زندگي فردي و اجتماعي و فرهنگي به گونة آنها درآورند . اين احساس و واقعيت سبب شد كه در عصر فتوحات ، خليفة دوم از هراس تغيير هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي جامعة نوپاي مدينه مانع حضور غير عربها در شهر مدينه شود و نيز از استقرار ياران پيامبر در سرزمينهاي تازه فتح شده ممانعت به عمل آورد .[22] با وجود اين سياست عمر بن خطاب ، پاره‎اي ايرانيان در مدينه ساكن شدند و به دنبال آن تحولاتي فرهنگي در مدينه اتفاق افتاد . نمونه‎هايي جالب از اين هنجارشكني‎هاي ناشي از ارتباطات ميان‎فرهنگي در عصر خليفة سوم گزارش شده است .[23]اين احساس تا حدود دو قرن با اعراب همراه بود تا آنجا كه دستگاه خلافت عباسي در تقليد از آيين‎ حكومتداري ايرانيان تا آنجا پيش رفت كه مستشرقان يكي از منابع بررسي حكومت ساسانيان ـ آخرين حكومت ايراني پيش از اسلام ـ را بررسي دستگاه خلافت عباسي شمرده‎اند . در سدة نخستين خلافت عباسي ، خلفاي عباسي آموزش فرهنگ و آداب ديگر تمدنها به ويژه ايراني را از معلمان فرزندان خود مي‎خواستند .
ج ـ ناهمزباني ـ داشتن زبان مشترك يكي از عوامل مهم تسهيل و تسريع ارتباطات ميان‎فرهنگي است و و فقدان آن نيز از موانع بسيار جدي ارتباطي به شمار مي‎رود . [24]مشكل ديگري كه اعراب مسلمان براي ايجاد ارتباط فرهنگي با ديگر اقوام داشتند ، تكلم به زبان عربي بود . اعراب به زباني كه زبان عربي ناميده مي‎شود تكلم مي‎كردند و حتي اگر افرادي معدود با زبان فارسي آشنا بودند ـ مانند نضر بن حارث ـ زبان رايج محاوره بين اكثريت اعراب همان زبان عربي بود و آنها با زبان ايرانيها و روميها آشنائي نداشتند . يعني صرف‎نظر از چند استثناء و صرف‎نظر از محدوده‎اي كوچك اين اعراب مشكلي جدي در ايجاد ارتباط با ديگران داشتند . تعبير زبان عجمي كه در قرآن نيز به آن اشاره شده به معناي زبان غيرفصيح و غيرقابل فهم است كه بر هر زبان غيرعربي اطلاق مي‎شده است . [25]اين اصطلاح نشان مي‎دهد كه اعراب در آن روزگار هر زبان غيرعربي را غيرقابل درك و فهم نيز مي‎دانستند . مسلمانان در عصر فتوحات ، حتي براي ارتباطات اولية خود از مترجم استفاده مي‎كردند.[26] تغيير تلفظ نام شهرهاي ايران و عجز اعراب مسلمان از تلفظ درست نام آنها كه نشانه‎هاي تا اين زمان نيز باقي است از جلوه‎هاي اين ناهمزباني است . ديوانهاي خراج و ماليات نيز تا نيمة دوم قرن اول هجري همچنان به زبان فارسي بود و در عهد عبدالملك بن مروان به زبان عربي ترجمه شد . [27]
د ـ دشواري درك و انتقال پيام يك دين جديد ـ دشواري ارتباطي چهارم فراروي مسلمانان دشواريهاي طبيعي ناشي از درك و انتقال يك دين جديد بود . دين اسلام كه بر اعراب نازل شد گرچه به زبان عربي بود ؛ اما ساختار ، محتوا و پيام ، و نمادها و قالبهاي خاص خود را همراه داشت . مدت زماني گذشت كه اعراب با اين نمادها ،‌قالبها و پيام جديد مأنوس شدند . مفسران و صاحب‎نظران معتقدند كه يكي از عوامل و شايد مهمترين عامل نزول تدريجي قرآن طي بيست و سه سال زمينه‎سازي براي انس تدريجي مردم با محتواي اين دين آسماني بوده است . به اين ترتيب اعرابي كه خود طي بيست و سه سال طول كشيده بود كه با پيام آسماني اسلام انس بگيرند ، حال وظيفه داشتند اين پيام را به ديگر سرزمينها نيز برسانند و طبيعي مي‎نمود در اين راه مشكلاتي داشته باشند .
اين عوامل موانعي جدي در مسير ارتباط ميان‎فرهنگي مسلمانان با ساكنان ديگر سرزمينها پديد آورد .

 

موانع ارتباط ميان فرهنگي مسلمانان :
 

پايين بودن سطح فرهنگي اعراب پيش از گرويدن به اسلام
احساس خودكمتر بيني فرهنگي
اختلاف زباني
دشواري درك و انتقال پيام يك دين جديد

 

 

نمودار شمارة 1 ـ موانع ارتباطات ميان‎فرهنگي در مراحل اولية فتوحات

 

مدل فوق وضعيت اين پيام‎رسانان را در آغاز انتقال پيام روشن مي‎سازد . يعني اگر حالت مطلوب انتقال پيام از سوي فرستنده ( اعراب مسلمان ) به دريافت كنندگان پيام ( كه در اينجا تنها مخاطبان ساكن در سرزمينهاي تازه فتح شده مورد نظر ماست ) عدد يك باشد با توجه به موانع ارتباطي فوق به ويژه مانع ناهمزباني انتظار مي‎رفت پيام انتقال يافته به صفر نزديك باشد .
0 =—
اما چند دهة بعد با وجود اين موانع جدي ارتباطي شاهد يك ارتباط كامل ميان‎فرهنگي ميان مسلمانان و ساكنان سرزمينهاي تازه فتح شده هستيم . در اواخر قرن اول هجري ، بخش عمده ايران و روم به اسلام گرويده‎ بودند و با دل و جان ( به ويژه ايرانيان ) به انديشه‎ها و رفتارهاي ديني پايبندي نشان مي‎دادند و براي نشر اسلام مي‎كوشيدند و زبان عربي زبان رسمي اداري و علمي قلمروي گسترده حكومت اسلامي شده بود .
به استناد واقعيات غيرقابل انكار تاريخي ، به رغم همة مشكلات و موانع ارتباطي ، ارتباط بسيار كارآمدي بين حاملان وحي و مخاطبان غير عرب آنها پديد آمد كه راه انتقال فرهنگ و آموزه‎هاي جديد ديني را هموار كرد .
در مدل زير مي‎توان تصويري از ميزان موفقيت مسلمانان در ايجاد چنين ارتباطي را برداشت كرد :

 

نمودار شمارة 2 – وضعيت ارتباطات ميان‎فرهنگي چند دهه پس از فتوحات

 

يعني بعد از چند دهه ميزان پيام دريافت شده نسبت به پيام ارسالي نزديك به عدد يك بوده است :
اكنون پرسش اينجاست كه اعراب مسلمان از كدام ابزارها ، روشها و نمادهاي ارتباطي بهره جستند تا بدين كاميابي دست يافتند ؟
براي پاسخ به اين پرسش مي‎توان از نظريه‎هاي مختلفي استفاده كرد . يكي از نظريه‎هاي موجود در اين زمينه ، تقسيم‎بندي ارتباطات به دو گونة ارتباطات كلامي و غيركلامي[28] است . هر كدام از اين دو نوع ارتباط را مي‎توان به دو دستة ارتباطات عمدي و غير عمدي ، آگاهانه و ناخودآگاه تقسيم كرد .
وقتي به نخستين صحنه‎هاي فتوحات مي‎نگريم درمي‎يابيم كه نخستين گونة انتقال پيام در اين دوره ارتباطات غير كلامي بوده است . رفتار مسلمانان و آوازة آنها از نظر ساده‎زيستي و شجاعت جذب كنندة ايرانيها و روميها به سمت آنها بود و مسلمانان در شرايطي كه هنوز خود را براي انتقال پيام دين به ويژه در ميان توده‎ها آماده نساخته بودند به صورت ناخودآگاه و غير عمدي به انتقال پيام دين پرداختند و سپس در مرحلة بعد به ايجاد ارتباط كلامي پرداختند .
اينك به ذكر چند نمونه مي‎پردازيم [29] :
وقتي مسلمانان به جهاد فتح شام مشغول بودند و دمشق را در محاصره داشتند هر چه مي‎يافتند در اختيار فرماندهان و متوليان تقسيم غنائم قرار مي‎دادند تا بعدها طبق ضوابط فقه اسلامي بين آنها تقسيم شود . اين مسلمانان گاه غنائمي كم‎ارزش مانند بقچه‎اي پشم يا كرك با خود مي‎آوردند . وقتي اين خبر به بطريق دمشق رسيد از امانتداري و عدل و خوش‎رفتاري مسلمانان حيرت‎زده شد و خطاب به ديگر بطارقة روم گفت آيا امانتداري و پاكدامني آنان را نمي‎بينيد آنها حتي در اشياي كم‎بهاء نيز مي‎خواهند سهم ديگران را پرداخت نمايند و آنچه را كه حق آنها نيست از آن خود نسازند . ديگر بطارقه رو به او كردند و گفتند : آري آنان عابدان و راهبان شب و روزه‎داران روز هستند ، اگر حتي فرمانده آنها سرقت كند دستان او را قطع مي‎كنند و اگر يكي از آنان زنا كند او را سنگسار مي‎كنند . بطريق بزرگ گفت : آري اين نكات را من نيز شنيده‎ام ، و سوگند به خدا درون زمين براي من بهتر از روي آن است زيرا من دريافته‎ام كه ياراي مقابله با آنان را ندارم و در جنگ با آنها خيري براي من نيست و اگر ترس از پادشاه نبود همانا از آنها درخواست صلح مي‎كردم و به دين آنها وارد مي‎شدم.[30]
و وقتي در يكي از نبردها روميها نماينده‎اي به سوي فرماندة مسلمانان يعني ابوعبيده فرستادند ، وي وقتي وارد سپاه مسلمانان شد به چهره‎هاي مسلمانان مي‎نگريست ولي ابوعبيده را در ميان آنها نيافت ، زيرا فردي كه لباس اميران بر تن كرده باشد و يا در مكان مخصوصي نشسته باشد يا هيأت و هيبت خاصي داشته باشد نديد ، مدتي متحير ماند سپس از اعراب پرسيد فرماندة شما كيست ؟ و باو پاسخ دادند آن كسي كه مقابل تو نشسته است . وي بعد از اطمينان از اينكه او همان فرمانده است با حيرت پرسيد : چرا اينگونه بر زمين نشسته‎اي و ابوعبيده جواب داد براي تواضع نسبت به پروردگار .[31]
و وقتي شهر حمص [32]از دست روميها بيرون رفت بطارقه آنجا در انطاكيه با قيصر روم ملاقات كردند . قيصر كه از سقوط حمص سخت اندوهگين بود از آنها پرسيد آيا مگر نه اينكه آنها نيز مانند شما بشر هستند پاسخ دادند :‌چرا . پرسيد تعداد شما بيشتر بود يا آنها ؟ پاسخ دادند : تعداد ما چندين برابر آنها بود . قيصر پرسيد پس چرا از مقابل آنها گريختيد . بطارقه ساكت شدند و هيچ نگفتند. پيرمردي بر خاست و چنين گفت : اين عربها مردمان صالح هستند و ما مردماني فاسد ، ما دروغ مي‎گوييم و آنها دروغ نمي‎گويند ... آنها روزها روزه مي‎دارند و شبها به نماز برمي‎خيزند ، به عهد خويش وفادارند و امر به معروف و نهي از منكر مي‎كنند و ما پادشاها به مردم ستم مي‎كنيم و پيمان مي‎شكنيم و شراب مي‎نوشيم و مرتكب حرام مي‎شويم و گناه مي‎كنيم و در زمين فساد مي‎ورزيم و به آنچه ناخشنودي خدا در آن است امر مي‎كنيم و از آنچه خشنودي خدا در آن است نهي مي‎كنيم . [33] و در جايي ديگر فرماندة روميها از نهراسيدن اعراب از مرگ سخن گفته است . [34]
و در صحنه‎اي ديگر وقتي نمايندة روميها به نزد مسلمانان آمد و هنگام نماز مغرب فرا رسيد با اينكه فرماندة مسلمانان از او خواسته بود به نزد سپاهيان خود بازگردد وي نزد مسلمانان باقي ماند و به آنها مي‎نگريست كه چگونه نماز مي‎گذارند و دعا مي‎خوانند و استغفار مي‎كنند و به درگاه خدا استغاثه مي‎كنند و از رفتار مسلمانان حيرت زده شد وي سپس پرسشهايي در بارة دين اسلام كرد و تحت تأثير عبادت مسلمانان خود نيز مسلمان شد .[35]همچنين هنگامي كه خالد بن وليد [36]به معرفي دين خود براي روميان پرداخت گفت كه سپاس خدايي را كه امير ما را فردي چون خود ما قرار داد و اگر گمان برد كه براستي مالك و پادشاه ماست هر آينه او را عزل خواهيم كرد و ما گمان نمي‎بريم كه او بر ما برتري دارد مگر اين كه در تقوي و كارهاي نيك بر ما برتري داشته باشد و سپاس خدايي را كه ما را به امر به معروف و نهي از منكر و اعتراف به گناه و استغفار از خدا و عبادت او و پرهيز از شرك واداشت و فرمانده روميان از اين سخنان در تعجب شد . [37]همچنين وقتي هرمزان فرماندة ايراني را به مدينه آوردند وي از سادگي عمر سخت شگفت شد [38] و همو وقتي گنجينة به غنيمت رفتة خود را سالم به نزد وي در مدينه آوردند به پاكدامني فردي كه آن را يافته بود اعتراف كرد .[39] وقتي مسلمانان شوشتر را در جنوب ايران محاصره كرده بودند ، برخي از مردم اين شهر تحت تأثير آنچه از خلق وخوي مسلمانان شنيده بودند شهر را ترك كردند و با گرويدن به اسلام ابوموسي اشعري ـ فرماندة مسلمانان را در تسخير شهر مدد رساندند .[40]
در تمام اين نمونه‎ها ما به اين نتيجه مي‎رسيم كه ارتباطات غيركلامي مانند تقوي و پاكدامني مسلمانان ، خوشرفتاري آنها ، عبادت خالصانة خداي يگانه ، و مانند آن بسيار مؤثرتر از ارتباط كلامي براي تبليغ اسلام بوده است . يعني مسلمانان پيش از آن كه بتوانند از ارتباطات كلامي بهره گيرند ، در انتقال آموزه‎هاي وحي كاميابيهايي داشته‎اند .

 

جمع‎بندي و نتيجه‎گيري
 

به استناد نمونه‎هايي كه ذكر شد مي‎بينيم كه اين نوع ارتباط نخست در حيطة روابط شخصي محدود بود يعني روحيات غيرمسلمانان را تحت تأثير قرار مي‎داد و آنها را به اسلام جذب مي‎كرد . و طبيعي بود كه در گام بعد ، نومسلمانان در پي فراگيري معلوماتي پيرامون انديشه‎ها و رفتارهاي ديني بودند و از همينجا ارتباطات كلامي آغاز مي‎شد . اين مرحلة نوين ارتباطي را مي‎توان حيطة آموزشي ناميد . يعني اگر در مرحلة نخست ارتباطات ، يعني حيطة روحيات ، نياز چنداني به زبان عربي نبود ، در مرحلة دوم به دليل ورود به حيطة آموزشي نياز به زبان عربي رخ نمود اما كاربرد آن محدود به سطح آموزشهاي شخصي مانند چگونگي نمازخواندن بود . در مرحلة سوم كه مسائل سياسي و اجتماعي اهميت بيشتر مي‎يافت ، نياز به استفاده از زبان عربي نيز عمومي‎تر شد و به همين دليل زبان عربي تنها در ربع آخر قرن اول به عنوان زبان رسمي اعلام شد . [41]
و اكنون اين موضوع بايد مورد بررسي قرار گيرد كه اين توان ارتباطي كه حتي مشكل ناهمزباني را نيز حل كرد از كجا به دست آمده بود ؟ چنين به نظر مي‎رسد كه دين اسلام با توصيه‎هايي مبني بر همراهي هميشگي ايمان با عمل صالح و انديشه با رفتار اين قابليت را ايجاد كرده بود . در قرآن در بسياري موارد ايمان وعمل صالح در كنار يكديگر مورد تأكيد قرار گرفته‎ است و از ايمان آورندگان خواسته شده كه اعتقاد و باور خود را با عمل صالح همراه سازند . و به آنها كه به اين توصيه‎ها عمل كنند وعده داده است كه در بهشتي خواهند بود كه نهرها در آن جاري است و از ميوه‎هاي آن بهره‎مندند...[42]و پاداش آنها با خداست و نه خوفي بر آنهاست و نه از چيزي اندوهگينند[43]و از حيات طيبه برخوردارند [44] و در بهشت جاودانه خواهند بود و همسراني پاك خواهند داشت و در سايه‎اي پر داخل خواهند شد[45] و برخوردار از مغفرت و اجر بزرگ خواهند بود[46] و خداوند آنان را به واسطة ايمانشان هدايت خواهد كرد[47] و از خطاهاي آنها چشم‎پوشي خواهد شد و بهتر از اعمال نيكشان پاداش دريافت خواهند كرد [48].
افزون بر اين ، با بررسي تاريخ دهه‎هاي نخستين اسلامي چنين مي‎توان برداشت كرد كه كاركردهاي ارتباطات غيركلامي در درجة اول جايگزيني ارتباطات كلامي و سپس تكرار و تكميل ارتباطات كلامي بوده است .

 

 

نمودار شمارة 3 ـ حيطه‎هاي ارتباطات ميان‎فرهنگي در دهه‎هاي نخستين اسلامي

 

بر اساس آنچه گذشت ، مي‎توان نتيجه گرفت كه آموزه‎هاي ديني ( در بررسي موردي ما دين اسلام ) مي‎تواند ظرفيت بسيار بالايي براي ارتباطات ميان فرهنگي فراهم آورد و اين قابليت با تكيه بر يك تجربة موفق تاريخي امروزه نيز كه جهان نيازمند الگويي براي ارتباطات ميان فرهنگي است مي‎تواند مورد استفاده قرار گيرد . در اين الگو ، دين از طريق آن دسته از آموزه‎هاي خود كه در مرحلة نخست بر ارتباطات غيركلامي تكيه مي‎كند ابزاري جهاني را براي ارتباطات ميان‎فرهنگي پديد مي‎آورد .
اين سخن كه آنچه در دهه‎هاي نخستين اسلامي گذشت عملاً يك حركت يكسويه بود كه طي آن فرهنگ اسلامي در سرزمينهاي تازه فتح شده گسترش يافت و اساساً با تعريف ارتباطات ميان‏فرهنگي تطابق ندارد[49] سخني پذيرفتني نيست، زيرا در يك سوي ارتباطات ميان‎فرهنگي مقطع تاريخي مورد بررسي ما در اين مقاله، اعراب مسلمان با دو فرهنگ متفاوت عربي و آموزه‎هاي وحياني قرار داشتند و در سوي ديگر غيرعربها با فرهنگهاي قومي خود. و اين دو در يك روند دوسويه با يكديگر دادوستد فرهنگي داشتند. اعراب مسلمان در ارتباطات خود فرهنگ و انديشة اسلامي را به سرزمينهاي تازه فتح شده منتقل ساختند و خود نيز از فرهنگ و آداب اين سرزمينها تأثير عميق پذيرفتند. اعراب در مقام فرستنده پيام، آموزه‎هاي وحياني را كه خود موجد آن نبودند، (بلكه پيامبري از ميان آنها، آن را از خداوند و به زبان عربي دريافت كرده بود) به مخاطبان غيرعرب منتقل ساختند و خود نيز از فرهنگ و آداب بومي آنها تا آن حد تأثير پذيرفتند كه همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره شد، آداب و تشريفات دستگاه خلافت عربي عباسيان به دليل الگوبرداري از ايرانيان يكي از منابع بررسي و شناخت حكومت ساسانيان به شمار مي‎آيد. پس اينگونه نيست كه در سده‎هاي نخستين اسلامي در يك جريان يك‎سويه تنها فرهنگ اسلامي در سرزمينهاي تازه فتح شده گسترش يافته باشد، بلكه گسترش دهندگان فرهنگ و پيام اسلام خود نيز از فرهنگ سرزمينهاي تازه فتح شده عميقاً تأثير پذيرفتند، ولي طبعاً شالودة آموزه‎هاي وحياني به دليل فرابشري بودن از اين تأثيرپذيري بدور بود.

پي نوشت ها :
 

 

[1] - متن انگليسي اين مقاله در بخش تاريخ بيست و سومين كنفرانس انجمن بين‎المللي تحقيق در ارتباطات و رسانه‎ها ( IAMCR ) در روز 31 تير ماه 1381 برابر با 22 جولاي 2002م. در بارسلون اسپانيا ارائه شده است واينك متن فارسي آن با توجه به تفاوت مخاطبان ، با تغييراتي اندك ارائه مي‎شود . تفاوت عمدة متن انگليسي با متن فارسي در دو چيز است : نخست توضيح پيرامون اصطلاحاتي كه براي خوانندة فارسي زبان دشواري ندارد ، مانند سريه ، غزوه ، و... و دوم تلاش براي اين كه ارجاعات و استنادات حتي در مسائل تاريخ اسلام ، حتي‎المقدور به منابع انگليسي باشد .
[2] - اين شهر پس از آن مدينه النبي ناميده شد و در دوره‎هاي بعد به اختصار به اين شهر مدينه گفته شد . مدينه امروزه يكي از شهرهاي بسيار مهم عربستان است .
[3] - شهري در دشتهاي حاصلخيز شرق اردن كه به دليل همين غزوه شهرت يافت.
[4] - شهري در شمال غربي عربستان كه اكنون مركز يكي از امارتهاي عربستان است .
[5] - اعراف / 158
[6] - انبياء / 107
[7] - فرقان / 1
[8] - سبا / 28
[9] - پاره‎اي از مفسران كافه را به معناي مانع و بازدارندة ( از گناهان ) دانسته‎اند .
استاديار دانشكده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)
[10] - مانند : بقره / 21 ؛ بقره / 168 ؛ نساء / 1 ؛ نساء / 170 ؛ نساء / 174 ؛ اعراف / 158 ؛ يونس / 23 ؛‌يونس / 57 ؛ يونس / 104 ؛ يونس / 108 و ...
[11] - احزاب / 40
[12]-Nasr, chapter 1 , “ Islam, the last Religion and the primordial Religion- its Universal and Particular Traits”
[13] - ابن اعثم ، ج1 ، ص 81 و 82 و 175
[14] - در اينجا نگارنده در صدد تبيين مفهوم ارتباطات ميان‎فرهنگي نيستم ، درصورت نياز ، ر.ك. Prosser , pp 335 – 350; Wiseman ( 1955 )part 2 ; و همچنين : Asante , part 1 and 2
[15] - اين كتاب دوبار با عنوانهاي ” تاريخ گسترش اسلام“ و ” علل گسترش اسلام ” به ترتيب از سوي آقايان ابوالفضل عزتي و حبيب‎الله آشوري به زبان فارسي ترجمه شده است .
[16] - كتابي فارسي نيز از همين نويسنده با نام “ ‌مقدمه‎اي بر تاريخ و علل و فلسفة نشر اسلام ” در دست است كه ظاهراً ترجمة همان متن انگليسي است .
[17] - براي بحثي پيرامون موانع كلي ارتباطات مؤثر ميان‎فرهنگي ر.ك. Jandt,p.49
[18] - در اين باره از جمله مي‎توان به مقالة عرب در دائره المعارف اسلامي رجوع كرد .
[19] - گونه‎اي از شوراي شهر كه از سران تيره‎هاي قبيلة قريش براي مشورت پيرامون مهم تشكيل مي‎شد ، ر.ك. Encyclopedia of Islam , new edition , V 2, p 128
[20] نهج البلاغه ، خطبة 26
[21] - ابن هشام ، ج 1 ، ص 359
[22] - طبري ، ج 3، ص 426
[23] - همو ،‌ج 3، ص 427 ـ 429
[24] -Jandt,pp 109 - 130 , “ Language as a Barrier “
[25] - به عنوان نمونه فصلت / 44و نحل / 103
[26] استفاده از مترجم آشنا به زبان عربي و رومي ابن اعثم ، ج 1 ، صص 143 ـ 146 و استفاده از مترجم آشنا به زبان عربي و فارسي ، همو ،‌ص 157
[27] - بلاذري ، صص 108 ـ 110
[28] براي تعريفي از ارتباطات غيركلامي با رهيافت فرهنگي ، ر.ك. Somovar, chapter 6; Jandt, pp 73 - 90
[29] - گزارشهاي مربوط به فتوحات را در منابع متعددي مي‎توان يافت ، با اين همه به دليل گرايش علمي مخاطبان اين مقاله كه اغلب دانش‎پژوهان حوزة فرهنگ و ارتباطات هستند و شايد ظرافتها و ژرفكاويهاي تاريخي براي آنها جاذبه‎اي نداشته باشد ، تنها به يك منبع ارجاع داده شده است . مرجع برگزيده ما در اكثر ارجاعات ، كتاب الفتوح نوشتة ابن اعثم كوفي ( قرن 4هـ ./ 10م.) است كه يكي از معتبرترين و پرآوازه‎ترين منابع در اين موضوع است.
[30] ابن اعثم ، ج 1 ، صص 119 ـ 120
[31] ابن اعثم ، ج 1 ، ص 147
[32] -شهري در سوريه
[33] ابن اعثم ، ج 1 ، ص 173
[34] همو ، ج 1 ، ص 184
[35] -همو ، ج 1 ، ص 186
[36] براي سرگذشت‎نامة مختصراو ر.ك. Encyclopedia of Islam, V 4, p 928
[37] همو ، ج 1 ، ص 189
[38] همو ، ج1 ، ص 281
[39] -ابن اعثم ،ج 1 ، ص 283
[40] -بلاذري ، ص 239
[41] -بلاذري ، صص 108 ـ 110
[42] -بقره / 25
[43] -بقره / 62
[44] نحل / 97
[45] نساء / 57
[46] مائده / 9
[47] -يونس / 9
[48] -عنكبوت / 7
[49] اين پرسش پس از ارائة مقاله از سوي يكي از حاضران در نشست مطرح و به همان صورت كه در متن آمده، پاسخ داده شد.

منابع :
* ابن اعثم كوفي ، ابو محمد احمد ( حدود 314 ق. ) ، الفتوح ، 8 ج ، بيروت : دار الكتب العلميه ، 1406 ق. / 1986م.
* البلاذري ، ‌احمد بن يحيي . فتوح البلدان ، ( بخش مربوط به ايران ) .ترجمه : آذرتاش آذرنوش . تهران : بنياد فرهنگ ايران ، 1346ش.
Jandt, Fred E.( 1995 ) , Intercultural Communication : An Introduction, Sage *.
* آرنولد ،‌توماس واكر ، تاريخ گسترش اسلام ، ترجمه : ابوالفضل عزتي ، تهران :دانشگاه تهران ، 1358ش.
* عزتي ، ابوالفضل ، مقدمه‎اي بر تاريخ و علل و فلسفة نشر اسلام ، تهران : انجمن علمي ـ مذهبي دانشگاه آذر آبادگان ، 1354ش.
Nasr , Seyyed Hussein(1972 ), Ideals and Realities of Islam, Beacon Press, Boston *.
* آرنولد ، تامس واكر ، علل گسترش اسلام ، ترجمه : حبيب‎الله آشوري ، تهران : سلمان ، ( 1357؟)
Asante, Molefi Kete; Newmark, Eileen, Blake, Cecil A. (Editors), (1979) ,.Handbook of Intercultural Communication, Sage* Publications.>
The Encyclopedia of Islam, New Edition, Brill, Leiden, 1986 – 2000 *
* شريف رضي ، نهج البلاغه ، ترجمه : سيدجعفر شيهدي ، تهران : شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چ8 ، 1374ش.
* قرآن كريم
Wiseman, Richard L. (Editor) (1995). Intercultural Communication Theory, Sage Publications *.
Martin, Richard C.. (Editor) (1985 ). Approaches to Islam in Religious Studies. The University of Arizona *.
Ezaaati, A. (1977). An introduction to the history of The spread of Islam, News and Media Ltd, London *.
* ابن هشام ، محمد ، السيره النبويه ، بيروت : دار احياء التراث العربيه ، بي‎تا
Somovar, Larry A. and Richard E. Porter (1995), Communication Between Cultures, USA, Wadsworth *.
Arnold, T.W.( 1984 ) The Preaching of Islam, Renaissance Publishing House *.
Prosser, Michael H. (1978), Intercultural Communication Theory and Research, in B.D Ruban, Communication, Yearbook 2, pp 335 _ 350, New Brunswide, NJ, Tranaction Press.
طبري ، ابوجعفر محمد بن جرير ، تاريخ طبري ، بيروت : دار الاعلمي ، بي تا

ارسال توسط کاربر : sm1372



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط