سياست برزيل در دستيابي به فنّاوري غني سازي و چرخه سوخت (3)
نويسنده: رحمن قهرمانپور
موقعيت بين المللي دو کشور:برزيل را بايد بي ترديد يکي از برندگان جهاني شدن در دنياي پس از جنگ سرد دانست که توانسته است به واسطه داشتن بازار اقتصادي قابل توجه و گسترده و اتخاذ سياست هاي مناسب در مسير تبديل شدن به يک قدرت مهم جهاني قرار گيرد. اين کشور همراه با هند، ژاپن و آلمان درصدد به دست آوردن کرسي دائمي در شوراي امنيت است. نتيجه آنکه برزيل افزون بر سطح منطقه اي در سطح بين المللي نيز موقعيت خود را ارتقا داده و اين موجب شده است قدرت هاي بزرگ به برزيل و هند به چشم کشورهاي همسو و قدرتمند نگاه کنند. همين رفتار را با هند نيز مي بينيم. نتيجه آنکه به گفته رئاليست ها عنصر «قدرت» موجب شده است برخورد آمريکا با برزيل متفاوت از برخورد آن با ايران باشد؛هرچند برزيل مانند ژاپن روابط بسيار نزديکي با آمريکا ندارد، اما در عين حال ارزش هاي آن همسو با ارزش هاي غربي بوده و چالشي براي آنها محسوب نمي شود.درحالي که ارزش هاي برآمده از ج. ا ايران چالشي عمده براي آمريکا در خاور ميانه و حتي در جهان اسلام است. هرچند برزيل و ايران تلاش براي افزايش قدرت خود را در دهه 1970 آغاز نمودند، اما تحميل جنگي هشت ساله به ايران موجب شد در روند افزايش قدرت ايران نوعي وقفه ايجاد شود.
موقعيت منطقه اي دو کشور: برزيل با آرژانتين رقابت مي کند و خصومتي ميان آنها وجود ندارد. علاوه بر اين آمريکاي جنوبي در مقايسه با خاور ميانه نفت ارزان قيمتي ندارد که آمريکا و شرکت هاي چندمليتي درصدد کسب آن باشند. در کنار نفت، خاورميانه با معضل امنيتي ناشي از تشکيل اسرائيل نيز مواجه است؛ بازيگري که نفوذ بسيار زيادي در سياست خاورميانه اي آمريکا دارد و بسياري از تحليل گران، مخالفت اسرائيل با ج. ا. ايران را اصلي ترين عامل مخالفت آمريکا با فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايران مي دانند.
محيط امنيتي خاورميانه به دليل منازعه ديرپاي اعراب-اسرائيل همواره مستعد بي اعتمادي و احتمال وقوع جنگ ميان بازيگران منطقه اي و فرا منطقه اي بوده است. از اين رو آمريکا و حتي اروپا و روسيه به فعاليت هاي هسته اي ايران بيشتر از منظر امنيتي نگاه مي کنند تا صنعتي و اقتصادي. مجموع اين موارد موجب شده است حتي همکاري هاي منطقه ايران با بازيگران مهم منطقه متأثر از اين امر بوده و چندان موفق نباشد. اگر موقعيت برزيل و آرژانتين را در آمريکاي لاتين به موقعيت ايران و ترکيه- با عربستان و عراق- در خاورميانه تشبيه کنيم، فشار آمريکا به همسايگان ايران مانع گسترش همکاري هاي منطقه اي ميان ايران و اين کشورها شده است. تنها در چند سال گذشته و به واسطه افزايش استقلال عمل ترکيه در برابر آمريکا روابط و همکاري هاي منطقه اي ايران و ترکيه روبه توسعه بوده است. از سوي ديگر برخلاف آرژانتين، ترکيه تاکنون فعاليت هسته اي گسترده اي نداشته است که ايران بخواهد با آن همکاري کند. همين طور در قياس با پيمان منطقه اي عاري از سلاح هاي هسته اي (تلاتللکو) در آمريکاي لاتين در سال 1967، منطقه خاورميانه با وجود تأکيد مستمر سازمان ملل فاقد چنين پيماني است و مهم ترين دليل آن نبود مرزهاي تعريف شده ميان اسرائيل و اعراب است. هرچند در سال هاي اخير کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس درصدد پيشبرد طرح عاري سازي خليج فارس از سلاح هاي هسته اي بوده اند، اما اين طرح نيز مشکلات خاص خود را دارد.
نتيجه آنکه برزيل به دليل مساعد بودن شرايط سطح منطقه اي بيشترين بهره برداري را از اين سطح براي اعتمادسازي و پيشبرد برنامه هاي هسته اي خود نموده؛ حال آنکه ايران توانسته است در حد بالا از ظرفيت هاي منطقه اي براي پيشبرد برنامه هسته اي خود استفاده کند.
روابط با غرب: ايران در سه دهه گذشته همواره روابط پرتنشي با غرب داشته است، اما برزيل از زمان قدرت گرفتن غيرنظاميان در دهه 1980 به سوي هم گرايي با اقتصاد بازار و ارزش هاي هاي غربي حرکت کرده و حداقل چالشي براي غرب ايجاد نکرده است. برزيل نيز مانند هند از پشتوانه يک قدرت بزرگ به صورت تمام عياربرخوردار نيست؛ اما در عين حال منافع قدرت هاي بزرگ را نيز به چالش نکشيده است.ايران حتي نظير پاکستان از حمايت آمريکا و مانند کره شمالي از حمايت چين برخوردار نبوده است. به عبارت ديگر ج. ا ايران مي کوشد ضمن قرار نگرفتن در مدار غرب به فناوري غني سازي و چرخه سوخت دست يابد،اما برزيل با قرارگرفتن در اين مدار موفق به تحقق اين امر شده است؛ طبيعي است کار ج. ا. ايران بسيار مشکل تر از برزيل است.
روابط ايران با غرب در سه دهه گذشته همواره با بي اعتمادي همراه بوده است. اگر به مجموعه پيشنهادهاي ايران در مارس 2005 براي اعتمادسازي جهت داشتن چرخه سوخت نگاهي بيندازيم متوجه عمق اين بي اعتمادي مي شويم. در اين بسته ايران استقرار دائمي بازرسان آژانس در ايران، داشتن چرخه سوخت باز، غني سازي در سطح پايين،تصويب پروتکل الحاقي، تصويب قوانين داخلي در مورد ممنوعيت توليد سلاح هسته اي را پيشنهاد مي دهد، اما غرب اين بسته پيشنهادي را رد مي کند. اين در حالي است که برزيل حتي بدون پذيرش اين شرط ها موفق به داشتن چرخه سوخت شد. بي اعتمادي امري دوجانبه است و زماني که ايران شاهد بي اعتمادي از سوي غرب است نمي تواند همانند برزيل براي اعتمادسازي، غني سازي صنعتي را 15 سال به تأخير اندازد يا با ارسال اورانيوم خود جهت غني سازي در بيرون از خاک ايران موافقت کند. آمريکا و اروپا حتي با داشتن يک پايلوت غني سازي در ايران مخالفت مي کنند؛لذا طبيعي است رفتار ايران متفاوت از رفتار برزيل باشد.
تلاش براي تأسيس نهادهاي نظارتي منطقه اي، مذاکره با کشورهاي همسايه جهت اعتمادسازي، امضاي پيمان هاي مختلف همکاري با اين کشورها و برگزاري کنفرانس هاي منطقه اي از جمله اين اقدامات است که مي تواند روند دستيابي ايران به چرخه سوخت را در آينده از طريق افزايش اعتمادسازي تسهيل کند.
/ج
موقعيت منطقه اي دو کشور: برزيل با آرژانتين رقابت مي کند و خصومتي ميان آنها وجود ندارد. علاوه بر اين آمريکاي جنوبي در مقايسه با خاور ميانه نفت ارزان قيمتي ندارد که آمريکا و شرکت هاي چندمليتي درصدد کسب آن باشند. در کنار نفت، خاورميانه با معضل امنيتي ناشي از تشکيل اسرائيل نيز مواجه است؛ بازيگري که نفوذ بسيار زيادي در سياست خاورميانه اي آمريکا دارد و بسياري از تحليل گران، مخالفت اسرائيل با ج. ا. ايران را اصلي ترين عامل مخالفت آمريکا با فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايران مي دانند.
محيط امنيتي خاورميانه به دليل منازعه ديرپاي اعراب-اسرائيل همواره مستعد بي اعتمادي و احتمال وقوع جنگ ميان بازيگران منطقه اي و فرا منطقه اي بوده است. از اين رو آمريکا و حتي اروپا و روسيه به فعاليت هاي هسته اي ايران بيشتر از منظر امنيتي نگاه مي کنند تا صنعتي و اقتصادي. مجموع اين موارد موجب شده است حتي همکاري هاي منطقه ايران با بازيگران مهم منطقه متأثر از اين امر بوده و چندان موفق نباشد. اگر موقعيت برزيل و آرژانتين را در آمريکاي لاتين به موقعيت ايران و ترکيه- با عربستان و عراق- در خاورميانه تشبيه کنيم، فشار آمريکا به همسايگان ايران مانع گسترش همکاري هاي منطقه اي ميان ايران و اين کشورها شده است. تنها در چند سال گذشته و به واسطه افزايش استقلال عمل ترکيه در برابر آمريکا روابط و همکاري هاي منطقه اي ايران و ترکيه روبه توسعه بوده است. از سوي ديگر برخلاف آرژانتين، ترکيه تاکنون فعاليت هسته اي گسترده اي نداشته است که ايران بخواهد با آن همکاري کند. همين طور در قياس با پيمان منطقه اي عاري از سلاح هاي هسته اي (تلاتللکو) در آمريکاي لاتين در سال 1967، منطقه خاورميانه با وجود تأکيد مستمر سازمان ملل فاقد چنين پيماني است و مهم ترين دليل آن نبود مرزهاي تعريف شده ميان اسرائيل و اعراب است. هرچند در سال هاي اخير کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس درصدد پيشبرد طرح عاري سازي خليج فارس از سلاح هاي هسته اي بوده اند، اما اين طرح نيز مشکلات خاص خود را دارد.
نتيجه آنکه برزيل به دليل مساعد بودن شرايط سطح منطقه اي بيشترين بهره برداري را از اين سطح براي اعتمادسازي و پيشبرد برنامه هاي هسته اي خود نموده؛ حال آنکه ايران توانسته است در حد بالا از ظرفيت هاي منطقه اي براي پيشبرد برنامه هسته اي خود استفاده کند.
روابط با غرب: ايران در سه دهه گذشته همواره روابط پرتنشي با غرب داشته است، اما برزيل از زمان قدرت گرفتن غيرنظاميان در دهه 1980 به سوي هم گرايي با اقتصاد بازار و ارزش هاي هاي غربي حرکت کرده و حداقل چالشي براي غرب ايجاد نکرده است. برزيل نيز مانند هند از پشتوانه يک قدرت بزرگ به صورت تمام عياربرخوردار نيست؛ اما در عين حال منافع قدرت هاي بزرگ را نيز به چالش نکشيده است.ايران حتي نظير پاکستان از حمايت آمريکا و مانند کره شمالي از حمايت چين برخوردار نبوده است. به عبارت ديگر ج. ا ايران مي کوشد ضمن قرار نگرفتن در مدار غرب به فناوري غني سازي و چرخه سوخت دست يابد،اما برزيل با قرارگرفتن در اين مدار موفق به تحقق اين امر شده است؛ طبيعي است کار ج. ا. ايران بسيار مشکل تر از برزيل است.
روابط ايران با غرب در سه دهه گذشته همواره با بي اعتمادي همراه بوده است. اگر به مجموعه پيشنهادهاي ايران در مارس 2005 براي اعتمادسازي جهت داشتن چرخه سوخت نگاهي بيندازيم متوجه عمق اين بي اعتمادي مي شويم. در اين بسته ايران استقرار دائمي بازرسان آژانس در ايران، داشتن چرخه سوخت باز، غني سازي در سطح پايين،تصويب پروتکل الحاقي، تصويب قوانين داخلي در مورد ممنوعيت توليد سلاح هسته اي را پيشنهاد مي دهد، اما غرب اين بسته پيشنهادي را رد مي کند. اين در حالي است که برزيل حتي بدون پذيرش اين شرط ها موفق به داشتن چرخه سوخت شد. بي اعتمادي امري دوجانبه است و زماني که ايران شاهد بي اعتمادي از سوي غرب است نمي تواند همانند برزيل براي اعتمادسازي، غني سازي صنعتي را 15 سال به تأخير اندازد يا با ارسال اورانيوم خود جهت غني سازي در بيرون از خاک ايران موافقت کند. آمريکا و اروپا حتي با داشتن يک پايلوت غني سازي در ايران مخالفت مي کنند؛لذا طبيعي است رفتار ايران متفاوت از رفتار برزيل باشد.
نتيجه گيري
تلاش براي تأسيس نهادهاي نظارتي منطقه اي، مذاکره با کشورهاي همسايه جهت اعتمادسازي، امضاي پيمان هاي مختلف همکاري با اين کشورها و برگزاري کنفرانس هاي منطقه اي از جمله اين اقدامات است که مي تواند روند دستيابي ايران به چرخه سوخت را در آينده از طريق افزايش اعتمادسازي تسهيل کند.
پی نوشت ها :
1- Erico Guizzo, "How Brazill Spun the Atom," at: http:..www.spectrum. ieee. Org,March 2006.
2- "Coming toTerms with Brazil's Nuclear past،an interview with odair Goncalves President of Brazilُs Nuclear Energy commission" at : www.armscontrol.org/intervlews/200500928. Goncalves. asp
3- Carols Feu Alvim, "Brazil and the Additional Protocol of the Safeguard Agreement," at http://ecen.com/eee43/eee43d/adic protec-cb.htm
4- Norman Gall, "Atoms for Brazil, Dangers for all," at: http://www.normangall.com/brazll-art18emg.htm.
/ج