چکیده :
در شرائط کنونی که ولایت فقیه ، این شالوده اصلی نظام سیاسی اسلام و مرکز ثقل حکومت دینی ، به عنوان یکی از مباحث مهم اعتقادی اسلام از طرف دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب اسلامی و همه کسانی که از این انقلاب ضربه ای خورده اند مورد هجمه و تعرض قرار گرفته ، لازم است که اولا در جهت تبیین این اصل مهم ، مترقی و نجات بخش اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله که ضامن بقای اسلام و انقلاب اسلامی است اقدامی شایسته و مؤثر صورت پذیرد و اصول و فروع آن تفهیم شده و حجت بر همه تمام شود و ثانیا قدر این موهبت و هدیه الهی را دانسته و با تبعیت کامل و بی چون و چرا شاکر این نعمت بزرگ الهی باشیم.لذادراین مقاله که باعنوان ( ستیز با استکبار درون و برون از منظر ولایت مطلق فقیه ) مطرح گردیده تلاش شده که بیشتر از کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی و پایه گذار و تشکیل دهنده این اصل مهم استفاده شود. در این فرصت کم و در این راستا و بر مبنای این اصل مهم شمه ای از راهکارها برای ستیز با استکبار درون و برون از منظر ولایت مطلقه فقیه که همان ادامه راه انبیاء الهی و اسلام عزیز است بیان می شود.لازم است که در تمام جهات ، مبانی اعتقادی و آبشخور فکری خلف صالح و بی همتای او ، که در زمان حاضر این علم به دست اوست ، برسی شود تا فهمیده شود که بهترین و کاملترین کسی که پیرو و عامل به امام و خط امام ره است مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای می باشد و این سیلی محکمی بر دهان کسانی است که ادعای پیروی از امام راحل و خط ایشان را دارند ولی در صف دشمنان قسم خورده امام( ره) ایستاده اند.فرضیه این پژوهش بیانگر این مطلب است که جمهوری اسلامی ایران ، با تبعیت کامل از اصل ولایت و در ادامه ولی فقیه زمان خود که مبتنی بر اصول اسلامی پایه ریزی شده بهترین استکبار ستیز در جهان شمرده شده و زمینه فرج و ظهور منجی عالم بشریت را فراهم نموده است . نوع کار تحقیقاتی در این مقاله بصورت نظری و روش تحقیق بصورت توصیفی ، تحلیلی میباشد .
واژه گان کلیدی
ولایت مطلق فقیه ، استکبار ، استبداد ،آزادی ،دشمن درونی و برونی ، شیطان بزرگ ، استعمار ، فتنه و فساد و فحشاء ، وابستگی ، اعتیاد ، احزاب ، تهاجم فرهنگی ، استحاله فرهنگی ، استقلال .
مقدمه :
اسلام دینی پاسخگو در همه جهات است و برای همه مسائل و مشکلات راه حل ارائه کرده است چون تنها دین جامع و کاملی است که از طرف پروردگار و خالق همه جهان هستی برای ما انسان ها آورده شده است . لذا تعریف استکبار ، لزوم و تاکید بر ستیز با آن را باید اسلام عزیز بیان نماید . در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام مواضع و راهکارهای جدی و صریح در رابطه با ، ستیزبا استکبار درون ( دشمن درونی = نفس اماره ) واستکبار برون ( دشمن بیرونی = آمریکا ، انگلیس ، اسراییل و متحدانشان ) بیان شده است . لذا لازم و ضروری است شگردها و ابزار های این دو اژدهای خونخوار را شناخته و در جهت مبارزه و ستیز با آن دو اقدام قاطعانه ای صورت پذیرد . و این را باید دانست که تا انسان از میدان ستیز با استکبار درون پیروز وسربلند بیرون نیاید نمی تواند از میدان ستیز با استکبار برون پیروز و سربلند در آید واستکبار برون این مهم را دریافته به همین دلیل از جنگ سخت با ایران (که نتیجه آن شهید و شهادت است ) دست کشیده و وارد جنگ نرم با ایران (که نتیجه آن ابتذال و فاسد شدن جامعه و نیروی دشمن شدن است ) شده است . لذا تسلط بر کشورها و چگونگی استعمار آنها تغییر شکل داده است . دیگر تنها تهاجم سخت جهت تسلط بر کشورها به تنهایی جوابگو نیست بلکه تهاجم نرم ویا تلفیقی از تهاجم نرم و سخت جهت استعمار کشورها به کار گرفته میشود چرا که تهاجم نرم باکمترین هزینه وتاثیر گذاردن بر فرهنگ و باورهای آن جامعه و از بین بردن مقاومتهای فیزیکی جامعه ، رسیدن به هدف را که همان به تاراج بردن سرمایه های معنوی و مادی انسانها است را تسهیل مینماید در اینجاست که اهمیت فرهنگ اسلام و چگونگی پاسداشت اصول و ارزشهای فرهنگ اسلامی جامعه مورد توجه قرار میگیرد .
استکبار
در ابتدا باید معنای استکبار و وجوه و شوون آن را مورد بررسی قرار داد و سپس اینکه به چه علت انسان تحت استکبارهای داخلی و خارجی قرار گرفته و تابع آن می شود و راه هایی که انسان را از جلوی دهان این اژدهای خوش اشتها نجات می دهد چیست را بیان نمود.استکبار در لغت به معنای گردنکشی و خودنمایی کردن و تکبر ورزیدن است اما استکبار معنایی تاریخی - فرهنگی نیز دارد. بشر، بنده و مخلوق خداست و باید مطابق تعالیم الهی و آیین آسمانی زندگی کند، اما اگر آدمی به نحوی و به صورت آشکار یا پنهان و مستقیم یا غیر مستقیم، منکر بندگی و مخلوقیت خود و خالقیت و توحید حق گردد یا ربوبیت تکوینی و یا تشریعی خداوند و یا توحید در پرستش او را انکار نماید، در وافع استکبار ورزیده است.افراد بشر در ادوار مختلف تاریخ، رویکردهای مختلف استکباری داشته اند و به اشکال مختلف در مقابل فرامین الهی استکبار ورزیده اند،اما در عصر جدید یعنی دوران مدرن تاریخ غرب، اساسا انسان غربی با استکبار در برابر خداوند تعریف شده و عینیت یافته است.جوهر مدرنیته، اومانیسم است و اومانیسم چون به معنای اثبات خود بنیادی بشر در مقابل اراده الهی است، ذاتا استکباری است. بنابراین استکبار، ویژگی ذاتی تمدن مدرن است. در واقع در غرب مدرن، استکبار صورت یک سیستم و نظام را یافته است و در هیئت مجموعه ای از قوانین، نهادها و نظام های سیاسی و اقتصادی و فراتر از آن، در هیئت یک تمدن ظاهر گردیده است.بنابراین استکبار، شوون و وجوه مختلف دارد و بدین سان می توان از شان سیاسی یا شان اقتصادی و یا وجه حقوقی استکبار نام برد. به عنوان مثال نظام اقتصادی غرب که سرمایه سالاری است، اساسا بر پایه سود گرایی، سوداگری و انباشت سرمایه – بدون توجه به وجوه شرعی و حلال و حرام ثروتها – و ربا خواری بنا گردیده است و از این رو نحوی استکبار در مقابل اراده تشریعی خداوند است. در قلمرو حقوقی نیز مبنای نظام حقوق غرب مدرن بر پایه ی فلسفه ی حقوق طبیعی و حقوق بشر نهاده شده است که مفروضات اصلی آن اصالت دادن به نفس اماره ی فردی و آزادی بشر جهت ارضای نامحدود جسمانی و لذت گرایی صرف ناسوتی است. در این پندار وجه ناسوتی وجود آدمی اصالت می یابد و حتی قداست می یابد و اساس همه چیز عبارت است از ارضای آن خواهد بود. روشن است که این امر، خلاف تعالیم الهی و مبانی اسلام است که خواهان نظارت وجه روحانی و قدسی بر نیازها و خواسته های ناسوتی بشر و هدایت آن بوده و برای ارضای نیازها و خواست های غرایز نیز حدود و چهارچوب مشخص تعیین می کند. وقتی بشر صرفا با تکیه بر نیازهای ناسوتی اش و بر مبنای اومانیستی تفسیر شود، طبعا نظام حقوق و تکالیفی هم که برای او در نظر گرفته می شود، غیر دینی و اومانیستی و لذا استکباری خواهد بود.از این روست که می گویند، مبنای فلسفی و تئوریک حقوق بشر غربی استکباری است. چنان که گفتیم استکبار، فقط عبارت از شوون سیاسی یا اقتصادی نبوده و یک مجموعه ی فراگیر و گسترده است. امپریالیسم، صورت اقتصادی – سیاسی و بیشتر استکبار است. لذا نسبت میان استکبار و امپریالیسم، عموم و خصوص مطلق است بدین معنی که هر امپریالیسمی استکباری است اما هر استکباری امپریالیستی نیست. زیرا که امپریالیسم در معنای اصطلاحی آن، پدیده ای عمدتا اقتصادی است که از اواخر قرن نوزدهم پدید آمده است حال آنکه استکبار به صورت یک تمدن و کلیت فراگیر از زمان رنسانس ظهور کرده است و قبل از عصر جدید نیز به صورت غیر سیستماتیک و یا غیر اومانیستی ظاهر شده بوده است.
استبداد
استبداد به معنای اعمال قدرت بی ضابطه و فاقد حدود قانونی مشروط کننده و محدود کننده از سوی یک نفر و یا یک جمع است. در واقع در یک رژیم استبدادی، اعمال قدرت سیاسی، ضابطه مند نیست و نه آداب و رسوم عرفی و نه احکام و حدود دینی و نه قوانین مدون مدنی، آن را محدود نمی کند بنابراین باید توجه کرد که هر نوع تمرکز یا تجمع قدرت به معنای استبداد نیست، بلکه اعمال بی ضابطه و نامحدود قدرت است که استبداد نامیده می شود. در تفکر سیاسی اسلامی و بر پایه نظام امامت، هم تمرکز و تجمع قدرت و هم اعمال آن تماما ضابطه مند و مشروط به حدود احکام و تعالیم شرعی است و امام و رهبر در اعمال قدرت خود باید یکسره بر پایه قرب الهی و در چهارچوب احکام دینی تصمیم گیری نتماید. لذا استبدای نامیدن حکومت اسلامی و نظام امامت از پایه اشتباه و توهم آلود است. رژیم های سلطنت مطلقه ی قرون شانزدهم و هفدهم در اروپا نظیر سلطنت لویی چهاردهم پادشاه فرانسه و اعمال قدرت پادشاهانی همچون آقا محمد خان قاجار را می توان از نمونه های حکومت استبدادی دانست. در رژیم استبدادی آنچه تعیین کننده است،اهواء و اغراض و منافع فرد یا گروه مستبد است و حدود روشنی برای محدود کردن آن اهواء و اغراض از درون و برون وجود ندارد. ولایت مطلقه ی فقیه اگرچه به تمرکز قدرت معتقد و مبتنی است، اما چون اراده ی ولی و حتی نیت و خواست او از درون توسط ملکه ی عدالت و تقوا کنترل می شود، لذا مبتنی بر اهواء نخواهد بود و از بیرون نیز احکام و حدود ثابت و روشن اسلامی محدود کننده ی اعمال قدرت ولی فقیه است و بر خلاف رژیم های لیبرال مدعی آزادی خواهی، در حکومت اسلامی دو عامل درونی و بیرونی مشروط کننده ی قدرت است، حال آنکه در دولت های لیبرال صرفا مجموعه ی قوانین متغیر مصوب پارلمان که مبتنی بر اغراض و منافع طبقاتی است، محدود کننده ی قدرت رئیس حکومت می باشد
آزادی
آزادی به معنای حقیقی فقط در پرتو بندگی خداست اما آزادی در عصر و تمدن جدید غرب، یعنی دوران مدرنیته، اصالت دادن به نفس اماره ی فردی و آزادی بشر جهت ارضای نامحدود و لذت گرایی صرف است و همه چیز بر مبنای ارضای آن خواهد بود. که این مصداق بارز اسارت است نه آزادی، و چون گردن کشی نفس اماره در درون از وجوه و شوون استکباراست لذا برای ستیز با این استکبار درون بحثی پیرامون آزادی و در ادامه استقلال مطرح می شود. امام خمینی : آزادی یک امانت الهی است.(1)آزادی در هر مکتبی بر اساس ارزشهای آن مکتب تعریف میشود، بنابراین تعریف واحدی ندارد. برخی آزادی را مطلق میدانند اگر چه در مقام عمل به آن نمیرسند و اکثر صاحبنظران آن را مقید تعریف میکنند اما نوع قیدهای آنان متفاوت است. هر کس بر اساس ارزشهای پذیرفته شدة خود حدود آزادی را تعیین میکند. عدهای حدود آزادی را دین میدانند و برخی آزادی را آزادی از دین به حساب میآورند و بلکه اساس آزادی را رهایی از احکام الهی میدانند. این اختلاف آراء و تشتت انظار سبب گردیده است که آزادی تعریف مشخصی نداشته باشد. اینجات که باید انسان به خالق خود رجوع کند و با استفاده از منبع وحی حدود آزادی را دریابد و در میادین آزادی را در حوزة فکر و بیان و عمل دریابد که این مهم در سخنان امام صورت گرفت و به آن خواهیم پرداخت.
ارزش آزادی
ارزش آزادی از بدیهیات است و فدائیان زیادی را در تاریخ به خود اختصاص داده است. امام در این باره میقرماید: «نعمت آزادی بالاترین نعمتی است که بشر دارد.»(2)«آزادی یک نعمت بزرگ الهی است.»(3)بزرگی نعمت آزادی بخاطر آن است که انسان در بستر آزادی میتواند عقاید حقة الهیه را انتخاب کند و بر اساس آنها عمل نماید و غنچة وجود خود را شکوفا سازد. البته بیان عقاید و رفتار نیازمند آزادی است. و گرنه انتخاب و پذیرش عقاید که یک گزینش قلبی است در همة شرایط امکانپذیر است.
اسلام و آزادی
اسلام مهد آزادی است و همه را در انتخاب راه آزاد گذارده است. هر چند قرآن هیچ دینی را جز اسلام مورد قبول نمیداند و به صراحت میفرماید : «ان الدین عندالله الاسلام» (4) (دین مورد قبول خداوند اسلام است) و در جای دیگر میفرماید: و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین»(5) (هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است) با این حال میفرماید : «لااکراه فی الدین» (6) (اجباری در پذیرش دین نیست.) (7)این عظمت اسلام و وجود آزادی حقیقی در این دین مقدس است که اجباری در پذیرش دین حق ندارد و الزامی در عدم پذیرش ادیان مردود اعمال میکند. با توجه به این حقایق است که میتوان گفت هیچ مکتبی به اندازة اسلام به انسان آزادی نداده است. شاید گفته شود که مکاتب دیگری وجود دارد که انسان را در انتخاب راه آزاد گذاردهاند ولی باید گفت آنها این ادعا را ندارند که راه صحیح در آنها منحصر میگردد، و عدم چنین ادعایی از سوی آنها و وجود این ادعا در اسلام آزادی را در این دین مقدس به اوج خود رسانده است. ضمن این که مکاتب مدعی آزادی فراوانند اما هیچکدام در مقام عمل به مبانی نظری خود در باب آزادی رضایت ندادهاند و کشورهای غربی بهترین گواه این تناقضند. اما دربارة اسلام و آزادی میفرماید: «اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیتهای مذهبی آزادی داده است.»(8) «زنها آزادند همانطوری که مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل میکنیم.»(9)«در جمهوری اسلامی جز در مواردی نادر که اسلام و حیثیت نظام در خطر باشد، آن هم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا، هیچ کس نمیتواند رأی خود را بر دیگری تحمیل کند و خدا آن روز را هم نیاورد».(10)استحکام معارف اسلامی سبب گردیده است تا بدون واهمه به مخالفین خود آزادی دهد تا سخنان خود را بیان کنند. شجرة طیبة اسلام آن گونه نیست که از وزش افکار دیگران بلرزد. هر چه مکتبی ضعیف باشد آزادی را محدودتر میکند. هراس فرانسه از حجاب اسلامی یک دانشآموز، که امروز مهد تمدن و آزادی غربی است بیانگر عنکبوتی بودن خانة فرهنگ غرب است. مسئله، پوشش اسلامی یک دانشآموز مسلمان نیست بلکه مسئلة آسیبپذیری فرهنگ ضعیف غرب است. بنابراین شعار «لااکراه فی الدین» اسلام و تحمل کفار اهل کتاب در نظام اسلامی نشان استحکام بنیانهای فکری و عقیدتی اسلام است. امام در این باره میفرماید: «اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمیهراسد و از طرح مطلبهای دیگر که انحراف آنها در محیط خود آن مکتبها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند باکی ندارد.»(11)از آنچه بیان گردید قرار دادن اسلام و آزادی در برابر یکدیگر عمق مجهول بودن آزادی و اسلام را اثبات میکند. کسانی که این دو را در برابر یکدیگر قرار میدهند نمیدانند که آزادی جزئی از اسلام است و جزء در برابر کل قرار نمیگیرد. دین و آزادی هرگز در برابر یکدیگر قرار نگرفتهاند اگر روزی دین و آزادی در برابر یکدیگر بودهاند یا دین، دین نبوده یا آزادی، آزادی حقیقی نبوده است. تقابل مسیحیت و آزادی نشان داد مسیحیت دین تحریف شدهای است و تقابل اسلام و آزادی نشان میدهد، آزادی، آزادی صالحی نبوده است، چرا که آزادی در بستر دین میروید و دین در بستر آزادی تجلی مییابد. محال است در محیطهای غیر دینی آزادی لازم به مردم داده شود زیرا آزادی صالح جزء دین است و همچنین محال است در جو اختناق دینداری شود. دین و آزادی از یکدیگر و هر کجا یکی از آندو نباشد دیگری هم نخواهد بود. چه این که تاریخ گواه نقصان آزادی و دینداری روزگاران گذشته است که یا دین حاکم نبوده است و یا آزادی وجود نداشته است. بله زمانهایی مثل حاکمیت برخی از انبیاء مثل داود و سلیمان و رسول خدا و امیر مؤمنان و ولی فقیه در ایران از مستثنیات روزگارند.
آزمایش الهی
آزادی نعمت بزرگ الهی است و میتواند نظیر بسیاری از نعمتهای دیگر وسیلة آزمایش قرار گیرد. امام خمینی میفرماید: «امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با این آزادی زو استقلال امتحان میکند. ما را آزادی مرحمت فرموده است که ببیند در این آزادی، ما چه میکنیم.»(12)«آزادی یک امانت الهی است که خداوند نصیب ما کرد، آیا این امانتی که خدای تبارک و تعالی به ما داد و ما را آزاد کرد، با این آزادی چه میکنیم؟ آیا آزادی را صرف صلاح ملت و اسلام میکنیم؟ یا آزادی را صرف جهاتی [میکنیم] که برخلاف مسیر نهضت و برخلاف رضای خداست؟»(13)
سوء استفاده از آزادی
آزادی همانند تپغی است که میتواند جانی را گرفته و یا غدة سرطانی را از بدن خارج کند. این جهت آزادی است که آن را رحمانی یا شیطانی میکند. آفت آزادی ظلم و فحشاء است و اگر در این جهات قرار گیرد از آن سوء استفاده شده و کفران نعمت شده است. امام میفرماید: «کفران این است که آزادی را ما وسیلة کارهای زشت قرار بدهیم.»(14)«باید همة ما توجه به این معنا داشته باشیم که از این آزادی سوء استفاده نکنیم.» (15)«این آزادی که خدا به ما عنایتفرموده است و یک هدیة الهی است، اگر چنانچه شما خیانت به این آزادی و این هدیة خدا بکنید، ممکن است خدای تبارک و تعالی هدیة خودش را پس بگیرد از ما و ما باز برگردیم به آن حالی که سابق بودیم.»(16)
«حالا که آزاد شدیم، آزادی را وسیله برای خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار میدهیم یا آزادی را برای مخالفت با خدا و استکبار مردم؟»(17)
جهت و حدود آزادی
آزادی مطلق ضد ارزش است. در مکتب آزادی به سلامت جامعه، کرامت انسان، حقوق و آزادی دیگران، قانون و در یک کلمه اسلام مرزبندی میشود و به تعبیر دیگر اسلام مرز آزادی است. امام در جملات مختلف به جهت و حدود آزادی اشارات تفصیلی کرده است و جهت آزادی را مصالح حقیقی انسان دانسته و آزادی را از توطئه، خیانت، خرابکاری، فساد و فحشا جدا کرده است که بخشی از آنها را بیان میکنیم: «آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد، برخلاف انقلابی که مردم خونپایش دادهاند بنویسد، همچو آزادی صحیح نیست. قلم آزاد است که مسائل را بنویسد لیکن نه این که توطئه بر ضد انقلاب بکند.»(18)
«آزادی معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید، آزادی در حدود قانون است، دین کشور ما اسلام است، ازادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد.»(19)«آن مقداری که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی داده است در آن مقدار آزاد هستیم. آزاد نیستیم که فساد بکنیم، هیچ انسانی آزاد نیست که کار خلاف عفت بکند، هیچ انسانی آزاد نیست که برادر خودش را اذیّت بکند. این مقدار آزادی که خدای تبارک و تعالی به مردم داده است بیش از آن آزادیهایی است که دیگران دادهاند آنها آزادی غیر منطقی دادهاند و آزادیهایی که خدا داده است آزادی منطقی است.»(20)
«در حکومت اسلامی، همة افراد دارای آزادی در هر گونه عقیدهای هستند و لیکن آزادی خرابکاری را ندارند.»(21)«همة مردم آزادند مگر حزبی که مخالف با مصلحت مملکت باشد.»(22)«آزادی غیر از توطئه است.»( 23)
«در جمهوری اسلامی هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود و لکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرتهای خارجی را اجازة خیانت نمیدهیم. (24)«جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را به این که در این مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمارباز بشوند و امثال ذلک، جلوگیری از اینها اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوانهاست.» (25)«این است معنای آزادی که در جمهوری اسلامی است که قید و بندها دیگر زبرداشته باید بشود! هر کس هر چه میخواهد بگوید ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجید باشد؟ یا نه آزادی که میخواهیم ما، آن آزادی که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادی، آزادی در حدود قانون است.» (26)«آقایانی که اسم از آزادی میآورند، چه آقایانی که داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهای دیگری [که] فریادی از آزادی میزنند، اینها آزادی را درست بیان نمیکنند یا نمیدانند. در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است.»(27)
انواع آزادی
امام در سخنان خود به انواع آزادی اشاره کرده است. آزادی عقیده، بیان، قلم و عمل دربحثهای گذشته مورد اشاره قرار گرفت و آزادیهای غربی، استعماری، صادراتی، جنسی و ارزشی نیز در این بحث مورد توجه قرار خواهد گرفت.
آزادیهای ضد ارزشی
«آزادی صادراتی، آزادی است که بچههای ما را به فحشا کشاند.»(28)«یک کسی در همان زمانهای سابق به یک ظریفی که از آشناهای ماست راجع به امور جنسی گفته بود که فلان! این حل شده؟ این گفته بود این در صدر خلفت، خرها حل کرده بودند. آن آزادی که شما میگوئید که حل شده همان است که حیوانات در صدر خلقت آزاد بودند. انبیاء آمدند این آزادی را جلویش را بگیرند و الا اصلش را مخالف نیستند، دعوت هم به آن کردهاند.»(29)«غربزدگان آزادی به شکل غرب که حتی آزادی جنسی به حد فجیع آن و آزادی مراکز فحشا را طالبند، اسلام و جمهوری اسلامی مخالف ایدههای حیوانی آنان است.»(30)«باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است.»(31)آزادیهای غربی عین اسارت است چرا که قلب آزادیهای غربی آزادی هوا و هوس است. غرب از چیزی به اندازة آزادی ضربه نخورده است و با چیزی به اندازة آزادی به کشورهای دیگر ضربه نزده است. امام در این باره میفرماید: «معالاسف در مراکز هم یک آراء فاسد هست. اینها که آزادی میخواهند، اینها که میخواهند جوانهای ما آزاد باشند، قلمفرسایی میکنند برای آزادی جوانهای ما، چه آزادی را میخواهند؟ میخواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمارخانهها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانهها با باشد به طور آزاد، عشرتخانهها باز باشد به طور آزاد، هروئینکشها ... آزاد باشند، تریاککشها آزاد باشند، دریاها آزاد باشند و درها باز برای جوانها، جوانهای ما آزاد باشند و هر مفسدهای را بخواهند عمل کنند، به هر فحشا که میخواهند کشیده شوند. این چیزی است که از غرب دیکته شده است. این چیزی است که میخواهند جوانان ما که میشود در مقابل آنها بایستند، جوانان ما را بیخاصیت کنند. ما میخواهیم جوانانمان را از میکدهها به میدان جنگ ببریم، ما میخواهیم جوانانمان را از عشرتکدها به میدان جنگ ببریم، ما میخواهیم جوانانمان را از این سینماهایی که بود و جوانهای ما را به فساد میکشید دستشان را بگیریم و به جاهایی ببریم که برای ملت فایده داشته باشد. این آزادی که آقایان میخواهند، آزادی است که قدرتمندها دیکته کردهاند و نویسندگان ما یا غافلند و یا خائن. این دمکرات مآبها که میگویند باید آزاد باشد، به هیچ وجه نباید جلوی هیچ چیز را گرفت، اینها الهام میگیرند از ابرقدرتها، با آنها میخواهند ما را غارت کنند و جوانهای ما بیتفاوت باشند. جوانهایی که در عشرتگاه هستند، بیتفاوتند. جوانهایی که در مراکز فحشا بزرگ میشوند نسبت به مسائل مملکت کار ندارند. آن جوانها به مصالح مملک کار دارند که از این مسائل دورند، در تحت تربیت اسلامی هستند. رئیس پاسدارها به من گفت جوانهای ما شب، نماز شب میخوانند و در قنوت، فلان دعا، دعای مفصل را میخوانند. اینها میتوانند مملکت نگه دارند. ما میخواهیم مملکت حفظ کنیم. حفظ مملکت به آزادی که شما میگویید نیست. [بر] باد میدهد این آزادی مملکت را، بر باد میدهد. این آزادی که شما میخواهید، آزادی دیکته شده است برای این که مملکت را ببلعند و جوانی ما نداشته باشیم جواب بدهد.»(32)
آزادی ارزشی
آزادی ارزشی در نظر امام آن آزادی است که با اسلام مرزبندی شود و از هر گونه آثار منفی بدور باشد. امام در جملهای میفرماید: «آزادی که در آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست، ملت ما این را نمیخواهد. خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد.»(33)آزادی مطلق با هشت قید میتواند مثبت و ارزشی گردد که بطور خلاصه به آنها اشاره میکنیم:
1ـ با عقل و فطرت در تضاد نباشد.
2ـ با دین خدا (اسلام) در ستیز نباشد.
3ـ به مفاسد فردی و اجتماعی منتهی نگردد.
4ـ عفت و پاکی جامعه را تهدید نکند.
5ـ شخصیت انسان را منکوب نسازد.
6ـ حرص و شهوت را تشدید نکند.
7ـ حقوق دیگران را پایمال نگرداند.
8ـ انسان را از یاد خدا غافل نسازد.
منع آزادیهای مخرب
امام معتقد بود آزادیهای مخرب ممنوع گردد و آزادی از مفسدین سلب گردد چنانچه میفرماید:«ما تا زنده هستیم نمیگذاریم این آزادیهایی که آنها [مفسدین] میخواهند تا آن اندازهای که میتوانیم آن آزادیها تحقق پیدا کند.»(33)«ما یک حزب را،ز یا چند حزب را که صحیح عمل میکنند میگذاریم عمل بکنند و باقی همه را ممنوع اعلام میکنیم و همظ نوشتجاتی که اینها کردهاند و برخلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است، ما همه اینها را از بین خواهیم برد. ما بعد از این که فهماندیم به اینها که شماها دیکتاتور هستید، ما آزادیخواه بودیم و شما نگذاشتید ما آزادی دادیم و شما نگذاشتید این آزادی باقی بماند، حالات که این طور شد ما انقلابی با شما رفتار میکنیم، هر چه میخواهند روزنامههای خارج بنویسند، هر چه میخواهند تابع صهیوزنیستها و امثال اینها هر چه دلشان میخواهد فریاد بزنند. اینها هم اگر چنانچه هر چه دلشان میخواهد توی خانههایشان بروند فریاد بزنند لکن بیرون دیگر نمیتوانند، اینها باید منزوی بشوند.(34)«این روشنفکرها و نویسندهها و آزادیخواهها (نه همهشان، بسیارشان) یا توجه به این ندارند که این برنامهها و آزادگذاشتن این جوانها و این دخترها و این پسرها برای این که هر کاری دلشان میخواهد بکنند، این چه بر سر این مملکت میآورد، یا توجه ندارند، یا میدانند و اجیر هستند، دنبال همان هستند. فریاد میزنند آی آزادی از بین رفت، آی آزادی، خوب آزادی از بین رفت، چه شد؟ شرابخانهها محدود شده یا گرفته شده، مراکز فحشا را جلویش را گرفتند ... دیگر نمیگذارند این دختر و پسر تو دریا بروند لخت بشوند با هم چه بکنند. اینها آزادی را این میدانند و همان آزادی میدانند که از غرب دیکته شد برای ما.»(35)علت ممنوعیت آزادیهای نامشروع و ضد ارزشی که تحت عنوان آزادیهای استعماری، غربی، صادراتی و جنسی مطرح میشوند اموری است که به اختصار به برخی از آنها اشاره میشود:
1ـ مردم بویژه جوانان را به ورطة فساد و فحشا میکشانند.
2ـ هویت اسلامی جامعه را از بین میبرند.
3ـ ایجاد جو غفلت میکنند.
4ـ مصالح و منافع اصلی و واقعی مسلمین را به فراموشی میسپارند.
5ـ کشور را به راحتی در اختیار دشمنان یغماگر اسلام قرار میدهند.
6ـ فضای دینی جامعه را از بین میبرند.
7ـ مردم را از خود و مفاخر فرهنگ و آداب خود بیگانه میسازند.
8ـ بنیان خانواده را متزلزل میکنند.
استعمار
امام خمینی: تا در داخل ملت یک کرمزدگی پیدا نشود خارجیها نمیتوانند کاری انجام دهند.(36)استعمار در لغت به معنای آباد کردن و زندگانی دادن است. دشمنان منافع کشورهای ضعیف نام استعمار را برای نفوذ خود برگزیدند تا مردم آنها را آباده کننده و حیاتبخش بدانند، اما این نام دقیقاً برخلاف ماهیت و حرکتهای تخریبی و قتل و غارت استعمارگران است. البته کلمة استعمار امروز به معنای لغوی آن استعمال نمیشود بلکه به معنای سیاسی آن مورد استفاده قرار میگیرد و آن استثمار و چپاول و کوبیدن ملتها و فرهنگ آنهاست.استعمار به شکلی که از چند صد سال اخیر آغاز گردید توسط کشورهای غربی انجام گرفت. در گذشته بیشتر توسط انگلیس و فرانسه و پس از آنها امریکا و شوروی و امروز بطور عمده توسط شیطان بزرگ آمریکا انجام میگیرد چه این که امام فرمود: «در سابق سردمداران این توطئهها، بریتانیا و فرانسه بودند و پس از آن امریکا و شوروی، اینان برای مقاصد شوم خود، کودتاها به راه انداختند و رژیمهایی را برچیده و رژیمهای وابسته به خود را به روی کار آوردند.»(37)امروز هم فرانسه و انگلیس به دنبال مطامع و فتنهانگیزیهای استعماری در کشورها هستند و با امریکاییها هماهنگی دارند. امام میفرماید:
«گمان نمیکنم که ملت امریکا راضی باشد که دولت آمریکا از هر سوراخی سرش را بیرون بیاورد و جوانهای خودشان ا به کشتن دهد و همین طور فرانسه و سایر جاها. حالا که انگلیس هم آمده است، فرانسه هم سرش را تو سرها آورده، جزو خیاطها شده است. آن پالاندوز را میگفتند که همراه خیاطها میرفت، گفتند تو کجا میروی؟ گفت: ما هم اهل بخیه هستیم. حالا این قدرتمندهای بزرگ که در دنیا جمع شدهاند و مردم را دارند اذیت میکنند، از آن طرف فرانسه هم آمده و انگلستان هم تازه آمده و خودشان را سرشان را داخل درسرها کردهاند که بگویند ما هم جزو بخیه زنها هستیم. چرا وضع این طور شده؟ مگر آنها چه بردند در این کار؟ مگر آنها در این جنایات چه شرافتی تهیه کردهاند .... که شما میخواهید ـ شما هم ـ همراه آنها باشید؟»(38)البته اسرائیل نیز به شکل مرموزی در بسیاری از حکومتها نفوذ کرده و نقش چشمگیری در این ارتباط دارد حتی آمریکا که خود را بزرگترین قدرت جهان امروز به حساب میآورد دست خوش تصمیمگیریهای صهیونیست جهانی است و حکومت فرانسه نیز آلوده به نفوذ صهیونیستهاست و کشور آلمان نیز متأثر از اسرائیل است.امام راحل تا آخر مبارزه بارژیم صهیونیستی را تایید کرد چون او می دانست فرو ریختن این رژیم به معنای فرو ریختن ستون فقرات نظام سلطه است . امام راحل استکبار ستیزی را جزء ذات دینداری و ایمان به خدا و حرکت در مسیر انبیاء الهی می دانست .
اهداف استعمار
اهداف استعمارگران در یک جمله چپاول منابع اقتصادی کشورهای استعمار زده است و حرکتهای دیگر آنها وسیلهای جهت تحقق این هدف شوم است. امام در این باره میفرماید: «در 200 سال پیش از این، 300 سال پیش از این که خارجیها راه یافتند به اینجا، مطالعات کردند و همه چیز را بررسی کردند و روحیة مردم را بررسی کردند و زمینها را بررسی کردند، با شتر رفتند بیابانهای ما را بررسی کردند که چه دارد و چه ندارد ـ تاریخ را ببینید ـ با شتر اینها آمدند و رفتند، آن وقتی که اتومبیل و اینها بوده است با شتر رفتند تمام این بیابانهای بیآب و علف را گردش کردند و مطالعه در آن کردند، مطالعه در روحیة همه این مملکت و اشخاصی که در این مملکت یعنی طوایفی که در این مملکت است از بلوچ گرفته تا ـ عرض میکنم ـ کرد گرفته تا لر گرفته همه را مطالعه اینها کردهاند که چه جوری میشود اینها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگی و اینها را قانع کرد یک وقت انقلاب نکنند.»(39)«سفری به همدان رفتم و یکی از آقازادههای همدان پیش من آمد و یک ورقه بزرگ آورد که مال همدان بود، تمام جاهایی که در همدان هست، دهات، روستاها در آن ثبت بود و نقطههایی به شکلهای مختلف در آن دیده میشد. پرسیدم این نقطهها چیست؟ گفت : هر نقطه علامت این است که چیزی، معدنی هست، مس هست، نفت هست، طلا هست و عکسبرداری کردند. نقطهها علامت چیزی هستند و این را شنیدهاید که وقتی اتومبیل نبود آنها میآمدند در ایران و با شتر حرکت میکردند، حتی کویرهای اینجا را دیدهاند و از همه چیزهایی که داریم آنها مطلع هستند.»(40)
ترفندهای استعمار
استعمارگران برای رسیدن به هدف خود از هر وسیلهای استفاده میکند و هر مانعی را که بر سر راه خود ببینند از میان برمیدارند. این ترفندها را بطور دستهبندی شده از نگاه امام مطرح میکنیم:
1ـ اشغال مراکز فرهنگی
«همه میدانیم که سرنوشت یک کشور و یک ملت و یک نظام، بعد از تودههای مردم در دست طبقة تحصیل کرده است و هدف بزرگ استعمار نو به دست گرفتن مراکز این قشر است.»(41)اشغال مراکز فرهنگی یک کشور مثل مدارس و دانشگاهها به معنای فتح آن کشور است و استعمار بیشترین تلاش را در تسخیر این دژها انجام میدهد و ما هم باید ببیشترین تلاش را در دفاع از این دژها متمرکز کنیم.
2ـ ایجاد فتنه و فساد
«امریکا آنقدر در آنجا [لبنان] فساد کرد و عمال آمریکا که صهیونیسم هم از آنهاست و فرانسه هم باید که از آنها حساب بکنیم، اینها به عنوان این که ما میخواهیم صلح را در منطقه نگه داریم، آمدند و ببینید چقدر فساد وارد کردهاند بر این منطقه ... از آن طرف هم آمریکا در هر نقطهای که دستش برسد میگوید ما برای صلح میخواهیم برویم، لکن فساد ایجاد میکند. نمیدانم این مثل را شما شنیدید یک بچه، پسر کوچکی بود که یک نفر آدم کریه المنظر که صورتش جوری بود که بچهها از او میترسیدند، او بغلش گرفته بود و او از ترس همین آدم گریه میکرد، این میگفت نترس من اینجا هستم، یک کسی به او گفت که آقا این از تو میترسد، تو این را بگذار زمین، این آرام میشود. حالا اینها، قدرتهای بزرگ آمده در افغانستان میگوید نترسید ما اینجائیم، در لبنان هم نترسید، ما اینجا هستیم. خوب این مردم از شما میترسند، زخوب شما بروید کنار مردم آرام میگیرند. وضع این طوری است و خدا نکند که سیاستمدارها چاقوکش از کار درآیند. وقتی سیاستمداری بر طریقة اخلاق انسانی نباشد، او چاقوکش از کار در میآید، اما نه چاقوکش سرمحله، چاقوکش در یک منطقه وسیعی در دنیا. اینکه در روایت هست که «اذا فسد العالم فسد العالم» مصداق بالاتریش همینها هستند که علمای سیاست هستند، فاسد هستند، عالم را به فساد کشاندند.»(42)
3ـ غوغا سالاری
«اصل بنای استعمار از اول این بوده است که با هیاهو کارش را پیش ببرد، با تشر کارش را پیش ببرد. مثلاً فرض کنید یک مسألهای در مجلس سابق واقع میشد، در زمانی که مرحوم مدرس هم در آن مجلس بودند، یک قضیهای واقع میشد، آنها یک مسألهای را میخواستند از ایران، یک وقت میآمدند اگر ایران یک سستی میکرد، یک کشتی از انگلستان میآمد در نزدیکهای دریاهای ما، همین اسباب این میشد که اینها عقب نشینی میکردند. از این رو روسیه یک وقتی یک اولتیماتومی داده بود و ارتشاش هم شروع کرده بود به آمدن و در خود آنها هم این را گفتند، یک چیزی را از مجلس میخواستند هیچ کس جرأت نمیکرد صحبت کند، مرحوم مدرس رفت گفت حالا که ما باید از بین برویم ... چرا با دست خودمان از بین برویم، بگذار آنها از بین ببرند. ان را دیگران هم قبول کردند و رأی برخلاف دادند و هیچی هم نشد. اینها همیشه بنایشان این است که با هیاهو و جنجال یا خودشان یا به دست نوکرهایشان هیاهو کنند، جنجال بکنند که ما را عقب بنشانند.»(43)
4ـ ایجاد اختلاف
ایجاد اختلاف از ترفندهای کهنة استعمار است که همواره کارآیی خود را حفظ کرده است. جملة مشهور «تفرقه بینداز و حکومت کن» در سرلوحة کار استعمارگران است. آنها به هر شکلی بتوانند ایجاد اختلاف میکنند. بهترین شکل ایجاد اختلاف که با آزادی و روشنفکری و دموکراسی تزئین میشود ایجاد تشکلها، جناحها، احزاب و به جان یکدیگر انداختن آنهاست. امام میفرماید: «یکی از راههایی که موجب این میشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند قضیة احزاب بوده است»(44)«آنها [دشمنان] هم همین را میخواهند که از راه زیاد شدن احزاب زیاد شدن اختلاف درست کنند.»(45)تفرقه جزء لاینفک وجود احزاب است، اختلاف جزء ماهیت احزاب و گروههاست هر چند احزاب خوب و سالمی باشند. اگر همة مردم یک حزب باشند و آن حزب الله دشمن توان شکست آنها را ندارد اما وقتی گروه گروه شدند و با اسم چپ و راست و چه و چه اعلام موجودیت کردند دشمن به حساب همة آنها رسیدگی میکند. امام در مثلی عبرتآمیز میفرماید: «میگویند که، یک آخوند و یک سید و یک نفر هم از اشخاص متعارف رفتهاند در یک باغی برای دزدی، صاحب باغ وقتی که آمد دید خوب، اینها سه نفرند و نمیتواند با این سه نفر، مقابله کند، رو کرد به دو نفرشان گفت که خوب، این به آنها رو کرد گفت که این سید اولاد پیغمبر است، حق دارد ما باید احترام از او بکنیم از این جهت قدمش بر روی چشم مثلاً، هر کاری کرده مال خودش بوده این، آقای شیخ هم خوب، عالم است، جلیل القدر است. اسلام به او احترام گذاشته است، ما باید به او احترام کنیم، خوب این آدم عامی چه میگوید، آن دو نفر را با خودش موافق کرد، آن آدم عامی را گرفتند و بستندش، زدندش، بعد رو کرد به آن دو نفر گفت که این آقا اولاد پیغمبر است، اولاد پیغمبر، عزیز است پیش ما، چطور توئی که صورت روحانی داری، آخر روحانی که دزدی نمیکند چرا تو آمدی در اینجا، خودش با سید دست به هم دادند و آن روحانینما را زدند و بستند و انداختند آنجا، بعد رو کرد به سید گفت که سید اولاد پیغبر! جدت به تو گفته است دزدی بکنی؟ برای چه آمدی تو باغ مردم، گرفت خودش دیگر زورش به او میرسید، آن هم گرفت و انداخت.» (46)همچنین امام دربارة این ترفند استعماری میفرماید: دستهایی که میخواهند منابع شما را از دست شما بگیرند، میخواهند ثروت شما را به رایگان ببرند، میخواهند بهاء تحت الارضی و فوقالارضی [جوانان] شما را به یغما ببرند اینها نمیگذارند که عراق و ایران با هم متحد بشوند، ایران و مصر با هم متحد بشوند، ترکیه و ایران با هم متحد بشوند، رؤسا تکلیفشان این است که بنشینند با هم تفاهم کند.» (47)«شما همه میخواهید که اسلام در این مملکت تحقق پیدا کند، همه میخواهند که این جمهوری اسلامی ادامه پیدا بکند، ادامظ این به این است که شما در مواردی که میبینید که دارند شیاطین نقشه میکشند و توطئه میکنند تا شما را به جان هم بیندازند، بنشینید با هم تفاهم کنید و آنها را مأیوس کنید.» (48)«اگر خدای نخواسته در بین آقایان، در بین مردم، در بین دولتیان، در بین مجلسیان، در بین اقشار ملت، کارگرها، کارفرماها و کشاورزان، همه اگر چنانچه این اخوت ایمانی سست بشود، آن روز است که رخنه میکنند در بین شما شیاطین و شما را به جان هم میریزند و استفادهاش را قدرتهای بزرگ میکنند. آنها قدرتهای بزرگ نشستهاند آنجا که با ایادی خودشان در این کشور راههایی درست کند که خود اهالی این کشور برای آنها جاده را صاف کند. آنها مستقیماً نمیآیند سراغ شما، آنها با این راهها، با قلمهای فاسد، با فکرهای فاسد که در خدمت میگیرند در سراغ شما میآیند و با شایعه افکنیها و دروغپردازیها در بین شماها هر کس را به دیگری بدبین میخواهند بکنند. و آن روزی که قشرهای ملت خدای نخواسته برخلاف الان که هستند، به هم بدبین بشوند، آن روز است که رخنه کردهاند آنها و استفاده خواهند کرد. و همه مسئول هستیم، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علمای بلاد اسلامی تا دست اندرکاران، مجلس، رئیس جمهور، ارتشیها، پاسدارها و همه قشرهای ملت در مقابل خدا مسئولند و همه یک روز در پیشگاه خدا خواهیم رفت و از ما سؤال خواهد شد.» (49)در گذشته نیز استعمارگران در بین مردم ایجاد اختلاف میکردند که نمونة بارز آن زمان مشروطیت است. امام میفرماید: «تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید که در مشروطه بعد از این که ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی کرد، نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت میکردند، یک دسته بر ضد استبداد. در هر خانهای دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسیاری از جاها این مشروطهای بود، آن مستبد. و این یک نقشهای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت ک مشروطه به آنطوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته ـ باشند ـ بودند، عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطهخواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند، تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری در ایران برای خاطر این که میگفت باید مشروطة مشروعه باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند.» (50)«دستهای ناپاکی که بین شیعه و سنی در این ممالک اختلاف میاندازند اینها نه شیعه هستند و نه سنی هستند، اینها دستهای ایادی استعمار هستند که میخواهند ممالک اسلامی را از دست آنها بگیرند، ذخائر را از دست آنها بگیرند، بازار سیاه درست کنند برای ممالک به اصطلاح مترقی.» (51)«دولتهای استعمارطلب، دولتهایی که میخواهند ذخائر مسلمین را ببرند، با وسیلههای مختلف، با نیرنگهای متعدد دول اسلامی را، سران دول اسلامی را اغفال میکنند، گاهی به اسم شیعه و سنتی اختلاف ایجاد میکند.» (52)
5ـ وابستگی
«دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ میکند، نمیگذارند جوانهای ما مستقل بار بیایند.» (53)«در صدد هستند که حکومتها را گوش و چشم بسته و دربست به خدمت خود گمارند و ملتها را به دست آنان مصرفی بار بیاورند و از رشد انسانی و ابتکار صنعتی کشورهای مظلوم با حیلهها و توطئههای شیطانی جلوگیری کنند و وابستگی هر چه بیشتر و اتکا به غرب و شرق را روزافزون کنند.» (54)
6ـ ترور شخصیتها
«امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عرق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول ناب محمدی (ص) رفتهاند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانی پاک باخته است.» (55)
7ـ تضعیف اسلام
استعمارگران فهمیدهاند که مانع اصلی آنها فرهنگ اسلامی است. امام در این باره میفرماید:«دشمن اصلی [ابرقدرتها] اسلام است.» (56)از این رو به تضعیف و مبارزظ با اسلام پرداخته و میپردازند.«برای محو اساس قرآن کریم و تعالیم رهایی بخش اسلام، نقشههایی از طرف استعمارگران در کار است که در هر زمان به نحوی در دست اجرا قرار میگیرد.» (57)«دست استعمار در ممالک اسلامی یکی از فعالیتها را که میکند این است که اسلام را به یک طریقت عقب افتادة کهنه شده معرفی کند.» (58)«اسلام عزیز قرن هاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و کج فهمیهاست.» (59)«یک مدت زیادی دول استعمار طلب مشغول شدهاند، پیغمبر اسلام را کوچک کنند، یک مدتهای زیاد دنبال این رفتند که پیغمبر اسلام را کوچک کند بعدش دنبال این رفتند که احکام اسلام، یک احکامی است که مال هزار سال پیش از این است و حالا چه و چه شده است و مملکت مترقی شده است.» (60)کهنه شدن اسلام مسئلهای است که استعمارگران و عمال بیوطن آنها همواره مطرح میکنند غافل از آن که این حربه در ملت ایران تأثیر ندارد زیرا مردم میدانند که اسلام دین فطرت است و قوانین فطری بشر هرگز کهنه شدنی نیست چه این که امور فطری فرازمانی و فرامکانی است. اسلام همان گونه که خداوند فرموده است راه است، سبیل الله است و راه در راه نیست که بخواهد عوض شود و تغییر یابد. راهی را که هواپیما از تهران به مکه میرود تا پایان عمر زمین ثابت است زیرا راه در راه نیست و همواره ثابت است آن هم راهی که توسط خدای حکیم برای همیشة بشر توسط آخرین پیامبر ترسیم شده است.اصولاً باید دید که ملاک کهنگی چیست؟ آیا صرف گذشت زمان کهنه کننده است؟ آیا نو و کهنه برای هر چیزی میتواند مطرح باشد؟ آیا نو بودن دلیل حقانیت است؟ آیا کهنه بودن دلیل بطلان است؟ این مسائل هیچ کدام تعریف نشده است و افراد کهنگی را به نوع تلقی خود میدانند و یا بر اساس اغراض خود چیزی را نو یا کهنه معرفی میکنند و عدهای گذشت زمان را ملاک کهنگی میدانند در حالی که این گونه نیست اساساً مسائلی که ماده نیستند و مشمول زمان نمیگردند کهنگی برای آنها مطرح نیست.فرهنگ چیزی نیست که کهنه گردد، کهنگی در دین راه ندارد. فرهنگ و مکتب، حق و باطل دارند. و البته حق به معنای نو و باطل به معنای کهنه نیست. بتپرستی نو باشد یا کهنه باطل است و خداپرستی نو باشد یا کهنه حق است. گذشت زمان باطل کننده نیست بنابراین اگر میلیاردها سال از ارزشهای اخلاقی نظیر فتوت، بزرگواری، عدالت، پرستش خدا، عفاف و پاکدامنی بگذرد همچنان مسائل مهم زندگی بشرند. اگر قرار باشد معارف گذشته را کهنه دانسته آنها را مردود بدانیم این تنها شامل اسلام نمیشود بلکه کلیة مواریث فرهنگی و علوم انسانی و حتی سایر علوم و آداب را شامل میگردد بنابراین باید از سعدی، حافظ، مولوی، ابنسینا، فارابی و آثار دیگر گذشتگان دست بکشیم زیرا آنها هم کهنه شدهاند، حال با این نوع نگرش چه چیزی برای ملتها میماند؟ ضمن این که کهنگی به معنای مردود بودن نیست به فرض که چیزی کهنه گردد باید همان را نو کرد. در هر صورت اشکالاتی که به کهنگی اسلام وارد است بسیار زیاد است که اینجا محل بحث آن نیست اما آنچه معلوم است مسئله کهنگی دین یک مسئله علمی نیست بلکه یک شیطنت استعماری و فریبکاری فرهنگی است. استعمار که نمیتواند نظر به باطل بودن دین اسلام دهد آن را کهنه معرفی میکند تا به شکلی موجه مردم را از اسلام دور سازد و آنها را استثمار کند.نکتة قابل توجه این است که اسلام مسائل حق مختص گذشته را منسوخ اعلام کرده است چه این که مسائل زیادی از ادیان گذشته را نسخ فرموده و آنچه اختصاص به زمان و مکان گذشته نداشته است را در اسلام تجدید و احیا فرموده است و همچنین مردم را از برگشت به گذشتة غلط و به تعبیر قرآن جاهلیت برحذر داشته است و این برگشت به جاهلیت است که عقبگرد، قهقرا و واپسگرایی میباشد. از جملة سنتهای غلط جاهلیت قبل از اسلام که غرب بر احیاءو انجام آن اصرار دارد آرایش و خودنمایی زن امروز است که قرآن زنان را از آن بازمیدارد و میفرماید: لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی همانند دورة جاهلیت پیشین آرایش و خودنمایی نکنید. (61)
8ـ عقب نگهداشتن کشورها
«آنچه دو ابرقدرت جهان [امریکا و شوروی سابق] و قدرتهای تابع این قدرتها با هم اتفاق دارند و هیچگاه از این اتفاق دستبردار نیستند ـ عقب نگهداشتن کشورهای جهان سوم، خصوصاً کشورهای پهناور و غنی اسلامی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نظامی است و تحمیل جهات استعماری در تمامی امور مذکوره.»(62)
9ـ ارائه روحانیت بدلی
«امید است که علماء اعلام و مراجع بزرگ اسلام از خیانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزههای علمیه و جامعة روحانیت جلوگیری به عمل آورند و ایادی مخالفین را که در سلک روحانیت قرار دارند و اسلام روحانیت را به سقوط و انحطاط تهدید میکنند طرد و رسوا سازند.»(63)این از طرحهای بسیار خطرناک است که استعمار با دلارهای خود کسی را به حوزه فرستد و طلبظ استعماری تربیت کند تا در زمان مناسب به ارباب فاسد خود خدمت کند و یا طلبة دنیاپرستی را پس از تحصیل با وعده به دادن مقام در آیندة کشور پول و منزل و ماشین در خدمت خود درآورد. نالة امام خمینی همواره از روحانیون درباری و ساواکیی بلند بود. ضرر معممین استعماری که گاهی به موقعیت بلندی هم میرسند از هر کس دیگر بیشتر است و مسلمانان باید به محض شناسایی این چهرههای سازشکار و آمریکازدة پیر و غرب که با روحانیت حقیقی و مبارز مخالفت مینمایند با کمال جدیت مبارزه کنند و البته در راه احتیاط و اخلاق اسلامی را رعایت نمایند.
10ـ آزادی مبتذل
استعمارگران در ارتباط با حرکتهای سالم و سازندة سیاسی، اجتماعی و دینی اختناق ایجاد میکنند و در ارتباط با مفاسد آزادی میدهند. امام میفرماید: «این دمکرات مآبها که میگویند باید آزاد باشد، به هیچوجه نباید جلوی هیچچیز را گرفت، اینها الهام میگیرند از ابرقدرتها، با آنها میخواهند ما را غارت کنند و جوانهای ما بیتفاوت باشند.» (64)ترویج فرهنگ مبتذل از ترفندهای مهم استعمارگران است. آنها سعی میکنند مشروبخانهها، کابارهها، قمارخانهها، مراکز فحشا، پارکهای آلوده، فیلمها و سینماهای فتنهانگیز، اختلاط و روابط نامشروع زن و مرد و بیحجابی و جو تحریک را گستررش دهند تا هر جوانی در حداقل یکی از موارد آن گرفتار و تباه شود.
11ـ اعتیاد
اعتیاد بلای بزرگی است که استعمار به جان ملتها میاندازد تا با گرفتن اراده و اختیار و شور و غیرت و قدرت از آنها اهداف استعمارگرانظ خود را به راحتی تحقق بخشد. معتاد حیات ندارد بلکه در حالت کُما بسر میبرد و چنین کسی قدرت تفکر، شناخت، تشخیص مصالح و مفاسد و مبارزة با دشمن را ندارد. امام در این باره میفرماید:«باب دیگر باب معتادین است. شما این را یک مسئله اتفاقی ندانید که من باب اتفاق یک دستهای هروئین فروش شدهاند و یک دستهای هم مبتلا شدهاند. این هم یک توطئهای است که قدرتهای بزرگ به این وسیله به ما ضربه میزنند. قشر جوان قشری است که میشود از آن همه جور استفاده را کرد. قشر جوان قشری است که میتواند اقتصاد ما را اداره کند. قشر جوان میتواند خود را در مقابل جهان فرهنگی، نظامی و سیاسی مجهز کند. پیرمردها مثل من کنار افتادهاند، آن که کار از او میآید همین قشر جوان است. این جوان در حالی که جوانیاش ارزشمند است افکارش آنقدر عمیق نیست که توطئهها را تا آخر بتواند بخواند، خیال میکند که خوب، حالا دلمان میخواهد که تریاک و یا هروئین بکشیم. این یک نقشهای است که [تنها] برای تو نیست، برای قم نیست، برای سرتاسر کشور است برای فلج کردن جوانهای ماست. یک آدم هروئینی نمیتواند در سیاست فکر کند، نمیتواند در اقتصاد عمل کند، اگر یک گرفتاری پیش بیاید نمیتواند در جنگ شرکت کند. یک آدمی که به مواد مخدر مبتلا شده است یک موجود مهملی به بار آمده که اگر همة عالم به هم بخورد او در آنجا نشسته چرت میزند یا مشغول عیاشی میباشد. این از نقشههای مختلفی است که برای جوانهای ما ریختهاند. نجات معتاد نجات یک فرد نیست، نجات اسلام است. پخش هروئین در سرتاسر کشور توسط اشخاص که یا نمیدانند چه میکنند یا دانسته میکنند، بر اساس توطئهای است که میخواهند این قشر جوان را مهمل بار بیاورند تا نقش را ببرند و او مشغول هروئینش باشد، شرافت ملیاش را ببرند، و او مشغول تریاکش باشد. باید اینها را معالجه کرد و همچنین نصیحتشان بکنند که آقا چرا خودت را مهمل میکنی، باید در بین مردم و در جناح خلاقه واقعگردی. این جوانها، جوانهای ما بودند که فریاد زدند و مشتشان را گره کردند و الله اکبر گفتند. اگر فرض کنید که جوانهای ما خدای نخواسته مبتلا به هروئین بودند، میتوانند این کار را بکنند؟ آدم وافوری میتواند بلند شود و در خیابان مشتش را گره کرده و جنگ کند؟ این یک باب است که باز چون برگشتش به حیثیت اسلام است جلوگیری از آن بر همه واجب است و برای اشخاصی که در ان باب نیستند حرام است بروند و هروئینی گردند. چه هروئین و چه تریاک و چه مشروبات و امثال اینها، انسان را از آنچه هست ساقط میکند، یعنی از یک آدمی که همه کاری میتواند بکند یک یکباره میسازد، بیکارهای که باید در کنار منقل بنشیند و چرت بزند.» (64)بحث اعتیاد در کشورهای استعمارگر یک بحث مستقل است و فسادی است که دامنگیر آنها هم شده است اما در کشور ایران و دیگر کشورهای جهان سوم اعتیاد ناشی از ترفندهای استعمارگران است. اما در مطالب خود به اعتیاد به این گونه نگاه میکند که این از توطئههای استعمار است برای همین ما بحث اعتیاد را بطور مستقل مطرح نکردیم بلکه در بحث ترفندهای استعمار عنوان نمودیم.
12ـ نابودی قدرتهای دینی و ملی
یکی دیگر از ترفندهای استعمار سرکوبی هر قدرتی است که مانع نفوذ و استثمار آنها بشود. استعمارگران به هر قیمت اگر چه به بهای فلج کردن یک ملت بیانجامد آنها را منکوب میکنند تا کسی جلوی راه آنها نباشد. سر مبارزة آنها با اسلام، روحانیت، به فساد کشیدن جوانها، اشاعة اعتیاد و افساد در دانشگاهها همین است. امام در این باره میفرماید: «اینها میخواستند که هر قوهای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب و اربابها میایستد و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را از آنها بگیرند. فکر را چطور بگیرند؟ با اعتیاد به مشروبات، با اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را میگیرد، انسان را از میان تهی میکند و مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود، مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بوده، خوب، این هم جوانها را مشغول میکرد به امور شهوانی که بکلی افکار را از دستشان میگرفت، این یک برنامهای بود که روی یک حساب دقیق این کارها انجام میگرفت.» (65)«اینها برای این که مبادات یک قدرتی یک وقتی در مقابلشان قیام کند، هر جا که احتمال قدرتی میدانند آن را با تمام قوا سرکوب کردند. احتمال میدادند که روحانیت جلوی آنها را بگیرد، زمان رضاخان هر که یادش است میداند که با روحانیت چه کردند و بعدش هم به آن طرز نبود، به طرز شیطنتگری بدتری در زمان این یکی [محمدرضاشاه] بود. دانشگاه را احتمال میدادند که یک وقتی در مقابل اینها بایستد، دانشگاه را هم با طرحهایی نگذاشتند که دانشگاه صحیح برای این مملکت باشد. مردم را احتمال میدادند که اگر اتکا بکنند به اسلام یا اتکا کنند به روحانیت، کاری از آنها بیاید، از روحانیت و اسلام جدیت میکردند که جدا کنند، مردم را بدبین کنند به روحانیت بلکه بتوانند بدبین بکنند به اصل همة مکتبهای توحیدی و اسلامی.» (66)
13ـ اشاعة فساد و فحشاء
یکی از ترفندهای مهم و مؤثر استعمار اشاعظ فساد و فحشاء در ممالک مورد طمع آنهاست، زیرا با این کار به راحتی ملتها تسلیم میگردند. چه این که در اندلس تجربه گردید و مسلمانان را که فاتح اندلس شده بودند به فساد کشیدند و آنگاه آنها را بیرون راندند و الان اسپانیا یک کشور غیر اسلامی است. امام دربارة این ترفند استعمار میفرماید: «یک باب هم باب این فسادهایی است که پیش آوردهاند. این هم یک مسألهای نیست که خیال شود از باب اتفاق حاصل شده. تمام این مراکزی که برای فحشا و خوشگذرانی درست کردند همین طوری درست نشده است. در مجلاتشان، در رسانههای گروهی چه سمعی و چه بصری تبلیغات کردند و کلاً در خدمت اینها بودند، رادیو و تلویزیونشان مشغول بود که این جوانها را از بازار، از بیابان که مشغول خدمت بودند، از ادارات به آن مراکز فساد بکشانند، از دانشگاهی یک موجود فاسد بسازند، از اداری یک موجود فساد درست کنند. انسان وقتی چند دفعه در آن سینماها و در مراکز فحشا رفت به این امور عادت میکند. وقتی یک جوان چند بار به یک مرکز فساد رفت دیگر نمیتواند نرود. جوانهای ما را که باید میدانهای رزم را اداره کنند، به مراکز بزم بردند و جوانان هم خیال کردند که اینها فقط میخواهند که آنان عیش و عشرت کنند. مسئله این نبود، مسئله این بود که شما را از آن قوه فعاله که خدا در شما ایجاد کرده است و در مغز و بدن شما به ودیعت گذارده است تهی کنند و یک موجود عیاش که (غیر از این که) بنشیند بخندد و مشروب بخورد، بسازند تا مبادا یک وقت در فکر این بیفتند که نفت را بگیرند. اینها همه نقشهای است که ذخایر ما را ببرند.» (67)
14ـ ایجاد ترس
ابرقدرتها سعی میکنند کار خود را با ایجاد رعب و ترس کاذب در دل حکومتها و مردم پیش برند. آنقدر در دل مردم ترس ایجاد میکنند تا کسی کمترین حرکت و یا سخنی بر علیه آنها نداشته باشد. امام این معنا را به مردم تفهیم کرد و فرمود: «آنها [ابرقدرتهای بزرگ] از باب این که دایرة سلطهشان زیاد بود به همه کشورها، این طور مسائل را با حکومتهای آنها را با ملتهای دیگر باز تبلیغ میکردند و ایجاد خوف و رعب میکردند و در همه کشورها و این طور وانمود میکردند که اگر یک کشوری یک کلمه برخلاف این قدرت بزرگ، آن قدرت بزرگ، برخلاف امریکا، برخلاف شوروی و قبلاً برخلاف انگلستان یک کلمه اگر بگوید، دولت را چه خواهند کرد و مملکت را خواهند گرفت و خواهند چه و چه کرد این یک حیلهای بود که از سالهای طولانی اینها برای پیشرفت مقاصد خودشان این حیله را به کار برده بودند و ملتها هم باورشان آمده بود و دولتهای کوچک هم نسبت به آن بزرگها باورشان آمده بود که اگر یک کلمه برخلاف فلان دولت بگویند اینها ساقط خواهند شد و از بین خواهند رفت و آنها هجوم خواهند کرد و لهذا در بعضی اوقات که در چندین سال پیش از این یک اولتیماتومی آنها میدادند به ایران مثلاً، با همان لفظی که آنها، تشری که آنها میزدند، هر امری را که میخواستند به مجلس تحمیل میکردند و به دولت تحمیل میکردند.» (67)
15ـ ایجاد احزاب
ایجاد احزاب و گروه گراییها، محکومیت یکدیگر و فرو رفتن در بازیهای حزبی و جناحی، نیروهای خودی را از توجه به دشمن غافل میکند ضمن این که احزاب بهترین بستر تفرقهاند. امام میفرماید: «در ممالک ما و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها هر جمعیتی یکی حزبی درست کردند و دشمن با احزاب دیگر، یک صحنة مبارزه بین احزاب و این از این باب بوده است که چون خارجیها میخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههای مردم استفاده کنند یکی از راههایی که موجب این میشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیة احزاب بوده است.» (68)«اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان میفهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است.» (69)دشمنی احزاب وگروهها در ایران که جزء ماهیت این تشکلها و گروهبندیها شده است و البته سابقة دیرینه دارد چه این که احزاب در ایران بیمار متولد شدهاند استعمار را قادر میسازد تا به حساب ملت رسیدگی کند و به اسم چپ و راست و محافظهکار و رادیکال، تندرو و کندر آزادیخواه و حتی دستهبندی بین روحانیت، همظ گروهها را به جان یکدیگر بیندازد. امام میفرماید: «اما احزابی که در ایران پیدا میشود، جمعیتهایی که در این طرفها پیدا میشود، اینها «کل یلعن صاحبه (70)» همه مخالفند با هم (71)
16ـ ایجاد خودباختگی
استعمارگران تلاش میکنند خود اصلی مردم را از آنها بگیرند تا به راحتی آنان را استثمار و استعمار کنند. امام میفرماید:
«یک راه دیگر هم قضیة تبلیغات دامنهداری برای ترقیاتی که در غرب هست که جوانهای ما را غربزده کنند، اعتماد به کشور خودشان را از آنها بگیرند، اینها دیگر اتکال به خودشان نداشته باشند، هر صحبتی که میشود صحبت از غرب پیش بیاید، خیابانها را به اسم آنها اسمگذاری کنند، میدانها را به اسم آنها اسمگذاری کنند، مراکز علم را با اسم آنها چه بکنند، جوری تربیت کنند این ملت را که خودش را ببازد و خودش را از دست بدهد، به جای آن یک آدم غربی بنشیند.» (72)علائم خودباختگی فراوان است و ما در اینجا به برخی از موارد آن اشاره میکنیم.
1ـ عجز از تصمیمگیری در امور مهم.
2ـ واگذاری مقدرات کشور به بیگانگان.
3ـ از دست دادن روح ابتکار، اختراع، نوآوری، اکتشاف و فنآوری.
4ـ ترس و وحشت از بیکانگان.
5ـ تسلیم و اطاعت محض از استعمار.
6ـ عدم بهرهگیری از فرهنگ دینی و ملی.
7ـ بیتفاوتی در برابر دشمنان دینی و ملی.
8ـ بیغیرتی.
9ـ از دست دادن روح شجاعت، حماسه، جهاد و ایثار.
10ـ یأس و ناامیدی از تعالی، رشد و شکوفایی.
11- اعتقاد به برتری استعمارگران.
12ـ تقلید در اندیشه، سخن، رفتار و آداب و رسوم استعمار. به گونهای که مثل آدمها فکر کند، مثل آنها حرف بزند، مثل آنها بپوشد، مثل آنها بخورد، مثل آنها تفریح کند، مثل آنها ظاهر خود را تنظیم نماید و خلاصه مثل آنها زندگی کند و مثل آنها بمیرد البته بدون استقلال و عزتی که آنها دارند. در اینجا به یکی دیگر از سخنان امام اشاره کنیم که فرمود: «ما که خودمان را گم کرده بودیم باید این خود گم کرده را پیدا کنیم.» (73)
17ـ تهمت و افترا
یکی از ترفندهای استعمارگران تهمت و افترا به ملتهای دیگر است. آنها همواره سعی میکنند صفات خوب دیگران را بد نامگذاری و معرفی کنند. به عنوان مثال پایبندی به اسلام را اصولگرایی معرفی کرده و آن را مردود میدانند، حماسه و قهر انقلابی مسلمانان نسبت به دشمنان اسلام و هواپرستان را خشنونت معرفی کرده و آن را محکوم میکنند. آن قهر انقلابی که امریکا و شاه خائن را از کشور بیرون کرد و امروز نیز جرأت هواپرستان و عمال استعمار غرب را گرفته است و لازمة حیات اسلامی ما در برابر هواپرستان است. و یا امر به معروف و نهی از منکر را فشار و گروه امر به معروف را که تشکیل آن بر اساس نص صریح قرآن است گروه فشار معرفی میکنند و یا تدین را ارتجاع و تحجر میدانند. تدینی که بالاترین ضرورت زندگی ما است. اعدام افراد مفسد را که به حکم الهی انجام میگیرد تضییح حقوق بشر میدانند و برای کشته شدن چند منافق ملت ایران را تروریسم معرفی میکنند و اساساً ریشه این مخالفت استعماری مخالفت با اسلام است. امام خمینی میفرماید: «گاهی اسلام را به صورت وصف ارتجاع تعبیر کردند و گاهی به خشونت تعبیر کردند و گاهی به این که چیزی که در هزار و چند صد سال پیش از این بوده است حالا نمیتواند اداره کند.»(74) استعمار حزباللهیها را خشن میداند و به خشونت نسبت میدهد زیرا احکام اسلام را خشن میداند. امام میفرماید: «اگر بخواهند فشا را که شرب خمر یکی از واضحترین مصادیق آن است جلوگیری کنند و یک نفر را هشتاد تازیانه بزنند یا زناکاری را صد تازیانه بزنند، یا محصنه یا محصن را رجم کند وامصیبتا است، ای وای که این چه حکم خشنی است.» (75)ریشة این تهمتها و الفاظی که چون قارچ روز به روز میروید سازمانهای جاسوسی دشمن است که برای تضعیف ملت متدین و انقلابی ایران به کشور ما صادر میشود و با تبلیغات و القائات دشمن حتی خودیها این کلمات ناروا را به برادران خود نسبت میدهند. اولین کسی که به خشونت منسوب گردید امام خمینی بود.دکتر جیم کوکلر رفت استاد دانشگاه رو تکرز امریکا در سئوال از امام می گوید : دولتین فرانسه و آمریکا هر دو به شما اخطار کردهاند که از صحبت دربارة امور ایران خودداری کنید و شما را متهم کردهاید که ایران را به خشونت فراخواندهاید. (76)امام خمینی که پیروزی اسلام و انقلاب را در گرو خشونت سازنده با دشمنان اسلام میدانست از این کلمات دشمن هراسی به خود راه نمیداد و به وظیفه عمل می کرد میفرمود : من بار دیگر از مسئولین بالی نظام جمهوری اسلامی می خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشاء سرمایهداری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزة جهانی خود علیه غرب و شرقیم. مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههای دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفة اسلامی خود عمل کنیم.(77).از این سخن امام و روحیه و رفتار او استفاده میشود که پیروان امام خمینی نباید از اراجیف استعمارگران که در رسانههای گروهی دنیا مطرح میشود بترسند و از تکرار آنها توسط اراذل سیاسی بهراسند.
18- تهاجم فرهنگی
مهمترین ترفند استعمارگران تهاجم فرهنگی است. این تهاجم همان چیزی است که امام از آن به عنوان استعمار نو یاد کرد. اگر فرهنگ ملتی مورد تاخت و تاز و نابودی قرار گیرد مردم بیهویت و متزلزل میگردند آنگاه میتوان هر بلایی را بر سر آنها آورد و کمترین موضعگیری و واکنش منفی در برابر استعمار نخواهند داشت، و این بهترین راهی است که استکبار جهانی برای چپاول ملتها در پیش گرفته است. امام خمینی میفرماید :تردیدی نیست که جهانخواران برای به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم کشیدن مستضعفان جهان راهی بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب کشورهای ضعیف ندارند. (78)بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیرسلطه است.(79)امروز تهاجم فرهنگی دشمن در تمام ابعاد در حال اجراست تا بتواند با این حملات فرهنگی ملت و بویژه جوانان مسلمان را فلج و تسلیم کند. چه این که امام فرمود :استکبار از همة کمینگاههای سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی خود به ما حمله کرده است.(80)
19- ارائه اسلام بدلی
یکی دیگر از ترفندهای استعمار که البته از مصادیق تهاجم فرهنگی به حساب میآید ارائه اسلام بدلی است در این ترفند استعمار نمیگوید مسلمان نباشید که با برخی از موضعگیریهای مردمی روبرو شود بلکه میگوید این گونه مسلمان باشید که دینداری آنها ضرری متوجه منافع استعماری آنها نکند. مردم مشغول امور زاید و تشریفاتی به نام اسلام شوند و بهاسلام خود هم قانع و راضی باشند دشمن هم کار خود را انجام دهد. امام در این باره میفرماید: کارشناسان استعمار با کمال تزویر و حیله، با اسم اسلام دوستی و شرق شناسی پردههای ضخیمی بر چهرة نورانی اسلام کشیده و اسلام را با معماریها و نقاشیها، ابنیة عالی و هنرهای زیبا معرفی نموده و حکومتهای جائزانة ضد اسلام اموی و عباسی و عثمانی را به اسم خلافت اسلامی به جامعهها تحویل دادهاند و چهرة واقعی اسلام را در پشت این پردهها پنهان نگاه داشته به طوری که امروز مشکل است ما بتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات اساسی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن را بر جوامع بشری حتی مسلمین بفهمانیم. (81)اسلام اصیل و ناب محمدی که امام بخوبی آن را تببین کرد همواره شکنندهترین ضربهها را بر استعمار وارد کرده است چرا که اسلام اصیل، اسلامی دشمن شکن، استعمار ستیز، بیدار کننده و رهایی بخش است. این اسلام بود که امریکا و شاه و ایادی دشمن را از ایران بیرون ریخت. اسلام اصیل، اسلام فریاد و مبارزه است و اسلام بدلی اسلام سازش و سکوت.حال چگونه میشود بعد مبارزاتی و جهاد و حماسه آفرینی اسلام را از آن سلب کرد و به دینی استعمار پسند تبدیل کرد؟استعار غرب به این نتیجه رسیده است که امور زاید و تشریفاتی را در اسلام مطرح کند تا مسلمانان از مصالح و منافع خود غافل گردند. مسجدهای گلی صدر اسلام بیشترین تحرک، دشمن ستیزی و پیروزیهای بزرگ را برای اسلام به ارمغان میآورند. اما امروز بیش از هر چیزبه تجملات، معماریها، نقاشیها، لوسترها و اشیاء لوکس میاندیشند و در نتیجه ظرافتهای هنری جای ظرافتهای معنوی و حماسی را گرفته است. امام میفرماید :پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و منارههای تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است (82)طرح مسئله غذا و غذاهای سنگین و قیمتی توسط سرمایهداران در مجالس مذهبی فضای معنوی را مخدوش و شرکت کنندگان را بد عادت ساخته است، مداحیهای هنری همراه با موسیقی و کف های لهوی غفلت انگیز و اشعار انحرافی و دور از شأن اهل بیت علیهم السلام و حتی شرک آمیز و بی پایه و اساس عدهای از مداحان بیسواد که هر کجی را در قالب صوت زیبای خود به اسم اسلام به خورد مردم میدهند فضای دلنشین و با صفات جلسات دینی را ضایع کرده است. مداح مشرک و خوش صوتی که برای فاطمة زهرا علیها السلام مداحی میکرد، چون به این فراز میرسید که من زهرا پرست شدم غلیظ ترین کف را برای او میزدند. ورود کف در مجالس جشن پیامبر و اهل بیت علیهم السلام که بنابر آیة 35 سورة انفال از عبادات مشرکین قریش است از بدعتهای مداحان غافل، بیسواد و خوش صوت زمان ماست.مردم باید اسلام را نه از مداحان که از سر زبان و قلم علمای دین بگیرند، علمایی که در مسیر اندیشههای امام حرکت عمی میکنند. و البته اگر مداح صالح، فهمیده و سالمی دیدند که به حمدالله فراوانند قدر آن را بانند و حساب او را از مشتی جاهل جداسازند و مداحیهای استعمارپسند را از مداحیهای استعمارشکن تفکیک نمایند. مداحان باید به رسالت عظیم خود فکر کنند تا به، به به و چه چه و خوش پسندیهای حضار مجلس.یکی دیگر از گرفتاریهای زمان ما غرق شدن در زواید تجویدی و قرائتهای تشریفاتی است. آنقدر قرائت قرآن را تشریفاتی کردهاند که گاهی یک ساعت قرائت قرآن میشود و کمترین درسی از آن گرفته نمیشود. گاهی قاری یک آیه را چند مرتبه میخواند اما نه برای فهم بیشتر بلکه برای ما نور بیشتر قرائتهای هنری. چه قاریانی که برای یک نفس خواندن یک یا چند آیه آن چنان خود را در فشار جانکاه کمبود اکسیژن قرار میدهند که به چیزی که فکر نمیکنند محتوای آیه است. این گونه قرائتها و فرو رفتن در زواید و تشریفات کمترین ضرری برای استعمال ندارد. قرائت باید کلید فهم قرآن و مقدمة عمل به معارف بلند آن باشد. این عمل به قرآن است که دل استعمار را میلرزاند و امنیت را از او سلب میکند وگرنه حاکمان دست نشاندة امریکا در مصر و عربستان و اردن که در صدد صلح با اسرائیل هستند با قرآن بدون عمل مخالفتی ندارند. از نظر آنها هیچ اشکالی ندارد که عده ای هم به صوت و تجوید و دیگر مقدمات بدون فهم و عمل به قرآن مشغول باشند. البته این به آن معنا نیست که کسی قرآن نخواند بلکه قرآن را به شکل صحیح باید خواند و عمل کرد.آنچه امام بیان فرمودو در شرح آن مطالبی ذکر گردید از باب نمونه است. باید بطور کلی آنچه به نام اسلام ما را از اصل اسلام پیامبر صلیالله علیه و آله به خود مشغول میکند بپرهیزیم و متن اسلام را بدون حشو و زواید مورد توجه و عمل قرار دهیم و حتی در تبیین و تفسیر اسلام از طرح بحثهای تشریفاتی و برخی دقتها و مطالب علمی بی فایده و طرح نظرات صرفاً علمی و وقت گیر بپرهیزیم که گاهی این گونه مباحث گوینده و شنونده و یا خواننده را از مصالح اسلام و جامعه اسلامی و دشمنان اسلام دور ساخته و چه بسا حجاب بین بنده و خدا گردد.طرح اسلام و شرح و تفسیر آن در صحیفة نور بهترین الگوی ارائة اسلام ناب و اصیل به جامعه است. امام ثابت کرد که غنی بودن مطالب به طرح علوم لاینفع و موشکافیهای بیفایده و طرح نظرات غفلتانگیز و اشعار گسترده و نقل نظریات دانشمندان غیر مسلمان جهت تأیید و تقویت بحث نیست. قرآن، انبیاء و ائمه بویژه امیرالمؤمنین علیهالسلام بهترین الگوی مبلغین اسلام هستند که امام خمینی از آنها تبعیت کرد، و اسلام را تحدید و احیا نمود.مبلغین اسلام باید نقش تفسیری توضیحی برای اسلام داشته باشند و با سلاح علم زمینة عمل را فراهم آورند و این نیازی به سردرگم کردن مردم و پیچیدگی مباحث ندارد. اگر چه برای ما میسر است اما نباید اسلام را که دینی سهل و آسان است در پیچ و خمهای بیمورد علمی خود سخت و نامفهوم کنیم که اصل اسلام گم شود و افتخار کنیم که مباحث سنگین را مطرح کردیم، به گونهای که حتی پیامبر صلیالله علیه و آله هم این گونه بحث علمی نکرده است! امیرالمؤمنین علیه السلام هم چنین بحث علمی نکرده است، و مخاطبان هم خوشحال اما دست خالی و گاهی شبههمند برگردند. ابلاغ صریح و بیپیرایة متن اسلام اساس کار علما و مبلغین دین است. و تحقیقات علمی باید مفید، جهتبخش، مرتبط با موضوع بحث، دارای ثمره و در حد لازم باشد. اگر کسی بخواهد تحقیقات علمی خود را صرفاً برای جذاب شدن و نه تفهیم مطلب مطرح کند علوم او حجاب او خواهد بود. برخی مبلغین که قدرت علمی جهت تبیین دین را ندارند به طرح مسائل ضعیف، داستانهای بیاعتبار و جوکها و سخنان خندهآور بر روی منبر رسول خدا (صلیالله علیه و آله) میکنند در حالی که روحانی نباید قیافه و حالات سبک گرفته و خود را در حد یک جوکگو ولو خوشایند مردم باشد پائین آورد. خطبههای رسول خدا و امیرالمؤمین علیهماالسلام الگوی خطابههای مبلغین است.نتیجه این که زواید و تشریفات در برنامههای دینداری و حتی تفسیر دین نباید ما را از اصل اسلام و مسئولیتهای بزرگ دینی دور سازد و پردهای ضخیم بر روی چهرة نورانی اسلام ناب و اصیل بکشد.
20ـ استحالة فکری
این از ترفندهای بسیار خطرناک دشمن است که اگر تحقق یابد مملکت استعمارزده را جزئی از کشور استعمارگر میکند. زیرا افرادی که استحالة فکری میشوند از خود فکری ندارند بلکه دیگر مغز آنها یک غز غربی است و برای غربیها میاندیشد، رو به سوی آنها دارد، منافع آنها را تأمین میکند، خود را از آنها میداند و به همة این شرمندگیها هم افتخار میکند. امام میفرماید: «در مقابل انبیا این ابرقدرتهایی که میخواستند همه چیز ما را ببرند و ما صدامیان در نیاید و نفهمیم که دارند میبرند، ندانیم که دارند ما را لخت میکنند، اینها آمدند نقشهها کشیدند، یکی از نقشههای بزرگ اینها این است که مغزهای ما را ازمان بدزدند و به جای او یک مغز فرنگی بگذارند، که ما را همچو فرنگی درست بکنند که افکار ما افکار این بشود که هر چها ما داریم از آنجاست، استقلال فکری را از ما بدزدند، دزیدند استقلال مغزی ما را، از ما دزدیدند. ما الان همچو تعلق به غرب و به این قدرتهای بزرگ پیدا کردیم و همچو مغزهای ما متوجه به غرب است که وقتی در کارخانههای خودمان یک فاستونی را درست میکنند به اسم انگلیسی میخواهند آبش کنند به طور لاتین آنجا مینویسند و بعد هم میگویند فاستونی انگلیسی با اینکه فاستونی مال خودمان، مال اصفهان است لکن به اسم انگلیسی است.» (83) استحالة فکری کلید فتح کشورهاست و مطمئنترین راه دستیابی به منافع آنها به شمار میرود زیرا با این استحاله کمترین اصطکاکی پیش نخواهد آمد و در حقیقت دشمن به کشور خود آمده است. افراد استحاله شده که روشنفکران غرب زده مصداق تمام عیار آن هستند خود را جزئی از غرب میدانند که باید از کل تبعیت کند. کشوری در برابر دشمن سینهسپر میکند که هویت مستقلی برای خود قائل باشد اما کشوری که هویت خود را در بازار فروش هویت به حراج گذارده باشد نه تنها سینه سپر نمیکند بلکه خود را پلی جهت عبور دشمن جهت تاخت و تاز به منابع ملی، فرهنگ و تمام حیثیت و شرف کشور خود میسازد و از کار خود هم خشنود است. از نشانههای افراد استحاله شده استعمال کلمات لاتینی گرفتن ژست و ادای حرکات و اطوار غربی و مصرف مصنوعات غرب است و همواره سعی در ناچیز بودن خود و همه چیز بودن غرب دارند.
مبارزه با استعمار
امام خمینی مبارزه جدی با استعمارگران و عمال بیوطن آنها در داخل را یک ضرورت جدی میدانست و میفرمود: «نترسید از غرب، اراده کنید، دانشمندهای ما نترسند از غرب، اساتید دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده کنند، در مقابل غرب قیام کنند و شرق اراده کند که در مقابل غرب قیام کند.» (84)«باید شرق سرپای خودش بایستند و خودش را بیابد.»(85)«من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل همة دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه ازاد میشویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است میرسیم و همانگونه که در تنهایی و غربت و بدون کمک و رضایت احدی از کشورها و سازمانها و تشکیلات جهانی، انقلاب را به پیروزی رساندیم، و همان گونه که در جنگ نیز مظلومانهتر از انقلاب جنگندیم و بدون کمک حتی یک کشور خارجی متجاوزان را شکست دادیم، به یاری خدا باقیماندة راه پر نشیب و فراز را با انکاء به خدا، تنها خواهیم پیمود و به وظیفة خویش عمل خواهیم کرد.» (86)«ما میخواهیم به دنیا ثابت کنیم که ابرقدرتها را میتوان با نیروی ایمان شکست داد و پیروزی را به دست آورد.»(87)«مقصد یک مقصد است و آن شکشت ابرقدرتهاست.» (88)«ملتهای مسلمان باید اصل را بر دشمنی و فریب ابرقدرتها با خود بگذارند مگر این که خلاف عینی و عملی آن را مشاهده و لمس و باور نمایند.» (89)«امروز همة کشورهای بزرگ عالم از شوروی گرفته است که دارد دائماً به عراق کمک میکند و از امریکا گرفته است که آن هم همین طور و از فرانسه که مرکز فساد همة دنیا شده است، کشوری که ادعا میکرد که اینجا مهد آزادی و کذاست حالا این تروریستها را در آنجا جا داده است و به صدام کمک میکند و به این کمک افتخار میکند. مسلمین باید توی دهن اینها بزنند و اگر مجتع بشوند خواهند زد.» (90)«مبادا از حرفهای خارجیها بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستی کنیم.»(91)«من باز میگویم همة مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند ک غرب و شرق تا شما را زا هویت اسلامیتان ـ به خیال خام خودشان ـ بیرون نبرند آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت وبا چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند.»(92)«باید هیچ سستی نکنیم و از این ترس نداشته باشیم که فلان رادیو یا دولت خارجی چه میگوید، رادیوها باید به ما فحش بدهند. آن روزی را که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت.» (93)
استقلال
امام خمینی : مغزهای شما از مغز امریکایی کوچکتر نیست. (93)استقلال به معنای خودمختاری و رهایی از دخالتها، وابستگیها و تکیه بر خود و امکانات خودی است. استقلال در ابعاد مختلفی میتواند وجود داشته باشد که مهمترین آنها استقلال فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، علمی و مدیریتی است. وابستگی نیز در همة این ابعاد مطرح است.استقلال عطیهای الهی است که تا قبل از طرح مسئله استعمارگری و استعمارزدگی بطور طبیعی وجود داشت و هر کشوری چه کوچک و چه بزرگ با تکیه بر فرهنگ، امکانات و مدیریت خودی اداره میشد، اما با ظهور استعمار کهنه و نو این نعمت در حد وسیعی منقرض گردید به گونهای که اکثر کشورها بطور آشکار و پنهان وابسته شدند. کشورهای جهان سوم از قبل تحت استعمار فرانسه و انگلیس و سپس شوروی و آمریکا و در این زمان مستعمرة امریکا این دزد بینالمللی گشتد. امروز که قدرتمندترین کشور دنیا به حساب میاید منفعل از نفوذ صهیونیستهای مقتدر و صاحب نفوذ است. فرانسه نیز که مهد آزادی غرب به حساب میآید تحت تأثیر دخالتهای اسرائیلیهاست. آلمان نیز گرفتار دخالتهای پنهان صهیونیستی است.همظ کشورها به یک صورت فاقد استقلال نیستند بلکه مثلاً فرانسه و انگلیس فاقد استقلال سیاسی، آمریکا فاقد استقلال مدیریتی و سیاسی، ترکیه فاقد استقلال نظامی، سوریه فاقد استقلال فرهنگی و اکثر کشورهای جهان سوم و از جمله ایران قبل از انقلاب فاقد استقلال فرهنگی، سیاسی، نظامیف مدیریتی، علمی و تحقیقاتی، صنعتی، اقتصادی و انواع دیگر استقلالند. البته ایران با پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از جهات استقلال ر بدست آورد و طعم شیرین آن را چشید بطوری که حاضر نیست آن را با هیچ متاعی معاوضه کند، امام میفرماید: «من مطمئنم که ملت عزیز ایران یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمیکند.» (94)ایران باید تلاش گستردهای را جهت استقلال واقعی و همه جانبه داشته باشد، زیرا استقلال سیاسیف فرهنگی، اجرایی و نظامی به تنهایی کافی نیست و اگر در بعد علمی، صنعتی و اقتصادی جهت کسب استقلال تلاش جدی نداشته باشیم همة آنها را از دست خواهیم داد و در حقیقت کاری نکردهایم. امام میفرماید: «اگر ایران را بر پایة استقلال واقعی پایهریزی نکنیم، هیچ کاری نکردهایم.» (95)اگر چه ما امروز در برخی ابعاد به استقلال نرسیدهایم اما در عین حال مستقلترین کشور جهان هستیم زیرا ایران در اواج استقلال سیاسی، اجرائی، نظامی و فکری است. امام میفرماید : «امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با این آزادی و استقلال امتحان میکند.» (96)«ما به تحت حمایت امریکا و نه تحت حمایت شوروی و نه تحت حمایت هیچ قدرتی نیستیم. مائیم و تحت عنایات خدای تبارک و تعالی و پرچم توحید که همان پرچم امام حسین علیهالسلام است.» (97)«مهم این است که ما الآن مستقل هستیم، یعنی هیچ کشوری در دنیا نیست که بتواند به یک سپور ما جسارت کند. شما الان مستقلید و آقای خودتان هستید.»(98)البته این استقلال استثنایی از عنایات خاصة حق تعالی به کشور اسلامی ایران است که به طور عادی نمیتوانست تحقق یابد. چه این که امام فرمود: «این استقلالی که خدا داده به ما اگر عنایت او نبود کی میتوانستیم ما این کار را بکنیم؟ چطور ما میتوانستیم در مقابل این آشوب دنیا و این قدرتهای شیطانی دنیا یک همچو رژیمی را که همه دنبال این بودند که حفظش بکنند اگر عنایت خدا نبود شما با کدام قدرت میتوانستید این کار را بکنید؟» (99)ایران اسلامی باید تا فتح همه سنگرهای وابستگی به پیش بتازد تا به استقلال کامل نائل شود. البته خرید برخی نیازهای کشور لزوماً به معنای وابستگی نیست. به هر حال همة امکانات مورد نیاز، در یک بخش از زمین نخواهد بود و باید خریداری شود. خرید شرافتمدانه از کشورهای دیگر که عنادی با ایران اسلامی ندارند وابستگی نیست. امام در معنای وابستگی میفرماید: «یک احتیاجاتی دنیا به هم دارد، این وابستگی نیست. مثلاً ما احتیاج داریم که گندم بخریم، پول میدهیم گندم میخریم مثل یک آدمی که به نانوایی احتیاج دارد، اینها اسمشان وابستگی نیست، وابستگی این بود که زمان شاه بود و الا خوب، شوروی هم از آمریکا احتیاجش را میخرد اما وابسته به امریکا نیست. امریکا هم احتیاج دارد به یک جایی که از آنجا یک چیز، از ژاپن ملاً چیز وارد بکند. مبادلات تجارتی اسمش وابستگی نیست، وابستگی آن بود که ما در زمان شاه داشتیم که همه چیزمان را باید آنها بیایند اداره بکنند.» (100)وابستگی به دو نوع حقیقی و کاذب است. وابستگی حقیقی آن است که ما در حال حاضر نتوانیم با تکیه بر خود به ادارة کشور ادامه دهیم چه این که راهاندازی نیروگاهها اتمی ایران با تکیه بر تکنولوژی پیشرفتة روسیه انجام میگیرد. اما گاهی نیازی به خارج نداریم ولی بخاطر عدم اراده، خودباختگی، جهل و راحتطلبی و دنیاگرایی بر دیگران تکیه میکنیم این وابستگی کاذب است.بدون شک ایران از غنیترین فرهنگ روی زمین برخوردار است. بنابراین هیچ نیازی از این جهت به دیگری ندارد اما عدهای با تکیه بر فرهنگ غرب زندگی میکنند و از نوع پوشاک، روابط، تغذیه و آداب فردی و ادا و اطوارهای غربی پیروی میکنند. این انفعال از بیگانه که استقلال فرهنگی را مخدوش میسازد این وابستگی کاذب است. این که برخی ایران را نیازمند تمدن غرب و بطور مشخص امریکا میدانند این وابستگی یک وابستگی کاذب است که از خودباختی و عدم آگاهی از غنای مکتب اسلام سرچشمه میگیرد. امام میفرماید : «چنان غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان میکنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست. این وابستگی فکری، عقلی و مغزی غربی، منشأ اکثر بدبختیهای ملتها و ملت ما نیز هست.» (101)اگر این وابستگی فکری و فرهنگی هم کاملاً برطرف شود ایران بیمه خواهد شد. امام میفرماید: «اگر ما از نظر فکری مستقل باشیم آنها چگونه میتوانند به ما ضربه بزنند.»(102)
پایههای استقلال
استقلال بر پایههای متعدد و عوامل گوناگونی استوار است که اولین آن فرهنگ استقلالخواهی است. ملت باید بخواهد و تصمیم داشته باشد مستقل باشد تا به آن دست یابد. امام میفرماید: «استقلال یک کشوری اگر بخواهد حفظ بشود باید مردم احساس کنند که ما استقلال میخواهیم.» (103)«امروز تبلیغات علیه من و شما نیست، تبلیغات علیهالسلام است. اگر ما با اسلام کار نداشتیم کسی با ما بد نبود. امروز آمریکا و شوروی را که آنقدر در دنیا فساد میکنند کسی محکوم نمیکند ولی تمام محکومیتها مال ماست. در دنیا تنها ایران است که مورد سؤال است. ولی اگر ما وحدت خودمان را حفظ کنیم و همصدا و هم جهت باشیم از هیچ چیز نباید بترسیم. مهم این است که با هم خوب باشیم و تصمیم داشته باشیم که مستقل و آزاد حرکت کنیم و مطمئن باشید که میتوانید.» (104)البته خواستن تنها کافی نیست باید باور کنیم که میتوانیم چه این که امام فرمود: «عمده این است که ما باور کنیم که خودمان میتوانیم. اول هر چیزی این باور است که ما میتوانیم این کار را انجام بدهیم. وقتی این باور آمد، اراده میکنیم. وقتی این اراده در یک ملتی پیدا شد، همه به کار وامیایستند، دنبال کار میروند.» (105)«اگر افکار یک ملتی وابستگی به قدرت بزرگی باشد تمام چیزهای آن ملت وابستگی پیدا میکند، عمده این است که افکار شما آزاد بشود، افکار شما از وابستگی به قدرتهای بزرگ آزاد بشود. اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما میوانیم که صنعتمند و صنعتکار باشیم، خواهید بود. اگر افکارتان و باورتان این باشد که ما میتوانیم مستقل باشیم و وابسته به غیر نباشیم، خواهید توانست. اگر کشاورزان ما باورشان این باشد که ما میتوانیم در کشاورزی به جایی برسیم که صادر کنیم و وابسته به غیر نباشیم بلکه دیگران به ما محتاج باشند، میتوانند. اگر شماهایی که در صنعت هستید و در پرسنل صنعتی کار میکنید در ارتش، این باور را داشته باشید و به تجربه این باور را امروز دارید که میتوانید صنّاع باشید و میتوانید کارهای ابتکاری بکنید خواهید توانست.»(106)«هیچ ملتی نمیتواند استقلال پیدا بکند الا اینکه خودش، خودش را بفهمد و تا زمانی که ملتها خودشان را گم کردهاند و دیگران را به جای خودشان نشاندهاند نمیتوانند استقلال پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته به دنبال غرب است. چنان غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان میکنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست. این وابستگی فکری، عقلی و مغزی غربی، منشأ اکثر بدبختیهای ملتها و ملت ما نیز هست و تا این غربزدگی از ملتها و مغزهای ملت زدوده شود، وقت طولانی لازم است و اگر شما دیدید که غربیها در صنعت پیشرفتی دارند، اشتباه نشود، خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند. شما دانشجویان عزیز خودتان درصدد باشید که از غربزدگی بیرون بیائید و گمشدة خود را پیدا کنید. شرق فرهنگ اصیل خود را گم کرده است و شما که میخواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید و باید همه قشرها بنای این را بگذراند که خودشان باشند. باید کشاورزان درصدد باشند که روزی خودشان را از زیرزمین بیرون بیاورند و کارخانهها خودکفا باشند تا صنایع کشورمان رشد پیدا کند. همچنین دانشگاهها خودکفا و مستقل باشند تا نیاز به غرب نداشته باشیم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتید دانشگاههای ما از غرب نترسند، اراده کنند در مقابل غرب قیام کنند و نترسند.» (107)استقلالی را که امام معرفی میفرماید استقلال متکی بر فرهنگ اسلامی است نه هر استقلالی از این رو میفرماید: «آن که با عنوان روحانی و آخوند مخالف است او دشمن شماست، این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند اما استقلال که در آن امام زمان نیست ... ملت ما این را نمیخواهد.» (108)«اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحة روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقة انبیاء عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند میتوانند.» (109)امام یکی دیگر از پایههای استقلال را باور این حقیقت میداندکه دیگران به ما چیزی نمیدهند و میفرماید: «مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمیدهند ما خودمان باید تهیه کنیم. اگر این کشاورزها این معنی را حالیشان بشود، باورشان بشود که خارج به ما چیزی نمیدهند، خود کشاورزها کار را انجام میدهند، خود ملت انجام میدهند. از قراری که شنیدم در چین یک وقتی در پشتبامهایشان هم گندم میکاشتند، علاوه بر زمینهایشان توی حیاطشان در پشتبام هم گندم میکاشتند. یک مملکت اگر بخواهد خودش روی پای خودش بایستد، مستقل بشود در همة ابعاد، چاره ندارد جز این که این تفکر اینکه ما باید از خارج چیز وارد بکنیم، از کلهاش بیرون کند. مغزش توجه به این بکند که ما از خارج نباید وارد بکنیم. اگر یک چیزی نداریم، از خارج برایمان نمیآورند، آن چیز و آن لباس و فلان کار را انجام نمیدهیم تا خودمان به دست خودمان درست کنیم.» (110)«آن روزی که این ملت فهمید که اگر ما جدیت نکنیم برای کشاورزیمان، جدیت نکنیم برای صنعت نفتمان، جدیت نکنیم برای کارخانههای خودمان، از بین خواهیم رفت و کسی نیست که به ما بدهد، وقتی این احساس پیدا شد در یک ملتی که من خودم باید هر چیز میخواهم تهیه کنم، دیگران به من نمیدهند، این احساس اگر پیدا شد، مغزها به راه میافتد و متخصص در هر رشتهای پیدا میشود و بازوهایی که هر عملی را میتوانند انجام بدهند به کار میافتند.»(111)«این محاصرة اقتصادی را که خیلی از آن میترسند، من یک هدیهای میدانم برای کشور خودمان. برای این که محاصره اقتصادی معنیش این است که ما یحتاج ما را به ما نمیدهند. وقتی که مایحتاج را به ما ندادند خودمان میرویم دنبالش. ممکن است یک ده سالی زحمت بکشیمف ده سالی گرفتاری داشته باشیم، اما نتیجة آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم. دیگر احتیاج به این که دست دراز کنیم طرف این مؤسسه یا آن مؤسسه یا آن کشور و این کشور، محتاج به این نیستیم.» (112)همچنین امام خمینی به برخی از پایههای استقلال که اساس آن را توکل و تکیه بر قدرت الهی، تحقیقات علمی، توجه به غنای مکتب اسلام و اعتماد به نفس است اشاره کرد میفرماید:«استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی، استقلال اجتماعی همة اینها را باید شما محکم نگاه دارید و این در سایة این است که توجه به مکتب اسلام و اتکال به خدای بزرگ و با هم، همپیمان شدن و همه قشرها برادر دانستن یکدیگر است.» (113)«وصیت من به همه، آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال با همه ابعادش به پیش روید و بیتردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید.» (114)«مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی توسعة مراکز علمی و تحقیقاتی و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبظ مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به درآمده و نشان دادهاند که میتوانند کشور را روی پای خود نگه دارند. انشاءالله این استعدادها در پیچ و خم کوچههای ادارهها خسته و ناتوان نشوند.»(115)
و در پایان عهد و پیمانی با امام ره :
ای امام راحل ، ای روح خدا در کالبد زمان ، با همه وجود در برابر استکبار و مستکبران در داخل و خارج ایستادگی می کنیم و نه تنها از حقوق خود با چنگ و دندان حفاظت می کنیم بلکه به لطف خدا و حمایت رهبر ، حقوق از دست رفته خود را هم اگر در لفافه هایی از قانوندانی بپیچند از حلقوم آن ها بیرون خواهیم کشاند.
ای امام راحل ، تجاوز به حریم و حرمت تو و خلف صالح تو و انحراف از آن را تحمل نخواهیم کرد و با تمام وجود در برابر آن می ایستیم .ای امام راحل ، ما تواضع در برابر مردم و عشق و مهرورزی به آن ها و گردن افراشتن با تمام قوا در برابر مستکبران را از تو آموخته ایم و عهد می بندیم تا جان در بدن داریم از میثاق الهی و این موهبت الهی، یعنی تبعیت بی چون و چرا از ولایت مطلقه فقیه ، منحرف نشویم و در حقانیت راه تو ذره ای تردید به خود راه ندهیم و اطمینان می دهیم تا برافراشتن پرچم تو، که پرچم الله اکبر و بانگ و ندای مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف است ، بر قلل رفیع جهان خواهیم ایستاد.
پي نوشت ها :
1- صحیفه نور ج 7 ص 42
2- صحیفه نور ج 8 ص 49
3- صحیفه نور ج 7 ص 42
4- سوره آل عمران آیه 19
5- سوره آل عمران آیه 58
6- سوره بقره آیه 256
7- سوره بقره آیه 256
8- صحیفه نور ج 3 ص 48
9- صحیفه نور ج 4 ص 66
10- صحیفه نور ج 21 ص 21
11- صحیفه نور ج 9 ص 186
12- صحیفه نور ج 6 ص 272
13- صحیفه نور ج 7 ص 42
14- صحیفه نور ج 7 ص 92
15- صحیفه نور ج 7 ص 92
16- صحیفه نور ج 7 ص 192
17- صحیفه نور ج 7 ص 192
18- صحیفه نور ج 6 ص 273
19- صحیفه نور ج 6 ص 271
20- صحیفه نور ج 7 ص 202
21- صحیفه نور ج 3 ص 100
22- صحیفه نور ج 4 ص 259
23- صحیفه نور ج 6 ص 86
24- صحیفه نور ج 3 ص 178
25- صحیفه نور ج 10 ص 56
26- صحیفه نور ج 7 ص 91
27- صحیفه نور ج 7 ص 18
28- صحیفه نور ج 11 ص 196
29- صحیفه نور ج 8 ص 62 و 64
30- صحیفه نور ج 14 ص 263 و 264
31- صحیفه نور ج 21 ص 195 و وصیت نامه امام
32- صحیفه نور ج 8 ص 270 و 271
33- صحیفه نور ج 6 ص 259 و 260
34- صحیفه نور ج 7 ص 232
35- صحیفه نور ج 8 ص 244 و 245
36- صحیفه نور ج 9 ص 73
37- صحیفه نور ج 17 ص 119
38- صحیفه نور ج 19 ص 203
39- صحیفه نور ج 18 ص 168
40- صحیفه نور ج 2 ص 252
41- صحیفه نور ج 15 ص 36
42- صحیفه نور ج 17 ص 36
43- صحیفه نور ج 18 ص 175
44- صحیفه نور ج 18 ص 254 و 255
45- صحیفه نور ج 4 ص 90
46- صحیفه نور ج 11 ص 159
47- صحیفه نور ج 13 ص 168 و 169
48- صحیفه نور ج 1 ص 120 و 121
49- صحیفه نور ج 18 ص 136
50- صحیفه نور ج 17 ص 253
51- صحیفه نور ج 18 ص 135 و 136
52- صحیفه نور ج1 ص 88
53- صحیفه نور ج 1 ص 86
54- صحیفه نور ج 1 ص 97
55- صحیفه نور ج 19 ص 202
56- صحیفه نور ج21 ص 90
57- صحیفه نور ج 13 ص 168
58- صحیفه نور ج 1 ص 200
59- صحیفه نور ج 1 ص 90 و 91
60- صحیفه نور ج 1 ص 247
61- صحیفه نور ج 1 ص 90
62- سوره احزاب آیه 33
63- صحیفه نور ج 19 ص 203
64- صحیفه نور ج 1 ص 197
65- صحیفه نور ج 8 ص 271
66- صحیفه نور ج 11 ص 118 و 119
67- صحیفه نور ج 7 ص 271
68- صحیفه نور ج 7 ص 270
69- صحیفه نور ج 7 ص 269
70- صحیفه نور ج 11 ص 119
71- صحیفه نور ج 13 ص 140 و 141
72- صحیفه نور ج 4 ص 89 و 90
73- هر کدام دیگری (مصاحبش) را لعنت می کند .
74- صحیفه نور ج 8 ص 122
75- صحیفه نور ج 15 ص 192
76- صحیفه نور ج 22 ص 141
77- ولایت فقیه ص 16 انتشارات کاوه
78- صحیفه نور ج 4 ص 106
79- صحیفه نور ج 21 ص 108 و 109
80- صحیفه نور ج 15 ص 267
81- صحیفه نور ج 15 ص 160
82- صحیفه نور ج 20 ص 237
83- صحیفه نور ج 1 ص 152
84- صحیفه نور ج 20 ص 231
85- صحیفه نور ج 10 ص 276
86- صحیفه نور ج 11 ص 185
87- صحیفه نور ج 10 ص 72
88- صحیفه نور ج 20 ص 118
89- صحیفه نور ج 22 ص 263
90- صحیفه نور ج 13 ص 197
91- صحیفه نور ج 21 ص 8
92- صحیفه نور ج 18 ص 69
93- صحیفه نور ج 18 ص 179
94- صحیفه نور ج 21 ص 109
95- صحیفه نور ج 18 ص 179
96- صحیفه نور ج 13 ص 148
97- صحیفه نور ج21 ص 56
98- صحیفه نور ج21 ص 59
99- صحیفه نور ج 6 ص 272
100- صحیفه نور ج 17 ص 62
101- صحیفه نور ج 19 ص 76
102- صحیفه نور ج 18 ص 215
103- صحیفه نور ج13 ص 258
104- صحیفه نور ج11 ص 186
105- صحیفه نور ج15 ص 192
106- صحیفه نور ج 17 ص 98
107- صحیفه نور ج17 ص 256
108- صحیفه نور ج 14 ص 78
109- صحیفه نور ج14 ص 194 و 195
110- صحیفه نور ج 11 ص 186
111- صحیفه نور ج 6 ص 259
112- صحیفه نور ج 21 ص 189 و وصیت نامه امام
113- صحیفه نور ج14 ص 78
114- صحیفه نور ج 14 ص 77
115- صحیفه نور ج 14 ص 77 و 78
116- صحیفه نور ج 17 ص 238
117- صحیفه نور ج 21 ص 204 و وصیت نامه امام
118- صحیفه نور ج21 ص 38
منابع و مآخذ
1 . قرآن کریم
2 . نهج البلاغه امام علی ( علیه السلام ) ، دشتی ، محمد ، انتشارات جمال ، چاپ چهارم 1386
3 . خمینی ، روح اله ، صحیفه نور، تهران : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ،1370
4 . خمینی ، روح اله ، وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی (ره)
5 . مطهری، مرتضی ، آزادی معنوی ، انتشارات صدرا ، 1377
6 . مطهری، مرتضی ، انسان کامل ، انتشارات صدرا ، 1377
7 . مطهری، مرتضی ، احیای تفکر اسلامی ، انتشارات صدرا ، 1380
8 . مطهری، مرتضی ، علل گرایش به مادیگری ، انتشارات صدرا ، 1379
9 . مطهری، مرتضی ، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر ، انتشارات صدرا ، 1381
10 . عباسی ، حسن ، ( مجموعه مقالات غرب شناسی ) تهران : خورشید باران ، 1387
11 . زرشناس ، شهریار ، واژه نامه فرهنگی سیاسی ، تهران :کتاب صبح ،1383
/ج