جنگ رواني (3)
نويسنده: مهدي ذوالفقاري*
صرف نظر از اينكه فنآوري هاي اطلاعاتي پيشرفته موجب تحولي اساسي در جنگ رواني مي باشند، مي توانند اثري عميق بر ساختارهاي اجتماعي و سياسي ملت ها بگذارند. به طور كلي اين باور در حال تقويت و شكوفايي است كه اطلاعات مي تواند قوي ترين ابزار در دست عاملان جنگ رواني عليه اراده و روحيه دولت ها و ملتها مي باشد.
همانگونه كه اشاره شد، هدف عمده جنگ رواني، نفوذ و تاثيرگذاري بر افكار، عواطف، تمايلات و در نهايت تغيير رفتار مخاطبان است. از اين رو براي تاثيرگذاري بر افكار و تمايلات و رفتار گروه هدف، قبل از هر اقدامي بايد آنان را شناخت و نسبت به شناسايي و جمع آوري اخبار و اطلاعات در زمينه عناصر و اجزاي تشكيل دهنده رفتار و مقاصد آنان اقدام كرد. در جنگ خليج فارس در سال 1990-1991 استفاده مناسب ارتش آمريكا از ابزارهاي اطلاعاتي جنگ رواني موجب شد كه در حدود 87000 نظامي عراقي خود را تسليم كنند (www.Rnw.nl)
اطلاعات، مهمترين منبع مورد استفاده در تمامي علوم و فنون در عرصه هاي گوناگون زندگي است. جنگ رواني نيز از اين فرآيند در حال گسترش و تكامل بي نياز نيست و از زمان طرح ريزي تا اجرا و ارزيابي و بدست آوردن بازخورد و در تمامي مراحل به جمع آوري و استفاده بهينه از اطلاعات نيازمند است. سن تزو در كتب هنر جنگ مي نويسد: «اگر دشمن را بشناسي و خود را هم بشناسي، دليلي وجود ندارد که از نتايج يکصد نبرد هم بترسي، اگر خود را بشناسي ولي دشمن را نشناخته باشي، در برابر هر پيروزي متحمل شكستي خواهد شد، و اگر نه خود را و نه دشمن را شناخته باشي، ناداني هستي، كه در هر نبردي با شكست روبرو مي شوي» (نصر، 1381: 499).
كسب ا طلاعات در مراحل مختلف طراحي، برنامه ريزي، اجرا و ارزيابي جنگ رواني، نقش عمده اي را ايفا مي كند. اين كار نه تنها برآورد واقعي و دقيق تر از وضعيت موجود را براي طراحان جنگ رواني فراهم مي كند، بلكه مجريان را قادر مي سازد تا به بهره برداري به موقع و بهينه از اطلاعات به دست آمده، ضريب موفقيت خود را افزايش دهند. اطلاعات به دست آمده مهم نيست در چه سطحي و با چه طبقه بندي باشند، زيرا هر نوع اطلاعاتي هر چند به ظاهر ناچيز و بي اهميت، مي تواند پس از بررسي و بازبيني، در خدمت اهداف جنگ رواني مورد استفاده قرار گيرد. اطلاعات مفيد نخواهد بود، مگر آنكه بر اساس قواعد علمي، درست اداره و هدايت شود. در اين حالت مي توان اطلاعات را به دو دسته تقسيم كرد.
الف) اطلاعات مثبت: فعاليت هاي اطلاعات مثبت شامل كليه اقداماتي مي شود كه سازمانهاي اطلاعاتي دنبال مي كنند، يا از طريق مشاهده و پيگيري و يا از طريق اقدامات مثبت، يعني عمليات جاسوسي به آگاهي هاي لازم دست يابند.
ب) اطلاعات پيشگيري كننده: شامل كليه اقداماتي است كه يك كشور به آن دست مي زند تا امنيت حفظ اسرار در برابر فعاليت جاسوس ها، مقابله با خرابكاري مادي و معنوي و تبليغات، محقق گردد. هدف از اين اقدامات محافظت از موجوديت كشور، مرزها و تأسيسات است (نصر 1381: 470-471).
انواع اطلاعاتي كه در اين ميان مي تواند موثر باشد به صورت تيتروار به قرار ذيل مي باشد:
الف) اطلاعات اجتماعي: 1- وضعيت قومي و نژادي 2- وضعيت كشاورزي 3- وضعيت مذهبي و طبقات اجتماعي 4- وضعيت جغرافيايي، اشتغال، كسب و درآمد
ب) اطلاعات سياسي: 1- نوع و سيستم حكومتي 2- ميزان استقلال و يا نفوذ بيگانه 3- وضعيت امنيتي و نظامي 4- گروه هاي حامي، مخالف و اپوزيسيون
به طور كلي اطلاعات و قدرت در عصر جديد رابطه اي تنگاتنگ با يكديگر دارند و اين دو همواره براي استراتژيست جنگ رواني مهم و حياتي تلقي شده است. بطوريكه امروزه مجريان جنگ رواني از اين دو عامل به طرز روزافزوني در جهت اهداف و مقاصد تبليغاتي و رواني خود استفاده شايان توجهي مي كنند.
نظام ذهني انسان از مجموعه اي از عوامل و مولفه ها تشكيل شده است، در اين ميان نظام هيجاني به منزله پلي ميان نظام شناختي (اطلاعاتي) و نظام هماهنگ كننده عمل مي كند. بعلاوه اينكه پيام هاي حاوي اطلاعات، تنها زماني مخاطب را تحت تاثير قرار مي دهد، كه بار احساسي و عاطفي داشته باشد. در واقع نكته قابل توجه اين است كه در جنگ رواني بيشتر هيجان و عامل برانگيختن دخالت دارد. هيجان ها را محرك هاي بيروني فرا مي خوانند، و جلوه هاي هيجان نيز معطوف به همان پيام (رويداد) مورد نظر مجري مي باشد (هليگارد، 1384: 397). تلاش براي تصرف و تغيير در فضاي ذهني، اغلب با تلاش براي تغيير حالات خلقي و هيجاني مخاطبان همراه مي باشد. در تبليغات تجاري، سياسي و اقدامات غير رسمي اجتماعي، تلاش براي ايجاد فضاي ذهني مطلوب در مخاطبان، اغلب با تكيه بر عنصر انگيزش و هيجان همراه است. استفاده فراوان از روش برانگيختن و هيجان در اعتقاد گروه مخاطب، نشان دهنده اثر بخشي و امتياز اين عامل است.
تغيير و دستكاري تصورات ذهني مخاطب و مختل كردن هوش و اراده او از بدترين و در عين حال كار آمدترين سناريوهاي جنگ رواني است. قدرت ويرانگر اين سلاح ذهني احتمال توسل به زور را به كلي از بين مي برد. در واقع با اين استراتژي «فريب خورده» به «فريب دهنده» خود تبديل مي شود.
به خلاف متون استراتژيك و نظامي امروز كه به بيان شيوه ها و راه هاي كسب پيروزي در جنگ به مخاطبان خود مي آموزند، سن تزو در 2500 سال پيش استدلال مي كرد؛ بهترين شكل هنر جنگ، پيروزي بدون جنگيدن در يك نبرد مسلحانه ساده است. پيروزي با به هدر دادن منابع دشمن، تغيير وفاداري ملت، تضعيف روحيه رهبري، و بالاخره «در هم شكستن ذهن و مختل كردن انديشه» به دست مي آيد. او سيستمي را شرح مي داد كه در آن مي توانست يك رهبر را درباره توانايي ها و فعاليت هاي دشمن خود تا آن حد به اشتباه اندازد، كه براي مقابله با واقعيت، كاملاً آمادگي خود را از دست بدهد. اين طرح بر يك جنگ رواني و تبليغات اساسي مبتني بود. او توصيه مي كرد كه: «وقتي مي توانيد حمله كنيد اينطور قلمداد كنيد كه نمي توانيد، وقتي آماده حمله هستيد اينگونه وانمود كنيد كه تحركي نداريد. وقتي نزديك هستيد دشمن را وادار كنيد كه تصور كند دوريد، وقتي دور هستيد او را وادار كنيد كه شما را نزديك ببيند...» (Radvanyi, 1990: 18)
براي اينكه جنگ رواني استراتژيك بتواند به صورت موفقيت آميز عمل كند، دو شرط اساسي دارد كه بايد در طي عمليات مد نظر قرار داده شود.
الف) گروه مورد نظر (هدف) بايد در يك موقعيت ذهني قرار بگيرد كه بخواهد اطلاعات نادرست و تبليغات را كه از طريق ابزارهاي (در خدمت مجري) بدست آورده بپذيرد. اين مهم ممكن نيست مگر اينكه اطلاعات نادرست با درگيري هاي ذهني گروه هدف يا منافع او بصورت ظاهري منطبق باشد. در واقع در اين خصوص مجري بايد اينقدر توانايي اقناع داشته باشد، تا در اين مسير، آنچه را گروه هدف مي خواهند بشنوند به آنها بگويد.
ب) گروه مورد نظر (هدف) بايد در يك موقعيت ذهني قرار بگيرد، كه آنچنان كه اطلاعات منتقل شده باور داشته باشد، كه حاضر نباشد هيچ مدرك يا دليلي را مبني بر اينكه فريب خورده بپذيرد. اشتباه اندازي در افكار مستلزم شناخت صحيح از استراتژي اطلاعاتي و آگاهي از پارادايم حاكم بر ذهن و روان مخاطب مي باشد.
در حقيقت اين بخش از عمليات رواني پيچيده ترين، مشكل ترين و در عين حال كارآمدترين مرحله از مراحل جنگ رواني است. چرا كه فضاي ذهني، تاثيرگذارترين، قوي ترين و در اين راستا خطاپذيرترين عرصه ها در طي جنگ رواني مي باشد. اين اهميت بخاطر حساسيت و آسيب پذيري ذهن در مقابل مسائل ارزشي و ناپايداري هاي اخلاقي است، و درك اين فضا نيازمند تحليل هاي قوي و برنامه ريزي طولاني مدت مطالعاتي است. در حقيقت با يك بمب ميكروبي مي توان هزاران نفر را مسموم كرد، اما با يك عمليات رواني قوي و موفق مي توان ذهن ميليون ها نفر را مسموم و از تصميم گيري صحيح بازداشت.
الف) ايجاد عملياتي واقعي و عملي براي به بحران كشاندن حريف.
ب) بهره برداري از موارد بحراني در عمليات رواني براي رسيدن به مقصد.
بنابراين براي عمليات رواني دو ابزار متفاوت لازم است كه عبارتند از:
يك – ابزارهاي فشارهاي عملي؛ دو – ابزارهاي فشارهاي تبليغي – رواني ابزارهاي فشار عملي در عمليات رواني فراملي به چهار دسته اقتصادي، نظامي، ديپلماتيك و فشارهاي فرهنگي - اجتماعي تقسيم مي شود (Hawkings, 2003: 38)
ديپلماسي را به عنوان فن اداره سياست خارجي و يا تنظيم روابط بين المللي همچنين حل و فصل اختلافات بين المللي از طريق مسالمت آميز تعريف و توصيف كرده اند. اگرچه در بسياري از مواقع ديپلماسي تنها يكي از ابزارهاي اجراي سياست خارجي در ميان ديگر عوامل (اقتصادي، نظامي و فرهنگي) به شمار مي رود، در روند بهره گيري از حربه هاي اقتصادي، فرهنگي و حتي نظامي نيز كاربرد آن ضرورت پيدا مي كند. براي نمونه، در خلال جنگ جهاني دوم شايد بيش از هر زمان ديگر از ديپلماسي استفاده مي شد، تعيين حوزه منافع ملي، راههاي پايان دادن به جنگ، شيوه هاي برقراري اتحاد و ائتلاف با واحدهاي سياسي گوناگون، نحوه اعمال تحريمهاي اقتصادي، مشخص ساختن حريم امنيتي، كسب امتياز، تعيين حوزه نفوذ و بالاخره تشويق، تنبيه، تهديد و پاداش همه از ويژگيهاي دوران جنگ به حساب مي آيند (قوام، 1370: 187)
در طول سال هاي جنگ سرد به خوبي ارتباط جنگ رواني و سياست خارجي در روابط دو ابرقدرت، به تصوير كشيده شد. امروزه نيز با توجه به انقلاب در امر ارتباط و روابط بين الملل، تمام دولت ها برنامه هايي براي پخش و هدايت اطلاعات و تبليغات به خارج از مرزهاي خود دارند. دولت ها به واسطه مراکز سياستگذاري و تبليغاتي با پخش برنامه ها و توليدات خود، در خارج از مرزهاي جغرافيايي كشورشان، درصدد ايجاد نگرش مطلوب در اذهان ساير ملل نسبت به سياست هايشان هستند.
ديپلماسي همانند كوه يخ داراي دو قسمت آشكار و پنهان است. بخش آشكار آن که در دسترس و قابل مطالعه مي باشد، شامل موضع گيري هاي مقامات رسمي، سخنگويان و سفراي و نمايندگان دولتي، مطالب مندرج در مطبوعات و نشريه ها مي شود. اين بخش با اينكه سياست هاي اعلامي دولت ها را شامل مي شود، اما به اندازه كافي قابل اتكا نيست. اما ديپلماسي پنهان، كه بخش عظيمي از فعاليت هاي دولت ها را شامل مي شود، حوزه پيوند با جنگ رواني است. سياست غير رسمي تعهد آور نيست و قابل تكذيب است، و حجم عظيمي از امور ديپلماتيك كه موضعگيري رسمي در قبال آن مي تواند منجر به ايراد خسارات و لطمات جبران ناپذير به منافع دولت ها شود. دولت ها امروزه با فعاليت هاي جاسوسي و جنگ رواني، عليه ساير دولت ها و گروه هاي بين المللي سعي در تشويش و تحريك اذهان و افكار عمومي ساير ملل در خصوص موضوعات مورد نظرشان مي كنند.
جنگ رواني در قالب دو منطق قابل بازگويي است: «منطق نفوذ» كه در آن عاملان جنگ رواني درصدد تخريب روحيه دشمن، اختلال در سيستم هاي اطلاعاتي و تصميم گيري آنها مي باشند. و ديگري «منطق سد نفوذ» كه جنبه تدافعي داشته و درصدد تحكيم مواضع جبهه خود و تقويت نيروهاي خود در مقابل فروپاشي و نفاق است. در حقيقت جنگ رواني مانند آفتاب پرستي است كه هر لحظه به شكلي خود را نشان مي دهد. جنگ رواني هنر توانايي عظيم ذهني و قدرت عملياتي و نيروي نامحدود روحي مي طلبد چنانكه در اين نوع جنگ آفرينش ها، نيرنگ ها و تاكتيك هاي عملياتي مهم است. بنابراين مجري جنگ رواني كارآمدترين ابزار و انديشه ها را به كار مي گيرد تا هدفي را كه به دنبال آن است را به بهترين نحو به انجام برساند. جنگ رواني وسيله اي است كه نمي توان آن را از هدف و مقاصد آن جدا دانست. هدف از جنگ رواني نيت و قصد سياسي است، و جنگ رواني ابزاري سياسي و ديپلماتيك براي رسيدن به عملي غيرخشونت بار كه زاده سياست است مي باشد.
1- اتكينسون، ريتا ال و ديگران (1384)، زمينه روانشناسي هيلگارد، محمد تقي براهني و ديگران، تهران: انتشارات رشد، چاپ اول.
2- تافلر، الوين و هايدي (1375)، جنگ و پادجنگ، مهدي بشارت، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ دوم.
3- جهانبگلو، رامين (1378)، كلازويتس و نظريه جنگ، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول.
4- قوام،عبدالعلي (1370)، اصول سياست خارجي و سياست بين الملل، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول.
5- نصر، صلاح (1381)، جنگ رواني، محمود حقيقت كاشاني، تهران: انتشارات سروش، چاپ اول.
6- هالستي، كي جي (1373)، مباني تحليل سياست بين الملل، بهرام مستقيمي، مسعود طارم سري، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول.
/ج
همانگونه كه اشاره شد، هدف عمده جنگ رواني، نفوذ و تاثيرگذاري بر افكار، عواطف، تمايلات و در نهايت تغيير رفتار مخاطبان است. از اين رو براي تاثيرگذاري بر افكار و تمايلات و رفتار گروه هدف، قبل از هر اقدامي بايد آنان را شناخت و نسبت به شناسايي و جمع آوري اخبار و اطلاعات در زمينه عناصر و اجزاي تشكيل دهنده رفتار و مقاصد آنان اقدام كرد. در جنگ خليج فارس در سال 1990-1991 استفاده مناسب ارتش آمريكا از ابزارهاي اطلاعاتي جنگ رواني موجب شد كه در حدود 87000 نظامي عراقي خود را تسليم كنند (www.Rnw.nl)
اطلاعات، مهمترين منبع مورد استفاده در تمامي علوم و فنون در عرصه هاي گوناگون زندگي است. جنگ رواني نيز از اين فرآيند در حال گسترش و تكامل بي نياز نيست و از زمان طرح ريزي تا اجرا و ارزيابي و بدست آوردن بازخورد و در تمامي مراحل به جمع آوري و استفاده بهينه از اطلاعات نيازمند است. سن تزو در كتب هنر جنگ مي نويسد: «اگر دشمن را بشناسي و خود را هم بشناسي، دليلي وجود ندارد که از نتايج يکصد نبرد هم بترسي، اگر خود را بشناسي ولي دشمن را نشناخته باشي، در برابر هر پيروزي متحمل شكستي خواهد شد، و اگر نه خود را و نه دشمن را شناخته باشي، ناداني هستي، كه در هر نبردي با شكست روبرو مي شوي» (نصر، 1381: 499).
كسب ا طلاعات در مراحل مختلف طراحي، برنامه ريزي، اجرا و ارزيابي جنگ رواني، نقش عمده اي را ايفا مي كند. اين كار نه تنها برآورد واقعي و دقيق تر از وضعيت موجود را براي طراحان جنگ رواني فراهم مي كند، بلكه مجريان را قادر مي سازد تا به بهره برداري به موقع و بهينه از اطلاعات به دست آمده، ضريب موفقيت خود را افزايش دهند. اطلاعات به دست آمده مهم نيست در چه سطحي و با چه طبقه بندي باشند، زيرا هر نوع اطلاعاتي هر چند به ظاهر ناچيز و بي اهميت، مي تواند پس از بررسي و بازبيني، در خدمت اهداف جنگ رواني مورد استفاده قرار گيرد. اطلاعات مفيد نخواهد بود، مگر آنكه بر اساس قواعد علمي، درست اداره و هدايت شود. در اين حالت مي توان اطلاعات را به دو دسته تقسيم كرد.
الف) اطلاعات مثبت: فعاليت هاي اطلاعات مثبت شامل كليه اقداماتي مي شود كه سازمانهاي اطلاعاتي دنبال مي كنند، يا از طريق مشاهده و پيگيري و يا از طريق اقدامات مثبت، يعني عمليات جاسوسي به آگاهي هاي لازم دست يابند.
ب) اطلاعات پيشگيري كننده: شامل كليه اقداماتي است كه يك كشور به آن دست مي زند تا امنيت حفظ اسرار در برابر فعاليت جاسوس ها، مقابله با خرابكاري مادي و معنوي و تبليغات، محقق گردد. هدف از اين اقدامات محافظت از موجوديت كشور، مرزها و تأسيسات است (نصر 1381: 470-471).
4-2- نيازمندي هاي اطلاعات در جنگ رواني
4-2-1- اطلاعات پايه:
شامل آن دسته از اطلاعات مي باشد كه با مرور زمان از ارزش و اهميت آنها كاسته نمي شود. مانند: اطلاعات تاريخي، جغرافيايي، مذهبي و جامعه شناختي يك ملت.4-2-2- اطلاعات جانبي:
اين بخش حجم عظيمي از اطلاعات و اخبار است كه در صورت طبقه بندي و ميزان اهميت، مي تواند به مجري در شناخت بيشتر گروه هدف كمك كند.انواع اطلاعاتي كه در اين ميان مي تواند موثر باشد به صورت تيتروار به قرار ذيل مي باشد:
الف) اطلاعات اجتماعي: 1- وضعيت قومي و نژادي 2- وضعيت كشاورزي 3- وضعيت مذهبي و طبقات اجتماعي 4- وضعيت جغرافيايي، اشتغال، كسب و درآمد
ب) اطلاعات سياسي: 1- نوع و سيستم حكومتي 2- ميزان استقلال و يا نفوذ بيگانه 3- وضعيت امنيتي و نظامي 4- گروه هاي حامي، مخالف و اپوزيسيون
4-2-3- اطلاعات اقتصادي:
يك – وضعيت صنعت، توسعه و نوسازي؛ دو- درآمد و سرانه ملي؛ سه- ميزان عرضه و تقاضاي كالا؛ چهار- بازار داخلي و خارجيبه طور كلي اطلاعات و قدرت در عصر جديد رابطه اي تنگاتنگ با يكديگر دارند و اين دو همواره براي استراتژيست جنگ رواني مهم و حياتي تلقي شده است. بطوريكه امروزه مجريان جنگ رواني از اين دو عامل به طرز روزافزوني در جهت اهداف و مقاصد تبليغاتي و رواني خود استفاده شايان توجهي مي كنند.
4-3- عواملي ذهني در جنگ رواني
نظام ذهني انسان از مجموعه اي از عوامل و مولفه ها تشكيل شده است، در اين ميان نظام هيجاني به منزله پلي ميان نظام شناختي (اطلاعاتي) و نظام هماهنگ كننده عمل مي كند. بعلاوه اينكه پيام هاي حاوي اطلاعات، تنها زماني مخاطب را تحت تاثير قرار مي دهد، كه بار احساسي و عاطفي داشته باشد. در واقع نكته قابل توجه اين است كه در جنگ رواني بيشتر هيجان و عامل برانگيختن دخالت دارد. هيجان ها را محرك هاي بيروني فرا مي خوانند، و جلوه هاي هيجان نيز معطوف به همان پيام (رويداد) مورد نظر مجري مي باشد (هليگارد، 1384: 397). تلاش براي تصرف و تغيير در فضاي ذهني، اغلب با تلاش براي تغيير حالات خلقي و هيجاني مخاطبان همراه مي باشد. در تبليغات تجاري، سياسي و اقدامات غير رسمي اجتماعي، تلاش براي ايجاد فضاي ذهني مطلوب در مخاطبان، اغلب با تكيه بر عنصر انگيزش و هيجان همراه است. استفاده فراوان از روش برانگيختن و هيجان در اعتقاد گروه مخاطب، نشان دهنده اثر بخشي و امتياز اين عامل است.
تغيير و دستكاري تصورات ذهني مخاطب و مختل كردن هوش و اراده او از بدترين و در عين حال كار آمدترين سناريوهاي جنگ رواني است. قدرت ويرانگر اين سلاح ذهني احتمال توسل به زور را به كلي از بين مي برد. در واقع با اين استراتژي «فريب خورده» به «فريب دهنده» خود تبديل مي شود.
به خلاف متون استراتژيك و نظامي امروز كه به بيان شيوه ها و راه هاي كسب پيروزي در جنگ به مخاطبان خود مي آموزند، سن تزو در 2500 سال پيش استدلال مي كرد؛ بهترين شكل هنر جنگ، پيروزي بدون جنگيدن در يك نبرد مسلحانه ساده است. پيروزي با به هدر دادن منابع دشمن، تغيير وفاداري ملت، تضعيف روحيه رهبري، و بالاخره «در هم شكستن ذهن و مختل كردن انديشه» به دست مي آيد. او سيستمي را شرح مي داد كه در آن مي توانست يك رهبر را درباره توانايي ها و فعاليت هاي دشمن خود تا آن حد به اشتباه اندازد، كه براي مقابله با واقعيت، كاملاً آمادگي خود را از دست بدهد. اين طرح بر يك جنگ رواني و تبليغات اساسي مبتني بود. او توصيه مي كرد كه: «وقتي مي توانيد حمله كنيد اينطور قلمداد كنيد كه نمي توانيد، وقتي آماده حمله هستيد اينگونه وانمود كنيد كه تحركي نداريد. وقتي نزديك هستيد دشمن را وادار كنيد كه تصور كند دوريد، وقتي دور هستيد او را وادار كنيد كه شما را نزديك ببيند...» (Radvanyi, 1990: 18)
براي اينكه جنگ رواني استراتژيك بتواند به صورت موفقيت آميز عمل كند، دو شرط اساسي دارد كه بايد در طي عمليات مد نظر قرار داده شود.
الف) گروه مورد نظر (هدف) بايد در يك موقعيت ذهني قرار بگيرد كه بخواهد اطلاعات نادرست و تبليغات را كه از طريق ابزارهاي (در خدمت مجري) بدست آورده بپذيرد. اين مهم ممكن نيست مگر اينكه اطلاعات نادرست با درگيري هاي ذهني گروه هدف يا منافع او بصورت ظاهري منطبق باشد. در واقع در اين خصوص مجري بايد اينقدر توانايي اقناع داشته باشد، تا در اين مسير، آنچه را گروه هدف مي خواهند بشنوند به آنها بگويد.
ب) گروه مورد نظر (هدف) بايد در يك موقعيت ذهني قرار بگيرد، كه آنچنان كه اطلاعات منتقل شده باور داشته باشد، كه حاضر نباشد هيچ مدرك يا دليلي را مبني بر اينكه فريب خورده بپذيرد. اشتباه اندازي در افكار مستلزم شناخت صحيح از استراتژي اطلاعاتي و آگاهي از پارادايم حاكم بر ذهن و روان مخاطب مي باشد.
در حقيقت اين بخش از عمليات رواني پيچيده ترين، مشكل ترين و در عين حال كارآمدترين مرحله از مراحل جنگ رواني است. چرا كه فضاي ذهني، تاثيرگذارترين، قوي ترين و در اين راستا خطاپذيرترين عرصه ها در طي جنگ رواني مي باشد. اين اهميت بخاطر حساسيت و آسيب پذيري ذهن در مقابل مسائل ارزشي و ناپايداري هاي اخلاقي است، و درك اين فضا نيازمند تحليل هاي قوي و برنامه ريزي طولاني مدت مطالعاتي است. در حقيقت با يك بمب ميكروبي مي توان هزاران نفر را مسموم كرد، اما با يك عمليات رواني قوي و موفق مي توان ذهن ميليون ها نفر را مسموم و از تصميم گيري صحيح بازداشت.
5- جنگ رواني و نقش آن در سياست خارجي
الف) ايجاد عملياتي واقعي و عملي براي به بحران كشاندن حريف.
ب) بهره برداري از موارد بحراني در عمليات رواني براي رسيدن به مقصد.
بنابراين براي عمليات رواني دو ابزار متفاوت لازم است كه عبارتند از:
يك – ابزارهاي فشارهاي عملي؛ دو – ابزارهاي فشارهاي تبليغي – رواني ابزارهاي فشار عملي در عمليات رواني فراملي به چهار دسته اقتصادي، نظامي، ديپلماتيك و فشارهاي فرهنگي - اجتماعي تقسيم مي شود (Hawkings, 2003: 38)
ديپلماسي را به عنوان فن اداره سياست خارجي و يا تنظيم روابط بين المللي همچنين حل و فصل اختلافات بين المللي از طريق مسالمت آميز تعريف و توصيف كرده اند. اگرچه در بسياري از مواقع ديپلماسي تنها يكي از ابزارهاي اجراي سياست خارجي در ميان ديگر عوامل (اقتصادي، نظامي و فرهنگي) به شمار مي رود، در روند بهره گيري از حربه هاي اقتصادي، فرهنگي و حتي نظامي نيز كاربرد آن ضرورت پيدا مي كند. براي نمونه، در خلال جنگ جهاني دوم شايد بيش از هر زمان ديگر از ديپلماسي استفاده مي شد، تعيين حوزه منافع ملي، راههاي پايان دادن به جنگ، شيوه هاي برقراري اتحاد و ائتلاف با واحدهاي سياسي گوناگون، نحوه اعمال تحريمهاي اقتصادي، مشخص ساختن حريم امنيتي، كسب امتياز، تعيين حوزه نفوذ و بالاخره تشويق، تنبيه، تهديد و پاداش همه از ويژگيهاي دوران جنگ به حساب مي آيند (قوام، 1370: 187)
در طول سال هاي جنگ سرد به خوبي ارتباط جنگ رواني و سياست خارجي در روابط دو ابرقدرت، به تصوير كشيده شد. امروزه نيز با توجه به انقلاب در امر ارتباط و روابط بين الملل، تمام دولت ها برنامه هايي براي پخش و هدايت اطلاعات و تبليغات به خارج از مرزهاي خود دارند. دولت ها به واسطه مراکز سياستگذاري و تبليغاتي با پخش برنامه ها و توليدات خود، در خارج از مرزهاي جغرافيايي كشورشان، درصدد ايجاد نگرش مطلوب در اذهان ساير ملل نسبت به سياست هايشان هستند.
ديپلماسي همانند كوه يخ داراي دو قسمت آشكار و پنهان است. بخش آشكار آن که در دسترس و قابل مطالعه مي باشد، شامل موضع گيري هاي مقامات رسمي، سخنگويان و سفراي و نمايندگان دولتي، مطالب مندرج در مطبوعات و نشريه ها مي شود. اين بخش با اينكه سياست هاي اعلامي دولت ها را شامل مي شود، اما به اندازه كافي قابل اتكا نيست. اما ديپلماسي پنهان، كه بخش عظيمي از فعاليت هاي دولت ها را شامل مي شود، حوزه پيوند با جنگ رواني است. سياست غير رسمي تعهد آور نيست و قابل تكذيب است، و حجم عظيمي از امور ديپلماتيك كه موضعگيري رسمي در قبال آن مي تواند منجر به ايراد خسارات و لطمات جبران ناپذير به منافع دولت ها شود. دولت ها امروزه با فعاليت هاي جاسوسي و جنگ رواني، عليه ساير دولت ها و گروه هاي بين المللي سعي در تشويش و تحريك اذهان و افكار عمومي ساير ملل در خصوص موضوعات مورد نظرشان مي كنند.
نتيجه گيري
جنگ رواني در قالب دو منطق قابل بازگويي است: «منطق نفوذ» كه در آن عاملان جنگ رواني درصدد تخريب روحيه دشمن، اختلال در سيستم هاي اطلاعاتي و تصميم گيري آنها مي باشند. و ديگري «منطق سد نفوذ» كه جنبه تدافعي داشته و درصدد تحكيم مواضع جبهه خود و تقويت نيروهاي خود در مقابل فروپاشي و نفاق است. در حقيقت جنگ رواني مانند آفتاب پرستي است كه هر لحظه به شكلي خود را نشان مي دهد. جنگ رواني هنر توانايي عظيم ذهني و قدرت عملياتي و نيروي نامحدود روحي مي طلبد چنانكه در اين نوع جنگ آفرينش ها، نيرنگ ها و تاكتيك هاي عملياتي مهم است. بنابراين مجري جنگ رواني كارآمدترين ابزار و انديشه ها را به كار مي گيرد تا هدفي را كه به دنبال آن است را به بهترين نحو به انجام برساند. جنگ رواني وسيله اي است كه نمي توان آن را از هدف و مقاصد آن جدا دانست. هدف از جنگ رواني نيت و قصد سياسي است، و جنگ رواني ابزاري سياسي و ديپلماتيك براي رسيدن به عملي غيرخشونت بار كه زاده سياست است مي باشد.
پي نوشت ها :
* دانشجوي کارشناسي ارشد، رشته معارف اسلامي و علوم سياسي، ورودي 1382 ، دانشگاه امام صادق (ع)
1- اتكينسون، ريتا ال و ديگران (1384)، زمينه روانشناسي هيلگارد، محمد تقي براهني و ديگران، تهران: انتشارات رشد، چاپ اول.
2- تافلر، الوين و هايدي (1375)، جنگ و پادجنگ، مهدي بشارت، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ دوم.
3- جهانبگلو، رامين (1378)، كلازويتس و نظريه جنگ، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول.
4- قوام،عبدالعلي (1370)، اصول سياست خارجي و سياست بين الملل، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول.
5- نصر، صلاح (1381)، جنگ رواني، محمود حقيقت كاشاني، تهران: انتشارات سروش، چاپ اول.
6- هالستي، كي جي (1373)، مباني تحليل سياست بين الملل، بهرام مستقيمي، مسعود طارم سري، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول.
/ج