سير مهدويت؛ سياست متعالي (1)
چکيده
واژگان کليدي
مقدمه
نظريه و نظام سياسي انقلابي نوپديد، نوبنياد، نمونه و الهام بخش جمهوري اسلامي ايران، به مثابه نظام متمهدي يعني با اميد و آموزه هاي مهدويت و منتظر فعال و زمينه ساز آن، با پشت سر گذاشتن سه دهه پربار و گذار کاملاً موفقيت آميز از مراحل و حتي مراتب سه گانه تأسيس و نهادينه سازي، تثبيت و دفاع مقدس و بازسازي و سازندگي زيربنايي، آن هم با کارآيي نيروهاي انساني خود و با کارآمدي زيرساختي، ساختاري و راه بردي خاص خويش، هم اينک با چشم انداز فرآينده توسعه متعادل و متعالي بلند گستر خويش مواجه است؛ توسعه اي متعالي، به مثابه پيش در آمد تجديد و تأسيس تمدن نو آمد اسلامي -ايراني که خود نمونه آماده و آمادگي و زمينه سازانقلابي و پوياي مهدوي است
نظريه و نظام سياسي الهام بخش جمهوري اسلامي ايران، در تعارضي آشکار با نظامات و نظريه هاي مادي -مدرنيستي اعم از ليبراليستي -کاپيتاليستي يا سرمايه سالاري ها و در عين حال سوسياليستي يا دولت سالاري ها، با چالش ارتقاي کارآمدي خويش و متناسب و کارآمد سازي ملي خود فراروست . با توجه به کارآمدي، اعم از بهره وري و اثر بخشي زير ساختي که عبارت از نظام ارزشي، بينشي و منشي اسلامي، ولايي و مهدوي در نگاه و نظريه حضرت امام خميني (رحمه)، مؤسس انقلاب و نظام سياسي وجمهوري اسلامي ايران و هم چنين قانون اساسي، ارتقاي کار آمدي ساختاري و راه بردي دولت به منزله نقطه آغاز و عزيمت ارتقاي کار آمدي ملي اعم از اقتصادي، سياسي و فرهنگي، برترين چالش فراروي همگي نيروها و نهادهاي علمي (پژوهشي، آموزشي، اطلاع رساني حوزوي و دانشگاهي )، راه بردي و کاربردي است . از آن جايي که ارتقاي کارآمدي، بدون مبناي نظري و الگوي عملي و ساختاري ميسر نيست، نظريه و نظام مهدوي و مهدويت، برترين منبع و نمونه برين در الگو گيري و ارتقاي کارآمدي ساختاري و راه بردي دولت و نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران است :(لَقَد کَانَ لَکُم فِي رَسُولِ اللَهي أُسوَةٌ حَسَنَةٌ ).(4) آن هم در وضعيتي که جهان مادي و ماديت جهان و جهاني، با بحران تا حد بن بست نارسايي و ناسازواري ذاتي و درون زادي لا ينحل مواجه بوده، راه بردي جز بازگشت به ديانت و معنويت و در حقيقت مهدويت و متعالي ندارد. ارتقاي کارآمدي مهدوي، يعني ارتقاي کارآمدي ملي کشور با آموزه هاي مهدوي، در رفع اهمّ مشکلات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي کشور، مي توانند به توسعه اقتصادي +توسعه /تعادل اجتماعي -سياسي و تعالي فرهنگي، معنوي و اخلاقي مهدوي بينجامد تا اميد آفرين و الهام بخش جهان وجهانيان باشد :(لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَيَکُونَ الرَّسوُلُ عَلَيکُم شَهِيداً ).(5)چالش ارتقاي کار آمدي متعادل مهدوي و (در جهت )چشم انداز توسعه متعالي مهدوي، ضرورتي سرنوشت ساز است که به تبيين علمي، ترسيم عملي و راه بردي و در نهايت تحقق عيني نياز دارد ذَلِکَ بِأَنَّ اللهَ لَم يَکُ مُغَيِّراً نِعمَةً أَنعُمَهَا عَلَي قَومِ حتي يُغَيِّروا مَا بِأَنفُسِهِم .(6)
«عصر ظهور»، يعني دوره حضور و دولت جهاني مهدوي، دوره يا مرتبه «توسعه متعالي»انسان و جامعه جهاني انساني است؛ وضعيتي متعالي و مطلوب که بيان گر فراهمي زمينه ها و شرايط و بروز و باروري با بهره وري جامع تمامي استعدادها و ظرفيت هاي مادي و معنوي طبيعي، انساني و اجتماعي بوده، بهره برداري و بهره مندي همگاني به صورت متعادل و متعالي، عبارت از توسعه مادي متعادل و در واقع توسعه متعادل و متعالي، عبارت از توسعه مادي متعادل و در جهت تعالي معنوي است. توسعه متعادل و متعالي، توسعه اقتصادي+ توأمان با توسعه و در حقيقت تعادل سياسي (نقش و حقوق مردمي، عدالت اجتماعي و نقش راه بردي؛ هدايت، ولايت و امامت کار آمد دولت)و - در جهت توسعه و در حقيقت تعالي فرهنگي، معنوي و اخلاقي فردي، جمعي و اجتماعي تا سطح جهاني محسوب مي شود. توسعه متعالي يا توسعه تعادل و تعالي انساني، اجتماعي و جهاني، توسعه توحيد و توحيدي، بر اساس زير ساخت دين مدني، اجتماعي و سياسي جهاني، جامع و خاتم اسلام بوده (7)و غايت و برآمد آن توحيد اعتقادي، عملي و عيني و به تعبيري علمي، راه بردي و کاربردي فردي، جمعي و اجتماعي، در تمامي بخش هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي به شمار مي آيد؛ چنان که پيش گويي هاي الهي به ويژه آيات قرآني و روايات اسلامي نيز مبيّن و متضمّن دقيق و تفصيلي آن جهان است؛(8) هم چنان که تحليل و پيش بيني هاي علمي و فلسفي -سياسي و تاريخي نيز به اشکال گوناگون و به انحاي مختلف، مؤيد کلي و نشان دهنده اجمالي آن جهت است .
جهت، جامعه و جهاني که نويد بخش هدايت و صراط، راه و راه برد يا خط مشي راه بردي و سياست مستقيم يا همان تعادل و تعالي است:(إِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقَقيِم * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِالمَغضُوبِ عَلَيهِم وَ لاَ الضَّالِّينَ .)(9) سياست، نظام سياسي و دولت هادي و هدايت، ولايت و امامت و توحيدي متعادل و متعالي مهدويت، جانشين نظريه و نظام سياسي، دولت و سياست يا صراط نامستقيم، نامتعادل و نامتعالي تک ساحتي و (يا)تنازعي متعارف و غالب امروزه غربي و غرب يعني مدرنيسم است. راه و راه برد مواجهه با ضلالت ومغضوبيت ناشي از جهل بسيط و مرکب و ظلم وجور يعني تعلل يا نارسايي و تعدي يا تجاوز، فساد و خون ريزي و در نتيجه فسق در زمين بوده، برترين گزينه و راه برد بر اين برون رفت، در خوف و حزن حاصل از آن وسرانجام ضيق و ضنک يا تنگنايي(تنگ دستي و فقر و عقب ماندگي فردي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي )و تشتت يا تعارضات و تنازعات و تروريسم به مثابه برآيند و برآمد جهاني آن است. به تعبير قرآني، خروج از ظلمات به نور به جاي خروج از نور وحدت و واحد به ظلمات متعدد و متعارض است:«الله =وَلِيُّ الَّذيِنَ آمَنُوا - يُخرِجُهُم مِن الظُّلُمَات - إِلَي النُور و الَّذيِنَ کَفَرُوا = أولِيَاؤُهُم الطَّاغُوتُ - يُخرِجُونَهُم مِن النُّورِ - إِلَي الظُّلُماتِ = أُولَئِکَ أَصحَابُ النَّارِ- هُم فِيهَا خَلِدونَ ».(10)
بن مايه، جان مايه و محوريت مهدويت وغايت آن، رشد عقلانيت همگاني و علم عمومي، واداري به عدالت جهاني با برپاداري مردم به آن، (لِيَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ،)(11)،برقراري صلح و امنيت و ثبات بين المللي يا جهاني (فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لَاهُم يَحزَنُونَ)،(12) سلامت (بهداشت و طول عمر)، رفاه و آسايش و نيز آرامش با تأمين و تضمين توسعه، تعادل و تعالي عمومي است. راه بردي که از طريق تبيين علمي و حکمي، ترسيم عملي و تحقق عيني سياست و ساختارها يا نظام سياسي و دولت کار آمد، اعم از بهره ور و اثر بخش مهدوي و نيروهاي کارآي مؤمن و با عمل صالح در جهان عملي شده، سرانجام تحقق خواهد يافت:(أَنَّ الأَرضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ )(13).
مهدويت و عصر سياست، نظام سياسي ودولت مهدوي، مبيّن ومتضمن روي کرد متعالي و راه بردي (روي کرد راه بردي متعالي و روي کرد متعالي راه بردي)، نه تنها در قبال، بلکه در مقابله با تعارض اجتناب ناپذيرتاريخي و تکاملي با روي کرد نامتعالي بوده، تبيين علمي، ترسيم عملي و تبعيت و تحقق عيني، نهادين و نهايين اين روي کرد، ره يافت ذاتي و راه برد متناسب آن است. روي کرد سياست متعالي، ره يافت راه بردي، هدايت، ولايت و امامت يا راه نمايي، سرپرستي و راه بردي و راه برد انقلاب و مردمي يا مردم سالاري ديني به شمار مي آيد؛ روي کرد، ره يافت و راه بردي که در مقابله با هر گونه روي کرد نامتعالي و ره يافت هاي به ويژه طبيعي يا مادي و ماترياليستي، سکولاريستي و اومانيستي -مدرنيستي و تا پست مدرنيستي، در هر دو راه برد متعارض سوسياليستي و کمونيستي و نيز ليبراليستي و کاپيتاليستي آن، که امروزه هنوز متعارف يعني رايج و غالبند . هم چنين روي کرد متعادل و متعالي مهدوي، رو در روي هرگونه معنا و معنويت و حتي مهدويت گرايي هاي غير راه بردي (مثل خلافت ظاهري در نگاه و نظريه اهل سنت )و يا راه بردهاي غير مردمي و غير انقلابي و حتي غير سياسي ونيز ايستا و يا شخصي و در قبال و فراي آنهاست؛ تا چه رسد به رويارويي با جريان هاي غير يا ضد مهدوي و يا مهدويت هاي کاذب، تحريفي و انحرافي، خواه افراطي و خواه تفريطي و محافظه کارانه يا واپس نگرانه که در روايات از آنها به تهتک و يا تحجر ياد شده است .
عصر ظهور، نقطه تعالي و کمال انساني انسان و جامعه جهاني را تبيين مي کند. اين عصر متضمن تقسيم تاريخ به :دوران پيشا ظهور و دوران ظهور يا پسا ظهور، هم چنين سياست متعالي کامل و فراگير دوره ظهور و سياست نامتعالي دوران پيشا ظهور و غلبه آن است. سرانجام سير تکاملي تاريخ و بشريت از بدو پيدايي بشر(خلقت انسان، خلافت آدم در زمين و هبوط )تا سرحد نهايي کمال انساني، اجتماعي و سياسي آن را تضمين مي کند؛ خواه سير تکاملي تاريخ و تاريخي تکامل نوع بشر و جوامع يا جامعه جهاني و يا در اصل، جامعه و جريان پيش رو و حتي افرادي کما بيش پيش تاز (لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ)(14)و لو کوچک (وَ قَليِلُ مِن عِبَادِيَ الشَّکوُرُ )(15)
سيرتکاملي هدايت و مسير هدايت تکاملي يا مهدويت متعادل و متعالي يا حقيقي و يقيني نيروها و نهادهاي مؤمن و متقي و دوره غايي کمال و متعالي مهدوي نهايي و جهاني. سير و مسير و نيز غايت و نهايتي که به تعبير قرآني، در آن اين مشخصه ها وجود دارد:
يکم. قرآن يا(ذلِکَ الکِتَابُ لَا رَيبَ فِيهِ هُديً لِلمُتَّقيِنَ )(16)
دوم. نيروها اعم از افراد، گروه ها و اجتماعات مؤمن و صالح مهدوي :
-«الَّذِنَ :1. يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ وَ 2. يُقيِمُونَ الصَّلاةَ وَ 3. مِمَّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ »؛(17)
-«وَ الَّذِينَ:1.يُؤمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيکَ وَ 2.مَا أُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَ 3.بِالآخِرَةِ هُم يُوقِنُونَ »؛(18)
-«اول:أُولئِکَ عَلَي هُديً مِن رَبِّهِم وَ = /- دوم :أُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ». (19)
بدين ترتيب، تاريخ وسير هدايت و مهدويت؛ ايمان و عمل صالح و تقوا، سيري پر ماجرا از آغاز تا انجام بشريت است؛ مسير و جرياني که از بدو مدنيت و ديانت تا رسالت و شريعت خاتم (ص)و دوران خاتم از سويي جريان داشته و از ديگر سوي، تاکنون جاري بوده و تا دوران ظهور جريان خواهد يافت و اجرايي خواهد شد. مهدويت، امروزه غايت و نهايتي است که ضمن نياز واحساس نياز و آرزوي روز افزون عمومي به نجات و حتي منجي موعود، اميد نزديک به يقين و حقيقت پيروان مؤمن و صالح آن را به صورت فزاينده به واقعيت، حتي وقوع عملي و تحقق عيني آن برانگيخته است.
انقلاب اسلامي؛ معنوي و مهدوي گرا
فوکو در مقام يک فيلسوف و روشن فکر پست مدرن در قالب يک خبرنگار، در جريان وقوع انقلاب اسلامي، به ايران سفر کردو با دريافت رجوع انقلاب اسلامي ايران به معنويت، طي چندين مقاله به گزارش آن پرداخت . وي انقلاب اسلامي و ايران را «روح يک جهان بي روح»ناميد.(20) وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، درگفت و گويي با خانم کلربري و پي ير بلانشه، خبرنگاران روزنامه ليبراسيون که در سال 1379کتابي با نام ايران:انقلاب براي خدا،(21) شگفت انگيزي انقلاب را تأييد کردند (22)و تجديد «مذهب با آن تسلط شگفت انگيزش برمردم و جايگاهي که همواره نسبت به قدرت سياسي داشته است»،(23) تصريح مي کند:«اين روي داد....کمتر مردمي در تاريخ چنين فرصت و اقبالي داشته اند». وي انقلاب و رهبري آن را تا حد اسطوره فرا مي برد:«اراده جمعي اسطوره اي سياسي است»؛(25) و نيز«رهبر اسطوره اي شورش ايران...که پهلو به افسانه مي زند -ايراني ها چه رؤيايي در سر دارند».(26)حتي شايد به پيروي از تعبير حضرت امام خميني (رحمه) آن را نوري الهي و دروني مي خواند :«دقيقاً نوري بود که در همه اين مردم روشن بود و در عين حال همه را در خود غرق کرد».(27) وي در اين جا، با بيان اين که «لحظه اي که انقلاب خوب و حقيقي و جاودانه شود»،(28) مي گويد:«در اين اوضاع، از خود مي پرسم که اين راه منحصر به فرد، راهي که طي آن مردم عليه سرسختي سرنوشت شان و عليه همه آن چه براي قرن ها بوده اند، چيزي کاملاً متفاوت را جست و جو مي کنند، آنان را تا کجا خواهد برد. »(29)هم چنان که در واپسين گفت و گوي خويش که در سال 1983ميلادي منتشر گرديد نيز براي آخرين بار «بازگشت اخلاق»را تأييد مي کند و بر آن تأکيد مي نمايد.(30) وي پيش تر در مقاله اي با عنوان «تهران :دين بر ضد شاه »(31)با بيان اين که در خيزش اسلامي، «نه گذشته گرايي احساس مي شد نه گريز، نه بي ساماني و نه ترس»(32)و اشاره به گفته يکي از مراجع روحاني در ايران مبني بر اين که «ما منتظر مهدي هستيم، اما هر روز براي استقرار حکومت خوب مبارزه مي کنيم»،(33) نتيجه مي گيرد که «در برابر قدرت هاي مستقر، تشيع پيروان خود را به نوعي بي قراري مدام مسلح مي کند و در ايشان شوري مي دمد که هم سياسي و هم ديني است».(34) با همين قياس، انقلاب اسلامي را «جنبشي که از راه آن بتوان عنصري معنوي را داخل در زندگي سياسي کرد»مي نامد؛ (35)جنبشي که با آن «کاري کرد که اين زندگي سياسي مثل هميشه سد راه معنويت نباشد».(36)بلکه برعکس سياست مادي و تک ساحتي متعارف، سياست «به پرورش گاه و جلوه گاه و خمير ميايه آن(معنويت )تبديل شود ».(37)به همين سبب، تأکيد مي نمايد:«مرا تحت تأثير قرار داده، چون کوششي است براي اين که براي پاسخ گويي به پاره اي مسائل امروزي، برخي از ساختارهاي جدايي ناپذيراجتماعي و ديني، سياسي شود؛ مرا تحت تأثير قرار داده است چون از اين جهت کوششي است براي اين که سياست يک بعد معنوي پيدا کند ».(38)دراين جهت، به طرح پرسش گونه اين مي پردازد که «اين گوشه کوچک جهان(ايران)است که زمين و زير زمين آن ميدان بازي استراتژي هاي جهاني، براي مردمي که روي اين خاک زندگي مي کنند، جست و جوي چيزي که ما غربي ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسيحيت از دست داده ايم چه معنا دارد؟جست و جوي معنويت سياسي».(39)به اين مناسبت، با تأييد منحصر به فرد بودن اين پديده نوظهور مي گويد:«در نظام سياسي، اين جنبش نه نظيري دارد و نه جلوه و تظاهري »؛(40) تأکيد مي کند:«:«قيام انسان هاي دست خالي اي است که مي خواهند باري را که بر پشت همه ما (جهانيان و حتي غربيان )، به ويژه برپشت ايشان، بر پشت اين کارگران نفت، اين کشاورزان مرزهاي ميان امپراتوري ها(ي شرق و غرب )، سنگيني مي کند، از ميان بردارند:باز نظم جهاني (نوين)را ».(41) بدين علت، «شايد اين نخستين قيام بزرگ بر ضد نظام هاي جهاني (مادي )باشد، مدرن ترين و ديوانه وار؛ يعني سرگيجه آورترين صورت شورش (قيام و انقلاب )». (42)در خاتمه، علاوه بر عجيب و شگفت انگيز بودن ووحدت و هم گرايي خارق العاده خيزش اسلامي، به کارآمدي شگرف آن، بارها و به انحاي گوناگون، توجه و تأکيد مي کند.(43) به ويژه باعنايت به اين که «نود درصد ايراني ها شيعه اند و منتظر بازگشت امام دوازدهم اند تا نظام راستين اسلام را در روي زمين مستقر کنند».(44)
بدين ترتيب، پديده انقلاب اسلام و پديداري و پيروزي آن و توفيق تأسيس نظام نوبنياد، نمونه و الهام بخش و در عين حال زمينه ساز جمهوري اسلامي از آغاز تا گذار موفقيت آميز مراحل دفاع و توسعه زيربنايي، نه تنها اعتبار بلکه موجوديت، نه تنها نظام هاي سياسي بلکه نظريه هاي سياسي، نه تنها امپرياليستي -استکباري و سلطه جهاني آنان بلکه حتي تماميت مدرنيسم و توسعه و سياست تک ساحتي اعم ازسوسياليسم يا کمونيسم و ليبراليسم يا کاپيتاليسم و شالوده هاي ماترياليستي يا مادي و ماديت به جاي سکولاريستي يا دوگانه انگاري و انکار معنويت در زندگي و سياست و اومانيسم يا بشر گرايي طبيعي، به جايي برنتابيده، نفي و نهي کرد و به چالش کشانيد. در عوض در پي ترسيم عملي، تبيين علمي وفلسفي و تحقق عيني نگرش و گرايش توحيدي، دو ساحتي توسعه مادي و در جهت تعالي معنوي يا متعالي و الهي و ترويج آن بوده است؛ مورد و موضوعي که مقدمه و نازله نهضت، نظريه و نظام سياسي متعادل و متعالي جهاني و نهايين مهدوي و زمينه ساز مهدويت به شمار مي آيد.
پي نوشت ها :
*دکتري علوم سياسي، استاد دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران .
1.سوره رعد، آيه 11.
2.سوره بقره، آيه 257.
3.سوره بقره، آيه 213.
4.سوره احزاب، آيه 21.
5.سوره بقره، آيه 143.
6.سوره انفال، آيه 53.
7.نک:علي دواني، مهدي موعود (ترجمه جلد سيزدهم بحار الانوار )، ص 1148-1151، تهران :دارالکتب اسلاميه، چاپ بيست و يکم، 1363ش.
8.همان، ص1142-1143؛ علي کوراني، عصر ظهور، ترجمه :جلالي، ص351-374، تهران :انتشارات بين الملل، چاپ نهم، 1383ش.
9.سوره فاتحة الکتاب، آيه 6-7.
10.سوره بقره، آيه 257.
11.سوره حديد، آيه 25.
12.سوره بقره، آيه 38.
13.سوره انبياء، آيه 105.
14.سوره سبأ، آيه 19.
15.سوره سبأ، آيه 13.
16.سوره بقره، آيه 2.
17.سوره بقره، آيه 3.
18.سوره بقره، آيه 4.
19.سوره بقره، آيه 5.
20.در کتابي متشکل از مجموعه مقالاتي به همين نام، نک :ميشل فوکو، ايران؛ روح يک جهان بي روح، ترجمه :سرخوش و جهانديده، تهران نشرني، 1379ش.
21.همان، ص52.
22.همان، ص55.
23.همان، ص56.
24.همان، ص57.
25.همان .
26.همان، ص61و64.
27.همان .
28.همان، ص68.
29.همان .
30.همان، ص212-229.
31.ميشل فوکو، ايراني ها چه رؤيايي در سر دارند؟ ترجمه :معصومي، ص25، تهران :انتشارات هرمس، چاپ سوم، 1377ش.
32.همان، ص29.
33.همان، ص 30.
34.همان .
35.همان، ص40.
36.همان .
37.همان .
38.همان، 41.
39.همان، 42.
40.همان، ص63.
41.همان، ص65.
42.همان .
43.همان :«سرنوشت عجيب»، ص32، «نظم عجيب جنبش »، ص57، «وحدت شگفت انگيز »، ص63، «بسيار کار آمد »ص63.
44.همان، ص29.
منبع :نشريه مشرق، شماره10.
ادامه دارد ....
ae