نقش و کارکرد زنان در عرصه ي سياست و مديريت اجتماعي
نويسنده: محمد مهدي بهداروند
سياست جامعه ي اسلامي بر اساس مصالح دنيوي و اخروي است و امام و حاکم اسلامي براي تحقق اين مهم اقدام مي نمايند. از صدر اسلام تا کنون تنها در دوره ي پيامبر اعظم (ص) و پنج سال از امامت اميرالمؤمنين(ع) و اندکي از دوران امام حسن(ع)، حکومت در دست امامان(ع) معصوم بوده و اين امر موجب شده است تا امامان معصوم (ع) نتوانند احکام و موازين اسلامي را به طور کامل به اجرا درآورند.
هرچند امر رسالت به عهده ي مردان نهاده شده است اما مسئوليت درون جامعه ي اسلامي بر عهده ي همه ي زنان و مردان بوده و اين از صدر اسلام در جامعه ي اسلامي مشهود است.
حمايت از دين وظيفه ي عمومي است که در تمامي اديان مشهود است و نقش زنان در کنار انبياي الهي از جمله مسائلي است که در قرآن بدان اشاره شده است و براي نمونه، آسيه همسر فرعون و حضرت مريم (ع) را مثال مي زند.(1)
آيات قرآن، سه نمونه را که در پرورش حضرت موسي (ع) دخيل بوده اند، نام برده است که عبارتند از: مادر و خواهر موسي(ع) که در شرايط سخت بحراني موسي (ع) را به دستور الهي به آب انداختند و با زيرکي دايه گي او را پذيرفتند و آسيه، همسر فرعون.
فرعون هر فرزند پسر را سر مي بريد - با شجاعت از فرعون خواست تا او را نکشد و به فرزندي بگيرند. اين سه زن در شرايط دشوار آن دوران به مبارزه ي سياسي با فرعون پرداختند.(2)
در مقابل ، زناني نيز به مقابله با پيامبران برخواستند و نه تنها با ايشان همکاري نکردند ، بلکه خيانت ورزيدند.(3)
حضور زنان در صحنه ي سياست هم چنان ادامه مي يابد و پس از ظهور اسلام نيز به خوبي مشاهده مي شود حضرت زهرا(س) در حمايت سياسي از اميرالمؤمنين علي (ع)، شبان گاهان با همسر و فرزندانش به در خانه ي مهاجرين و انصار مي رفت و از آنان کمک و ياري مي طلبيد.(4)
هم چنين حضرت زينب(ع) در حمايت از امام حسين(ع) سه کار مهم را به عهده گرفت.(5)
1. حمايت از رهبر خود، امام حسين(ع) و پس از شهادت ايشان، امام سجاد (ع)؛
2- محافظت از يتيمان و سرپرستي از ايشان؛
3- رساندن پيام امام و شهيدان در کوفه و شام با بيانات کوبنده و پر محتوا.
اسلام، زناني در دامن خود پروريد که نه تنها صحنه ي سياسي را ترک نکردند، بلکه همواره به حمايت از اسلام برخواستند و در مقابل دست گاه ستمگر ايستادگي نمودند.
در دوران معاصر که حکومت هاي ستم گر غربي براي سلطه بر کشورهاي اسلامي، شعار جدايي دين از سياست سر داده اند، نه تنها مردان، بلکه زنان مسلمان در ايران نشان دادند که تک تک آن ها، نقش به سزايي در حکومت هاي اسلامي دارند.
امام خميني (ره) در بيانات خود به مردان و زنان براي دخالت در امور سياسي چنين فرمودند:
«بايد همه ي زن ها و مردها در مسائل اجتماعي، در مسائل سياسي، وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند هم به کارهاي دولت ناظر باشند، اظهار نظر بکنند.
سياست اسلامي که بر اساس مصالح دنيوي و اخروي نباشد، در مقابل سياست دنياي کنوني غرب قرار دارد زيرا سياست آن ها سياستي شيطاني است که براي رسيدن به اهداف سياسي از هيچ دروغي و نيرنگي نمي ورزند و براي رسيدن به هدف از هر وسيله ايي بهره مي جويند.»(6)
دنياي غرب با تمام تناقضاتي که دارد، يک جبهه ي سياسي وسيع عليه اسلام به کار بسته و از تمام وسائل و امکانات خود در اين راه بهره جسته است. در مقابل اين همه امکانات، دنياي اسلام بايد با نيروي ايمان، جهاد و آگاهي سياسي، از دشمن پيشي گيرد و يکي از وظايف دنياي اسلام در اين زمينه، آماده سازي براي انقلاب امام عصر (عج)است. زنان در صحنه ي سياسي، با پرهيزگاري مي توانند زمينه ساز حکومت جهاني امام عصر(عج) باشند. از جمله حضور آنان در صحنه هاي مختلف انقلاب اسلامي عبارت است از : تظاهرات عليه استکبار، حضور در انتخابات، تأييد رهبري و مسئولين، امر به معروف و نهي از منکر، آمادگي هاي دفاعي و... است.
حضور زنان در مسندهاي سياسي در صورتي که مخالف با شئون اسلامي نباشد و براي پيش برد اهداف اسلامي باشد، مي تواند زمينه ساز تبيين جاي گاه صحيح زنان در اجتماع شود.
بدون ترديد اين حقيقت نيازمند استدلال و دليل نيست که تاريخ ايران، حاکي از نهضت هايي است که رکن اصلي آن را زنان تشکيل داده اند. از قيام سيد جمال اسد آبادي به بعد شاهد جنبش هاي مردمي تنباکو، مشروطيت ، ملي شدن صنعت نفت و 15 خرداد بوديم و حضور زنان در اين ميان مشهود است.
تاريخ ايران نشان مي دهد که سرگذشت زن ايراني، همواره با انقلاب و حرکت هاي ظلم ستيزانه پيوند خورده است.
انقلاب اسلامي ، در ميان تجربه هاي پيشين، برجستگي بارزي دارد، چرا که زنان، فضاي بي فرهنگي عصر استبداد را حس کرده و گزينش الگوي مناسب رفتاري و شخصيتي را به دست آورده بودند.
امام خميني(ره)، تأثير گذاري بر حرکت و مشارکت سياسي زنان را، بيش از آن مي دانستند که در ظاهر به چشم مي خورد، ايشان طي سخناني خطاب به بانوان اظهار داشتند:
«شما زنان در آتيه، براي مملکت ما پشتوانه هستيد. زنان، پيش رو اين نهضت اسلامي بودند. رشد سياسي خودشان را اثبات کردند. نهضت را راهنمايي کردند . شما رهبران نهضت هستيد... من شما (زنان ) را به رهبر ي قبول دارم و خدمت گزار شمايم.»(7)
هم چنين بنيان گذار انقلاب اسلامي در بخش ديگري تصريح کردند:
«ملتي که بانوانش در صف مقدم براي پيش برد مقاصد اسلامي است، آسيب نخواهد ديد».(8)
امام خميني (ره) همواره پشتوانه ي هر مرد موفق را مادر و يا همسر دل سوز دانسته و مي فرمايند:
«در نظام اسلامي، زن همان حقوقي را دارد که مرد دارد: حق رأي دادن و حق رأي گرفتن. در تمام جهاتي که مرد حق دارد، زن هم حق دارد... اين که خارج از کشور منعکس کرده اند که در اسلام با زنان با خشونت رفتار مي شود، امر غير صحيح و تبليغات باطلي است.»(9)
رهبر کبير انقلاب در روزهاي آغازين پيروزي، اثر آفريني زنان در جنبش هاي سده ي اخير ايران را يادآور شده، آنان را به تداوم حرکت سياسي و اجتماعي در قبال خودکامگي ها، فرا مي خواند. اکنون که زمينه براي حضور زنان در عرصه هاي عالي مديريت فراهم شده، بايد توانايي خود را در اين عرصه ها ثابت کنند.
زنان ايراني همان قشري هستند که هيچ گاه نمي توان انسجام و حرکت آنان را در دوران انقلاب اسلامي ناديده گرفت و در واقع زحمات، تلاش ها و نقش آنان، آينده ي انقلاب اسلامي را رقم زد.
در نگاه مديريتي و اجرايي، اصولاً جنسيت موضوعيت ندارد؛ آن چه که اصل و اساس است تدين، تعهد، کارآمدي ، سيستمي انديشيدن و تکليف گرايي در نظام ولايي است. در چارچوب اين ويژگي هاي مديريتي ، تفاوتي بين زن و مرد نيست.
در طول سال هاي قبل، زنان در عرصه هاي مديريتي و حرفه اي حضور داشتند اما اين حضور فراتر و به سوي مديريت هاي ارشد پيش نرفت.
حضور پررنگ زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي مي تواند سياست هاي کلي در اين رابطه را تغيير دهد تا سطوح مديريت زنان افزايش يابد، اما در غير اين صورت و در صورت عدم قدرت کافي و توانايي زنان، شکست حضور آنان در عرصه هاي مديريتي را شاهد خواهيم بود؛ شکستي که ديگر جبران نخواهد شد و شايد تا سال ها مشارکت و حضور زنان در اجتماع و سياست را دچار خدشه و بحران کند.
اولين جرقه ي مشارکت سياسي زنان و مردم سالاري در تاريخ سياسي ايران، نهضت مشروطه در به سال 1285 شمسي باز مي گردد که طي آن مقدر شد شاه، به جاي حکومت ، سلطنت کند و متعاقب آن مجلس شوراي ملي تشکيل شود . به اين ترتيب براي نخستين بار مشارکت سياسي مردم در امور جاري ممکلکت پذيرفته شد.
نقش زنان در پيروزي انقلاب مشروطه قابل اعتناست . اعتراضات و عمل کرد آنان در جريان فتواي «ميرزاي شيرازي » مبني بر تحريم استعمال تنباکو و در اعتراض به اعطاي امتياز به رويتر در اواخر حکومت قاجار، بارها از سوي صاحب نظران سياسي مورد تحسين واقع شده است. اما متأسفانه پس از پيروزي مشروطه خواهان و به هنگام تدوين اولين قانون اساسي کشور و اعطاي حق رأي به مردم، حقوق سياسي زنان ناديده گرفته شد و اين گروه از جامعه در رديف صغيران، ورشکستگان ، مرتکبين قتل و سرقت و... قرار گرفتند و از حق رأي محروم شدند. (قانون انتخابات مجلس شوراي ملي مصوب 29 مهر 1290 شمسي)
با روي کار آمدن سلسله ي پهلوي، موج تجدد گرايي هم آغاز مي شود اما نهادهاي دموکراتيک به دليل تضاد منافع با شخص شاه، مجال رشد و توسعه نيافتند . در واقع تجدد گرايي زمان پهلوي را مي توان فاقد پشتوانه هاي نهادي دانست و از آن به نوعي ژست غرب گرايانه تعبير کرد.
در همين زمان، بحران حقوق زن نخستين بار خود را عيان کرد، به طوري که در جريان روي داد کشف حجاب در هفده دي 1314 شمسي، بخش وسيعي از زنان ايران به طرف داري از مراجع و علماي ديني با اين روي داد اجباري مخالفت کردند. در واقع طي دوره ي سلطنت پهلوي اول، زنان هم چنان از حقوق انساني خود محروم مانده و هم پاي صغار و مجانين از مشارکت سياسي محروم بودند. با وجود اين، برخي نويسندگان غربي کوشيده اند اين طور وانمود کنند که در دوره ي رضاخان حضور روزافزون زنان در فعاليت هاي ملي باعث شد تا زنان با وجود اين که حق رأي نداشتند به تدريج احترام خاصي در جامعه کسب کنند.
در دوره ي سلطنت محمد رضا شاه، قانون منع حق رأي زنان تا سال 1341 به قوت خود باقي بود. برخي مورخان معاصر عقيده دارند که اعطاي حق رأي به زنان در دوره ي پهلوي دوم در ابتداي دهه چهل شمسي بيش از آن که نشانه ي اعطاي آزادي سياسي به جامعه باشد، سوء استفاده صوري از نمادهاي نوگرايي بود.
اين امر تنها باعث شد که برخي زنان طبقات بالا و خاص جامعه به برخي مناصب و پست هاي سياسي دست يابند و رژيم، بعد از حضور همين تعداد زن در مقام هاي سياسي، فرصت مناسبي براي تبليغات عوام فريبانه و ادعاي برابري حقوق زنان و مردان را به دست آورد، ولي منظور اصلي اعطاي حق رأي به زنان که فراهم کردن بستر مناسب براي مشارکت عموم زنان است، هيچ گاه برآورده نشد.
اولين جاي گاه حضور زنان پس از پيروزي انقلاب در عرصه ي سياست، در مجلس شوراي اسلامي بروز و ظهور يافت. درصد نمايندگان زن مجلس هر چند در ابتداي انقلاب با کاهش روبه رو بود ولي در سال هاي پس از آن افزايش يافت. نرخ رشد داوطلبان زن نمايندگي مجلس، طي دوره هاي اول تا هفتم، برابر با صد و شصت و پنج درصد بود، ضمن اين که سهم زنان از داوطلبان نمايندگي مجلس هم در اين دوره ها با نرخي معادل 227/48 درصد رشد هم راه بوده است.
هم چنين در دهه ي اخير ترکيب جنسي اعضاي شوراهاي شهر و روستا در سراسر کشور نشان مي دهد که اين شوراها زمينه ي مشارکت فعال زنان را در رقابت پويا با مردان فراهم کرده اند. شمار زناني که در اين شوراها-حتي در شهرستان هاي کوچک-فعالند. بيان گر ايجاد زمينه ي فعاليت سياسي براي زنان است. رشد درصد اعضاي زن شوراها طي سال هاي هفتاد و شش تا هشتاد و دو برابر با 79/76 درصد بوده است.
هم چنين رشد درصد مديران ، قانون گذاران و کارکنان عالي رتبه در بين مردان و زنان شاغل طي سال هاي 1355 تا 1385 تغيير چشم گيري داشته که بيان کننده ي کاهش شديد تفاوت جنسيتي موجود در عرصه ي مديريت است، به طوري که نرخ رشد اين نماگرها در سي سال اخير براي مردان سيصد و هشتاد و نه درصد و براي زنان برابر با دو هزار و صد و هفتاد و دو درصد بوده است.
(گزارش تحول وضعيت زنان طي سال هاي 55 تا 85 از سوي مرکز امور زنان و خانواده رياست جمهوري)
براي درک وضعيت زنان در ايران و نقش کنوني آن ها در زندگي سياسي بايد بستر تاريخي- اجتماعي آن ها را مد نظر قرار بدهيم. در اين ميان برخي مسائل بنيادين، مانند مقام و منزلت پيشين زن در جامعه، مجموعه ارزش ها، اعتقادها ، باورها، حضوز تاريخي مستقيم و غير مستقيم آن ها در سياست و نقش آن ها در تحولات اجتماعي - سياسي گذشته به خصوص عصر پهلوي - که همگي عناصر اساسي در پديد آوردن فرهنگ سياسي جامعه مهم هستند- از اهميت بيش تري برخوردارند.
آگاهي از وضعيت هر پديده ي اجتماعي بدون شناخت پيشينه ي تاريخي و عقايد و ارزش هاي حاکم بر جامعه ميسر نيست؛ از اين رو براي مطالعه ي بهتر بايد نگاهي به مجموعه ي عوامل بيندازيم. کشور ايران يکي از مراکز تمدن قديم بوده است . البته اطلاعات درباره ي وضعيت زنان در ايران ، مانند همه ي نقاط جهان کم و گاهي متناقص است. از طرفي تاريخ سياسي زنان از تاريخ سياسي مردان جدا نيست و همه حول محور پادشاهان نوشته شده است. بنابراين، درک شرايط توده ي مردم مشکل است. با اين حال، در حد توان به نکاتي توجه مي کنيم.
بر اساس داده هاي حاصل از سنگ نوشته ها و متون مذهبي، مي توان گفت که موقعيت و حرمت زنان در ايران به نسبت ساير ممالک هم عصر خود بهتر بوده است.
زماني که در يونان قديم زنان حتي شهروند هم به حساب نمي آمدند؛ در ايران، پادشاهي هما و جنگ هاي گردآفريد ، جزيي از تاريخ نوشته شده ي ماست. زماني که اعراب دختران خود را زنده به گور مي کردند، در ايران دختران خسرو پرويز ، آذردخت و پوران دوخت فرمان روايي مي کردند. در دوران بربريت مطلق اروپاي شمالي، زنان مسلمان ايراني مانند ريحانه، دختر حسين خوارزمي ، تحصيل علم نجوم و سياست مي کرد و به تدريس اشتغال داشت. به عنوان يک اصل کلي مي توان گفت که اصولاً نوسانات مدارج حقوقي و مقام زن در هر دوره به مقتضيات زمان و وضعيت محيط و نوع مناسبات اجتماعي بستگي داشته است.
با توجه به آن چه گذشت مي توان به خوبي دريافت که بحث حضور زنان در عرصه ي سياست در حقيقت به معناي مشارکت سياسي است.
در تعريف مشارکت سياسي آمده است: دشواري هاي تعريف و معناي اصطلاحي مشارکت به اندازه اي است که گاه تا حد وارونگي و تضاد پيش مي رود . اولمن معناشناس معروف انگليسي در معناي؛ معنا مي نويسد «معنا رابطه اي دو جانبه بين تصوير و کلمه است...»(10)
امروز مفهوم مشارکت سياسي، دست خوش تحولات واژه اي و مفهومي عميقي گشته است. اگر در گذشته مشارکت تنها به مفهوم دخالت دادن يا دخالت کردن مردم در امري بود ، امروزه مشارکت آن بخش از رفتار منطبق بر اراده ي متکي بر خواست فردي، جهت دخالت کردن در هر امري تعريف شده است.
مشارکت سياسي نيز که برجسته ترين گونه ي مشارکت محسوب مي شود، در واقع ورود به عرصه ي انتخاب شدن يا انتخاب کردن به منظور دخالت در تصميم گيري و تصميم سازي هاي خرد و کلان سياسي، که با سرنوشت جامعه ارتباط دارد، است.
«مشارکت سياسي از رأي دادن شروع مي شود و در سطوح بعد شامل علاقه ي اندک به سياست، مشارکت در بخش هاي سياسي غير رسمي، عضويت انفصالي در يک سازمان شبه سياسي و ...، جست و جوي مقام سياسي يا اداري ... ادامه مي يابد».(زنجاني زاده،1364)
زنان نيز با عنايت به اين که نيمي از جامعه ي انساني جوامع را تشکيل مي دهند ، به طور يقين مي بايستي در فرايند مسائل سياسي ، مشارکت مؤثر داشته باشند. امروزه برنامه ريزان سطوح خرد و کلان ، به اهميت نقش زنان در پيش برد اهداف جامعه آشنا شده اند آن گونه که مشارکت زنان در فعاليت هاي سياسي- اقتصادي و ايفاي نقشي حساس در توسعه و نوسازي واحدهاي دولت- ملت، توان کشور را براي طي گام هاي پيش رفت و نو گرايي ايجاد، هدايت و تکميل مي کند.
به نظر مي رسد اگر با نگاهي موشکافانه به بررسي اين موضوع بپردازيم و زن را به عنوان نيمي ديگر از پيکر جامعه بدانيم که در تمامي مراحل تولد، رشد، و بلوغ و شکوفايي يک جامعه حضور دارد و بايستي در ايجاد هر يک از اين صحنه هاي تاريخي، وظايف شهروندي اش را به انجام رساند، مشارکت سياسي براي زنان، نه تنها يک آرزو، بلکه يک وظيفه ي اجتماعي است که اگر تاکنون نيز به آن عمل نمي شده خطاي بزرگي بوده است . البته زنان و جامعه هر دو در ايجاد آن سهيم بوده اند. زنان مقصرند چون وظايف خود را انجام نداده اند و جامعه نيز، از آن جهت که درخواست تکليف از شهروندان را به حاشيه کشانده است.
بنابراين ضرورت تقويت مشارکت سياسي زنان يک پل سرنوشت ساز براي توسعه ي اجتماعي کشور ايران محسوب مي شود که هر چه زمان روي آوري به آن کندتر و شکل ايجاد آن ناقص تر باشد، تاريخ توسعه ي کشور به تأخير مي افتد آن گونه که شايد با از ميان رفتن «وقت طلايي».
جبران کردن دير و دشوار شود.
منابع:
1. تحريم ،آيات 11-12.
2. عبدالله جوادي آملي، زن در آينه جمال، ص129-130.
3. (ضرب الله مثلا للذين کفروا امراه نوح وامراه لوط کانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من الله شيئاً و قيل الداخلا النار مع اداخلين)، تحريم، آيه 10.
4. علي اکبر بابازاده ،تحليل سيره فاطمه (ع)، ص186، (روايت به نقل از عوالم ،ج11، ص600، شرح ابن ابي الحديد، ج6، ص12-13، ج2،ص47).
5. محمد محمدي اشتهاردي ، حضرت مهدي (عج)، فروغ تابان ولايت، ص245.
6. محمد جواد نوروزي ، انتظار و انسان معاصر، ص18، به نقل از صحيفه امام، ج16، ص230.
7. صحيفه امام، ج10، ص125.
8. همان، ج12، ص70.
9. همان.
10. فصل نامه علوم اجتماعي، مرتضي بشيري، منزلت زن در رشد و گسترش جوامع ،ش19.
نشريه ي پيام زن، شماره 216.
/ج
هرچند امر رسالت به عهده ي مردان نهاده شده است اما مسئوليت درون جامعه ي اسلامي بر عهده ي همه ي زنان و مردان بوده و اين از صدر اسلام در جامعه ي اسلامي مشهود است.
حمايت از دين وظيفه ي عمومي است که در تمامي اديان مشهود است و نقش زنان در کنار انبياي الهي از جمله مسائلي است که در قرآن بدان اشاره شده است و براي نمونه، آسيه همسر فرعون و حضرت مريم (ع) را مثال مي زند.(1)
آيات قرآن، سه نمونه را که در پرورش حضرت موسي (ع) دخيل بوده اند، نام برده است که عبارتند از: مادر و خواهر موسي(ع) که در شرايط سخت بحراني موسي (ع) را به دستور الهي به آب انداختند و با زيرکي دايه گي او را پذيرفتند و آسيه، همسر فرعون.
فرعون هر فرزند پسر را سر مي بريد - با شجاعت از فرعون خواست تا او را نکشد و به فرزندي بگيرند. اين سه زن در شرايط دشوار آن دوران به مبارزه ي سياسي با فرعون پرداختند.(2)
در مقابل ، زناني نيز به مقابله با پيامبران برخواستند و نه تنها با ايشان همکاري نکردند ، بلکه خيانت ورزيدند.(3)
حضور زنان در صحنه ي سياست هم چنان ادامه مي يابد و پس از ظهور اسلام نيز به خوبي مشاهده مي شود حضرت زهرا(س) در حمايت سياسي از اميرالمؤمنين علي (ع)، شبان گاهان با همسر و فرزندانش به در خانه ي مهاجرين و انصار مي رفت و از آنان کمک و ياري مي طلبيد.(4)
هم چنين حضرت زينب(ع) در حمايت از امام حسين(ع) سه کار مهم را به عهده گرفت.(5)
1. حمايت از رهبر خود، امام حسين(ع) و پس از شهادت ايشان، امام سجاد (ع)؛
2- محافظت از يتيمان و سرپرستي از ايشان؛
3- رساندن پيام امام و شهيدان در کوفه و شام با بيانات کوبنده و پر محتوا.
اسلام، زناني در دامن خود پروريد که نه تنها صحنه ي سياسي را ترک نکردند، بلکه همواره به حمايت از اسلام برخواستند و در مقابل دست گاه ستمگر ايستادگي نمودند.
در دوران معاصر که حکومت هاي ستم گر غربي براي سلطه بر کشورهاي اسلامي، شعار جدايي دين از سياست سر داده اند، نه تنها مردان، بلکه زنان مسلمان در ايران نشان دادند که تک تک آن ها، نقش به سزايي در حکومت هاي اسلامي دارند.
امام خميني (ره) در بيانات خود به مردان و زنان براي دخالت در امور سياسي چنين فرمودند:
«بايد همه ي زن ها و مردها در مسائل اجتماعي، در مسائل سياسي، وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند هم به کارهاي دولت ناظر باشند، اظهار نظر بکنند.
سياست اسلامي که بر اساس مصالح دنيوي و اخروي نباشد، در مقابل سياست دنياي کنوني غرب قرار دارد زيرا سياست آن ها سياستي شيطاني است که براي رسيدن به اهداف سياسي از هيچ دروغي و نيرنگي نمي ورزند و براي رسيدن به هدف از هر وسيله ايي بهره مي جويند.»(6)
دنياي غرب با تمام تناقضاتي که دارد، يک جبهه ي سياسي وسيع عليه اسلام به کار بسته و از تمام وسائل و امکانات خود در اين راه بهره جسته است. در مقابل اين همه امکانات، دنياي اسلام بايد با نيروي ايمان، جهاد و آگاهي سياسي، از دشمن پيشي گيرد و يکي از وظايف دنياي اسلام در اين زمينه، آماده سازي براي انقلاب امام عصر (عج)است. زنان در صحنه ي سياسي، با پرهيزگاري مي توانند زمينه ساز حکومت جهاني امام عصر(عج) باشند. از جمله حضور آنان در صحنه هاي مختلف انقلاب اسلامي عبارت است از : تظاهرات عليه استکبار، حضور در انتخابات، تأييد رهبري و مسئولين، امر به معروف و نهي از منکر، آمادگي هاي دفاعي و... است.
حضور زنان در مسندهاي سياسي در صورتي که مخالف با شئون اسلامي نباشد و براي پيش برد اهداف اسلامي باشد، مي تواند زمينه ساز تبيين جاي گاه صحيح زنان در اجتماع شود.
بدون ترديد اين حقيقت نيازمند استدلال و دليل نيست که تاريخ ايران، حاکي از نهضت هايي است که رکن اصلي آن را زنان تشکيل داده اند. از قيام سيد جمال اسد آبادي به بعد شاهد جنبش هاي مردمي تنباکو، مشروطيت ، ملي شدن صنعت نفت و 15 خرداد بوديم و حضور زنان در اين ميان مشهود است.
تاريخ ايران نشان مي دهد که سرگذشت زن ايراني، همواره با انقلاب و حرکت هاي ظلم ستيزانه پيوند خورده است.
انقلاب اسلامي ، در ميان تجربه هاي پيشين، برجستگي بارزي دارد، چرا که زنان، فضاي بي فرهنگي عصر استبداد را حس کرده و گزينش الگوي مناسب رفتاري و شخصيتي را به دست آورده بودند.
امام خميني(ره)، تأثير گذاري بر حرکت و مشارکت سياسي زنان را، بيش از آن مي دانستند که در ظاهر به چشم مي خورد، ايشان طي سخناني خطاب به بانوان اظهار داشتند:
«شما زنان در آتيه، براي مملکت ما پشتوانه هستيد. زنان، پيش رو اين نهضت اسلامي بودند. رشد سياسي خودشان را اثبات کردند. نهضت را راهنمايي کردند . شما رهبران نهضت هستيد... من شما (زنان ) را به رهبر ي قبول دارم و خدمت گزار شمايم.»(7)
هم چنين بنيان گذار انقلاب اسلامي در بخش ديگري تصريح کردند:
«ملتي که بانوانش در صف مقدم براي پيش برد مقاصد اسلامي است، آسيب نخواهد ديد».(8)
امام خميني (ره) همواره پشتوانه ي هر مرد موفق را مادر و يا همسر دل سوز دانسته و مي فرمايند:
«در نظام اسلامي، زن همان حقوقي را دارد که مرد دارد: حق رأي دادن و حق رأي گرفتن. در تمام جهاتي که مرد حق دارد، زن هم حق دارد... اين که خارج از کشور منعکس کرده اند که در اسلام با زنان با خشونت رفتار مي شود، امر غير صحيح و تبليغات باطلي است.»(9)
رهبر کبير انقلاب در روزهاي آغازين پيروزي، اثر آفريني زنان در جنبش هاي سده ي اخير ايران را يادآور شده، آنان را به تداوم حرکت سياسي و اجتماعي در قبال خودکامگي ها، فرا مي خواند. اکنون که زمينه براي حضور زنان در عرصه هاي عالي مديريت فراهم شده، بايد توانايي خود را در اين عرصه ها ثابت کنند.
زنان ايراني همان قشري هستند که هيچ گاه نمي توان انسجام و حرکت آنان را در دوران انقلاب اسلامي ناديده گرفت و در واقع زحمات، تلاش ها و نقش آنان، آينده ي انقلاب اسلامي را رقم زد.
در نگاه مديريتي و اجرايي، اصولاً جنسيت موضوعيت ندارد؛ آن چه که اصل و اساس است تدين، تعهد، کارآمدي ، سيستمي انديشيدن و تکليف گرايي در نظام ولايي است. در چارچوب اين ويژگي هاي مديريتي ، تفاوتي بين زن و مرد نيست.
در طول سال هاي قبل، زنان در عرصه هاي مديريتي و حرفه اي حضور داشتند اما اين حضور فراتر و به سوي مديريت هاي ارشد پيش نرفت.
حضور پررنگ زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي مي تواند سياست هاي کلي در اين رابطه را تغيير دهد تا سطوح مديريت زنان افزايش يابد، اما در غير اين صورت و در صورت عدم قدرت کافي و توانايي زنان، شکست حضور آنان در عرصه هاي مديريتي را شاهد خواهيم بود؛ شکستي که ديگر جبران نخواهد شد و شايد تا سال ها مشارکت و حضور زنان در اجتماع و سياست را دچار خدشه و بحران کند.
اولين جرقه ي مشارکت سياسي زنان و مردم سالاري در تاريخ سياسي ايران، نهضت مشروطه در به سال 1285 شمسي باز مي گردد که طي آن مقدر شد شاه، به جاي حکومت ، سلطنت کند و متعاقب آن مجلس شوراي ملي تشکيل شود . به اين ترتيب براي نخستين بار مشارکت سياسي مردم در امور جاري ممکلکت پذيرفته شد.
نقش زنان در پيروزي انقلاب مشروطه قابل اعتناست . اعتراضات و عمل کرد آنان در جريان فتواي «ميرزاي شيرازي » مبني بر تحريم استعمال تنباکو و در اعتراض به اعطاي امتياز به رويتر در اواخر حکومت قاجار، بارها از سوي صاحب نظران سياسي مورد تحسين واقع شده است. اما متأسفانه پس از پيروزي مشروطه خواهان و به هنگام تدوين اولين قانون اساسي کشور و اعطاي حق رأي به مردم، حقوق سياسي زنان ناديده گرفته شد و اين گروه از جامعه در رديف صغيران، ورشکستگان ، مرتکبين قتل و سرقت و... قرار گرفتند و از حق رأي محروم شدند. (قانون انتخابات مجلس شوراي ملي مصوب 29 مهر 1290 شمسي)
با روي کار آمدن سلسله ي پهلوي، موج تجدد گرايي هم آغاز مي شود اما نهادهاي دموکراتيک به دليل تضاد منافع با شخص شاه، مجال رشد و توسعه نيافتند . در واقع تجدد گرايي زمان پهلوي را مي توان فاقد پشتوانه هاي نهادي دانست و از آن به نوعي ژست غرب گرايانه تعبير کرد.
در همين زمان، بحران حقوق زن نخستين بار خود را عيان کرد، به طوري که در جريان روي داد کشف حجاب در هفده دي 1314 شمسي، بخش وسيعي از زنان ايران به طرف داري از مراجع و علماي ديني با اين روي داد اجباري مخالفت کردند. در واقع طي دوره ي سلطنت پهلوي اول، زنان هم چنان از حقوق انساني خود محروم مانده و هم پاي صغار و مجانين از مشارکت سياسي محروم بودند. با وجود اين، برخي نويسندگان غربي کوشيده اند اين طور وانمود کنند که در دوره ي رضاخان حضور روزافزون زنان در فعاليت هاي ملي باعث شد تا زنان با وجود اين که حق رأي نداشتند به تدريج احترام خاصي در جامعه کسب کنند.
در دوره ي سلطنت محمد رضا شاه، قانون منع حق رأي زنان تا سال 1341 به قوت خود باقي بود. برخي مورخان معاصر عقيده دارند که اعطاي حق رأي به زنان در دوره ي پهلوي دوم در ابتداي دهه چهل شمسي بيش از آن که نشانه ي اعطاي آزادي سياسي به جامعه باشد، سوء استفاده صوري از نمادهاي نوگرايي بود.
اين امر تنها باعث شد که برخي زنان طبقات بالا و خاص جامعه به برخي مناصب و پست هاي سياسي دست يابند و رژيم، بعد از حضور همين تعداد زن در مقام هاي سياسي، فرصت مناسبي براي تبليغات عوام فريبانه و ادعاي برابري حقوق زنان و مردان را به دست آورد، ولي منظور اصلي اعطاي حق رأي به زنان که فراهم کردن بستر مناسب براي مشارکت عموم زنان است، هيچ گاه برآورده نشد.
اولين جاي گاه حضور زنان پس از پيروزي انقلاب در عرصه ي سياست، در مجلس شوراي اسلامي بروز و ظهور يافت. درصد نمايندگان زن مجلس هر چند در ابتداي انقلاب با کاهش روبه رو بود ولي در سال هاي پس از آن افزايش يافت. نرخ رشد داوطلبان زن نمايندگي مجلس، طي دوره هاي اول تا هفتم، برابر با صد و شصت و پنج درصد بود، ضمن اين که سهم زنان از داوطلبان نمايندگي مجلس هم در اين دوره ها با نرخي معادل 227/48 درصد رشد هم راه بوده است.
هم چنين در دهه ي اخير ترکيب جنسي اعضاي شوراهاي شهر و روستا در سراسر کشور نشان مي دهد که اين شوراها زمينه ي مشارکت فعال زنان را در رقابت پويا با مردان فراهم کرده اند. شمار زناني که در اين شوراها-حتي در شهرستان هاي کوچک-فعالند. بيان گر ايجاد زمينه ي فعاليت سياسي براي زنان است. رشد درصد اعضاي زن شوراها طي سال هاي هفتاد و شش تا هشتاد و دو برابر با 79/76 درصد بوده است.
هم چنين رشد درصد مديران ، قانون گذاران و کارکنان عالي رتبه در بين مردان و زنان شاغل طي سال هاي 1355 تا 1385 تغيير چشم گيري داشته که بيان کننده ي کاهش شديد تفاوت جنسيتي موجود در عرصه ي مديريت است، به طوري که نرخ رشد اين نماگرها در سي سال اخير براي مردان سيصد و هشتاد و نه درصد و براي زنان برابر با دو هزار و صد و هفتاد و دو درصد بوده است.
(گزارش تحول وضعيت زنان طي سال هاي 55 تا 85 از سوي مرکز امور زنان و خانواده رياست جمهوري)
براي درک وضعيت زنان در ايران و نقش کنوني آن ها در زندگي سياسي بايد بستر تاريخي- اجتماعي آن ها را مد نظر قرار بدهيم. در اين ميان برخي مسائل بنيادين، مانند مقام و منزلت پيشين زن در جامعه، مجموعه ارزش ها، اعتقادها ، باورها، حضوز تاريخي مستقيم و غير مستقيم آن ها در سياست و نقش آن ها در تحولات اجتماعي - سياسي گذشته به خصوص عصر پهلوي - که همگي عناصر اساسي در پديد آوردن فرهنگ سياسي جامعه مهم هستند- از اهميت بيش تري برخوردارند.
آگاهي از وضعيت هر پديده ي اجتماعي بدون شناخت پيشينه ي تاريخي و عقايد و ارزش هاي حاکم بر جامعه ميسر نيست؛ از اين رو براي مطالعه ي بهتر بايد نگاهي به مجموعه ي عوامل بيندازيم. کشور ايران يکي از مراکز تمدن قديم بوده است . البته اطلاعات درباره ي وضعيت زنان در ايران ، مانند همه ي نقاط جهان کم و گاهي متناقص است. از طرفي تاريخ سياسي زنان از تاريخ سياسي مردان جدا نيست و همه حول محور پادشاهان نوشته شده است. بنابراين، درک شرايط توده ي مردم مشکل است. با اين حال، در حد توان به نکاتي توجه مي کنيم.
بر اساس داده هاي حاصل از سنگ نوشته ها و متون مذهبي، مي توان گفت که موقعيت و حرمت زنان در ايران به نسبت ساير ممالک هم عصر خود بهتر بوده است.
زماني که در يونان قديم زنان حتي شهروند هم به حساب نمي آمدند؛ در ايران، پادشاهي هما و جنگ هاي گردآفريد ، جزيي از تاريخ نوشته شده ي ماست. زماني که اعراب دختران خود را زنده به گور مي کردند، در ايران دختران خسرو پرويز ، آذردخت و پوران دوخت فرمان روايي مي کردند. در دوران بربريت مطلق اروپاي شمالي، زنان مسلمان ايراني مانند ريحانه، دختر حسين خوارزمي ، تحصيل علم نجوم و سياست مي کرد و به تدريس اشتغال داشت. به عنوان يک اصل کلي مي توان گفت که اصولاً نوسانات مدارج حقوقي و مقام زن در هر دوره به مقتضيات زمان و وضعيت محيط و نوع مناسبات اجتماعي بستگي داشته است.
با توجه به آن چه گذشت مي توان به خوبي دريافت که بحث حضور زنان در عرصه ي سياست در حقيقت به معناي مشارکت سياسي است.
در تعريف مشارکت سياسي آمده است: دشواري هاي تعريف و معناي اصطلاحي مشارکت به اندازه اي است که گاه تا حد وارونگي و تضاد پيش مي رود . اولمن معناشناس معروف انگليسي در معناي؛ معنا مي نويسد «معنا رابطه اي دو جانبه بين تصوير و کلمه است...»(10)
امروز مفهوم مشارکت سياسي، دست خوش تحولات واژه اي و مفهومي عميقي گشته است. اگر در گذشته مشارکت تنها به مفهوم دخالت دادن يا دخالت کردن مردم در امري بود ، امروزه مشارکت آن بخش از رفتار منطبق بر اراده ي متکي بر خواست فردي، جهت دخالت کردن در هر امري تعريف شده است.
مشارکت سياسي نيز که برجسته ترين گونه ي مشارکت محسوب مي شود، در واقع ورود به عرصه ي انتخاب شدن يا انتخاب کردن به منظور دخالت در تصميم گيري و تصميم سازي هاي خرد و کلان سياسي، که با سرنوشت جامعه ارتباط دارد، است.
«مشارکت سياسي از رأي دادن شروع مي شود و در سطوح بعد شامل علاقه ي اندک به سياست، مشارکت در بخش هاي سياسي غير رسمي، عضويت انفصالي در يک سازمان شبه سياسي و ...، جست و جوي مقام سياسي يا اداري ... ادامه مي يابد».(زنجاني زاده،1364)
زنان نيز با عنايت به اين که نيمي از جامعه ي انساني جوامع را تشکيل مي دهند ، به طور يقين مي بايستي در فرايند مسائل سياسي ، مشارکت مؤثر داشته باشند. امروزه برنامه ريزان سطوح خرد و کلان ، به اهميت نقش زنان در پيش برد اهداف جامعه آشنا شده اند آن گونه که مشارکت زنان در فعاليت هاي سياسي- اقتصادي و ايفاي نقشي حساس در توسعه و نوسازي واحدهاي دولت- ملت، توان کشور را براي طي گام هاي پيش رفت و نو گرايي ايجاد، هدايت و تکميل مي کند.
به نظر مي رسد اگر با نگاهي موشکافانه به بررسي اين موضوع بپردازيم و زن را به عنوان نيمي ديگر از پيکر جامعه بدانيم که در تمامي مراحل تولد، رشد، و بلوغ و شکوفايي يک جامعه حضور دارد و بايستي در ايجاد هر يک از اين صحنه هاي تاريخي، وظايف شهروندي اش را به انجام رساند، مشارکت سياسي براي زنان، نه تنها يک آرزو، بلکه يک وظيفه ي اجتماعي است که اگر تاکنون نيز به آن عمل نمي شده خطاي بزرگي بوده است . البته زنان و جامعه هر دو در ايجاد آن سهيم بوده اند. زنان مقصرند چون وظايف خود را انجام نداده اند و جامعه نيز، از آن جهت که درخواست تکليف از شهروندان را به حاشيه کشانده است.
بنابراين ضرورت تقويت مشارکت سياسي زنان يک پل سرنوشت ساز براي توسعه ي اجتماعي کشور ايران محسوب مي شود که هر چه زمان روي آوري به آن کندتر و شکل ايجاد آن ناقص تر باشد، تاريخ توسعه ي کشور به تأخير مي افتد آن گونه که شايد با از ميان رفتن «وقت طلايي».
جبران کردن دير و دشوار شود.
منابع:
1. تحريم ،آيات 11-12.
2. عبدالله جوادي آملي، زن در آينه جمال، ص129-130.
3. (ضرب الله مثلا للذين کفروا امراه نوح وامراه لوط کانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من الله شيئاً و قيل الداخلا النار مع اداخلين)، تحريم، آيه 10.
4. علي اکبر بابازاده ،تحليل سيره فاطمه (ع)، ص186، (روايت به نقل از عوالم ،ج11، ص600، شرح ابن ابي الحديد، ج6، ص12-13، ج2،ص47).
5. محمد محمدي اشتهاردي ، حضرت مهدي (عج)، فروغ تابان ولايت، ص245.
6. محمد جواد نوروزي ، انتظار و انسان معاصر، ص18، به نقل از صحيفه امام، ج16، ص230.
7. صحيفه امام، ج10، ص125.
8. همان، ج12، ص70.
9. همان.
10. فصل نامه علوم اجتماعي، مرتضي بشيري، منزلت زن در رشد و گسترش جوامع ،ش19.
نشريه ي پيام زن، شماره 216.
/ج