چارچوب نظري، زوايا و بايسته هاي آن(1)
چکيده
کليد واژه ها: نظريه، چارچوب نظري، بومي سازي، تاريخ، جامعه شناسي و مدل تحليل.
مقدمه
1. زمينه هاي اقبال مورخان به نظريه هاي جامعه شناختي
براساس اين دو تعريف، رفتار اجتماعي انسان ها و تحولات مربوط به سازمان ها و نهادها در گذشته و در دوران معاصر ، هم در علم و هم در علم جامعه شناسي مورد بررسي و تحليل قرار مي گيرد. البته علم تاريخ، تحت عنوان «تاريخ طبيعي» به مطالعه حوادث غير اجتماعي و طبيعت بي جان، نظير تحولات مربوط به گياهان، جانواران، معادن و... نيز مي پردازد، (4) اما جامعه شناسي با اين حوادث ارتباطي ندارد. از سوي ديگر، جامعه شناسي با تحليل حوادث و تحولات جزئي در پي کشف قوانين کلي است، لکن تاريخ محض، چنين رسالتي براي خود قائل نيست.
به هر حال، بررسي و تحليل حوادث و تحولات اجتماعي گذشته جزء وظايف و اهداف مشترک هر دو رشته علمي است که طبعا، هم سويي و ارتباط تنگاتنگ دو علم را نشان مي دهد، چنان که گفتار انديشمندان هم در زمينه ارتباط وسيع تاريخ و جامعه شناسي نيز شاهد همين مدعاست. براي مثال، جاناتان ترنر، جامعه شناس مي گويد:
ما غالباً مي خواهيم به عمق تاريخ بنگريم؛ در اين نقطه است که تاريخ و جامعه شناسي با هم تلاقي مي کنند. همه بنيان گذاران اوليه جامعه شناسي، به ويژه اسپنسر، مارکس و ماکس وبر، از تاريخ براي توسعه يا توضيح ايده هاي خود استفاده کرده اند. در دهه هاي اخير نيز شاهد احياي چشمگير تحقيق تاريخي براي آزمايش يا توضيح نظريه ها يا توصيف فراز و نشيب هاي حوادث در جوامع گذشته بوده ايم.(5)
گي روشه، جامعه شناس نيز مي نويسد:
جامعه شناسي از سه حوزه خارجي متأثر مي شود: نخست، از فلسفه تاريخ که جامعه شناسي در مراحل نخستين از آن گرفته شده است. دوم، از تئوري هاي بيولوژي، نظير تئوري هاي تکامل گرايان، بالاخره از تاريخ که غالباً ناديده گرفته مي شود در حالي که مي توان ادعا نمود که بعضي از شاخه هاي جامعه شناسي در ابتدا به عنوان يک نوع تاريخ اجتماعي و يا به عنوان يک روش علمي در تاريخ تعريف شده اند، چنان که در آلمان، ماکس وبر در دفاع از رشته تاريخ، جامعه شناسي را يک شاخه از تاريخ مقايسه اي و توجيهي عنوان کرد.(6)
پژوهشگري ديگر دراين باره مي گويد: «علوم اجتماعي و انساني همه به مطالعه جامعه انساني مي پردازند و در شناخت کامل جامعه با يکديگر همکاري مي کنند».(7) وي سپس درباره ارتباط خاص جامعه شناسي و تاريخ مي نويسد: «شناخت پديده هاي اجتماعي از ديدگاه جامعه شناسي منحصر به بررسي آن در زمان حال نيست، بلکه براي درک و تبيين کامل وقايع اجتماعي بايد به گذشته دور يا نزديک آن توجه کرد. جامعه شناسي در اين زمينه به علم تاريخ احتياج دارد». (8)
علاوه براين، اساساً تحقيق برپايه اطلاعات تاريخي يکي از انواع پژوهش هاي جامعه شناسي معرفي شده است.(9)
يکي ديگر از صاحب نظران هر دو عرصه جامعه شناسي و تاريخ و از منظر نياز تاريخ به جامعه شناسي مي گويد:
براي شناسايي روابط علت و معلولي ميان پديده ها و حوادث هر عصر بايد از روش هاي متداول در جامعه شناسي بهره برداري کرد، چرا که حواث اجتماعي وقتي در طول مورد مطالعه قرار گيرد، تاريخ، و چون در برش هاي عرضي بررسي شود، جامعه شناسي پاي به ميدان مي گذارد. بنابراين، مورخ نبايد ازروش هاي متداول در جامعه شناسي براي بررسي تاريخ غفلت کند.»(10)
محققي ديگر درهمين ارتباط و از همين منظر، ذيل مبحث «انواع علوم کمک کار در تاريخ نگاري»، وجوه مشترک تاريخ و جامعه شناسي و نياز تاريخ به جامعه شناسي را موارد زير شمرده است:
1. تاريخ و جامعه شناسي هر کدام نوعي از پژوهش هاي تاريخي است.
2. مورخ غالبا ًاز مواردي سود مي برد که جامعه شناس از آن استفاده مي کند.
3. تاريخ جديد و جامعه شناسي جديد، هر دو به وجهي از فلسفه تاريخ متأثرند.
4. مورخ همان گونه که از فلسفه در بيان مفاهيم و افکار عمومي سود مي گيرد، از جامعه شناسي هم بهره مي برد.
براين مبنا، تاريخ و جامعه شناسي جديد، هر دو در پژوهش هاي انواع جامعه ها از يک روش پيروي مي کنند.
وي سپس مي افزايد: «بنابر آنچه بيان شد و با تکيه بر نظر يکي از انديشمندان معاصر، مي توان گفت: تاريخ، جامعه شناسي گذشته، و جامعه شناسي، تاريخ حاضر است». (11) اگرچه ممکن است سخن اخير اين پژوهشگر، خالي از تسامح نباشد، اما گفته او و دانشمند مورد اشاره وي، به خوبي قرابت و هم افق بودن اين دو رشته عملي و طبعاً تناسب اصول روش شناسي علم جامعه شناسي را براي کاربرد در مطالعات تاريخي نشان ميدهد.
علاوه براين، تلاش دانشمندان براي دستيابي به يک روش تحقيق مناسب و کارآمد و استفاده از ايده ها و تجارب علوم مجاور و مشابه براي نيل به اين هدف، اختصاص به مورخان ندارد، بلکه ديگر علوم و از جمله علم جامعه شناسي نيز به نوبه خود از تجارب و دستاوردهاي روش شناسي ديگر علوم بهره برده و مي برند. مارتين البرو (12) مي نويسد:
جامعه شناسي اغلب کوشيده است از روش هاي علوم ديگر پيروي کند، اما همه علوم اين کار را مي کنند. هر يک از علوم در داشتن ترکيبي متفاوت از اين روش ها، با ديگر علوم تفاوت دارند و در عين حال، در برخي مسائل نيز با علوم ديگر وجه اشتراک دارند.(13)
بنابراين، تکاپوي مورخان براي اصلاح و تکميل روش تحقيق خود با بهره گيري از تجارب روش شناسي ديگر علوم انساني، به ويژه با استفاده از نظريه هاي رشته جامعه شناسي که اشتراک بسياري با يکديگر دارند، امري مطلوب و بر وفق رويه ديگر علوم، به خصوص علوم انساني است.
2. تعريف چارچوب نظري(14)
براساس برخي تعريف ها، چارچوب نظري عبارت است از: «شيوه خاصي از نگريستن به زندگي انسان که طي آن، فرض هاي خاصي در باره ماهيت واقعيت اجتماعي (روابط اجتماعي) عرضه مي شود.» (22) برخي نيز گفته اند: «طرح نظري مسئله تحقيق، نگر يا چشم انداز نظري است که تصميم گرفته مي شود براي بررسي مسئله اي که در پرسش آغازي [سوال اصلي تحقيق] طرح شده است، پذيرفته شود.» (23) انديشمند ديگري چارچوب نظري تحقيق را اين گونه معرفي کرده است: «عينيک براي نگريستن و تفسير کردن حوادث در جهان اجتماعي». (24) محقق ديگري چارچوب نظري تحقيق را «منطق علم نوين» شمرده است.(25) پژوهشگري ديگر، طرح نظري را هر نظريه اي مي داند که آموزه ها و مفاهيم آن به صورتي واضح تعريف شده، صورت کلي و عام به خود گرفته، قابل استناد باشد. (26) در فرهنگ علوم اجتماعي نيز اين اصطلاح با عنوان چارچوب مرجع يا چارچوب داوري، اين گونه تعريف شده است.
اصطلاحي فني در روش شناسي است که به مجموعه اي از مفروضات بنيادي لازم براي محدود و معين کردن موضوع يا مضمون يک علم يا يک نظريه دلالت مي کند.(27)
گرچه عبارت هاي پژوهشگران درباره تعريف چارچوب نظري، متفاوت است، اما اين تعريف ها از نظر محتوا تفاوت چنداني با يکديگر ندارند و روي هم رفته مي توان گفت که يک طرح يا چارچوب نظري در حوزه علوم اجتماعي، مجموعه اي نظام مند از فرضيه هاي اطمينان بخش و کم و بيش تجربه شده و تعميم يافته در زمينه رفتار اجتماعي خاص انسان است که پايه و پشتوانه تحليل ها و شکل استدلال هاي محقق را در يک طرح پژوهشي تشکيل مي دهد و در همان حال، پژوهشگر سعي مي کند در خلال تحليل داده هاي خود، مصاديق جديدي براي آن فرضيه هاي کلي ارائه کند. به عبارت ديگر، کار پژوهشگر در ارتباط با چارچوب نظري گزينش شده، تطبيق آن به عنوان مجموعه اي از قواعد کلي و منسجم بر مصاديق جديد است.
با توجه به ارتباط تنگاتنگ بحث چارچوب نظري با اصطلاح نظريه، (28) لازم است درباره مفهوم اين اصطلاح نيز تأملي داشته باشيم. در يک تعريف موجز، نظريه عبارت است از: قضايا و گزاره هاي انتزاعي و کلي و نظام مند و در عين حال، قابل آزمون که ناظر به تبيين روابط عِلي ميان پديده ها يا تبيين چيستي و چگونگي يک پديده يا يک شيء است.(29) چه اين گزاره ها از طريق استقرا به دست آمده باشد، چنان که مورد تأکيد تجربه گرايان است، و چه از راه هاي ديگري همچون قياس يا پيش فرض هاي اعتقادي و فرهنگي مورد قبول، چنان که عقل گرايان قائل اند.(30) طبعا از نظر عقل گرايان، چارچوب نظري نيز مي تواند برگرفته از مباني اعتقادي و فرهنگي پذيرفته شده پژوهشگران باشد، اما به هر حال، اين آموزه ها به بوته آزمايش گذاشته مي شود.
پي نوشت ها :
1. لازم به توضيح است که گرچه مي توان وقايع تاريخ را از زاويه هاي هر يک از علوم انساني مورد مطالعه قرار داد، با اين وصف، نزديک ترين زاويه مطالعاتي به نوع پژوهش هاي مورخان، زاويه جامعه شناختي است، از اين رو در اين نوشتار بر نظريه هاي جامعه شناختي تکيه شده است. شکي نيست که مورخ مي تواند به تناسب مسئله پژوهش خود از نظريه هاي ديگر علوم انساني نظير روان شناسي نيزاستفاده کند.
2. اچ. ترنر جاناتان ، مفاهيم وکاربردهاي جامعه شناسي، ترجمه محمد عزيز بختياري ومحمد فولادي ، ص 62.
"I.S.Homby, Oxford Advced Learner,s Dictionary: "history
3. اچ. ترنر جاناتان، مفاهيم وکاربردهاي جامعه شناسي، ص40،42،62،69.
4. محمد معين، فرهنگ فارسي، «تاريخ»؛ حسن عميد، فرهنگ فارسي «تاريخ».
5. اچ. ترنر جاناتان، مفاهيم وکاربردهاي جامعه شناسي ، ص 62.
6. گي روشه، تغييرات اجتماعي، ترجمه منصور وثوقي، ص9،10.
7. منصور وثوقي و علي اکبر نيک خلق، مباني جامعه شناسي ، ص 33.
8. همان، ص 35.
9. بهروز نبوي، مقدمه اي بر روش تحقيق در علوم اجتماعي، ص 63، 65.
10. عليمحمد ولوي، ديانت وسياست در قرون نخستين اسلامي، ص 26.
11. صادق آئينه وند، علم تاريخ در گستره تمدن اسلامي ، ج1، ص392، 393. لازم به توضيح است که گفته پاياني اين محقق ناظر به جامعه شناسي خرد است که به موضوعات اجتماعي حاضر ومعاصر مي پردازد.
12.Martin Albrow
13. مارتين البروه، مقدمات جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، کاشاني، ص66.
14. لازم به ذکر است که آنچه در اين نوشته از اصطلاحات و کليد واژه ها در ارتباط با مسئله چارچوب نظري تحقيق و بومي سازي آن و بومي سازي چارچوب نظري با رويکرد اسلامي به کار مي رود، براساس ادبيات متداول در اين عرصه است. شکي نيست که اهل نظر ممکن است در اين زمينه، اصطلاحات و ادبيات گويا تر و دقيق تري پيشنهاد کنند با به کار ببرند که طبعاً چنين ابتکارات و پيشنهاداتي در جاي خود ارزشمند ومغتنم است.
15. ريمون کيوي ولوک وان کامپنهود، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه عبدالحسين نيک گهر، ص 81؛ احد باقرزادهروش تحقيق درعلوم اجتماعي ، ص98.
16. Paradigm of research.
17. ارل ببي، روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمه رضا فاضل، ج1، ص 97.
18. teheoreticl paradigm of reasearch.
19. ارل ببي، روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي ج1، ص98.
20. Frame of refrence.
21. جوليوس گولد و ويليام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعي ، ص 336، «چارچوب مرجع».
22. ارل ببي، روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ج1، ص98،118.
23. کيوي، ريمون و لوک وان کامپنهود، روش تحقيق درعلوم اجتماعي، ترجمه عبدالحسين نيک گهر، ص 81؛ احد باقر زاده روش تحقيق در علوم اجتماعي ، ص 98.
24. اچ. ترنر جاناتان، مفاهيم کاربردهاي جامعه شناسي ، ص 51.
25. فرامرز رفيع پور، تفکيک هاي خاص تحقيق درعلوم اجتماعي ؛ ص14.
26. غلام عباس توسلي، نظريه هاي جامعه شناسي ، ص 29.
27. ج وليوس گولد، ويليام، ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعي ، ص336.
28. Theory
29. اچ . ترنر جاناتان، مفاهيم و کاربردهاي جامعه شناسي، ص 47،48،68،71، ارل ببي، روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ج1، ص63، 64، 120؛ محمد رضا حافظ نيا، مقدمه اي بر روش تحقيق در علوم انساني، ص34،35؛ غلام عباس توسلي، نظريه هاي جامعه شناسي، ص24، 25؛ جوليوس گولد، ويليام، ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعي، ص856،857 «نظريه جامعه شناسي».
30. غلام عباس توسلي، نظريه هاي جامعه شناسي، ص 24و 25؛ محمد رضا حافظ نيا، مقدمه اي برروش تحقيق در علوم انساني، ص34.
ادامه دارد...
/ك