رشد هويت اسلامي ـ شيعي در جمهوري آذربايجان (2)
نويسندگان: دكتر محسن خليجي*
ابراهيم مجيدي**
ابراهيم مجيدي**
اسلام در آذربايجان پساشوروي
احياي زندگي ديني در اين جمهوري، شكل آتي اسلام را در جمهوري آذربايجان رقم خواهد زد ، اما به قدرت رسيدن رئيس جمهور، علي اوف، در ژانويه 1996 كه مصادف با ممنوعيت فعاليت ميسيونرها و روحانيان مذهبي شد، پرسش ها را پررنگ تر كرد؛ در واقع در اين دوره سعي بر آن بود تا از اين وضع متغير و بي ثبات استفاده شود؛ يعني بهترين زمان براي جست و جوي هويت ديني اسلام بود كه مصادف با تبليغ مذهبي و نفوذ روحانيان ساير كشورها شد.
در طي 180 سال حكومت تزار و شوروي و نيز سنت هاي محلي، بنيان هاي بسيار قوي اي براي ديدگاه متمايز در خصوص اسلام در آذربايجان به وجود آمده است؛ علي رغم زمينه هاي شيعي ايران ، ملي گرايي در آذربايجان مبتني بر ايده هاي خاصي از تركيسم است كه نمي تواند به عنوان مدلي براي دولت ملي تركيب شده از ملي گراي قومي و اسلام باشد.
انقلاب 1979 ايران به عنوان مدلي براي قدرت بسيج كنندگي اسلام عليه حكومت سكولار تصور مي شود. اين حادثه ، نفوذ قابل ملاحظه اي به فعالان مذهبي آذربايجاني در مقابل سركوب كمونيست داد؛ با وجود اين ، جمهوري آذربايجان پساشوروي به دليل تخريب ساختارهاي ديني ، حكومتي همچون جمهوري اسلامي ايران را نبايد انتظار داشته باشد ؛ زيرا اولاً جامعه آذربايجان ساختار كاملاً متمايزي از ايران دارد؛ براي مثال روحانيت مستقل از دولت در اين كشور وجود ندارد؛ ثانياً مذهب نقش متفاوتي در هر يک از كشورها ايفا مي نمايد؛ ثالثاً تبليغات منفي در خصوص جمهوري اسلامي ايران در آذربايجان بسيار تأثيرگذار است ؛ براي مثال متحد نزديک ايران ، حزب اسلامي ، هيچ بختي براي تأسيس حكومت اسلامي در جمهوري آذربايجان در آينده ي نه چندان دور ندارد (منبع اينترنتي :Islam in Post ,3).
رشد سلفي گري در آذربايجان
اولين مبلغان سلفي از قفقاز شمالي در اواسط دهه 1990 به آذربايجان آمدند؛ اكثر آنها از چچن و داغستان كه سلفي ها در آنجا نفوذ دارند، آمده اند. اسلام گرايان به منطقه علاقه مند هستند؛ زيرا مركز تاريخي اسلام كلاسيک در اين منطقه استراتژيک بوده است. آنها از اواخر دهه 1980 به اين منطقه وارد شدند. قفقاز جنوبي مركز اكثريت شيعه مي باشد ؛ در حالي كه قفقاز شمالي و عمدتاً داغستان مركز فعال سني هاست.
جريان هاي اسلامي در آسياي مركزي و قفقاز شباهت هاي مهمي نشان مي دهند، اما تفاوت هاي مهمي نيز با هم دارند. قفقاز شمالي مورد خاصي است؛ جايي است كه جنگ درچچن، مركز افراط گرايان رخ داده است. گروه ها و داوطلباني كه از مناطق خارج از آسياي مركزي و قفقاز آمده اند تا در مقاومت چچن شركت كنند، خود منجر به اسلام راديكال شده اند كه با گروه هاي درون منطقه متمايز مي باشند (Zeyno , Baran ;Fredeirch ,starr,Svant,E. cornell;2006,P.14).
سلفي ها در چچن حضور پُررنگي دارند؛ آنها در روستاهاي كاراماكسي (Karamaxi) و چوبان ماخي(Chobanmakhi) داغستان توانسته اند آموزه هاي ديني سلفي/ وهابي گري را اشاعه دهند. آنها به دليل جنگ و شرايط جنگي نتوانستند در چچن و داغستان بمانند و در نتيجه فعاليت هايشان را در نواحي اطراف، از جمله جمهوري آذربايجان گسترش دادند. در ابتدا آنها حامياني در ميان آذري ها كسب نكردند. در آذربايجان گروه هاي ملي گرا و پان تركيسم مخالف سلفي ها بودند، اما به دليل شرايط جغرافيايي و فقر در اين جمهوري، بعد از فروپاشي شوروي، شاهديم كه چگونه به واسطه منابع مالي سلفي ها، آنها در اين جمهوري براي خود جايگاهي كسب كردند(منبع اينترنتي :1.Anar Valiyev).
همچنان كه گفتيم، بر اساس آمار 65-70 درصد آذري ها ، شيعي مذهب هستند و در نتيجه جاي كمي براي نفوذ سلفي ها وجود دارد؛ اما با وجود اينكه در آذربايجان مذهب شيعي از اكثريت برخوردار است ، مردم منطقه شمال آذربايجان، سني مذهب هستند كه در واقع دروازه ورود سلفي ها به اين كشور محسوب مي شود.
دومين موج گسترش سلفي ها به آغاز سال 1998 كه مصادف جنگ دوم چچن ـ روسيه بوده است، باز مي گردد. در نتيجه ي جنگ، به واسطه محاصره ، چچني ها به گرجستان و آذربايجان پناه بردند. در سال 1999 -2000 بر اساس آمار هشت هزار پناهنده چچني كه مورد تعقيب بودند ، به آذربايجان آمدند.
در عين حال شاهديم مبلغان از كشورهاي عربي ـ وهابي / سلفي ، نفوذشان را در آذربايجان زياد كرده اند. تا سال 2003، 65 مسجد تحت كنترل سلفي ها بوده است و يا اينكه به تأسيس آنها اقدام كرده اند. يكي از بزرگ ترين مسجدهاي سلفي در اين كشور مسجد ابوبكر است. اين مسجد در سال 1997 توسط شاخه آذري «احياي اجتماع كويتي ميراث اسلامي»ساخته شد. اين مسجد يكي از موفق ترين مساجد در آذربايجان است. مساجد در جامعه آذربايجان نقش مهمي در جذب مسلمانان دارند؛ از اين رو دو مذهب شيعي و سني در رقابت با يكديگر سعي مي كنند اداره ي مساجد را به كنترل خود درآورده ، مردم را براي آمدن به مسجد تشويق نمايند. بر اساس آمار در حالي كه مساجد سني و شيعي در روزهاي جمعه قادرند سيصد نفر را تقريباً جذب كنند، مسجد ابوبكر پنج تا هفت هزار نفر را جذب مي كند. امام جماعت مسجد ابوبكر، قامت سليمانف (Gammaet Suleymanov) است كه تحصيل كرده ي دانشگاه اسلامي مدينه، يكي از مراكز مهم آموزشي سلفي گري است (همان ، ص2).
در اصل سه عامل مهم در گسترش سلفي گري در آذربايجان وجود دارد: اولاً اكثريت سلفي هاي بومي، سني هستند و از اقليت هاي قومي مي باشند؛ ثانياً دو قطبي شدن سريع جامعه و فقر فزاينده ي جامعه آذربايجان منجر به شيفتگي فراگير به نهادهاي سنتي شده است. سلفي ها از اين فقر و نارضايتي عميق استفاده كرده اند و اغلب فساد حكومت، انحطاط اخلاق و سنت ها و نيز رشد جرايم در كشور را نقد مي كنند؛ ثالثاً سلفي ها ويژگي هاي جهاني ايدئولوژيک شان را تبليغ مي كنند و اين واقعيت كه بنا بر فرض ، فراتر از همه ي سنت ها وفرقه هاي اسلامي مي باشند. سلفي گري در بين دو مذهب شيعي و سني در حال رشد سريع است.
حكومت آذربايجان نمي تواند سلفي گري و پيروانش را ناديده بگيرد.در اواسط 1990حکومت آذربايجان با سلفي ها مدارا مي كرد. از سال 2001-2003 با وضعيت تغيير سياست، حكومت شروع به دستگيري و محدود كردن فعاليت آنها نمود. يكي از دليل هاي اصلي اين تغيير سياست، رشد روز افزون مساجد آنها در آذربايجان است. دليل ديگر، حضور جماعت سلفي ها در انتخابات امام جماعت «Emir» مسجد مي باشد كه اين امر مستلزم تأييد آنها از جانب حكومت بود؛ اما مهم ترين دليل تغيير سياست، مخالفت سلفي ها با نوع رژيم و ساخت سياسي آذربايجان است. سلفي ها در تبليغات شان حكومت را در اكثر ناكامي ها، از شكست در قره باغ تا انحطاط اخلاقي جامعه، مقصر مي دانند. اين امر حاكي از كسب قدرت و نفوذ در اركان قدرت مي باشد؛ در واقع با آشكار شدن ماهيت آنان ـ كه كسب قدرت سياسي است ـ حكومت آذربايجان فعاليت آنها را محدود و يا در صورت لزوم منع مي كند.
سلفي ها از هنگامي كه در سياست ظاهر شدند، توجه آژانس هاي امنيتي و نخبگان سياسي را به خود جلب كردند. در اوايل بهار سال 2001 دادگاه دوازده آذري را به جرم شركت در جنگ چچن محكوم كرد. امام جماعت مسجد ابوبكر ، سليمانف به دادگاه احضار شد تا در اين مورد شهادت دهد. تمام مجاهدان از مسجد ابوبكر به طور مكرر در رفت و آمد بودند و براي جنگجويان چچني نيروهاي تازه جذب مي كردند و به خدمت مي گرفتند. مسئله ي ديگر درباره ي سازمان حزب التحرير پان اسلامي است كه اعضايش در مسجد ابوبكر حضور پررنگي دارند(همان ، ص2).
در مي سال 2002، معاون وزير امنيت ملي، بابايوف بيان مي كند:برخي از كشورهاي عربي در گسترش و نفوذ فعاليت وهابيت در آذربايجان نقش دارند. طبق نظر بابايوف، بيش از سيصد آذري در مراكز وهابي در داغستان آموزش ديده اند. معاون وزير امنيت، سه مرحله در فعاليت وهابي ها در آذربايجان مشخص كرده است :اولاً گسترش ادبيات وهابي و تهيه ي منابع مالي براي فعاليت هاي مذهبي و سياسي شان؛ ثانياً مرحله آموزش فعالان؛ ثالثاً مرحله بسيج نيروها براي اهداف سياسي و بي ثباتي دولت (همان ، ص3).
در پايان سال 2001 حاكمان آذري فعاليت هاي غير رسمي خود را عليه سلفي ها آغاز كردند. آنها براي گروه هاي سلفي چچني كه در آذربايجان پناهنده بودند، شرايط ناامن و غير قابل رضايتي ايجاد كردند. در نتيجه ي اينگونه كارهاي حكومتي آذربايجان بود كه اصلان مسخادوف، رهبر مقتول چچني، به چچني ها دستور داد آنجا را ترك نمايند؛ همچنين حكومت آذربايجان عليه سلفي هاي آذري سختگيري هاي شديد و محدوديت هاي بسياري اعمال كرد .در كوتاه مدت ، اكثر مساجد آنها بسته شد و فعاليت آنها محدود و كنترل شد (همان).
در واقع سلفي گري در آذربايجان براي حكومت، چالش هاي جديدي ايجاد كرد. تكثيرانديشه هاي سلفي در ميان اقليت هاي قومي و مذهبي ، نيروهاي گريز از مركز قدرتمندي به وجود آورد كه تهديدي براي امنيت ملي آذربايجان نيز محسوب مي شد. مخالفت با تبليغ سلفي ها، هم از جانب رهبران مذهبي شيعي و سني و هم از جانب حكومت است؛ در واقع سلفي گري انحرافي از دين به حساب مي آمد و با توجه به سابقه و قدمت مذاهب شيعي و سني، سلفي ها نتوانستند جايگاه مردمي به دست بياورند. سلفي ها با تخريب مكان هاي مذهبي شيعي ، احساس ناخوشايندي در مورد خود ايجاد كردند و اين مي توانست به درگيري ميان شيعيان و سنيان بومي آذربايجان منجر شود.
پی نوشت ها :
* استاديار دانشگاه تهران
** دانشجوي دكتري علوم سياسي
ادامه دارد...