رشد هويت اسلامي ـ شيعي در جمهوري آذربايجان (3)

موضوع مهم اين است كه شيعيان، همچنين آنهايي كه پيش زمينه ي زباني و قومي تركي ـ آذري دارند، هويت خود را در برادران ديني خود در ايران جست و جو مي كنند؛ در واقع مي توان گفت :اين زمينه ي مشترک با توجه به بازتاب انقلاب اسلامي ايران نقش مؤثري در هويت دهي به اين كشور دارد؛ به عبارت ديگر ارتباط وثيق بين گروه هاي آذري ، نه تنها مبتني
شنبه، 23 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رشد هويت اسلامي ـ شيعي در جمهوري آذربايجان (3)

رشد هويت اسلامي ـ شيعي در جمهوري آذربايجان (3)
رشد هويت اسلامي ـ شيعي در جمهوري آذربايجان (3)


 

نويسندگان: دكتر محسن خليجي*
ابراهيم مجيدي**




 

هويت شيعي در جمهوري آذربايجان
 

موضوع مهم اين است كه شيعيان، همچنين آنهايي كه پيش زمينه ي زباني و قومي تركي ـ آذري دارند، هويت خود را در برادران ديني خود در ايران جست و جو مي كنند؛ در واقع مي توان گفت :اين زمينه ي مشترک با توجه به بازتاب انقلاب اسلامي ايران نقش مؤثري در هويت دهي به اين كشور دارد؛ به عبارت ديگر ارتباط وثيق بين گروه هاي آذري ، نه تنها مبتني بر زبان عمومي و زمينه شيعي شان است ، بلكه تحت نفوذ فرهنگي است كه قرن ها در حوزه ي نفوذ فرهنگ ايراني بوده است.
هنگامي كه حيدرعلي اوف در تابستان 1993 به قدرت رسيد ، نظم را بازگرداند و بيشتر مبلغان خارجي و پناهندگان خارجي را از اردوگاه هاي پناهندگان و كار اخراج كرد.
در مورد چارچوب هنجاري جمهوري آذربايجان ، قوانين كاملاً واضح است. در ماده 6 قانون اساسي، دولت سكولار كاملاً مشخص شده است و ماده 19 جدايي دين و دولت، برابري همه ي مذاهب و نظام آموزشي سكولار بيان شده است. در ماده 37 آزادي مذهب براي افراد و گروه ها مطرح شده است ؛ اما اصولاً همه ي انجمن ها چه مذهبي و چه غير مذهبي بايد ثبت شوند. هر چند اين قانون به طور رسمي تا سال 1997 برقرار بود، زيرا پارلمان آذربايجان در پي اقدامات فعالان خارجي ، يعني مسيحيان و نيز مبلغان بنيادگراي اسلامي و گسترش فعاليت هاي گروه هاي مذهبي ، در سال 1996 اصلاحيه اي در مورد قانون در باب «ايمان مذاهب»تصويب كرد كه منع فعاليت مبلغان خارجي را در پي داشت (همان). در پاييز سال 1997 حكومت باز دستور داد تمام انجمن هاي مذهبي كه مستلزم تأييد «سازمان هاي سنتي مذهبي» بود ثبت شوند؛ اين امر ، كاملاً براي برخي گروه ها دشوار و سخت بود. اين سياست محدود كردن ، مطابق الگوي قوانين مذهبي روسيه و ارمنستان بود. طبق اين نظر ، قوانين معروف به اجتماعات مذهبي غير تاريخي هيچ بختي براي ثبت رسمي ندارند. به لحاظ نظري ، براي تمام سازمان هاي مذهبي به وسيله سازمان شبه رسمي «اداره مسلمانان قفقازي» ثبت رسمي ضروري است. دليل آشكار اين سازمان ، مخالفت با تمام گروه هاي مذهبي است كه مي گويند مستقل هستند و مي توانند به عنوان رقيب هم ظاهر شوند؛ با وجودي كه به نام مبارزه با بنيادگرايي به محدوديت مذهب پرداخته شد، اما مشابه رهبران ديگر جمهوري قفقاز(cls) رهبران دولت آذربايجان سعي كردند از مذهب براي تقويت مشروعيت خود استفاده نمايند؛ براي مثال حيدر علي اوف رئيس جمهور ، از عيد قربان و حافظان قرآن در تعطيلات مذهبي استفاده كرد و به آنها اجازه ي فعاليت داد.
برخي از اجزاي هويت مردم آذربايجان عبارتند از : زبان تركي ، انديشه ي تاريخ مشترک و مجموعه هنجارهاي فرهنگي كه سرچشمه آن بافت اسلامي است؛ بنابراين اسلام در ملت آذربايجان ريشه دار است و آذربايجان جزوي از جهان اسلام مي باشد.
در طول دوره حكومت شوروي، الگوي ارتباطي زن در اسلام تغيير كرده است . از آنجايي زن تحت سلطه مرد بود و مرد هم در نظام شوروي ادغام شده بود ، تخريب ساختارهاي اسلامي ،تقويت نقش زن به عنوان «نگهبانان سنت مذهبي»را در پي داشت. زنان در دوره شوروي حافظان و ناقلان معرفت و دانش مذهبي هستند؛ آنان عمدتاً به مكان هاي مقدس مي رفتند و برخي از ايشان نقش روحانيان زن را ايفا مي كردند(Tohidi 1998,P.161).

پنج لايه ي متفاوت از اسلام در جمهوري آذربايجان
 

لايه اول؛ روحانيت رسمي بعد از سال 1989 از هيئت روحانيون مسلمان ماوراء قفقاز به هيئت مسلمانان قفقاز تغيير نام داد و از سال 1980 رهبران شيعي با رهبران سني مردم را رهبري و اداره مي كردند. سي درصد مردم آذربايجان سني هستند. اقتدار اين نهاد بر تمام شيعيان «CIS»و سني هاي تمام مناطق قفقاز گسترش يافته است؛ در واقع نفوذ آن عمدتاً به مسلمانان گرجي آذري هاي شيعي، آجارهاي (Adjars) سني و آذري هاي شيعي داغستان محدود مي شود. هيئت مسلمانان قفقاز، تحت كنترل هيئت منتخب 25 قاضي در منطقه بود كه معروف به شوراي قاضي هاست. هيچ انتخاباتي نبوده كه شيخ الاسلامي انتخاب نشده باشد. اين انتخابات سال به سال به تأخير مي افتاد و اين نشان از وضعيت پيچيده روحانيت رسمي در مواجهه با تصوير بد از اين نهاد و سازمان داشت كه در طول دوره حاكميت كمونيست، تحت كنترل «كا.گ.ب» قرار داشت. بعضي ها به اين شيخ الاسلام ها فرصت طلب مي گفتند؛ زيرا به تغييرات در طول پانزده سال اقبال نشان داده اند.
از هنگامي كه حيدر علي اوف از مذهب به عنوان ابزار مشروعيت بخش استفاده كرد و از رهبران هيئت مسلمانان قفقاز به انحاي گوناگون استفاده كرد و به آنها اجازه داد قبل از سخنراني در مواقع تعطيلات مذهبي نيايش ودعا نمايند ، اين اقدام شروع شد ؛ البته اين ايستار رهبران هيئت ، عمدتاً به معناي رفتار بي طرف به سمت حوزه ي سياست و پذيرش تفوق سياست بر ساختارهاي روحاني كه در قانون اساسي انعكاس يافته است ، مي باشد.
در حال حاضر، اين هيئت سعي مي نمايد نفوذش را گسترش دهد و پايه هاي مادي خود را تقويت نمايد. در سال 1999، 1300 مسجد در آذربايجان تحت اداره و كنترل اين هيئت بوده است. سؤالي كه مطرح مي شود اين است :آيا منابع مالي در اين فرايند به وسيله دولت و كمک هاي مادي و مالي خارجي از طريق نهادهاي شبكه اي حمايت مي شود يا خير ؟ به نظر مي رسد ساختار مساجد به نحوي است كه هم مي توانند از وجوهات شرعي مردم و هم از انجام مراسم مذهبي و موقوفات براي مشكلات و مسائل مالي استفاده نمايند(همان ، ص5).
در سال 1996، 120 آذربايجاني براي مطالعات رسمي در زمينه ي الهيات عمدتاً به كشورهاي مصر، ايران، عراق و تعداد كمي هم به تركيه ، عربستان و پاكستان رفته اند. نياز و اقبال مردم به مسائل الهياتي منجر به تأسيس دانشگاه اسلامي در سال 1992 در آذربايجان شد كه در آنجا علوم اسلامي سنتي، تاريخ و زبان خارجي (انگليسي ـ فارسي) تدريس مي شود.
لايه ي دوم، زيارتگاه هاست كه هم در گسترش دين اسلام و هم در درآمدزايي بسيار مهم است؛ البته متوليان آنها با روحانيان مسجدي نوعي درگيري و كشمکش دارند. ميليون ها منات پول از طريق زايران به اين مكان ريخته مي شود و باعث مي شود مسئولان آن به مردم فقير كمک نمايند. آنها با حزب اسلامي رابطه ي خوبي ندارند.
لايه سوم، رهبران مذهبي اي هستند كه مخالف زيارتگاه ها و اسلام مردمي هستند. شيخ العسكر (Shekh Alaskar) يكي از رهبران مطرح است. او قائل است هيچ منجي بين خدا و انسان وجود ندارد و جز خدا را نمي توان پرستيد. آنها خود به مطالعه عربي مي پردازند و قرآن را كه از نظر آنها تنها منبع مي باشد، مورد مطالعه قرار مي دهند. آنها هيچ مشكلي با دولت ندارند. شيخ العسكر تفاوت خود با اسلام شيعي و سني را در اين مي داند كه آنها را به عنوان بدعتگر مي بيند. او مخالف اسلام سياسي و اسلام راست آيين است.
لايه چهارم، حزب اسلامي آذربايجان است كه طرفدار اسلام شيعي ايراني است. اين حزب در سال 1992 ثبت شد و در سال 1996 به علت اتهام همكاري با ايران، سران آن بازداشت شدند. اين حزب بيشتر به بحث و گفتگو با ديگر احزاب مي پردازد (همان ، ص7).
مزيت اين حزب اين است كه اكثر مردم مذهبي در آذربايجان، حزب اسلامي را نه به عنوان حزب سياسي، بلكه به عنوان نماينده ي اسلام در حوزه عمومي مي دانند؛ البته اين تصور امروزه كاهش يافته است.
لايه پنجم، روشنفكران مسلمان هستند كه به عنوان مدرنيست هاي اسلامي ديده مي شوند؛ اينان نه تنها دولت سكولار را مي پذيرند، بلكه خواهان دمكراتيزه كردن جامعه هستند. آنها منابع اصلي اسلام را در پرتو نيازهاي جامعه ي مدرن بازتفسير مي كنند؛ براي مثال حجاب زن به عنوان اجبار در نظر گرفته نمي شود. با توجه به شريعت آنها، به طبيعت ازلي معتقد نيستند و آن را به عنوان مخلوق انسان تفسير مي كنند. نماينده مهم اين گروه نريمان قاسيمقلوف، عربي داني است كه قرآن را به زبان آذري ترجمه كرده و به حزب جبهه مردمي دمكراتيک ـ ملي نزديک است.
استاد و مورخ، رفيق علي اوف كه رئيس مركز مطالعات اسلامي ارشاد است، روشنفكر ديگري است كه فعال مي باشد. در خصوص اين مركز مي توان گفت :در سال 1990 به وسيله گروهي از شرق شناسان آكادمي علوم مطالعات اسلامي تأسيس شد. اين مركز علاوه بر چاپ كتاب و مجله، مركزي است كه همايش هاي مختلف با نهادهاي علمي عربي، ايراني و تركي با موضوعاتي همچون حقوق بشر در اسلام، زن در اسلام و... برگزار مي كند. منابع مالي اين مركز از طريق فروش كتب و مجلات و فعاليت هاي آموزشي و سازمان هاي سعودي تأمين مي شود.
به نظر مي رسد اكثر اين روشنفكران به تفاسير سني و پيورتني از اسلام متمايل هستند. برخي از اينها همچون نريمان قاسيمقلوف و فاضل قزنفروقلي ، اسلام شيعي را رد مي كنند؛ اينان اسلام شيعي را تحريف ايراني همراه با عناصر ملحدانه مي دانند. قزنفروقلي استدلال مي كند:اسلام شيعي ترک ها نيز بيگانه از اسلام است ؛ آنها خواهان بازگشت به اسلام واقعي اند. اين نوع نگاه به دين و اسلام شيعي مي تواند به عنوان ميراث شوروي در نظر گرفته شود. پيورتني آنها كاملاً نزديک به اسلام وهابي است. براي آنها اسلام ناب مي تواند به عنوان كارگزار مدرن شدن مناسب باشد (همان ، ص 8).

نتيجه
 

با فروپاشي شوروي ، سؤالات فراواني در خصوص نقش اسلام در آينده جمهوري هاي تازه تأسيس به وجود آمد. با ظهور تمايلات ديني در منطقه، محققان ، راديكاليسم اسلامي را مطرح كردند كه در منطقه رشد کرده بود؛ هر چند راديكاليسم مربوط به مبلغان و نيروهاي خارجي عربي با گرايش وهابي بود ، اما در جمهوري آذربايجان كه اكثر مردم شيعي مي باشند، راديكاليسم رشد و حمايت نشد. تمايلات ديني مردم در جمهوري آذربايجان به تدريج رشد يافت و شاهديم كه رؤساي جمهور از اسلام براي مشروعيت بخشي به حكومت خود استفاده مي كنند ؛ در واقع با گذشت زمان، شاهد كاهش نفوذ وهابي ها / سلفي ها در قفقاز و آسياي مركزي هستيم. بنا به گفته ي محققان ، در بسياري از جمهوري هاي استقلال يافته كه اكثر مردم مسلمان هستند، حكومت ها ميراث اسلامي منطقه شان را به عنوان عنصر كليدي پروژه ملت سازي پذيرفته اند. آنچه به تجربه ي مسلمانان در اين جوامع شباهت دارد، رستاخيز ناگهاني اسلام در عرصه ي عمومي است (Rasanayagam, John ,2006, P.219).
اكثر آذربايجاني ها اسلام را به عنوان قسمتي از هويت خود ـ علي رغم فقدان دانش در خصوص اسلام ـ‌ در نظر مي گيرند. ويژگي مشترک اين پنج لايه اين است كه آنها تفاوت اندكي بين اسلام شيعي و سني قائل اند و خواهان يافتن راهي براي وحدت آن درون اسلام هستند.
در دهه نود ميلادي، مبلغان خارجي نقش عمده اي در تحولات سرزميني و منطقه اي داشته اند؛ براي مثال در اين دهه مبلغان مذهبي كشور تركيه كه از مركز ديانت وقفي (Diyanet Vakfi) فارغ التحصيل مي شدند و يا دانشجوياني كه به تركيه مي رفتند، تحت تأثير اين مركز و مدرسان آن قرار مي گرفتند. نفوذ تركيه اي ها در دهه ي نود به حدي بود كه آنها دست به ساختن مساجد و تعليمات ديني مردم مي زدند و همه ي اينها با حمايت مالي عربستان سعودي بود.
اما در اواخر دهه نود، اين نفوذ كمرنگ شد؛ زيرا ماهيت آنها مشخص شد؛ چه اينكه آنها تفاسير سني را تبليغ مي كردند كه مخالف آموزه هاي شيعي بود و با حمايت عربستان انجام مي شد (منبع اينترنتي،Islam in Post, 7-9).
اسلام در آذربايجان يک پديده ي چند وجهي است كه مي توان آن را در بافت جامعه در حال گذار تبيين كرد. يكي از ويژگي هاي مهم ارتباط بين اسلام سني و شيعي ، آن است كه تحت سلطه ي روح التقاطي و وحدت جهاني اديان هستند؛ در حالي كه به طور روز افزون ، مبلغان خارجي ، از يك طرف اسلام را تحت نفوذ خود در آورده اند و از طرف ديگر، تحت فشار توسعه ي پوياي جامعه آذربايجان هستند.
امروزه شايد اسلام نقش محدودي در حوزه ي سياسي ايفا نمايد و يا اينكه جمعيت كوچكي از مردم خواهان انديشه ي تأسيس حكومت اسلامي باشند كه بيشتر مربوط به سنت طولاني حكومت سكولاريسم در آذربايجان است و يا اينكه جنبش ملي گرايي ويژگي سكولار دارد كه در جنگ و ستيز با اسلام سياسي است ؛ با اين حال از آنجا كه نخبگان سياسي نمي توانند شرايط زندگي اكثريت مردم را بهبود بخشند، مردم نارضايتي خود را از طريق اسلام سياسي بيان مي كنند.

پی نوشت ها :
 

* استاديار دانشگاه تهران
** دانشجوي دكتري علوم سياسي
 

منابع
1.توال ، فرانسوا؛ ژئوپوليتيک شيعه ؛ ترجمه كتايون باصر؛ تهران : ويستار ، 1382.
2. Bennigsen Alexandre, WIMBUSH S.ENDERS: Muslims of the Soviet
.Empire.A Guide. Bloomington and Indianapolis, 1986.
3. .zeyno, baran;s.fredeirch,starr;svant,E.cornell: Islamic Radicalism in Central Asia and the Caucasus:implications for the EU; Central Asia-Caucasua Institute and Silk Road Studies Program, printed in Sweden, 2006
4. .Tohidi Nayereh; Guardians of the Nation; Woman, Islam, and the Soviet
.Legacy of Modernization in Azerbaijan; ed., Women in Muslim scoieties
.Diversity Within Unity. Boulder-London,1998
5. (Rasanayagam, Johan; Introduction; in, Central Asian Survey (September 2006
25 (3).
6.www.islam-Azerbaijan.com (The Rise of Salafi Islam in Azerbaijan By Anar
Valiyev).
7.www.Islam in Post - Soviet Azerbaljan.com
فصلنامه شيعه شناسي شماره 27



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.