نقش مذهب تشيع در رشد فرهنگي ايران معاصر (4)

يكي ديگر از جنبش هاي منحصر به فرد تاريخ معاصر ايران، جنبش تحريم تنباكو است. اين جنبش به عقيده ي نگارنده نمود بارزي از تقابل فرهنگ تشيع با فرهنگ مدرنيته است كه نتيجه اش سرافكندگي بيشتر پيروان فرهنگ غرب و جهش فرهنگي مردم ايران به سوي فرهنگ تشيع، در برهه اي از تاريخ اين سرزمين بود.
دوشنبه، 25 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش مذهب تشيع در رشد فرهنگي ايران معاصر (4)

نقش مذهب تشيع در رشد فرهنگي ايران معاصر (4)
نقش مذهب تشيع در رشد فرهنگي ايران معاصر (4)


 

نويسندگان: دكتر محمدرضا ضميري*
رضا رمضان نرگسي**




 

5.موج دوم بيداري اسلامي
 

يكي ديگر از جنبش هاي منحصر به فرد تاريخ معاصر ايران، جنبش تحريم تنباكو است. اين جنبش به عقيده ي نگارنده نمود بارزي از تقابل فرهنگ تشيع با فرهنگ مدرنيته است كه نتيجه اش سرافكندگي بيشتر پيروان فرهنگ غرب و جهش فرهنگي مردم ايران به سوي فرهنگ تشيع، در برهه اي از تاريخ اين سرزمين بود.
ويژگي خاص اين جنبش، اين است كه بر خلاف جنبش هاي قبلي كه در آنها بخشي از فرهنگ بومي با فرهنگ غرب درگير مي شد، در اين جنبش تمامي فرهنگ بومي در گسترده ترين سطح ممكن با فرهنگ غرب درگير شد؛ تنها نهضتي كه با اين نهضت از اين حيث قابل مقايسه است، نهضت انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 مي باشد.

1-5.نزاع فرهنگ تشيع و غرب
 

بسياري از تحليل گران اين جنبش را تنها از جنبه ي سياسي و اقتصادي تحليل كرده اند؛ در حالي كه عامل فرهنگي ـ‌اجتماعي نيز در اين جنبش بسيار مهم و سرنوشت ساز است.
در ميان مورخين تاريخ دخانيه، شيخ حسن كربلايي در خصوص اين عامل به روشني سخن گفته است و شرح سخنان ايشان، بسياري از مجهولات در اين جهت را برطرف مي كند.
الگوهاي رفتاري در شكل دهي رفتار افراد جامعه نقش اساس دارد كه اصطلاحاً به گروه هايي كه براي ساير افراد جامعه شكل الگوي رفتاري پيدا مي كنند، گروه هاي مرجع گفته مي شود (ر.ک به: كوئن ، 1372 ، ص 86).
اگر گروه هاي مرجع، چنان به نظر آيند كه پسنديده و مورد رغبت و ‌آرزو باشند، در اين صورت از آنجايي كه افراد طالب منزلت اجتماعي هستند، مي كوشند به اين گروه ها نزديک شده، در نتيجه به رفتار اعضاي آن گروه تظاهر مي كنند. طبق نقل تاريخ نويسان اين اتفاق در آن روزها در حال وقوع بود؛ به طوري كه اگر همان رويه ادامه مي يافت، چيزي نمي گذشت كه فرهنگ غرب به عنوان فرهنگ مسلط، به جاي فرهنگ اصلي تمامي مردم ايران، خودنمايي مي كرد؛ يعني استعمار غرب تلاش كرد تا از طريق تهاجم فرهنگي، ابتدا زمينه هاي مناسب استقرار خود را فراهم سازد؛ لذا كوشيد تا به طرق مختلف، گروه هاي مرجع مناسب ارائه كرده، الگوهاي فرهنگي را در دست گيرد.
شيخ حسن كربلايي در توصيف وضعيت ترويج فرهنگ غرب در آن زمان مي نويسد:
افكار فرنگستان كه ضامن سعادت و نيكبختي ملّت و مملكتش مي دانستند، هر روزه در نظرها رونقي تازه گرفت و به تدريج مقام فرنگيان در ايران خيلي بلند و منتسبات فرنگستان كليه ي خيلي دل پسند افتاد و بدين و تيره هركار فرنگي و فرنگي مآبي را در ايران افزوده شد و بازار اسلام و مسلماني را همين رونق بكاهيد تا آنجاكه بزرگان ايران را از سازش و آميزش با مردم فرنگستان، عُظم بسياري از منكرات اسلاميه يكسر از نظر به در رفت. سهل است كه نوبت، كم كم به معلومات وجدانيه و مسلمات فطريه رسيد. الحق آن جا هم قيامت كرد؛ چنان افعال و اطوار زشت وناپسند فرنگيان در نظرها به زيبايي جلوه گرفت كه مسلمان زادگان ايران، با آن وجدان هاي سليم و سليقه مستقيم قبايح اعمال و اطوار تنگ مغزانه فرنگيان را از خود نيز به جلافت پيرايه ها بسته، با شوق و شعف هر چه تمام تر، شعار خود گرفته، سهل است كه مايه ي مباهات خود دانسته، بدان قبايح نيز بر مردم مملكت افتخار و مزيت جستند (كربلايي ، 1377 ، ص 39).
در مسئله رژي احساس خطر از همه گير شدن فرهنگ غرب در ميان جامعه ايران، بسيار ملموس بود و به علت گستردگي عمق هجوم غرب، جنبش تنباكو نيز بزرگ و غير قابل قياس با تمامي جنبش هاي قبل از خود است.
شيخ حسن كربلايي نيز در اين احساس خطر مي نويسد :
هر صاحب وجدان و با اطلاع از حال فرنگيان را مسلم است كه هرگاه اين مردمان مزوّر و محيّل را چنگ تعلّق به گريبان عمومي مردم ايران در آويخت، يک چندي نخواهد كشيد مگر اينكه مردم مسلمان ايران را رام خود ساخته، سهل است كه از رسوم ملّت و شريعت اسلامي كه سبب اصلي اين مباينت و منافرت است، به كلي بيگانه داشته، هم سهل است كه از فطرت اصليه و اوليه اسلاميت كه مناط بيگانگي ايران با فرنگستان است، بالمره منسلخ خواهد نمود؛ چنان كه اين معني به قياس و تجربه از رفتاري كه اين جماعت با طوايف وحشي عالم سلوک داشته و اكثر آنان طوايف وحشي خود آشام را با آن طبع هاي سخت و زمخت را رام و آرام گردانيده اند به خوبي مي توان دريافت (همان ، ص 59).

2-5.پيامدهاي فرهنگي امتياز تنباكو
 

به دنبال اعطاي امتيازات، سيل اتباع غرب به ايران سرازير شدند، تجارت اجناس خارجي رونق گرفت و تمام بازار از دختران و جوانان فرنگي پر شد (ر.ک به : همان ، ص72) و در واقع هجمه فرهنگي با هجمه اقتصادي درهم آميخت. كربلايي وضعيت آن زمان را چنين توصيف مي كند:
همگي دختران فرنگي نورس و زيبا كه بدان وضع هاي دلكش و دلرباي فرنگيان، خود را ساخته و پرداخته، اجناس عالي و فاخر خود را به وضعي هر چه دلخواه تر به موقع نظر حيرت تماشاييان گذاشته و بدان عشوه هاي نازنين و لهجه هاي دلچسب و شيريني در كمال فتاكي و بي باكي مسلمانان دلداده را به اسم و عنوان داد و ستد از هر سو در پي تاراج عقل و دين بودند (همان ، ص 72).
بدين ترتيب، فسوق فجور در كشور رواج مي يابد؛ به طوري كه علناً منكرات در كوچه و بازار انجام مي گيرد و كسي آنها را نهي نمي كند، بلكه برخي از انواع منهيات موجب شأن و شخصيت و احترام مي باشد. شيخ حسن كربلايي در توصيف اين وضع مي نويسد:
جمعي از زنان بازيگر و جمعي ديگر از زنان بدكار، مخصوصاً براي ترويج كسب و كار خودشان به ايران آمده و به اطراف ممالک محروسه منتشر گشته، و در هر بلدي خاصه طهران چندين بازيگرخانه و فاحشه خانه معين داشته و همه روزه فوجي از مسلمانان را بدين وسيله به دام خود كشيده ... چندين مهمانخانه گشوده كه بالاي سر در به خط جلي نوشته بود : در آنجا از هر باب لهو و لعب و هر قسم مسكرات فراهم داشته ... در مجموع بازار و ... شايد زياده بر صد دكان خمر و مسكر فروپاشي باز شد كه مسلمانان علانيه و برملا خمرمي خريده ومي خوردند (همان ، ص 73).
... هر كس را ممكن بود به ناچاري وضع و لباس مسلماني را به كلي تغيير داده، خود را چنان فرنگي وار مي كردند كه در اين راسته بازار خياطي تهران كه پايتخت اسلام است ، ... مردم بومي را هم تشخيص مسلمان از فرنگي به سهولت ممكن نيست (همان ، ص 55). چندين كليسا و دعوت خانه و معلم خانه بنا كرده اند و ... شهريه و مواجب هاي گران قابلي برقرار نموده اند؛ چنانچه درباره ي يک نفر مسلمان كه در تمامي يك ماه از تحصيل يک تومان پول اين زمان عاجز است، از ده تومان تا پنج تومان كمتر مقرر نكردند ... بالجمله، درجه ذلت و ضعف مسلمانان و پايه اقتدار فرنگيان جز كه بالعيان مشهود مي شد و گرنه، گفتار و بيان در شرحش وافي نتواند بود (همان ، ص 74).
اينجاست كه مردم هوشمند ايران احساس خطر كرده، مي بينند اگر لختي درنگ كنند، تمام هستي آنها به باد خواهد رفت؛ بنابراين كشور آبستن حوادث مي شود و خشم عمومي تمام كشور را فرا مي گيرد؛ و مردم (همانند جريان گريبايدوف) به علما رجوع مي كنند؛ امّا اين بار نوک حملات متوجه شاه است؛ اگر سابقاً مردم از دولت مي خواستند دخالت نكند تا خود حساب شان را با بيگانگان كافر تصفيه كنند، امّا در اين جا مردم هم به شاه حمله مي كنند هم به بيگانه؛ زيرا اينک دولت حامي بيگانگان شده است. روحانيون نيز به عنوان نمايندگان واقعي و رهبران طبيعي مردم، رهبري اين جنبش را بر عهده دارند و هيجان عمومي در سراسر كشور، بالا مي گيرد. دستگاه حكومت تلاش مي كند علما را ساكت كند؛ چه اينكه شاه هرگز فكر نمي كرد علما و روحانيان اصيل تا اين اندازه جلوي او قد علم كنند؛ لذا به شدت از دست آنها عصباني شد و دستور جلب برخي از وعاظي كه بر عليه امتيازدهي به بيگانه سخن مي گفتند، صادر كرد (نجفي ،1378 ، ص 52-53) و در مواردي، با عبارات مستهجن آنها را به اخراج تهديد كرد (دواني ، 1377 ، ص 106).
شاه از همين رو در نامه اي خطاب به ظل السلطان، از موضع گيري علما نسبت به امتياز بانک شاهي انتقاد مي كند (صفايي ، 1343 ،ص 25). خصوصاً ظل السلطان در نامه هايي، از آيت الله آقا نجفي اصفهاني نسبت به موضع گيري منفي ايشان از تجارت با استعمار غرب شكايت مي كند (همان ، ص 5).
البته به جز ناصرالدين شاه، بيگانگان نيز در اين هنگام متوجه قيام عمومي مردم به رهبري علما، شده اند و با نگراني اوضاع را تعقيب مي كنند (همان / دواني ، 1377 ، ص 107).
اين بار تقدير آن بود كه تمامي يک ملّت با فرمان ولي فقيه خود به پا خيزد و نشان دهد كه چگونه دست خدا از آستين تک تک مردم بيرون مي آيد؛ بنابراين لازم بود همه ي مردم ايران از شهري و روستايي، بازاري و كارگر، مؤمن و فاجر، روحاني و غير روحاني و ... در اين نهضت فعالانه شركت كنند تا سير تكامل فرهنگ شيعي در مردم ايران با يک جهش، چند پله صعود نمايد.
بعد از آنكه كارگزاران امتياز «رژي» وارد ايران شدند، اين نوع هيجانات به نهايت خود رسيد؛ زيرا يک باره مردم احساس كردند كه تمام هويت آنها به بهانه ي يک امتياز، در حال نابودي است.
طبق نقل شيخ حسن كربلايي، غربي ها به بهانه محافظت از كمپاني، شروع به وارد كردن اسلحه در ايران و ساختن قلعه با برج و بارو در مراكز استان ها كردند و اين قلعه ها را با توپ خانه مجهز ساختند. دختران زيبا رو را به عنوان متصدي فروش، به تعداد زياد وارد ايران كردند، آنها را با چند برابر مزد كارگر ايراني اجير مي كردند و بازرگانان و كشاورزان توتون و تنباكو را در فشار مضاعف قرار دادند. و جالب اينكه دولت و مأموران دولتي تحت فرمان عوامل انگليسي رژي بوده ودر مقابل مردم، ازعوامل بيگانه حمايت مي كردند (ر.ک به : كربلايي ، 1377 ، ص 38-104). همه اين ها خبر از حادثه اي بزرگ مي داد كه در بهترين وضعيت، به تغيير دين و هويت فرهنگي مردم مي انجاميد و در وضعيت بدتر، مي توانست به اشغال نظامي ايران بينجامد؛ همان طور كه در هند اين اتفاق افتاد؛ مردم و علما و روحانيون نگران اين اتفاق ها بودندو تلاش مي كردند به هر شكل جلوي اين پيشامد ناگوار را بگيرند.

3-5.اطاعت از فقاهت نتيجه رشد فرهگ تشيع
 

پس از آنكه ميرزا با شاه اتمام حجت كرد، حكم مرجع علي الاطلاق شيعيان، آيت الله ميرزاي شيرازي (رحمه الله) مبني بر حرمت استعمال دخانيات، به تهران و به دست مجتهد بزرگ تهران ميرزاي آشتياني رسيد (همان ، ص 84-83).
ادبيات فتوا، طوري طراحي شده كه مردم را متوجه ولايت كرد و به آنها گوشزد نمود : اساس تشيع بر ولايت استوار است؛ بنابراين به جاي مشخص ساختن «حرمت و حليت »، از تعبير «در حكم محاربه با امام زمان است »، استفاده شده است؛ اين نحوه ي «ورود»، آنچنان «مؤثر»بود كه طبق برخي اسناد مربوط به واقعه ي تحريم، حتي اهل فسوق نيز به شدت تحت تأثير قرار گرفتند و از استعمال دخانيات احتراز كردند و بي قيدان به شرع هم، در اين موضوع خاص، از آن مرجع عالي قدر تبعيت كردند. شيخ حسن كربلايي در اين خصوص آورده است:
مردم اوباش بلد و به اصطلاح وقت، داش مشتي ها كه از هيچ روباكي از هيچ گونه مناهي و معاصي ندارند، به غيرت اسلاميت، چپق ها يكسره شكستند و شكسته چپق ها را بر تختگاه اداره [دخانيه] كمپاني انداختند. از اين جماعت مَشتي ها اين كلمه به فزوني شنيده مي شد : من عرق [مشروب] را علانيةً و بر ملا مي خورم و از هيچ كس هم باكي ندارم ،ولي چپق را تا آقاي ميرزا حلال نكند، لب نخواهم زد و نيز اين كلمه كه مي گفتند :[كراراً مسموع افتاد] عرق را به اميد شفاعت صاحب الزمان (عج) مي خورم، ولي چپق را به چه اميد بكشم؟!(همان ، ص 119).
حكم تحريم حتي دربار شاه و اندرون و حرمسراي وي را نيز در برگرفت؛ به نحوي كه ملكه با آنكه علي القاعده بايد مطيع شاه و حافظ منافع دربار باشد، منافع ملت و اطاعت از مرجع ديني را مقدم بر منافع آني دربار مي بيند؛ بر اين اساس وقتي شاه بر انيس الدوله، وارد مي شود، كلفت هاي انيس الدوله مشغول پياده كردن قليان هاي نقره و طلاي مرصع بودند و خود انيس الدوله ، ناظر به عمل خدمتكاران بود. شاه از انيس الدوله پرسيد :«خانم ! چرا قليان ها را از هم جدا و جمع مي كنند؟» جواب داد :«براي آنكه قليان حرام شده » ناصرالدين شاه روي در هم كشيده و با تغيِّر گفت :«كه حرام كرده؟!» انيس الدوله با همان حال گفت :«همان كس كه مرا به تو حلال كرده». شاه هيچ نگفت و برگشت و براي آنكه مبادا به احترامش لطمه وارد آيد، بعد از آن به هيچ يک از نوكران خود دستور نمي داد قليان بياورند و در تمام دربار قليان ها را جمع كردند» (تيموري ، 1361 ، ص107-108/ نجفي و حقاني ، 1381 ، ص 204-205/ رجبي ، 1374 ، ص 24/ كدي ، 1381 ، ص 86 /معتضد و كسري ، 1379 ، ص204).
اطاعت از فرمان مرجعيت، به طبقه ي خاصي محدود نمي شد؛ براي نمونه اعتماد السلطنه در خاطرات خود چنين توصيف مي كند:
جمعه، نهم جمادي الاولي، صبح، امين الدوله به ديدن من آمد، مي گفت : منع تنباكو به قدري است كه سه چهار روز قبل، به جهت عيال من قليان آوردند . بنّا و عمله كه مشغول كار بودند. دست از كار كشيدند و رفتند. پرسيدم : چرا مي رويد ؟ بنا جواب داد : خانه اي كه بدين وضوح بي دين باشند كه قليان بكشند، كار نمي كنم (اعتماد السلطنه ، 1379 ، ص 782)
نتيجه آنكه لحن فتوا طوري بود كه جايگاه ولايت نواب عام امام زمان (عج) در جامعه بيشتر تثبيت مي شد؛ مخالفت با مرجعيت به منزله جنگ با امام زمان (عج) تلقي مي شد و افرادي هم كه تا آن روز مرجعيت را نمي شناختند و در مورد آن اطلاع كافي نداشتند نيز به وجود مرجعيت شيعه و وظايف او و وظايف شيعيان در مقابل او پي بردند.

پی نوشت ها :
 

* استاديار دانشگاه پيام نور مسجد سليمان
** دانشجوي دكتري رشد علوم سياسي
 

منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 27
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.