مجازات ها در حقوق كيفرى يهود (3)
نويسنده: حسين سليمانى
بخش دوم: مجازات سالب آزادى (حبس)
الف) حبس در كتاب مقدس
همچنين در يك مورد ــ در دوره كتاب مقدس ــ حبس به عنوان يكى از شيوه هاى وادار كردن به پذيرش تعاليم و احكام به دادگاه محول شده است (اين اختيار را اردشير پادشاه به عزراى كاتب داده است):
و تو اى عزرا،... حكام و قضاتى را كه شريعت خدايت را مى دانند، براى رسيدگى به مسائل مردم... انتخاب كن. اگر آنها با شريعت خداى تو آشنا نباشند، بايد ايشان را تعليم دهى. اگر كسى نخواهد از شريعت خداى تو و دستور پادشاه اطاعت كند، بايد بى درنگ مجازات شود; مجازات او يا مرگ است يا تبعيد يا ضبط اموال يا زندان (عزرا، 7: 25ـ26).
ب) حبس در تلمود
1. بازداشت موقت
2. حبس كيفرى
1. اگر كسى سه بار يا بيشتر مرتكب جرمى شود كه مجازات آن كيفر الهىِ انقطاع (كارِت) است به حبس افكنده مى شود. مطابق ميشنا: «كسى كه دوبار تازيانه خورد براى دوبار قانون شكنى، و باز مرتكب گناه شد دادگاه وى را در سلول جا مى دهد و غذايش نان جو است تا شكمش بتركد» (سنهدرين، 81 ب).
2. در مورد قتل عمد، اگر دادگاه به لحاظ پيچيدگى هاى اثبات جرم و اعمال مجازات، نتواند متهم را به لحاظ ارتكاب جرم قتل عمد، به اعدام محكوم كند، اما متقاعد شود كه وى قاتل است، براى اين كه مجرمان از اين خلأ قانونى سوءاستفاده نكنند، وى را به مجازات حبس محكوم مى كند. عبارت تلمود را در زير ملاحظه مى كنيم:
در ميشنا (متن) چنين آمده است: «كسى كه مرتكب قتل عمد شده باشد لكن هنگام ارتكاب در صحنه جنايت شاهدى ناظر بر اين قتل نباشد، او را در زندان مى كنند و به وى نان ضيق و آب محنت مى دهند» (ميشنا سنهدرين، 9:5). چنان كه ملاحظه مى شود، متن فوق چندان رسا نيست و دانشمندان تلمودى در تفسير آن نظرات مختلفى را ابراز كرده اند. گمارا (تفسير متن) متن فوق را چنين مورد بحث قرار داده است:
از كجا بدانيم كه او مجرم است در صورتى كه گواهان ناظر بر جنايت او نبوده اند؟ راو گفت: «اين براى موردى است كه با وجود گواهان گواهى آنان از هم گسيخته است و شرايط آن كامل نيست.» شموئيل گفت: «اين براى موردى است كه گواهانى شاهد بر جنايت بوده اند ولى در حين ارتكاب قتل اخطار لازم را به قاتل يادآورى نكرده اند».
3. مطابق شريعت اصلى موسوى، گاه، با اين كه جرم قتل عمد ارتكاب يافته است، دادگاه صلاحيت صدور حكم اعدام را در خصوص آمر ندارد; براى مثال، «اگر كسى يك آدم كش را براى كشتن ديگرى اجير كند، يا نوكرانش را براى كشتن وى بفرستد يا كسى را به بند بكشد و او را پيش شير يا حيوان ديگرى رها كند و آن حيوان او را بكشد... قاعده در هر يك از اين موارد اين است كه او يك خون ريز است و مرتكب جرم قتل عمد شده و در پيشگاه دادگاه آسمانى مسئول است، اما دادگاه براى مجازات مرگ در اين جا اختيارى ندارد».
ج) حبس در دوره پساتلمود
1. جرايم مهم: بر اساس قانونِ «بازداشت در سلولِ» تلمود (سنهدرين، 5: 9)، در برخى موارد كه قانون اصلىْ مجازات اعدام را منع كرده بود، حبس اعمال مى شد; همچنين در مواردى كه يك شاهد موثق شهادت متقاعدكننده اى مى داد، و يا ترديد بود در اين كه آيا قتل مستقيماً از عمل متهم حادث شده است يا نه حبس تجويز مى شد.
در صورتى كه يك يهودى در نزد بيگانگان برضد همتاى يهودى خود جاسوسى مى كرد در دفعه اول و دوم حبس مى شد، اما در دفعه سوم به مرگ محكوم مى شد (و البته اين مجازات را خود حكومت اعمال مى كرد و نه يهوديان).
2. جرايم عليه اخلاقيات و قوانين خانوادگى: گاه در جرايم عفافى مجازات حبس تحميل مى شد، مثل روابط جنسى با غيريهودى، زناى محصنه، لواط، فحشا (روسپى گرى)، و نيز براى جوانانى كه شب ها در خيابان براى دختران و زنان ايجاد مزاحمت مى كردند.
3. جرايم عليه اموال:ضمانت اجراى پذيرفته شده براى سرقت مجازات حبس بود.اين مجازات حتى در موردى هم كه دو گواه به ارتكاب جرم شهادت نمى دادند، اما دادگاه با توجه به قرائن و امارات متقاعد مى شد كه سرقت ارتكاب يافته است، اعمال مى شد.
4. ساير جرايم: ضرب و جرح نيز با زندان قابل كيفر بود. البته گاه در اين خصوص جريمه نقدى مورد حكم قرار مى گرفت. در اين صورت مجازات حبس منتفى بود. توهين، شرط بندى و جرايم با ماهيت دينى، شهادت دروغين و... قابل كيفر با مجازات حبس دانسته شدند.
بخش سوم: مجازات هاى محدودكننده آزادى
الف) تبعيد
1. تاريخچه
در نزد اسرائيليان، تبعيد به عنوان مجازات قضايى ناشناخته بود. تنها نمونه هايى از آن به عنوان مجازات الهى در كتاب مقدس يافت مى شود، مثل اخراج آدم از باغ عدن (پيدايش، 3:23ـ24) و نيز رانده شدن قائن (قابيل) از حضور خدا (همان، 4:14ـ16). همچنين در دو مورد، تبعيد گزارش شده است: اخراج ابياتار كاهن به دست سليمان (اول پادشاهان، 2:26) و عاموس نبى از پادشاهى شمالى (عاموس، 7:12).
تبعيد گروهى اين گونه تبعيدها وحشتناك بودند و پيامدهاى ناگوارى به همراه داشتند (تثنيه، 28:65; حزقيال، 37:11).
بعدها شكل هاى خفيف ترى از تبعيد در شكل مجازات طرد، كه بدان خواهيم پرداخت، در جامعه دينى يهودى رواج يافت.
2. شهرهاى پناهگاه
مطابق نص تورات، مجازات قاتل غيرعمدى كه بدون سوءنيت و سهواً مرتكب قتل شده، تبعيد است:
چون شما از اردن به زمين كنعان عبور كنيد، آن گاه شهرها براى خود تعيين كنيد تا شهرهاى ملجأ پناهگاه براى شما باشد، تا هرقاتلى كه شخصى را سهواً كشته باشد به آن جا فرار كند. و اين شهرها براى شما به جهت ملجأ از ولى مقتول خواهد بود تا قاتل پيش از آن كه به حضور جماعت براى داورى بايستد و جرمش در يك دادرسى عادلانه ثابت نشود نميرد. و از شهرهايى كه مى دهيد، شش شهر ملجأ براى شما باشد... تا هر كه شخصى را سهواً كشته باشد به آن جا فرار كند (اعداد، 35:10ـ15).
1ـ2. كاركرد شهرهاى پناهگاه
ماهيت فرار به شهر پناهگاه در مورد اول غيركيفرى است، يعنى صرفاً يك اقدام پيش گيرانه و براى حفظ جان متهم است. در اين مورد، متهم موقتاً در شهر پناهگاه پناه مى گيرد تا دادگاه صالح به جرمش رسيدگى كند. اگر دادگاه وى را قاتل عمد شناخت، به مجازات قتل عمدى (كه اعدام است) مى رسد و اگر وى را قاتل غيرعمد شناخت، به شهر پناهگاه تبعيدش مى كند. در صورت دوم، يعنى جايى كه تبعيد به شهر پناهگاه به استناد حكم دادگاه به لحاظ ارتكاب قتل غيرعمدى است، تبعيد هم ماهيت مجازات دارد و هم حفظ خون.
2ـ2. ويژگى شهرهاى پناهگاه
علاوه بر شهرهاى شش گانه پناهگاه (كه شهرهايى بودند كه به لاوى ها ــ از نسل هارون ــ داده شده بودند: اعداد، 35:6 ـ 7) چهل و دو شهر ديگر نيز، كه به لاويان اختصاص يافتند (يوشع، 21; اول تواريخ، 6:39...)، جزء شهرهاى پناهگاه به حساب مى آمدند (مكوت، 13 الف). تفاوت شش شهر پناهگاه با اين شهرها در اين بود كه در آن شش شهر، قاتل به محض پناه گيرى به طور خودكار در امان بود، اما در 42 شهر ديگر اين امر بايد درخواست مى شد. افزون بر اين، در آن شش شهر، قاتل مى توانست اقامت را به عنوان يك حق ادعا كند (توسيفتا مكوت، 3:6)، ولى در ديگر شهرها وى بايد اجاره بپردازد (مكوت، 13 ب).
دانشمندان تلمودى، در مورد پناه گيرى در شهر پناهگاه چنين مقرراتى را وضع كردند: به منظور تسهيل فرار متهم به شهر پناهگاه، بايد در تقاطع راه ها، علايم و نشان هايى نصب شود كه مسير شهر پناهگاه را نشان دهد (مكوت، 10 ب; توسيفتا مكوت، 3:15); و تمام جاده هايى كه به شهر پناهگاه مى رسند بايد مسطح و صاف و هماره تعميرشده و مرتب باشند.
متهم به قتل به محض رسيدن به دروازه شهر بايد خود را به بزرگان شهر معرفى كند و ايشان بايد به او اقامتگاه بدهند (يوشع، 20:4). آن گاه بايد براى رفتن متهم به قتل به دادگاه، محافظى را با او همراه كنند تا او را از هرگونه رويارويى با اولياى دم در مسير شهر به دادگاه و بالعكس محافظت كند (مكوت، 2:5 ـ 6). اگر دادگاه وى را قاتل غيرعمد تشخيص دهد، با حكم دادگاه به شهر پناهگاه باز گردانده مى شود.
3ـ2. مدت تبعيد در شهر پناهگاه
قاتل اگر در مدت تبعيد از شهر خارج شود و به دست صاحبان خون كشته شود خونش هدر است (اعداد، 35:27); اما پس از آزادى، اگر ولى دم او را بكشد قاتل عمد است و قصاص مى شود.
4ـ2. تبعيد تبديل ناشدنى است.
5ـ2. پناه گيرى در قربانگاه
ب) طرد (محروميت)
1. معناى اصلى حِرِم
نمونه حِرِم در معناى دوم، چيزى است كه تماماً وقف خدا شده است (انسان يا حيوان يا مزرعه و...)، و چون مقدس است نبايد فروخته يا بازخريد شود (لاويان، 27:28) و استفاده از اينها فقط حق كاهنان است (اعداد، 18:14).[74]
كاربرد حِرِم در معانى دوگانه فوق در كتاب مقدس بسيار است كه در اين جا از بيان آنها پرهيز مى كنيم.
2. كاربرد حِرِم در معناى مجازات
تلمود، طرد را به عنوان مجازات به رسميت شناخت (موعد قاطان، 16 الف).
3. گونه هاى مجازات طرد
براى طرد و جداسازى مجرمى كه مستحقِ چنين مجازاتى است، ابتدا يك حكم نيدوى براى مدت سى روز صادر مى شد واگر لازم بود تا سى روز ديگر ادامه مى يافت. پس از گذشت اين شصت روز حكم حِرم صادرمى شد (موعد قاطان، 16الف; شولحان عاروخ، 334: 1، 13).
شكل ديگر مجازات طرد، نزيفه به معناى «توبيخ و سرزنش» است كه مدت آن هفت روز است (موعد قاطان، 16 الف). درباره تفاوت نزيفه با نيدوى و حِرم دانشمندان، از روى گمان، مى گويند:
1. نيدوى و حِرِم، مجازات طرد الزامى و واجب اند، اما جدايى هفت روزه (نزيفه) اختيارى و موجب آن شرم و حيا و پشيمانى است.
2. نيدوى و حِرِم تا زمانى كه دادگاه آنها را لغو نكند، لازم الاجرا و پا برجا هستند، اما نزيفه پس از گذشت هفت روز به طور خودكار لغو مى شود.
نيدوى و حِرِم نيز با هم تفاوت ها و شباهت هايى دارند. تفاوت آنها در اين است كه نيدوى خفيف تر از حِرِم و براى مدتى كوتاه است، درحالى كه حِرِم براى مدتى نامحدود تحميل مى شود. ارتباط با شخص محكوم به نيدوى به منظور مطالعه و داد و ستد آزاد است، ولى شخص محكوم به حِرِم بايد تنها مطالعه كند و فقط از طريق مغازه اى كوچك كه مجاز به نگهداشتن آن است، مى تواند امرار معاش كند (موعد قاطان، 15 الف; شولحان عاروخ، 334:2).
در غير اين موارد، محدوديت هاى يكسانى بر محكوم به نيدوى و حِرِم اعمال مى شود:
1. چنين مجرمى بايد چنان رفتار كند كه گويا در حالت عزاست; نبايد موهايش را كوتاه كند و لباس هايش را بشويد يا كفش بپوشد (مگر براى خارج شدن از شهر). او حتى نبايد دست و پايش را بشويد (موعد قاطان، 15 الف، ب; سماحوت، 5:10ـ13).
2. آنان فقط بايد همراه با خانواده شان زندگى كنند; هيچ شخص ديگرى مجاز نيست نزد ايشان بيايد و با آنان بخورد و بنوشد و احوال پرسى كند يا به هر نحوى ايشان را متمتع و محظوظ كند.
3. چنين مجرمى نمى تواند جزء سه نفرى باشد كه در مراسم شكرانه بعد از غذا شركت مى كنند; و نيز نمى تواند يكى از ده نفر لازم براى دعاى عمومى باشد.
4. پس از مرگ ايشان، بايد تابوتشان سنگسار شود، گرچه با قرار دادن نمادين يك سنگ بر روى آن (عدويوت، 5:6; موعد قاطان، 15 الف).
در تلمود گاه از هردوى نيدوى و حِرِم به لفظ آرامى شمتا كه مندرج در اين مجازات است، تفسير مى كنند (موعد قاطان، 17 الف).
4. جرايم مستوجب نيدوى و حرم
حِرِم در جرايم شديدتر تحميل مى شود، مثل تعدى به بيوه زنان و يتيمان (خروج، 22:22); سوگند باطل و رشوه، امتناع قاضى از صدور حكم و...
5. پايان مجازات
ادامه دارد ...