عمليات مداخله در طبس(1)

اشغال لانه جاسوسي آمريكا در ايران، توسط «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» در 13 آبان 1358، واشنگتن را به چاره‌جويي و عكس‌العمل وادار كرد. دانيل كرين، نماينده كنگره آمريكا، در اين رابطه گفت:
پنجشنبه، 26 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عمليات مداخله در طبس(1)

عمليات مداخله در طبس(1)
عمليات مداخله در طبس(1)


 

نويسنده:احمد ساجدي




 
اشغال لانه جاسوسي آمريكا در ايران، توسط «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» در 13 آبان 1358، واشنگتن را به چاره‌جويي و عكس‌العمل وادار كرد.
دانيل كرين، نماينده كنگره آمريكا، در اين رابطه گفت:
«من به كارتر اصرار كرده‌ام كه ناو هواپيمابر آمريكايي را به خليج فارس بفرستد تا نشان دهد عمو سام جدي است.»(1)
جان كانالي، نامزد رياست جمهوري حزب جمهوري‌خواه، گفت:
ناشغال سفارت بايد با عكس‌العمل شديد دولت آمريكا روبرو شود حتي اگر به تحريم نفتي ايران منجر شود. ما بايد هر چه زودتر تصميم بگيريم... واشنگتن نبايد اجازه دهد مورد مسخره و استهزاء قرار بگيرد.»(2)
در پاسخ به اين تهديدهاي مكرر شيطان بزرگ كه بيانگر اهميت اين مرحله از انقلاب در شكست مطامع آمريكاي جهان‌خوار بود، امام خميني جمله تاريخي و معروف خود را بيان كردند:
«آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند.»(3)
به هر روي، صرف‌نظر از تهديدها و جنگ رواني ـ تبليغاتي، درجمع بستة استراتژيست‌هاي «كاخ سفيد» واشنگتن مسائل پنهاني مي‌گذشت، كه چندي بعد نتيجة آن به صورت تجاوز طبس نمايان شد.
برژينسكي، كه مهم‌ترين مغز متفكر دستگاه حكومتي آمريكا بود، چنانكه در كتاب خود به نام «قدرت و اصول اخلاقي» نوشته، از همان آغاز به عمليات نظامي عليه ايران مي‌انديشيد. اين فكر در جلسه مشاوران جيمي كارتر مورد تصويب قرار گرفت و عمليات اجرايي آن به برژينسكي سپرده شد.
آمريكا، ابتدا آخرين شانس «آشتي» را آزمود و «در باغ سبز» نشان داد. برژينسكي، مشاور امنيتي كارتر، در اجراي اين «ژست آشتي» گفت: «كشور ايران با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايي و سياسي آن از بسياري جهات هميشه در معرض مخاطره است و به خاطر روابط نزديك دوستانه آمريكا بوده است كه ايران توانسته است استقلال و تماميت ارضي خود را حفظ كند.»(4)
كارتر در نامه مورخه 26 مارس 1980 (فروردين 1359) خود خطاب به امام خميني چنين نوشت:
«ما آماده پذيرش حقايق جديد كه مولود انقلاب ايران است مي‌باشيم. اين امر همچنان هدف و آرزوي ما است، زيرا من تصور مي‌كنم ما هدف واحدي را كه صلح جهان و برقراري عدالت براي همه ملل است تعقيب مي‌كنيم.»(5)
كارتر در اين زمان مخفيانه مشغول مذاكرات پشت پرده با ابوالحسن بني‌صدر و صادق قطب‌زاده بود و شايد با رهنمود اين دو بود كه نامه فوق را مخفيانه براي امام ارسال داشت. شيطان بزرگ مي‌خواست تا گشايش «كانال محرمانه» با رهبري انقلاب را دستاويز طرح‌هاي آينده خود قرار دهد. امام امت با صلابت و ژرف‌انديشي عجيب خويش بلافاصله دستور انتشار اين نامه را دادند و نقشه كارتر نقش بر آب شد.
انتشار نامه محرمانة كارتر يك افتضاح سياسي براي رئيس‌جمهور آمريكا بود و استراتژيست‌هاي واشنگتن اگر اين حادثه را دست‌ماية تجربه‌هاي آتي قرار مي‌دادند، بعدها رسوايي مك فارلين پيش نمي‌آمد. بلافاصله پس از انتشار نامه كارتر در تهران، كيسينجر اعلام داشت:
«آمريكا به مقامات ايراني بايد بگويد مهماني تمام شد.»(6)
بدين‌سان آمريكا هرگونه اميد به سازش با رهبري انقلاب را از دست داد و توطئه تجاوز نظامي در دستور روز قرار گرفت. عمليات تجاوز نظامي به دو بخش تقسيم شد: بخش اول حمله نظامي با نام «عمليات نجات» بود كه به ماجراي طبس معروف شد.
برژينسكي، از طراحان اصلي تجاوز طبس و مسئول اجرايي آن، چنين مي‌نويسد:
«طرح عمليات نجات، از نخستين روزهاي گروگان‌گيري تحت مطالعه بود و من روز 11 نوامبر (يك هفته پس از گروگان‌گيري) براي بررسي نقشه‌هاي عملياتي و مشكلات اين كار به پنتاگون رفتم. تصميم براي رهايي گروگان‌ها با توسل به زور در فاصله 3 هفته بين 21 مارس تا 11 آوريل 1980 (فروردين 1359) اتخاذ شد. روز شنبه 22 مارس، كارتر با مشاوران اصلي خود ونس، مانديل، براون، ترنر، جوردن، جونز، پاول و خود من جلسه‌اي در «كمپ ديويد» تشكيل داد... ژنرال جونز گزارشي از اقداماتي كه طي چند ماه گذشته براي تهيه مقدمات «نجات» به عمل آمده بود به رئيس‌جمهوري داد. كارتر دستور داد مقدمات اجرايي اين عمليات و ترتيب فرود آمدن هواپيماها و هليكوپترها در محل تعيين شده در داخل خاك ايران و سوخت‌‌گيري آنها براي بازگشتن داده شود...»(7)
به اعتراف برژينسكي، تجاوز طبس خفيف‌ترين شكل عمليات نظامي بود كه در دستور كار آمريكا قرار داشت:
«طرح عمليات نجات را من ابتدا به عنوان آخرين چاره يا يك اقدام اضطراري در صورت به خطر افتادن جان گروگان‌ها تعقيب مي‌كردم و به مؤثر بودن عمليات نظامي نظير محاصرة دريايي ايران يا تصرف جزيرة خارك و حملات هوايي به هدف‌هايي در داخل خاك ايران بيشتر اعتقاد داشتيم.»(8)
بهانه تجاوز نظامي نجات گروگان‌ها بود، ولي همانطور كه برژينسكي اعتراف مي‌كند علت واقعي چيز ديگري بود: آمريكا قصد داشت ضربه شديدي را كه با اشغال لانه جاسوسي به ‌«حيثيت جهاني» و «مطامع» او وارد شده بود جبران كند. برژينسكي مي‌نويسد:
«اگر اين كار با موفقيت انجام مي‌شد آمريكا يك بار ديگر زور بازوي خود را نشان مي‌داد. چيزي كه بيست سال است به آن احتياج دارد.»(9)
«مايلز كاپلند» نيز كه از دست‌اندركاران سابق دستگاه اطلاعاتي آمريكا و همكار با «كرميت روزولت» در كودتاي 28 مرداد 1332 بوده، مي‌گويد كه هدف از تهاجم طبس، تنها آزادي گروگان‌ها نبوده بلكه كودتا براي سرنگوني رژيم ايران، هدف اصلي اين عمليات بوده است.(10)
و: كارتر گفت كه «آبرو و حيثيت ملي ما به خطر افتاده» و افزود كه «سادات به من گفته كه اعتبار و موقعيت بين‌المللي ما به علت سستي در اين كار [اقدام نظامي عليه ايران انقلابي] لطمه شديدي خورده است.»(11)
هاميلتون جوردن، رئيس «كاخ سفيد» در زمان كارتر، مي‌نويسد:
«اين كار مي‌توانست موجب اتكاء و پشت‌گرمي جامعه جهاني باشد كه ترديدش نسبت به قدرت آمريكا هر دم رو به افزايش داشت.»(12)
عمليات نجات گروگان‌ها قرار بود در شب بيست و پنجم آوريل 1980 (پنجم ارديبهشت ماه 1359) انجام گيرد. گروه نجات، متشكل از افراد تعليم يافته نيروي زميني و چتربازان نيروي دريايي بودند كه از بين اعضاي نخبه يك گروه داوطلب انتخاب شدند. اين گروه تحت نظارت سرهنگ «چارلز بك ويت» كه در جنگ ويتنام از شهرت ويژه‌اي برخوردار شده بودند، آموزشهاي لازم را ديده بودند. اين گروه كه در ميان آنان افسران رژيم شاه و افراد وابسته به ساواك نيز حضور فعال داشتند، قرار بود از طبس با هليكوپتر به سوي تهران حركت كرده و در استاديوم امجديه (شهيد شيرودي) فرود آيند و سپس با لباس مبدل، به سفارت آمريكا در تهران حمله كرده مبادرت به آزادسازي جاسوسان خود نمايند. آنگاه طبق نقشه، آنان را از همين طريق به طبس و از آنجا با هواپيما از ايران خارج نمايند. نيروهاي آمريكايي براي انجام اين عمليات خطرناك در ‌«فورت برگ» آمريكا آموزش نظامي ديده و در صحراهاي كاروليناي شمالي جايي كه از نظر شرايط زيست محيطي به طبس شباهت داشت انجام آن را تمرين كرده بودند. آنان سپس پيش از شروع عمليات ظاهراً به بهانه شركت در يك مانور نظامي مشترك با مصر و عربستان، به پايگاهي در مصر منتقل شدند. نيروهاي آمريكايي شامل 90 كماندو، 8 هليكوپتر و سه هواپيماي باربري هركولس سي 130 در ساعات شب پنجم ارديبهشت 1359 عمليات خود را با پرواز به سوي مرزهاي جنوبي ايران آغاز كردند. هواپيماها از پايگاه نظامي قاهره و هليكوپترها از عرشه ناو نيميتز كه در سواحل عمان مستقر شده بود به پرواز درآمدند.(13) افراد ايراني همراه گروه نيز كه در هواپيماها مستقر بودند پيش از آن مدتي تحت‌نظر سازمان «سيا» آموزش ديده بودند.(14) علاوه بر اين رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا نيز پيش از شروع عمليات به اسرائيل رفته و موضوع را به اطلاع همتاي اسرائيلي خود رسانده و از او رهنمودهايي نيز دريافت كرده بود.(15)
به هنگام شروع عمليات طبس، مسير حوادث كشور نيز در آن هنگام، حكايت از وقوع يك توطئه داشت:
روز هشتم آوريل 1980 (19 فروردين 1359)، تشنج مرزي بين ايران و عراق در جنوب از سر گرفته مي‌شود. روز 23 آوريل (سوم ارديبهشت) اوضاع كردستان مجدداً متشنج مي‌شود و زد و خوردها بالا مي‌گيرد. در شهرهاي سنندج، مريوان، كامياران، پاوه و سقز برخوردهاي شديد و خونباري به وقوع مي‌پيوندد و شمار كشته‌شدگان به صدها تن مي‌رسد. به نظر مي‌رسيد كه كشور در حال سقوط و نابودي است.(16)
هواپيماهاي جنگنده آمريكايي چه در حين عمليات و چه بعد از عمليات در حال آمادگي كامل به سر مي‌بردند و جهت هرگونه تهديدي در ناوهاي هواپيمابر اتمي ‌«نيميتز» و «كورال سي» به حالت آماده‌باش كامل درآمده بودند. اطلاعات كسب شده توسط پروازهاي شناسايي آواكس‌هاي آمريكايي به اين دو ناو مخابره مي‌شد. به هر حال، اگر عمليات نجات گروگان‌ها با موفقيت صورت مي‌گرفت، هدف بعدي آنها بمباران پايگاه‌هاي هوايي در سرتاسر ايران بوده است.(17)
«جوليتو كيه‌زا» نيز در كتاب خود به اين مطلب اشاره كرده و مي‌نويسد:
«آمريكا واكنش احتمالي بخش‌هاي وفادار به انقلاب در داخل ارتش را نيز در نظر گرفته بود. پيش‌بيني شده بود كه در صورت هرگونه عكس‌العمل نيروهاي نظامي ايران، بلافاصله «كارتر» فرمان بمباران مناطق نظامي را صادر كند... يعني تمام پيش‌بيني‌ها براي يك جنگ تمام عيار انجام شده بود.»(18)
آمريكا براي تجاوز طبس به همياري ارتجاع منطقه و عمال داخلي خود در ايران پشت‌گرم بود.
برژينسكي مي‌نويسد:
«در انجام اين عمليات ما از همكاري صميمانه يك كشور دوست و همكاري غيرمستقيم چند كشور ديگر منطقه كه از چگونگي اين عمليات و هدف آن اطلاع نداشتند برخوردار شديم. سادات همانطور كه انتظار داشتيم بي‌دريغ امكانات خود را در اختيار ما گذاشت. چند كشور ديگر هم در تدارك اين عمليات در داخل ايران با ما همكاري كردند.»(19)
نام اين كشورها چيست؟ برژينسكي به دلايل سياسي ـ امنيتي پاسخ نمي‌دهد. ولي «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» به اين سئوال چنين پاسخ مي‌دهند:
«كشورهاي مصر، عربستان سعودي، تركيه، عمان و پاكستان در اين عمليات امكانات خود را در اختيار امپرياليسم آمريكا قرار دادند.»(20)
عمال داخلي آمريكا كه در اين عمليات مشاركت داشتند، كه بودند؟ اسنادي كه بعداً فاش شد، نقش صادق قطب‌زاده و بني‌صدر را در رأس اين نيروها روشن ساخت:
ابوالحسن بني‌صدر پيش از انقلاب مدتي كارمند «مؤسسه تحقيقات اجتماعي» زيرنظر دكتر احسان نراقي و دكتر هوشنگ نهاوندي بود و در كنگره سازمان جهاني جوانان در حيفاي اسرائيل شركت جسته بود. او پيش از انقلاب با حقوق ماهيانه 1000 دلار و با نام مستعار ‌«اس. دي. لور ـ ا» با سازمان «سيا» همكاري مي‌كرد.
مأمور «سيا» مي‌نويسد:
«به من گفته شده بود كه دولت آمريكا به طور اعم و «سيا» به طور اخص در نظر دارند كه اگر امكاناتي موجود باشد، با افرادي كه مي‌توانند در انقلاب ايران نقشي داشته باشند تماس برقرار شود. لذا زماني كه امام در فرانسه بود، يك افسر بازنشسته «سيا» مأمور شد كه به فرانسه رفته و با آقاي بني‌صدر تماس برقرار نمايد... زمان اين ملاقات اوليه كمي قبل از مراجعت امام به تهران است كه در فرانسه برقرار شده بود... هدف نهايي ما به استخدام درآوردن بني‌صدر بود... در آخرين جلسه بني‌صدر موافقت نمود كه به عنوان مشاور اقتصادي قابل اطمينان اين كمپاني فعاليت نمايد و پيشنهاد حقوق ماهيانه 1000 دلار را پذيرفت.»(21)
هم زمان با اشغال لانه جاسوسي، بني‌صدر در پست سرپرست وزارت خارجه جمهوري اسلامي دست به اقدامي زد كه در آن روز اعماق آن براي مردم پنهان بود و به ‌«احساسات تند» و «انقلابي» ايشان نسبت داده مي‌شد. 12 آذرماه 1358 روزنامه «كيهان» به درستي نوشت:
«اولين عكس‌العمل بني‌صدر در زمان به دست گرفتن صدارت و در رابطه با گروگان‌گيري اعلام عدم پرداخت ديون ايران به بانك‌ها و شركت‌هاي خارجي بود. اين بيانيه كه از طرف يك مقام مسئول و يك اقتصاددان كه همه انظار جهت پياده كردن يك اقتصاد توحيدي بدو دوخته شده بود[!!] صورت مي‌گرفت آن چنان دست‌اندركاران سياست خارجي و داخلي را حيران نمود و نتيجة آن توقيف تمامي سپرده‌هاي ايران در بانك‌هاي خارجي بود. انگيزة اين مصاحبه و اعلام ضبط سپرده‌ها هنوز براي هيچ‌كس روشن نيست. وزير امور خارجه قبلي هم در هيچ‌يك از گزارشات خود سعي ننمود كه اين ابهام را براي مردم روشن كند...»(22)
نقش بني‌صدر در تجاوز طبس نيز جالب توجه است: توسط فرماندهان نظامي كه بني‌صدر گماشته بود، تيمسار شادمهر، رئيس ستاد مشترك وقت و تيمسار باقري، فرمانده وقت نيروي هوايي، روز 5/2/1359 به پايگاه يكم شكاري (پايگاه مادر) دستور داده شد كه سريعاً توپ هاي 23 ميليمتري ضدهوايي، كه حريم ح فاظتي فرودگاه و پايگاه را تأمين مي‌كرد، جمع‌آوري شود. اين عمل در پايگاه‌هاي ديگر (مانند شيراز، ايستگاه رادار شرآباد مشهد و...) نيز انجام شد. باند فرودگاه تهران تا روز يكشنبه 7/2/1359 (روز تجاوز) بدون مراقبت بود.
و بالاخره، پس از شكست رسواي تجاوز توسط يك عامل عجيب و محاسبه نشده، طوفان شن، توسط كارتر و هارولد براون، وزير جنگ آمريكا، اعلام شد كه اسناد طبقه‌بندي شده سري در صحنه عمليات به جاي مانده است. بلافاصله، به دستور مستقيم بني‌صدر، كه در ‌آن زمان فرماندهي كل قوا را به دست داشت، فانتوم‌هاي ايران هليكوپترهاي بي‌دفاع و در شن مانده را بمباران كردند! اسناد مهم و فوق محرمانه آمريكا نابود شد تا چهره عمال داخلي شيطان بزرگ و ابعاد اعلام نشدة اين تجاوز در پس پرده بماند.
در اين حادثه برادر پاسدار، محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه يزد، به شهادت رسيد.

پي نوشت ها :
 

1. كيهان، 16/8/1358.
2. كيهان، 16/8/1358.
3. كيهان، 17/7/1358.
4. «صداي آمريكا»، نقل از: ك يهان، 12/9/1358.
5. غائله چهاردهم اسفند 1359، ص 371.
6. همان مأخذ، ص 372.
7. توطئه در ايران، ص 188.
8. همان مأخذ.
9. توطئه در ايران، ص 197.
10. مرضيه ساقيان. «تحريم ايران»، ماهنامه ديدگاه‌ها و تحليل‌ها، شماره 92، تيرماه 1374، صفحه 69.
11. توطئه در ايران، همان، ص 197.
12. هاميلتون جوردن، بحران، ترجمه دكتر حسين ابوترابيان، ص 257.
13. Chris Hedges. "Iran may be able to build an atomic bomb in 5 Years, U.S. and Israeli officials fear", New York Times, January 5,1995.
و اين در حالي است كه دولت آمريكا و رژيم شاه در سال 1975 (1354) يك قرارداد بازرگاني پانزده ميليارد دلاري امضاء كردند و آمريكا در ضمن آن، با احداث هشت نيروگاه اتمي در ايران موافقت كرد.
14. بولتن هفته‌نامه، شماره 122، ص 17.
15. تلكس خبرگزاري جمهوري اسلامي، 7/12/1378.
16. Yossef Bodansky. "Target America, Terrorism in the U.S today", (New York: s.p. I Books, 1993), p4.
17. The Saddamization of Iran, op, cit, p 8.
18. «به دنبال بهانه‌اي براي جنگ با ايران»، ماهنامه ديدگاه‌ها و تحليل‌ها، شماره 71، مرداد 1372، ص 143.
19. توطئه در ايران، ص 191.
20. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، نگرشي بر ماجراي طبس، ص 125.
21. غائله چهاردهم اسفند 1359، دادگستري جمهوري اسلامي ايران، ص 19.
22. كيهان، 12/9/1358.
 

منابع: برگرفته از:
ـ بحران، هاميلتون جوردن، محمود مبنا، نشر نو.
ـ روزشمار روابط ايران و آمريكا، بهروز طيراني، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه.
ـ كودتاي نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي.
ـ آمريكا و براندازي جمهوري اسلامي ايران، كامران غضنفري، انتشارات كيا.
ـ ايران و آمريكا، حسن واعظي، انتشارات سروش.
www.dowran.ir

ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.