عمليات مداخله در طبس(2)

نيروهاي نجات در خلال اقامت در مصر با آنچنان هجومي از سوي مگس‌ها مواجه مي‌گردند كه خواب را از آنها مي‌ربايد و اين امر موجب خسته و خواب‌آلود بودن نيروهاي عملياتي دلتا هنگام عمليات در طبس مي‌گردد. بكويت در اين ارتباط مي‌نويسد: «بيرون پايگاه مصر منظره‌اي دلگير و بي‌پايان در گرماي آسمان بي‌ابر محو مي‌شد. مگسها همه
پنجشنبه، 26 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عمليات مداخله در طبس(2)

عمليات مداخله در طبس(2)
عمليات مداخله در طبس(2)


 

نويسنده:احمد ساجدي




 
«چارلي بكويت» فرمانده عمليات نافرجام طبس در كتاب خود به نام «نيروي دلتا» در مورد شكست عمليات چنين مي‌نويسد:(23)
نيروهاي نجات در خلال اقامت در مصر با آنچنان هجومي از سوي مگس‌ها مواجه مي‌گردند كه خواب را از آنها مي‌ربايد و اين امر موجب خسته و خواب‌آلود بودن نيروهاي عملياتي دلتا هنگام عمليات در طبس مي‌گردد. بكويت در اين ارتباط مي‌نويسد: «بيرون پايگاه مصر منظره‌اي دلگير و بي‌پايان در گرماي آسمان بي‌ابر محو مي‌شد. مگسها همه جا بودند و روي هر جنبنده‌اي و هر چيزي مي‌نشستند و همه سعي مي‌كردند بخوابند؛ اما با وجود هواي داغ و سوزان و يا هيجان ناشي از مأموريت، عده زيادي نتوانستند استراحت كنند. هجوم مگسها به حدي بود كه بكويت در مورد ترك مصر مي‌نويسد كسي از ترك مصر ناراحت نبود. مگسها و كثافت با پرواز توسط دو فروند سي 141 پشت سر گذارده شد. در مورد خواب‌آلودگي نيروهاي عملياتي دلتا در طبس، يعني زماني كه بايد همه در اوج بيداري باشند، بكويت در مورد يك عضو عمليات در داخل هواپيما سي 130 مي‌نويسد او لحظاتي قبل از برخورد هليكوپتر به آن (هواپيما) چرت مي‌زد. هنگام انفجار، وي چرتش پاره شد و به صفي از افراد كه در حال خروج از يكي از دريچه‌هاي هواپيما بودند پيوست. دود و آتش همه جا را فراگرفته بود. موتورها هنوز كار مي‌ كردند. موتور هليكوپتر هنوز كار مي‌كرد و همچنان بدنه هواپيما را مي‌شكافت و به داخل آن رخنه مي‌كرد و هواپيما را به شدت تكان مي‌داد. عضو مزبور ناگهان فكر كرده بود كه هنگام چرت زدن وي، هواپيماي سي 130 به پرواز درآمده است و اكنون وقت عمليات پرش با چتر است. وقتي نوبت او براي ترك هواپيما رسيد، به طور خودكار وضعيت پرش با چتر را به خود گرفت و اقدام به سقوط آزاد كرد و مثل تپه روي زمين پهن شد. بعد از آن، همقطارش از او پرسيده بود كه وقتي وي پريد، بدون چتر چكار مي‌خواست بكند؟ او جواب داده بود: «نمي‌دانم، من در آن لحظه فقط فكر مي‌كردم كه بايد بپرم.»
گزارش هواشناسي در روز عمليات، مساعد بودن هوا را گزارش مي‌كرد و بكويت كه با هواپيما وارد ايران شده بود، در طبس شاهد هواي صاف بود به طوري كه مي‌نويسد «هوا خنك و صاف بود و ستاره‌ها به سادگي قابل رؤيت بودند. نور ماه براي ديدن افرادي كه سي چهل يارد دورتر ايستاده بودند، كافي بود. آنها منتظر هليكوپترها بودند كه بايد يك ربع بعد از ‌آنها وارد طبس مي‌شدند. ولي از آنها خبري نمي‌شود. آنها در حقيقت در مسير حركت از عمان به ايران دچار طوفان شن عظيمي شده بودند. قرار بود 8 هليكوپتر به طبس بيايند. ولي در نهايت فقط 6 هليكوپتر به طبس رسيدند و دو تاي آنها بر اثر شدت طوفان از ميانه راه به عمان بازگشته بودند.»
بكويت در ارتباط با گفتگويش با اولين خلبان هليكوپتري كه وارد طبس شده بود، مي‌نويسد: «چيزهايي كه مي‌گفت به قدري تأثرآور بود كه اگر مي‌توانستيم، هليكوپترها را در بيابان مي‌گذاشتيم و با سي 130‌ها به خانه برمي‌گشتيم.»
بكويت در رابطه با خلبان دومين هليكوپتر كه در طبس فرود آمده بود نوشته است «او از هليكوپتر دور شد، زياد و تند صحبت مي‌كرد و چيزهاي وحشتناكي مي‌گفت.» بكويت از قول او نقل مي‌كند كه «من نمي‌دانم چه كسي در سطح من كارها را اداره مي‌كند؛ اما اين قدر مي‌توانم بگويم كه براي لغو اين عمليات بايد همه چيز به دقت مدنظر قرار گيرد. نمي‌دانيد بر من چه گذشته است. با بدترين طوفان شني كه تاكنون ديده بودم مواجه شديم. بسيار دشوار بود. پيش خود فكر كردم مطمئن نيستم كه بتوانيم عمليات را انجام دهيم. واقعاً مطمئن نيستم كه بتوانيم آن را انجام دهيم. در حالي كه 8 هليكوپتر براي عمليات پيش‌بيني شده بود، فقط 6 هليكوپتر به طبس رسيده بودند و اين تعداد حداقل هليكوپترهاي موردنياز براي موفقيت در عمليات نجات گروگانها بود. اما يكي از هليكوپترها نيز اعلام مي‌كند كه قادر به ترك طبس نيست. مأموريت با 5 هليكوپتر ممكن نبود و بر اساس برنامه‌هاي از پيش تعيين شده در چنين صورتي چاره‌اي جز توقف عمليات نداشتند. آنها بايد اين هليكوپتر را جا مي‌گذاشتند و ايران را به سرعت ترك مي‌كردند. دستور لغو عمليات توسط كارتر صادر مي‌شود. طوفان شن كار خود را كرده و عمليات با شكست مواجه شده بود.»
بكويت با تأكيد بر اينكه «وقتي براي گريه نداشتم» در ارتباط با حدثه بعدي مي‌نويسد: «در ميان تندباد، يكي از هليكوپترها را ديدم كه از زمين بلند شد و به سمت چپ كج شد و به آرامي به عقب خزيد. سپس صداي مهيبي بلند شد. صداي انفجار بمب نبود. صداي شكستن نبود، صداي چيزي بود كه با يك ضربه متلاشي شود. يك انفجار بنزين. گلوله آتشين آبي‌رنگ مثل بالون به هوا رفت. ظاهراً هليكوپتر سرگرد شافر به ئي‌ سي 130 كه در شمالي‌ترين قسمت ايستاده بود و عنصر آبي را تازه سوار كرده بود، برخورد كرد. ... شعله‌هاي آتش تا ارتفاع سيصد، چهارصد پايي مي‌رسيد. هوا مثل روز روشن بود... در ميان آتش، هليكوپتر را مي‌ديدم كه به سمت چپ هواپيما برخورد كرده است. موشكهاي ردي منفجر مي‌شدند. گردونه‌هاي آتش مانند چهارم ژوئيه در آسمان مي‌چرخيدند. مثل اين بود كه افراد درون گوي آتش حركت مي‌كردند.
برژينسكي مي‌نويسد:
«ساعت 10 و 20 دقيقه صبح روز 24 آوريل، ژنرال جونز به من اطلاع داد كه هواي منطقه مساعد بوده و هر هشت هليكوپتر در راه مأموريت خود هستند... اما در ساعت 4 و 45 دقيقه همه چيز ناگهان تغيير كرد و براون تلفني خبر داد كه يكي از هليكوپترها به علت اشكال فني در نتيجة طوفان شن نمي‌تواند در مأموريت شركت كند... يكي از هليكوپترها با يك هواپيماي «سي ـ 130» برخورد كرده و آتش گرفته و منجر به تلفاتي هم شده است...»(24)
«كارتر با ناراحتي و غرغركنان زير لب گفت: لعنت بر...، لغنت بر...! كارتر حالت كسي را داشت كه كاردي در بدن او فرو كرده باشند. درد و رنج تمام وجود و چهرة او را فراگرفته بود... كارتر با چهره‌اي غمزده به من نگاه كرد و گفت: برنامه لغو شد و بعد سرش را بين دو دست گرفته و در حدود 5 ثانيه روي ميز خيره ماند. تأثر فوق‌العاده‌اي براي او و براي آمريكا به من دست داد. در آن روز غم‌انگيز با وجود ناراحتي و تأثر شديدي كه در چهره همه خوانده مي‌شد آرامش و سكون غريبي بر كاخ سفيد حكمفرما بود... نيازي نيست بگويم كه شكست عمليات نجات تلخ‌ترين شكست و دلشكستگي براي خود من در مدت چهار سال خدمت در كاخ سفيد بود.»(25)
سايروس ونس، وزير خارجه آمريكا، مي‌نويسد:
«همه ما گيج و پريشان شده بوديم.»(26)
«باري روبين» كارشناس مسائل خاورميانه و عضو «مركز تحقيقات استراتژيك و امور بين‌الملل دانشگاه جرج تاون» آمريكا نيز مي‌گويد: «ماجراي طبس يك شكست دردناك براي كارتر و يك پيروزي بزرگ براي ايران بود؛ ونس استعفا داد و موقعيت بين‌المللي آمريكا به شدت تضعيف شد. راديوها و مطبوعات شوروي، آمريكا را متهم كردند كه قصد دست زدن به يك كودتاي نظامي را در تهران داشته و عمليات نجات گروگان‌ها پوشش و مقدمه‌اي براي كودتا بوده است.»(27)
چارلي بكويت، فرمانده عمليات نافرجام طبس، در كتاب خود به نام «نيروي دلتا» در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس مي‌نويسد: در تمام طول راه بازگشت (از طبس) احساس پوچي و پژمردگي مي‌كردم. آه. آه. يأس بر وجودم سايه افكنده بود. گريه‌ام گرفت. اين موقعي بود كه نشستم و با تمام وجود گفتم: يا عيسي مسيح، تو مي‌داني كه چه گندي به بار آمده است. ما واقعاً باعث شرمساري كشور بزرگمان (آمريكا) شديم. خودم را بسيار حقير احساس مي‌كردم. نمي‌خواستم صحبت كنم، يا هيچ كار ديگري انجام دهيم؛ فقط احساس مي‌كردم كه ديگر آبرويي برايمان باقي نمانده بود.(28)
كارتر در مورد لحظه ديدار با سرهنگ بكويت و گريه هر دو مي‌گويد: او با چشمان اشك‌آلود شروع به صحبت كرد و گفت: آقاي رئيس‌جمهور. من مي‌خواهم از طرف خود و اعضاي گروه دلتا به مناسبت عدم موفقيت در انجام اين مأموريت از شما و ملت آمريكا عذرخواهي كنم. من با شنيدن اين حرف به گريه افتادم.(29)
هاميلتون جوردن رئيس كاركنان كاخ سفيد در كتاب خود به نام ‌«بحران» در رابطه با آنچه در لحظه دريافت خبر برخورد هليكوپتر و هواپيما در طبس در كاخ سفيد گذشت مي‌نويسد «كارتر گوشي را برداشت و گفت: «ديويد (جونز) چه خبر؟» ما حرفهاي جونز را نمي‌شنيديم. ولي حالت چهره كارتر و پريدگي رنگ او نشان مي‌داد كه خبرهاي بدي مي‌شنود. كارتر لحظه‌اي چشمانش را بست و در حاليكه به زحمت آب دهانش را قورت مي‌داد پرسيد «آيا كسي هم مرده است؟» همه ما به دهان او زل زده بوديم. چند ثانيه بعد گفت: «مي‌فهمم... مي‌فهمم» و گوشي تلفن را گذاشت. هيچ‌كس سئوال نكرد تا اينكه خود كارتر پس از چند ثانيه سكوت گفت: «مصيبت تازه‌اي پيش آمده. يكي از هليكوپترها به يك هواپيماي سي 130 خورده و آتش گرفته و احتمالاً چند نفري هم كشته شده‌اند.
هاميلتون جوردن در ادامه مي‌نويسد: «تصور اينكه گروهي از داوطلبان نجات گروگانها، خود جان باخته و به خاك هلاكت افتاده‌اند، چون كابوسي بر فكر و روح من سنگيني مي‌‌كرد. از اطاق كابينه بيرون آمدم تا كمي در هواي آزاد قسمت جنوبي كاخ قدم بزنم و افكار خود را منظم كنم، ولي هواي خفه و مرطوب بيرون بيشتر ناراحتم كرد. با حال تهوع به داخل كاخ برگشتم و به دستشويي خصوصي رئيس‌جمهور رفتم.»(30)
هاميلتون جوردن در نهايت مي‌نويسد:
«هليكوپترها، هليكوپترهاي لعنتي! چيزي كه قرار است آمريكا بهترين سازنده‌اش باشد! بهترين وسيله مكانيكي ما چنين از آب درآمده است... براي من جاي تعجب بود و معني‌اش را نمي‌فهميدم...»(31)
و تنها امام بود كه ‌«معني» اين حادثه را مي‌فهميد:
«روي حساب قدرت‌هاي مادي، قدرت‌هاي آنها ميليون‌ها برابر شما بود. شما نبايد روي حساب دنيايي، نبايد شما غلبه كنيد. آنها بايد با يك يورش شما را از بين ببرند. لكن همه حسابهايي كه حسابگرها مي‌كردند، باطل شد. پيروزي موافق با هيچ حسابي نبود... اين حساب معنوي است نه حساب مادي.»(32)
«يوسف مازندي» كه ساليان متمادي نمايندگي خبرگزاري آمريكايي «يونايتدپرس» را در ايران برعهده داشته است، در كتاب خود مي‌نويسد:
«چند ماه پس از افتضاح دشت كوير ايران، عده‌اي از ايرانيان نظامي و غيرنظامي كه موفق شده بودند از كشور خود بگريزند و به هم‌ميهنان سرگردان خويش (در خارج) بپيوندند، به تدريج آغاز به سخن كردند... آنها مي‌‌گفتند در بيشتر عملياتي كه به واقعه صحراي طبس منتهي شده بود شركت داشتند... به گفته آنان، پياده شدن آمريكايي‌ها در طبس براي نجات گروگان‌ها نبود، بلكه براي انجام يك شورش بود. چون حمله نظامي آمريكا به ايران در آن زمان به صلاح نبود، مي‌بايست از درون كشور انفجاري رخ دهد. هواپيماهاي سي ـ 130 و هلي‌كوپترهاي آر. اچ. 53 براي تهيه مقدمات چنين انفجاري، در دشت كوير ايران بر زمين نشسته بودند. هدف، تحويل تسليحات فوق مدرن براي يك جنگ چريكي وسيع و سراسري به گروهي از افسران وفادار به شاه بود.»(33)
وي در ادامه مطلب مي‌نويسد: «هواپيماها انباشته بود از اسلحه و وسايل بسيار مدرن نظامي تا بتواند «ضدانقلاب» را كه از دسترسي به آنها محروم مانده بود، تجهيز كند. پيروزي احتمالي افسران وفادار به شاه، كه با برخي از عشاير نيز روابطي در جهت سرنگوني رژيم جديد ايجاد كرده بودند، به ايالات متحده آمريكا اجازه مي‌داد بار ديگر كنترل ايستگاه‌هاي مراقبت و تجسس را كه در خاك ايران و به خصوص در مجاورت مرزهاي شوروي مستقر شده بود، در دست گيرد؛ موقعيت استراتژيك خليج فارس و تنگه هرمز را به سود آمريكا تقويت كند، صدور نفت را به نحو بي‌خطر ممكن سازد و به طور كلي منافع عمومي غرب را در برابر كمونيست‌ها محفوظ دارد.»(34)
موضوع كمك به افسران ضدانقلاب، با دقت از سوي آمريكا مطالعه شد. اطلاعات وسيع از منابع مختلف اطلاعاتي و تجسسي مستقر در ايران اخذ گرديد و عوامل و هسته‌هاي مقاومت در ميان افسران و عشاير ايران مورد بررسي قرار گرفت.
سرانجام از مجموعه اين تحقيقات، طرح انفجار از درون ايران تحت نام «پنجه عقاب» ترسيم شد و اجراي آن به تصويب «كارتر» رسيد كه بعداً جزئيات آن براي برخي از افسران ايراني دست‌ اندركار نقشه فاش گرديد.(35)
در تمام مراحل عمليات ناموفق دلتا تنها 4 نفر در آمريكا از انجام آن باخبر بودند. اين 4 نفر عبارت بودند از: كارتر رئيس‌جمهور، هارولد براون وزير دفاع، هاميلتون جوردن مشاور كاخ سفيد و برژينسكي مشاور امنيت ملي. در داخل ايران نيز عوامل ناشناخته‌اي در جريان اين عمليات بوده و با آن همكاري داشته‌‌اند كه بمباران باقي مانده هليكوپترها و نابودي اسناد مهم به جاي مانده در آن، شناسايي اين افراد را مشكل ساخت. دخالت نظامي آمريكا در صحراي طبس كه پس از بلوكه كردن دارايي‌هاي ايران در بانكهاي آمريكا، تحريم اقتصادي ايران و اعلام قطع رابطه سياسي واشنگتن با جمهوري اسلامي ايران صورت گرفت، حلقه ديگري از اقدامات خصمانه كاخ سفيد عليه جمهوري اسلامي ايران در سالهاي پس از پيروزي انقلاب بود كه به لطف باريتعالي به شكست انجاميد. پس از اين حادثه گروگانهاي آمريكايي در چند دسته به نقاط مختلف كشور برده شدند تا امكان دسترسي به آنان از بين برود.

پي نوشت ها :
 

23. برگرفته از نشاني اينترنتي:
http://peyroverahbar.blogfa.com/cat-2.aspx
24. توطئه در ايران، ص 197 الي 200.
25. توطئه در ايران، ص 197 الي 200.
26. همان مأخذ، صص 93، 94.
27. يوسف كريمي، «جنگ رواني غرب عليه ايران»، مجله سياست دفاعي، سال اول، شماره 2، بهار 1372، ص 185.
28. برگرفته از پي‌نويس شماره 23.
29. همان.
30. همان.
31. هاميلتون جوردن، بحران، ص 208.
32. كلام امام، دفتر دهم، ص 208.
33. بيانيه اعلام موجوديت «سازمان حقوق بشر و آزادي‌هاي اساسي براي ايران»، پاريس، 30/8/1371.
34. «مقابله با جمهوري اسلامي ايران از طريق جنگ رواني و فعاليت‌هاي روشنفكرانه بايد اولين ارجحيت دولت آمريكا باشد»، روزنامه جمهوري اسلامي، 30/10/1374، به نقل از روزنامه واشنگتن تايمز، پانزدهم ژانويه 1996.
Bruce Nelan. "Terror Diplomacy", Time, May 25, 1993.
برگرفته از:
ـ بحران، هاميلتون جوردن، محمود مبنا، نشر نو.
ـ روزشمار روابط ايران و آمريكا، بهروز طيراني، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه.
ـ كودتاي نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي.
ـ آمريكا و براندازي جمهوري اسلامي ايران، كامران غضنفري، انتشارات كيا.
ـ ايران و آمريكا، حسن واعظي، انتشارات سروش.
 

منبع:www.dowran.ir



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.